دروس خارج فقه / صلاة / درس ۱۳: فرق نماز جماعت و نماز جمعه
اِجزای نماز جمعه از نماز ظهر
در کلمات اصحاب ذکر شده است که نماز جمعه دو رکعت است اگر این دو رکعت را شخص بنحو صحیح اتیان کرد، از نماز ظهر مجزی است، این که نماز جمعه دو رکعت است که «یتقدم علیهما خطبتان کما سیاتی» و این که اگر بطور صحیح از مکلف اتیان شد، از نماز ظهر مجزی است و فرقی نمی کند که بگوییم نماز جمعه وجوب تعیینی دارد یعنی آن وقت که امام (ع) یا نائب خاص امام آن را منعقد می کند؛ یا بگوییم وجوب تخییری دارد – که مراد از مشروعیت،بنا بر آنچه که گذشت، وجوب تخییری است- داشته باشد مجزی از نماز ظهر است. این دو حکم، متسالم علیه بین الاصحاب است، بلکه اتفاق علما و حتی مخالفین هم بر آن است، گوئی این از مسلمات است. روایاتی بر این دو حکم دلالت می کند که یقینا متواتر اجمالا هستند. و در آنها روایات معتبره و صحیحه هست.
بعضی از آن روایات را سابقا بیان کردیم و بعضی را در ضمن مباحث آتیه خواهیم آورد. چند تا از آنها را که دلالت بر هر دو حکم می کنند ذکر می کنیم یکی صحیحه ابی بصیر و محمد و بن مسلم که «محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد، عن الحسین بن سعید، عن النضربن سوید،عن عاصم بن حمید، عن ابی بصیر و محمد بن مسلم، جمیعا عن ابی عبدالله (ع) «قال: ان الله عز وجل فرض فی کل سبعة ایام خمساً و ثلاثین صلاة، منها صلاة واجبة علی کل مسلم ان یشهدها الا خمسة» امام (ع) به صراحت در این روایت صلاة جمعه را در ۳۵ نماز داخل کرده است که در هر هفته مسلمان ۵ نماز در شبانه روز می خواند پنج ضرب در هفت می شود سی و پنج تا، در آن سی و پنج تا ، جمعه را هم شمرده است . این دلیل بر این است که با اتیان به نماز جمعه موردی برای نماز ظهر نمی ماند و مجزی است. همچنین صحیحه زرارة بن اعین « علی بن الحسین» که صدوق است «باسناده عن زرارة بن اعین» که سندش صحیح است در مشیخه من لایحضره الفقیه بیان فرموده است«عن ابی جعفر(ع)» یعنی سندش را به زراره ذکر کرده است «قال: انما فرض الله عزوجل علی الناس فی الجمعة الی الجمعة خمسا و ثلاثین صلاة، منها صلاة واحدة فرض الله عزوجل فی جماعة»آن وقت «و هی الجمعة و وضعها عن تسعة»معنایش این است که نماز جمعه از آن سی و پنج نماز است که اگر واقع بشود، مجزی می شود.این در مواردی است که وجوب عینی داشته باشد، صورت وجوب تخییری را هم می گیرد . یکی صحیحه محمد بن مسلم «محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، عن صفوان بن یحیی، عن العلاء عن محمد بن مسلم، عن احدهما (ع) قال: سألته عن اناس فی قریة هل یصلون الجمعة جماعة؟» نماز جمعه را به جماعت بخوانند؟ «قال : نعم و یصلون اربعا اذا لم یکن من یخطب» وقتی که بینشان امامی نبود که خطبه بخواند، آن وقت چهار رکعت می خوانند. مقتضای قضیه شرطیه این است که اگر «من یخطب» باشد و خطبه بخواند، دو رکعت می شود که همان فریضه یوم الجمعة است، نماز جمعه ادا می شود «اذا کان امام یخطب» و اگر امام یخطب نباشد، نماز ظهر خوانده می شود.
