دروس خارج فقه / صلاة / درس ۶۶: صور عدم ادراک تمام وقت
«اذا بقی مقدار خمس رکعات الی الغروب قدّم الظهر، و اذا بقی أربع رکعات أو اقلّ قدّم العصر، و فی السفر اذا بقی ثلاث رکعات قدّم الظهر، و اذا بقی رکعتان قدم العصر….».[۱]
صاحب عروه سه مسأله از مسائل باقیمانده از اوقات، را میفرماید: اگر انسان «حاضر» باشد، یا «ناوی عشرة ایام» باشد که وظیفهاش تمام است،نماز ظهرین را نخوانده است، وقتی متدکر شد و میخواهد بخواند،اگر هشت رکعت به غروب خورشید باقی نمانده است، وظیفهای او چیست؟ میفرماید: اگر به اندازه پنج رکعت یابیشتر مانده ولو اقتصار به واجبات در نماز بکند، پنج رکعت میتواند بخواند، این شخص مکلّف است که باید اوّل نماز ظهر، بعد عصرش را بخواند.
اگر مسافر باشد، و به اندازه چهار رکعت به غروب خورشید باقی مانده، اول ظهر و بعد عصرش را میخواند، اگر به اندازه سه رکعت مانده است، باز اوّل ظهر بعد عصرش را میخواند، اگر به اندازه دو رکعت باقی مانده است، فقط نماز عصر را میخواند.
پس برای حاضر، اگر به مقدار پنج رکعت باقی مانده است، اوّل ظهر، و بعد عصر را میخواند، اگر چهار رکعت باقی مانده فقط عصر را میخواند، دلیل این مطلب معلوم شد. شارع امر کرده است از زوال تا غروب خورشید، مکلف حاضر و یا در حکم حاضر، دو نماز را قبل از غروب تمام کند ـ یعنی آخرین رکعت نماز عصر باید قبل از غروب تمام بشود. چون نماز تدریجیّ الوجود است، رکعت ثالثه باید یک رکعت مانده و رکعت ثانیه نماز عصر، باید دو رکعت مانده به غروب خورشید تمام بشود، نماز ظهر باید قبل از چهار رکعت مانده به غروب خورشید تمام بشودـ اما اگر به غروب خورشید چهار رکعت مانده و شخص «حاضر» یا در حکم «حاضر» است ـ مثل کسی که قصد اقامه دارد ـ متوجه شد نمازش را نخوانده، در این صورت نماز ظهرش قضاء شده است.
شارع انتهای وقت نماز عصر و ظهر را غروب خورشید قرار داده است و نماز هم که تدریجی است، یعنی اگر فقط به مقدار چهار رکعت وقت باقی مانده، فقط امر به نماز عصر دارد. ترتیب هم شرط نیست. چرا؟ برای این که ظهر قضاء شده است. گفتهاند ترتیب در دو جا شرط است : هر دو معاً قضاء بشود و یا هر دو ادءاً اتیان بشوند، لذا در اینجا نماز عصر را میخواند، امّا اگر به غروب خورشید مقدار پنج رکعت باقی مانده است، یک رکعت وقت نماز ظهر است، حدیث «من ادرک» میگوید: نماز ظهر را بخوان. چون نماز ظهر اداءا ست. اگر این حدیث نبود، میگفتیم نماز ظهر فوت شده است، چون در مقدار یک رکعت، چهار رکعت اتیان نمیشود، درمانحن فیه این حدیث « من ادرک من الصلاة فی وقتها رکعة» را شهید در ذکری نقل کرده است و الاّ روایاتی داریم که سندش معتبر است « من ادرک من الصلاة الغدات رکعة فقد ادرکها» یعنی یک رکعت بعد از طلوع خورشید در واقع شد، عیبی ندارد. اصحاب ما در نماز صبح خصوصیّتی نفهمیدهاند. به جهت این که غالباً نمازی که رکعاتش فوت میشود و یا به تأخیر میافتد، نماز صبح است.
حدیث «من ادرک» و دلالت آن
حدیث «من ادرک» از طریق عامّه روایت شده، لاعن طریقنا، که شهید در ذکری آن را از نبی صلیالله علیهو آله نقل کرده است، و اگر از طریق خاصه هم باشد در کتب فعلی نیست. شاید نز ایشا از طریق خاصه بوده و در این احتمال بعداً صحبت خواهیم کرد.
