دروس خارج اصول / درس ۷۱: دنبالۀ کلام در تحریر محل النزاع – مسئله رضاع

درس ۷۱: دنبالۀ کلام در تحریر محل النزاع – مسئله رضاع

گفته شده بود، که اسم مفعول­ها خارج از محلّ بحث هستند چون هئیة آنها وضع شده بر ذاتی که وقع علیه المبدأ، و چنین ذاتی لاینقلب عمّا هو علیه لذا مقتولٌ همیشه بر زید حقیقةً حمل می‌شود ولو سالها پیش زید کشته شده. ولی اینحرف درست نیست، کی گفته معنای هئیة اسم مفعول ذاتی است که وقع علیه المبدأ ممکن است ملتزم شویم که معنای هئیة اسم مفعول ذاتی استکه تلبس وقوعی به مبدأ داشته باشد، وقتی وقوع تمام شد آن ذات دیگر فرد برای عنوان مشتق نیست مگر در مواردیکه مبدأ طوری اخذ شده باشد که الآن هم صدق می‌کند، مشتق بر او مثل مکتوبٌ که ماده بعنوان صنعت در اینجا اخذ شده است ولی در مملوک اگر تلبّس انتزاعی به مبدأ تمام شد دیگر نمی‌گویند: هذا مملوک زیدٍ اختلاف اسم مفعول از ناحیۀ مواد داخل محل کلام نیست کلام در هئیة اسم مفعول است مبدأ اگر امر فعلی بوده باشد ذات باید متلبّس به امر فعلی بوده باشد ذات باید متلبس به امر فعلی بوده باشد والّا حرف اینکه الشیی لاینقلب عمّا هو علیه دراسم فاعل هم اینطور است اسم فاعل وضع شده بر ذاتی که صدر عند المبدأ و الذات لاینقلب عمّا هو علیه، پس بعد ازصدور فعل از او دیگر منقلب نمی شود اینحرف صحیح نیست.

