دروس خارج فقه / صلاة / درس ۸۵: تجویز اتیان نماز شب قبل از نیمه شب در شبهای کوتاه

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۸۵: تجویز اتیان نماز شب قبل از نیمه شب در شبهای کوتاه

 

بحث در مواردی بود که مکلف صلاة لیل را قبل از انتصاف اللیل می‌تواند بخواند یک مورد که شخص مسافر بود، و یکی معذور بود که صلاة‌ لیل را بعد از انتصاف اللیل بخواند، عرض کردیم که ظاهر موثقه سماعة این استکه این توسعه است. یعنی وقت صلاة لیل را برای مسافر معذور از اول لیل تا انفجار صبح است، و امّا موارد دیگری که آنجا در عبارت عروه بود، و یک قسمت از آن به صورت کلی بود، یکی از آن موارد که مورد نصّ است در لیالی قصار است، در تابستان که شبها کوتاه است. برای اشخاصی که بیدار شدن برای آنها قبل از طلوع فجر سخت است، اتیان صلاة‌لیل قبل از طلوع فجر، نوعاً‌ برای جوانها سخت است، اینها می‌تواند صلاة لیل را در اوّل لیل اتیان کنند، و این معنا منصوص است، در روایاتی که آن روایات را عرض می‌کنیم.

یکی از اینها صحیحه لیث مرادی[۱] است، که ابو بصیر(قده) از اجلاء است، به مراتب از ابی بصیر دیگری که یحیی است، قوی تر است این شخص جلیل القدر است «و باسناد الشیخ عن صفوان عن ابن مسکان، عن لیث» یعنی لیث مرادی، ابو بصیر است، قال: سألت أبا عبدالله علیه‌السلام عن الصلاة فی الصیف» در تابستان «فی اللیالی القصار صلاة اللیل فی أوّل اللیل» که صلاة‌لیل را انسان در اوّل لیل اتیان کند. امام علیه‌السلام می‌فرماید «فقال: نعم، نعم ما رأیت، و نعم ما صنعت» این که در ذهنت است که می‌شود خواند، چون فوت می‌شود، به تأخیر می‌شود خواند «نعم ما رأیت و نعم ما صنعت» اگر مقدّم کردی و خواندی اشکالی ندارد، کارخوبی کرده‌ای. این رو ایت را هم صدوق(ره)‌نقل کرده است، ولکن در نقل صدوق[۲] این جور است: «محمد بن لعی بن الحسین باسناده عن عبدالله بن مسکان، عن لیث المرادی، قال: سألت أباعبدالله علیه‌السلام عن الصلاة فی الصیف فی اللیالی القصار، صلاة اللیل فی أول اللیل، فقال: نعم، نعم مارأیت، و نعم ما صنعت، یعنی فی‌السفر» این «یعنی فی السفر» کلام شیخ صدوق است. بدانجهت این روایت با آن روایت اطلاق و تقیید نیست. کسی که «من لایحضره الفقیه» نگاه کند، عادت صدوق(ره) این است: در جاهایی که مابین روایات اختلاف می‌بیند، آنها را جمع می‌کند، بعد آن که اختلاف دارد در ذیلش تفسیر می‌گوید، «أقول یعنی» یعنی صدوق علیه الرحمه، لذا ایشان ملتزم شده است که می‌شود صلاة اللیل را در سفر مقدّم کرد. روی این حساب «یعنی فی السفر» کلام صدوق است.

ولکن این اطلاق روایتی که شیخ نقل کرده است، ضرر نمی‌رساند، در سفر و یا در حضر باشد. صلاة در لیالی قصار، اشکالی ندارد که صلاة لیل مقدم بشود.

مذهب صدوق این است که این تقدیم در سفر است، در غیر سفر نیست. روی این حساب در اکثر روایات «قید فی‌السفر» داشت، امّا روایت أبی بصیر را خواندیم، گفتیم: آن مقيّد به سفر نمی‌شود، و هکذا بعض روایات دیگر مقیّد به سفر نمی‌شود که الان می‌خوانیم.

سرّ جواز تقدیم نماز شب در شبهای کوتاه

این که در لیالی قصار تقدیم جایز است، این خصوصیتی ندارد الا این که انسان در شبهایی کوتاه نمی‌تواند قبل از طلوع فجر بیدار شود. خصوصاً جوانها نمی‌توانند بلند بشوند، و الا درازی و قِصر غیر از این خصوصیت ندارد. بدانجهت در مانحن فیه کأنّ خودش قید دارد که در لیالی قصار نسبت به آن شخص که بترسید بلند نشود «فان خشیت ان لاتقوم» خشیت داشته باشد که بیدار نشود.

