دروس خارج فقه / صلاة / درس ۸۱: استحباب اعاده نافله صبح
«اذا صلّی نافلة الفجر فی وقتها أو قبله و نام بعدها یستحبّ اعادتها»[۱].
صاحب عروه(قده) فرمود: صلاة وتر را میشود در صلاة اللیل دسّ کرد. حتی در صورتی که مکلّف به جهت عذر صلاة اللیل را قبل از انتصاف اللیل به نحو تعجیل اتیان میکند. لکن فرمود: اولی این است که این نافله صبح را که بعد از صلاة وتر اتیان کرده است، اعاده کند. پس صلاة نافلة الصبح ولو بعد از صلاةوتر در صلاة لیل دسّ میشود و مکلّف میتواند اکتفا به آن بکند، الاّ این که اعادهاش فیما بعد اولی مستحب است.
ایشان در مسأله بعد میفرماید: اگرکسی نافله فجر را در وقتش یا در غیر وقتش اتیان کرد، و خوابید، مستحب است نافله را در وقتش اعاده کند. دلیل دو روایت بود که از حیث سند معتبر هستند.
یکی از آنها این روایت[۲] بود «و باسناده الشیخ عن ابن ابی عمیر، عن حماد بن عثمان، قال: قال لی أبو عبدالله علیهالسلام: ربما صلیتهما» بسا اوقات این دو رکعت صلاة الفجر را اتیان میکنم «و علیّ لیلٌ» هنوز شب است، یعنی وقت خواب است «فان قمت» اگر بلند شدم «و لم یطلع الفجر» اگر طلوع فجر نشده بود «أعدتهما»این دو رکعت را که قبلاً خوانده بودم،اعاده میکردم. روایت دیگری[۳] این است: »و باسناده الشیخ عن صفوان» بن یحیی که سندش صحیح است، جمیع رایات و کتبی که صفوان دارد شیخ به سند صحیح نقل کرده است «عن ابن بکیر» عبدالله بن بکیر است «عن زرارة، قال: سمعت أبا جعفر علیهالسلام یقول: انّی لأصلّی صلاة اللیل» امام باقر علیهالسلام میفرماید: من صلاة لیل را میخوانم «و أفرغ من صلاتی» از صلاة لیل هم فارغ میشوم «و اصلّی الرکعتین» دو رکعت نافله فجر را هم می خوانم ـ همان دسّ استـ «فأنام ما شاءالله» بعد خیلی میخوابم قبل ان یطلع الفجر» قبل از آن که طلوع فجر بشود میخوابم «فان استیقظت عند الفجر أعدتهما» اگر عند الفجر بیدار شدم، آن صلاة الرکعتین را اعاده میکنیم.
در این دو روایت، دو قید است: یکی اینکه صلاة وتر را که در صلاة لیل خواند، بعد از آن نافله صبح را میخواند،این به نحو دسّ است، چون در غیر وقتش است و گفتیم: نافله صبح باید حول و حوش فجر، قبل از فجر و بعد از فجر یا مقارن با فجر باشد. این که در آن وقت به نحو دسّ میخواند مشروع است، و مشروعیّت آن متسالم علیه است. اگر این که شخص بعد میخوابد. همچنین قبل از فجر و یاعند الفجر بیدار می شود. در روایت اول این بود: «ربّما صلیتهما و علیّ لیل فان قمت و لم یطلع الفجر أعدتهما». اگر طلوع الفجر نشده بود اعاده میکردم. درروایت دوّم هم این است: «فان استیقظت عند الفجر» هنگام فجر بیدار شدم. در عبارت عروه مطلق است، ولو انسان بعد از طلوع فجر بلند شود، یک ربع از طلوع الفجر گذشته، بلند شد، ایشان میگوید: اعاده کند. صاحب العروه این قید را ندارد که «عند الفجر یا قبل الفجر» باشد، دیگری هم این است که در صورت اولی که مسأله دسّ را ذکر میکرد، در ذیل او فرمود: اگر انسان دسّ بعد از این که صلاة نافله صبح را خوانده، مستحب است در وقتش اعاده بشود، آنجا نداشت که بخوابد، خوابیدن را الغاء کرد، در بحث قبل، وجهش را گفتم. لکن در مسأله بعدی که ذکر میکند، نوم را اعتبار میدهد میگوید: اگر صلاة نافله را در وقت یا غیر وقت، قریب الفجر خواند، لکن خوابید، بعد بلند شد، مستحب است که اعاده کند. در مسأله بعدی میگوید: اگر در وقتش یا غیر وقتش بخواند اعاده کند.
