دروس خارج فقه / صلاة / درس ۷۳: استحباب غلس به صلاة صبح
صاحب عروه (ره) میفرماید: صلاة صبح در غَلَس مستحب است. یعنی آن را در تاریکی بعد از طلوع فجر، اتیان کند. در کتب اصحاب ما، به نوعی مسائلی که در آنها نص وارد شده است، متعرض میشود. این مسأله هم از آن مسائل است. عمده روایاتی که در این باب وارد شده است این روایت[۱] است «محمد بن الحسن، باسناده عن احمد بن محمد، عن احمد بن محمد ابی نصر» بزنطی است «عن عبدالرحمان بن سالم، عن اسحاق بن عمار،قال: قلت لأبی عبدالله علیه السلام» سابقاً گفتهایم که توثیق عبدالرحمان بن ثابت ثابت نشده است، این سند فی نفسه ضعیف است «قال: قلت لأبی عبدالله علیهالسلام: أخبر نی عن افضل المواقیت فی صلاة الفجر» از افضل مواقیت در صلاة صبح به من خبر بده « قال: مع طلوع الفجر» همان که طلوع فجر شده افضل المواقیت است «ان الله تعالی یقول: (إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً) یعنی صلاة الفجر تشهده ملائکة اللیل و ملائکة النهار، فاذا صلّی العبد صلاة الصبح مع طلوع الفجراثبت له مرتین، تثبته ملائکة اللیل و ملائکة النهار» کأنّ افضل اوقات است وآن را ملائکه اللیل و النهار در نامه اعمال این شخص ضبط میکنند. این روایت من حیث السند عبدالرحمان بن سالم دارد، ولکن این روایت را صدوق (ره) فی (ثواب الا عمال) عن محمد بن حسن، عن الصفّار عن حسن بن موسی الخشاب، عن عبدالله بن جبلة عن غیاث بن کلوب، عن اسحاق بن حسن بن ولید است که هر دو جلیل هستند. حسن بن موسی الخشاب هم معتبر و ثقه است کذا عبدالله بن جبله، غیاث بن کلوب عن اسحاق بن عمار.
بعضی از روایت مثل غیاث بن کلوب و دیگران در کتب رجالیّه توثیق ندارند، ولکن شیخ در عدّهاش کلامی فرموده است که از آن کلام فهمیده میشود که این اشخاص ثقه هستند، در عدّه در بحث حجّیت خبر واحد، شیخ الطائفه فرموده است: اصحاب ما به روایاتی که از امامیه نیست، مذهب آنها فاسد است، عمل کردهاند «اذا خالف عن المعارض» وقتی معارض نداشته باشد. سکونی و غیاث بن کلوب، و بعض دیگر را شمرده است که اصحاب به روایات اینها عمل کردهاند. اینها خصوصیتی ندارند مگر این که ثقه باشند. روایات اصحاب ما هم همینطور است. اگر معارض باشد، آن وقت به آن عمل نمیشود. این که می فرماید: اگر معارض نداشته باشد، عمل میکنند، معناش این است که اینها اشخاص ثقه هستند روایت اینها روایت معتبر است. نه این که فقط مجرد دعوایی عمل از شیخ است کسی که فقه را تتبّع کند، میبیند روایاتی هست که اصحاب به آن عمل کردهاند و راوی آن فقط غیاث بن کلوب است. مع ذالک اصحاب عمل کردهاند. خصوصاً در باب قصاص در باب قصاص ودیات ، که «لاقصاص فی العظم» در کسر عظام قصاص نیست و امثال اینها معلوم میشود اینها ثقه هستند. روی این حساب، این سند دومی ثقه میشود. کسی که مسلک مرحوم صاحب عروه را ندارد به تسامح در ادله سنن قائل است، میگوید: استحباب باید به دلیل معتبر ثابت بشود، اعطاء ثواب بالعمل رجاءً بما ورد فی الاخبار الضعاف مطلب دیگری است.
