دروس خارج فقه / صلاة / درس ۸۲: وقت نماز شب

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۸۲:  وقت نماز شب

«وقت نافلة اللیل مابین نصفه و الفجر الثانی، و الافضل اتیانها فی وقت السحر و هو الثلث الأخیر من اللیل، و أفضله القریب من الفجر»[۱].

صاحب عروه (قده) می‌فرماید: وقت نافله شب بعد از انتصاف اللیل تا طلوع فجر ثانی است که همان وقت دخول صلاة صبح است و می‌فرماید: افضل اوقات برای صلاة شب، ثلث اخیر شب است، که از آن تعبیر به سحر می‌شود، و افضل از او هم قریب الی الفجر است، هرچه اتیان صلاة شب به طلوع فجر قریب بشود، فضیلتش بیشتر است. کلام در مقام در دو جهت واقع می‌شود.

جهت اول: داخل شدن وقت صلاة‌ لیل بعد از انتصاف اللیل است، در مقابل این که صلاة‌ لیل را قبل از انتصاف اللیل و در اول اللیل هم می‌شود خواند.

جهت دوم: بعضی فرموده‌اند:‌ آخر وقت، طلوع فجر اول است، جهت ثالثه را صاحب عروه در مسأله بعدی عنوان می‌کند که مسأله نهم است، و آن این است: اگر شخصی صلاة اللیل را قبل از انتصاف اللیل بخواند و از خواندن بعد از انتصاف اللیل، عذر داشته باشد؛ در اول برایش مشروع است. فعلاً کلام در جهت اولی است که وقت صلاة لیل بعد از انتصاف اللیل داخل می‌شود. در مقابل این که قبل از انتصاف اللیل وقتش نیست. بر این مسأله دعوای اتفاق و تسالم بین اصحاب شده است. در مواردی که دلیل شرعی و مدرک اجتماع در بین معلوم یا محتمل بشود، آن اجماع تعبّدی نمی‌شود اجماع مدرکی است که به درد نمی‌خورد. در مانحن فیه مدرک معلوم است، لا اقلّ محتمل است؛ لذا اجماع در مانحن فیه قیمتی ندارد، عمده روایات و خطابات شرعی است که از آنها چه استفاده می‌شود.

روایات دالّ بر دخول وقت نماز شب بعد از نصف شب

از روایات متعدده‌ای ظاهر می‌شود که دخول وقت صلاة‌ لیل بعد از انتصاف اللیل است. یکی از این روایات صحیحه زراره[۲] است «باب جواز الاقتصار فی نافلة العصر علی ست رکعات أو أربع فی نافلة المغرب علی رکعتین و ترک نافلة‌ العشاء» روایت اول «محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، عن ابن ابی عمیر، عن ابن اذینة» عمر بن أذینه است «عن زرارة» روایت من حیث السند صحیحه است «قال:‌ قلت لأبی جعفر علیه‌السلام: انّی رجل تاجر أختلف» رفت و آمد دارم «و أتجر فکیف لی بالزوال؟» من صلاة‌نافله زوال را چه کار کنم؟ «و المحافظة علی صلاة الزوال» که نافله آن است «و کم نصلی؟» چقدر بخوانیم؟ «قال: تصلّی ثمانی رکعات اذا زالت الشمس» نافله ظهر کم نمی‌شود «و رکعتین بعد الظهر» رکعتین بعد از صلاة ظهر بخوان «و رکعتین قبل العصر چهار رکعت می‌شود،‌ نافله عصر می‌شود، بعد صلاة‌ عصر را می‌خوانی، دو رکعتش را الان بخوان «فهذ اثنتا عشرة رکعة، و تصلّی بعد المغرب رکعتین» بعد از صلاة‌ المغرب دو رکعت می‌خوانی عوض چهار رکعت، جماعتی اقتصار به دو رکعت می‌کنند، این دو رکعت در روایات دیگر هم منصوص است «و بعد ما ینتصف اللیل ثلاثة عشر رکعة، منها الوتر و منها رکعتان الفجر» که همان دسّ است، بعد از انتصاف اللیل این سیزده رکعت را بخوان، در مقام تحدید است، که باید نافله ظهر بعد از ظهر خوانده شود، دو رکعت نافله مغرب باید بعد از مغرب خوانده شود، و نافله عصر هم باید قبل از عصر باشد. در مقابل تحدید است، می‌گوید «و بعد ما ینتصف اللیل ثلاث عشرة رکعة» بعد از نصف شب این را بخوان! اگر بعد از انتصاف اللیل وقت صلاة اللیل نبود، می‌گفت: «و بعد العشاء ثلاث عشرة رکعة» فرض کرده که عجله دارد «منها» از این سیزده رکعت صلاة الوتر است که صلاة‌الوتر به شفق و وتر اطلاق می‌شود، به سه رکعت اطلاق می‌شود «و منها رکعتان الفجر» از این سیزده رکعت دو رکعت صلاة فجر یعنی نافله صبح است. بعد هم می‌فرماید: «و ذلک سبعة و عشرون رکعة سوی الفریضه» غیر از فریضه اینها را بخواند.

