دروس خارج فقه / نجاسات/ بول و غائط / جلسه ۱۹ :مذی و وذی و ودی

دروس خارج فقه / نجاسات/ بول و غائط / جلسه ۱۹ :مذی و وذی و ودی

مشهور بن اصحاب قدیماً وحدیثاً بر این فتوی هستند که روطوباتی که از قُبُل ودُبُر خارج می شوند غیر از بول غائط ومنیّ ودم محکوم به طهارت هستند.

مذیی: مائی است که قبل از خروج ودر مواقع شهوت خارج می شود وربّما منّفکّ از منیّ می شود یعنی منیّ خارج نمی شود ولی این روطوبت در موقع شهوت خارج می شود.

مذی : این رطوبت بعد از خروج منیّ از انسان خارج می شود.

ودی:‌رطوبتی که بعد از بول خارج می شود. این که مکلّف بعد بول وبعد از استبراء بللی را پیدا می کند وذی است که طاهر است. بلکه در مسأله به احدی از اصحاب نسبت خلاف داده نشده مگر ابن جنید که ایشان فرموده است که مذی مطلق رطوبات است وفرموده: مذی ناقص وضوء است بایداز ثوب وجسد شسته شود واحوط این است که از همه افراد مذی، ‌ثوب وبدن شسته شود یعنی حتی از وذی و ودی هم شسته شود.

ظاهر ابن جنید این است که مذی را هم ناقض وضو وهم نجس می داند.

شیخ طوسی در فهرست، ‌متعرض کلام ابن جنید شده واثنی علیه، بعدش فرمود : ان اصحابنا ترکو خلافه لانه کان یقول بالقیاس متفردات ابن جنید عمل نمی شد چون ابن جنید معتقد بود قیاس، از ادله شرعیه است وبر طبق آن فتوی می داد.[۱]پس مخالفت ابن جنید مضرّ نیست پس این حکم طهارت رطوبات متسالم علیه است .

روایات کثیره ای بر طهارت رطوبات وارد شده است که سنداً ودلالةً تمام هستند.

صحیحه برید بن معاویه: محمدبن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عمر بن اذینه عن برید بن معاویه قال:‌سألت احدهما۷ (امام صادق یا امام باقر۳عن المذی فقال لاینقض الوضوءَولایغسل منه ثوبٌ ولاجسد انما هوبمنزله المخاط والبزاق(مذی به منزله آب بینی ودهان است ).[۲]

صحیحه زید الشحام :

شیخ طوسی عن المفید( شیخ طوسی در این مورد تمام سندرا درتهذیب نقل کرد خیلی جاها شیخ طوسی تمام سند را ذکر کرده است ) عن أحمد بن محمد( بن الحسین الولید) عن ابیه عن الصفّار( به قرنیه صفّار، فهمیده شد که ابن الولید است) (این احمد بن محمد بن حسین الولیدثقة است یعنی عیبی ندارد) عن أحمدبن محمد بن عیسی عن ابیه عن ه ابن ابی عمیر عن ابن اذینه عن زید الشحام ( ابی اسامه است وجلیل القدر است واز اصحاب امام هشتم۷ است.قال: قلت لأبی عبداللّه۷ المذی ینقض الوضوء قال: لا ولایغسل منه الثوب ولاجسد انّما هوبمنزلة البزاق والمخاط.[۳]

صحیحه زرارة:

کلینی عن علی ابن ابراهیم عن ابیه عن حماد عن حریز عن زرارة عن ابی عبداللّه۷ قال: ان سال من ذکرک شیءٌ من مذی او ودی وانت فی الصلاة ( این که وذی راذکرنکرده است به جهت این بود که عقیب منیّ است لذا در حال صلات، برای جوانان مذی وبرای پیر مردها ودی اتفاق می افتد)فلاتغسله ولا تقطع له الصلاة (صلات خود را قطع نکن) ولاتنقض له الوضوء وا ن بلغ عقبیک ( ولو خیلی رطوبت خارج شود که خیس کند) فانّما بمنزلة‌النخامة. وکلّ شیء خرج منک بعد الوضوء فانّه من المبائل او من البواسیر ولیس بشیء( مبائل ذکر یعنی عروقه ـ بواسیر: جمع باسور لغت اعجمی است وآن مریضی است که حادث می شود در معده وهم چنین در داخل انف. نسأ العافیة منها ومن کلّ داءٍ). (این جمله عموم دارد) فلاتغسله من ثوبک الاّ ان تقذره ( مگر این که خودتان آن را قذر بدانید ولی شرعاً قذارت ندارد).[۴]

روایت دیگری در بلل مشتبه وارد شد که اگر انسان بول کند وخرطاط را اتیان بکند آن بللی که خارج می شود پاک است مفهومش این است که اگر این خرطاط را اتیات نکند واستبراء نکند محکوم به طهارت به بول است اگر وذی وسایرش محکوم به بول بودند تفصیلش مابین خرطات وبین غیرش صحیح نبود.