اختصاص یا عدم اختصاص نماز جمعه به شهر
نکته مهمی است که در بعضی روایات وارد است (این روایت صریح در این است) که شهر بودن در اقامه نماز جمعه مدخلیتی ندارد«عن الناس فی قریة» در خصوص قریه است. لذا در بعضی روایات که سندش هم معتبر است و یکی روایت موثقه طلحة بن زید است، وارد شده است که صلاة جمعه باید در شهر باشد و نماز جمعه در دهات اقامه نمی شود.«و باسناد الشیخ عن احمد بن محمد» که سندش صحیح است«عن احمد بن محمد، عن محمد بن یحیی» این محمد بن یحیی است که خزاز است و معتبر است« عن طلحه بن زید» که عامی است ولکن شیخ توثیق کرده است و فرموده است که “له کتاب معتمد”،«عن جعفر عن ابیه، عن علی(ع)، قال: لا جمعة الا فی مصر تقام فیه الحدود» نماز جمعه محقق نمی شود مگر در شهر، آن هم شهری که در آن اقامه حدود می شود یعنی در آنجا امیری و والی باشد که اقامه حدود کند. این روایت معارض است با آن روایت و روایت دیگری که صریح است به اینکه صلاة جمعه در قریه می شود. روی این اساس این روایت موافق با عامه است که در مصر یعنی شهر معتبر است و باید در شهر انعقاد پیدا کند، لذا حمل بر تقیه می شود. در خود روایت هم ، قرینه تقیه است چون طلحة بن زید عامی است. بدانجهت نقل می کند عن جعفر عن ابیه عن علی(ع) سند را به عامه می برد، امامت ائمه (ع) را که اینها قائل نیستند، اینها را به عنوان فقیه و محدث قبول دارند. آنهایی که مثل سکونی و طلحة بن زید خوب هستند، بدانجهت به عنوان حدیث نقل می کنند. این مقام، مقام تقیه است و این روایت اعتباری ندارد. لذا صاحب وسائل(ره) در ذیلش دارد که قال الشیخ :هذا محمول علی التقیه، لانه موافق لاکثر مذاهب العامه» یکی هم موثقه سماعه «و باسناده عن سماعه» این روایت را نقل می کند از سماعه عن ابی عبدالله(ع) «صلاة الجمعة مع الامام رکعتان فمن صلی وحده فهی اربع رکعات» آن چهار رکعت است. یکی هم صحیحه حلبی است«محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم ، عن ابیه، عن ابی عمیر، عن حماد بن عثمان، عن الحلبی، قال: سالت: ابا عبدالله(ع) عمن لم یدرک الخطبة» از آن کسی که روز جمعه خطبه امام را درک نکرد «قال: یصلی رکعتین» بدانجهت خواهیم گفت که اگر خود نماز را انسان درک بکند، کافی است و خواهیم گفت انشاء الله در نماز جمعه یک رکعت از امام هم در ک بکند، کافی است« قال : یصلی رکعتین فان فاتته الصلاة فلم یدرکها» اگر درک نکرد «فلیصل اربعا» باید نماز ظهر بخواند، نماز ظهر را قسیم قرار داده است که اگر جمعه را درک نکرد ظهر بخواند. مفهومش این است که اگر درک کرد دیگر موردی برای نماز ظهر نمی ماند، ذیلش هم دارد و «اذا ادرکت الامام قبل ان یرکع الرکعة الاخیرة فقد ادرکت» که با این ذیل صحیحه کار داریم و ان شاء الله بعد می آید.
این روایات مبارکه متضمن این است که نماز جمعه مَیز و تفاوتی باسایر نمازها دارد، این نماز جمعه باید به صورت جماعت منعقد بشود، به خلاف سایر فرائض یومیه که آنها را می تواند انسان فُرادی یا مع الجماعه موجود کند، جماعت زاید بر اصل نماز است . این جماعت در نماز جمعه باتفاق روایات و تسالم اصحاب معتبر است . بر این اعتبار نماز جمعه چه چیزی مترتب می شود؟
حکم نماز جمعه بعد از کشف عدم صحت آن به خاطر بطلان نماز امام
سه امر را در ما نحن فیه بیان می کنیم: امر اول این است که نماز جمعه قیاس به سایر نمازهای یومیه نمی شود، انسان پشت سر امام جمعه ای مدتی یک یا چند مرتبه نماز جمعه را اتیان کرد«ثم انکشفت بعد ذلک» که این امام جمعه عدالت نداشت. در این صورت این مکلف تمام آن نمازهای جمعه را که خوانده است، باید قضا کند، چرا؟ برای اینکه جماعت در نماز جمعه، شرط صحت است. و اگر در نماز جمعه، کشف بشود که امام جمعه عادل نبوده است،آن نماز جمعه شرط صحت نداشته است و چون شرط صحت نداشت، پس باید اعاده کند. چه در وقت اعاده کند و چه در خارج وقت قضا کند، اعاده اش به اربع رکعات است باید نماز ظهر را اتیان کند، به خلاف سایر نمازها، اگر مدتی با یک آقایی نماز جماعت خواند بعد معلوم شد که آن وقتی که نماز جماعت می خواند این امام جماعت کارش خراب بود و عدالت واقعی نداشت، تمام نمازهایی که خوانده است، محکوم به صحت است و تدارک نمی خواهد.
