جلسه ۶ : بول و غائط ما لیس له نَفس سائلة
صاحب عروة فرمود: حیوان غیر ماکول اللحم که ذی النفس السائله است بول و خرئش نجس است از بعضی روایات،مانعیت استفاده می شود و از بعضی روایات، نجاست استفاده می شود.
جماعتی فرمودند: لا خلاف در طهارة رجیع ما لا نفس له من الحیوان کلام در وجه این فتوی است که غیر ماکول است و غیر ذی النفس است. چرا بول و خرئش طاهر است؟ محقّق اول در المعتبر تعلیل کرده است:امّا رجیع ما لا نفّس له ففیه تردّد ولکن اشبه، طهارت است. چرا؟ چون بلا شبهةٍ میته حیوانی که نفس سائله ندارد پاک است. دَم آن حیوان هم پاک است. پس اگر بناء شد میته حیوان و دم حیوان و لعاب حیوان طاهر باشد رجیعش هم محکوم به طهارت می شود زیرا رجیع این حیوان ، مثل عصاره نبات می ماند. شیره درخت را نمی گویند که خُرء شجر است ، به رجیع این حیوان نیز بول، غائط و عذرة اطلاق نمی شود.
صاحب حدائق به محقق اول اشکال می کند: قیاس کردید. چون اُفرض که دم و میته این حیوان غیر ذی النفس نجس نباشد اما بول و رجیعش ( بعد از صدق بول و خرء بر رجیع آن حیوان ) نجس باشد. امام (ع) فرمود اغسل ثوبک من ابوال مالایوکل لحمه، آنرا شامل می شود.
از علّامه حلی در تذکره استظهار شده استکه خلافی در مساله نیست. چون علامه، خلاف در طهارت را به عامّه نسبت داده و فرمود: ابی حنیفه و ابی یوسف و شافعی ،مخالفت کردند. پس معلوم می شود که عند الامامیه خلافی نبوده است.
اگر چه ظاهر کلام علامه، چنین است ولکن محقق اول در شرائع ومعتبر فرموده است: فیه تردُّدٌ ولو در المعتبر، فرمود: الاشبه انّه طاهر. پس نزد محقق اول ،طهارت رجیع از مسلّمات نبوده است.
مِن هنا باید دلیل بر طهارت رجیع وبول حیوان غیر ماکول اللحم غیر ذی النفس اقامه کنیم:
علت اول: حیوانی که نفس سائله ندارد دو قسم است ۱- اصلاً لحم ندارند : مثل ذباب ،خنافس (سوسک ها) رجیع این حیوانات، محکوم به طهارت است.چرا؟ چون دلیل بر نجاست بول، اغسل ثوبک من ابوال ما لا یوکل لحم بود . یعنی لحم دارد و محرَّم الاکل است. این دلیل،شامل حیواناتی که لحم ندارند نمی شود. و دلیل بر نجاست خُرء، روایات عذرة + اجماع و تسالم بوده است . جواب داده بودیم که اطلاق عذره بر غیر مدفوع انسان، صدق نمی کند ولو نفس سائله داشته باشد فضلاً از حیوانی که اصلاً لحم ندارد .
لذا به اجماع و تسالم به اینکه نجاست بول از نجاست مدفوع ، منفکّ نمی شود، ملتزم شدیم که خُرء غیر ماکول اللحم نجس است.
پس حیوانات غیر ماکول اللحم که لحم ندارند،بول آنها نجس نیست. چون اغسل ثوبک من ابوال مالایوکل لحمه آنرا شامل نمی شود .و مطلقات دیگر هم بر نجاست بول نداریم و آنهایی که بول دارد منصرف به بول انسان است. و اگر هم انصراف نداشته باشد اطلاق هم ندارد. مثل سالته عن البول یصیب الثوب اِغسله مرتین سالته عن البول یصیب الجسد صبّ علیه الماء مرتین. اگر بول خفاش یا بول حمار بود مقیّد می کرده است. پس منصرف به بول انسان است.