صاحب کفایه فرمودند: که آنچه علمای ادب در مشتق می گویند همه آنها محل کلام ما نیست. امروز می گوید بین مشتق در ما نحن فیه و مشتق نزد علمای ادب نسبة عموم و خصوص من وجه است وجه افتراق مشتق علمای ادب مثل مصادر مزید فیه و افعال، وجه افتراق مشتق ما نحن فیه مثل اسماء جامدة که عرض کردیم مجموع هئیة و ماده اش یکوضع دارد ولی داخل محل کلام‌اند مثل لفظ زوج، زوجه، عبد، رقّ و … که اینها هم حمل به ذات می‌شوند به اعتبار تلبس ذات به امر عرضی که مرادایشان از مبدأ عرضی مبدأ اعتباری است زوج حمل می‌شود بر زید به اعتبار تلبس به زوجیّة که امر اعتباری است، مراد از عرض در عبارت کفایة مبدأ متاصل است و اعتباری نیست چه از اعراض غیر نسبیة باشد مثل سواد و بیاض که فعل و انفعال و کمّ و کیف است، یا از اعراض نسبیة باشد مثل اضافه و وضع و … یا جری بشود معنای لفظ بر ذات به اعتبار تلبس او به امر عرضی که مراد از امر عرضی اعتباریات است وقدر جامعشان هم مثل ضارب و مضروب، بعد می فرماید: اگر بگوئید: مراد علماء از مشتق محل کلام جوامد را نمی گیرد، می گوئیم: ولو لفظ مشتق این جوامد را نگیرد ولی نزاع، جوامد را هم می گیرد و شاهدش قول فخر المحقّقین است در مسئله رضاع اگر شخصی دو تا زن کبیرة داشت که هر دو زوجۀ صغیرۀ این مرد را شیر دادند گفته‌اند مرتضعة که زوجۀ صغیره است حرام ابدی می‌شود بر آن مرد چون مرضعۀ اولی وقتی او را شیر داد مرتضعة زوجیتش از بین میرود و حرمة ابدی پیدا می کند چون یا بنت الزوج می‌شود اگر شیر از خود این زوج بوده باشد و انسان نمی‌تواند دخترش را تزویج کند و یا ربیبه انسان می‌شود اگر شیر از غیر زوج بوده باشد فخر فرموده: مرضعۀ اولی هم حرام می‌شود بر شوهرش چون او هم امّ الزوجة می‌شود وقتی شیر دادن به نصاب رسید می‌شود امّ الزوجة و حرام می‌شود اما کبیرۀ دوم که شیر می‌دهد دیگر صغیره، زوجیة ندارد لذا فرموده حرمة مرضعۀ ثانیه مبتنی بر معنای مشتق است که زوجة کسی است که بالفعل متلبس به زوجیة باشد یا بر من انقضی عند المبدأ هم صدق می کند؟ ما این مسئله را باز می کنیم تا معلوم شود که مربوط به باب مشتق هست یا نیست؟ مسئله رضاع صوری دارد. یکی از صورش رافعلاً متعرض میشویم. صورة اولی اینست که این شخص زن صغیرۀ کمتر از ۲ سال را تزویج کرد و ۲ زن کبیرة هم داشته که هر دو به این بچه شیر داده­اند، ولی این مرد فقط به زن اول که به بچه شیر داده بود دخول کرده و به زن مرضعه ثانی هنوز دخول نکرده، وقتی نصاب تمام شد شکی در حرمة ابدی مرتضعة نیست، چون به مرضعۀ اولی دخول کرده چون آن شیری که مرضعۀ اولی به صغیره داده اگر مال همین شوهر باشد مرتضعة، بنت این شوهر می‌شود و اگر شیر از غیر زوج است مرتضعة می‌شود ربیبۀ او، کلام این است که: مرضعۀ اولی چرا حرام بشود؟ گفته‌اند: چون امّ الزوجة بر او صادق است. خوب میدانید که این مرضعۀ اولی نمی تواند امّ الزوجة بشود، چون وقتی به این مرتصغه شیر داد. همین که شیر دادن به نصاب رسید، مرتضعة متصف می‌شود به بنت مرضعة و مرضعة متصف می‌شود به امّ صغیرة وقتی که مرضعة امّ می‌شود دیگر زوجیةِ مرتضعة باقی نیست چون تا نصاب محقق شد، زوجیة صغیره از بین می‌رود چون یا ربیبه می‌شود یا بنت می‌شود. ظاهرآیه این است که حرّمت عَلَیکم امهات نساءکم .شارع اگر امر مرکبی را موضوع حکمی قرار دهد ظاهرش این است که اجزاء آن مرکب در عمود زمان باید جمع شوند وقتی اجزاء مرکب در عمود زمان جمع شدند موضوع حکم محقق شده شارع که فرموده حرمّت علیکم امهات نساءکم یعنی زوجة بودن زن با امّ بودن زن دیگر باید در یک زمان جمع شوند وقتی زنی در یک زمانی زوجة شد و زن دیگر در همان موقع امّ الزوجة شد امّ حرمة ابدی پیدا می کند وقتی این صغیره هنوز زوجة است مرضعة امیّة ندارد.

