دروس خارج فقه / صلاة / درس ۷۵: خواندن نماز با تیمم در آخر وقت

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۷۵:  خواندن نماز با تیمم در آخر وقت

کلام در قاعده «من ادرک» در سه جهت واقع می‌شود: دو جهت را بحث کردیم، جهت اخیر بحث در بعض از صغریات قاعده «من أدرک» بعد تمامیّتها بود که جهت مهمی است.

قبل از این که معلوم بشود این جهت ثالثه چیست؟ بعض از مسائل را که محل ابتلاء هم هست، ذکر می‌کنیم. یکی از مسائل این است که انسان اگر در آخر وقت به مقدار فریضه وقت دارد و صلاة عصر را نخواده، به اندازه چهار رکعت به غروب شمس باقی مانده است، و یا صلاة صبح را نخوانده و به اندازه دو رکعت به طلوع شمس وقت باقی مانده است ، و لکن مکلّفِ محدثِ بالاصغر اگر بخواهد برای صلاة وضوء بگیرد، بعض صلاة در خارج وقت واقع می‌شود، و امّا اگر تیمم کند، تمام نمازش را قبل از طلوع شمس و یا قبل از غروب شمس اتیان می‌کند. امر دایر است بین طهارت مائیّه و مابین ادراک تمام وقت، در اینجا وظیفه مکلّف تیمم و اتیان صلاة در وقت است. سابقاً عرض کردیم، این احتیاج به روایات ندارد، از قول خداوند متعال (فلم تجدوا ماءً فتیمموا)[۱] استفاده می‌شود. و وجه الاستفاده این است که خداوند می‌فرماید: (اذا قمتم الی‌الصلاة)[۲] ظاهرش کما این که بیان کردیم، صلاة اختیاری است. ما در مواردی ذکر کرده‌ایم که اگر خطاب، عنوانی را متکفل می‌شود، انصراف به مشروع اوّلاً است، صلاتی که برای صبح مشروع شده است، دو رکعت قبل از طلوع شمس است. باری صلاة عصر چهار رکعت قبل از غروب شمس است. خداوند که می‌فرماید: وقتی که برای آن صلاة بلند شدید، اگر محدث به اصغر بودید، وضوء بگیرید. بعد در آخر می‌فرماید: (وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً)[۳] .

عرض کردیم در آیه تیمم، مراد از (فلم تجدوا ماءً) یعنی اگر از استعمال ماء متمکن نشدید، به قرینه (ان کنتم مرضی) چون مریض آب دارد ولکن متمکن از استعمال آن نیست (فلم تجدوا ماءً) یعنی متمکن از استعمال ماء نباشد، وظیفه تیمم است. در مانحن فیه کسی که می‌خواهد چهار رکعت را قبل از غروب شمس بخواند و یا دو رکعت را قبل از طلوع شمس بخواند متمکن از وضوء نیست و چون نمی‌شود وضوء بگیرد، تمکن ندارد که چهار رکعت را قبل از غروب شمس بخواند روی این اساس گفتیم: (فلم تجدوا ماءً فتیمموا) وظیفه تیمم است.

اصحاب، ضیق الوقت را به تیمم گرفته‌أند، به حیث این که اگر وضو یا غسل کند، جنب باشد، بعض صلاة خارج از وقت واقع می‌شود. گفته‌اند: وظیفه تیمم است، لذا سابقاً برای غسل جنابت که طرف صبح به حمام می‌رفتند، خبر می دادند که کم مانده آفتاب طلوع کند، همانجا تیمم می‌کردند در همان حمام نماز می‌خواندند که فوت نشود. پس مستفاد از آیه مبارکه این است که صلاة در وقت بتمامه فوت نشود.

