دروس خارج فقه / نجاسات/ ميته/ درس ۱ : المیتةُ من کل ماله دم سائل

دروس خارج فقه / نجاسات /میته / درس ۱ : المیتةُ من کل ماله دم سائل

الرابع:المیتة من کل ماله دم سائل حلالاًکان او حراماً
چهارمین عین نجس ،میته است. میته انسان و میته حیوان ذی الدم ولو ما کول اللحم باشد نجس است.
مراد از میته، مات حتف انفه نیست بلکه میته، مقابل مذکی است. حیوانی که بمیرد موتش مستند به غیر تذکیه باشد یا حیوانی که بمیرد بلا تذکیةٍ، محکوم به نجاست است. محقق و علّامه و شهید اول و ابن زهرة ادعاء اجماع بر نجاست میته کردند. به طوری دعوای اجماع کردند که از اجماع منقول به اجماع محصَّل تبدیل می شود. منقولاً و محصَّلاً اجماع داریم.
در معتبر علامه و منتهی علامه آمده است که اجماع علماء اسلام بر نجاست میته است مختص به امامیه ندارد .صاحب معالم( کتاب معالم ،اولش فقه بود،بعداً اصولش را جدا کردند . لذا دراین بحث ، مصنف در معالم ذکر کرده است)
فرموده: عمده دلیل در نجاست میته، اجماع است اما نصوص ،نمی توانند اثبات نجاست میته علی الاطلاق کنند.
صاحب معالم دو تا روایت ذکر کرده است و فرموده که اینها سند ندارند. بقیه روایات هم حکم خاص هستند یعنی در موت فارة است . از حکم خاص ، حکم عام استفاده نمی شود. صاحب مدارک ،با صاحب معالم در این کلام مشترک است که نصوص نمی توانند نجاست میته را علی الاطلاق ثابت کند
صاحب مدارک در مورد اجماع فرموده که اعتماد ، مشکل است. چرا در اجماع خدشه کرد؟به جهت این است که صدوق در الفقیه ،روایتی را نقل کرد که دلالت دارد بر پاک بودن میته، ولو میته ،مانعیت از صلات دارد اما نجس نیست.
آن روایت، محمد بن علی بن الحسین (مرحوم صدوق) قال: سُئل الصادق(ع) (حدیث،مرسله نقل شد) عن جلودالمیتة یُجعَلُ فیها اللبُن و الماءُ و السَمنُ ( از جلد میته ،ظرف درست می کنند و در آن شیر و آب و روغن می گذارند)
ما تری فیه ( چه حکمی می بینی در این کار؟) فقال لاباس بان تَجعَل فیها ما شئتَ من ماءٍ او لبنٍ او سَمنٍ (هر چه می خواهی قرار بده) و تتوضّاً منه و تَشَربَ ولکن لا تصلّی فیها
مرحوم صدوق، این روایت را در اوائل الفقیه ذکر کرد.
صاحب مدارک می گوید: صدوق در اول خطبه فرمود: من در این کتاب الفقیه،قصدم این نیست که کار مصنِّفین را انجام دهم (بعنی مصنّفین ، جمیع روایاتی را که اصحاب ائمه نقل کردند،نقل می کنند. صدوق می گوید: من نمی خواهم کارمصنّفین را انجام دهم . مرحوم شیخ طوسی در تهذیب، همان کار مصنّفین را انجام داده است)
بلکه قصدم در این کتاب الفقیه ، ذکر روایاتی است که اُفتی به و أحکم ُ بصّحة و أعتَقِدُ اَنّه حجةٌ بینی و بین رَبّی یعنی آن روایت را حجّت بین خودم و خدای خودم قرار می دهم.