وقتی امیة محقق شد زوجیة در صغیره نیست. در حالیکه بنت مرد می‌شود در همان حال بنت مرضعة می‌شود دو مرضعة امّ می‌شود. پس امّ بودن مرضعه در زمانی است که زوجیة نیست در مرتضعة. پس امّ بودن مرضعة با زوجیة مرتضعة در زمان واحد جمع نشد لذا اشکال شده که مرضعۀ اولی اصلاً حرام نمی شود. بعضی خواسته­اند این را تصحیح کنند گفته اند: در ما نحن فیه ولو زوجیة این مرتضعة با امّیّة این مرضعة در آن واحد جمع نمی شود ولی در رتبۀ واحدة جمع می‌شوند. مقتضای بنیّت و اُمومة از متضایفین، این است که در حالیکه صغیره متصف می‌شود که بنیّت دارد بر آن مرضعة، در همان زمان متصف می‌شود مرضعة، به امومة برای مرتضعة علت از بین رفتن زوجیة صغیرة تحقق بنیّت است پس رتبۀ ارتفاع زوجیة متأخر از رتبۀ تحقق بنیّت است امومة هم که متضایف با بنیّت است پس رتبۀ ارتفاع زوجیة از تحقق عنوان امومة هم متآخر می‌شود پس شما زمان امومة مرصغة را حساب نکنید رتبه اش را حساب کنید، در رتبه ای که مرضعة امّ شد مرتضعة زوجة بود چون رتبۀ علت، مقدم بر رتبۀ معلول است پس تحقّق امومة هم مقدم می‌شود بر ارتفاع زوجیة پس در رتبه­ای که مرصغة امّ می‌شود هنوز صغیره زوجة است عرض می کنم اداۀ خطابات شرعیه با رتبه کاری ندارد وقتی شارع فرمود، اذا کان الماء کرّ لاینجّسه شیی. یعنی درزمان که کرّ شد معتصم است، به رتبه کاری ندارد، بعضی گفته اند، در ما نحن فیه روایت است و با بودنِ روایة نوبة به این حرفها نمی رسد روایتی که مشهور بین متأخرین است این روایة است. در وسائل‌الشیعه ج ۱۴ ص۳۰۵ باب ۱۴ از ابواب ما یحرم بالرضاع روایة ۱ : محمد بن یعقوب عن علی ابن محمد ( القمی که شیخ کلینی است) عن صالح ابن ابی حمّاد (که مجهول الحال است) عن علی بن مهزیار (که از ثقات است) عن ابی جعفر علیه السلام قال: قیل له: اَنّ رجلاً تزوّج بجاریة صغیرة فارضعتها امرأتُه ثم ارضعتها امرأةٌ له اُخری فقال ابن شبرمة (یکی از قضاة زمان امام باقر بوده) حرمت علیه الجاریة و امرأتان فقال ابوجعفر علیه السلام: اخطاء ابن شبرمة، تحرم علیه الجاریة و امرأته التی ارضعتها اولاً فامّا الاخرة فلم تحرم علیه کاّنّها ارضعت ابنتهُ. اشکال اینروایة این است که سنداً ضعیف است، والّا مناقشاتی که د راین روایة کرده‌اند صحیح نیست بعضی اشکال کرده‌اند که هروایة مرسلة است در روایات اگر ابو جعفر مطلق ذکر شود ومقید به ثانی نشود ظاهرش امام باقر علیه السلام است. گفته اند چون ابو جعفر مطلق ذکر شده ظاهرش امام باقر علیه السلام است ابن شبرمة هم در زمان امام باقر بوده علی ابن مهزیار امام جواد را که ابوجعفر الثانی است درک کرده نه امام باقر را. پس روایة می‌شود مرسله ما از اینجهة به روایة مناقشه نمی گفتیم چون ظاهر روایة که می گوید: قال: قیل له: قال یعنی قال علی بن مهزیار قیل له گفتن بر امام ظاهرش حضور در جلسه است پس مراد از ابی جعفر امام نهم علیه السلام است که علی بن مهزیار او را درک کرده و اینطور هم نیست که وقتی مراد از ابو جعفر امام نهم بوده قید آورده باشند. وقتی از رواة معلوم می‌شود که ابوجعفر امام نهم است چون رواة، رواة امام نهم هستند دیگر قید نمیخواهد. اما ذکر فتوای شبرمة دلیل بر این نیست که ابو جعفر، امام پنجم باشد چون ذکر حکم قاضی عصرِ قبل، که شیوع دارد بین مردم برای امام نهم، امر بعیدی نیست. پس این اشکال وارد نیست. فقط اشکال این روایة در صالح بن ابی حمّاد است که توتیق ندارد. لذا به این روایة نمی توان اعتماد کرد. بعضی گفته اند شهرة فتوایی از زمان علامة تا حال جبران ضعف سند را می کند. می گوئیم اینحرفها قابل اعتماد نیست چون شاید فتوای آنها طبق اعتماد به روایة نبوده و به آیه تمسک کرده­اند

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *