دروس خارج فقه / صلاة / درس ۸۶: اثبات موارد تقدیم صلاة لیل از نیمه شب برای زن

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۸۶:  اثبات موارد تقدیم صلاة لیل از نیمه شب برای زن

در تقدیم صلاة لیل جهاتی باقی مانده است، یکی است: این حکمی که برای معذورین ذکر کردیم، د رسفر و حضر که گفتیم: معذور اگر قبل از انتصاف لیل و در اول لیل صلاة لیل بخواند، صلاة ادائی ا ست و قضا از ادای در اوّل لیل افضل نیست. بخلاف سایرین که در سفر باشد. آنجا معذورین می‌تواند صلاة‌لیل را در اوّل لیل بخواند ولکن او از باب تعجیل است. آنجا هم معذورین می‌تواند صلاة‌لیل را در اوّل لیل بخواند ولکن او از باب تعجیل است. مثل این که انسان روز پنج شنبه غسل جمعه می‌کند که اتیان د روقت نیست، و قضاء هم از آن اتیان افضل است. این حرفی را که در سفر وحضر گفتیم مختصّ به رجال نیست. زن هم همینطور است. اگر در سفر باشد و بترسد که صلاة‌لیل از او فوت بشود، می‌تواند اوّل لیل بخواند، و هکذا اگر او هم فرض کنید از برد یا از جنابت بتر سید، در غیر سفر می‌تواند صلاة‌لیل را در اوّل لیل بخواند. این مسأله مثل سایر موارد است که نوعاً در خطابات مخاطب «رجل» قرار می‌گیرد و یا سؤال از رجل می‌شود «رجلٌ من موالیک» که در صحیحه معاویة بن وهب بود. این سؤال از مرد می‌شود ولکن اختصاص به مرد ندارد.

دلالت صحیحه معاویة بن وهب بر عدم اختصاص تقدیم صلاة به مرد

و اگر کسی گفت: یقین نمی‌کنم که در این حکم زن هم مثل مرد باشد، صحیحه معاویة بن وهب[۱] که هم صدوق و هم شیخ و هم کلینی (قده) نقل کرده است، چنین دارند ولکن در نقل کلینی (قده) و هکذا در نقل شیخ الطایفه ذیلی دارد، و آن ذیل را صدوق (قده) نقل نکرده است، آن ذیل قرینه قطعیّه است حکمی که ما سابقاً گفتیم، اختصاص به مرد ندارد، زن هم همینطور است. اگر رد حضر عذری باشد صلاة‌ لیل را اوّل می‌خواند، ولکن قضا افضل از آن صلاة ‌است که در حضر در اول لیل می‌خواند، و اگر در سفر با شد، مثل مرد است که گفتیم، صدر صحیحه معاویة بن وهب اینجور بود که «انّ رجلاً من موالیک من صلحائهم شکی الیّ ما یلقی من النوم و قال: انی ارید القیام باللیل فیغلبی النوم حتی اصبح فربّما شکی الیّ ما یلقی من النوم و قال: انی ارید القایم باللیل فیغلبی النوم حتی اصبح فربّما قضیتُ صلاتی لاشهر المتتابع و الشهرین اصبر علی ثقله، فقال: قرّة عین والله، قرّة عین و الله، و لم یرخص فی النوافل اوّل اللیل و قال: القضاء بالنهار افضل».