آن وقت ، صدوق بعد از این خطبه، در چند صفحه بعد، این روایت مرسله را نقل کرده است. اگر آن خطبه را منضم به این روایت کنیم نتیجه می گیریم که صدوق به این روایتٰ فتوی داده است. وفتی که صدوق فتوی داده که میته، نجس نیست دیگر اجماعی هم نخواهد بود. (کلام صاحب مدارک، صورةً زیباست)

معالم الدین و ملازالمجتهدین (قسم الفقه)
حسن بن زن الدین فرزند شهید ثانی، مشهور به صاحب معالم متوفی ۱۰۱۱ ه ق
این کتاب ، فقط به کتاب الطهارة و ابواب آن پرداخته است. بیشتر به طرح مباحث اختلافی میان علمای شیعه پرداخته است در موضوعات اتفاقی ، توقف زیادی ندارد.
اگر اجماعی در مساله باشد بیان می کند. بعداً روایات را سنداً و دلالةً بررسی می کند. تعارض نصوص را بررسی می کند.
اگر موضوعی ، اتفاقی باشد اشاره می کند و گرنه نظر مشهور یا مشهورتر را بیان می کند.
درآغاز ، ادله مخالف را نقل می کند و بعداً نظر خودش را بیان می کند.
در این کتاب ، به آرای اصولی خودش توجه فراوان دارد.
بخش اصول معالم، آنقدر مشهور شده که بخش فقه معالم ، تحت الشعاع قرار گرفته است.
شاید یکی از ادله عدم شهرت قسم فقه،این است که فقط به کتاب الطهارة پرداخته است.
این کتاب ،درسال ۹۹۴ ه ق به پایان رسید.
اقول: کلام درمقام ،در دو جهت است:
جهت اول: آیاروایاتی داریم که نجاست میته حیوان ذی النفس را دلالت کند یا اینکه مانند صاحب معالم و صاحب مدارک، چنین روایاتی نداریم که نجاست میته علی الاطلاق ثابت شود؟
جهت دوم: آیا از خطبه صدوق و روایت مرسله اش، همان کلام صاحب مدارک استفاده می شود
در این جهت، در مطلق روایاتی که در الفقیه آمده است بحث می کنیم . مطلق روایاتی که به حسب ما، و به حسب نقل، تمام نیست ، متعرض می شویم که باید چه معامله ای بکنیم با اینکه خودش فرموده: این روایات الفقیه را از کتب مشهورة معمول بها عندالاصحاب اخذ کردم(صدق از کتابحریز سَجِستانی و غیر ذلک استفاده کرد) برخی از اخباریّین ، این کلام صدوق در اول الفقیه را مستمسک گرفتند که تمام روایات الفقیه ، قطعی الصدور هستند و احتیاج به سند ندارند. این سند به صحیح وحسن و موثقه و ضعیف را اصولیین در آوردند بدعت در دین کردند .
علامه حلی،این بدعت را تاسیس کرده است. اخباریّین ،چندتا دلیل اقامه کردند منجمله همین اول خطبه است.
اَمّا الجهةُ الاُولی : روایات داله بر نجاست میته حیوان ذی النفس السائله است.
موثقه سماعة که وارد شده در تنجّس ماء کثیر بواسطه میته ای که در آب است و آب متغیر می شود.
و بالاسناد شیخ عن الحسین بن سعید عن عثمان بن عیسی(شیخ طوسی در الُعدّة،او را توثیق کرد.)عن سماعة عن ابی عبدالله (ع) قال: سالتُه عن الرجل یَمُرُّ بالماء و فیه دابّةٌ میتةٌ قد انتَنَت (دابّه میته که متعفن شد در آب وجود دارد) قال اذا کان النَتنُ الغالب علی الماء فلایتوضّا و لایَشرب
این لایشرب ، ارشاد به این است که شرب، تکلیفاً جائز نیست و وضوء صحیح نیست. وضوء هم زمانی صحیح نیست که آب، نجس بشودو آب هم وقتی نجس می شود که میته، نجس باشد.