خطابات ظهور دارد، قبله را مثال زدم، اگر گفتند: رو به قبله بول نکن، بین المشرق و المغرب عیب ندارد. چون ظهور در قبله اختیاری است، صلاتی که شارع فرموده است: (أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ)[۴] که در صحیحه زراره هم تفسیر فرمود، آن را می‌گوید: تقدّم وضو در صورت درک بعض از رکعات. ـ قواعدی که می‌گویم باید تطبیق به مواردی بشود، و الاّ اگر انسان گم کند که به جایی نمی‌رسدـ در مانحن فیه اگر وضوء بگیرد یک رکعت درک می‌کند. امّا اگر تیمم کند، از صلاة صبح یک رکعت و نصفی را درک می‌کند، چه تیمم کند، چه وضوء بگیرد فرقی نمی‌کند؟ منتهی اگر تیمم کند، سه رکعت از صلاة عصر را قبل از غروب شمس می‌خواند. اگر وضو بگیرد یک رکعت می‌خواند، اگر تیمم کند سه رکعت می‌خواند و یا سه رکعت و نیم، فقط تشهدش در خارج از وقت واقع می‌شود. در این صورت وظیفه‌اش وضوء است. چون آیه حکومتی ندارد، نوبت به قاعده‌ای «من ادرک» می‌رسد. چون آیه در مانحن فیه دلالتی ندارد «من ادرک من الصلاة رکعةً» یعنی صلاتی که وظیفه اولیه شخص قبل از ضیق وقت بود، یک رکعت را درک کند «فقد ادرکها».

لذا اگر کسی از شما پرسید: که تیمم کنم از نماز عصر در وقت سه رکعت بخوانم، یا وضوبگیرم یک رکعت بخوانم؟ بگویید: یک رکعت با وضوء بخواند. چرا؟ چون نوبت به قاعده «من أدرک» می‌رسد که وقت اضطراری درست می‌کند، و در وقت اضطراری با وضو یک رکعت کافی است و صلات را درک کرده است.

مسأله سومی می‌گوید: ‌«من ادرک رکعة» یعنی رکعتی که وظیفه مکلف است قطع نظر از ضیق بود. یک رکعتی را آن جور درک کند. شخصی وظیفه‌اش تیمم است، چرا؟ چون آب ندارد. اگر اول وقت هم می‌خواند، آب نداشت. وظیفه او تیمم در صلاة است. یا مریض است، آب برای او ضرر دارد، وظیفه‌اش تیمم است. این شخصی که وظیفه‌اش لولا الضیق، تیمم است، اگر بخواهد یک رکعت را باتیمم درک بکند « کمن ادرکها» صلاتش را درک کرده است. شخصی که در آخر وقت نمی‌تواند وضوء بگیرد، نه به جهت ضیق وقت وسیع هم بود نمی‌توانست وضوء بگیرد. چون آب نداشت، بدنش زخم بود و یا ضرر داشت، این شخص یک رکعت را تیمم درک کند «من ادرک» آن صلاتی که قبل از ضیق وقت مأمور به او بود، از او درک کند «کمن ادرکها» مثل شخصی می‌شود که تمام صلاة را درک کرده است.

صورت درک بعض نماز در وقت با تیمم

مسأله چهارم این است که اگر انسان به خاطر ضیق وقت باز هم وضوء بگیرد، حتی یک رکعت از صلاة را درک نمی‌کند. سالم است، آب هم دارد، لکن اگر وضؤ بگیرد، هیچ رکعتی از صلاة را درک نمی‌کند،‌ و امّا اگر تیمم کند، یک رکعت از صلاة را درک می‌کند. آیا وظیفه‌ این مثل آن کسی است که چهار رکعت را نمی‌توانست با وضوء درک بکند؟ گفتیم: تیمم کند و چهار رکعت را تیمم بخواند! اینجا هم این مکلف که صلاة را با وضوء اصلاً نمی‌تواند بخواند، ولو یک رکعت آن را، کلام این است که وظیفه این شخص این است که تیمم کند و یک رکعت آن را، کلام این است که وظیفه این شخص این است که تیمم کند و یک رکعت را قبل از وقت بخواند؟ یا نماز از او فوت شده است، وباید این نماز را بعد قضاء کند؟ «فاقد الطهورین» است، صلاة‌بر او واجب نیست. کسانی که گفته‌اند: وظیفه صلاتی ندارد، باید بعد از وقت قضاء کند، سرّش این است که طهارت از حدث، منحصر در دو امر است: یکی وقت قضاء کند، سرّش این است که طهارت از حدث منحصر در دو امر است: یکی وضو یا غسل و دیگیری تیمم، اگر وضو یا غسل کند، یک رکعت از صلاة را هم نمی‌تواند بخواند، لذا تیمم می‌ماند، تیمم هم ندارد، تیمم وقت طهارت است که شارع به آن امری کند اینجا دلیلی نداریم. دلیل در جایی بود، که ضیق وقت بود و چهار رکعت فوت می‌شد لذا با تیمم درک می‌شد آیه دلیل بود، دیگری هم شخص که زخم دارد و یا آب ندارد، گفتیم آنها هم عیب ندارد، یک رکعت بخوانند با تیمم کافی است. امّا کسی که همه چیزی آن مرتب است و فقط ضیق الوقت است، و وضوء بگیرد و یک رکعت را درک نمی‌کند، تیمم کند یک رکعت درک می‌کند، این دلیلش چیست؟ از کجا بگوییم این تیمم مشروع است؟ نه آیه داریم و نه روایت داریم.

بعضی فرموده‌اند: از خارج دلیل نداریم ولکن مانحن فیه هم از صغریات قاعده «من ادرک» است. به چه بیان؟ بین علماء اختلاف است. این در قاعده «من ادرک»، ولو در «من ادرک من الغداة فقد ادرکها» این تنزیل هست. چون ادعا است، تنزیل به لحاظ حکم می‌شود، و الاّ حقیقتاً وقتی که یک رکعت را قبل از طلوع شمس خوانده و یک رکعت را بعد از طلوع شمس، این که می‌گوید: «فقد ادرکها»، یعنی صلاة غداة ادایی را درک کرده است.

مراد از تنزیل در قاعده «من ادرک»

آیا شارع به اندازه یک رکعت از وقت را به مقدار اربع رکعات تنزیل کرده است؟ مثلاً در صلاة عصر که فقط یک رکعت می‌تواند با تیمم درک کند، «من ادرک رکعة» شارع آن مقداری را که مقدار یک رکعت است، گفته: وقت برای چهار رکعت است. این جور تنزیل کرده است؟ وقت قلیل که یک رکعت است، تنزیل کرده که وقت چهار رکعت است؟ اگر تنزیل اینجور باشد، باید این شخص تیمم و یک رکعت را بخواند. چون اگر چهار رکعت به غروب مانده، انسان اگر وضوء می‌گرفت، چهار رکعت فوت می‌شد، وظیفه‌اش تیمم بود. اگر به مقدار فریضه وقت باقی باشد، حکمش با استفاده از آیه این است که در آن مقدار از وقت اگر وضوء بگیرد، صلاة خارج از وقت می‌شود، اگر تیمم کند در داخل آن وقت اختیاری واقع می‌شود، وظیفه‌اش چیست؟ وظیفه‌اش تیمم است. این یک رکعت مثل آن چهار رکعت است. یعنی اگر وضوء بگیرد، آن یک رکعت فوت می‌شود، اگر تیمم کند، آن یک رکعت را می‌خواند.

بعض فحول از اصحاب فرموده‌اند: اگر مستفاد از قاعده «من ادرک» این است که شارع مقدار یک رکعت را به مقدار تمام وقت تنزیل کرده است، تنزیل کرده است، تنزیل در خودِ وقت است، یعنی حکم تمامِ وقت بر این یک وقت جاری می‌شود.

یکی از از احکام تمام الوقت این است که امر دایر باشد که صلاة را با تیمم در تمام وقت بخواند، یانه! با وضوء در تمام وقت نخواند،‌اینجا باید تیمم کند؛ از آیه استفاده کردیم، اینجا هم یک رکعت به منزله چهار رکعت است. یعنی اگر بخواهیم وضوء بگیریم، یک رکعت نمی‌توانم بخواند، اگر تیمم کنم، می‌توانم بخوانم، گفته‌اند: باید تیمم کند و بخواند.

