دروس خارج فقه / نجاسات/ بول و غائط / جلسه ۱۳ : شک در حلیت اکل حیوان به خاطر احتمال عدم قبول تذکیه

دروس خارج فقه / نجاسات/ بول و غائط / جلسه ۱۳ : شک در حلیت اکل حیوان به خاطر احتمال عدم قبول تذکیه

بدان جهت ،روایاتی که وارد شده است که لا یوکل من حیوان البحر الّا ما کان له فَلسٌ. با روایات زید شحام و صحیحه حلبی، معارضه ندارند. چون این روایات می گوید: صید حیتان کرد و تسمیه نگفت.امام (ع) فرمود: لا باس. معنایش این است که تسمیه شرط نیست در حیوانی که باید صید شود تا خورده شود، بلکه اخراج من الماء حَیّا کافی است ولو صیّاد، کافر باشد. اما کدام ماهی چنین است؟ آیا فلس داشته باشد یا نه؟ در آن جهت، بیان ندارد.

کلام ما فعلاً در قسم آخر از حیوانی است که شک در ماکول اللحم بودن و غیر ماکول اللحم بودن حیوان داریم. منشا شک در حیوان، این است که احتمال دارد این حیوان قابل تذکیه نبوده باشد. و این احتمال هست هم که قابل تذکیه هم باشد معذلک اکل لحمش جائز نیست. چرا؟ چون حیواناتی داریم که لایقبل التذکیةَ مثل کلب و خنزیر ولو اوداج اربعه ذبح شود ما احتمال می دهیم این حیوان هم از قبیل کلب و خنزیر باشد لذا اکل لحمش جائز نیست احتمال می دهیم مثل غنم باشد لذا اکل لحمش جائز است.

کلام در شبهه حکمیه واقع می شود: در نوع حیوانی که شک داریم که آیا قابل تذکیه است یا نیست؟ و علی فرض قبول التذکیه آیا اکل لحمش جاز است یا نیست؟ بر فرض عدم قبول تذکیه، حتماً اکل لحمش جائز نیست و بر فرض قبول تذکیه، باز هم شک داریم که اکل لحمش جائز است یا نیست؟

حیوان اگر قابل تذکیه باشد به وسیله تذکیه طاهر می شود اعم از اینکه اکل لحمش جائز بشود یا نشود. وقتی که طاهر شد استعمالش فی ما یشترط طهارتُه می شود مثل جِلد حیوانی که ظرف می شود. و اگر قابل تذکیه نباشد این انتفاعات هم جائز نمی شود.

علاوه بر اینکه اگر احتمال تذکیه دادیم و طاهر شد بعضی از مذکَّی ها، شرعاً جواز اکل دارند غنم، بقر ولی بعضی از حیوانات، شرعاً اکل لحمشان حرام است واین جور حیوانات، مصلِّی نمی تواند در حال صلاة، در وَبَر و شعر و جلد و رطوبات اینها ( ولو رطوبات،پاک بوده باشد مانند عرق حیوان ولعاب حیوان) نماز بخواند. چون حیوان،غیر ماکول اللحم است. این بحث که حیوان ،ماکول اللحم است یا غیر ماکول اللحم، قابل تذکیه است یا نیست. بحث عریض و طویل و بحث مفید است. فعلاً کلام در یک نوع حیوان است که شک داریم قابل تذکیه است یا نیست؟ یعنی بواسطه فری اوداج اربعه پاک می شود یا نمی شود؟ آیا مثل کلب وخنزیر است که ذبح آنها مفید نیست.

صاحب حدائق (ره)در کلامی فرمود و نسبت به عدم خلاف بین الاصحاب داده است: غیر از انسان و کلب و خنزیر، حیواناتی که نفس سائله ندارند میته آنها پاک است و تذکیه نمی خواهند اما حیواناتی که نفس دارند همه آنها قابل تذکیه هستند. بواسطه تذکیه، پاک می شوند. لحم و شحم و جلد آنها پاک می شود. منتهی بعضی ها شرعاً حرام الاکل و بعضی ها شرعا حلال الکل نمی باشد.

کلام ما در کبری صاحب حدائق است که به اصحاب نسبت داده است که آیا تمام حیوانات، قابل تذکیه هستند الّا انسان و کلب و خنزیر . مثلاً میمون، جِلد دارد و از جلدش انتفاع برده می شود .شک داریم که این قِرَد ، قابل تذکیه هستند یا نیستند؟ ایا کبرای کلی بر چنین ادعائی داریم یا نداریم؟

اگر این کبری درست شود دیگر نوبت به اصل عملی نمی رسد تا استصحاب عدم تذکیه در شبهات حکمیه(شرعاً این حیوان، قابل تذکیه است یا نه؟) جاری شود.