ردّ کلام صاحب عروه در اعاده نافله صبح
کلام صاحب عروه، قابل مساعدت نیست. اگر جمود به این دو روایت بکنیم، اینها در صورتی است که صلاة اللیل را که اتیان کرده است، دو رکعت فجر را در آن دسّ کرده و بعد خوابیده است و قبل از فجر یا عند الفجر بیدار شده است که در غیر وقتش خوانده است، اگر جمود بکنیم، آن که در مسأله اول فرموده بود: دسّ کرد، بعد عند الوقتش مستحب است که اعاده کند، آنجا قید نوم نداشت، آنجا باید قید نوم میآورد. در مسأله ثانیه هم فرمود: کسی در وقتش بخواند، بخوابد بعد بیدار بشود، اولی اعاده است. در این مسأله هم باید بگوید: در خصوص غیر وقت است، این دو روایت را نمیگیرد. لذا در مانحن فیه در صورت نوم گفته: اگر در وقتش هم بخواند در غیر وقتش اعاده کند. این صورت نوم که در روایت است، در غیر وقت خوانده است نه دروقت خواندن. در بحث قبل گفتیم: ولو این دو روایت در خصوص تقدیم و نوم هستند، ولکن متفاهم عرفی از امر به اعاده این است چون اولی این است که صلاة نافله فجر را قبل از فریضه صبح بخواند، چون قبلش خوانده، قبلش که قریب است،این اصل و اساس است و دسّ ترخیص است، تسهیل به امر است، الان که از طلوع فجر یا عند الفجر بلند شده است، اعاده کند. روی این اساس نوم و غیر نوم مدخلیتی ندارد. فرض کنید که نماز شبش را خواند، رفت باغش را آب داد و برگشت، هنوز طلوع فجر نشده است، میخواهد صلاة صبح بخواند، اولی است که همان را که قبلا خوانده است اعاده کند. متفاهم عرفی این است. این مقدار تعدّی متفاهم عرفی است. امّا اگر در وقت بخواند و بخوابد و دو باره اعاده کند،قبول نداریم و از روایت استفاده نمیشود. اگر عند طلوع الفجر نافله را خواند، بعد خواب رفت بعد از ۲۰ دقیقه بیدار شد، دلیل نداریم که اعاده بر او مستحب باشد، لذا قید تعمیم در عروه که ولو در وقتش بخواند، مستحب است بعد از نوم اعاده کند، وجهی ندارد.
اتمام وقت نافله صبح هنگام ظهور حمره در افق شرعی
در صلاة صبح یک امر باقی ماند که میگویدکه مستفاد از صحیحه علی بن یقطین و هکذا مقتضای اطلاق فتاوای اصحاب است که نافله صبح عند ظهور الحمرة فی الافق الشرقی تمام میشود. وقت نافله صبح بعد از طلوع فجر هم وقت دارد علی ما تقدّم ولکن همین اشخاصی که بعد از طلوع فجر میگویند: وقتش است، میگویند: اگر حمره مشرقیه در افق شرقی پیدا شد، یعنی آنجایی که انسان به افق شرعی نگاه میکند، کأنّ آسمام متصل به زمین است، آنجا حمره را پیدا کرد که قبل از طلوع شمس میباشد، وقت نافله تمام شده است. این را از صحیحه علی بن یقطین[۴] استفاده کردهاند. صحیحه علی بن یقطین هم این جور بود: «قال سألت أبا الحسن علیهالسلام عن الرجل لایصلی الغداة حتی یسفرّ و تظهر الحمرة و لم یرکع رکعتی الفجر،أیرکعهما؟» آیا آنها را قبل از صبح بخواند؟ «أو یؤخرهما؟»