اعطاء ثواب بر اتیان عمل داعی رجاء
ثابت است که اگر خبری در ثواب بر عملی رسید، انسان او را رجاءً اتیان کرد، ولو خبر ضعیف است، ثوابی که در آن روایت موعود است، همان ثواب را میدهند، ولو خبرش اصلی نداشته باشد. این معنا از اخبار تسا مح در ادله سنن استفاده شده است، عقل حکم نمیکرد، عقل میگفت: این انقیاد است. مستحق ثواب است، امّا نه ثواب موجود. لذا شما در این کتابهایی که در آنها ادعیه معروف است که این قدر ثواب نوشته شده است، مأیوس نشوید، بخوانید، ولو بعض روایات من حیث السند خلل دارد، ولکن آن ثواب موعود به دست انسان میآید.
بعض از آن اخبار استفاده کردهآند که در مستحبات ملاحظه سند نمیشود. روی این حساب استحباب این عمل ثابت میشود. چون روایت مثوبت بر این معنا دلالت میکند و مؤید این هم بعض روایات دیگری است که یکی همان روایت زریق است که سابقاً خواندیم.
این خصوصیت در بعض اشخاص هست. میگوید: جماعتی از مخالفین ما هستند که اصحاب به روایت آنها عمل میکنند، البته وقتی که خالی از معارض باشد.
لذا مؤید این مطلب هم هست که همان استحباب غلس به صلاة صبح، این روایت زریق[۲] است، صدوق د ر(مجالس) و (الاخبار) نقل کرده است «باسناده الآتی» باسنادی که بعداً خود صدوق میگوید در کتابش نه این که صاحب وسائل میگوید: «زریق، عن أبی عبدالله علیهالسلام أنّه کان یصلی الغداة بغلس عند طلوع الفجر الصادق أول ما یبدو قبل أن یستعرض» قبل از این که طلوع فجر پهنا پیدا کند« و کان یقول: (وقرآن الفجر، انّ قرآن الفجر کان مشهوداً) یعنی مشهوداً من الملائکة اللیل تصعد و ملائکة النهار تنزل عند طلوع الفجر هر دو ثبت میکنند لذا افضل است.
اشکال صاحب حدائق بر اتیان نماز صبح در اول وقت
صاحب حدائق (ره) فرموده است: فتوای به استحباب و التزام بر این که اول وقت مستحب است ـ یا این که ایشان سند را ملاحظه نمیکند، همه روایات را معتبر میداندـ این مشکل است چرا؟ چون در صحیحه زراره[۳] دارد: «و باسناده عن سعد بن عبدالله، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن علی بن حدید و عبدالرحمان ابی نجران» عن علی بن حدید، عبدالرحمان بن أبی نجران هم هست که از اجلاء هست، اینها نقل میکنند«جمیعاً عن حماد بن عیسی، عن حریز بن عبدالله» سجستانی که همان حریز معروف است که عمار بن عیسی نقل می کند «عن زرارة روایت صحیحه است «عن أبی جعفر علیهالسلام قال: کان رسول الله صلیاللهعلیهوآله یصلّی رکعتی الصبح و هی الفجر اذا اعترض الفجر و أضاء حسناً» رسول الله صلیاللهعلیه وآله این افضل را ترک کند. معلوم میشود که مقداری از تأخیر افضل است. پس این جور نیست که عند الطلوع الفجر افضل باشد که آن روایت می گویند. روی این اصل صاحب حدائق در این مسأله توقف کرده است.
نظر ما در وقت اتیان نماز صبح
ولکن به ذهن ما همینجور است که این صحیحه با روایات غلس معارضهای ندارد «و اضاء حسناً» یعنی فجر روشن بشود. نه این که سماء روشن بشود. غلس یعنی نماز صبح را در تاریکی خواندن که فجر واضح است، خفاء در آن نیست، فجر متعرضاً علی الا فق روشن است. یعنی خوابیده بر افق ولکن نازک است و روشن است که فجر است. رسول الله صلیالله علیه و آله عند الفجر میخواند، ندارد که «اضاء السماء» که سماء روشن بشود، چون آخر وقت فضیلت است.
یستعرض غیر از اعتراض است، اعتراض یعنی پهنائی پیدا کند، با همدیگر منافاتی ندارد، لذا فتوا در عروه صحیح است و اشکالی و تعارضی مابین این صحیحه و این روایت غلس نیست.