روی این حساب «من ادرک من الصلاة رکعةً» میگوید: نماز ظهر را درک کردهای، یعنی باید بخوانی، خواندن نماز ظهر هم مستلزم فوت نماز عصر نیست. چون یک رکعت از نماز عصر به غروب خورشید مانده در وقت واقع میشود. اگر کسی بخواهد عمداً و متعمداً نمازش را به آخر وقت بیندازد، طوری که یک رکعت و یابیشتر نمانده باشد، که بعض از نماز در خارج از وقت واقع میشود، جایز نیست، تأخیر و ترک نماز از آن وقت حرام است، و لکن اگر مرتکب شد و یک رکعت را درک کرد، نماز را درک کرده است، این وقت اضطراری است. اگر هم شما بگویید او که میتوانست صلاة عصر را بتمامه در وقت اختیاری اتیان کند، اگر ظهر را بخواند خودش را به وقت اضطراری انداخته، پنج رکعت به غروب مانده است لذا نماز در وقت اضطراری واقع میشود. گفتیم: این به حسب مفهوم از ادله اضطرار جایز نیست، ولکن شارع گفته است: «من أدرک من الصلاة رکعةً» شامل ظهر هم هست «فقد ادرکها یعنی ظهر بخواند، این تأخیری خودش به تجویز شارع است. لذا محذوری ندارد.
پس معلوم شد، شخص اگر مسافر باشد و نماز ظهرین را نخوانده، به مقدار سه رکعت به غروب خورشید باقی مانده باشد، اول باید نماز ظهرین را بخواند، چون «من ادرک رکعة، من الوقت فقد أدرکها» بعد یک رکعت به غروب خورشید باقی مانده، صلاة عصر را میخواند،و آن هم فوت نمیشود چون در وقت اضطراری آن را درک میکند.
مقتضای تقسیط است. گفتیم: شارع برای کسی که نماز ظهر و عصر را نخوانده، گفته این دو نماز را باید اتیان کنی، ترتیب هم شرط است. آخر وقت هم غروب خورشید است. اگر هشت رکعت بخواهم در عرض چهار رکعت اتیان کنم، نمیشود، تکلیف بما لایطاق است. پس مقتضای این که شارع میگوید: رکعت اخیری صلاة عصر را قبل از غروب باید اتیان کنی، یعنی رکعت اخیری (رکعت سومی) باید به مقدار یک رکعت به غروب خورشید باقی مانده تمام بشود، و الاّ حرام است. رکعت دومی، دو رکعت مانده به غروب خورشید تمام بشود، رکعت سومی، سه رکعت مانده تمام بشود، رکعت اولی یک رکعت مانده تمام بشود. نماز ظهر قبل از آن که چهار رکعت به مغرب بماند، باید تمام بشود، در مانحن فیه، نماز ظهر ساقط است در این فرض، فقط نماز عصر است و مشروط در نماز عصر دیگری ترتیب نیست. چرا؟ چون ظهر قضاء شده است. ما آن وقت اختصاصی که مشهور میگویند را نمیگوییم. مشهور میگویند: اگر کسی اعتقاد داشت که هشت رکعت مانده به غروب خورشید و یا پنج رکعت مانده به غروب خورشید، اول باید نماز ظهر را شروع کند، وقتی که نماز ظهر را تمام کرد، دید خورشید غروب کرد، و وقت به نمازعصر نرسید. بنا بر گفته مشهور نماز ظهرش باطل است، امّا بنابر گفته، عیبی ندارد. چون خیال می کرد که تکلیفش در آن وقت، فقط نماز ظهر است، و آن ترتیب ساقط میشود، «لاتعاد» میگوید، وقت تخلف نکرده است.