، یا به تأخیر بیندازد که گفتیم: قضاء است،قال: یؤخرهما» تأخیر بیندازد ظاهرش این است: حمره که پیدا شود، وقت برای نافله تمام شده است، لذ گفتهاند: وقت نافله قبل از ظهور این حمره است. لازمهاش این است که انسان نافله را در ظهور حمره میخواند، سابق گفتیم: با ظهور حمره، وقت فضیلت صلاة صبح تمام شده است، وقت فضیلت صلاة صبح قبل از ظهر حمره است. فقهاء قاعدهای میگویند: که نافله با فرایض مزاحمت نمیکند. یعنی انسان نافله را در وقتی نباید بخواند که وقت فضیلت فریضه از بین برود. در مانحن فیه به ظهور به مقدار دو رکعت مانده، مقتضای این صحیحه این است چون ظهور حمره نشده است، نافله را میشود خواند. با وجود این نافله خواندن صلاةصبح به بعد از ظهور حمره میافتد. پس نافله با وقت فضیلت فریضه مزاحمت کرد. مزاحمت در صورت عدم امکان جمع است، که انسان هم نافله را بخواند، هم صلاة فریضه را در وقت فضیلتش بخواند، این دو ممکن نیست. در ما نحن فیه هم مزاحمت کردهاند. علماء چنین میگویند و مستفاد بر خی از روایات است که نافله با وقت فریضه در وقت فضیلتش مزاحمت نمیکند. امام علیهالسلام در روایات متعدده فرمود: «أتدری لم جعل الذراع و الذراعان؟» در نافله ظهر و عصر فرمود: چرا وقت فضیلت ظهر را ذراع، و وقت فضیلت عصر را دو ذراع قرار دادهاند؟ «حتی لایکون تطوّع فی وقت مکتوبة» یعنی وقت فضیلت، و الاّ وقت اجزاء از ظهر داخل میشود. از آن روایت و روایات که وارد شده است «اذا دخل وقت الفریضه فلا تطوّع» تطوع نیست، دلالت میکند که در وقت فضیلت فریضه نباشد.
مستفاد از این صحیحه خلاف قاعده است، که نافله با وقت فضیلت فریضه تزاحم نمیکند. یعنی نافله ملغی می شود، با وجود این که مقتضای صحیحه علی بن یقطین این است که نافله خوانده میشود. از این فرمایش دو جواب داریم؛
اوّل این که: از صحیحه علی بن یقطین استفاده نمیشود که دو رکعت به ظهور حمره مانده، نافله صبح را بخوان، صبح را تأخیر بینداز، تا نافله با وقت فریضه فضیلت مزاحمت کند، نه، چون علی بن یقطین از امام علیهالسلام سؤال میکند «سئلت أبالحسن علیهالسلام عن الرجل لایصلّی الغداة حتی یسفرّ و تظهر الحمرة و لم یرکع رکعتی الفجر أیرکعهما؟» آیا آنها را اتیان کنم؟ علی بن یقطین فرض کرده است که وقت فضیلت صبح فوت شده است، از امام علیهالسلام سؤال میکند الان که من وقت فضیلت صلاة صبح را نمیتوانم درک کنم، صلاة صبح در وقت فضیلت واقع نمیشود، آیا نافله آن را میشود خواند یا نه؟ یعنی قضاء شده است که باید تأخیر انداخت؟ یا این که نه، الان میشود نافله را خواند چرا میشود خواند؟ چون وقت فضیلت صلاة صبح گذشته است، مثل صلاة ظهر و عصر است که بعضی فرمودهاند که وقت نافله اینها ممتدّ تا غروب شمس است، تا وقت اجزاء فریضه چهار رکعت بماند. سؤالش از این جهت است، نه این که توی ذهنش این بود که اگر دو رکعت به حمره باقی مانده بود من باید نافله را بخوانم،بعد نماز صبح را، این در ذهنش نبود.
