دروس خارج فقه / صلاة / درس ۷۲: مراتب فضیلت و تعجیل در وقت صلاة

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۷۲: مراتب فضیلت و تعجیل در وقت صلاة

«یستحب التعجیل فی الصلاة فی وقت الفضیلة و فی وقت الاجزاء، بل کلما هو أقرب‌الی الاول یکون أفضل،‌الاّ اذا کان هناک معارض کانتظار الجماعة أو نحوه».[۱]

صاحب عروه (ره) می‌فرماید: صلاة‌، وقت فضیلت و وقت اجزائی دارد. بر حسب مستفاد از روایات وقت فضیلت صلاة ظهر و صلاة عصر مراتبی دارد: یک مرتبه این است که نافله ظهر، قبل از ظهر و نافله عصر، قبل از صلاة عصر اتیان شود.

از مسأله مرتبه و مرتبه قدمین و اربعه اقدام و مثل و مثلین گذشتیم، این جور نیست که این چهار مرتبه، در بیان وقت فضیلت یکسان باشند. یعنی فرض کنید از مثل تا مثلین که مرتبه اخیری از فضیلت است، انسان هر قدر این صلاة را زود تر بخواند، و به آن درجه سوم از فضیلت نزدیکتر بشود، فضیلت آن بیشتر می‌شود. در وقت فضیلت سومی‌هر قدر صلاة را نزدیکتر به درجه دومی بخواند، افضل است، و هکذا. از این، تعجیل در وقت صلاة تعبیر می‌کنند.

در وقت اجزاء هم همینطور است. شخصی که مثلاً، از مثلین گذشت و صلاة ظهر و عصر را نخوانده است، وقت فضیلت نمانده است، بخواهد صلاة ظهر را در آن وقت بخواند، یا قبل از غروب به ثمانی رکعات بخواند، یکسان نیست. هر مقدار اقرب نزدیکتر به وقت فضیلت باشد، آن صلاة اولی است. ایشان می‌فرماید: هر چه صلاة أقرب به اولِ وقت شد، فضیلتش بیشتر می‌شود. أقرب به اول وقت در وقت فضیلت، یا در وقت اجزاء بشود. این که در روایات داشت «لکلّ صلاة وقتان» آن وقت که یکی وقت فضیلت بود بناءً علی القول المشهور و دیگری هم وقت اجزاء بود، در مقابل وقت اختیاری و وقت اضطراری که قول آخر بود، این وقت فضیلت هر قدر نزدیکتر به اول وقت صلاة بشود، افضل می‌شود، این معنا از روایات استفاده می‌شود.

روایات دالِّ بر استحباب در اوّل وقت

منها، صحیحه سعد بن أبی خلف[۲] « محمد بن الحسن باسناده عن محمد بن أحمد بن یحیی، عن محمد بن الحسین» بن خطّاب است، اشعری رضوان الله علیه « عن الحسن بن محبوب، عن سعد بن أبی خلف، عن ابی الحسن موسی علیه‌السلام قال: الصلوات المفروضات فی‌ أول وقتها اذا أقیم حدودها أطیب ریحاً» یعنی اگر شرائطش موجود و رکوع و سجودش تمام بشود «‌اذا أقیم حدودها أطیب ریحاً من قضیب اللآس حین یؤخذ من شجرة فی طیبه و ریحه و طراوته، و علیکم بالوقت الاول» در معتبره زراره[۳] است. شیخ نقل می‌کند« باسناده عنه» یعنی عن حسین بن سعید «عن فضالة بن أیوب، عن موسی بن بکر» واسطی، که گفتیم از معاریف است « عن زرارة قال: قال أبوجعفر علیه‌السلام: أحبّ الوقت الی الله عزوجل اوله حین یدخل وقت الصلاة» آن وقت که صلاة داخل می‌شود. «اوله حین یدخل وقت الصلاة فصلّ الفریضة» فریضه را بخوان «فان لم تفعل فانک فی وقت منهما حتی تغیب الشمس» که افضلش آن است که حین یدخل، صلاة را بخواند.