پس دلیلی بر نجاست بول این حیوانات غیر ذی النفس نداریم و استصحاب عدم جعل نجاست یا استصحاب طهارت یا قاعده طهارت ،حکم به طهارت رجیع این حیوانات می کند. مدفوع هم اگر داشته باشند اجماع و تسالم هم در ما نحن فیه نیست.
علت دوم: مثل ذباب و خنافس، محل ابتلاء بود. الان که مردم ، خیلی بهداشت را مراعات می کنند معذلک ذباب و خنافس روی اطعمه و اشربه می نشیند و مدفوع هم دارند. وسیره قطعیه مردم این است که اجتناب نمی کنند از اطعمه و اشربه ای که ذباب و خنافس می نشینند. و اگر نجس می شدند باید در روایات متعرض می شد که غذا را نخورید و آب را دو ر بریزید.
۲- حیواناتی که لحم دارند ولی نفس سائله ندارند: اغسل ثوبک من ابوال ما لایوکل لحمه مثل سلحفاة که بول کثیر دارد و نفس سائله ندارد اطلاق اغسل ثوبک، آنرا شامل می شود. صاحب حدائق می فرماید: اطلاق اغسل ثوبک من ابوال مالایوکل لحمه، از بول غیر ذی النفس، منصرف است. چرا انصراف دارد؟!
جواب به صاحب حدائق: اگر انصراف داشته باشد باید درباره مانعیت استصحاب مالایوکل لحمه از صلاة، منصرف باشد. چون دلیل،یکی است. لاتصلِّ فیما لایوکل لحمه، باید منصرف بشود به ذی النفس السائله و شامل غیر ذی النفس نشود در حالی که در مانعیت صلاة، فرقی نمی کند که آن حیوان غیر ماکول اللحم، نَفس سائله داشته باشد یا نداشته باشد. خود صاحب حدائق ،تصریح کرد که مانعیت استصحاب مالایوکل لحمه در صلاة، اختصاص به ذی النفس السائله ندارد. پس ما نحن فیه هم بشرح ایضاً. اگر منصرف بشود باید در هر دو مقام باشد و الّا فلا.
پس باید از اطلاق اغسل ثوبک من ابوال مالایوکل لحمه به توسط چه چیزی، رفع الید کنیم؟ فرمودند که موثّقه ای داریم که بول حیوانات غیر ماکول اللحم که غیر ذی النفس هستند محکوم به طهارت هستند.
محمد بن حسن الطوسی عن المفید عن الصدوق عن محمد بن الحسن (محمد بن حسن بن ولید) عن احمد بن ادریس ( ابو علی الاشعری القمی) عن محمد بن احمد بن یحیی اشعری قمی( صاحب کتاب نوادر الحکمة) عن احمدبن حسن بن علی بن فضال عن عمرو بن سعید مدائنی عنی مصدّق بن صدقه عن عمار ساباطی ( احمد بن حسن، عمرو بن سعید،مصدّق بن صدقه و عمار ساباطی، فطحی هستند ولی ثقات هستند) عن ابی عبدالله(ع) : قال: سئل عن الخنفساء و الذباب و الجراد و النمله و ما اشبه ذلک یموت فی البئر و الزیت السمن و شبهه؟ قال : کل ما لیس له دم فلا بأس.
موثقه حفص بن غیاث:
محمد بن حسن عن المفید عن احمدبن محمد بن ولید عن ابیه عن احمد بن ادریس عن محمد بن احمد بن یحیی عن حفص بن غیاث عن جعفر بن محمدعن ابیه(ع): قال : لا یفسد الماء الّا ما کانت له نَفس سائله
محمد بن احمد بن یحیی از احمد بن محمد از محمد بن عیسی (پدرش) عن حفص بن غیاث از جعفر بن محمد از پدرش (امام باقر(ع) )نقل می کند : لا یفسد الماء الّا ما کانت له نفس سائله در تنقیح آمده است: معنای این موثقه حفص بن غیاث این است که حیوان غیر ذی النفس، آب را فاسد نمی کند . مشهور به این موثقه حفص تمسک کردند که میته این حیوان پاک است. موثقه عمار ساباطی هم چنین است که میته این حیوانات، پاک است. لکن می دانید میته ای که در آب یا غیر آب می فتند دو تا حالت دارد:
حالت اول: متفسِّخ می شود و اعضائش در آب منتشر می شود و فَضلاتی که در بدنش است مثل مدفوع در آب ، منتشر می شود یا در زیت منتشر می شود. امام(ع) استفصال نفرمود که منتشر و متفسِّخ شد یا نه ؟ به طور اطلاق فرمود: کل ما لیس له دم فلا باس، در روایت دوم نفرمود: لا یفسد الماء الّا اذا کانت له نفس سائله و لم یَتَفَسَّخ . قید عدم تفسُّخ را نفرمود. پس حیوانی که دم سائله ندارد تَفَسَّخ او لَم یتفسُخ ،آب و زیت را فاسد نمی کند. پس مدفوع این حیوان و بولش پاک است. ما لیس له نفس سائله هیچ شیء از او نجس نیست. میته و دم و لعاب و فضله و مدفوع و بولش نجس نیست. خدشه: قبول کردیم که موثّقه حفص یا عمار ساباطی ، اطلاق دارد و دلالتشان صورت تفسُّخ و انتشار را می گیرد اما دلالت صحیحه عبدالله بن سنان ، به وسیله اطلاق است. اغسل ثوبک من ابوال ما لایوکل لحمه نیز بوسیله اطلاق دلالت بر نجاست می کرده است. نسبت بینهما عامین من وجه است.
ماده افتراق از ناحیه موثقه حفص : جایی که سلحفاة، بول کثیر دارد ولی متفسِّخ و منتشر نشد
ماده افتراق از ناحیه صحیحه عبدالله بن سنان : بول انسان به ثوب اصابت کرد.
ماده اجتماع :جایی که سلحفاة، متفسِّخ شود و بولش در آب ریخته شود.
صحیحه عبدالله می گوید: آن بول نجاست دارد ارشاد به نجاست دارد.
موثقه حفص می گوید : آن بول، پاک است و آب نجس نشد.
پس در ماده اجتماع، تعارضا تساقطا رجوع به اصالة الطهارة می شود و طهارت بول سلحفاة را نتیجه می گیریم . جناب تنقیح فرمود: در ما نحن فیه تعارض نیست. باید موثقه حفص بر صحیحه عبدالله مقدم شود. این موثقه حفص بر تمام ادله نجاسات حکومت دارد. چرا؟
چون در این روایات، فرض شده که آب بوسیله وقوع اشیائی ، فاسد می شود . امام(ع) می فرمایند: از آن اشیائی که آب را فاسد می کنند حیوانی که لیس له نفس سائله باشد خارج و استثناء شده است. پس این موثقه حفص، ناظر است به ادلّه ای که تنجُّس الماء، بوقوع الشیاء النجسة را گفته است. در حیواناتی که آب را نجس می کند حیوانی که نفس سائله ندارد استثناء شده است. پس این موثقه حفص، ناظر به ادلّه منجِّسات الماء است. در علم اصول مقرَّر شده که نسبت بین دلیل حاکم و دلیل محکوم ، ملاحظه نمی شود.
مثلاً دلیل گفت: اذا شککتَ بین ثلاث و اربع فابن علی الاربع ثم صلاة احتیاط را اتیان بکنید . دلیل دیگر گفت: لا شک لکثیر الشک.
نسبت دو دلیل ، عامّین من وجه است. دلیل دوم، شک بین غیر ۳و ۴ را می گیرد. (ماده افتراق) دلیل اول، شک بین ۳و۴ در صورت قلیل الشک را می گیرد. (ماده افتراق)
ماده اجتماع : شک بین ۳و ۴ و کثیر الشک باشد. معذلک فقهاء دلیل دوم را حاکم و ناظر می دانند.