«سألت أبالحسن علیهالسلام عن الرجل لایصلی الغداة» یعنی فریضه صبح را نمی خواند «حتی یسفرّ و تظهر الحمرة» حمره ظاهرش میشود «و لم یرکع رکعتی الفجر» آن صلاة صبح بود، فریضه صبح، نافله هم که نخوانده است «أیرکعهما؟» نافله را بخواند؟ «أو یؤخرهما؟» یعنی الان که وقت فضیلت صلاة صبح را علی کل تقدیر نمیتواند درک کند، تا نافله بخواند یانه؟ امام فرمود: نه نافله نخواند.
معلوم میشود که نافله وقتش گذشته است، و وقت نافله هم اگر ممتد باشد، قاعده «انّ النافلة لاتزاحم الفریضة»تمام باشد، آن را به این روایت منضم کنیم، نتیجه میدهد که دو رکعت به ظهور الحمره ماند، وقت نافله تمام میشود.
اصل روایت علی بن یقطین ناظر به این جهت نیست که قبل از آن میشود نافله را خواند. علی بن یقطین فرض کرده است که صلاة صبح را علی کل تقدیرٍ در وقت فضیلت نمیشود خواند. آیا نافله آن را که در غیر وقت فریضه است، بخوانم یانه؟ امام فرمود: گذشته است نافله خوانده نمیشود. امّا اگر چه وقت گذشته! دلالت ندارد. به ضمّ قاعدهای که «انّ النافله لاتزاحم الفریضة» یعنی وقت فضیلت را، نتیجه میدهد که قبل از این که به مدار دو رکعت برسد نافله تمام میشود. مثل کسی که میگوید: نافله ظهر و عصر ممتدّ است تا غروب شمس مثل خود صلاة، مراد از این است که تا وقت صلاةظهر هشت رکعت مانده، نافله ظهر را میشود خواند، نه این که نافله را تا غروب شمس میشود خواند.
دوّم این که: ما این کبرای «انّ النافلة لاتزاحم الفریضة» را در روایات به این نحو نداریم. روایاتی در نافله ظهر وارد شده، یکی صحیحه زراره از امام باقر علیهالسلام بود که فرمود: وقتی که ذراع شد ترکت النافلة و بدأت بالفریضة» بود. وقتی ذراع شد وقت فضیلت داخل میشود، نه این که منتهی میشود.
قول علی علیهالسلام است که «لاخیر فی النوافل اذا أضرّت بالفرائض» أضرّت یعنی فرایض فوت بشود. فرض کنید انسان نماز های قضای یک ساله و یا دو ساله بر گردنش هست، آنها را نمیخواند، بلکه نوافل میخواند «لاخیر فی النوافل اذا أضرّت بالفرایض». بدان جهت این نافله در مانحن فیه مزاحمت نمی کند،در صحیحه زراره هم مزاحمت نبود، چون وقت فضیلت تمام میشود، ایجور نیست، تا ذراعین وقت فضیلت ظهر است. از ذراع تا ذراعین و بلکه تا مثل وقت فضیلت آن است، تا این که فیء به اندازهای مثل بشود. این حکمت است که ذراع را برای وقت فضیلت مبدأ قرار داده است که در وقت ظهر شروع بشود، امّا نسبت به صلوات دیگر ندارد.
مراد از روایات دالّ بر عدم تطوّع در وقت فریضه
اما روایاتی وارد شده است که «اذا دخل وقت الفریضة فلا تطوّع» وقتی که وقت فریضه داخل شد تطوع نمیشود، اینها برای وقت اجزاء نیست. برای این که در تمام صلوات وقتی که وقت اجزاء داخل میشود، یعنی در ظهر و عصر و در صلاة صبح که گفتیم: وقتی طلوع فجر شد، یا زوال شمس شد وقت اجزاء ظهر و عصر میرسد، نافلهاش را میشود خواند «اذا دخل وقت الفریضة فلا تطوع» گفتهاند: یعنی وقت فضیلت که داخل شد فلا تطوع. اگر مراد این باشد، درست نیست. برای اینکه این حکم الزامی نیست. ما دامی که انسان در وقتش فریضه را میتواند بخواند، نافله مانعی ندراد. حتی صاحب عروه فتوا میدهد ک یجوز التطوع فی وقت الفریضة ما لم یتضیق وقت الفریضة» یتضیّق یعنی وقت اجزاء فریضه تضیق پیدا نکرده باشد.