(سوال… و پاسخ استاد): فرقی نمی کند که وجوب عینی داشته باشد یا نه؟ وقتی که درک نکرد باید نماز ظهر را اعاده کند،مسأله آن خواهد آمد، ظهر را قضا کند، الان در صحیحه خواندم «من لم یدرک الجمعة» یعنی نماز جمعه صحیحه اتیان نکرد، «فلیصل اربعا» باید چهار رکت بخواند.
وجه مطلب این است که در سایر نمازها، جماعت شرط صحت نماز نیست بلکه نماز فی جماعة همان صلوة فُرادی است که با امام می خواند و از احکام با امام خواندن، سقوط قرائت از مأموم است. این از احکام جماعت است که یا سقوط است یا امام متحمل می شود، دو مسلک است. ان شاء الله عمر وفا کرد، می گویم، که آیا امام قرائت مأموم را متحمل می شود یا قرائت از مأموم ساقط می شود. اینها نتیجه عملی دارد. اگر انسان در نماز فرادی یک خللی را اتیان کرد که آن خلل با عذر بود نماز فُرادایش باطل نمی شود «لا تعاد الصلاة الا من خمس» کسی که با این امام ، نماز جماعت را خوانده بود – در سایر نمازها به غیر از نماز جمعه- جماعتش باطل است اگر امام عادل نبود، لکن اصل نماز موجود شده است که از او تعبیر به نماز فُرادی می شود. در آن نماز که قرائت نخوانده است؟ نخوانده باشد. چونکه اعتقاد داشته است که امام عادل است و او متحمل است و یا ساقط شده که بعد کشف خلاف شد« لا تعاد الصلاة الا من خمس» بیان می کند که از مستثنا منه یکی قرائت است، صلاتش صحیح است واعاده نمی خواهد، منصوص هم هست. ولکن به خلاف نماز جمعه، در نماز جمعه، جماعت شرط صحت است وقتی کشف شد که این شخص امام عادلی نبود نمازی را که خوانده است، باطل است. نماز فُرادایش هم چهار رکعت است، که بنابر فرض نخوانده است. آن «لا تعا الصلاة الا من خمس» آن رکوع و سجدتین از خمس است که نیاورده است و دو رکعت نماز جمعه محقق نشده است چون که شرط جماعت محقق نشده و وظیفه هم که نماز فُرادی بود، به او اخلال رسانده به خللی که موجب بطلان نماز است ولو اینکه با عذر باشد مثل « نقص الرکوع و السجدتین»، چون که اگر فُرادی بخواند باید چهار رکعت بخواند، که صحیحه حلبی و سایر روایات دلالت می کند. پس اگر امام جمعه نمازش صحیح نشد، یعنی جماعت باطل شد، مثل انجام نشدن است، پس وظیفه اش چهار رکعت است، باید آنها را اعاده کند.
شرطیت احراز عدالت واقعی امام در جماعت
این که در بعضی از السنه معروف است که در جماعت احراز عدالت واقعی امام شرط نیست؛ این کلامی است که اساسی ندارد، خطابات شرعیه همه شان این است که «لا تصل الا خلف من تثق بدینه» ظاهر و ثوق، طریقیت است در بعضی روایات هم چنین بود که امام عادل، عدالت را قید کرده بود. مقتضای خطابات این است که «لا تصل الا خلف» دو نفر، یکی به خاطر تقیه و یکی هم اگر امام عادل باشد و ثقه در دینش باشد، لذا نماز جمعه باطل است،فرق نمی کند، نتیجه اش این می شود.