جواب: به آیه قرآن و روایات استدلال شده که کل حیواناتی که نفس سائله دارند قبول تذکیه می کنند.

۱- روایات: صحیحه محمد بن قیس آمده که امام (ع) فرمود: اگر سلاحی که صیاد به حیوان زخم وجراحت زده است واین حیوان بمیرد و محرز شود که آن سلاح حیوان را کشته است اکل از آن حیوان، اشکالی ندارد.صحیحه محمد بن مسلم که اگر سهم یا رمح یا سیف صیاد، حیوان را بکشد حیوان مذکی خواهد بود.

استاد تبریزی فرمودند: این روایات، دلیل بر مقام نمی شود . چون در آن روایات مفروغ عنه است که حیوانی که صید شده و صیاد او را ذبح کرده اکل لحمش حلال است. روایات در مقام این است که اگر صیاد به حیوان نرسید تا آنرا ذبح کند بلکه سلاح صیاد او را کشته باشد این کشتن ،خودش تذکیه است.

مانند آیه فکلوا ممّا امسکن علیکم می باشد . اگر صیاد، صیدی را بکشد باید اوداج اربعه او را ذبح کند تا حلال شود اما کلب معلَّم اینطور نیست بلکه ما قتله الکلب المعلَّم خودش تذکیه به حساب می آید.

این روایات ، بعد از فراغ از اینکه حیوان، ماکول اللحم است و قبول تذکیه را توسعه می دهند و می گویند که تذکیه،با قتل کلب معلّم هم محقق می شود . قتل بوسیله رمح وسهم و سیف صیاد هم تذکیه می کند.

اما صیدی که اصلاً ماکول اللحم نیست این روایات و آیه قل لا اجد فی ما اوحی الی محرما…ناظر به این جهت نیست. لسان روایات،توسعه در تذکیه است که حیوان ماکول اللحم را به چند طریق می توانیم تذکیه کنیم. پس اصلاً تعرضی به تذکیه غیر ماکول اللحم ندارد.

کدام حیوان ، ماکول اللحم است یا غیر ماکول اللحم ، روایات و آیه، در مقام این جهت نیست. اصلاً ناظر به غیر ماکول نیست. روایات، مال حیوانات ماکول اللحم است و توسعه درتذکیه ماکول اللحم است.

۲- به آیه قل لا اجد فی ما اوحی الیّ محرماً علی طاعم یطعمه الّا ان یکون میتةً‌ او دماً مسفوحاً او لحم خنزیر و آیه حرمت علیکم و الدم الخنزیر و ما اُهلَّ لغیر الله تمسک کردند که محرَّم الاکل این چند چیز می باشد. پس غیر این چند چیز (تمام حیوانات) محلَّل الاکل هستند الّا ما استثنی آیه، می گوید: وقتی دلیل ندارید که این حیوان، غیرماکول اللحم است، ماکول اللحم بدانید. و بالدلالة الالتزامیه دلالت می کند که قابل تذکیه است . چون بدون تذکیه نمی شود حیوان را خورد.

پس وجه تمسک به آیه: اولاً تمسک می کنند که این حیوان، محلل الاکل است ثانیاً به دلالت التزامیه اثبات می کنند که قابل تذکیه است.

جواب: ۱- در مقام سابق(یعنی جایی که علم به تذکیه داشتیم ولی نمی دانستیم که تذکیه شد یا نه) می توانستیم به این آیه تمسک کنیم اما در مقام ما( یعنی شک در قبول تذکیه داریم) نمی توانیم به این آیه تمسک کنیم. چرا؟ چون در آیه ذکر شده میته، استثناء شده است و ما احتمال می دهیم که این ثعلب را که ذبح کردیم میته باشد چون شاید قابل تذکیه نباشد.

فعلاً از اصول مسلَّمه قبول کنید که میته، حیوانی است که زهوق روح به غیر تذکیه شده باشد. احتمال می دهیم که ثعلب، مانند کلب باشد یعنی تذکیه نشده بلکه میته است. پس چونکه احتمال میته بودن داده می شود به آیه تمسک کنیم.

۲- به علاوه اینکه این آیه،قطعاً به غیر مذکی، تخصیص خورده است.

قل لا اجد فی ما اوحی الّا ان یکون میتةً او دما مسفوحاً او لحم خنزیر فانّه رجس او فسقاً اُهلّ لغیر الله باید الّا غیر المذکی را هم اضافه کنیم.

احتمال می دهیم این ثعلب که سر بریده شده است غیر مذکی باشد چون قابلیت تذکیه را ندارد.