میگوییم: روایت در مانحن فیه دلالت کرده است که نافله صلاة صبح مثل نافله ظهر و عصر نیست. وقتی که فضیلت تمام بشود اگر نافله صبح وقت داشته باشد خوانده میشود. عرض کردم این روایت اصلاً دلالتی ندارد، اگر دلالت داشته باشد و آن را اخذ کنیم، تطوع در وقت فریضه و مزاحمت آن هم عیب ندارد.
روایات دالّ بر تحدید وقت نافله صبح تا یک ششم شب
نکتهای عرض کنم: در بعض از روایات تحدید شده است که وقت نافله صلاة صبح «سدس الباقی من اللیل» است. در این روایت[۵] میفرماید: «و عنه» یعنی «شیخ باسناده عن حسین بن سعید عن حماد بن عیسی، عن محمد بن حمزه بن بیض» این نسخه بیض است ولکن در رجال أبیض است، محمد بن حمزه بن أبیض توثیقی ندارد « عن محمد بن مسلم، قال: سألت أبا جعفر علیهالسلام عن اوّل وقت رکعتی الفجر» اول وقت دو رکعتِ فجر کدام وقت است؟ «قال: سدس اللیل الباقی، آن سدسی که از شب میماند، پنج سدس آن گذشته است، این وقت نافله صلاة صبح است.
فرمودهاند: این سدس اللیل همان قریب الفجر است. چرا؟ برای این که لیل از غروب شمس شروع میشود و در طلوع شمس تمام میشود علی ما تقدّم. مابین طلوع فجر صادق و طلوع شمس به اندازه یک ساعت و نیم و در این حول و حوش است. وقتی که لیل را دوازده ساعت فرض کنیم، سدس آن ، دو ساعت میشود، نیم ساعت قریب الفجر است. اگر کمتر حساب کنیم، به همین نسبت کم میشود و قریب الفجر میشود. این که صاحب عروه و غیر او فرمودهاند: وقت دخول فجر کاذب است و تا طلوع شمس امتداد دارد، که وقت فریضه صلاة صبح است، مستفاد از این است و نافلهاش هم از فجر اول یعنی فجر کاذب است تا ظهور الحمره و فریضه از طلوع فجر صادق است تا طلوع شمس. این که نافله فجر سدس اللیل است، فتوای است که مشهور دادهاند، شرایع و غیر شرایع هم دارد «من طلوع الفجر الاول الی ظهور الحمرة فی المشرق» حمره در مشرق ظاهر بشود، این مستفاد از این است.
لکن این مبتنی بر این است که لیل در این روایت آخرش طلوع شمس حساب بشود، ولکن قبلاً گفتیم: بعضاً لیل تا طلوع فجر اطلاق میشود، این هم محتمل از روایات است. یکی این روایت[۶] است: «عن علی بن محمّد»کلینی از شیخین علی بن محمد بن بندار نقل میکند «عن سهل بن زیاد، عن علی بن مهزیار» این هم من حیث السند ضعیف است. چون سهل بن زیاد دارد «قال: قرأت فی کتاب رجل» یعنی ابن مهزیار میگوید: خواندم در نامهای که شخصی نوشته بود «الی أبی جعفر علیهالسلام» ظاهرش این است که امام جواد علیهالسلام مراد است «الرکعتان اللتان قبل الصلاة الفجر من صلاة اللیل هی ام من صلاة النهار؟» آیا از صلاة نهار است ؟ «و فی ایّ وقت أصلّیهما؟» این دو رکعت را من چه موقع بخوانم؟ «فکتب علیهالسلام بخطه احشهما فیصلاة اللیل حشواً» این را داخل صلاة اللیل کن هر جوری که دلت میخواهد. ما بین صلاة اللیل فاصله بیندازی و یا نیندازی مراد این است. چون میشود مابین صلاة لیل و مابین صلاة الشفع و الوتر فاصله انداخت، و هکذا مابین وتر و رکعتین میشود فاصله انداخت. این که میپرسد: «الرکعتان اللتان قبل الفجر من صلاة اللیل ام هی من صلاة النهار؟» این دو رکعت از صلاة لیل یا از صلاةنهار است؟ یعنی اینها را بعد از طلوع شمس بخواند، شب بخواند و یا روز بعد از طلوع شمس بخواند؟ محتمل که نیست. پس مراد از نهار بعد از طلوع فجر است. محتمل است در این روایات مراد از لیل قبل از طلوع فجر باشد، و طلوع فجر اول اللیل است، گفتیم: لکن در بعضی موارد از لیل «الی طلوع الفجر» اراده میشود، و از نهار بعد از طلوع فجر اراده میشود،محتمل است این روایات از آن باشد. این روایت هم مثل روایات سابقی است.
