درس ۷۲:دنبالۀ مسئله رضاع – کلام نائینی – صورة ثانیة و ثالثة و رابع – کلام نائینی در خروج بعضی مشتقات از محل نزاع
مرحوم فخر فرموده بودند حرمة مرضعۀ ثانیة مبتنی است بر اینکه معنای مشتق اعم باشد. عرض کردیم مسئله، صوری دارد که صورة اولش را عرض کردیم: که فقط به مرضعۀ اولی دخول کرده. که گفتیم: کلام در حرمة مرضعۀ اولی است و او حرام نمی شود چون وقتی نصاب رضاع تمام شد در آنوقت مرتضعۀ زوجیة ندارد. و عرض کردیم جواب به اینکه اینها در رتبه جمع میشند به درد نمی خورد جوابی هم مرحوم نائینی فرموده اند که: چه کسی گفته در حرمة امّ الزوجیة باید امیة با زوجیة جمع شود؟ ممکن است گفته شود: چجور بنت زوجۀ مدخولة بها بر انسان حرام است مثلاً مردی زنی را گرفت و دخول کرد و بعد طلاق داد. زن شوهر دیگری کرد و از او دختری بدنیا آورد بلا اشکال این دختر بر شوهر اول حرام است چون بنت زوجۀ مدخولة بهاست. می بینید وقتی این دختر بنت او می شود مادرش زوجیّه ندارد همانطور که در حرمة بنت الزوجة لازم نیست بنتیّة با زوجیة در آن واحد جمع شود. بلکه این زوجة هر وقت بنتی پیدا کرد چه قبل از تزوّج به من باشد چه بعد از تروّج به من از شوهر دیگری آن بنت حرام است. امّ الزوجة هم همینطور است هر وقت این زوجة، امّی پیدا کرد چه زمانی زوجیّة امّ پیدا کند چه بعداً پیدا کند حرام میشود مثل اینکه ما این صغیره طلاق دادیم و زن دیگری او را شیر داد و امّ او شد باز حرام است جواب ایشان هم صحیح نیست، چون در ادله، حرمة بنت الزوجة را ما نداریم تا بگوئیم: ظاهرش این است که در زمان زوجیة بنت داشته باشد ظاهر ادله حرمة ربیبة است. و ربیبة به ولد زنی می گویند: که انسان او را نکاح کرده و ربیبة صدق می کند بر اینکه انسان زن را طلاق دهد بعد زن، شوهر دیگری کند و از او دختری بدنیا بیاورد. این دختر بر شوهر اولی حرام است چون عنوان ربیبة صدق می کند بخلاف امّ الزوجة که در ادلۀ حرمة عناوین سبع عشرة یکی از آنها حرمة امّهات نساء کم است و ظاهر این عنوان این است که وقتی نساء هست امّ او بر انسان حرام است.
و در رضاع عنوان امّ بودن با عنوان زوجیة صغیرة اجتماع در زمان واحد ندارند. فرمایش دیگری هم در جواب گفتهاند: اینکه فخر المحقّقین حرمة مرضعۀ ثانیة را مبتنی بر مسئله مشتق کرد و مرضعۀ اولی را مبتنی نکرد چون حرمة مرضعۀ اولی مورد نصّ صحیح و اجماع است. و احتهاد در مقابل نصّ نمیشود کرد ولی در مرضعۀ ثانیه چون نصّ نداشتیم آنرا مبتنی بر قاعده مشتق کرد. جواب اجماع را دیروز گفتیم که در واقع شهرت است و این شهرة ها اعتباری ندارند چون احتمال دارند عدهای استناد به ظهور آیه کرده اند و این فتوی را داده اند اما نصّ صحیح که فرمودند در ج۱۴ باب ۱۰ ص ۳۰۳ صحیۀ حلبی: محمد بن یعقوب عن علی ابن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمر عن حمّاد عن الحلبی قال سمعت عن ابی جعفر علیه السلام قال: لوانّ رجلاً تزوّج جاریة رضیعة فارضعتها امر أته فسد النکاح می بینید بحث ما در اینجا نسبة به مرضعۀ اولی و مرضعۀ ثانیه در فساد نکاح نیست بحث در حرمة ابدیة است این روایة اصلاً دلالتی بر حرمة ابدیّة ندارد نه در ناحیۀ مرضعة و نه در ناحیۀ مرتضعة. تنها دلالة بر فساد نکاح دارد و ظاهرش فساد نکاح مرتضعة است ولو حرمة ابدی پیدا نکند مرتضعة، که گاهی اوقات حرمة ابدی پیدا نمی کند ولی نکاحش علی کل تقدیر باطل است کلام مادر دلالة صحیحه بر حرمة ابدی مرضعۀ اولی است. که چنین دلالتی در او نیست. پس مرضعۀ اولی علی انواعها حرمتش اثبات نشد صورة ثانیه این است که هر دو کبیرة به صغیره شیر داده اند ولی فقط مرضعۀ ثانیة مدخول بها است در اینصورت بعد از نصاب رسیدن رضاع مرضعۀ ثانیۀ مرتضعة، قطعاً حرام میشود چون یا ربیبۀ او میشود یا بنت او اما مرضعۀ اولی نکاحش فاسد میشود چون وقتی صغیره را شیر داد بعد از تحقق نصاب، مرتضعة بنت زن میشود و زن میشود امّ او. و انسان نمی تواند بنت و امّ بنت را درنکاح خودش داشته باشد پس نکاح باطل میشود هم نکاح مرتضعة باطل میشود و هم نکاح مرضعۀ اولی، بعد که مرضعۀ ثانیه به صغیره شیر داد مرتضعه حرمة ابدی پیدا می کند چون یا بنت شده یا ربیبة اما خود مرضعۀ ثانیة نه حرام میشود و نه نکاحش فاسد میشود. چون زمان شیر دادن او دیگر مرتضعة زوجیة نداشته، تا امّ الزوجة شود. اگر فرض شود که دخول به هر دو کرده که کلام فخر المحقّقین در همین فرض است. می گوئیم: حکم این قسم هم مثل حکم صورة اولی است. مرتضعة حرمة ابدی پیدا می کند و مرضعۀ اولی و ثانیة نه حرمة ابدی دارند نه فساد نکاح صورة رابعة این است که بهیچ کدام دخول نکرده وقتی مرضعة، صغیره را شیر داد و نصاب تمام شد صغیره میشود بنت مرضعة و مرضعة میشود امّ او و جمع بین امّ و بنت در نکاح نمیشود. نکاح یکی باید باطل شود و معیِّن هم نداریم لذا نکاح هر دو فاسد میشود. بعد که مرضعۀ ثانیه شیر داد نه نکاحش فاسد میشود و نه حرمة ابدیة می آورد.
هر وقت دخول به مرضعۀ اولی کرد آنوقت صغیره حرمة ابدی پیدا میکند چون داخل عنوان ربیبه میشود. پس نتیجه تا حالا این شد که نزاع در باب مشتق در اسماء جامدة هم می آید مثل رقیّة، زوجیّة، ملکیّة. کلامی در ما نحن فیه می ماند و آن کلام مرحوم نائینی است که قید به محل نزاع زده فرموده محل نزاع در مشتقاتی استکه جاری بر ذوات میشوند به اعتبار مبدأی که ذا ت متصف به آن مبدأ میشود بحیثی که آن مبدأ، از خود ذات انتزاع نشده است مبدأ امر خارجی است بطوری که وقتی مبدأ از ذات متقضی شد ذات باقی می ماند مثل عنوان عالم و ظالم که با انقضاء مبدأ ذات هم می ماند اما مبادی که از نفس ذات انتزاع میشوند. انقضاء در آنها متصور نیست مثل عنوان واجب، ممکن و علة ومعلول و … چون امکان که بر انسان حمل میشود در خارج ما به ازائی ندارد از خود انسان انتزاع شده علة و معلول و ممکن و … دیگر انقضی عند المبدأ ندارند تا بحث شود، فرمایش ایشان صحیح نیست چون میدانید که نزاع ما در وضع هئیة مشتق است و هئیة واجب و ممکن و علة و معلول که خصوص اینها وضع ندارد هئیة مفعول و فاعل وزن دارند که آن واجب را هم شامل میشود، مثلاً ضارب هئیتش وضعی داشت عالم هم وضع دیگر و ناصر وضع دیگر و … بله می توان گفت در واجب ما انقضی عند المبدأ متصور نیست. ولکن طیبعی هئیة فاعل و مفعول وضع شده است و کلام در اوست و این منافاة ندارند که این هئیة در بعضی مواد ما انقضی عند المبدأ نداشته باشد.