باز در صحیحه زراره[۴] این طور است «محمد بن یعقوب، عن محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن حماد» در یک نسخه « عن حماد» است و در یک نسخه دیگر « محمدبن زیاد» یعنی ابن ابی عمیر است، هر کدام که باشد جلیل القدر هستند « عن حریز» چون در مانحن فیه حریز است بعید نیست که حماد بن عیسی درست باشد عن زرارة قال: قال أبو جعفر علیه‌السلام: اِعْلَم أنّ اول الوقت أبداً افضل فعجّل الخیر ما استطعت»، هر مقدار که می‌توانی این خیر را زود تر اتیان کن «و احبّ الاعمال الی الله ماداوم علیه العبد» آن است که عبد به آن مداومت کند. یک روز اول وقت بخواند، هر روز این کار را بکند « ماداوم علیه العبد و ان قلّ» گر چه آن عمل کم باشد، لذا این روایات دلالت می‌کند که اگر انسان در اوّل اتیان کند افضل است. روی این اساس صاحب العروه (ره) ملتزم شده که وقت فضیلت عصر مثل ظهر از زوال شمس است.

بدان جهت کسی که این مسلک را دارد با این روایاتی که خواندم نمی‌گوید: احوط در درک فضیلت صلاة عصر این است که بعد از مثل خوانده شود، این احوط نمی‌شود، احوط عکس آن است. و “مثل” که آخر وقت فضیلت ظهر است و “مثلین” آخر وقت فضیلت عصر است. این بنا بر قول مشهور است. جماعتی مثل صاحب حدائق منکر شده است که مثل و مثلین وقت فضیلت باشند.

یکسان بودن ذراع و ذراعین با قدمین و اربعة اقدام و با قامة و قامتین

از صاحب حدائق سؤال می‌کنیم این روایات صحیحه را که خواندیم «للظهر قامةُ للعصر قائمتان» چه می‌کنی؟ فرموده است: مراد از قامت، ذراع است و مراد از قامتین ذراعین است و در حقیقت وقت فضیلت اوّلِ وقت ظهر قدمین و عصر قدمین اربعه اقدام می‌شود. ایشان فرموده: ذراع و ذراعین و قدمین و اربعة اقدام و قامة و قامتین همه اش مترادف هستند، مراد یک معنی است.

می‌گوییم از کجا می فرمایید؟ ـ قامت که بلندی شیء را می‌گویند ـ ایشان فرموده است: در روایاتی فرموده‌اند: «انّ القامة فی کتاب علیّ ذراع و القامتین فی کتاب علیّ ذراعین» روایتی داریم که در این روایات تعبیر به قامت و یا قامتین و ذراعین شده است،‌و قدمین یعنی دو پا، چون ذراعین به اندازه دو پا است و قدمین و اربعة اقدام شده است، هم یکی هستند.

این حرف صاحب حدائق را قبول نداریم. چون دلالت روایات قامتین واضح است این روایت که تقریباً سه روایت است و ایشان از آن روایت استفاده کرده است که مراد از قامت ذراع و ذراعین است، ضعیف السند هستند، هیچکدام قابل اعتماد نیستند. البته عذر صاحب حدائق معلوم است. چون صاحب حدائق (ره) مسلک اخباری را دارد. از رؤسای اخباریین است. مسلکشان این است که تمام روایات کتب اربعه را قطعی الصدور می‌دانند. صاحب وسائل خودش از اخباریّین است، در حاشیه وسایل بیاناتی دارد، می‌گوید: این اخباری که در کتب اربعه است، قطعی الصدور هستند. منتها مؤلفین این کتب مثل صدوق و شیخ طوسی و یا مثل کلینی که سند این روایات را ذکر کرده‌اند، مثلاً گفته‌اند: این سند به فلان کسی اینجور است، اینها را من باب زینت گفته‌اند که حدیث زینت پیدا کند، سلسله،‌ مسلسل باشد. نگویند که مقطوع یعنی مرفوعه و مرسله است. اگر این کلام از خود شیخ و صدوق و کلینی بود که می‌گفتند کتبی که ما از آنها اخذ کرده‌ایم نسبت به صاحبانش متواتر بود، احتیاج به سند نداشت، این سند را به آن کتب زینتاً ذکر کرده‌ایم، ما هم گفتیم: خودشان گفته‌اند. اگر همه آنها بگویند، معلوم می‌شود که همینجور است. در حالی که هیچکدام از اینها این حرف را نزده‌اند.

