دروس خارج فقه / صلاة / درس ۸۰: نافله صبح قبل از فجر مستقلاً
اگر انسان بعد از صلاة لیل، شفع و وتر بیاورد و بعد از آن قصد صلاة نافله فجر بکند، بلا کلام مجزی است و متسالم علیه بین الاصحاب است. مشهور میگویند: وجوب صلاة فجر تا طلوع خورشید است و تامادامی که حمره مشرقیه زایل نشده است وانسان میتواند صلاة نافله را بخواند، و صلاة صبح را بعد بخواند، نافله مشروع است.
اگر کسی نافله فجر را میغیر دسٍّ فی صلاة اللیل اتیان میکند، بعد از انتصاف اللیل اتیان می کند، بعد از انتصاف اللیل دو رکعت فجر را مستقلاً اتیان میکند. یا فرض کنید صلاة اللیل را بعد از انتصاف اللیل اتیان کرده است، بعد از مثلاً سه ساعت چهار ساعت که به طلوع فجر مانده، صلاة نافله را مستقلاً اتیان میکند،آیا بعد از این فصل طویل، این مشروع است یا مشروع نیست؟
بعضی از قدما و بعض از متأخرین مثل صاحب مدارک و محقق (قده) ملتزم شدهاند که صلاة نافله فجر آن وقتی خوانده میشود که فجر کاذب طلوع کند. همین که فجر کاذب طلوع کرد، وقت صلاة نافله صبح محقق میشود و وقت یکه طلوع فجر صادق شد، وقت نافله فجر تمام شده است، و فقط صلاة صبح خوانده میشود. منشأ این قول روایاتی است که بعض از آن روایات فرمودهاند: نافله صبح در لیل است. شب هم به طلوع الفجر تمام میشود. پس مقتضای آن این است که باید قبل از طلوع فجر خوانده شود. در روایاتی وارد شده است موقع اینها شب است.
روایات دالّ بر اتیان نافله صبح قبل و بعد از فجر
یکی صحیحه زراره[۱] «محمد بن یعقوب، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن ابن اذینة، عن زرارة» روایت من حیث السند صحیحه است «قلت لأبی جعفر علیهالسلام: الرکعتان التان قبل الغداة» آن دو رکعتی که قبل از غداة، یعنی قبل از صلاة صبح است «این موضعهما؟» آن را چه موقع باید اتیان کرد؟ «فقال: قبل طلوع الفجر» قبل از طلوع فجر است فجر یعنی فجر صادق «فاذا طلع الفجر فقد دخل وقت صلاة الغداة» با طلوع فجر وقت صلاة صبح است، که باید بنا بر این باید قبل از طلوع فجر اتیان بشود. یکی هم موثقه ابی بصیر[۲] است «و باسناد الشیخ عن الحسین بن سعید، عن أخیه الحسن» حسین بن سعید از برادرش نقل میکند «عن زرعة، عن ابن مسکان، عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله علیهالسلام قال: قلت: رکعتان الفجر من صلاة اللیل هی؟» آیا از صلاة اللیل است؟ یعنی باید در شب اتیان بشود؟ «قال: نعم» آن از صلاة اللیل است.
این روایات دلالت میکند کأنّ صلاة الفجر بایدقبل از فجر در لیل خوانده بشود.
در مقابل، روایاتی دلالت میکند بعد از فجر صادق اتیان بشود. یکی صحیحه عبدالرحمان بن حجاج[۳] است: «وعنه» یعنی محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید «عن صفوان بن و ابی عمیر» دو تایی نقل میکنند، «عن عبدالرحمان بن الحجاج، قال: قال أبوعبدالله علیهالسلام: صلّهما بعد ما یطلع الفجر» این دو رکعت را بعد از فجر بخوان! معلوم است که بعد از فجر، غیر از فریضه فجر دو رکعت نافله ان هم هست. و هکذا صحیحه یعقوب بن سالم البزاز[۴] «عن الحسین بن سعید، عن عبدالله بن مسکان، عن یعقوب بن سالم البزاز، قال: قال أبوعبدالله علیهالسلام: صلّهما بعد الفجر، و اقرأ فیهما فی الاولی قل یا أیها الکافرون، و فی ا لثانیة قل هو الله الاحد» این دو رکعت که در اولی سوره «یا ایّها الکافرون» است و در دومی سوره «قل هو الله أحد» است.