پهن بودن به جهت این است که طلوع فجر محقق بشود. یعنی جای شک نماند، احراز وقت است. یعرض است، فجر وقتی که این جور شد معلوم میشود که یقیناً طلوع کرده است.
قاعده »من ادرک» و مقدار دلالت آن
«کلّ صلاة أدرک من وقتها فی آخره مقدار رکعة فهو أداء و یجب الاتیان به، فانّ من أدرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت، لکن لایجوز التعمّد فی التأخیر الی ذلک».
مسأله اخیره از اهمّ مسائل است و مدرک قاعده «من ادرک من الوقت رکعة فقد درکها» است. این قاعده شرعیه مستفاد از خطابات شرعی است. لذا در این قاعده در سه جهت بحث میکنیم: جهت اولی این است که آیا این قاعده «من ادرک» سند و مدرک صحیحی از خطابات شرعیّه دارد؟ یعنی آیا روایت صحیحهای هست؟ و ثانیاً بحث میکنیم که اگر سند دارد، چقدر از آن مدرک صحیح ا ستفاده میشود؟ قاعده من حیث السعة والضیق چقدر است؟ بعد بحث از بعض صغریات میکنیم که مهمّ است، که آیا آن بعض صغرای این قاعده من ادرک میشود یا نمیشود؟
سند قاعده «من ادرک» جهت اولی ـ سند این قاعده چیست؟ روایاتی در باب نقل شده است که آن روایات به روایات قاعده «من ادرک» موسوم است صاحب عروه (ره) این قاعده را تمام دانسته است لذا د راین مسأله اخیره میگوید: اگر کسی از فریضه وقت ولو یک رکعتش را درک کند، صلاتش اداء است وظیفه وقت را درک کرده است. «فانّ من ادرک من الوقت رکعة فقد ادرکها» ولکن ایشان میفرماید: این وقتِ اضطراری است لذا بر مکلّف جایز نیست که صلاتش را تأخیر بیندازد و یک رکعت مانده از وقت صلاتش را شروع کند. بلکه اگر تأخیر انداخت معصیت کرده است، ولکن اگر تأخیر انداخت ا ختیاراً و یا اصلاً بلا اختیار بود، خواب مانده بود، یکی رکعتی را درک کرد صلاتش صلاة اختیاری میشود، یعنی فریضه وقت را اتیان کرده است. روایاتی که در مانحن فیه وارد است و مدرک قاعده «من ادرک» است این روایات در ابواب المواقیت[۴] به این نحو است : «انّ من صلّی رکعة ثم خرج الوقت» کسی که یک رکعت خواند و وقت خارج شد «اتمّ صلاته اداء» صلاتش را اداءً تمام میکند. در بابی که روایات مختلف است صاحب وسائل روایاتی را که نقل میکند، اوّل آن سندی را شروع میکند که معتبر میبا شد. ولو خودش توجه به سند را قائل نیست، اخباری است، میگوید: روایاتی که نقل میکند، همهاش از کتب مشهوره وقطعی الصدور من المعصوم است، ولو تقیّةً هم صادر شده است. ولکن به جهت این که هر کسی به اصولیین مراجعه کند، شبههای نمیماند، اگر بصیر در رجال بود. خود صاحب حدائق اخباری است و بصیر در رجال است. به صاحب المدارک بعضی از موارد را اشکال میگیرد که صاحب المدارک گفته: حدیث معتبر و یا ضعیف است. میگوید: این اشتباه کرده است، صاحب الحدائق عقیدهاش این بود که این روایات معتبر است وسند نمیخواهد، نه این که اینها از رجال اطلاعی نداشتند. خود صاحب وسائل د رآخر کتاب، روایات را بیان کرده است که کدام ثقه است و کدام ثقه نیست. لذا این روایت[۵] میگوید: «محمد بن الحسن باسناده عن سعد بن عبدالله» که سعد بن عبدالله اشعری (ره) است « عن احمد بن علی بن حسن بن فضال» این احمد برادر علی بن حسن بن فضال است، این نقل میکند مثل برادرش ثقه است، «عن عمرو بن سعید المدائنی» این هم فطحی است« عن مصدق بن صدقة، عن عمار بن موسی، عن ابی عبدالله علیهالسلام (فی حدیث)» روایت موثقه است «قال: فان صلّی رکعة من الغداة ثم طلعت الشمس فلیتمّ و قد جازت صلاته» مدلول این رویت است که اگر یک رکعت از غداة را خواند « ثم طلعت الشمس فلیتم قد جازت صلاته» این یک روایت است. روایت دومی[۶] «و باسناه عن محمد بن علی بن محبوب، عن علی بن خالد» این علی بن خالد توثیق ندارد « عن احمد بن الحسن بن علی بن فضال، عن عمرو بن سعید، عن مصدّق بن صدقة، عن عمار الساباطی، عن أبی عبدالله علیهالسلام (فی حدیث) قال: فان صلّی رکعة من الغداة، ثم طلعت الشمس فلیتم الصلاة و قدجازت صلاته».