از این روایت مبارکه به مقتضای تقیید و تحدید به انتصاف اللیل معلوم می‌شود که صلاة اللیل، سیزده رکعت است، بعد از انتصاف اللیل شروع می‌شود، به آن بیانی که ایشان فرمود، روایت دیگر[۳] «و باسناده عن سعد» شیخ به سندش از سعد بن عبدالله نقل می کند «عن احمد و عبدالله ابنی محمد بن عیسی» احمد و عبدالله دو پسر محمد بن عیسی، احمدبن محمد بن عیسی که شخص جلیل القدر است، و برادر به نام عبدالله داشت، عبدالله بن محمد بن عیسی، از این عبدالله بن محمد بن عیسی در روایات به نام محمد بن عیسی هم تعبیر می‌کند که توثیقی ندارد، مثل احمد بن محمد بن عیسی نیست. لذا احمد با این عبدالله است «عن احمد و عبدالله ابنی محمد بن عیسی» اشعری(ره) «عن علی بن الحکم» سعد بن عبدالله همیشه از احمد بن محمد بن عیسی نقل می‌کند،‌روایات کثیره‌ای دارد «عن عبدالله بن بکیر» به واسطه عبدالله بن بکیر موثقه، گفتم چون عبدالله بن بکیر فطحی است «عن زراره، عن أبی جعفرعلیه‌السلام قال: انّما علی أحدکم اذا انتصف اللیل أن یقوم و یصلّی صلاته جملة واحدة ثلاث عشرة رکعة» این است که و جز این نیست که بر آحاد شما تکلیف است وقتی که انتصاف اللیل شد، مثل اذا زالت الشمس» است «ان یقوم فیصلی ثلاث عشر رکعة» که دلالت می‌کند بر همین معنایی که عرض کردم، مثل «اذا زالت الشمس» است «اذا غربت الشمس» است،‌ دلالت می‌کند.

همچنین صحیحه فضیل[۴] «محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، عن بن ابی عمیر، عن عمر بن اذینة، عن فضیل، عن احدهما أنّ رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله کان یصلّی بعد ما ینتصف اللیل ثلاة عشرة رکعة» صلاة اللیل بر رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله واجب بود، ‌«کان یصلی بعد ماینتصف اللیل ثلاث عشره رکعة» یعنی آن نماز شبی که بر ما مستحب است، بر ایشان فرض بود، سیزده رکعت را بعد از انتصاف اللیل می‌خواند. اگر این را به آن روایات منضمّ کنیم که دلالت می‌کردند رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و علی بن أبی طالب علیه‌السلام بعد از این که صلاة عشاء را می‌خواندند، تا نصف اللیل، صلاة ‌اتیان نمی‌کردند.