جواز تقدیم نماز شب از نیمه شب از باب توسعه

در مانحن فیه کلام این است که ترخیص شده است «لمن خالف» این فوت را، آیا این از باب توسعه است؟ کأنّ در لیالی قصار هم مثل مسافر آیا شارع وقت را توسعه داده است؟ یا این که فقط این ترخیص در تعجیل است؟ کدام یکی است؟ بعضی فرموده‌اند: این از باب توسعه است، نه از باب توسعه تعجیل به جهت این که امام علیه‌السلام در مانحن فیه مدح کرد، فرمود: «نعم مارأیت، و نعم ما صنعت» این با ترخیص مناسبت دارد، با جواز التعجیل منافات ندارد. ولکن این حرف به نظر ما حرف صحیحی نیست. برای این که در مانحن فیه یک صحیحه دیگری داریم که دلیل بر این است که‌«یعنی فی السفر» که صدوق در نقل انداخته بود، هم روایت، روایت مطلقه است، و هم در آنجا قرینه‌ای است که این از باب توسعه نیست، ‌بلکه از باب مجرّد جواز التعجیل است. صحیحه یعقوب بن سالم الاحمر[۳] است: شیخ به سندش از صفوان «عن ابن مسکان، عن یعقوب بن سالم الاحمر» نقل می‌کند که یعقوب بن سالم الاحمر و از ثقات است «قال سألته عن صلاة‌ اللیل» سؤال کردم از صلاة لیل فی الصیف فی اللیالی القصار فی اوّل اللیل، قال: نعم، نعم ما رأیت و نعم ما صنعت، ثم قال: انّ الشاب یکثر النوم» نوم بر شاب غالب می‌شود«فأنا أمرک به» من امر می کنم که این جور مقدم کن. این در مانحن فیه تعلیل است، به جهت غلبه نوم است، آن که می‌گفتیم در روایت اول، لیالی قصار خصوصتی ندارد،‌ الان این که بر مثل شاب سخت می‌شود “شباب” هم خصوصیتی ندارد، گفته‌اند کسی که خوابش خیلی سنگین است، فرقی نمی‌کند شاب یا پیر باشد، مقدم می‌کند، و این هم همان است که در صحیحه معاویة بن وهب می‌گفت: «القضاء افضل» و این «نعم ما رأیت»، با آن هم منافات ندارد. چون افضل در عبادت معنایش این است که هر دو رجحان دارد، هر دو عمل خوبی هستند، و الاّ اگر ملاک نداشته باشد عبادت نمی‌شود. صحیحه معاویة بن وهب گفت: قضاء افضل است، نگفت: اول بخوانید فضیلت ندارد، بلکه اثبات فضیلت کرد، گفت: آن هم خواب است. ولی قضاء از آن بهتر است. روی این حساب این «نعم ما صنعت» می‌گوید: خوب است. یعنی عمل با فضیلتی را اتیان کرده است، بیشتر از آن دلالت ندارد.

قضاء افضل است. یعنی روز خواندن. صحیحه معاویة بن وهب[۴] که شکایتش در باره نوم و داخل در صبح شدن و خواندن قضاء صلاه لیل است، این دلیل می‌شود بر این که تقدیم در موارد غلبه نوم، توسعه در وقت نیست.

این افضل است پس اوّل وقت نمی‌تواند توسعه بشود. چون قضاء افضل از آن است، قضاء افضل از اداء نمی‌شود. این دلیل است بر این که تقدیم در لیالی قصار که «لغلبة النوم» صلاة لیل مقدّم خوانده می‌شود، «نعم ما صنعت» است، «نعم ما رأیت» است، ولکن قضاء از آن افضل است. بدان جهت در مانحن فیه با همدیگر منافات ندارد.