در ذیل دارد: «و رواه الکلینی عن عدة‌ من اصحابنا عن احمد بن محمد،‌عن الحسین بن سعید، عن حماد بن عیسی، عن معاویة بن وهب، ‌رواه الشیخ، باسناده عن حماد بن عیسی مثله، و زادا» این دو نفر زیادتی در متن دارند «قلت: فانّ من نسائنا ابکار الجاریة» از نساء ما دخترها هستند که هنوز باکره هستند می‌دانید که دختر کار می‌کند، تا مادامی که در خانه است کارهای خانه را می‌کند «تحب الخیر» دخترای که خیر را دوست دارند، ‌عبادت را دوست دارند «و اهله» و اهل خیر را دوست دارند «تحب الخیر و اهله» هم خیر را دوست دارد و هم اهلش را که به آنها خدمت کند «و تحرص علی الصلاة» حرص دارد که نماز بخواند «فیغلبها النوم حتی ربّما قضت» شب نمی‌تواند بیدار بشود خسته شده است، لذا نمازش قضا می‌شود «و ربّما ضعفت عن قضائه» بسا اوقات دیگر حال قضا هم ندارد،‌ کار خیل سنگین است. در این صورت می‌فرماید «و هی تقوی علیه اول اللیل» جاریه می‌تواند صلاة لیل را اول لیل بخواند، ‌نماز عشاء را که می‌خواند این را هم بخواند. در این صورت «فرخّص لهنّ»‌ امام علیه‌السلام رخصت داد «فی الصلاة اوّل اللیل اذا ضعفن و ضعّفهن القضاء» وقتی که ضعیف بشوند و قضاء نتوانند اتیان کنند، قضاء افضل است، می‌تواند اوّل لیل اتیان کنند. این همان حکمی بود که در مرد ذکر کرده بود. به جهت این که معاویة بن وهب یقین کند که این حکم اختصاصی به مرد ندارد،‌ سؤال کرد و امام علیه‌السلام هم اینطور جواب گفت. این که امام علیه‌السلام تعلیق کرد بر این که اگر ضعیف قضاء نمی‌توانند بکند، در آن وقت بخوانند عیب ندارد. منتها می‌تواند قضا کند، می‌خواهد اوّل لیل بخواند، این از صدر فهمیده می‌شود. جواز این از صدر فهمیده می‌شود. چون امام علیه‌السلام در صدر فرمود: صلاة‌لیل را در اول‌ لیل ترک کند، و بعد او را بعد از طلوع شمس قضاء کند، افضل است. از او معلوم می‌شود که عیب ندارد مع العذر اوّل لیل بخواند، ولکن قضایش افضل است. این معنای از این جهت استفاده می‌شود.

می‌گوید: قضا افضل است، اگر قضاء نمی‌تواند بکند،‌آن وقت مقدّم کند. این معلوم است که ترخیص در تعجیل است. صلاة ‌در وقت نیست. اگر صلاة ‌در وقت باشد، قضاء افضل از اداء نمی‌شود. خودش هم به واسطه توسعه در وقت نیست. مثل آن مرد است، فرقی نمی‌کند، در صدر گفته بود که این ترخیص است و توسعه در وقت نیست.

اثبات تقدیم صلاة لیل برای کلّ ذی عذر

امر ثانی این است که: صاحب عروه حکم کلی فرمود: تقدیم صلاة لیل در سفر جایز است، و در کسی که خوف فوت دارد، فرمود «لغلبة النوم بعد فرمود: بعد از اینها کلّ ذی عذر می‌تواند تأخیر کند. بعد فرمود: «کالمریض و کالشیخ و کالخائف من الاحتلام و من البرد» اینها را مثال فرمود، یعنی خصوصیتی ندارند. هر کسی عذری داشته باشد، می‌تواند صلاة ‌را مقدم کند. مثل این کارگر ها در ایامی که روز کوتاه است، باید بعد از طلوع فجر دنبال کار بروند، چون روز کوتاه است، تا دم غروب کار می‌کنند. شب که بر می‌گردند خسته هستند. اگر این شخص شب نمازش را بخواند و به این و آن، و به رادیو و تلویزیون گوش ندهد بخوابد، وقتی صبح بلند می‌شود نمی‌تواند بعد از نصف شب بلند بشود، چون خستگی روز حالی برایش نمی‌گذارد. لذا در مانحن فیه قبل از طلوع فجر یک چیزی می‌خورد نماز صبحش را که فجر شد می خواند و می‌رود، دیگر فرصتی ندارد که نماز شب را بخواند، خستگی نمی‌گذارد، این شخص می‌تواند مقدّم کند، جزء «کلّ ذی عذر» است.

کلام در این استکه این کبرای کلی از کجا استفاده شده؟ و حال این که در این روایات اشخاص خاصّه‌ای ذکر شده بود «اذا خشیت ان تفوت صلاة‌ اللیل» فوت یعنی غلبه نوم بشود، یا مریض بود «من به علّة» بود، یاشیخ بود، مواردی که ذکر شد این ها بودند این را از کجا استفاده کنیم؟ اگر کسی گفت: این حکم علی خلاف قاعده است در روایات هم که حکم کلّی ذکر نشده است،‌ اکتفا به همان موارد نص می‌شود. چون حکم فی اصله خلاف قاعده است، وقت صلاة‌ لیل بعد از انتصاف اللیل داخل می‌شود و تقدیمش احتیاج به دلیل دارد.