بعضی ها برای کبرای کلی صاحب حدائق(هر حیوانی تذکیه می کند) به موثه ابن بکیر تمسک کردند. موثقه ابن بکیر در مورد اجزاء غیر ماکول اللحم و فضلات و رطوبات آنها وارد شده که نماز با آنها باطل است در ذیل موثقه، امام (ع) ،کلامی دارد که استفاده می شود کل حیوان (اعم از ماکول و غیر ماکول) قابل تذکیه هستند الّا ما استثنی .

محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه ابن ابی عمیر عن ابن بکیر (عبدالله بن بکیر) قال سال زرارةُ اباعبدالله(ع) عن الصلاة فی الثعالب و الفَنَک و السنجاب و غیره مِن الوَبَر ……در ذیل می گوید: فاحفَظ یا زرارةُ فان کان ممّا یوکل لحمُه فالصلاة فی وبره وبوله و شعره و روثه و البانه و کل شیءٍ منه جائزٌ اذا عَلمتَ انّه ذکیٌّ قد ذکّاه الذبح.( این دلیل بر قابل ذبح بودن تمام ماکولات است. اصلاً احتیاج به این فقره نبود چون واضح است که ماکول باید تذکیه شود.) و ان کان غیرَ ذلک(حیوان غیر ماکول باشد) ممّا نُهیتَ عن اکله و حُرّم علیک اکلُه فالصلاة فی کل شیءٍ منه فاسدٌ ذکّاه الذَبح او لم یذکِّه[۱] (پس غیر ماکول ، توسط ذابح تذکیه می شود) پس حیوانات طُرّاً می توانند تذکیه شوند. منتهی با غیر ماکول نمی شود نماز بخواند چون مانع از صلاة است.

سوال: چرا استصحاب عدم تذکیه در جایی که احراز قابلیت تذکیه شده است جاری می شود اما در عدم احراز قابلیت تذکیه،جاری نمی شود.

جواب: ۱- ذکّاه الذابح او لم یذکّه معنایش این است که ذابح او را تذکیه بکند یا نکند. لم یذکِّه دو جور است. ۱- چون قابل تذکیه نیست تذکیه نکرد. یعنی ذابح،اختیار ندارد. ۲- قابل تذکیه بوده است ولی معذلک تذکیه نکرده است. پس روایت دلالت ندارد که تمام حیوانات،قابل تذکیه هستند.

۲- سلّمنا که ذابح می تواند تذکیه بکند، آنچه در نُسخ آمده است ذکّاه الذَبحُ آمده است. ظاهرش این است که ذَبح، دو صورت دارد ۱- تارةً با ذبح، تذکیه محقق می شود ۲- و اخری تذکیه محقق نمی شود،چرا؟ چون قابلیت تذکیه را ندارد. همان ذبحی که در ماکول می کرد در غیر ماکول کرد معذلک تذکیه نشده است.

پس اگر الذَبح باشد معنایش این است که ذبح در غیر ماکول اللحم ،گاهی تذکیه می کند (مثل شیر) و گاهی تذکیه نمی کند (مثل کلب).

۳- روایت دیگری برای کبرای کلی صاحب حدائق ذکر شده است ول متاسفانه، سند ندارد.

و عن علی بن محمد (یعنی کلینی از علی بن محمد بَندار نقل می کند) عن عبدالله بن اسحاق العَلَویّ عن الحسن بن علیّ عن محمد بن سلیمان الدیلمی عن علی بن ابی حمزة( در ضعف روایت، همین علی بن ابی حمزه بطائنی کافی است) قال سالتُ ابا عبدالله (ع) و اباالحسن(ع) (مرحوم تبریزی،اَو خوانده است) عن لباس القِراء و الصلاةِ فیها فقال لا تصلِّ فیها الّا فی ما کان منه ذکیّاً( مگر اینکه ذکیّ باشد) قال قلتُ أَوَ لیس الذکیُّ ممّا ذُکِّيَ بالحدید( حیوان ذکیّ به بریدن حدید محقق نمی شود) قال بلی( تمام حیوانات، تذکیه آنها به قطع اوداج اربعه است الّا ما استثنی )اذا کان ممّا یوکل لحمُه[۲] . (فراء: گورخر)

وقتی که ماکول اللحم شده است، بیان چیست؟ بعضی هااحتمال دادند که بیان الذکیّ باشد. یعنی حیوان مذکّی، حیوانی است که با حدید ذبح شود مع کونه ماکول اللحم . غیر ماکول اللحم را دلالت ندارد یا حداقل ساکت است.

جواب به این احتمال: اذا کان ممّا یوکل، بیان ذکیّ ای است که می شود با آن نماز خواند.