سوّمی هم روایت اصبغ بن نباته[۷] است، شیخ (ره) نقل میکند «عن سعد بن عبدالله، عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، و عبدالله بن محمد بن عیسی» عبدالله برادر احمد بن محمد بن عیسی است. «جمیعاً» نقل می کنند «عن عمرو بن عثمان»، که از اجلاء است «عن ابی جمیلة مفضل بن صالح» مفضل بن صالح توثیقی ندارد، بلکه تضعیف دارد « عن سعد بن طریف الاصبغ بن نباته، قال: قال أمیر المؤمنین علیهالسلام: من ادرک من الغداة رکعةً قبل الطلوع الشمس فقد ادرک الغداة تامّة».
دو روایت هم شهید در ذکری دارد[۸] «محمد بن مکی الشهید (فی الذکری) روی عن النبی صلیالله علیه و آله أنّ قا ل: من ادرک رکعةً من الصلاة فقد ادرک الصلاة» این اختصاص به صلاة صبح ندارد. باز شهید در ذکری نقل کرده است[۹] «قال: و عنه صلیالله علیه وآله من ادرک رکعةً من العصر قبل ان یغرب الشمس فقدادرک الشمس» شمس را درک کرده است. روایان همین ها هستند.
نقد روایات دالّ بر قاعده «من ادرک»
روایات شهید در ذکری، نبوی مرسل است. روایات دیگری هم همهاش ضعف دارد، روایات سومی علی بن خالد دارد. روایات دومی هم مفضل بن صالح دارد، میماند روایت اولی که «فان صلی رکعةً من الغداة ثم طلعت الشمس فلیتمّ و قدت جازت صلاته» این معتبر است. آنهای دیگر هم مؤیّد حساب میشود.
جهت دوم؛ لکن دو اشکال در این روایت هست، مع الغمض عن السند که وقتی یکی موثق شد، تمام شده است. دو اشکال مهم هست: اشکالی اولی ـ این موثقه در واقع در باره صلاة الغداة وارد شده است « من صلی رکعةً من الغداة ثم طلعت الشمس فلیتم وقد جازت صلاته» احتمال اختصاص به صلاة صبح میرود. چون در صلاة صبح شا رع یک توسعهای قرار داده است، اگر کسی یک رکعت را درک کرد، آن صلاة را ادا حساب کرده است. امّا در سایر صلوات قاعده مطلق است «من ادرک رکعةً فقد ادرکها» وقت را درک کرده است «ایّ صلاةٍ» و امّا آن روایت مطلقه که « من ادرک رکعةً من الصلاة فقد ادرک الصلاة» آن مرسله نبوی است، دلیل نمیشود. آن روایتی هم که د رعصر وارد شده است که من ادرک رکعة من العصر، قبل ان یغرب الشمس فقد ادرک الشمس» آنهم که نبوی مرسل است.
بقیه روایات حتی روایت اصبغ بن نباته هم در صلاة الغداة وارد شده است. روایت عمار هم در صلاة الغدادة است، امّا بر بقیه صلوات دلالت نمیکند. این یک جهت اشکال است.