صحیحه عبدالملک بن عمرو :

محمد بن الحسن باسناده عن محمد بن أحمد بن یحیی الاشعری، صاحب نوادر الحکمة) عن یعقوب بن یزید( از اجلاء است ) عن ابی عمیر عن جمیل بن صالح چون ابن ابی عمیر از او نقل می کند توثیق دارد نجاشی هم توثیق کرد ) عن عبدالملک بن عمرو البقباق( جلیل القدراست) عن ابی عبدالله۷ فی الرجل یبول ثم یستتنجی. ثم یجد بعد ذلک بللاً ( بعد استنجاء بلل پیدا می کند) قال‌اذ بال فخرج ما بین المقعده والانثیین ثلاث مراتٍ (تعلیم استبراء می کند) وغمزها ما بینهما (ما بین انثیین را غمزه بکند.) ثم استنجا فان سال حتی یبلغ السوق (رطوبت به ساق هایش برسد فلایبالی( اعتناء نکند). [۵]

حسنة حسین بن علاء: باسناده عن علی بن حکم (شیخ طوسی به سند خودش این روایت را از کتا ب علی بن حکم نقل می کند وعلی بن حکم از ثقات است . سند شیخ طوسی به کتب او صحیح است ) عن الحسین بن ابی العلاء (ممدوح است. لذا روایات به خاطر ایشان، قال: سألت أباعبداللّه ۷ عن المذی یصیب الثوب قال لابأس به فلما رددنا علیه( دوباره به از امام۷ سؤال کردیم) قال ینضجه بالماء( آب بپا شید) نظیر خیس کردن نان خشک).این نضح امر استحبابی است . چون اگر نجس شده باشد یا نضح پاک نمی شود.[۶]

حسن بن علاء دوروایت دیگر دارد بر این که مذی ،نجس است:

وعنه علی بن الحکم ( شیخ الطوسی به سند خودش از حسین بن سعید اهوازی نقل می کند حسین بن سیعد از علی بن حکم نقل می کند) عن الحسن بن ابی العلاء قال:‌سألت أباعبداللّه۷ عن المذی یصیب الثوب قال: ان عرفت مکانه فاغسله (اگر جایش را می دانی غسل کن) وان خفی علیک مکانه فاغسل الثوب کلّه.[۷] ظاهر این روایت نجاست مذی است.

*نکته یک راوی ممکن است یک مسأله را چند بار از ا مام۷ سؤال کند.

وعنه عن علی ّ ( شیخ طوسی از حسین بن سعید از علی بن حکم نقل می کند) عن الحسین بن ابی العطاء قال: سألت أبا عبداللّه عن المذی یصیب الثوب فیلتزق به( می چسبد به ثوب یعنی لکّه آن می ماند). قال یغسله ولایتوضاً (ناقض نیست ولکن نجس است).[۸]

شاید این روایات حسین بن ابی العلاء را دیده است وحکم به نجاست مذی کرده است امام ابن جنید فتوی به ناقض بوده مذی داده است در حالی در روایت نفی ناقضیت بوده است. شاید ابن جنید غیر از این که عمل به قیاس می کرد فتا وایش هم قریب به فتاوای عامه است . عامّه ملتزم هستند که مذی یا مانعیت از صلات دارد باید شسته شود ویا ملتزم به نجاست مذی هستند.

شاید تکرار این سؤال از امام۷ به جهت این است که عامّه، مذی را ناقض می دانست ومانع از صلات یا نجس می دانستند. اما ائمه : فرمودند : لایغسل ولاینقض الوضوء.

پس باید این دو روایت حسین بن أبی العلاء حمل بر تقیّه شود چون مراعات مذهب عامّه شده است.روایت آخری حسین بن ابی العلاء تفصیل داده است بین نجاست وعدم ناقضیت وعدم مانعیت، واین تفصیل، منافات با تقیه ندرادچون عامه می گوید که هم ناقض ومانع است وهم نجس است ، معذلک باز این روایت حمل بر تقیه می شود چطور؟ در تقیّه، همیشه این طور نیست که ائمه طوری نقل کنند که موافق عامه شود. بلکه ائمه طوری نقل می کند تا شیعه متفق بر یک قول نشوند تا شناخته شوند ودستگیر شوند. وگاهی امام۷ بالکلّ مخالف عامه می گوید ولکن حکم واقعی نیست.

*نکته در باب تقیّه : أئمه همیشه این طوری نبودند که در مقام حکم موافق عامه را نقل کند بلکه دوحالت دارد:

۱ـ‌ ائمه چند نقل را می گویند تا شیعه متفق بر یک قول نشوند تا شناخته شوند ودستگیر شوند.

۲ـ ائمة یک قول را نقل می کنند که بالکلّ مخالف عامه است اما حکم واقعی نیست.

صاحب حدائق در مقدمات حدائق در مورد روایاتی که از باب تقیه شده است مقدمه ای دارند که اگر کسی تتبع در اخبار کند قبول می کند که همین طوری است.

پس روایات حسین بن أبی العلاء حمل بر تقیه می شود. جماعتی حمل بر استحباب کردند. فاغسله، ظهور اطلاقی دارد چون ترخیص در خلاف وارد نشده است لذا ظهور اطلاقی در لزوم دارد امّا وقتی که اخبار دالّه بر طهارت مذی صراحت داشتند که لابأس، پس این اطلاق لزومی از بین خواهد رفت. ترخیص در ترک در کنار اغسله استحباب را نتیجه می دهد.