مراد از جماعت در نماز جمعه و فرق آن با جماعت در نمازهای واجب دیگر
اما مسئله دوم ثانی فرق است بین جماعت در نماز جمعه که شرط است و ما بین جماعت در سایر نمازها که مستحب است، انسان اگر خودش را عادل نداند،( الانسان علی نفسه بصیرة) ، بخواهد در سایر نمازها امام جماعت بشود، مانعی ندارد. اگر مردم این را عادل می دانند برای او اشکالی ندارد، منتها قصد امامت نمی تواند بکند که من امام در نماز جماعت هستم، این تشریع می شود چون می داند این جماعت، جماعت فاسدی است، خودش عادل نیست ولکن در اینجا که خودش در مکانی بایستد، به قصد وظیفه خودش نماز را اتیان کند و می داند که مردم نماز جمعه می خوانند و به او اقتدا می کنند، چون به او عقیده دارند که عادل است، محذوری برایش نیست چرا؟ برای اینکه این شخص نماز خودش را خوانده است، و مردم هم چون او را عادل می دانند، اقتدا کردند. اینکه به او اقتدا کرده اند به خود این شخص مربوط نیست، تسبیب الی الحرام نیست الی ترک فریضة الناس نیست چون فریضه که مردم اتیان کرده اند، صحیح است، که مثل نماز فُرادی است و در نماز فُردای فقط قرائت کم است آن قرائت هم که ساقط است، مردم عذر دارند بر اینکه امام را عادل می دانستند، بدانجهت کسی که خودش را عادل نمی داند اگر بخواهد در سایر نمازها امامت کند، اگر قصد به امامت نداشته باشد، به قصد فریضه اتیان بکند ولو می داند که مردم به او اقتدا می کنند، اشکالی نیست.
فرق نماز جماعت و نماز جمعه از جهت امام
در اقتدا کردن مردم، قصدِ اقتدا شرط است ولی در امام جماعت بودن، قصد امامت شرط نیست، لذا اگر مردم به او اقتدا می کنند، عیب ندارد تسبیب الی حرام نکرده است منتها نماز جماعتشان، جماعت مستحب است که ترک کرده اند« انما الاعمال بالنّیّات» خداند متعال ثواب نماز جماعت را به آنها می دهد، نماز مردم صحیح است . به خلاف این که در نماز جمعه که شخص خودش را عادل نداند، نمی تواند امامت بکند، یعنی در جایی بایستد که می داند مردم به او اقتدا می کند، چون در نماز جمعه، جماعت معتبر است. چرا نماز آنها باطل است؟ چون او باعث می شود مردم این فریضه شان را ترک کنند، چون صلاتی را که با او اتیان کرده اند، شرطش که جماعت بود، موجود نیست، این امام خودش می داند که عادل نیست. پس در حقیقت مردم فریضه را در این روز ترک کرده اند، چون این نمازی که خوانده اند، نماز جمعه نیست به خاطر فقدان شرطش، و نماز ظهر را هم که اتیان نکرده اند. اینها به نماز جمعه اکتفا کرده اند این شخص چون اینجا ایستادنش با علم به این که مردم به او اقتدا می کنند و نماز جمعه اتیان می کنند، و خودش هم باید قصد امامت بکند یا اگر قصد امامت هم معتبر نباشد، می داند مردم قصد نماز جمعه را با او می کنند، نماز جمعه را باید قصد کند. مردم که فریضه را ترک کرده اند چون نماز جمعه محقق نشده است ظهر هم که محقق نشده و این تسبیب الی الحرام است .این تسبیب الی الحرام یا تسبیب الی ترک الواجب جوازی ندارد و حرام است .
لذا فقها می گویند اگر مساله گو، مساله ای را به مردم غلط بگوید، ولکن مساله مساله ای است که مردم را به مخالفت تکلیف واقعی نمی اندازد. مثلا فرض کنید چیزی که واجب نیست یا احتیاط واجب گفته است این علامش واجب نیست چرا؟ برای اینکه مردم را به مخالفت واقع نینداخته است مردم اتیان می کنند این امر را که مطابق احتیاط و یا مستحب است،اتیان می کنند و فقط قصد وجوب کرده اند، تشریع محرّم محقق نمی شود.به خلاف اینکه اگر حرامی را حلال بگوید. مثلاً بگوید اگر شخصی شخصی ذبیحه ای را ذبح کرد و عمدا و متعمدا بسم الله نگفت، می شود آن ذبیح را بخورند، با وجود اینکه این جور نیست اگر بدانند بسم الله را ترک کرده اند، از سوق بگیرد، عیب ندارد. روی این حساب به مردم باید بگوید یا ایها الناس، حکم اینجور است آن که قبلا گفته بودم در ست نیست چرا؟ چون گفتن واجب نیست. نماز زلزله واجب نیست، مردم نمی خوانند این تسبیب به ترک حرام است، پس باید این را بگوید. اینکه فقها در این موارد تفصیل می دهند سرّش این است مساله تسبیب الی الحرام یا ترک واجب جایز نیست این امام جمعه که خودش را عادل نمی داند اگر خودش متصدی بشود امامت را و می داند که مردم به او اقتدا می کنند، این تسبیب الی الحرام است و بدانجهت فعلش جایز نیست.
فرق پیدا شدن حدث برای امام در نماز جماعت و جمعه
یکی از آن امرهایی که مترتب بر این معنا است،این است که در مأمومین عدالت معتبر نیست. اگرمثلاً امام جماعت، نماز جماعت را شروع کرد در اثنا حدثی به او حادث شد که نمی تواند نماز را تمام کند، یا حدثی که مبطل طهارت است پیدا شد یا حالش به هم خورد، نتوانست نماز بخواند، پیر مرد بود، افتاد مردم در سایر فرائض یومیه مخیر هستند که نمازشان را فُرادی تمام کنند، در رکعت اول قرائت را ترک کرده اند با امام، نماز جماعت نشد، بخاطر عذر ترک کرده اند، موجب بطلان نیست نمازشان را به فُرادی تمام می کنند. یا اینکه در این صورت امام که حدث از او صادر شده است خودش یا مأمومین، کسی را جلو می کشند، بقیه نماز را با او تمام می کنند، یعنی او امام می شود و بقیه نماز را تمام می کند. آنجا نماز به حدوث حدث باطل نمی شود. به خلاف نماز جمعه اگر برای امام در نماز جمعه، احداث حدثی شد، نمی توانند فُرادی اتیان کنند، چون تمسک به «من ادرک من الصلاة برکعة فقد ادرکها»کرده اند که بعد نقل خواهیم کرد که این درست نیست، ادراک رکعت در جایی است که از آخر نماز درک کند، در آخر وقت نماز یا آخر رکعت امام را درک کند، بقیه اش را فرادی می خواند،اما اینکه اولش را با امام بخواند، بعد فرادی کند این در نماز جمعه مشروع نیست. بدانجهت در مانحن فیه اینها نمی توانند فصد فرادی کنند. اگر کسی را در نماز جمعه مقدم کنند که نماز جمعه را با او تمام کنند، مثل آن که در جماعت مشروع است یکی از مأمومین مقدم بشود، یا خود امام او را جلو بکشد، یا خود مأمومین اشاره کنند که برو جلو. مسائل شرعیه را مؤمنین زحمت می کشیدند، پشت سر امام جماعت کسی می ایستاد که عادل بود این احتیاط بود که اگر امام یک کاری برایش پیدا شد، این برود جای او و نماز جماعت مردم تمام بشود، خللی به او وارد نشود.
مقدم کردن یکی از مأمومین در صورت حدثِ امام جمعه و نظر استاد
آیا در نماز جمعه هم اینجور شخصی را مقدم کنند یا نه؟ توی ذهن ما در این اشکال بود،چرا؟ برای اینکه در شرایط نماز جمعه این است که امام یخطب باید امامت کند، وقتی که برای او حدثی حادث شد، این را که مقدم می کنند، امام یخطب نیست. بدانجهت در نماز جمعه یک کسی خطبه بخواند و امام جماعت کسی دیگر باشد، مشروع نیست باید آن کسی که امام می شود، خودش خطبه بخواند،اگر کس دیگری قبل از او خطبه بخواند و او تنها موعظه کند، عیب ندارد،اما کسی که می خواهد امامت کند باید خطبه های جمعه را خودش بخواند. ولکن مثل صاحب جواهر (ره) و دیگران فرموده اند بر اینکه عیب ندارد در این صورت اگر برای امام احداث حدث شد و یکی را مقدم کردند، محذوری ندارد ولو مقتضای قاعده اولیه این بود.