روایات دال بر اتیان نماز شب در نیمه شب

یکی از این روایات صحیحه عمر بن اذینه[۵] است «و عنه» یعنی کلینی نقل می‌کند، «عن علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن ابن ابی عمیر، عن عمر بن اُذینة،‌ من عدّة أنّهم سمعوا أبا جعفر علیه‌السلام یقول: کان أمیر المؤمنین علیه‌السلام لایصلّی من النهار شیئا حتی تزول الشمس» زوال شمس وقت نافله شمس وقت نافله صلاه ظهر است. این در مقابل اینکه نافله ظهر را قبل از ظهر می‌شود خواند «لا صلی من النهار شیئاً حتی تزول الشمس و لامن الیل بعد ما یصلّی العشاء، الآخرة حتی ینتصف اللیل» حتی این که انتصاف اللیل بشود. این هم «بعد ما یصلی العشاء» دارد، وتیره را ندراد، نه در رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله نه در مولانا امیر المؤمنین علیه‌السلام».

باز در معتبره زراره دارد[۶] «و باسناده عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید(ره) «عن موسی بن بکر» واسطی، گفتیم: از معاریف است و حسن ظاهر دارد «عن زراره، قال: سمعت أبا جعفر علیه‌السلام یقول کان رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌وآله» بعد از صلاة‌ عشاء و کذلک مولانا امیر المؤمنین، انجام نمی‌دادند، روایاتی که می‌فرماید: «لایصلی من النهار شیئا حتی تزول الشمس فاذا زال النهار قدر نصفٍ» تا آن مقدار می‌خواند. ذیلش دارد: «و لامن اللیل حتی ینتصف اللیل» حتی این که لیل منتصف بشود، ذیلش را در باب دیگری نقل کرده است. چرا اینها منضمّ کرده‌اند؟ چون بعضی اشکال کرده‌اند که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله این می‌خواند، فعل ایشان دلالت می کند که این فضیلت دارد. چون رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله فضیلت را ترک نمی‌کرد، این دلالت نمی‌کند که قبلاً نمی‌شود خواند. این روایات که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله قبلا نمی‌خواند،‌ مولانا أمیر المؤمنین علیه‌السلام ترک می‌کرد، دلالت دارند. ما این را در باب طهارت گفتیم که امام علیه‌السلام نقل می‌کند و می‌خواهد مطلب را مسلّم کند که این حکم را از شرع است، از مولانا علی بن أبی طالب علیه‌السلام که اولین حجت و وصی بلافصل ـ روحی و ارواح العالمین له الفداه‌ـ بعد رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله است. در روایاتی دارد که هر چه ما می‌گوییم از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل کنید. صاحب شریعت خودش بعد از انتصاف اللیل می‌خواند. مولانا أمیر المؤمنین علیه‌السلام با این مقامش و با این عبادتش از نصف شب صلاة لیل را شروع می‌کرد، از این معلوم می‌شود که وقتش همین وقت است. روی این حساب است که صدوق(ره) در روایتی[۷] که مرسله است، می‌فرماید «محمد بن علی باسناده عن ـ عبدالله ـ عبید بن زرارة، عن أبی عبدالله علیه‌السلام أنه قال: کان رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وآله اذا صلی العشاء آوی الی فراشه و لم یصلّ شیئاً حتی ینتصف اللیل» بعد از این که صاحب وسائل این را نقل می‌کند، گفته این مرسله صدوق است «و قال: أبو جعفرعلیه‌السلام: وقت صلاة‌اللیل مابین نصف اللیل الی آخر اللیل» لعلّ صدوق(ره) از روایاتی که در مانحن فیه ذکر کردیم، استفاده کرده است که آن روایات ظاهرش این است که وقت صلاة اللیل بعد از انتصاف اللیل است.

اگر ما بودیم و این روایات، ملتزم می‌شدیم که وقت صلاة اللیل به انتصاف اللیل می‌باشد، دلالت اینها فی نفسه تمام است.