امام (ع) فرمود: الذکیّ ما ذکّی بالحدید. ولکن ذکّی ای که درصلاة معتبر است ذکیِّ ماکول اللحم است پس این شرط، به ذکیّ فی الصلاة بر می گردد نه به مطلق الذکیّ. چرا؟ به قرینه ذیل روایت.

ذیل روایت :وسائل ج ۴/ ۳۴۸ ح ۳ .

همان سند است. ابتداء متن: همان متن بالاست و در ادامه می فرماید: قلتُ و مالایوکل لحمه مِن غیر الغنم ( حکم غیرماکول اللحم چطور است. مِن غیر الغنم ، یا بیان موصول است یا مراد، غنم وحشی است که یک قسمش غیرماکول اللحم است. به قرینه جواب، مِن غیر الغنم، بین موصول است) قال لاباس بالسِنجاب ( یعنی با اَجزاء سنجاب می شود نماز خواند. پیش اکثر علماء، حمل بر تقیه شده است) فانّه دابّةٌ لا تاکلُ اللحم (یعنی چون گوشت نمی خورد) و لیس ممّا نُهِیَ عنه رسول الله(ص) ( پیامبر از اکل لحمش نهی نکرده است) اذ نَهی عن کل ذی نابٍ و مِخلبٍ (پیامبر از لحم سَبُع که ذی ناب و ذی مخلب است، نهی کرده است) سنجاب از این دسته نیست پس ماکول اللحم است.

معلوم می شود که اذا کان مما یوکل، قید ذکیّ فی الصلاة است. چون سائل سوال می کند که ذکیّ غیر ماکول اللحم چطور؟ امام (ع) می فرمایند: سنجاب،عیب ندارد اما غیرش ، غیر ماکول است.

اگر اشکال سندی تمام بود دلالتش تمام بود . چون امام(ع) فرمود: معنای تذکیه، ما ذُکِّیَ بالحدید است. پس در کل حیوانی که با حدید سر بریده شده است مذکّی است. منتهی اگر حیوان ماکول بود می شود نماز خواند.

۴- مرحوم صاحب جواهر برای کبرای کلی( هر حیوانی قبول تذکیه می کند) به صحیحه علی بن یقطین تمسک می کند.

محمد بن الحسن باسناده عن احمد بن محمد ( سند شیخ طوسی به احمد بن محمد بن عیسی یا احمد بن محمد بن خالد، صحیح است) عن الحسن بن علی بن یقطین(اجلاء است) عن اخیه الحسینِ عن علی بن یقطین ( پدر آنها است) قال: سالتُ اباالحسن (ع) عن لباس الفراء و السَمُّور و الفنک و الثعالب و جمیع الجلود قال لاباس بذلک[۳].(فِراء = لباسی که از قبیل پوستین است یعنی هم جلد دارد وهم وَبَر) سَمُّور: شبیه روباه فَنَک: گربه کوهی. ثعالب: روباه همه اینها غیر ماکول هستند.

صاحب جواهر می فرماید: تمام اقسام حیوانات که جِلد یا فرو دارند پوشیدن اینها عیب ندارد .منظور در غیر حال صلاة است.

نفی بأس از جمیع جلود به ضمیمه روایاتی که دلالت می کند بر عدم جواز انتفاع از میته( انّ المیتة لا یُنتفَع بها بشیءٍ) دلالت می کند بر قبول تذکیه کردن کل حیوانات. چون معنایش این است که جمیع جلودی که میته نیستند اشکالی ندارد. دلالت التزامیّه روایت این است که کل حیوانات، قابل تذکیه هستند چون لبس آنها جائز است و باید مذکّی شوند تا لبس آنها جائز باشد. زیرا لبس میته جائز نبود.

جواب : اگر مراد از صحیحه، نفی بأس از جلود فی الصلاة باشد: حمل بر تقیّه می شود. چون صلاة در جلود ثعالب و فنک وسمّور جائز نیست فضلاً از جمیع جلود. این مطابق مذهب عامه است.

و اگر مراد، جواز لُبس جلود در غیر حال صلاة باشد و ربطی به صلاة نداشته باشد: چونکه دلیل داریم بر عدم جواز انتفاع به میته( نه در صلاة و نه درغیر صلاة) . او قرینه می شود که مراد از روایت، غیر میته است یعنی تمام حیوانات قابل تذکیه هستند و می شود آنها را پوشید.

 

——————————————————————————-

[۱] – وسائل الشیعه ج ۴/ ۳۴۵ باب ۲ از لباس المصلّی ح ۱٫

[۲] – وسائل ج ۴/ ۳۴۵ و ۳۴۶ باب ۳ ح ۲ .

[۳]-وسائل ج ۴/ ۳۵۲ باب ۵ ابواب لباس مصلی ح ۱٫