روایات دال بر وظیفه شخص معتقد بع سعه وقت صلاة
جهت دیگری اشکال این است که مدلول ا ین روایات چیزی دیگری است، قاعده «من ادرک» نیست. اشکال عمده همین است، و آن این است که این روایات مال کسی است که اعتقاد دارد که وقت سعه دارد، میداند و اعتقاد دارد که باطلوع شمس هنوز وقت مانده است، میتواند صلاة صبح را بخواند. یا احتمال میدهد که هنوز وقت باقی باشد، این شخصی که جاهل به حال، یا معتقد به سعه وقت است، اگر یک رکعت خوانده، بعد طلوع شمس شد، صلاتش مجزی است، امّا کسی که از اول میداند که صلاة صبح را نمیتواند همهاش را قبل از طلوع شمس بخواند، این وظیفهاش چیست؟ وظیفهاش این است که صلاة را بخواند، ما باقاعده «من ادرک» میگوییم « من ادرک من اصلاة رکعةً فقد ادرکها» باید بخواند. این معنا از موثقه عمار استفاده نمیشود.
موثقه عما راین است که «فان صلّی من الغداة رکعةً» یک رکعت صلاة غداة را به نیت اداء خواند، چه کسی میتواند به نیت اداء بخواند؟ کسی میتواند که یا معتقد با شد که وقت سعه دارد و یا اقلش شاک با شد که وقت سعه دارد و احتمال سعه وقت بدهد «من صلی من صلاة الغداة» یعنی کسی که صلاة الغداة ادائی را یک رکعت خواند « ثم طلعت الشمس» بعد دید شمس طلوع کرد، در این صورت فلیتمّ» صلاتش را تمام کند قطع نکند « فقد جازت صلاته» صلاتش مجزی است. این مال کسی است که صلا ة ادائی نیت کرده است، و این هم نمیشود نیت صلاة ادائی از مکلف مگر این که بداند که وقت وسیع است، اعتقاد داشته و یا حد اقل احتمال بدهد. امّا کسی که قبل از دخول فی الصلاة میداند که وقت ندارد دو رکعت بخواند، دو رکعت را نمیتواند قبل از طلوع شمس بخواند، این چه کار کند؟ در این روایت وظیفه این شخص ذکر نشده است و موید آن این است که در همین روایت عمار که روایت ثانیه دارد و روایت سومی د راین باب است، دارد عن ابی عبدالله: «فان صلی رکعةً من الغداة ثم طلعت الشمس فلیتم الصلاة، و قد جازت صلاته، و ان طلعت الشمس قبل از یصلی رکعةً فلیقطع الصلاة» معلوم است که این روایت مال کسی است که صلاة ادایی صبح را به قصد ادا میخواند، میگوید: اگر یک رکعت را تمام کرده بگذرد، بقیه را بخواند. امّا اگر رکعت اول را تمام نکرده است، دید آفتاب طلوع کرده، در این صورت قطع کند، آن صلاة فایدهای ندارد.
لذا برای قاعدهای «من ادرک» از روایات، عموم استفاده نمیشود. مدلول این روایت برای کسی است که جاهل بالحال یا معتقد بالسعة، صلاة الغداة را نیت کرده اداء بخواند و در وسط دید که شمس طلوع کرد. حتی بعضی فرمودهاند: نبوی «من ادرک رکعة من الصلاة فقد ادرک الصلاة» هم همین طور است. چرا؟ چون این روایت، مختص به صلاة صبح هم نیست «من ادرک رکعةً من الصلاة فقد ادرک الصلاة» اگر بگوییم نبوی معتبر است و مشهور عمل کردهاند، تمام است این هم مدلولش این است که «من ادرک رکعةً» یعنی «من صلی رکعة» فرق است بین این که بگویند: «من ادرک من وقت الصلاة رکعةً» یعنی من ادرک من وقت الصلاة مقدار رکعةٍ اگر اینجور باشد، قبل از این که نماز را شروع کند، آن را میگیرد «من ادرک من وقت الصلاة مقدار رکعة» قبل از این که من داخل شوم مقدار رکعة را میدانم و درک کردهام آن اگر اینجور بود قاعده من ادرک عام میشود عالم را هم میگرفت ولکن روایت قاعده من ادرک این است که «من ادرک رکعة من الصلا ة، ادرک رکعةً» یعنی «صلی رکعة» ادراک صلاة، اتیان به صلاة است. قطع نظر از این روایات، اگر کسی بخواهد یک رکعت از صلاة مثلاً صبح یا ظهر یا عصر را بخواند، چه وقت میخواند؟ به چه نیت میخواند؟ به نیت اداء میخواند. این هم نمیشود مگر از کسی که به سعه وقت معتقد باشد یا اقلاً شاک باشد. قطع نظر از روایات «من ادرک» کسی که می داند بیشتر از مقدار یک رکعت از صلاة باقی نمانده است آیا میتواند به نیت اداء داخل بشود؟ نمیتواند. چون میداند که نمیتواند در وقت بخواند.