حمل بر تقیه نمودن خواندن نافله بعد از فجر
شیخ (قده) این دو دسته روایات را نقل کرده است. روایات متعدد است، و در ابواب اعداد الفرائض متفرق است که رکعتی الفجر از صلاة اللیل است و در لیل خوانده میشود. ایشان فرموده است: وقتی طلوع فجر اول شد و هنوز شب است، تا طلوع فجر دومی وقت نافله صبح است. این روایات را هم نقل کرده است که «صلّهما بعد الفجر» گفته است؛ این روایات دو احتمال دارد: یک احتمال این است که «صلّهما بعد الفجر» این روایات ناظر به تقیّه باشد. چون اکثر عامه نافله صلاة صبح را بعد از فجر میدانند.
حمل دیگر این است که اگر کسی مثلاً عذری داشته و نتوانسته صلاة نافله را اتیان کند، بعد از فجر اتیان بکند. صاحب مدارک (قده) جمع دیگری کرده است؛ فرموده است: آن روایاتی که میگوید: میشود قبل از فجر بخوانید، مراد آنها، قبل از فجر صادق است. این روایات که دارد بعد الفجر بخوانید، یعنی بعد از فجر کاذب بخوانید، نه این که بعد از فجر صادق، پس باهم تنافی ندارد.
رد حمل بر تقیه نمودن روایت دال بر خواندن نافله بعد فجر
هیچکدام از این دو حمل ایشان قابل مساعدت نیست. اولاً حمل بر تقیّه کما این که کراراً گفتهایم در جایی است که مابین طائفتین تعارضی باشد و جمع عرفی ممکن نیست. امر دایر است به این عمل کنیم یا به آن، روایتی که موافق با عامه است، طرح میشود. امّا در مواردی که بین الروایتین جمع عرفی است و تعارضی نیست، به هر دو أخذ میکنیم، جمع عرفی است، یکی قرینه است و دیگر ذوالقرینه. یکی هم موردی است که قرینهای باشد روایاتی که موافق با عامه است، تقیّهای هستند. در مانحن فیه جمع عرفی بین الروایتین هست. قبل از لیل یعنی قبل از فجر هم میشود خواند، بعد از فجر هم میشود خواند. چون روایاتی داریم که آنها دلالت میکند، مثل این روایت[۵] «محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، عن فضالة، عن حماد بن عثمان، عن محمد بن مسلم قال: سمعت أباجعفر علیهالسلام یقول: صلّ رکعتی الفجر قبل الفجر و بعده و عنده». این روایت میگوید: همهاش جایز است. میگوییم: آن روایت “قبل” را گفته است، و آن روایات هم “بعد” را گفته است، این روایت همهاش را گفته است.
حرف شیخ است که ایشان میگوید: حمل بر تقیه میکنیم، میگویم: اینجا جای تقیّه نیست، جمع عرفی است. امّا فجر چیست؟ در کلام صاحب مدارک بیان خواهم کرد، کلام شیخ را میگویم. و مثل صحیحه محمد بن حمران[۶] «محمد بن الحسن، عن الحسین بن سعید، عن صفوان، عن العلا، و عن ابن أبی عمیر، عن محمد بن حمران جمیعاً عن ابی یعفور» عبدالله بن یعفور(ره) است، روایت صحیحه است «قال: سألت أباعبدالله علیهالسلام عن رکعتی الفجر متی اصلیهما؟ فقال: قبل الفجر و معه و بعده».
