دروس خارج فقه / صلاة / درس ۷۶: انتهاء وقت نافله ظهر و عصر و اقوال در آن
بیان کردیم که وقت صلاة ظهرین به زوال شمس از دایره نصف النهار داخل میشود، و مکلّف از مابین این زوال تا بین أن تغرب ا لشمس، وقت فریضتین است «الاّ انّ هذه قبل هذه» علی ما تقدم.
کلام در وقت نافله ظهر و عصر است. نافله ظهر که هشت رکعت قبل از ظهر بود و نافله عصر که هشت رکعت قبل از عصر بود، وقتش تا چه موقع امتداد دارد؟
مشهور ملتزم شدهاند علی ما حکی عن المشهور، که وقت نافله ظهر و عصر زود تمام میشود.
وقتی که فیء به اندازه ذراع ـ ذراع به اندازه قدمین است ـ شد، وقت نافله ظهر تمام میشود و اگر این فیء به اندازه دو ذراع ـ که چهار قدم میشود ـ رسید، وقت نافله عصر تمام میشود. عرض کردیم نوعاً قامت انسان هفت قدم است، لذا وقتی که چهار سُبع از فیء گذشت، که نصف شاخص بیشتر میشود. وقت نافله عصر تمام میشود با آن بیانی که گفتیم. این یک قول در مسأله است.
بیان صاحب عروه در انتهاء وقت نافله ظهرین
صاحب عروه (قده) میگوید: مادامی که وقت فریضتین به غروب شمس باقی است که مکلّف میتواند این دو صلاة را با دو نافله آن اتیان کند که۱۶ رکعت نافله دارد، وقت نافله هم باقی است. منتهی ایشان میفرماید: افضل این است که وقتی از فیء یک ذراع گذشت، صلاة ظهر را بخواند، بعد نافلهاش را بخواند. وقتی از فیء دو ذراع گذشت، فریضه عصر را بخواند، بعد نافلهاش را بخواند، این أفضل است. نه این که در مانحن فیه صلاة نافله قضاء میشود. صلاة نافله وقتش هست، ولکن أفضل این است اگر ذراع و ذراعین نگذاشته است، نافله را بر فریضه ظهر و عصر مقدم کند. اگر ذراع گذشت، ظهر را میخواند، نافلهاش را بعد میخواند. ذراعین اگر شد، عصر را میخواند و بعد نافلهاش را میخواند. بعد هم در آخر یک احتیاط مستحبی میکند، میگویند: در مواردی که گفتیم: نافله را بعد از فریضه بخواند قصد اداء و قضاء بر نافله نکند. خصوص اداء را قصد نکند. به تکلیف فعلی در نافله که از آن تعبیر به « مافی الذمّة» میشود، ذمّه در مستحبات نیست، یعنی به قصد تکلیف فعلی، که در نافله است، اتیان میکند؛ کما اختاره اداء میشود و قضاء باشد کما این که منسوب الی المشهور است، قضاء میشود.
قول سوم این است که همانا نافله ظهر و عصر، وقتش امتداد دارد «صیرورة الظلّ مثله أو مثلین» وقتی فیئ شاخص به اندازه مثل شد، وقت نافله تمام میشود. و امّا مادامی که مثل نشد، نافله مشروع است و میشود خواند و بعد صلاة ظهر را اتیان کرد. تا مادامی که مثلین نشده، میتوان در مانحن فیه صلاة نافله عصر را و عصر را خواند، نافله آنها تا مثل و مثلین، وقت دارد، این اقوالِ عند الاصحاب است.
روایات منشأ اختلاف اقوال
منشأ اختلاف اقوال، اختلاف روایات است. چون عقل در اینها راهی ندارد.
یک طائفه از روایات است که تحدید میکند که نافله را بخواند، نافله ظهر را قبل از ظهر، تا مادامی که فیء به اندازه ذراع نشده است. وقتی فیء به اندازه ذراع شد، نافله را ترک کن « فابدأ بالفریضة» فریضه را شروع کن! گفتهاند: مقتضای این روایات این است که نافله را نفی میکند، میگویند نافله را ترک و شروع فریضه امر میکند، معنایش این است که وقت نافله گذشته است. وقتی بحث اعداد فرایض و نوافل را میخواندیم که مجموع آنها ۵۰ یا ۵۱ رکعت است، در آن روایات بود «ثمانی للظهر قبل الظهر و ثمانی للعصر قبل العصر» وقت نافله، قبل از صلاةظهر و عصر بود. این که میگوید: وقتی که به اندازه ذراغ رسید، نافله را ترک کن و شروع به فریضه کن، ظاهرش ین است که وقت نافله تمام شده است. لذا کسی بعد از این بخواهد نافله را بخواند، ولو قبل از ظهر بخواند، باید به قصد قضاء بخواند. بعد از «صیرورة الظلّ مثله» دیگر قصد اداء نمیشود.
صحیحه زراره[۱] «و باسناد الصدوق عن زرارة، عن أبی جعفر علیهالسلام قال: سألته عن وقت الظهر؟ فقال: ذراغ من زوال الشمس» از وقت صلاة الظهر یعنی از فریضه ظهر سؤال کردم، فرمود: وقتی که ذراعی از زوال شمس بگذرد. یعنی فیء به اندازه ذراع باشد «و وقت العصر ذراعان» وقتی که دو ذراعی از زوال شمس بگذرد. یعنی فیء به اندازه ذراع باشد «و وقت العصر ذراعان» وقتی که دو ذراع از آن فیء گذشت، وقت عصر است «و وقت العصر ذراعان من وقت الظهر» یعین از زوال «فذاک اربعة اقدام» این ذراعان چهارم قدم میشود و هر ذراع دو پا است «ثم قال: انّ حائط مسجد رسول الله صلی الله علیه وآله کان قامةً» یعنی دیوار مسجد رسول الله صلی الله علیه وآله به اندازه قامت انسان بود «و کان اذا مضی منه ذراع» اگر فیء که بعد از زوال است از این قامت، یک ذراع میگذشت «صلّی الظهر» رسول الله صلی الله علیه وآله صلاة ظهر را میخواند «و اذا مضی منه ذراعان» دو ذراع میگذشت. «صلّی العصر» رسول الله صلی الله علیه وآله صلاة عصر را اتیان میکرد «ثم قال: أتدری لم جعل الذراع و ذراعان؟» میدانی چرا ذراع و ذراعان قرار داده است؟« قلت لم جعل ذلک؟» شما بفرمایید چرا؟ «قال: لمکان النافلة» چون نافله این دو صلاة را بیاورد. «لک آن تتنفل من زوال الشمس ای أن یمضی ذراع» تو میتوانی بعد از زوال شمس نافله را مشغول بشوی تامادامی که ذراع نگذشته است «فاذا بلغ فیئک ذراعاً» وقتی سایه انسان به اندازه قامت میشود. فیء، یعنی آن سایهای که بعد از زوال بر میگردد و زیاد میشود، ـ فیء، رجوع را میگویند ـ آن ظلّی که بعد از زوال حادث میشود «فاذا بلغ فیئک ذراعاً من الزوال بدأت بالفریضة و ترکت النافلة» فریضه صلاة ظهر را شروع میکنی و نافله را ترک میکنی «و اذا بلغ فیئک ذراعین، بدأت بالفریضة و ترکت النافلة» نافله عصر را رها میکنی «لم جعل الذراع و الذراعان؟ لمکان النافلة» یعنی وقت نافله این وقت است. اگر در این وقت بود، نافله را بیاورد، اگر این وقت تمام شد «فبدأ بالفریضة» دیگر وقت نافله فوت شده است، یعنی وقت ادائی آن فوت شده است، سپس قضاء میکند، دیگری قضاء نافله ظهر قبل از ظهر و بعد از ظهر ندارد، بعد از ظهر قضاء میشود.