ولکن در مانحن فیه روایاتی است که آن روایات باطلاقها نماز جمعه را هم می گیرد، روایاتی است که «اذا حصلت للامام ضرورة او حدث» از مأمومین یکی جای آن امام مقدم می شود، بابی است در باب صلاة جمعه که ان شاء الله تفصیلش را می خوانیم آن روایات امام در جمعه را هم می گیرد.
(سوال… و پاسخ استاد): نصب، شرط صحت نیست، نصب لحفظ النظام است بعد از اینکه گفتیم امام (ع) که ولایت بر مسلمین دارد، اگر شخصی را نصب کرد، واجب الاتباع است(النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم) روی حفظ نظام است ،روی ولایت است،شرط صحت نیست، گفتیم اگر نبی(ص) یا امام(ع) کسی را نصب کرده است، دیگری بگوید من خودم می خوانم ،او فاسق می شود چون امر نبی(ص) و امر امام(ع) را مخالفت کرده است و با مخالفتش فاسق می شود. روی این حرف است که شیعه استدلال می کند بر مخالفین که اینهایی را که بعد از رسول اکرم (ص) مقدم کردید اینها محکوم به فسق و فاسق هستند، چون نبی اکرم (ص) امر کرده بود به خروج با جیش اسامه و این امر، امر ولایتی بود ولی آنها با این خروج مخالفت کردند، این از مسلمات است که خارج نشدند، این خودش موجب فسق است، اعتذار بر اینکه من نگران و مضطرب هستم اینها عذر نمی شود. این امر از طرف حضرت صادر شده بود و اینها مخالفت کردند عن عمد و متعمدا این از استدلالات شیعه است. بدانجهت اگر این نصب در امام الجماعة هم باشد و کسی بگوید نه من خودم می خوانم من از تو فضلم بیشتر است، او نمی شود امام الجماعة بشود چون به این ترتیب فاسق است. روی این حساب است و الا نصب، شرط صحت امامت نیست، عدل شرط است.
نتیجه اش این است اگر برای امام حدثی حادث شد توی ذهن ما این بود که امام یخطب باشد، ولکن فرمودند که این اطلاق در روایات، امام در نماز جمعه را هم می گیرد که اگر احداث حدث شد، منتها این حاکم است یعنی امامی که ولو امام یخطب باشد، جایش گذاشته می شود،این حرف را صاحب جواهر(ره) فرموده است و در روایات، روایتی است که آن روایت فقط به امام جمعه منطبق می شود. محمد بن الحسن، باسناده عن علی بن جعفر، «انه سئل اخاه موسی بن جعفر(ع) عن الامام احدث فانصرف» او رفت «و لم یقدم احدا» کسی را هم جایش نگذاشت «ما حال القوم» قوم چکار کنند؟ «قال: لا صلاة لهم الّا بامام» بدون امام نماز نمی شود« فلیقدم بعضهم» بعضیهایش که شخصی را مقدم کنند «فلیتم بهم ما بقی منها» آن که ما بقی است «و قد تمت صلاتهم» اگر اینجور کردند، صلاتشان تمام است. صاحب جواهر (ره) هم اینجور فرموده است، و همین جور هم هست که به این مضمون منطبق نمی شود، الا نماز جمعه چون در نماز جمعه است که «لا صلاة لهم» ، بعید نیست که گفته بشود روایاتی که در احداث حدث است این را می گیرد، و ملخص این می شود که نماز جمعه را فُرادی نمی تواند تمام کند، چون نماز جمعه باید با جماعت باشد، و اما در سایر نمازها می توانند فُرادی بخوانند.
آیا در نماز جمعه اگر امام دیگر پیدا نشد یا عادل دیگر پیدا نشد، می توانند این صلاة جمعه را اربع رکعات تمام کنند یا اینکه باید اربع رکعات را از سر استیناف کنند، بعید نیست که لازم باشد اربع رکعات را بیاورند چون آن فریضة الجمعة اگر جماعت شد دو رکعت است و خطبتین. اما اگر نشد کما اینکه در ما نحن فیه جماعت نشد، اربع رکعات است که اسمش همان نماز ظهر است.