تنزیل اگر در وقت باشد، تیمم بر مکلف متعین می‌شود. یعنی مانحن فیه از صغریات «من ادرک» می‌شود. و امّا اگر تنزیل در خود رکعت باشد، با وقت کاری ندارد. شارع می‌گوید: آن صلاتی که بر انسان مشروع بود، از آن صلاة مشروع اگر یک رکعت را در وقت درک کند، صلاة مشروع را درک کرده است. آن صلاتی که در حق مکلف مشروع است، قطع نظر از این ضیق، یک رکعت آن، چهار رکعت حساب می‌شود. گفته‌اند: اگر این تنزیل باشد «فعلی الصلاة السلام» دیگر جا برای نماز نمی‌ماند. چرا؟ چون من بیش از یک رکعت از آن صلاتی که قطع نظر از ضیق مشروع است، نمی‌توانم بخوانم. قطع نظر از این ضیق، صلاة‌من با وضو، مشروع بود. لذا اگر یک رکعت هم می‌توانستم درک کنم، باید وضوء می‌گرفتم. از آن صلاة مشروع یک رکعت را در وقت، درک کردی مثل این است که همه‌اش را درک کرده‌ای، خود صلاة را درک کرده‌ای، تیمم داخل آن نیست. چون مشروع تیمم در این مورد از خارج ثابت نشده است.

عدم فرق بین تنزیل در وقت و تنزیل در صلاة

بعض فحول از فقهاء(ره)، ادعا فرموده‌أند که فرقی بین القولین نیست. یعنی مستفاد از روایت «من ادرک» تنزیل در وقت، و یا تنزیل در صلاة است، هیچ فرقی بین اینها نیست. چرا؟ چون صلاتی که قطع نظر از این از ضیق مشروع است، در حق این مکلف صلاةِ با تیمم بود. آن وقتی صلاة مع الوضوء بود که وضوء بگیرد چهار رکعت را قبل از وقت بخواند. امّا اگر تیمم کند، چهار رکعت را قبل از وقت می‌خواند، و اگر وضوء بگیرد، بعضش را در وقت می‌خواند، اگر گذشت وظیفه‌اش چیست؟ وقتی که وقت وسیع بود، وظیفه‌اش وضوء بود و اگر ضیق بود وظیفه‌اش تیمم بود. شمس کم کم به طرف مغرب حرکت می‌کند. وقتی قوس شمس حرکت می‌کرد و یا زمین به طرف مشرق حرکت می‌کرد، ـ فرقی نمی‌کند ـ قبلا در اول ظهر که مکلف به صلاة مع الوضوء بود، همین جور تأخیر انداخت با به زمانی می‌رسد که چهار رکعت فقط به غروب شمس باقی مانده است؛ در این وقت اگر وضوء بگیرد، بعض از آن در خارج وقت واقع می‌شود. اگر تیمم کند در داخل وقت واقع می‌شود. پس صلاة مع الوضوء مبدّل به صلاة مع التیمم شد. آن صلاة مشروع قطع نظر از این ضیق، یعنی ضیق اخیری که اگر بخواهد وضوء بگیرد هیچ نمی‌تواند بخواند، وظیفه‌اش صلاة‌ مع التیمم بود.

«من ادرک» یک رکعت از آن صلاة مشروع را، قطع نظر از این ضیق «کمن ادرکها» خود آن صلاة را درک کرده است. پس فرموده‌اند: صلاتی که در حق مکلف قطع نظر از ضیق مشروع است، این را قبول داریم، معنای «من أدرک» این است، ولکن کلام این است آن وقتی که این شخص هنوز وقت خیلی باقی مانده بود، مکلف بود صلاة را با وضوء بخواند، ولکن ضیق آمد، و هنوز وقت خیلی باقی مانده بود، مکلف بود صلاة را با وضوء بخواند، ولکن ضیق آمد، وبه وقتی رسید که امر دایر است با تیمم چهار رکعت بخواند، یا با وضوء کمتر از چهار رکعت بخواند، آنجا وظیفه‌اش مبدل به تیمم شد. پس در آن وقت وظیفه‌ این شخص مبدل به تیمم شد، چون صلاتش را نخواند، الان از آن صلاتی که قطع نظر از ضیق فعلی که وضوء بگیرد، حتی یک رکعت هم نمی‌تواند بخواند، اگر تیمم کند یک رکعت می‌خواند، الان این شخص روسیاه از آن صلاتی که قبلش مشروع بود، یک رکعت را می‌تواند درک کند «من ادرک رکعة من صلاة» یعنی صلاتی که مشروع قبل از ضیق بود «فقد ادرکها».