روایت دیگری هم هست که مطلب خوبی دارد. موثقه عمار است «محمد بن الحسن باسناده عن محمد بن احمد» که صاحب “نوادر الحکمة” است، سند شیخ هم به کتاب او صحیح است «عن أحمد بن الحسن» أحمد بن حسن فضال است «عن عمرو بن سعید» مداینی که فطحی است، مثل آن احمد، «عن مصدق» مصدق بن صدقة که فطحی و ثقه است «عن عمار» که آن هم ساباطی، فطحیه است ثقات هستند. «عن ابی عبدالله علیهالسلام فی حدیث قال: وقت صلاة الجمعة اذا زالت الشمس شراک أو نصف» وقت صلاة جمعة آن وقتی است که از زوال شمس به اندازه یک بند نعل بگذارد، یعنی یک ذره به اندازه بند نعل ـ بند نعل عربی خیلی باریک است ـ آن قدر فیء بگذر « او نصف ذلک» یا نصف آن بگذرد، چون صلاه الجمعه غیر از صلاة ظهر است. در روز جمعه وقت نافله قبل از ظهر میرسد، یعنی افضلش آن است. برای نافله بعد از زوال تا صلاة الجمعه، جایی نیست، این قسمت مربوط به ما نیست، این صدر حدیث بود.
«و قال: للرجل أن یصلی الزوال مابین زوال الشمس الی أن یمضی قدمان» این محل شاهد ما است. مکلف صلاة زوال را، یعنی نافله ظهر را مابین زوال شمس «الی أن یمضی قدمان» یا « ان یمضی ذراع» بخواند، یکی است «و ان کان قد بقی (صلّی) من الزوال رکعة واحدة» این خصوصیت در این روایت مبارکه است. فرض کنید یک رکعت از این هشت رکعت نافله را خواند، دید فیء به اندازه ذراع شد، اینجا نافله ظهر را تمام کند. ایشان میگوید: «و ان کان قد بقی من الزوال رکعة واحدة» در بعضی از نسخ « و ان کان قد صلی من الزوال رکعة» به قرینه بعدش« صلی بالزوال» درست است؛ اگر از صلاة زوال یعنی نافله ظهر رکعتی را خواند «قبل ان یمضی قدمان» قبلا از این که فیء ذراع بشود، دو قدم بشود، یک رکعت خواند « أتمّ الصلاة» صلاة نافله را تمام میکند. این هم مؤید این است که من ادرک رکعة من الوقت کمن ادرکها» مختص به صلاة غداة نیست وقتی که از یک رکعت نافله را اتیان کرد، صلاة نافله میخواند. «حتی یصلی تمام الرکعات» تمام هشت رکعت را بخواند « فان مضی قدمان قبل أن یصلی رکعة» این قرینه است که آن قسمت بقیه غلط است. و انّ مضی قدمان قبل از یصلی رکعة» قبل از این که یک رکعت از این هشت رکعت بخواند، فیء به اندازه ذراع شده بود، قدمان شده بود، «بدأ بالاولی» شروع میکند به صلاة الاولی که صلاة ظهر است «و لم یصلّ الزوال» صلاه الزوال را نمیآورد.
مراد از صلاة الزوال در روایات
از این روایت مبارکه استفاده میشود که در روایات که صلاة الزوال میگویند، مراد نافله ظهر است. اگر در مانحن فیه فیء قدمان شد، ولی نافله را نخوانده «بدأ بالاولی صلاة اولی را شروع می کند «و لم یصلّ الزوال» صلاة الزوال را نمیخواند «الابعد ذلک» یعنی بعد از این که نماز ظهر را خواند، میخواند. «و للرجل أن یصلّی من نوافل العصر» اولی غلط است، چون صلاة ظهر را گفت، نسخه «اولی» غلط است، عصر صحیح است. «و للرجل ان یصلی من نوافل الاولی (العصر) ما بین الاولی» که خوانده است « الی أن تمضی أربعة أقدام» تامادامی که دو ذراع نشده است، نافله عصر را میتواند بخواند. «و للرجل أن یصلی نوافل العصر مابین الزوال الی أن تمضی اربعة اقدام ان مضت اربعه اقدام و لم یصل من نوافل العصر شیئاً فلا یصلّی النوافل» صلاة عصر را بخواند.
