درس ۷۷:هیئات نیز معنای حرفی دارند –
فرمودند: در جایی که فاعل امر زمانی بوده باشد و متکلم کلامش را مطلق بگذارد دلالة بر زمان می کنند یعنی تعیین نکند امر آخری را که انتساب فعل به فاعل، بالاضافة الی ذلک الشیئ ملاحظه شده است که توضیحش را دیروز دادیم ما امروز می خواهیم این مطلب را توضیح دهیم: که معنای اینکه هئیات افعال، معانی حرفیه دارند یعنی چه؟ نحویون از یک طرف گفته اند: هیئت افعال معنای حرفی و غیر مستقل دارند و از طرف دیگر گفته اند: دلالة بر زمان می کنند که زمان معنای اسمی است بلا شبهة هیچ نحوی یا غیر نحوی تاکنون ملتزم نشده که معنای هئیت افعال معنای مرکبی یا مقید ی است که یک جزءش وقوع الحدث است و جزء دیگرش زمان است، یعنی وقوع حدث در زمان، چون هم وقوع معنای اسمی است، و هم زمان و هیچکدام نمیتوانند معنای هئیت فعل بوده باشند پس اینکه گفته اند: الفعل مایدلّ علی معنی مستقل مقترنٍ باحدالازمنة الثلثة یعنی چه؟ توضیح میدهم این را میدانید نسبی که از آنها به نِسَبِ تحققیة تعبیر می کنیم که واقع انتساب المبدأ الی الفاعل است که در خارج زید می زند بکر می خوابد و … این نسب ولو در خارج جزئی هستند به اعتبار آن مبدأ و فاعل. که مبدأ وقتی تحقق پیدا کرد لا محالة باید جرئی شود، این نسب جزئیة اتصاف به زمان پیدا می کنند بلا شبهةٍ در جایی که فاعلشان زمانی بوده باشد می گوییم: آن ضربی که از زید صادر شد در روز جمعه بود و هکذا متصف به زمان ماضی هم می شود کما اینکه متصف به زمان حال و استقبال هم می شود (البته بالدقة العقلیة ما زمان حال نداریم ولی نحویون انتهای ماضی و اوایل استقبال را زمان حال نامیدهاند) ولو این انتسابات خارجیه هم جزئیة هستند ولی متصف به احد الازمان می شوند و اتصاف اینها از قبیل اتصاف اعلام شخصیه است نه از قبیل اتصاف کلّی، کلّی اگر متصف به وصفی شود مضیّق می شود. ولی در اعلام شخصیة بجز توصیف چیز دیگری نیست زیرا جزئی خارجی دیگر قابل تضییق نیست اتصاف این نِسَبِ خارجیة هم به احد الازمنة برای توصیف و توضیح است. پس هئیة، فعل وضع شده بر یک خصوصیتی که متدلّیة به معنای اسمی است معنای حروف خصوصیاتی است در معنای دیگر که به آن خصوصیات عنوان ظرفیّة، ابتدائیة و … منطبق می شود در اینجا هم هئیت ضرب یک خصوصیتی به مبدأ میدهد که به آن خصوصیة ضرب مرآة می شود برای آن نسبة خارجیة بدان جهة این خصوصیتی که مادۀ ضرب پیدا کرده مرآة آن انتساب خارجی است لذا این انتساب هم توصیف پیدا می کند به اینکه در احدا الازمنة باشد به تبع اتصاف آن مبدأ در احد الازمنة لذا نحویون گفتهاند: که این وصف در موضوع له هئیت اخذ شده است. یعنی هئیة فعل وضع شده است بر آن خصوصیتی که روی ماده می آید و مادۀ با آن خصوصیة متصف می شود به اینکه در زمان ماضی یا حال یا استقبال محقق شده.
اگر بخواهید فعل ماضی را اسناد بدهید به زمانی یا کسی که فوق زمان است بناءً علی مسلک النحاة باید او را از زمان تجرید کنند. دیگر در علم خداوند توصیف به اینکه در زمان حال یا گذشته بوده معنا ندارد. مرحوم آخوند این را ادعا کرد و دیگران بعد از او، که حرف ایشان را تصدیق کردند این است که این خصوصیت که نحاة می گویند در معنای هئیت افعال اخذ نشده است چون بالوجدان می دانیم علم الله و علم زیدٌ در معنا هیچ فرقی ندارند و این شاهد صدق است که زمان ماضی بنحو توصیف در معانی افعال اخذ نشده است خوب چه چیزی موجب می شود که در موارد استعمال فعل ماضی ما فعل مضارع را نمی توانیم استعمال کنیم اگر زید دیروز زده نمی توانیم بگوییم ضرب زیدٌ مرحوم آخوند میگوید بعید نیست که ملتزم شویم هئیت فعل ماضی یک خصوصیتی دارد که غیر آن خصوصیتی است که فعل مضارع دارد و آن خصوصیّت موجب می شود که نتوانیم یضرب را در جای ضرب بکار ببریم و آن خصوصیت این استکه انتساب مبدأ به فاعل در فعل مضارع ترقبّی است و در فعل ماضی تحققی است آن خصوصیتی که مشیر، به انتسابات تحققیه می شود که مضاف الیه تحقق هم زمان تکلم است اگر بدون قرینه باشد کلام اینها به وضع عام موضوع له خاص، موضوع له معنای هئیت فعل ماضی هستند آن خصوصیتی که مشیر، به انتسابات ترقبیة است معنای هئیت فعل مضارع است این نکته را دقت کنید چون در کفایه از هم تفصیل داده نشده است. اینکه نسبة تحققی است و تحقق نسبة به زمان تکلم حساب می شود. اینها فرقی نمی کنند که فاعلشان زمانی باشد یا خود زمان باشد یا فوق زمان باشد. ارادَ الله ظهورش این است که انتساب اراده به خداوند تحققی است بالنسبة به زمانی که من تکلم می کنم، لازمه این حرف این نیست که اراده خدا در زمان واقع شود اگر بخواهیم بگوییم: این تحققی در زمان ماضی است، کما اینکه در زمانیات اینجور است که مرحوم آخوند اینجور فرمودند بشرطی که مطلق باشد و در مضارع عکسش است هئیت فعل مضارع دلالة بر ترقب می کند نسبة به زمان تکلم چه فاعل زمانی باشد و فعل در اینموارد خودش دلالة بر زمان نمی کند بلکه به قرینه اینکه فاعلش زمانی است فعل او هم باید در زمان بشود. لازمه استناد ترقبّی و تحقّقی به زمانی، وقوع فعل در زمانِ ماضی و مستقبل است.