رفع ید از روایت به خاطر عدم تواتر کتب

چون در آخر کتاب، مشایخ یعنی سند را به آن کتب ذکر کرده‌اند. لذا اصل آن کتب متواتر نبوده بلکه نسخه بود. لذا آن نسخه بود. لذا از آن نسخه‌ای که به اسم کتاب حسین به سعید نقل می‌کند باید سند داشته باشد. لذا قطعی نبود. چگونه که روایات آن کتب، تا امام قطعیّ الصدور بشود؟ اصل آن کتاب، نسخه بود، لذا به آن کتاب سند می‌خواهیم. بله، حسین بن سعید کتاب دارد، عنوانش قطعی و متواتر بود، امّا این که این نسخه کتاب حسین بن سعید است، این طریقی می‌خواهد. روی این حساب این روایاتی که از آن نسخ نقل می‌شود، اینها متواتر نبود، فضلاً از روایات موجوده‌ای در آن نسخه تا امام‌ علیه‌السلام قطعی الصدور بوده باشده که امام علیه‌السلام بدون شک و شبهه این را فرموده است.

شاهدش هم این است که خود شیخ (ره) خود صدوق (ره) خود کلینی (ره) در بعضی از روایات مناقشه کرده‌اند و گفته‌اند: این روایات معلوم نیست و سند آنها ضعیف است و خودشان هم مناقشه کرده‌اند. حتی کلینی (ره) به حسب تتبع، خودش مناقشه می‌کند، فضلاً از شیخ که خیلی است، که ‌می‌گوید: در سند این فلانی است «لایعبأ به» و به آن سند اعتناء نمی‌شود. صدوق (ره) هم همین طور است. روی این اساس روایت باید معتبر باشد تا ما بگوییم آن روایاتی که مثل صحیحه احمد بن عمر بن الحلال که امام‌ علیه‌السلام فرمود: برای ظهر وقت فضیلت الی قامة است و برای عصر الی نصف القامة است، ما برای رفع ید از این ظهور دلیل می‌خواهیم. به این سه روایت ضعیفه که دو تای آنها به علی بن حمزه بطائنی ختم می‌شود، از این روایات به واسطه نقل او نمی‌توانیم رفع ید کنیم. لذا حرف صاحب مدارک معتبر نیست. ما در مورد این اخبار ضعیفه نمی‌گویم: اینها باطل هستند، مطابق با واقع نیستند و یا از امام صادق علیه‌اسلام نشنیده‌اند، برای این که محتمل است که امام فرموده باشند، این برای ما حجت نمی‌شود به نحوی که به واسطه آن ا خبار ضعیف، و از عموم یا اطلاق و ظهور حجتی رفع ید کنیم مگر این که اخبار ضعیفه متواتر اجمالی باشد. وقتی که متواتر اجمالی شد و اطمینان به صدق بعض آنها شد، این در قدر متیقن حجت می‌شود و در غیر آن رفع ید می‌کنیم. لذا وقتی که مثل تمام شد، وقت فضیلت ظهر گذشته است.

صاحب عروه (ره) از این حکم مواردی را استثناء می‌کند، که تعجیل به صلاة در وقت دخول مستحب است و فضیلت دارد، در مسأله۱۳ که بعد از بیان وقت نوافل خواهد آمد، آنجا بیان خواهد کرد.

موارد استحباب تأخیر از اوّل وقت

و لکن در مانحن فیه یک استثناء ذکر می‌کند می‌گوید: تعجیل مستحب است،‌مگر درجایی که امر دیگری مرجّح تأخیر بشود. مثل انتظار صلاة جماعت، در اوّل وقت که ظهر شد، فراردی بخواند و یا در بیتش بخواند. امّا اگر بخواهد تأخیر بیندازد، جماعت جمع می‌شوند و در مورد رسول الله صلی الله علیه وآله هم گفته شده است که ایشان تأخیر می‌انداخت تا مردم جمع بشوند. «کانتظار جماعة و نحوه» به مسأله صلاة الجماعة منحصر نیست. ولکن اینها بعد از انقضاء وقت فضیلت می‌آیند و نماز جماعت می‌خوانند تا جمع بشوندو وقت فضیلت صلاة مغرب می‌گذرد، شفق ساقط می‌شود، و بعد از آن می‌آیند و مغرب و عشاء را می‌خوانند. مقتضایش این است که انتظار جماعت افضل است؛ اعمّ از این که انتظار جماعت در وقت فضیلت یا در غیر وقت فضیلت باشد.

ولکن بعض اعاظم (ره) تفصیل داد‌ه‌اند که اگر انتظار جماعت در وقت فضیلت بشود، بلا شبهة انتظار، اولی است. امّا دلیل نداریم که اگر جماعت د رغیر وقت فضیلت صلاة‌منعقد شود، رعایت صلاة الجماعة از صلاة در وقت فضیلت افضل باشد، فرموده است: در مانحن فیه فیه دلیلی را صاحب وسایل (ره) به این معنا ذکر کرده است و عنوان باب همینجور است ج۵ وسایل رویتی را صدوق (ره) نقل می‌کند[۵] و آن این است: «محمد بن علی بن الحسین» که صدوق ا ست « باسناده عن جمیل بن صالح، أنّه سأله أباعبدالله علیه‌السلام» ‌از امام صادق علیه‌السلام پرسید: «أیهما افضل؟» کدام یکی از این دو عمل افضل است؟ «یصلی الرجل لنفسه فی اول الوقت» مردی در اول وقت نماز را برای خودش تنها بخواند « أو یؤخّرها قلیلاً» یا قلیلاً به تأخیر بیندازد «و یصلی بأهل مسجده» با اهل مسجدش بخواند «اذا کان امامهم» اگر امام اهل مسجد باشد. اهل مسجد دیر می‌آیند. این اول وقت بخواند، یا یک خورده تأخیر کند، با آنها بخواند؟ «قال:‌ یؤخر و یصلّی باهل مسجده اذا کان الامام» اگر امام جماعت است تأخیر بیندازد.

صاحب حدائق فرموده است: «استحباب الجماعة ولو فی آخر الوقت و اختیاره علی الصلاة الفرادی فی اول للامام» فقط برای امام یعنی امام جماعة، این بعض الاعاظم (ره) فرموده است: این روایت من حیث السند ضعیف ا ست. به جهت این که صدوق (ره) در مشیخه “من لایحضره الفقیه” سند بعض روایاتی را که در فقیه از آنها روایت کرده است، ذکر نکرده است. بعضی از اشخاص هستند، کم هم نیستند که سند را به آنها ذکر نکرده است. یکی از آن اشخاص این جمیل بن صالح است که از اجلاّ است، شخص معتبر وعدل و ثقه‌ای است، و کلینی و صدوق سندش را به جمیل بن صالح د راین روایت وسایر روایاتی که از جمیل بن صالح نقل کرده است، ذکر نکرده است، لذا روایت من حیث السند ضعیف می‌شود. ایشان فرموده : من حیث السند ضعیف است.

امّا من الدلالة هم ضعیف است. برای این که فرض شده است که این شخص امام است، اوّلا صلاة الجماعة در وقت فضیلت منعقد نمی‌شود، یؤخر قلیلاً کأنّ صاحب وسایل در صلاة مغرب اینجور فهمیده است. سقوط شفق که شد، فضیلت نماز مغرب اینجور فهمیده است. سقوط شفق که شد، فضیلت نماز مغرب می‌گذرد. ایشان فرموده است: اگر اینجور هم باشد، مفهومش قضیه شرطیه است « اذا کان اماماً» غایت مدلولش بر این است که امام این طور است، امّا آیا در غیر امام هم اینجور است؟ نه! دلالتی ندارد. ایشان فرموده است: ما دلیلی نداریم که صلاة الجماعة در غیر وقت فضیلت، اقرب از صلاة فرادی است، می‌فرمایدکه سابقاً هم صلاة الجماعة‌را مسلمین در وقت فضیلت می‌خواندند. صلاة با جماعت در وقت فضیلت مسلم است که مقدم بر صلاة فرادی است، ولو این صلاة فرادی اول اول وقت باشد. بدان جهت تفصیل داده‌اند مابین جایی که انتظار به وقت فضیلت بشود، یا غیر آن.

استحباب تعجیل نماز مطلقاً

ولکن به نظر قاصر ما فرقی مابینهما نیست. چرا؟ چون مدرک حکم این روایت نیست، این روایت را ما دلیل نمی‌دانیم اگر سندش هم معتبر بود دلیل نبود. دلیل ما اطلاق روایات صحیحه است که آنها دارند « الصلاة فی الجماعة تفضل علی کل صلاة الفرد بأربع و عشرین درجة) صلاة‌الجماعة ۲۴ درجة زاید بر صلاة فرادی فضیلت دارد، اگر در مسجد بشود با عالم بشود، یا مسجد کوفه و یا مسجد سهله و یا در حرم امیر المؤمنین علیه‌السلام یا در حرم سید الشهداء علیه‌السلام باشد، بالا می‌رود، لذا می‌گوید: الصلاة فی جماعة تفضل علی کل صلاة فرد بأبع و عشرین درجة ‌تکون خمسة و عشرین صلاة» یک صلاة ۲۵ صلاتی می‌شود. اطلاق دارد، صلاة الفرد و صلاة الجماعة در وقت فضیلت خوانده شود یا هر در وقت اجزاء انجام بشود، یا یکی در وقت فضیلت دیگری وقت اجزاء بشود. اطلاق دارد. روایت دیگری هم دارد که دلالت می‌کند انسان اگر فرادی خواند، بعد صلاة الجماعة پیدا کرد، صلاة را به جماعت هم بخواند و آن صلاة جماعة را فریضه‌اش را قرار بدهد.