«الاولی» درست نیست، عصر درست است. این دارد که «فان مضی قدمان قبل أن یصلی رکعة من النوافل بدأ بالاولی»[۲] یعنی صلاة ظهر را شروع میکند. آن اولی یعنی نماز فرضیه اولی. وقت نافله تمام شد، میگوید: «ولم یصلّ الزوال»، صلاه زوال و نافله را نمیخواند. «الا بعد ذلک»، مگر بعد از اولی، اول فریضه را میخواند، بعد از ان نافله را میخواند.
«و للرجل أن یصلی من نوافل العصر مابین الاولی» یعنی مابین فریضه اولی «الی أن تمضی أربعة اقدام» تا چهار قدم از آن برود، تا ذراع بشود میتواند نوافل عصر را بخواند. «فان مضت اربعة اقدام و لم یصلّ من النوافل شیئاً» یعنی از نوافل عصر، «فلا یصلی النوافل»، نوافل عصر را نخواند، و امّا اگر یک رکعت از نوافل عصر خوانده بود، «و ان کان قصد صلی رکعةً» قبل از این که ذراعین بشود یک رکعت خوانده بود «فلیتمّ النوافل حتی یفرغ منها، ثم یصلّی العصر» صلاه عصر را بعد میخواند. بقیه حدیث مربوط به مقام نیست. دلیل حدیث دلالت میکند که مثل همان صحیحه زراره است که خواندیم، یک مزیتی بر آن دارد، و آن مزیت این است که یک رکعت از نافله ظهر را که هشت رکعت است، یک رکعت از نافله عصر را که نافله عصر هشت رکعت است، یک رکعت آن را قبل از ذراع و قبل از ذراعین درک کند، بقیه را تمام میکند و بعد ظهر را میخواند.
طایفه ثانیه، تتمه طایفهای اولی است. روایاتی است که در آنها وارد شده است که «أوَ تدری؟، لم جعل الذراع و الذراعان» که در صحیحه زراره هم بود «و قدمین و اربعة اقدام؟ لمکان النافلة» تا جای نافله بشود. یعنی جای نافله تا وقتی است که نافله ظهر الی قدمین به فیء برسد، نافله عصر هم الی اربعة اقدام بشود، این هم در روایات متعدده وارد شده است، که اگر فحص کنید از روایات متعددی که هست، این معنا استفاده میشود، که شارع این روایات را بیان فرموده است.
یکی از اینها موثقه زراره است[۳] «و باسناد الشیخ عن حسن بن محمد بن سماعة» که سند آن صحیح است، و محمد بن حسن بن محمد بن سماعة واقفی است و موثقه میشود. «عن (علی بن حسن) بن رباط عن ابن مسکان، عن زراره، سمعت أبا جعفر یقول: کان حائط مسجد رسول الله صلی الله علیه وآله قامة، فاذا مضی من فیئه ذراع» که همین جور است، تا میفرماید: «…لم جعل الذراع و الذراعان؟ قلت: لا، قال: من أجل الفریضة اذا دخل وقت الذراع و الذراعین بدأت بالفریضة و ترکت النافلة» محتمل است این همان صحیحهای باشد که صدوق (قده) نقل کرده است.
و روایت موثقه اسماعیل بن جابر جعفی است[۴] «و باسناد الشیخ عن حسن بن محمد بن سماعة، عن المیثمی» این شخص نواده میثم تمّار (ره) و ثقه است. «عن أبان» ظاهراً أبان بن عثمان است «عن اسماعیل الجعفی، عن أبی جعفر علیهالسلام، قال: أتدری لم جعل الذراع و الذراعان؟ قلت: لم؟ قال: لمکان الفریضة، لئلا یؤخذ من وقت هذه و یدخل فی وقت هذه». وقت نافله وقتی است که به فریضه مشغول نشود.