روایات دالّ بر جواز اتیان نماز شب قبل از نیمه شب

در مقابل این روایت، از روایاتی استفاده می‌شود که نافله صلاة لیل را می‌شود قبلا خواند. یکی از آن روایات که لعلّ عمده‌ آن همین روایت است موثقه سماعه[۸] است: شیخ (ره) «عنه» یعنی محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید «عن محمدبن ابی عمیر، عن جعفر بن عثمان» که همان جعفر بن عثمان شریک است، رواسی که خودشان و برادرانشان از اجلاّ هستند «عن سماعة» سماعة بن مهران که واقفی است، موثقه می‌شود، «عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: لابأس بصلاة اللیل فیما بین أوّلیه الی آخره الاّ أنّ أفضل ذلک بعد انتصاف اللیل» صلاة ‌اللیل را اوّل لیل هم بخوانی عیب ندارد. قرینه می‌شود بر این که بعد از انتصاف لیل خواندن، هر مقداری که طلوع فجر نزدیک شود، افضل است «و لابأس بصلاة اللیل فیما بین اولیه الی آخره، الا انّ أفضل ذلک بعد انتصاف اللیل» افضل از این انتصاف اللیل است. این روایت من حیث السند و من حیث الدلاله هم تمام است.

پس از ظهور این روایاتی که خواندیم، رفع ید می‌شود که انتصاف اللیل دخول وقت اصل وقت است، نه این که آن وقتِ فضیلت می‌شود، و این واحزاء اجزاء می‌شود.

روایت دیگری صحیحه محمد بن عیسیٰ بن عبید[۹] است، «و باسناده عن محمد بن علی بن محبوب»‌سند شیخ به کتاب محمد بن علی بن محبوب صحیح است «عن محمد بن عیسی قال: کتبت الیه» به امام علیه‌السلام نوشتم «أسأله یا سیدی» قرینه است که امام علیه‌السلام است «روی عن جدّک أنّه قال» از جد شما سؤال شده است که فرموده است: « لابأس» همان روایت سماعه است که جدش ابی عبدالله امام صادق علیه‌السلام فرموده بود «لابأس بأن یصلی الرجل صلاة ‌اللیل فی أول اللیل، فکتب فی أیّ وقت صلی فهو جائز» اما هم در جواب تصریح فرمود: هر وقت بخواند عیب ندارد. این روایت دلالت بر این معنا می‌کند.

روایت دیگری از حسین بن علی بن بلال[۱۰] است که ضعیف است، آن دارد «کتبت الیه فی وقت صلاة‌ اللیل، فکتب عند زوال اللیل و هو نصفه أفضل فان فات فاوّله و آخره جائز» اگر در نصف اللیل نشد، اول و آخر آن هم جایز است و عیبی ندارد.

تعارض روایات در فضیلت صلاة‌ لیل در اول یا قضاء آن

روایاتی که خواندیم، با صحیحه معاویة بن وهب[۱۱] معارض است که صاحب وسایل(قده) آن را ذکر فرموده است‌«محمد بن علی بن الحسین باسناده عن معاویة بن وهب» هم سند صدوق است و هم «رواه الکلینی عن عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد، عن الحسین بن سعید، عن حماد بن عیسی عن معاویة ابن وهب»، روایت من حیث السند صحیحه است «عن أبی عبدالله علیه‌السلام أنه قال: قلت له: أن رجلا من موالیک من صلحائهم» مراد از موالیان و صلحای شیعیان شما «شکی الیه ما یلقی من النوم» شکایت کرد که خوابش می‌گیرد «و قال أنی ارید القیام باللیل» من می‌خواهیم شب بیدار شوم فیغلبنی النوم» نوم مرا می‌گیرد، نمی‌گذارد «حتی أصبح» حتی این که طلوع فجر می‌شود. صبح به طلوع فجر است. آن وقت صلاة ‌اللیل از دست می‌رود هم شروع می‌کنم به قضا کردن آنها «فربما قضیت صلاتی الشهر المتتابع»‌یک ماه نماز شبها را قضاء می‌کنم. «و الشهرین» دو ما نماز شبها را قضاء می‌کنم «أصبر علی ثقله» بر من ثقیل است و لی صبر می‌کنم «قال: قرة عین والله»‌ اما در جواب فرمود عجب مؤمنی است، قرة عینٍ و الله «و لم یرخص فی النوافل اوّل لیل» امام علیه‌السلام به این شخص ترخیص نداد که در اول لیل نافله لیل را بخواند، فرمود: همانجور قضاء بخوان. بعد فرمود: «و قال: القضاء بالنهار أفضل» قضاء نوافل در روز افضل دانست از این که انسان در اول لیل اتیان بکند. صاحب عروه هم فتوا می‌دهد به این، که اگر امر دایر باشد انسان صلاة لیل را اول بخواند یا قضاء بکند، قضا افضل است.