ادراک بعض از آخر وقت در عشائین
«… و اذا بقی الی النصف اللیل خمس رکعات قدّم المغرب، و اذا بقی أربع أو أقلّ قدّم العشاء، و فی السفر اذا بقی أربع رکعات قدّم المغرب، و اذا بقی اقلّ قدّم العشاء و یجب المبادرة الی المغرب بعد تقدیم العشاء اذا بقی بعدها رکعة أو ازید، و الظاهر أنها حینئذ اداء، و ان کان الاحوط عدم نیّة الأداء و القضاء».[۲]
صاحب عروه نسبت به نماز مغرب، میگوید:اگر شخص «حاضر» یا در حکم «حاضر» باشد و مغرب و عشاء نخوانده باشد، اگر به نصف اللیل به اندازه پنج رکعت باقی مانده باشد، مکلف است که اول نماز مغرب، بعد نماز عشاء را اتیان کند. چرا؟ برای این که وقتی که پنج رکعت به نصف اللیل باقی ماند، یک رکعت از وقت نماز مغرب را درک کرده است «من ادرک» میگوید: نماز مغرب را بخوان. چون یک رکعت وقت باقی مانده است. نماز مغرب را خواند، بعد از آن عشاء را اتیان میکند. چون قسمتی از نماز عشاء در خارج وقت واقع میشود، به اندازه دو رکعتش، عیب ندارد. چرا؟ چون «من ادرک» میگوید: عیب ندارد، درک کرهای.
این که تفویت وقت اختیاری جایز نیست، به جهت دلیل شرعی است که متفاهم عرفی از ادله اضطرار این است که تفویت وقت اختیاری جایز نیست. «من ادرک» شامل نماز مغرب است، چون یک رکعت از وقت را درک میکند، شارع ترخیص میدهد که نماز مغرب را بخوان، یعنی تأخیر عشاء عیبی ندارد. ایشان میگوید: امّا اگر چهار رکعت به نیمه شب باقی مانده باشد، وقت نماز مغرب تمام شده است. وقت نماز مغرب ولو به اندازه یک رکعت تمام شده است. چون نماز عشاء نخوانده است و ملتفت است که نماز عشاء را نخوانده است، مقتضای تقسیط این است که وقت نماز عشاء جایز است. اگر مغرب را سه رکعت بخواهیم، سه رکعت عشاء باید خارج از وقت واقع بشود. تفویت واقت اختیاری عشاء است که جایز نیست. لازمه (من ادرک) ترخیص در تفویت اختیاری عشاء است، و امّا در مانحن فیه که چهار رکعت باقی مانده است، اگر نماز مغرب را بخواند، تفویت وقت اختیاری نماز عشاء را کرده است، و نماز مغرب که وقتش تمام شده است، «من ادرک» آن را نمیگیرد. روی این حرف فرمودهاند: مکلف است که فقط نماز عشاء را بخواند.
صحّت قضاء نماز مغرب در وقت اختصاصی عشاء
این که میگوییم، وظیفه شرعی مکلف این است که اگر بخواهد معصیت نکند، اوّل باید نماز عشاء را بیاورد، چون نماز مغرب قضاء شده به مقتضای تقسیط است، و امّا اگر کسی در چهار رکعت مانده به نصف اللیل نماز مغرب را اتیان کرد، این دو را چطور میتواند اتیان کند؟ یک وقت این است که نماز مغرب را اتیان میکند عارف به مسأله است، به عنوان قضاء اتیان میکند. اگر به عنوان قضاء اتیان کند، نماز مغربش صحیح است. چرا؟ چون در مانحن فیه ترک نماز عشاء، حرام است، و الاّ نماز مغرب را به عنوان قضاء اتیان کردن، حرمت ندارد. امر به شیء نهی از ضد خاص نمیکند. ترک شروع نماز عشاء در این وقت حرام است، ترک شروع نه این که این صلاتی که ضد خاص است، این حرام است. امر به شیء که عبارت از نماز عشاء را در این چهار رکعت مانده شروع کن، این واجب است، ضد خاصش صلاة مغرب قضائی خواندن است، امر به شیء نهی از ضد خاص نمیکند.
ادّلهای که میگوید صلاة فوت شده را قضاءکن، این قضاء را هم میگیرد. چرا؟ چون وقت مغرب تمام شده و من در وقت نماز اخری، نماز مغرب را اتیان میکنم، عیبی ندارد. اداءً که اتيان نمیکنم تا اشکال داشته باشد، قضاء محذوری ندارد. مثلاً شخصی اصلاً نماز مغربش را نمیخواند، تا یک رکعت به نصف اللیل مانده صبر میکند، نماز عشاء را شروع میکند، او معصیت کرده که تأخیر انداخته، ولکن نماز عشاء صحیح است. چون «من ادرک من الوقت رکعة فقد أدرکها». پس در مانحن فیه، اینکه میگوئیم: نمیتواند نماز مغرب را بخواند و باید عشاء را شروع کند، این تکلیف است. اگر نماز عشاء را شروع نکند، تفویت وقت اختیاری نماز عشاء بلا مجوّزٍ و مرخّصٍ کرده است.