در این صورت این که می‌گوید: «نعم ما رأیت و نعم ما صنعت» این با «القضاء افضل» تنافی ندارد. چون «القضاء افضل» خودش اثبات فضیلت کرد که کار خوبی است. لذا اگر کسی بگوید: من زیات شاه عبدالعظیم می‌روم، و یکی می‌گوید من زیارت کربلا می‌روم، به هر دو می‌گوییم: کار خوبی است. ولی این منافات ندارد که زیارت کربلا فضیلت قیاس به زیارت شاه عبدالله عظیم نشود،‌اینها باهم تنافی ندارد. لذا در مانحن فیه این روایت قید سفر را ندارد، مطلق است، و در لیالی قصار که انسان شب خوابش غلبه پیدا می کند و نمی‌تواند نوعاً قبل از طلوع فجر برای صلاة لیل بلند بشود، صلاة لیل را اتیان کند، اما اگر این توسعه در وقت نمی‌شود. این تعلیل به غلبه نوم است «انّ الشاب یکثر النوم، خود این «یکثر النوم غلبة النوم»، در صحیحه معاویة بن وهب فرض شده بود و آنجا امام فرموده بود: قضاء افضل است، باهم تنافی ندارند.

در صحیحه معاویة بن وهب دارد که «ولم یرخص فی النوافل» این کلام معاویة بن وهب است «ولم یرخص» استفاده او است. امام علیه‌السلام ترخصی نداد. چون فرمود: افضل است. افضل یعنی آن راهم می‌تواند اتیان کنید. منتها این استفاده او است و قول او حجیتی ندارد. «ولم یرخص» یعنی تصریح به ترخیص نکرده. افضل که فرموده لازمه‌اش ترخیص است، لازمه‌اش این است که در اوّل لیل هم خوانده بشود. استفاده معاویه بن وهب ضرر به حرف ما نمی زند. لذا در لیالی قصار که «غلبة النوم است، می‌تواند مقدم کند، ولی این از باب توسعه نیست.

جواز تقدیم نماز شب در صورت خوف از جنابت

یکی از موارد که شخص می‌تواند صلاة لیل را قبلاً اتیان کند «خوف من الجنابة و خوف من الاحتلام» است، که انسان می‌ترسد اگر اول شب نماز شب را نخواند، بعد بخوابد محتلم و یا جنب می‌شود، وقت غسل کردن برای او مشکل می‌شود، چون سرما و یا در سفر است، آب پیدا نمی‌شود. لذا این شخص صلاة را ابتداءً می‌خواند. یکی صحیحه لیث مرادی است که در ذیل روایت اولی است، که «نعم ما صنعت یعنی فی السفر»، صدوق بعد از آن که گفته است «وقال» یعنی لیث مرادی گفت «و سألته عن الرجل یخاف الجنابة فی السفر أو فی البرد» در سفر نباشد، در سر ما است، ‌در حضر است، ولکن در سرما می‌ترسد «فیعجل صلاة اللیل و الوتر فی اوّل اللیل فقال: نعم» امام فرمود: عیب ندارد، بخواند.

در مانحن فیه گفته شده است:‌اگر انسان خوف جنابت داشته باشد و نتواند، از سرما بتر سد، اول وقت بخواند. روایتش هست، دلالت می‌کند، روایت دیگری هم هست. گفته‌اند: در خود این روایت قرینه‌ است کسی که بتر سد از غسل جنابت که آب پیدا نمی‌شود و یا سرما می‌خورد، این از باب توسعه است، نه جواز التعجیل. چرا؟ فرموده‌اند: اگر این جواز تعجیل باشد، وجهی برای تعجیل در این خصوصیت نیست. برای این که در مانحن فیه متعیّن این استکه اگر از باب توسعه نباشد، امام بفرماید: آخر شب که بلند می‌شود، جنب شده است، هوا سرد شد، تیمم کند. تیمم بدل از وضوء است. در مانحن فیه امر دایر است که وقت، فوت بشود، غسل با طهارت مائیّه در اول وقت اتیان کند. چون جنب نیست وضوء می‌گیرد، و با وضوء هم دارد،‌و امر دایر است که وقت صلاة‌لیل فوت بشود. وضوء بگیرد، وقت صلاة لیل نباشد، و یا صلاة لیل را در وقتش بخواند مع طهارةِ ترابیّةٍ، وقت را مراعات کند. در فرایض همینطور است است، اگر وضوء بگیرد و غسل کند وقت نماز تمام می‌شود، باید تیمم کند. فرموده‌اند:‌ اینکه امام فرموده است:‌ اول شب بخواند، این خودش قرینه‌است بر این که این از باب توسعه است، نه از باب این است که ترخیص در تقدیم است، از باب جواز تعجیل است. برای این که وقت را حفض کردن با طهارت ترابیه متعیّن است.