بو داشتن یا نداشتن ، مربوط به تنجّس الماء است و در مورد میته ،مدخلیت ندارد. اذا کان النَتنُ الغالبَ علی الماء یعنی بواسطه تنجس الماء، تعفّن ماء غالب شده است بر خود آب ، احتمال اینکه میته، بو گرفته باشد بعید است.
اشکال این روایت: میته، فقط مات حَتف انفه را شامل شد و شامل میته ای که زهوق روح بلا تذکیه شده باشد را نمی شود . دابّه ای که در ماء است ظاهرش این است که خودش بطور طبیعی مرده است. اگر چه احتمال دارد که آنرا ذبح کردند و انداختند.
نکته: اسب و الاغ که از کار می افتند، در بعضی بلاد، حیوان را رها می کنند تا در بیابان از گرسنگی بمیرد. ائمّه از این کار نهی کردند و فرمودند که اینها را ذبح کنید.
نکته:دابّه در آن موثقه، یا مطلق جنبندگان است که در بعض روایات آمده است و یا به معنای اسب است . اگر به معنای اسب باشد احتمال فرق بین نجاست میته دابّه با میته غیر دابه ،بعید است.
کلام در نجاست میته حیوانی بود که ذی النفس السائله است اعم از اینکه ماکول اللحم باشد یا غیر ماکول اللحم اصحاب بلکه علماء اسلام اتفاق دارند که میته این حیوان ، محکوم به نجاست است.
صاحب مدارک، طهارت را به مرحوم صدوق نسبت داده است .چون صدوق روایتی را در الفقیه آورده که دلالت می کردبر طهارت میته حیوان و ملتزم شده است که روایات الفقیه را عمل می کند و طبق آن فتوی می دهد.
کلام در ادله نجاسات و روایاتی بود که میته حیوان ذی النفس السائله محکوم به نجاست است.
یکی از روایات،آبی بود ه حیوان میّت درآن بوده است ، امام (ع) فرمود که اگر تغییر پیدا نکند وضوء بگیرد و شرب کنید اما اگر نصاً ……….،غالب بر ماءشود لایتوضا و لا یشرب .از این جمله استفاده نجاست ماء می شود. ماء وقتی نجس می شود که میته، نجس بوده باشد پس بالدلالة الالتزامیه دلالت می کرد که میته نجس است. البته میته علی الاطلاق استفاده نمی شود بلکه مات حتف انفه را شامل می شود. بلکه باید یک روایت پیدا کنیم تا دلالت کند هر حیوان میّت ( که موتش به غیر تذکیه است)نجس است. البته روایات هم داریم . یک سری از آن روایات، در مورد آینه یهود و نصاری و مجوس وارد شده است که امام (ع) فرمودند: آینه ای که آنها استعمال می کنند شما استعمال نکنید در صورتی که در آینه ، عین نجس را تناول می کنند.
شیخ باسناده عن الحسین بن السعید عن فضالة(بن ایوب) عن العَلا (بن رزین ) عن محمد بن مسلم (سند، اجلّاء هستند) عن احدهما (ع) قال: سالتُه عن آنیه اهل الکتاب فقال لاتاکُل فی آنیتهم (آنیه، ظرفی است که در آن غذا و آبگوشت می خورند) اذا کانوا یاکلون فیه المیتة و الدَم و لحم الخنزیر ( قضیه شرطیه است. آنها الان هم چنین کاری می کنند) معلوم است که مراد از میته ، حیوانی نیست که مات حتف انفه . بلکه حیوانی که تذکیه شرعی ندارند می خورند.
این روایت، شاهد قویّ است بر اینکه مینه (حیوانی که لم یذکَّ) ولو ماکول اللحم بوده باشد نجس است.
روایت نیامده که میته را نخور بلکه آنیه را استعمال نکنید.
البته در روایات ، تقییدی آمده که اذا اضطررتَ الیها فاغسِلها بالماء مضطر (یعنی حاجت) شدی باید تطهیر کنید.
محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن العَلا بن رَزین عن محمد بن مسلم قال:
سالتُ اباجعفر (ع) عن آنیة اهل الذمّة و المجوسیّ فقال لا تاکلوا فی آنیتهم و لا مِن طعامِهم الذی یطبُخُونَ ولا فی آنیتهم التی یَشربون فیها الخمر . بواسطه نجاست اناء ، لاتأکل آمد.نجاست اناء بواسطه لحم میته است.
ممکن است کسی بگوید که این روایت ، میته ندارد. لذا روایت اوّلی کافی وشافی است.
شیخ باسناده عن الحسین بن سعید عن الحسن ( برادر حسین) عن زُرعة عن سماعة قال: سالتُه عن جلود السباع یُنتفَع بها قال اذا رَمَیتَ و سَمَّیتَ فانتفِع بجِلده و امّا المیتةُ فلا.
(سابقاً گفتیم که امّا المیته فلا، حمل بر کراهت می شود . چون روایاتی داریم که انتفاع از میته را جائز می دانند. پس فلا یعنی کراهت دارد)جلود سباع اگر تسمیه شدند کراهت ندارد اما میته ، کراهت دارد. سباع،محلل الاکل نیستند . پیامبر(ص) از اکل لحوم سباع منع نموده است ولو طیور باشند. روایت، با اذا رمیت و سَمَّیت ، اعتبار تذکیه کرده است اگر میته سباع نجس نبوده باشد اعتبار تذکیه لغو می شود : میته، نجس است بلا فرق بین سباع و غیرش.
کلما غَلَبَ الماء علی ریح الجیفة فَتَوضّا من الماء و اشرب فاذا تَغَیَّرَ الطعم فلا تَوَضَّا منه ولا تشرب
روایت ارشاد به نجاست آب است. جیفه یعنی شی جائف و بوگرفته شده و بوی گندیده معلوم است که شی طاهر جائف ،آب را نجس نمی کند و وضو را منع نمی کند.(از ضروریات مذهب ماست) پس جیفه مقید است به جیفه نجسه,آنکه غالباً جیفه نجسه است لحوم و حیوان است حتی در صحیحه ابن بزیع،فینزح حتی یذهب ریح و یطیب الطعم قرینه است به اینکه مرده حیوان است .
پس جیفه، دلالت می کند که جیفة المیته، منجّس الماء است . بما اینکه نجاست میته ، دائر مدار جائف بودن و بو گرفتن نیست پس دلیل می شود که جیفه یعنی میته ، نجس است. جیفه طاهرة از روایت خارج است . غیر از مذکّی ، بقیه چیزها داخل روایت است. لازم نیست که مات حتف انفه شود.
این روایات، مطلقات هستند که دلالت می کنند میته در مقابل مذکی ، مِن کل حیوانٍ ذی النفس السائله، نجس است.
بعضی ها به یک روایت دیگری هم استناد کردند که کانّه از مطلقات است و حکم به نجاست میته علی الاطلاق کردند.
محمد بن علی بن الحسین (صدوق) باسناده عن محمد بن مسلم اَنّه سأل اباجعفر(ع) عن البئر یَقَعُ فیها المیتةُ(میته، مطلق است) فقال ان کان لها ربح نُزِحَ منها عشرون دلواً
این روایت دلالت می کند که با افتادن میته، باید ۲۰ دلو نزح کنند که مطهِّر بئر خواهد شد . پس باید بئر نجس شده باشد و بئر هم زمانی نجس می شود که میته، نجس باشد.پس به دلالت التزامی کشف می شود که میته نجس است.
حکیم در مستمسک ج ۱/ ۳۰۳
فی المناقشه فی جمیع ذلک ( طوائف داله بر نجاست میته) فی غیر محلّها.
سوال: اگر عمومات را مناقشه کنیم ، چطور میته علی الاطلاق را نجس می دانید.
جواب: از چند تا روایت که هر کدام ، موادی را می شمارند، می فهمیم که خصوصیتی ندارد.