قسم دیگرش این است که شخصی جاهل بود، خیال میکند که وظیفه واقعیّة اش صلاة مغرب است،نماز مغرب را اتیان کرد، بعد عشاء را اتیان کرد، مغربش صحیح است قضاءٌ لا أداءً. چرا؟ چون قصد کرده است، من نسبت به نماز مغرب وظیفه واقعی خودم را اتیان میکنم، این قصد اجمالی قضاء را کرده است و اجمالاً قصد کرده است، ولی خیال میکرده است که قضاء نیست اداء است، این اشتباه در تطبیق است و ضرر نمیرساند، و امّا اگر بخواهد عالماً و عامداً نماز مغرب را به قصد اداء شروع کند، تشریع است، دلیل نداریم که وظیفهاش نماز اداء است. چون نماز مغرب وظیفه اداء از «من ادرک» استفاده میشد، اینجا مصداق ندارد، لذا اتیان نماز به عنوان اداء تشریع است عمل را فاسد میکند. امّا نسبت به مسافر، ایشان میگوید: اگر به انتصاف اللیل چهار رکعت باقی مانده است، مسافر نماز مغرب را میخواند، چون نماز عشاء دو رکعت وقت دارد «من ادرک رکعةً» میگوید: نماز مغرب را بخوان! یک رکعت نماز عشاء خارج از وقت واقع میشود، نماز عشاء را از وقت ا ختیاری به تأخیر انداختن، روی دلیل است، چون شارع تجویز کرده است.
تقدّم نماز عشاء بر نماز مغرب
و امّا در صورتی که سه رکعت به نصف اللیل باقی مانده ـ دقت در این مسأله همین فرض است ـ میفرماید: با این که عشاء دو رکعت وقت اختصاصی دارد، ابتداءً باید نماز عشاء اتیان کند. چرا؟ برای این که اگر نماز مغرب را بخواند، نماز عشاء فوت میشود، هم در وقت اختیاری و هم در وقت اضطراری. آن دلیلی که به ما تجویز کرد خواندن مغرب را، در آن صلاتی بود که یک رکعت از وقت نماز عشاء را درک کرده باشی، نه این که اصلاً موجب تفویت نماز، شود حال میگوید: در این صورت که سه رکعت به آخر وقت باقی مانده، خواندن نماز عشاء شرط دارد و باید نماز عشاء را بخواند، این جور نیست که صبر کند تا دو رکعت مانده عشاء را شروع کند. لذا در این صورت، بعد از خواندن نماز عشاء به اندازه یک رکعت به نصف اللیل باقی مانده است، میگوید: در آن یک رکعت واجب است مغرب را شروع کند. چون نماز مغرب وقتش است و وقت اختصاصی هم در فرض نیست. چرا؟ چون نماز عشاء را قبلاً خوانده است، گفتیم: بنابر این مسلک عروه و مسلک فحول از فقهاء وقت اختصاصی در صورتی است که نماز اخیری را قبلاً نخوانده باشد، و الاّ اگر خوانده باشد، در آن یک رکعت قاعده« من ادرک» میگوید که مغرب را بخوان، و نماز مغرب هم اداء است.
اگر پرسیدند کدام دو صلاتی است که مابینهما ترتیب شرط است و لکن ترتیب در آن دو نماز رعایت نمیشود، همین مسأله است. صورت دیگری هم دارد که در مسائل آئیه بحث خواهیم کرد.
ایشان میفرماید: مسافری که نماز مغرب و عشایش را نخوانده، وقتی سه رکعت به نصف شب مانده، اگر بخواهد در این سه رکعت نماز مغربش را بخواند، نماز عشاء هم در وقت اختیاری و هم در وقت اضطراری فوت میشود «من ادرک» آنجا را نمیگیرد و مکلف است نماز عشاء را شروع کند و نماز مغرب هم بعد از عشاء امر دارد. چرا؟ چون اگر عشایش را دو رکعتی تمام کند، یک رکعت وقت برای نماز مغرب باقی مانده، چون نماز عشاء را قبلا خوانده، مسلک ماهم تزاحمی است، لذا الان تزاحمی نیست پس ترتیب هم ساقط شده و وقت نماز مغرب است.