جمع بین روایات متعارضِ در وقت نافله صبح
بعضی مثل شیخ(قده) در آن روایاتی که میگفت: نافله فجر را بعد از طلوع فجر بخواند، یعنی بعد از طلوع فجر صادق بخواند، این روایات را حمل بر تقیّه کرده است.
وجه دیگر که صاحب مدارک فرموده بود، روایاتی را که گفته بود: نافله غداة بعد از فجر است، یعنی بعد از فجر کاذب است، حمل به آن کرده که دو طائفه یکی بشود. یک طائفه این بود که قبل از فجر بخوان، یک طائفه هم این بود که بعد از فجر بخوان، آن طایفهای که قبل از فجر میگوید، یعنی قبل از فجر صادق، این طایفهای که میگوید: بعد از فجر بخواند، یعنی بعد از فجر کاذب بخوان! هر دو یکی میشود، یا انسان بگوید: نصف الاربعة و یا بگوید: دو، نصف الاربعه با دو مترادفین میشوند. صاحب مدارک این جور جمع کرده است؛ فرموده: آن روایاتی که میگوید: قبل الفجر، یعنی قبل از فجر صادق، آن روایتی که میگوید: بعد از فجر، یعنی بعد از فجر کاذب، اینها یکی میشوند. خودش هم ادعا کرده تا روایت تنافی نداشته باشد. گفتیم: این خلاف ظاهر است.
در مقابل این، شیخ فرموده بود: این روایات بعد از فجر ظهور دارد در بعد از فجر صادق که حمل بر تقیه می شود یا به مقام ضرورت و اضطرار حمل میشود.
موارد حمل بر تقیه
بعضی خواستهاند بگویند: حمل بر تقیّه کنیم، گفتیم: در دو مورد میشود: یک مورد این است که روایتین متعارضین بشوند، اینجا تعارض نیست جمع عرفی است، یکی این که قرینهای باشد که دلالت کند آن روایت موافق با عامه است، ولو جمع عرفی دارد، ولو تعارض ندارد، ولکن قرینهای باشد که تقیّةً صادر شده است، گفتهاند در مقام روایتی است که از آن روایت استفاده میشودک ه این روایات تقیّةً صادر شده است. آن قرینه چیست؟ روایت ابی بصیر[۷] است: «و عنه» یعنی از محمد بن الحسن «باسناده عن احمد بن محمد بن عیسی، عن علی بن الحکم، عن علی بن ابی حمزه، عن ابی بصیر» علی بن ابی حمزة بطائنی همان علی بن ابی حمزه است که از ابی بصیر نقل میکند قال: قلت لأبی عبدالله علیهالسلام: متی أصلّی رکعتی الفجر؟» دو رکعت فجر را چه موقع بخوانم؟ «قال: قال لی: بعد طلوع الفجر» طلوع فجر هم ظاهر در طلوع فجر صادق است. یعنی بعد از فجر بخوان «قلت له» عرض کردم به امام صادق علیهالسلام یابن روسول الله صلیاللهعلیهوآله پدر شما «أنّ أبا جعفر علیهالسلام أمرنی أن أُصلیهما قبل طلوع الفجر» پدر شما من را امر کرد که این دو رکعت را قبل از طلوع فجر بخوانم، شما عکس آن را گفتید «قال: یا أبا محمد» کنیه أبا بصیر است «انّ الشیعة أتوا مسترشدین» شیعه آمده بودند پیش پدرم، حقیقتاً طلب ارشادی میکردند که حق و حقیقت چیست؟ چون عامه بعد از طلوع فجر میدانند.