امام راحل: لایفسد الماء الّا ما کانت لم نفس سائلة.
عمومیت در جانب مستثنی منه است نه در جانب مستثنی.
پس هر نفس سائله ای مفسدیّت ندارد بلکه فی الجمله مُفسِدیّت دارد پس بدرد ما نمی خورد. اشکال مرحوم تبریزی بر این استدلال: ما قائل به نجاست بئر نیستیم . نزح هم مستحب است.
وقتی مدلول مطابقی روایت از کار افتاد(یعنی نزح، مطهِّر نیست و مستحب است) پس چطور کشف می شود که میته نجس است.
دو جواب به این اشکال دادند ۱- مرحوم حکیم در مستمسک : در باب متعارضین، اگر مدلول مطابقی ساقط شد مدلول التزامی که طرف معارضه نیست ساقط نمی شود. پس گویا روایت دو تا مدلول دارد. الف) نزح عشرین دلو، مطهِّر ماء البئر است ب)نجاست میته هم از آن کشف می شود. مدلول مطابقی، بالمعارضه ساقط می شود. معارضش صحیحه ابن بزیع است ماء البئر واسع لایفسده شیء الّا ان یتغیَّر . آب بئر تغییر پید ا نکرد بلکه حیوان بو دارد.
اما صحیحه ابن بزیع، مدلول التزامی را نفی نمی کند .( مبنای آخوند و آقا ضیاء هم چنین است)
به این جواب اشکال می کنند که اگر چنین باشد باید مذی هم نجس باشد. چرا؟ چون روایات آمده که اگر مذی به ثوب اصابت کرد ثوب را غسل کنید . مدلول مطابقی آن مطهر یت غسل است و ثوب متنجس است . مدلول التزامی آن، نجس بودن مذی است .روایت معارضه آمده که لا یُغسَل منه الثوب و الجسد . پس مدلول مطابقی ساقط شد ولی مدلول التزامی باقی می ماند
جواب این اشکال این است که قیاس مع الفارق است . چون معنای لایغسل منه الثوب . ارشاد به طهارت مذی بوده است . نهی لا یغسل، ارشادی بود که مذی ، نجاست ندارد. اما صحیحه ابن بزیع می گوید: ماء البئر لخصوصیته پاک است نه اینکه آنچه که در بئر افتاده پاک است ( یعنی کاری با مدلول التزامی ندارد) بکله فقط می گوید که ماء البئر ماده دارد لذا نجس نمی شود.
۲- مرحوم خوئی در تنقیح: استحباب نزح، دلیل بر نجاست میته است. چون اگر میته ، پاک باشد ( مثل حیوانی که دم سائله ندارد ) نزحش مستتحب نمی شود . وقتی که میته ،نجس باشد نزحش مستحب است.
جواب ما به مرحوم حکیم : مرحوم حکیم می فرماید که مدلول التزامی در ثبوت ، مدلول مطابقی است( پس الگر کلام، مدلول مطابقی نداشت مدلول التزامی هم نخواهد داشت ) اما اگر مدلول مطابقی باشد ولکن از اعتبار و حجیت بیفتد موجب نمی شود که مدلول التزامی هم از حجیت بیفتد. پس حجیت مدلول التزامی ، دائر مدار حجیت مدلول مطابقی نیست .
مثال: بیّنه گفت که به این مائع، بول اصابت کرد. بیّنه دیگر گفت که به این مائع، دم اصابت کرد.
در مدلول مطابقی متعارضین اند ولکن در مدلول التزامی ( نجس شدن آب) اختلاف ندارند.
جواب ما اولاً این حرف درست نیست . مدلول التزامی ، ثبوتش و هم حجیتش تابع مدلول مطابقی است. پس اگر در متعارضین، مدلول مطابقی از حجیت افتاد مدلول التزامی نیز از حجیت می افتد. چرا؟ چون در خود مدلول التزامی هم تعارض می افتد . چرا؟ چون کسی که می گوید که به این مائع، بول اصابت کرده است، خبر نمی دهد که به این مائع ، نجاست مطلقه اصابت کرده است بلکه اگر به او بگویند که بول نبوده است او قائل به نجاست مائع نمی شود.