«اذا بقی مقدار خمس رکعات الی الغروب قدّم الظهر» وقتی که شخص حاضر پنج رکعت به غروب خورشید وقت دارد، ظهر را مقدم میکند «و اذا بقی اربع رکعات» من ادرک نماز ظهر را میگیرد. لازمهاش این است که نماز عصر در وقتش اتیان بشود، البته در وقت اضطراری عیب ندارد. «و اذا بقی اربع رکعات او اقلّ» اگر به غروب خورشید چهار رکعت باقی ماند یا کمتر از چهار رکعت« قدم العصر» چون ظهر دیگری ساقط میشود و به مقتضای تقسیط باید نماز عصر را بخواند. «من ادرک» نماز ظهر را ندارد «و فی السفر اذا بقی ثلاث رکعات» در ظهرین اگردر سفر به اندازه سه رکعت ماند، «قدّم الظهر» چون من ادرک» ظهر را میگیرد «و اذا بقی رکعتان» اگر در سفر فقط دو رکعت وقت باقی ماند «قدم العصر» این مال حاضر است «و اذا بقی الی النصف اللیل خمس رکعان قدم المغرب» من ادرک مغرب را میگیرد «و اذا بقی اربع او اقلّ قدّم العشاء» عشاء را مقدم میکند. چون اگر نماز کمتر از چهار رکعت، یعین مغرب را بخواند، اصل نماز عشاء فوت میشود، سه رکعت فقط برای مغرب کافی است «و اذا بقی اربع او اقل قدم العشاء» عشاء را مقدم میکند.
«و فی السفر اذا بقی اربع رکعات قدم المغرب، و اذا بقی اقل» که سه رکعت و یا کمتر از سه رکعت است «و قدم العشاء» یعنی وقتی که نماز عشاء را خواند، باید فورا این سه رکعت را بخواند و به نصف اللیل یک رکعت میماند «و یجب المبادرة الی المغرب بعد تقدیم العشاء اذا بقی بعدها رکعة أو ازید» مقدار رکعت او ازید بما «الظاهر انّها حینئذ اداءٌ» ظاهر این است که نماز مغرب را می خواند اداء است. چون «من ادرک من الوقت رکعةً» نماز عشاء را خواند، و الان وقت مال مغرب است «من ادرک رکعةً فقد ادرکها» این که ایشان میگوید: «ویجب المبادرة الی المغرب بعد تقدیم العشاء» یعنی در این وقت سه رکعت، عشاء را که باید بخواند، مغرب را هم پشت سر او در آن یک رکعت بخواند، و الاّ اگر تأخیر انداخت مغرب قضاء میشود. اگر «من ادرک» مغرب را نگرفت، مغرب قضاء شده است، قضاء هم که واجب موسع است. این که میگوید: «یجب المبادرة» یعین باید نماز عشاء را جلوتر اتیان کند، در این یک رکعت مغرب را اتیان کند، ظاهر، این است که اداء است «و ان کان الاحوط» ـ احوط استحبابی میشودـ این که متعرض اداء و قضاء نشود، بگوید: وظیفهام را انجام میدهم.
عدم جمع أحوطِ وجوبی با فتوا
مرحوم سید حکیم فرموده: این احوط منافات دارد با این که فرموده: اداء است، میگوییم اگر احوط وجوبی میفرمود، بلکه این منافات میداشت، احوط وجوبی فتوا ندارد «و الظاهر» فتوا است، احوط وجوبی هیچ وقت با فتوا جمع نمیشود. اگر فقیهی در رسالهای اوّل فتوا بدهد، بگوید: «و الظاهر کذا» و بعد بگوید: «والاحوط وجوباً» این عدول از فتوا است. چون احتیاط وجوبی با فتوا جمع نمیشود، و امّا احتیاط استحبابی عیب ندارد، وشیخ در وسائل در بحث برائت بحثی دارد، که احتیاط حسن است،حتی در موارد طرق، امارات معتبره، چون طرق و امارات، طرق علمی هستند، اما مفید علم به واقع نیست، ممکن است در واقع خلاف آن باشد احتیاج حتی در طرق حسن.
لذا صاحب عروه نفرموده است: «و ان کان الاحوط وجوباً» که عدول بشود، این «ان» وصلیّه است أحوط مطلق الاحوط است، احتیاط بعد از فتوا احتیاط استحبابی میشود.
—————————————————————-
[۱]ـ عروه، ج۱، ص۵۲۱، مسأله۴٫
[۲]ـ عروه، ج۱، ص۵۲۱، مسأله۴٫