این حرف غیر آن است که من نقل می‌کنم. فرموده است: این روایاتی که فرموده است: جنب در اوّل که فرموده است: جنب در اوّل لیل بخواند، خود این روایات قرینه دارد که توسعه است. تعجیل نیست که صاحب عروه می‌گوید.

چرا دلیل است بر اینکه این توسعه است؟ چون اگر در این صورت وقت صلاة لیل نباشد، مجرّد تعجیل بشود، وقت صلاة لیل در این تعجیل فوت می‌شود. امام علیه‌السلام می‌فرمود: بعد از انتصاف اللیل با تیمم بخواند، تیمم که مشروع است، بعد از انتصاف اللیل که جنب شده است نمی‌تواند یا از غسل می‌ترسد، یا آب ندارد، تیمم کند و صلاة لیل را بخواند، ین که فرموده است: قبلا بخواند، معنایش این می‌شود که اصلاً صلاة فی الوقت است، الان هم که جنب نیست، طهارت مائیه دارد، حد اقلّ وضوء دارد، نمازش را بخواند. صلاة‌ اللیل فی وقتش است، ممکن است بخواند، فرمود‌اند:‌د رخود این روایت قرینه‌ است بر این که این صلاة فی الوقت است.

در روایت دو عبارت است «و سألته عن الرجل یخاف الجنابة فی السفر أو فی البرد» نسبت به جنابت ما حرفی نداریم، چون در سفر گفتیم: وقت صلاة لیل برای شخص که خائف است، از اول داخل می‌شود. امّا در ایّام برد، ولو در حضر باشد، اگر وقت تزاحم کند با طهارت مائیه وقت مراعات می‌شود،‌ منتقل به طهارت ترابیه می‌شود. این در فرایض این جور است. کلام ما در نوافل است. چه اشکالی دارد؟ چون انسان وقت جنب یا محتلم شد، یا هوا سرد شد، اصل آن را ترک می‌کند،‌داعی می‌شود بر ترک صلاة لیل که با تیمّم هم نمی خواند. وقتی انسان دید بدنش یا لباسش می‌شود تعجیلاً از شارع است، چون فضیلت صلاة لیل (و بالاسحار هم یستغفرون)[۵] است که اوّل لیل بخواند. آن که از جنابت و یا از سرما می‌ترسد، این ترسید داعی بر ترک می‌شود، نه این که به این جهت با تیمم اتیان می کند چون نوعاً داعی بر ترک صلاة‌ لیل در آخر وقت می‌شود،‌شارع در این نوافل برای تعجیل خواند قبل از وقت مجوّز قرار داده است، نه این که این خود وقت است. لذا در مانحن فیه در آنجایی که عذر در سفر است، اداءاست. چون موثقه سماعه دلالت کرد که دروقت نماز شب در سفر با عذر بعد از جمع کردن «من اللیل» است «الی ان ینفجر الصبح» و اما در غیر سفر ما روایتی نداریم که به این معنا دلالت کند، بلکه روایت عکس داریم که قضاء افضل است. لذا در موارد بَرد می‌گوییم: عیب ندارد، صلاة لیل را اتیان کند. نگوید: در این صورت قضاء کند. چون مستحب است،‌ قضاء واجب نیست، آن هم می‌گوید: قضاء نمی‌خواهد، چون مستحب است قضاء واجب نیست، آن هم می‌گوید: قضاء نمی‌خواهد،‌ واجب نیست. این به جهت این استکه این عبادت از دست انسان فوت نشود، شارع تعجیل را تجویز کرده است، این چه دلالتی دارد؟ بعد از این که این معنا محتمل شد در این صحیحه مبارکه، جواز التعجیل دلالتی ندارد.

عدم دلیل بر توسعه وقت نماز شب قبل از نیمه شب در غیر سفر

پس توسعه در غیر سفر دلیلی ندارد، در غیر سفر ـ حضرـ مواردی که عذر هست، برای صلاة لیل به صحیحه ابی بصیر تمسک می‌کنیم و هکذا به اطلاق صحیحه لیث المرادی «أوفی البرد» که در مقابل سفر است، ولو در حضر باشد، تمسک به اینها می‌کنیم. اینها مجوز جواز التعجیل را اثبات می‌کند. امّا توسعه که وقت موسع است این را اثبات نمی کند.