کلینی (ره)[۶] از شیخش نقل می‌کند « محمد بن اسماعیل، عن الفضل بن شاذان» این یک سند و « و علی بن ابراهیم عن ابیه» این دو سند، «جمیعاً عن ابن ابی عمیر» همه شان از «ابن ابی عمیر» نقل می‌کند « عن حفص بن البختری» که از اجلاء است و غالباً ابن ابی عمیر از او روایت دارد « عن ابی عبدالله علیه‌السلام، فی الرجل یصلی الصلاة وحده ثم یجد جماعة،‌ قال: یصلّی معهم و یجعلها الفریضة» آن را فریضه اش قرار بدهد. امام استفسار نفرموده. دلالت واضحه دارد که صلاة الجماعة از صلاة فی اوّل الوقت، افضل است ولو آن در وقت فضیلت است این در وقت فضیلت نیست «بلا فرق بین الامام و المأموم» و امّا روایت جمیل بن صالح « عن أبی عبدالله علیه‌السلام، أیّهما افضل؟ یصل الرجل لنفسه فی اول الوقت او یؤخر قلیلاً و یصلی بأهل مسجده» سابقاً شیعه متفرق بودند، در مساجد نوعاً عامه بودند شیعه ها هم کمتر می‌آمدند، ولی عامه بودند. شیعه ها مؤدب بودند در مکتب امام صادق علیه‌السلام، امام باقر علیه‌السلام، موسی بن جعفر علیه‌السلام، خود سنیها اینها را مقدم می‌کردند که شما امام جماعت باشید. امام می‌گوید: عیبی نداد ، مقدم بکند. روی این اساس این شخص اگر امام باشد قرائت می‌خواند. وقتی که تمام شد هم قلب آنها را به دست آورده است،‌ و هم نماز اتیان کرده است.

امّا اگر فرض بفرمایید بر این که مأموم، بشود امام از سنیها بشود،‌ یکی از دو کار را باید بکند؛ یا صلاة را در خانه بخواند و بعد بیاید و به آنها صورتاً اقتداء کند و یا اگر اقتداء کرد نماز را نخواند باید حمد و سوره را بخواند، روایت دارد که این را باید بخواند. روی این اساس اگر امام می‌فرماید: «أیّها أفضل؟ یصلّی الرجل لنفسه فی اول الوقت او یؤخر قلیلاً یصلی بأهل مسجده، اذا کان اماماً» خود جمیل بن صالح ملتفت بود که امام فرض می‌کند اگر که او به مسجد برود، امام خواهد شد، امام هم فرمود: «یؤخر و یصلی بأهل مسجده اذا کان هو الامام» اگر امام باشد،‌ عیبی ندارد. آن روایت مطلق فرمود: صلاة‌الجماعة مساوی با۲۵ صلاة است، خودش هم فرمود: «فلیجعلها فریضةً» آن را هم فریضه قرار بدهد. لذا فرقی نیست در تأخیر لانتظار صلاة الجماعة صحیحة انتظار صلاة‌ الجماعة، مرجّح تأخیر است، أولی این است که صلاة را در اول وقت فضیلت خودش بخواند، بعد همان صلاة‌را به جماعة اعاده کند، کما این که مورد روایت بود.

و الحمد لله رب العالمین

———————————————————-
[۱]ـ عروه، ج۱، ص۵۲۳، مسأله۹٫
[۲]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۳، ح۱٫
[۳]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۳، ح۵٫
[۴]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۳، ح۱۰٫
[۵]ـ وسائل الشیعة ج۵، ابواب صلاة‌الجماعة، باب۹، ح۱٫
[۶]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب الصلاة الجماعة، باب۵۴، ح۱۱٫