بررسی کلام صاحب عروه و نظر ما
صاحب عروه(قده) این روایات را دیده است، مع ذلک میگوید: وقت نافله مثل وقت فریضه است، تا مادامی که غروب شمس نشده، میشود خواند، چه چیزی در نظر ایشان میباشد؟ این که ایشان تحدید به ذراع کردهاند، نه به جهت این است که نافله قضاء میشود، به جهت این است که وقت فضیلت اول وقت که برای فریضه است که اول وقت بخواند، آن افضلیّت از این صلاة میشود. وقتی که به ذراع رسید، افضلیّت در آن فریضه این است که در همان اوّل وقت خوانده بشود. لذا اگر خواهید این افضیلت در فریضه را درک کنید، نافله را بعد از آن میاندازید.
فقهاء اصطلاحاتی دارند، میگویند: نافله تا ذراع مزاحمت با فریضه میکند. یعنی تا وقتی که ذراع نشده است، نافله مقدم میشود، با فریضه مزاحمت میکند. ولو فریضه در اول وقت افضل است، ولکن نافله مقدم میشود. افضلیت نافله این است که قبل از ذراع خوانده بشود. بعد هم وقت فضیلت فریضه است و خوانده میشود. ولکن وقتی که ذراع شد، نافله نمیتواند با آن افضلیت مزاحمت کند. انسان بخواهد در وقت فریضه، فضیلت را درک کند، باید صلاة فریضه را شروع کند. مزاحمت نافله فقط تا ذراع است، وقتی که ذراع گذشت، مزاحمت با افضیلت نمیکند. این را که ایشان میگوید، این دلیل میخواهد ظاهر روایات این است که وقتش همینطور است. ایشان میگوید، یعنی ما ا ز طرف او میگوییم این هم قرینهاش در همین باب[۵] «و عنه» یعنی احمد بن محمد بن سماعة « عن وهیب بن حفص» که از ثقات است. « عن أبی بصیر» أبی بصیر هم ثقه است چه لیث مرادی و چه یحیی بن قاسم باشد « عن أبی عبدالله علیهالسلام قال: الصلاة فی الحضر ثمانی رکعات اذا زالت الشمس» نافله که در سفر ساقط است «مابینک و بین أن یمضی ثلثا القامة» تو در وقت نافله هستی تا مادامی که دو ثلث قامت نگذشته است، اگر یک ذراع بگذرد، یک ذراع از ثلث قامت هم کمتر است، از ثلث شاخص و قد انسان کمتر است. میگوید: مادامی که دو ثلث قامت نگذشته، تو در وقت نافله ظهر هستی. معنای این چیست؟ یعنی نافله ظهر را بعد از صلاة ظهر بخوان. «فاذا ذهب ثلثا القامة بدأت بالفریضة» وقتی ثلث قامت گذشت، آن وقت فریضه را شروع میکنی، یعنی اول صلاة ظهر را میخوانی. طایفه اول را باید به چه حمل کنیم؟ باید حمل به افضیلت بکنیم، ایشان به ذراع تحدید کرد. نتیجه این میشود که آن افضل است.
افضلیت هم مراتبی دارد. وقتی به اندازه ذراع رسید، فریضه را شروع کند که افضل است وقطع نظر از آن، افضل، دومی است؛ یعنی اگر دو ثلث از قامت نگذشته است، اول نافله و بعد فریضه را بخوانید، و امّا وقتی که دو ثلث گذشت، وقت فضیلت در این است که فریضه را خوانید و بعد نافله را بخوانید.