و هکذا کسی که می گوید به این مائع دم اصابت کرد، اگر از او بپرسید که اگر دم نبود باز قائل به نجس شده آب می شوید؟
می گوید: خیر. پس هر دو بیّنه به نجاست خاصّه (نه نجاست مطلقه)خبر دادند و در آن نجاست خاصّه ، تعارض می شود. چون هر کدام از بیّنه ، نفی نجاسات طرف دیگری را می کنند.
ثانیاً سلّمنا که مبنا را قبول کنیم معذلک در مانحن فیه فائده ندارد یعنی در مانحن فیه،صغری ندارد. آن مبنا در جایی است که مدلول مطابقی ، یک چیز باشد . و آن یک مدلول مطابقی ، مدلول التزامی دارد،( مدلول مطابقی ، اصابت بول است. مدلول التزامی ، نجاست مائع است)
این مدلول مطابقی ، از حجیت ساقط شد می گوئیم که مدلول التزامیش باقی می ماند.
اما ما نحن فیه لیس کذلک چون مدلول مطابقی عوض شده است . چرا؟ زیرا نزح عشرین دلو، مدلول مطابقی آن، مطهّریت نزح است. از این کشف کردیم که میته، نجس است . اما صحیحه ابن بزیّع، معنای مطابقی را از بین برده است و گفته که نزح، مطهّر نیست بلکه مستحب است . پس اعتبار مدلول مطابقی را از بین نبرده است بلکه تقییر کرده است. نَزح عشرین دلو، حکم ارشادی بود وتوسط ابن بزیع، مبدّل به حکم تکلیفی ، استحبابی کرده است. پس مدلول مطابقی عوض شده است نه اینکه حجیّتش ساقط شود. پس اینجا جایی نیست که مدلول التزامی در حجیّت باقی بماند.
خود مرحوم حکیم ، ملتفت به این حرف است ولذا در آخر می فرمایند: مانحن فیه جای آن حرف نیست . نَعَم قد یشکل الاستدلال المذکور چونکه مطهّریت نزح را تبدیل به استحباب نزح کردیم. مستمسک ج ۱/ ۳۰۰
جواب ما به مرحوم خویی:
این کلام خوئی که از استحباب نزح ،کشف نجاست میته می کنیم حرف درستی است ولکن کلام درآن ملازم است. چه کسی گفته است که نزح مستحب در میته طاهرة وجود ندارد.
در روایات بئر داریم که امر به نزح شده در مواردی که حیوان، ذی النفس السائله نیست.
شیخ باسناده عن الحسین بن سعید عن حمّاد و فضالة بن ایوب عن معاویة بن عمار( روایت، صحیحه است)
قال: سالت ابا عبدالله(ع) عن الفارة و الوَزَغةِ تقع فی البئر(فارة، نفس سائله دارد.وزغ نفس سائله ندارد)قال یُنزَحُ منها ثلاثُ دلاء.
پس استحباب نفس ، در مورد میته طاهرة هم وجود دارد.
وسائل ج۱ / ۱۸۹ ح ۷
و عن الحسین بن عبید الله ( شیخ طوسی ،از استادش غضائری نقل می کند)عن احمد بن محمد عن ابیه عن محمد بن علی بن محبوب عن احمد بن محمد عن علی بن الحکم عن ابان عن یعقوب بن عُثَیم ( ابن ابی عمیر از یعقوب بن عثیم ، روایات متعدده ای دارد. بناءبر اینکه لامیرسلون الّا عن ثقة، معتبر می شود)
قال: قلتُ لابی عبدلله (ع) سامُّ ابرصَ وَجَدناه قدتَفَسَّخَ فی البئر ( مارمولک، دم سائله ندارد)
قال انّما علیک ان تنزَحَ منها سبعَ دلاءٍ . نزح، حمل بر استحباب می شود.