وجه اثبات تقدیم صلاة لیل برای کلّ ذی عذر

برای صاحب عروه دو وجه می‌شود گفت: یکی آن وجهی است که قبلاً گفتیم؛ مراد از عذر در مانحن فیه عذر عقلی و شرعی نیست. کسی که عقلا معذور است، مثل این که در خواب مانده، یا شرعاً معذور است که اگر غسل کند فرض کنید مریض می‌شود. امام علیه‌السلام «من خاف عن الاحتلام» را که ذکر کرده است، گفتیم: آنجا نه عذر عقلی است،‌ نه عذر شرعی،‌ محتلم شده است، بعد از نصف شب بلند می شود، اگر توانست غسل کند و اگر از سرما می‌ترسد، تیمم می‌کند نمازش را می‌خواند. لازم نیست قبل از انتصاف لیل بخواند که هنوز وقت نشده است. اینجا چرا امام علیه‌السلام «خائفاً عن الاحتلام» را تجویز کرده؟ گفتیم: چون عادتاً اینجور است، ‌اگر شخص بعد از انتصاف اللیل وقبل از از طلوع فجر بلند شد، دید که اوضاع به هم خورده است، می‌گوید: بابا بگذار شب بگذرد، نماز شب نمی‌خوانیم. این داعی بر ترک صلاة لیل می‌شود، این عذر عرفی است. در موارد عذر عرفی شارع ترخیص کرده است «و هکذا من خاف من البرد» هم اینجور است.

اگر ما خودمان قبل از بیان شارع می‌فهمیدیم که اینجور بیچاره نمی‌شدیم،‌ ما که در جهل غوطه وریم، بعد از این که امام علیه‌السلام به این خائف اعلام فرمود: اتیان کن، ‌می‌فهمیم بر این که مرادش عذر عرفی است، عذر شرعی و عقلی موضوع حکم نیست. کسی که از سرما می‌ترسد، غسل نکند. لذا در مانحن فیه از اینها می‌فهمیم که شارع نمی‌خواهد از مکلف صلاة‌ لیل فوت بشود. اگر وقتش داعی پیدا نمی‌کند به اتیان صلاة لیل به واسطه این اموری که گفتیم، و الا مرض چطور است؟ خیلی از مریضها در شب خوابشان نمی‌آید،‌ می‌گوید: من خوابم نمی‌آید، اقلاً صلاة لیل را هم بخوانم،‌آن وقت داعی اینجور بر ترک ندارد، ولکن وقتی که آنها از اول شب خوانده ولی نصف لیل شد، مریض است حال ندارد، می‌گوید: ان شاءالله خوب می‌شویم و می‌خوانیم. این وجدان همه است، ‌حتی اهل علمش هم همینجور است. این داعی بر ترک می‌شود، شارع رئوف و مهربان به لسان ائمه اطهار علیهم‌السلام به ما رسانده است که این را اول بخوانید. این وجهی است که صاحب عروه می‌تواند، کل ذی عذر را استفاده کند. عذر که عرفی شد، در آنها هم هست. اگر عذر عقلی و شرعی بود قابل تعدی به عذر نبود، ولکن شارع خودش معذور عرفی را اینجور قرار داده است، می‌فهمیم که غرض شارع این است که صلاة‌ لیل ما کان در لیل از مکلف ترک نشود؛ لذا در مانحن فیه موارد عذر عرفی قرار بدهد. یعنی اکثر فقها اینجور گفته‌اند: شخصی که از دنیا رفته بر پسر بزرگش واجب است آن صلواتی را که «عن عذر» از او فوت شده است، ان را قضاء کند. آن عذر کدام عذ راست که فوت شده است؟

بدان جهت در مانحن فیه آن که عرفاً و عادتاً داعی بر ترک می‌شود،‌این است که در خارج واقع است، اینها همین مواردی است که ذکر کردیم، مثل آن کاری که ذکر کردیم.

امر ثانی: در صحیحه ابی بصیر[۲] وارد است بر این که «اذا خشیت ان لاتقوم آخر اللیل أو کان بک علّة» گفته‌اند علّة یعنی “سببی”، یعنی موجب ترک بشود. این را ما نفهمیدیم این درست نیست. چون علت ظهور در مرض است کما این که سابقاً گفته‌ایم، ‌مرض هم آن عذر عرفی است، شاهد آن وجه اول می‌شود. چون انسان وقتی که مریض شد، شب که خوابش نمی‌آید،‌ ولکن وضوء و غسل برای صلاتش ضرر دارد، جنب است، تیمم می‌کند و می‌خواند. ولکن چون مرض در شخص عادتاً داعی بر ترک مستحب می‌شود می‌گوید: ان شاء الله خوب می‌شوم می‌خوانم، الان حال ندارم مریضم، اینجور زبان حال او است، د رحال مرض شارع تقدیم را تحویز کرد، معلوم می شود که موضوع همان عذر عرفی است که ما گفتیم، نه این که خصوص عذر عرفی است. الموضوع یعمّ عذر عرفی را، مثل این که در کلمات علما که گفته‌اند: آن که «عن عذر» فوت شده است پسر باید آن را بجا بیاورد تقیید به «عذر کرده‌اند، ولو عذر عرفی باشد، و الاّ در باب مریض عذر شرعی و عذر عقلی نادر است. لذا هر جوری توانست باید بخواند وظیفه‌اش این است.