لذا ان روایاتی که می گویند: قبل الفجر، و آنهایی که میگویند: بعد الفجر، اینها باهم تعارض ندارند، چون جمع عرفی دارند. یعنی آن که میگوید: قبل از فجر بخوان، ظهور اطلاقی دارد که بعد از فجر نمیشود. این روایتی هم که میگوید: بعد از فجر بخوان، ظهور دارد، غایة الامر، ظهور اطلاقی است که قبل از فجر نمیشود. هر کدام صریح است که قبل از فجر صحیح است، این هم صریح است که بعد از فجر صحیح است، ظهور دارد این که قبل از فجر نمی شود، ظهور اطلاقی است. چون «أو» نگفته است «صلّ قبل الفجر او بعده» آنجا نگفته است، این ظهور اطلاقی است، تخییر در این روایات رفع ید میشود، میگوید: «صلّ قبل الفجر و بعده و عنده»با همدیگر تعارض ندارند، جمع عرفی است و امّا این که صاحب مدارک فجر را در آن روایات حمل کرده است «صلّ بعد الفجر» به فجر کاذب، این ظهور ندارد. ظهور فجر در فجر صادق است. اگر گفتند: فریضه الفجر، نافله الفجر، همان فجری است که متعارف و مرسوم است و معلوم است که عند الشیعه و عند المسلمین که آن وقت وجوب صلاة الصبح است.
لذا این روایات متعارضین نیستند و ملتزم میشویم که قبلش و بعدش و عنده جایز است.
حمل صاحب عروه روایات قبل الفجر را به صورت دسّ
صاحب عروه (قده) ملتزم شده است که مبدأ وجوب من طلوع الفجر است، یعنی فجر صادق، قبل از آن نمیشود و روایات قبل الفجر را حمل به صورت دسّ کرده است، امّا اگر بخواهم منفرداً اتیان کنم، وقتش بعد از طلوع فجر است. بعد الفجر و عند الفجر، مقیّدی ندارد، الاّ وقتی که طلوع الفجر شد، مثل عند الزوال، که نافله صلاة صبح مشروع میشود، وقت صلاةصبح هم داخل میشود.
امّا کسانی که این روایات را حمل به دسّ در صلاةاللیل نکردهاند، چون در مستحبات جای اطلاق تقییدی نیست، روایت میگوید: قبل از فجر بخوان، حمل کرده است بر این که قریب الفجر باشد. اگر به صلاة اللیل دسّ نشد، باید این جور خوانده بشود. اگر این روایات را مقیّد به قبل الفجر گرفتیم، قبل الفجر حمل به صورت دسّ میشود، اگرگفتیم: در مستحبات تقیید نمیشود،اخد به اطلاق میشود،معنایش این است که دسّ کردی در صلاة لیل، بعد از انتصاف اللیل میتوانی، بلکه قبل از انتصاف اللیل هم میتوانی بخوانی، چون دس شده است، و امّا اگر دسّ نکردی، بعد عند طلوع الفجر یا عند طلوع الفجر اوّل است. وقتی که انسان بعد از طلوع الفجر اولش خواند، عند طلوع الفجر صدق میکند.
اگر روایات قبل از فجر و بعد و عند الفجر را، گرفتیم. اگر کسی بگوید: نصف اللیل که شد، نماز دو رکعت نافله صبح را بخواند، قبل الفجر صدق میکند. چرا اطلاق الفجر را اخذ نکنیم؟ فجر اول که در روایات نیست، بگوییم: از نصف اللیل،ما میگوییم: نه، از اوّل شب خواند، نماز مغرب را نخوانده یا خواند و صلاة العشاء خودش را خواند، اول شب صلاه نافله صبح را خواند، قبل الفجر است یانه؟ قاعدهای است که گفتیم: اگر در خطابی اخذ به اطلاق ممکن نشد، اقتصار به قدر متیقن میشود. قدر متیقن قریب الفجر است. اگر بخواهی در نصف لیل بخوانی که فاصله خیلی باشد، مناسب بود به رکعتی الفجر منفرداً، صلاة اللیل بگویند نه نافله الفجر، پس این که نافله فجر میگویند، به جهت این است که باید دور و بر فجر خوانده بشود، یعنی فجر صادق، یا قبل الفجر یا نزدیکش و یا بعدش.