حتی شیخ طوسی که از قدماء است و قائل است به نجاست ماءالبئر ، اما در این روایت فرموده که نفس سائله نداشته باشد پاک است
سامُّ ابرصَ:ضَربٌ مِن کبار الوَزَغ المحیط فی اللغة ج ۸/ ۲۵۸
خود حضرت امام هفتم (ع)فرمود: نزح، مطهَّر است. اما مرحوم حکیم گفته اند که نزح، مساوی با مطهِّریت نیست.
اگر مدلول مطابقی بالمعارضه ساقط شد مدلول التزامی علی قول باقی می ماند.
اما اگر مدلول مطابقی توسط دلیل دیگر ، عوض شد دیگر مدلول التزامی برای او باقی نمی ماند چون مدلول التزامی آن، مال مدلول مطابقی بوده است و الان آن مدلول مطابقی، عوض شده است.
پس علی هذا این طور نیست که از این روایات استفاده کرده باشیم .
اما در ما نحن فیه روایاتی است که آن روایات، در مواردی وارد شده که علی الاطلاق نمی توانیم حکم کلی از آن استفاده کنیم ولکن فی الجمله استفاده می شود که میته، نجس و منجّس است.
محمد بن ییعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن حماد عن الحلبی
قال:سالتُ الا عبدالله(ع) عن الفارةِ و الدابّة تقعُ فی الطعام و الشراب فَتَمُوتُ فیه ( دابّه، حیوان کوچک و یزرگ را شامل می شود. اما اینکه طعام و شراب را گفته است قرینه است بر اینکه حیوان کوچک بوده است)
فقال ان کان سَمنا او عَسَلاً او زَیتاً فانّه ربّما یکونُ بعضَ هذا فان کان الشتاءُ ( یعنی جامد شده باشد)فانزِع ماحولَه( اطراف آنرا بیاندازد بقیه پاک است چون جامد است) وکُله و ان کان الصیفُ ( مایع باشد) فارفَعه حتی شُرِجَ به ( برای اسراج و روشنائی استفاده کند.)
پس معلوم می شود که نجس است و منجس . اما این روایت ، حیوان غیر مذکی را نمی گیرد . میته به معنای مات حتف انفه را شامل می شود .
و عنه (کلینی از علی بن ابراهیم از ابیه ) عن عثمان بن عیسی عن سماعة قال: سالتُه عن السَمن تَقَعُ فیه المیتةُ فقال ان کان جامداً فاَلق ماحولَه و کُل الباقیَ فقُلتُ الزیتُ ( زیت،جامد نیست)فقال اَسرِج به (برای سراج استفاده بکنید)
میته من کل حیوان نجس است. حیوان غیر ذی النفس ، استثناء می شود.
موثقه عمارت باطن هم بر این روایت دلالت دارد. قال: سُئل عن الخُنفساء و الذباب و الجراد و النملة و ما اَشبَهَ ذلک یموت فی البئر والزیت و السَمن و شبهه قال کلُّ ما لیس له دم فلا باس به. هر حیوانی که دم سائله ندارد اشکالی ندارد.
لا یفسد الماء الّا ما کانت له نفس سائله
سند این روایت، اشکال دارد. محمد بن الحسن عن محمد بن احمد بن یحیی عن احمد بن محمد بن عیسی عن ابیه عن حفص بن غیاث عن جعفر بن محمد(ع)
( احمد بن محمد بن یحیی است که از پدرش نقل می کند. احمد بن محمد بن یحیی ، توثیق ندارد. ولو از مشایخ شیخ مفید است. پس این روایت، مویِّد است. ) تنقیح مبانی العروة ج ۲/ ۷۴
در وسائل احمدبن محمد بن عیسی آمده است نه احمد بن محمد بن یحیی .