کلام بعضی مبنی بر اختصاص اشکال به روایت عمار
بعضی فرمودهاند که این اشکال مختص به روایت عمّار است. ولی بعضی از اجلاء و فحول فرمودهاند: این اشکال، اشکال سیّال است. حتی در روایت «من ادرک رکعة من الصلاة ادرکها» هست. چون ندارد که «من ادرک من وقت الصلاة مقدار رکعةٍ»، اگر این جور بود، شامل قبل از دخول در صلاة میباشد. قبل از این که من نماز صبح بخوانم، میدانم که به مدار یک رکعت میتوانم بخوانم. این روایت میگوید بخوان! این روایت این را نمیگوید، این روایت مال کسی است که یک رکعت را به حسب وظیفهاولیه خوانده است، به حسب وظیفه اولیه یک رکعت را خوانده باشد، باید به نیت اداء بخواند. به نیت اداء که میخواند، از کسی این نیت اداء ممکن است؟ از کسی که اعتقاد سعه داشته با شد و یا حد ا قل احتمال سعه بدهد. امّا این روایت دیگر عموم ندارد، کسی قبل از این که داخل بشود می داند که وقت سعه ندارد الاّ مقدار رکعت را کسی که به قصد اداء داخل شده است واجب است اتمام کند. این روایت در مقام بیان ایجاب الاتمام است، نه ایجاب الدخول فی الصلاة، دو مقام است. کسی که به نیت اداء، به صلاة غداة یا به مطلق صلاة داخل شده و در اثناء، وقت تمام شده است، امام میفرماید: اگر یک رکعت خوانده باید تمام کند.
لذا میگوید: «فان صلّی رکعة من الغداة ثم طلعت الشمس فلیتم» نه این که فلیتم فی الصلاة، این مال ایجاب الاتمام است. اگر چنین بود «من ادرک من وقت الصلاة مقدار رکعة فلیصلیها» میگفتیم: عام است. مال کسی است که به صلاة داخل شده است و در روایت نبوی، امام علیهالسلام همین جور فرموده است: «من ادرک رکعة من الصلاة» ادراک رکعة مثل این که در امام الجماعة میگوید: من یک رکعتش را رسیدم، یعنی یک رکعت را جماعةً اتیان کردم.
بدان جهت در موثقه دیگران این جور گفت: فان صلی رکعة من الغداة ثم طلعت الشمس فلیتم و قد جا زت صلاته، و ان طلعت الشمس قبل از یصلی رکعة فلیقطع الصلاة. روایت در مقام بیان حکم دخل ول فی الصلاة نیست، روایت در مقام بیان وجوب اتمام صلاة است. کسی که به حسب وظیفهاش داخل صلاة شده است، اتمام را برای او میگوید. کسی که به حسب وظیفه، به نیت اداء داخل صلاة میشود چه کسی میتواند باشد؟ کسی که میداند که وقت وسیع ا ست، قطع نظر از این حکمی که در این روایت است. موضوع حکم در این روایت چیست؟ موضوع حکم در این حکمی که از روایات استفاده میشود، کسی که داخل صلاة ادائی شده و یک رکعت خوانده است. لذا این اشکال، اشکال مهمی است ببینیم آیا جوابی دارد یانه؟
و الحمدلله رب العالیمن
—————————————————————————
[۱]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۲۸، ح۱٫
[۲]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۲۸، ح۳٫
[۳]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۲۷، ح۵٫
[۴]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، ح۳۰٫
[۵]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۳۰، ح۱٫
[۶]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۳۰، ح۳٫
[۷]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۳۰، ح۲٫
[۸]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۳۰، ح۴٫
[۹]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۳۰، ح۵٫