تحدید وقت نافله ظهر و عصر به ثلث القامة
این روایت دلالت میکند که وقت نافله وقت ظهر و عصر محدود به ذراع و ذراعین نیست، محدود به ثلث القامه است، و آن یکی هم ضِعفش میشود. در مانحن فیه دلالت میکند که این را هم میشود خواند. باید قرینه پیدا کنیم که دوّمی را به افضل حمل کنیم یعنی بگوییم: تا آخر وقت باقی است. صاحب عروه میگوید: وقت نافله تا آخر وقت باقی است. صاحب عروه میگوید: وقت نافله تا آخر وقت باقی است. این موثقه میگوید: بعد از ذراع هم دوتا ثلث قامت نشده است، وقت نافله باقی است. باید روایتی هم پیدا کنم که این را حمل بر افضل بالنسبه بکنیم! این هم متعیّن نیست، و بعد از این هم میشود نافله را اول خواند، ظهر را بعد خواند، بعدش چیست؟ بعدش این روایاتی است که خدمت شما میخوانم.
موثقه سماعه است، روایت از حسن بن محمد بن سماعه است «و عنه و عن جعفر (بن) عن مثنّی العطار» شخص ثقه است «عن حسین بن عثمان الرواسی»، که ثقه و جلیل است منتها واقفی است، حسن بن محمد بن سماعة و آن دیگری هم شاید این جور باشد. روایت موثقه است «قال: قال لی أبو عبدالله علیهالسلام: اذا زالت الشمس فصلّ ثمانی رکعات، ثم صلّ الفریضه أربعاً، فاذا فرغت من سبحتک قّصّرتَ أو طَوّلتَ فصلّ العصر».
اطلاقش این است: ظهر که شد، شما هشت رکعت نافله ظهر بخوان، و بعد از آن ظهر را بخوان. بعد نافله عصر و بعد عصر را بخوان. اطلاقش این است که در وقت میتواند، چون دارد: وقتی یک ساعت به غروب شمس باقی مانده است، ثمانی رکعات را بخوان، ظهر را بخوان، بعد ثمانی رکعات عصر را بخوان بعد عصر را بخوان. این منافات ندارد با آن که سابقاً گفتیم که اول زال شد، أفضل است که انسان شروع به صلاة بکند، این به ضمیمه «اوّل الوقت أفضل» است که میگفت، و الاّ اطلاق این روایات اقتضاء میکند وقتی که زوال شمس شد، میتوانیم صلاة ظهر و عصر را با نافلهاش بخوانیم.
سماعة مدخلیّت نداشت، نور چشم امام که نبود، هر مکلّفی، میگوید: «قال لی أبو عبدالله علیهالسلام: اذا زالت الشمس فصلّ ثمانی رکعات، ثم صلّ الفریضة أربعاً فاذا فرغت من سبحتک» سبحة یعنی نافله عصر «قصّرت او طوّلت فصلّ العصر».
روایت دیگر:[۶] «و عنه» باز حسن بن محمد بن سماعه « عن عبدالله بن جبله، و عن ذریح المحاربی» روایت موثقه است، گفتیم: ذریح یا حسنه است یا موثقه «قال: سأل أبا عبدالله علیهالسلام، ناس و انا حاضر، فقال: اذا زالت الشمس فهو فی وقت لایحبسک منه الا سبحتک تطیلها او تقصّرها (الحدیث)» وقتی زوال شمس شد وقت نماز است. از نماز تورا هیچ چیز حبس نمیکند، یعنی میتوانی نماز را بخوانی، مگر نافله آن را. یک ساعت به غروب مانده وقت صلاة ظهر است، لذا این روایات بظهورها و باطلاقها دلالت دارد که نافله با این صلاة تا آخروقت نماز است.