در مانحن فیه به اطلاق قبل الفجر نمیشود اخذ کرد. یعنی کسی بگوید: بعد از صلاة مغرب نافله فجر را بخواند، مقیّد هم ندارد. قبل الفجر است. اما علم داریم که این اطلاق مراد نیست. نتیجه این میشود که به قدر متیقن اکتفا کنیم. قدر متیقن آن است که نزدیک به فجر صادق است منتها صورت دسّ از این خارج شده است، اگر انسان دسّ در صلاة اللیل کند، میتواند با صلاة اللیل بخواند. وقت صلاة فجر قریب به فجر است، نه قبل از طلوع الفجر است، نه بعد از طلوع الفجر. این که فرمودهآند صلاة الوتر مناسبت ندارد اگر وقتش این جور بود، سابقاً گفتیم که وجه تسمیه منافات ندارد، صلاة المغرب را صلاة مغرب میگویند هفت رکعت به نصف شب ماند، صلاة مغربش میخواند، صحیح است یا نیست؟ الان وقت مغرب است؟ به مناسبت وقت که داخل می شود، صلاة مغرب میگویند. اینجا هم چون بعد از طلوع فجر خوانده میشود، صلاة الفجر میگویند، ولکن از اول شب هم میشود خواند.
امام فرمود: «احشهما بصلاة اللیل» داخل کن و حشو به آن کن، صورتی است که به صلاة لیل داخل بشود، و امّا در صورتی که داخل نشود، و اینها را منفرداً اتیان کند، باید قریب الفجر اتیان کند. چرا؟ چون قدر متیقن نیست و به اطلاق نمیشود اخذ کرد، در صورت حشو بله، صلاة لیل از نصف شب داخل میشود، و بعضاً هم قبل از نصف شب خوانده میشود،این را هم با آن بخواند،درست است.
امّا در صورتی که منفرداً بخوانی «صلّهما قبل الفجر» آیا بعد از صلاة مغرب صدق میکند، وقتی این اطلاق ممکن الاخذ نشد، میشود مجمل. چون اطلاق مراد نیست و در خطاب مجمل به متیقن مدلول اکتفاء میشود. صحیحه علی بن یقطین[۷] که از امام موسی بن جعفر علیهالسلام سؤال کرد که طلوع الفجر شده، روز هم روشن شده، حمره در افق شرقی ظاهر شده است،این دو رکعت را بخوانم یا نخوانم؟ امام فرمود: نخوان! اینجور میگوید: «محمد بن الحسن باسناده عن أحمد بن محمد، عن الحسن علیهالسلام عن الرجل لایصلّی الغداة حتی یسفرّ و تظهر الحمرة» حمره مشرقیه یعنی آن قرص فجر را نخوانده است «أیرکعهما»أو یؤخر هما؟ قال: یؤخرهما»آنها را تأخیر بینداز، چون عنوان قضاء دارد. این معنایش این است که وقتی اسفرار حمره پیدا شد، وقت تمام میشود، و احتمال این که رکعتی الفجر مشروع باشد، حتی بعد از طلوع شمس هم انسان اتیان کند، چنین نیست، یعنی اطلاق یقیناً مراد نیست. وقتی از مال حمره شد، دیگر صلاة نافله خوانده نمیشود.
امتداد نافله فجر تا امتداد وقت فریضه از نظر شهید
بعضی مثل شهید(قده) فرمودهاند: احتمال ندارد که بعد از طلوع شمس نافله خوانده شود، ولکن محتمل است نافله فجر تا وقت فریضه امتداد پیدا کند، تا وقتی که انسان وقت دارد که صلاة صبح بخواند، میتواند این را اتیان کند. چرا؟ به جهت این که در مانحن فیه روایاتی دلالت دارد: یکی معتبره حسین بن ابی العلاء[۸] است «و عنه» از حسین بن سعید «عن القاسم بن محمد» جوهری است، از معاریف است و روایتش اعتبار دارد «عن الحسین بن ابی العلاء» که از عدول ثقات است «قال: قلت لأبی عبدالله علیهالسلام الفجرل یقوم قدنوّر بالغداة» روشنی صبح است، آن دو رکعت نماز ی که قبل از فریضه است بخوانم؟ «قال: فلیصلّ السّجدتین اللیلتین (اللتین ظ) قبل الغداة ثم لیصل الغداة؟» اوّل نافله را بخواند و بعد از این را بخواند. گفتهاند: «نوّر بالغداة» یعنی صبح شده است. اگر بعد از طلوع فجر ربع ساعت ۲۰ دقیقه نگاه کنید یک مقدار هوا روشن میشود، روشنی صبح پیدا میشود ولکن هنوز حمره طلوع نکرده است، همه زمین که روشن بشود،حمره پیدا میشود. امّا به مجرد پیدا شدن اسفرار صبح حمره پیدا نمیشود. لذا میگوییم: قبل از این که حمره پیدا بشود. چون امام علیهالسلام میفرماید: «اخّرهما» یعنی وقت آنها نیست، ارشاد است «یؤخرهما» نه این که بعد بخواند، اداءً بخواند «یؤخرهما» یعنی تأخیر بیندازد، معنایش این است که صلاة صبح را مقدم کند، چرا تأخیر بیندازد؟ چون وقتش تمام شده است «یؤخرهما» معنایش این است که وقتی انسان نتوانست صلاة لیل را در لیل اتیان بکند و یا آن نحوی که بعد از طلوع فجر مشروع است نتوانست «یؤخر» به قول صاحب وسائل گفتیم که تقدیم و تأخیر جایز است. گفتیم: تأخیر دلالت بر اداء نمیکند. روایاتی خواندیم که دلالت می کرد صلاةنافله هدیه است «یقدّم و یؤخر» یؤخر یعنی اداء است؟! نه، معنایش این است که قضایش را بخوانی مشروع است. گفته شده است: این روایات را دلیل بگیریم که منافات با صحیحه علی بن یقطین ندارد.
آخر وقت نافله صبح
روایت دیگر این است[۹] «عن الحسین بن سعید، عن محمد بن سنان، عن ابن مسکان، عن اسحاق بن عمار، عمن أخبره عنه علیهالسلام، قال: صلّ الرکعتین ما بینک و بین أن یکون الضوء حذاء رأسک» ضوء طلوع فجر حذاء رأسک باشد. در مقابل سر باشد «فان کان بعد ذلک فأبدأ بالفجر». من حیث السند ضعیف است و لکن معنایش این است: این فجر که سفیدی آن پخش میشود، شیئاً فشیئاً است. یعنی اگر بالای سرت نگاه کنی سفیدی تا بالای سرت آمده است. این حمره نمیشود. این اول روشن شدن صبح است. وقتی که میآید ملازمه با آن ندارد، مثل «نور الغداة» است. بلکه این ازید از اوست خبر علی بن یقطین ندارد. لذا ما هم مثل مشهور ملتزم میشویم که آخر وقت صلاة صبح، عبارت از ظهور حمره است.
مربوط بودن نافله صبح به نماز صبح نه شب
مؤید و شاهد این که نافله صلاة الفجر، مال صلاة الفجر است، این است که قریب به آن خوانده میشود، لذا صلاة اللیل تنزیلی است، نه حقیقی. از صلاة الفجر است؛ منتها شارع تسهیلاً فرموده است: کسی که نماز شب میخواند، این راهم بخواند. نه این که مثل صلاة الوتر باشد. صلاة الوتر را انسان در لیل میتواند منفرداً بخواند، لازم نیست که صلاة اللیل را بخواند. کما این که نماز شب را ۸ رکعت است میتواند منفرداً بخواند، شفع و وتر را نخواند. اینهم مثل صلاة لیل است، یعنی رکعتین را میشود منفرداً بخواند، مقتضای تنزیل است، همانجوری که وتر و شفع و خود صلاة اللیل را، هر کدام را میشود منفرداً خواند، یعنی شفع را باوتر، و صلاة لیل را تنها میشود خواند، این صلاة رکعتی الفجر را هم میشود تنها خواند، این از احکام لیل تنها میشود خواند، این صلاة رکعتی الفجر را هم میشود تنها خواند، این از احکام لیل است. امام علیهالسلام فرمود: «و احشهما فی صلاة اللیل» این دو رکعت را داخل کن، زاید بر صلاة اللیل بکن، این تسهیل امر است. ـ صاحب العروه (قده)، مطلاقات فتوا میدهد، منتها مطلقایش را قبل نداریم ـ شاهد این است که اگر این شخص در صلاة اللیل رکعتی الفجر را بخواند، بعد در وقتش بیدار بشود، مستحب است اعاده کند. اگر مثل صلاة اللیل است، چرا صلاة اللیل را اعاده نمیکند؟ پس معنایش این است که این صلاة الفجر این است که این صلاة الفجر است. ذهن فقاهتی این جور اقتضاء میکند، شارع اعاده کردنش را مستحب کرده است، به جهت این است که در اصل از صلاةفجر است. این را هم که شارع گفته است: در صلاة اللیل داخل کن ولو صلاة لیل را قبل از نصف شب بخواند و یا بعد از نصف شب بخواند، تسهیل امر بر عباد است. معلوم میشود این یک مزیّتی دارد که عبارت از این است که وقت اصلی این است، آخر مزیّتی ندارد.