حمل اغسله بر استحباب را جمع عرفی می باشند دعوی داریم که این جمع عرفی فقط در موارد حکم تکلیفی است در احکام وضعیه، جمع عرفی نیست.

مثال: اغسل للجمعة ، یجوز ترک غسل الجمعة. بواسطه این ترخیص اغسل حمل بر استحباب می شود.

مثال: شخص مستطیع به حجّ نیست اما عمره مفرده را می تواند اتیان بکند بعضی از فقها فرمودند که باید عمره مفرده را ایتان کند روایات هم دلالت بر وجوب دارد. اما روایت دیگری وارد شده که بر شخص نائی حج تمتع واجب است ونفی وجوب عمره مفرده می کند جمع عرفی بینهما استحباب عمره مفرده است دو مورد که نمی تواند حج را ایتان کند.

اما تا به حال، در احکام وضعیه احراز نکردیم که جمع عرفی شوند. اغسله در روایت حسین بن ابی العلاء امر ارشادی به تنجس مذی ابتلاءً نیست بلکه ابتداءً ارشاد به مطهرّیت است مطهّر این ثوب غسل کردن است. مطهّر بودن هم فرع تنجس است پس بالدلالة الالتزامیة دلالت می کند که ثوب نجس شده است نجش شدن ثوب فرع نجس بودن مذی است چون مرتکز عرفی وملازمه عرفی است بین نجاست آن شیء وتنجس شیء طاهر پس این امر را امر ارشادی است.لایغسل منه الثوب ارشاد به طهارت است یعنی احتیاج به مطهّر ندارد وبالملازمه دلالت بر طهارت مذی می کند.

مدلول مطابقی والتزامی اغسله به مدلول مطابقی والتزامی لایغسل روبرو هم وا می ایستند نفی واثبات است . در این جور احکام وضعیه که امر ارشادی است اگر یک قرینه خارجی داشتیم حمل بر استحباب می کنیم اما جمع عرفی بینهما نیست احراز نکردیم در احکام وضعیه جمع عرفی می شود.

بدان جهت ، در مواردی که وجوب موافق عامه است وما نباید ملتزم به وجوب شویم امر دائر است که در آن موارد امر حمل بر استحباب شود یا اصلاً طرح شود چون موافع عامه است . پس ما فتوی به استحباب شستن مذی نمی دهیم اما فقهاء دیگر حمل بر استحباب کردند.

مذی وسائر روطوبات که از قبل یا دبر خارج می شود محکوم به طهارت هستند.

اما بللی که از فرج مرأة خارج می شود این بلل مختص مرأة است حکم به بلل چگونه است ؟ روایت ان سال من ذکره شامل آن نمی شود این رطوبت غیر از بول ومنیّ است . اما صحیحه ابراهیم بن محمود دلالت بر طهارت این بلل می کند.

محمد بن الحسین باسناده عن أحمد بن محمد( بن خالد ابن عیسی ) عن ابراهیم بن محمود ( از اجلاء است وازاصحاب امام هشتم) . قال: سألت أبالحسن الرضا۷ عن المرأة ولیها قمیصها( قمیص او به بدنش می چسبد) او ازارها یصیبه من بلل الفرج وهی جنب أتصلیّ فیه (آیا قیمص یا ازار نماز بخواند؟) قال: اذا اغتسلت صلّت فیهما( پس ملعوم می شود که اگر منیّ خودش یا منیّ مرد باشد نجس است. اما یاد می داند که منیّ نیست یا احتمال می دهد که منیّ نباشد محکوم به طهارت است اصالة الطهارة یا استصحاب عدم خروج منی در صورت شک جاری می شود.) علی کل حال روایت دلالت می کند که رطوبت خارج شده از قبل مرأة ‌محکوم به طهارت هستند.

ملخّص کلام: غیر از بول وغائط ومنیّ ودم که از رجل خارج می شود تمام این رطوبات دیگر محکوم به طهارت است .

 

————————————————————————-

[۱] الفهرست شیخ الطوسی الرقم ۶۰۱ ص ۲۰۹٫

[۲] وسائل الشیعة ج۱ ص ۲۷۶ باب ۱۲ ابواب نواقض والوضو، ح ۱٫

[۳] وسائل الشیعة‌ج ۱ ص ۲۷۷ باب۱۲ ابواب نواقض وضوء ح۵٫

[۴] وسائل الشیعة ج۱ ۲۷۶ ح۲٫

[۵] وسائل الشیعه ج۱ ص ۲۸۲ باب ۱۳ ص ابواب نواقض وضوء ح۲٫

[۶] وسائل الشیعه ج۳ ص ۴۲۶ باب ۱۷ ابواب نجاسات ح۲٫

[۷] وسائل الشیعة ج۳ ص ۴۲۶ باب ۱۷ ابواب نجاست ح۳٫

[۸] وسائل الشیعة‌، ج۳ ص ۴۲۷ ح۴٫