استدلال ما بر فرق بین دو تنزیل

از مسائلی که گفتیم: ظاهر شد این تقریر درس نیست. چون وقتی که آن چهار رکعت گذشت، امر دایر می‌شود که تیمم کند سه رکعت بخواند، یا وضوء بگیرد و یک رکعت بخواند. وظیفه مبدّل وضوء می‌شود. گفت که اگر امر مکلف دایر بشود بین این که سه رکعت را با تیمم بخواند، یا یک رکعت را با وضوء بخواند باید وضوء بگیرد. اینجا هم این مکلف وقتی که آن چهار رکعت گذشت و نخواند، امر دایر شد که وضوء بگیرد و یک رکعت بخواند، یا تیمم کند سه رکعت بخواند؟ وظیفه‌اش وضوء شد، از آن وضوء کسی که قطع نظر از ضیق فعلی مکلف به یک رکعتش است «فقد ادرکها» صلاة را درک می‌کند.

این که تفصیل داده‌اند، و گفته‌اند: تنزیل در، وقت باشد، وظیفه‌اش تیمم است، تنزیل در وقت نباشد در رکعت باشد، صلاة فوت شده است، بر این بناء صحیح است، امّا کدامیک از تنزیل استفاده می‌شود؟ معنایش این است که «من ادرک من الغداة رکعة فقد ادرکها» ادرکها به نماز غداة بر می‌گردد و تنزیل در خود صلاة است. یک رکعت به منزله چهار رکعت است. این یک رکعت به حسب وظیفه اولیه، قطع نظر از ضیق به منزله چهار رکعت است. وقتی که تنزیل در این شد، این شخص فاقد طهورین است، و صلاتش را باید بعداً قضاء کند و اینجا هم از صغریات قاعده‌ای «من ادرک» نیست. «من ادرک من الغداة رکعةً فقد ادرکها» تنزیل در خود صلاة است.

اوقات نماز های نافله
وقت نافله ظهر و عصر

«وقت نافلة الظهر من الزوال الی الذراع، و العصر الی الذراعین، أی سُبعی الشاخص، و أربعة أسباع بل الی آخر وقت اجزاء الفریضتین علی الاقوی و ان کان الاولی بعد الذراع تقدیم الظهر، بعد الذراعین تقدیم العصر و الاتیان بالنافلتین بعد الفریضتین، فالحدّ الاوّلان للافضلیّة، و مع ذلک الاحوط بعد الذراع و الذراعین عدم التعرض لنیّة الاداء و القضاء فی النافلتین»[۵].

صاحب عروه(قده) اوقات رواتب را ذکر می‌کند. البته در این فصل چند مسأله مهم هست فقط به انها متعرض می‌شویم. چون غالباً حکم بقیه را سا بقاً بیان کرده‌ایم. یکی در وقت فضیلت نافله ظهر و عصر است.

مسأله اولایی را که صاحب عروه در مانحن فیه شروع می‌کند، وقت نافله صلاة ظهر و عصر است تا چه موقع می‌شود آنها را خواند؟ منسوب الی المشهور که اکثر قدما و بلکه اکثر متأخرین به آن ملتزم بوده‌اند، این است: وقتی که فیء در شاخص بعد از زوال، آن سایه بر می‌گردد، به اندازه ذراع که رسید وقت نافله تمام می‌شود. ذراع قدمین را می‌گویند، چون ذراع هر انسان مساوی با دو پایش است. اگر به بحسب العادة دو پا را بگذارد یکی را در جلوی دیگری، به اندازه یک ذراعش می‌شود.