وقت نافله ظهر تا قامت و عصر تا قامتین
از روایاتی که گفته شده است صلاة نافله ظهر قبل از ظهر است، صلاة نافله عصر قبل از عصر است، در مقابل اینها صحیحهای داریم که دلالت میکند تا مادامی که قامت هست وقت فضیلت ظهر است. تا مادامی که قامتین هست، وقت فضیلت ظهر (عصر) است. کدام یک روایت دلالت میکرد؟ روایت احمد بن عمر حلال بود. «محمد بن الحسن باسناده عن سعد بن عبدالله، عن یعقوب بن یزید، عن الحسن بن علیّ الوشّا، عن احمد بن عمر (حلال)» که از اجلّه است « عن ابی الحسن علیه السلام قال: سألته عن وقت الظهر و العصر فقال: وقت الظهر اذا زاغت الشمس» یعنی وقت که زوال شمس شد «الی أن یذهب الظل قامةً» تامادامی که فیء به ا ندازه قامت برسد، وقت فضیلت است « و وقت العصر قامة و نصف الی قامتین» صلاة ظهر با فضیلت نافله ندارد؟ تامادامی که قامت هست نافلهاش را میخواند، ولو این که ذراع گذشته باشد. متبادر همین است، تا مادامی که قامتین نشده، نافلهاش را میخواند. آنهایی هم که قامت وقامتین گفتهاند، دلیلشان همینها است که قامتین ممتدّ است، چون وقت فضیلت صلاة ظهر، قامت است نه وقت اجزاء، وقت اجزاء تا غروب است. این که میفرماید: قامت الی قامتین است، آن هم قامت الی قامتین است، این وقت فضیلت را میگوید، وقت فضیلت چهارمی بود، این در وقت چهار فضیلت بلا نافله نمیشود.
نظیر این است صحیحه بزنطی[۷] سند شیخ « الی الحسین بن سعید، عن احمد بن محمد، یعنی أبی نصر» بزنطی « قال سألته عن وقت صلاة الظهر و العصر، فکتب قامة للظهر و قامة للعصر» این وقت فضیلتش است، نافله ندارد؟ لذا در مانحن فیه به ملاحظه ما ذکرنا، فقیه جزم پیدا میکند که این اخبار ذراع و ذراعین که گفته است: نافله را بعد بخوان، فریضه را شروع کن، به جهت این که بین نافله اصطکاک با وقت فضیلت اوّلی ظهر نشود. و هکذا، بین نافله عصر اصطکاکی با وقت فضیلت اولی عصر نشود. آن اولی که در روایت گفته شده است. لذا ما یک مرتبهای را جلوتر از این قرار دادیم که آن هم در روایت بود «نصف ذلک یعنی نصف قدمین احبّ الیّ» میخواهی چیز بهتری از ذراع و ذراعین بگویم؟ وقتی که زوال شمس شد، صلاة را شروع کنید. ولو ذراع نباشد، به جهت عدم اصطکاک، چون ظاهر این است که رسول الله صلی الله علیه و آله صلاة ظهر را در وقت ظهر در مقدار ذراع میخواند نه به جهت این است که وقت اجزاء نافله آن وقت است، بعد از آن قضاء میشود. چون در آن موثقه عمار گفت: «صلّ بعد ذلک»، بعد از این صلاة را بخوان، یعنی همان نافله را بعد از این بخوان، نفرمود: قضا کن. لذا در مانحن فیه شبههای نیست. آن که صاحب آنچه را که عروه(قده) در عروه در مقام ذکر کرده است، هو الصحیح. فقیه، چارهای ندارد مگر آن را قبول کند.
———————————————————————————-
[۱]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۸، ح۳٫
[۲]ـ روایت در وسائل به این گونه میباشد:«….و للرجل أن یصلی من نوافل الاولی (العصر) مابین الاولی الی أن تمضی اربعة اقدام، فان مضت الاربعة أقدام و لم تصل من النوافل شیئاً فلا یصلّی النوافل، و ان کان قد صلّی رکعه فلیتم النوافل حتی یفرغ منها، ثم یصلّی العصر و قال:…»
[۳]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۸، ح۲۷٫
[۴]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۸، ح۲۱٫
[۵]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۸، ح۲۳
[۶]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۵، ح۱۲٫
[۷]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۸، ح۱۲٫