لذا صاحب عروه (قده) در ذیل این مسأله و مسأله بعدی که هر دو را یکی میکند، فتوا داده است،صلاة لیل را داخل در صلاة اللیل کرده است و در مسألهای دیگر میگوید: کسی که صلاة رکعتی الفجر را در وقتش نخوانده، قبلا خوانده است، وقتش که رسید، اعاده کردنش مستحب است. مستند این معنا هم در روایت صحیحه است، منتها از این دو روایت صحیحه صاحب العروه و مشهور استفاده کردهاند که تقدیم به جهت تسهیل الامر بود، و الا وقت صلاة الفجر قبل طلوع الفجر است. از این دو روایت ولو مضمون اینها خاص است، وقتی که انسان بعد از صلاة اللیل و رکعتی الفجر بخوابد و بعد بیدار شود، الاّ اینکه اصحاب این خصوصیت را الغاء کردهاند،کسی که این صلاةرکعتی الفجر را قبلاً با صلاة لیل خوانده است موفق بشود قبل از طلوع فجر بیدار شود، مستحب است آن را اعاده کند. لذا متبادر این است که وقتش همین است. شارع هم که امر به حشو در صلاة لیل داده، به جهت این بود که بر عباد تسهیل امر بشود. الان که بلند شده است، بخواند. یکی از این روایات صحیحه حماد بن عثمان[۱۰] است «و باسناده» الشیخ «عن ابن ابی عمیر، عن حمّاد بن عثمان قال: قال لی أبوعبدالله علیهالسلام: ربما صلیتهما و علیّ لیل» بسا اوقات من این دو رکعت را می خوانم، ولکن شب بوده «فان قمت ولم یطلع الفجر أعدتمها» اگر از خواب بیدار میشدم و فجر هم طلوع نکرده بودم آن را اعاده میکردم.
در موثقه زراره[۱۱] دارد: «باسناده عن صفوان، عن ابن بکیر، عن زرارة قال: سمعت أبا جعفر علیهالسلام یقول أنّی لأُصلّی صلاة اللیل و أفرغ من صلاتی و أصلی الرکعتین» رکعتین فجر را هم میخونم «فانام ما شاءالله» بعد از آن خیلی میخوابم «قبل أن یطلع الفجر فان استیقظت عند الفجر أعدتهما» اگر عند الفجر بلند شدم، آنها را اعاده میکنم. چرا اعاده میکند؟ این چه خصوصیتی دارد؟ خصوصیت این است که مال صلاة الفجر است. لذا تقدیم للترخیص است. این روایات مال نوم است. امّا تعدّی به سایر جاها، روی این است که متفاهم عرفی است. وجه اعاده بنابر این روایات این است که وقت این، عند الفجر بود، آن وقتی که شارع گفته بود این تسهیل امر بود.
و الحمد لله رب العالمین
———————————————————————————-
[۱]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب ۵۰، ح۷٫
[۲]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب ۵۰، ح۴٫
[۳]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب ۵۱، ح۵٫
[۴]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب ۵۱، ح۶٫
[۵]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب ۵۲، ح۱٫
[۶]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب ۵۲، ح۲٫
[۷]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب ۵۱، ح۱٫
[۸]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب ۵۱، ح۴٫
[۹]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب ۵۱، ح۷٫
[۱۰]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب ۵۱، ح۸٫
[۱۱]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب ۵۱، ح۹٫