نافله عصر تا چه موقع است؟ آن وقتی که فیء به اندازه دو ذراع برسد. بعد از آن نافله عصر کأنّ قضاء می‌شود. چون قضاء نوافل مستحب و مشروع است، نافله ظهر یا نافله عصر قضاء می‌شود.

امتداد وقت فضیلت نافله ظهر و عصر تا آخر وقت

صاحب عروه(قده) می‌گوید: أقوی این است که وقت نافله ظهر و عصر در این وقت تمام نمی‌شود. بلکه اگر وقت فضیلت نافله ـ که بایدقبل از ظهر خوانده بشود و نافله عصر قبل از عصر خوانده شودـ تمام شود ـ تمام شود وقت فضیلت صلاة ظهر و عصر می‌رسد. لذا أولی این است که وقتی که ذراع رسید، اگر نافله نخوانده، صلاة ظهر را شروع کند، بعد از صلاة ظهر نافله‌اش را بیاورد، که «النافلة یتأخر» نافله تأخیر پیدا می‌کند. در صلاة عصر هم همین جور است تا ذراعین اگر نافله اش را نخواند، ساقط نمی‌شود، قضاء نمی شود. بلکه اولی این می‌شود که صلاة عصر را بخواند، صلاة عصر را که خواند نافله‌اش را بخواند، یعنی «النافلة تتأخر». پس وقت اجزاء این نافله کجا است؟ ما فضیلت را نمی‌خواهم، ما می‌خواهیم نافله بخوانیم. صلاة ما بدون نافله نشود، چون در روایات وارد شده است که مواظبت به نوافل بشود و نوافل نقصی را که در فرایض ا ست. جبران می‌کند. اینکه حضور ذهن ندارد، فکرش در جایی دیگر است، یک وقت می‌گوید: «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» شیطان که رفت، یادش می‌افتد که داشت نماز می‌خواند.

این نقصهایی که در صلاة ایجاد می‌شود، مبطل صلاة نیستند، حضور و عدم حضور قلب، به حسب روایات، ثواب مترقب از صلاة را می‌برد. این نقص به وسیله نوافل جبران می‌شود. لذا وقتی ظاهراً ابو بصیر (ره) به امام علیه‌السلام عرض کرد: ما به کجا پناه ببریم! ما مبتلا هستیم و در نماز اینجور می‌شویم، امام فرمود: نوافل این را، جبران می‌کند. ایشان می‌گوید: أقوی این است که نوافل وقتش امتداد پیدا می‌کند تا وقتی که فقط به مقدار فریضه از آخر وقت بماند، آن وقت دیگر نافله مشروعیتی ندارد. فرض کنید که اگر نافله ظهر را و ظهر را بخواند، بعد نافله عصر را و عصر بخواند، بعد غروب شمس می‌شود، این عیب ندارد، مشروع است بخواند.

پس این دو قول شد: یک قول مشهور است که بعد از ذراع و ذراعین قضاء می‌شود، هر شاخصی را که ملاحظه کنید، وقتی اربعة اسباع گذشت، که در عبارت عروه دارد، آن وقت نافله عصر تمام می‌شود.

قول دوم، قول ماتن است که اختیار کرد، وقت نافله و عصر بنابر أقوی ممتدّ است تا وقتی که وقت فریضه ضیق شده است که نمی‌تواند فریضه را در وقتش بخواند.

قول سوم در مسأله این است که نافله در ظهر ممتد است تا وقتی که فیء شاخص به اندازه خودش شاخص بشود، قامت بشود. به اندازه قامت که شد، آن وقت، وقت نافله می‌گذارد، باید صلاة ظهر را شروع کند. در عصر هم قامتین است، وقتی که فیء به اندازه قامتین رسید، صلاة عصر را باید شروع بکند.

————————————————–
[۱]ـ سوره نساء، آیه۴۳٫
[۲]ـ سوره مائده، آیه۶٫
[۳]ـ سورة نساء، آیه۴۳٫
[۴]ـ سورة اسراء، آیه۷۸٫
[۵]ـ عروه ج۱، ص۵۲۳، مسأله۱٫