عنوان تعجیل به مستحب و اتیان نماز شب قبل از نیمه شب

مشروع است که انسان متستحب را قبل از وقت اتیان کند، امّا این به عنوان تعجیل به مستحب است، نه این که اتیان مستحب در وقتش است، مثل آن کسی که می‌ترسد روز جمعه نتواند غسل کند. مشهور می‌گویند: روز پنج شبنه غسل کند، آیا روز پنج شبنه غسل روز جمعه می‌شود؟! این اسمش تعجیل بالمستحب است. در بعضی موارد شارع تعجیل بالمستحب را تجویز می‌کند.

در مانحن فیه هم اگر اوّل اللیل اداء بشود، چه جور می‌شود که قضاء از اداء افضل باشد؟ اگر بنا بشود که صلاة اللیل در اول اللیل اتیان بشود، چنانچه از باب تعجیل مستحب نباشد، پس چه جوری می‌شود که قضاء آن افضل است از اداء باشد؟ این که معقول نیست. اداء اتیان فی الوقت است. پس معلوم می‌شود که این به عنوان تعجیل است، در غسل جمعه هم هست، بعضی از روایات در ذهنم هست که «القضاء افضل» قضاء کردن از آن روز پنج شبنه افضل است. این عنوان تعجیلی است. فقیه باید بصیر باشد، این به عنوان تعجیلی است، نه به عنان تعجیلی اتیان مستحب در وقتش است.

روایات سابقه می‌گفتند که وقتش «اذا انتصف اللیل صلاة اللیل امر دارد، و رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله هم همین جور می کرد. این منافات ندارد که بگوید:‌ «لابأس»، قبل از انتصاف لیل بخواند، منتهی اطلاق این روایات را مقیّد خواهیم کرد به آن صورتی که انسان عذر داشته باشد که تعجیل به صلاة‌اللیل که مستحب است، عیب ندارد، این را ملتزم می‌شویم. موثقه سماعه دلالت می‌کند، ولکن چون در سایر روایات این تعجیل را مقید به عذر کرده و فرموده اند: ‌اگر عذر داشته باشد، مثل تقیید در غسل روز جمعه است، اینجا هم لابأس که اول اللیل اتیان کند، برای شخص که عذر دارد،‌ می‌تواند تعجیل کند و لکن قضاء از اول افضل است. پیش فقیه این جور جمع می‌شود، این روایات باهمدیگر تعارض ندارد، این عنوان اتیان الوقت نیست، تجویز اتیان فی اول الوقت است، آن روایت صحیحه معاویة بن وهب دلالت می‌کند که اول اللیل اتیان در وقت نیست، فضاء از آن افضل است. می‌گوییم: عیب ندارد، آن هم فضیلت دارد، اول اللیل بخواند عیب ندارد، ولکن قضاء از آن افضل است و آن تعجیل است، خودش هم در حق معذور به قرینه روایاتی که در مسأله نهم ذکر خواهیم کرد و خواهیم گفت: عیب ندارد.

نظر ما در مورد عنوان تعجیل به مستحب

اگر کسی ملتزم بشود ـ که در بعض از موارد بعید نیست که ملتزم بشویم ـ در بعضی از موارد نسبت به بعض از اشخاص مثل آنجاهایی که انسان در لیالی صیف است که خیلی شب کوتاه است؛ آنجا اگر در روایا وارد بشود که وقت اوسع است «من اول اللیل» است ممکن است که فقیه ملتزم بشود تخصیص بزند و بگوید «الاّ ایام الصیف» که لیل کوتاه است یا شخص مسافر است، راحله حرکت می‌کند و باید نمازش را هر چه که هست بخواند، اگر دلیل قائم بشود ملتزم می‌شویم.