علّت در لغت به معنای مرض است. به مریض می‌گویند علیل. ما گفتیم:‌ معذورین اول لیل بخوانند. در بعضی گفتیم: توسعه در وقت است، در بعضی گفتیم:‌ تعجیل است توسعه در وقت نیست.

مراد از اول لیل

مراد از اول لیل چیست؟ مراد از اول لیل یعنی وقتی که اذان مغرب شد، لیل داخل شد، انسان صلاة مغرب را نخوانده،‌می‌گوید: بگذار اول نماز شبم را بخوانم، بعد صلاة مغرب و عشایم را می‌خوانم. یک خورده امام جماعت دیر می‌آید می‌خواهد نماز جماعت بخواند، می‌گوید: من که زود آمده‌ام بگذار نماز شبم را بخوانم. خوابم خیلی است، جوان هستم یا کار گر هشتم، یا فرض بفرمایید «خائف من الاحتلام» هستم بگذار همینجا بخوانم. آیا مراد از اوّل لیل در این روایات «مابین دخول اللیل الی انتصاف اللیل» است؟ یا مراد از صلاة عشاء «الی انتصاف اللیل» است که انسان بعد از صلاة‌ عشاء می‌تواند بخواند، کدام یک از اینها است.

اگر بعد از عشاء شد، قبل از عشاء نمی‌تواند بخواند. اینجا که امام جماعت دیر می‌آید،‌بعد از عشاء نیست، عشاء نشده است. روایت موثقه سماعه[۳] است. این موثقه دیگری برای سماعه است «و عنه»‌ باز « محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، عن محمد بن ابی عمیر، عن جعفر بن عثمان» جعفر بن عثمان برادر حسین بن عثمان است، اینها همه شان جلیل هستند. رواسی شریک دو برادر یا سه برادر که همه شان جلیل هستند «عن سماعة» سماعه واقفی است، ‌می‌شود موثقه «عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: لابأس بصلاة اللیل فیما بین اوّله الی آخره الاّ انّ افضل ذلک بعد انتصاف اللیل» منتها اطلاق صدر را تقیید کردیم به روایات که بلا عذر نمی‌شود قبل از انتصاف خواند «لابأس للمعذور بصلاة اللیل ما بین اول اللیل الی آخر اللیل» این معنایش این استکه تا امام جماعت نیامده، بعد از این که اذان مغرب گفته شد لیل داخل شد، حمره مشرقیه زایل شد یا غروب شمس حاصل شد، علی المسلکین صلاة لیل را می‌تواند بخواند.

در مقابل اینها سماعة بن مهران موثقه دیگری دارد[۴] «أنّه سأل ابی الحسن الاوّل علیه‌السلام عن وقت صلاة ‌اللیل فی السفر، فقال: من حین تصلّی العتمة الی أن ینفجر الصبح» تا این که صبح منفجر بشود. عتمه همان صلاة عشاء ‌است، به صلاة‌ عشاء که عتمه می‌گفته‌اند، چون عربها رسمشان این بود که بعد از صلاة عشاء می‌رفتند ابل ها را می‌دوشیدند. لذا به صلاة‌ عشاء عتمه گفته شد.

دو وجه برای جمع موثقه سماعه

این با آن موثقه جمعش چطور است؟ میزان علمی چیست؟ دو وجه جمع دارد:

اوّل: یک احتمال این است که بگوییم: وقت صلاة لیل به دخول لیل داخل می‌شود، ولکن شرط صلاة لیل قبل از انتصاف لیل این استکه بعد از عتمه واقع شود که شرط صحّت است، مثل دخول وقت صلاة‌ مغرب و عشاء که هر دو معاً داخل می‌شود ولی شرط صلاة‌ عشاء این استکه بعد از مغرب واقع شود. اینجا هم در موارد عذر و در مواردی که شخص مسافر است، مثلا وقت داخل می‌شود، یا مشروعیّت اتیان حاصل می‌شود، ولکن شرط صحّت صلاة‌لیل بعد از عشاء واقع شدن است. لذا باید عشاء را بخواند بعد صلاة لیل را بخواند. این جمع عرفی است.