جواز تعجیل نمازشب قبل از نیمه شب برای مریض

یکی از مواردی که از باب تعجیل است و از باب توسعه نیست، این است که انسان مریض باشد، بیدار شدن برای او صعوبت دارد، می‌تواند اوّل لیل بخواند. این که فرموده‌اند: دلیل در مریض فقط روایتی است که صدوق هم در «من لایحضر» و هم در «علل» و هم در «عیون» به سندش از فضل بن شاذان نقل کرده است، صاحب وسایل هم آن را نقل می‌کند آن روایت، روایت سه از باب ۴۴ است، که سندش هم ضعیف است، این منحصر به آن نیست. در صحیحه ابی بصیر[۶] بیان کردیم که به اطلاق اخذ می‌شود، در آن صحیحه این جور بود‌ »و باسناده عن علی بن مهزیار عن الحسن» بن محبوب «عن حماد بن عیسی، عن شعیب، عن ابی بصیر، عن أبی عبدالله علیه‌السلام قال: اذا خشیت أن لاتقوم آخر اللیل أو کانت بک علّة» یعنی مریض باشی «أو أصابک برد» تو را سر ما زده باشد «فصلّ صلاتک و أوتر من أوّل اللیل» بدان جهت مریض هم می‌تواند تعجیل کند، به قرینه اینکه اینها برای کسی که اگر نخواند صلاة اللیل از او فوت می‌شود. برای این که مستحب است داعی بر فعل پیدا نمی‌کند، در اینجا تعجیل عیب ندارد، تعجیل هم از باب توسعه نیست، از باب تقدیم مستحب بر وقتش است.

جواز تعجیل نماز شب قبل از نیمه شب برای شخص پیر در سفر

در مانحن فیه شیخوخه، یعنی شخص پیری که مشکل است، مریض نیست، سالم است، کم خواب هم هست، فقط مشکل است اول لیل اتیان کند، ولکن در آخر وقت برایش صعوبت دارد. این در سفر عیبی ندارد. در سفر منصوص است. صحیحه ابان بن تغلب[۷] دلالت می‌کند بر این معنا که عیبی ندارد‌ «محمد بن یعقوب، عن محمدبن اسماعیل،‌عن الفضل بن شاذان، عن صفوان بن یحیی، عن منصور بن حازم، عن أبان بن تغلب قال: خرجت مع أبی عبدالله علیه‌السلام فیما بین مکة و المدینة فکان یقول: اما أنتم فشبّاب تؤخرون، و امّا أنا فشیخ اعجّل» من زود می‌خوانم «فکان یصلی صلاة اللیل اوّل اللیل» در سفر عیب ندارد. خود امام علیه‌السلام هم می‌گوید. امّا در حضر هم پیر می‌تواند صلاة لیل را د راول لیل بخواند. چون سفر دو زحمت و دو صعوبت دارد: یکی صعوبت خود سفر است، ویکی هم پیری است، ولی در حضر که۲۴ ساعت می‌خوابد، دیگر صعوبت سفر نیست. بدان جهت تعدّی کردن از این روایت، به شیخ که در وطنش است، و حاضر و در سفر نیست، اشکال دارد. پس در عبارت عروه (قده) که شیخ را مطلق فرموده است، نه، مطلق نمی‌شود.

کلام در شیخ سالم است، آن که امام علیه‌السلام فرمود «و اما انتم شباب و امّا انا فشیخ اعجل» آن در سفر بود. سفر خودش یک صعوبتی دارد، با وسایل آن روزی، صعوبت داشت، روی این اساس امام علیه‌السلام فرمود: من پیر هستم مقدم می‌کنم، این را نمی‌شود به حضر آورد. چون در حضر صعوبتِ سفر نیست. بدان جهت این که مجرد پیری مجوز تعجیل است دلیلی نداریم، قیاس هم درست نیست.

تعدّی کردن به شیخ در حضر، قیاس است و بنابر قاعده اولیه هم که تقدیم جایز نیست، مقیّد است به انتصاف اللیل. بدان جهت شیخ رجاءً تقدیم کند عیب ندارد، و اما نمی‌شود فتوا به تجویز داد.

—————————————————————————
[۱]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۴، ح۱۶٫
[۲]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۴، ح۱٫
[۳]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۴، ح۱۷٫
[۴]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۵، ح۱
[۵]ـ سوره الذرایات، آیه۱۸٫
[۶]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۴، ح۱۲٫
[۷]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۴، ح۱۸٫