کلام در این است که این روایت که در مانحن فیه «لابأس» می‌گفت، و می‌گفت: اتیان کن، اگر یک روایتی اخصّ از صحیحه معاویه بن عمار باشد، در مورد خاصی باشد و دلالت به توسعه وقت کند به آن اخذ می کنم،‌ ولکن اگر این روایات باشد، مقتضای جمعش با این صحیحه معاویه بن وهب است که این تعجیل در نافله است، و تعجیل در نافله دلیل شرعی می‌خواهد. چون شارع باید این را تجویز کند که نافله را قبل از وقت به عنوان تعجیل بخوانیم، چون شارع باید این را تجویز کند که نافله را قبل از وقت به عنوان تعجیل بخوانیم، و الا این بدعت و تشریع می‌شود. لذا جماعتی از فقهای متأخرین و هوالصحیح کما ذکرنا، تعجیل در غسله جمعه را قبول نکرده‌اند چون روایت آن ضعیف است. و الاّ اگر این روایت تمام بود ملتزم می‌شدیم و اشکالی هم نداشت.

امام علیه‌السلام فرمود: ‌قضاء افضل است وقتی روایت صحیحه حجت شد باید اخذ کرد این روایت می‌گوید: قضاء افضل از آن اداء است، معنایش این است که آن در وقت نیست. در غسل جمعه هم عرض کردیم که روایتی هست که قضاء غسل جمعه بهتر از تقدیم در روز پنج شنبه است. آن روایت هم می‌گفت: «لابأس»، عیبی ندارد. منتها اطلاق آن روایاتی که خواهد آمد، به صاحب الاعذار تقیید خواهد کرد، آنهایی که عذری دارند، مثل شخصی که خواب می‌ماند، و یا فرض کنید که کار دیگری دارد،‌ مانعی ندارد که اخذ به آنها کنیم، اگر انسان شمّ فقاهت را ملاحظه کند، و روایات را با آن حساب کند، می‌بیند که مسأله صاف است و اشکالی ندارد.

ائمه علیهم‌السلام با آن اوضاعی که در آن زمان داشتند، چه جور این احکام را به ما رسانیده‌اند؟ و ما را غنی کرده‌اند؟ در هر واقعه‌ای، حجتی از آنها هست، قلّ واقعه‌ای که حجتّی از آنها نرسیده باشد، این به برکت آنها است، ارواح العالمین لهم الفداء.

————————————————————————————–
[۱]ـ عروه ج۱، ص۵۲۴، مسئله۸٫
[۲]ـ وسائل الشیعه،ج۳، ابواب اعداد الفرائض و نوافلها، باب۱۴، ح۱٫
[۳]ـ وسائل الشیعه، ج۴، ابواب التعقیب، باب۳۵، ح۲٫
[۴]ـ وسائل الشیعه، ج۴، ابواب المواقیت، باب۴۳، ح۳٫
[۵]ـ وسائل الشیعه، ج۴، ابواب المواقیت، باب۳۶، ح۵٫
[۶]ـ وسائل الشیعه، ج۴، ابواب المواقیت، باب۳۶، ح۷٫
[۷]ـ وسائل الشیعه، ج۴، ابواب المواقیت، باب۴۳، ح۱٫
[۸]ـ وسائل الشیعه، ج۴، ابواب المواقیت، باب۴۴، ح۹٫
[۹]ـ وسائل الشیعه، ج۴، ابواب المواقیت، باب۴۴، ح۱۴٫
[۱۰]ـ وسائل الشیعه، ج۴، ابواب المواقیت، باب۴۴، ح۱۳٫
[۱۱]ـ وسائل الشیعه، ج۴، ابواب المواقیت، باب۴۵، ح۱٫