در ما نحن فیه بشرح ایضاً چون در موثقه حفص، فرض شده که ماء، منجِّسات دارد. آن حیوانی که نفس سائله ندارد استثناء شده است ( تفسَّخ او لم یتفسَّخ) پس اطلاق این موثقه، بر آن ادله منجسات مقدم می شود.
اما موثقه عمار ساباطی ،حکومت ندارد. کل ما لیس له دم فلا باس . تَفَسَّخَ او لم یَتَفَسَّخ.
تفسّخ و عدم تفسُّخ به اطلاق است. عموم وضعی (کلّ) نسبت به افراد حیوان است.
این موثقه، حکومتی ندارد بلکه می گوید: حیواناتی که دم سائله ندارند منجِّس نیستند. حکومتی بر ادلّه منجسات ندارند.
نکته: کل ما لیس له دمَّ، فقط می گوید که این جراد و نمله و ذباب و خنفساء، دم ندارد نه اینکه دم سائله ندارند. ذباب هم خون انسان را می خورد و الّا خون خودش و جود ندارد . نکته: موثقه عمار ساباطی ، چون لسانش ناظر به منجسات نیست و مفهوم هم ندارد لذا حکومتی ندارد.
«ملاقاة الغائط فی الباطن لاتوجب النجاسةَ»
ملاقاة الغائط فی الباطن لا توجب النجاسةَ
سید عروة می فرماید: ملاقاة غائط در باطن ،موجب تنجس نمی شود. یعنی انسان در حال تخلِّی ، هسته خرما از جوفش بیرون بیاید و آن هسته خرما، اجزاء غائط را ندارد و صاف است ، این هسته خرما، محکوم به طهارت است ولو در باطن ، ملاقات با غائط کرده باشد ولکن وقتی که خارج شد و حامل اجزاء غائط نبود پاک است.
و کذا دودی، از شخصی خارج شود (کِرم) و اجزاء غائط را حامل نیست، محکوم به طهارت است. بعداً در ذیل می فرمایند: اما اگر یک شیء را از خارج، ادخال کردند و در باطن، ملاقات با غائط یا دم یا منی کرد مثل شیشه الاحتقان (سوزن هایی که به رگ ها می زنند و ملاقات با خون می کند) معلوم شود که ملاقات با غائط کرد ولو شیشه احتقان را که بیرون می آوریم اجزاء غائط را حمل نکرده باشد حکمش این است که الاحوط الاجتناب عنه (احتیاط وجوبی کرده است) اما اگر شک کنیم که ملاقات با غائط کرده است یا نه؟ الاصل الطهارة و لم یُحکم بنجاستهِ، استصحاب عدم ملاقات جاری می شود.
استاد تبریزی (ره): اگر سید یزدی در شیشه احتقان، این احتیاط وجوبی را ذکر نمی کرد و در ماءِ احتقانی که خارج می شود عند العلم بملاقاة الماء بالغائط احتیاط وجوبی را ذکر نمی کرد و حکم به طهارت می کرد . ما کلام ایشان را حمل می کردیم به اینکه این مساله اول ، از فروعات مساله بول وغائط است.
یعنی سید یزدی می خواهد بگوید: بول و غائطی که نجس است مال آن بول و غائطی است که خارج بشوند. اگر بول و غائط خارج بشود و به خارج بیایند( ولو مَخرج طبیعی باشد یا نباشد) آن بول و غائط، محکوم به نجاست است.
اما بول و غائطی که در باطن هستند و کذا الدم والمنیّ، دلیل بر نجاست آنها نداریم. دلیل نداریم که غائط در داخل جوف ، نجس است.
پس اگر سید، احتیاط وجوبی را ذکر نمی کرد و می گفت که شیشه احتقان پاک است، می گفتیم که مراد سیّد این است که بول و غائط داخل در جوف،محکوم به طهارت هستند.
اغسل ثوبک من ابوال ما لا یوکل لحمه، مال بولی است که اصابت بکند یعنی خارج شده باشد ولو از مَخرج طبیعی نباشد. روایات عذره (استنجاء، تَطَأُ العذرةَ …) مال عذره خارجی هستند.