فأفتاهم بمرّ الحق» به آنها بنا بر این که حق تلخ است، یعنی بر آنها زحمت است، فتوای داد «و آتونی شکّاکاً» ولکن آنهایی که پیش من میآمدند و میپرسند آیا این که این میگوید راست است یانه؟ «و آتونی شکاکاً فأفتیتهم بالتقیّة» من هم به تقیه گفتم، یعنی این حرفی که به شما گفتم، این مشهور بود، چون یک حرف پخش میشود،امام صادق علیهالسلام فرمود: بعد از طلوع فجر بخواند، ابی بصیر هم روی این آن نکته سؤال میکند که شما همینجور برای من گفته بودید. گفتهاند: پس امام علیهالسلام بعد از طلوع فجر را که گفته است للتقیه گفتهاند لذا این حرف درستی نیست؛ معنایش این است،قبل از طلوع فجر را که نگفتم برای تقیه بود نه این که بعد از طلوع فجر تقیه بود، این اصل ندارد و صلاة را بعد از طلوع فجر نمیشود خواند.
صاحب وسائل میگوید: «أقول یعنی عدم جواز تقدیم رکعتی الفجر انّما حکموا به للتقیه»این عدم جواز تقدیم رکعتی الفجر را که جایز نیست «انّما حکموا به للتقیة» للتقیة گفتهاند «لا جواز التأخیر لما مضی و یأتی» نه جواز تأخیر للتقیه است. این که تصریح نکردهاند ـ فتوای عامه این است که تقدیم جایز نیست ـ پدر من این جور تقیهای نکرده است، گفتهاست: قبلاً بخواند. من که بعد را گفتهام، قبل را نگفتهام، این برای رعایت تقیه است. آن که تصویر نکرده است پدر من که قبلا جایز نیست که عامه میگویند، پدر من آن تقیّه را رعایت نکرد، گفته است قبل الفجر بخوانید. امّا من که گفتهام: بعد از فجر بخوانید، نه این که جواز التأخیر لتقیه است، قبل را نگفتهام کما این که پدرم گفته بود، این برای رعایت تقیّه است. اینکه می گوید: یعنی عدم جواز تقدیم رکعتی الفجر «انّما حکموا به للتقیة» این را برای رعایة تقیّه نگفتهام که جایز نیست نه، این را للتقیه ترک کردهام. این را به عمل بیان کردهام که پدرم امر کرده بود اتیان کنید، من هم امر کردم که بعد اتیان کنید، نه معنایش این است که قبل نمیشود،هم در “بعد ” و “قبل” میشود این منافاتی ندارد.
در این روایت قرینهای نیست که این جواز التأخیر للتقیه است، این که امام علیهالسلام بعد را به ابی بصیر گفت، و قبل از آن را نگفت و فرمود:آن هم جایز است و این هم جایز است. منتهی پدر من فقط مُرّ حق را به آنها گفت، چون عامه میگویند: قبل از آن جایز نیست. من رعایت تقیه کردم و بعدش را گفتم. در روایات دیگری مثل صحیحه محمد بن مسلم، “بعدش” و “قبلش” و “معه” هم هست. آنها را که نمیشود حمل بر تقیه کرد. چون آنها قبل را به ما بعد متصل کردهاند. حاصل کلمات ما همین است که صلاة نافله فجر را اگر انسان دسّ درصلاة لیل کرد، جایز است، اگر دسّ نکرد،آن مقدار متیقّن، چون برای قبل به اطلاق نمیشود اخذ کرد، قدر متیقن قریب الفجر است، و تا ظهور حمره مشرقیه بلکه قبل از آن رکعتین وقت نافله تمام میشود.
و الحمدلله رب العالمین
———————————————————————————-
[۱]ـ عروه ج۱، ص۵۲۴، مسأله۷٫
[۲]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب۵۱، ح۸٫
[۳]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب۵۱، ح۹٫
[۴]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب۵۱، ح۱٫
[۵]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب۵۰، ح۵٫
[۶]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب۵۰، ح۸٫
[۷]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب۵۰، ح۲٫