این که بعضی فرموده‌اند: اگر اینجور باشد، معلّق می‌شود، کسی زود عشاء را می‌خواند، وکسی دیگر دیر می‌خواند، قید وقت همان لیل است که موثقه اولی گفت، این شرط صحت است. مثل این که وضو شرط صحت صلاة است، کسی اول وقت وضو می‌گیرد و دیگری در دمِ وقت. اتیان به صلاة عشاء شرط صحت صلاة لیل در صورتی است که قبل از انتصاف لیل باشد. اما بعد از انتصاف لیل شرط ندارد. شخصی امروز متعمداً نماز مغرب وعشاء نخواند، مثل این که اوقاتش تلخ بود، با شخصی دعوا کرده بود نماز نخواند، شام هم نخورد خوابید، بعد نصف شب بلند شد، خواست صلاة لیل بخواند، عیب ندارد. چون که تکلیف مغرب و عشاء ساقط شده است، تا انتصاف اللیل است. این شرطیّت در صورتی است که قبل از انتصاف اللیل باشد. اگر بخواند قبل از انصاف اللیل بخواند، اینجور باید بخواند. این که در روایات دارد بر این که «یصلی اوّل اللیل» اینها ولو اطلاق دارند، اول لیل بعد از مغرب را هم می‌گیرد، یعنی بعد از اذان که هنوز مغرب نخوانده، اگر اینها اطلاق داشته باشد، وکسی نگوید: مراد از اول لیل در مقابل نصف اخیر است، اگر گفتیم:‌مطلق هم باشد، موثقه سماعه تقیید می‌کند. شرطش اتیان به صلاة عشاء است. در مانحن فیه می‌گوییم: در آن مواردی که تجویز شده است توسعةً یا تعجیلاً، وقتی که لیل شد «فیما بین اللیل الی ان ینفجر الصبح» است، الاّ انّه شرطش این استکه بعد از صلاة عتمه بشود.

دوم: وجه جمع دیگر این است: این که امام علیه‌السلام در موثقه فرمود: «بعد العتمه، شرطیّت نیست. مثل این که «الاّ انّ هذه قبل هذه» در صلاة‌مغرب می‌گفت: صلاة مغرب قبل ازعشاء خوانده بشود، یعنی عشاء شرط دارد، یا در ظهرین می‌فرمود: الاّ ان هذه قبل هذه» یعنی صلاة‌ عصر شرط دارد، این در مقام بیان شرطیت نیست. این به جهت این است، روایاتی خواندیم، وقتی که فریضه داخل شد انسان غیر از نافله آن فریضه را نخواند، نافله آن فریضه مستثنی است. مثل اینکه «انما جعل الذراع و الذراعان» تا نافله صلاة‌ ظهر ترک نشود، نافله صلاة‌عصر ترک نشود. جاهایی که وقت فریضه شد، نافله خود فریضه عیب ندارد. اما اتیان کردن نافله غیرِ آن فریضه، نهی دارد «لاتطوّع اذا دخل وقت الفریضة» یک قسمت از روایاتش را خواندیم، یک قسمتش را هم ان شاء الله موفق شدیم می‌خوانیم، آن روایات حمل بر کراهت می شود، نه کراهت اصطلاحی.

مراد از کراهت در عبادات

کراهت در عبادت، کراهت اصطلاحی نیست. کراهت اصطلاحی این است که فعلش منقصت دارد، اگر ترک کنید بهتر است، ترک، اولی از فعل است. در عبادت باید مصلحت و حسن الفعل باشد که محبوب خدا بشود، چه واجب و چه مستحب. لذا در عبادت اگر گفتند: این مکروه است، در بعضی موارد صلاة‌ مکروه است، در بعضی اوقات صوم مکروه است، این معنایش اقلّ ثواباً است. امام علیه‌السلام که می‌گوید: «من حین تصلّی العتمة الی أن ینفجر الصبح» اشاره است که در این وقت دیگر کراهت ندارد. آن کراهت نافله که عند حضور وقت الفریضه هست، یعنی تأخیر فریضه موجب قلّت ثواب می‌شود، امام علیه‌السلام می‌فرماید: نه، بعد از عتمه که خواندی بخوان، آن که به دل می‌چسبد کدام است؟ این ثانی است. شرطیت در صلاة که کدام صلاة مترتبتین است، معهود و مسلم در اذهان است، لذا متعیّن می‌شود حمل بر وجه ثانی، ولکن احوط بعد عتمه خواندن است. جون احتمال اشتراط است، احوط استحبابی است.

و الله العالم بحقیقة الحال

———————————————————————————–
[۱]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۵، ح۱٫
[۲]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۴، ح۱۲٫
[۳]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۴، ح۹٫
[۴]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۴، ح۵٫