دروس خارج اصول / درس ۸۸: ردّ صاحب فصول کلام محقق شریف را – رد مرحوم آخوند کلام …

درس ۸۸: ردّ صاحب فصول کلام محقق شریف را – رد مرحوم آخوند کلام صاحب فصول و محقق شریف را

بحث اینجا رسید که آیا مفهوم الشیئ و یا مصداق الشیئ داخل معنای مشتق هست یا نیست؟ اینکه بحث است معنای مشتق بسیط است یا مرکب؟ یک جهتش این است که آیا مفهوم شیئ مصداق شیئ داخل مفهوم مشتق هست یا نه؟ از کلام محقق شریف استفاده شد که هیچکدام داخل معنای مشتق نیست. مرحوم صاحب فصول دو دلیل محقق شریف را رد کرده و فرموده: اگر ما ملتزم شدیم مفهوم شیئ داخل معنای مشتق است، لازم نمی آید که امر عرض مقوم، شیئ باشد و محذور انقلاب هم لازم نمی آید اگر مصداق شیئ داخل معنای مشتق شود، چون مفهوم شیئ که داخل معنای مشتق است یعنی داخل معنای لغوی مشتق است. ناطق که به معنای لغوی­اش فصل نیست، ناطق به معنای دیگری که علمای منطق او را اداره کرده‌اند فصل انسان است و آن معنای دیگر متضمن معنای شیئ نیست اینجا استکه مرحوم آخوند می فرماید این جواب صحیح نیست چون قطعی است که همان معنای اشتقاقی ناطق لغةً ، فصل انسان است. آنوقت اشکال محقق شریف عود می کند بعد می فرماید: ولکن حرف سید شریف درست نیست چون می گوییم ناطق فصل حقیقی انسان نیست اینکه در کلیات خمس گفته اند فصل از اجزای ذاتی است فصل حقیقی را گفته اند، و آنی‌که منطقیون به آن فصل می گویند فصل مشهوری است نه حقیقی فصل حقیقی نمی تواند متضمن امر عرض باشد، چون خُلف است، اما فصل مشهوری یعنی عرض خاصی هستند که یوضع مکان الفصل حیث لایعرف الفصل الحقیقی. شاهد این است که ربّما برای شیئ دو تا فصل ذکر می کنند که متلازمند. می گویند فصل حیوان، متحرک با لاراده و ماشی است. پس اگر مفهوم شیئ داخل معنای مشتق باشد مستلزم دخولِ عرض در عام خاص است و این مخدوری ندارد، زیرا عرض عام اگر مقید به قیدی شد عرض خاص می شود.

بعد صاحب فصول قسمت دوم حرف محقق شریف را جواب می دهد که الانسان کاتب می‌شود الانسان انسان له کالتابه، کی‌می‌گوید: این قضیّه ضروریه است ثبت انسان للانسان ضروری است اما انسان مقید بقیدٍ، ثبوتش، بر انسان ضروری نیست، بلکه ربّما ممتنع می شود. اگر گفتیم الانسان انسانٌ متمکن عن جمع النقیضین، این ثبوت محمول بر موضوع ممتنع است. مرحوم آخوند فرموده: این کلام محقق شریف ردّ ندارد. بعد ایشان عبارتی دارد که موهوم است و بنظر می آید کلامش غیر آن باشد که ما می گوییم ولی اگر دقت کنید می بینید مرادش همین بیانی است که عرض می کنم از خارج قاعده‌ای بگویم: و آن را تطبیق به ما نحن فیه کنید. شبهه ای نیست که مفاهیم کلیه قابل تقیید و تضییق هستند. انسان قابل تقیید به الانسان الکبیر او الصغیر او الجمیل و … است در مقابل لفظی که معنایش جزئی حقیقی است، یا بعنوان صورة مشیرۀ بخارج که موضوع له می شود که این دیگر قابل تضییق نیست. آنکه قابل تضییق است نسبة بغیر خودش قابل تضییق است اما نسبة بخودش قابل تضییق نیست. الحیوان حیوان خاصّ یا الحیوان حیوان کبیر. می شود گفت: البقر حیوان خاص یا الحیوان موجود خاص چون محمول مفهوم دیگری غیر از محکوم علیه است. موضوع اگر خود محمول بوده باشد قابل تضییق نیست. خوب شما گفتید الانسان کاتب بالامکان. در کاتب آنیکه داخل است مصداق الشیئ است و مصداق الشیئ یعنی آنیکه عنوان مشتق به او حمل می شود. الانسان کاتب، کاتب بر انسان حمل شده، اگر آن انسان در معنای کاتب اخذ شده باشد می شود الانسان انسان له الکتابة. صاحب فصول فرمود این قضیة ضروری نمی شود معلوم شد بطلان حرف او، چون این انسان هیچوقت مقید نمی شود چون موضوع خودش است انسان دومی قابل تضییق نیست. له الکتابه دو احتمال دارد یکی اینکه له الکتابة را مشیر الی نفس المحمول بگیریم که معنای حرفی از او مراد باشد. یعنی الانسان انسانٌ و این قید فقط معرف نفس المحمول است به معنای حرفی مراد است. اگر این باشد که انقلاب قضیه ممکنة به ضروریه پر واضع است. احتمال دوم این است که: محمول دو تا شیئ است. له الکتابه هم حمل شود بر انسان اول. پس الانسان کاتب منحل بدو قضیه می شود یکی الانسان انسانٌ که ضروریه است و یکی الانسان له الکتابه که قضیۀ ممکنه می شود و این احتمال صحیح است و متیقّن. خوب الانسان له الکتابة نسبة ناقصة است و می دانید که هر نسبة ناقصة اولش نسبة تامة است. چون انسان انسانی است که له الکتابة، قید نیست وصفِ توضیحی است. و میدانید هر وصفی قبل از علم به او، اِخبار است.

قبل از این که بدانید زید، مجتهد است اگر گفتید زیدٌ مجتهد خبر است. اما بعد از علم به وصف آنوقت وصف توضیحی می‌شود. مرحوم آخوند می­گوید: قضیۀ الانسان کاتب منحل می شود به دو قضیه یکی ضروریة و یکی ممکنة. پس حرف محقق شریف ثابت می شود که اگر قرار باشد مصداق الشیئ داخل معنای مشتق شود لازم می آید قضیه ممکنة به ضروریۀ محضة تبدیل شود در جایی که به معنای حرف بگیریم له الکتابه را. یا به قضیۀ ضروریه و ممکنة در صورتی که قید را معنای حرفی نگیریم. وشقّ ثالثی کما اینکه صاحب فصول گرفت، متصور نمی شود. اگر کسی پرسید چرا سید شریف نگفت اگر مفهوم شیئ داخل معنای مشتق باشد لازم می­آید انقلاب قضیۀ ممکنة به ضروریه؟ می گوییم چون اگر مفهوم شیئ داخل شود انقلابی پیش نمی آید چون الانسان شیئ له الکتابة، شیئ نسبة به انسان، قابل تضییق است. ثبوت شیئ خاص بر انسان ممکن است و ربّما ممتنع می شود. چون عنوان شیئ بر انسان حمل می شود و این عنوان به قید له الکتابة قابل تضییق است. لذا محذور انقلاب پیش نمی آید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *