دروس خارج فقه / صلاة / درس ۵۹: ظهور لیل و نهار در بین طلوع و غروب شمس
ظاهر لیل بین غروب شمس و طلوع شمس است، کما این که ظاهر نهار بین طلوع شمس و غروب شمس است، مگر این که متکلّم در کلامش قرینهای بیاورد یا از خارج دلیلی قائم بشود که مراد متکلم خلاف این است.
هر جا این دو عنوان، یعنی لیل و نهار در کلام شارع موضوع حکم شد، و قرینه قائم شد که مرادش از لیل مابین غروب شمس و طلوع فجر است، یا قرینه قائم شد که مرادش از نهار، بین طلوع فجر تا غروب شمس است، حکم به الحاق در این نهار و لیل را ملتزم میشویم. و اما اگر قرینهای قائم نشد، مثل ثلاثة ایام در اقلّ الحیض، و عشره ایام در اکثر الحیض و اقلّ الطهر عشره ایام، ثلاثین یوما متردداً در انقضای زمانی که مسافر متردداً قصر میخواند، اخذ به ظاهر میکنیم.
در مقابل این حرف، قولی بود که مابین طلوع فجر و طلوع شمس داخل لیل نیست، بعضی مثل صاحب جواهر گفته بودند: هر وقت که لیل اطلاق شود، بعد از فجر، خارج از ظهور لیل است. اینها دو طایفه هستند: یک طایفه میگویند، از طلوع فجر تا طلوع شمس جزء نهار ا ست. یعنی نهار از طلوع فجر تا غروب شمس ممتدّ میشود. طایفهی دیگر میگویند: نهار از طلوع شمس است و لیل هم از غروب شمس تا طلوع فجر است، بین فجر تا طلوع شمس نه از نهار است و نه از شب، بلکه مقابل لیل و نهار است. لذا این بین طلوع فجر تا طلوع شمس مقابل لیل و نهار است، منتها هر جا قرینهای قائم شد که شارع الحاق به لیل کرده است، حکم لیل جاری میشود، و هرجا، لیلی قائم شد که درحکم، به نهار الحاق کرده است، عیب ندارد. پس اگر دلیل قائم نشد، اقتصار در حکم لیل تا طلوع فجر میکنیم و در اقتصار در انتهای نهار از طلوع شمس تا غروب شمس، نه حکم لیل و نه حکم نهار، در آن جای میشود.
این دو قول باقی مانده که گفته بودند: لیل به طلوع فجر منتهی میشود، و نهار به طلوع فجر شروع میشود، اینها به روایاتی تمسک کرده بودند، روایت یحیی بن اکثم را بیان کردیم.
روایات در تحدید نهار به طلوع فجر
روایت دیگر از اسحاق بن عمار[۱] است: «محمد بن الحسن باسناده عن احمد بن محمد عن احمد بن محمد بن ابی نصر، عن عبدالرحمان بن سالم، عن اسحاق بن عمار» شیخ به سندش که صحیح است نقل میکند از «احمد بن محمد بن عیسی» یا «احمد بن محمد بن خالد» فرق نمیکند به هر دو سندش صحیح است، هر دو از ابی نصر بزنطی روایت دارند. «قال: قلت لأبی عبداللهعلیهالسلام: أخبرنی عن أفضل المواقیت فی صلاة الفجر» از افضل مواقیت در نماز فجر به من خبر بده، چه وقت افضل است که انسان نماز صبح بخواند؟ «قال: مع طلوع الفجر» وقتی که طلوع فجر محقق شد، لذا نافلهی نماز فجر را قبل از فجر میخوانند و بعد از فجر هم میشود خواند (قبیل الفجر و مع الفجر و بعد الفجر» هر سه جور میشود خواند، ولکن افضل این است که نماز نافلهی صبح را قبل از فجر بخواند که با طلوع فجر نماز فریضه را شروع کند. چرا این افضل است؟ «انّ الله یقول: (انّ قرآن الفجر کان مشهوداً) [۲]» قرآن فجر مشهود میشود، یعنی در نماز فجر حاضر میشود« یعنی صلاة الفجر تشهده ملائکة اللیل و ملائکة النهار» در وقت نماز فجر، هم ملائکه لیل و هم ملائکه نهار حاضر میشوند «فاذا صلّی العبد صلاة الصبح» وقتی که نماز صبح را خواند.
صبح از طلوع فجر شروع میشود، لذا به فریضه نماز صبح میگویند. صبح در مقابل سحر است، سحر آخر لیل را میگویند که متصل به طلوع فجر است، لذا در ماه رمضان هنوز فجر نشده، میگویند سحری میخوریم. وقتی که نماز صبح را مکلف خواند « مع الفجر» با طلوع فجر«أثبت له مرّتین» دو مرتبه، به اعتبار فجر، مذکر آورد، تثبته ملائکة اللیل و ملائکة النهار» هم ملائکه لیل مینویسند که نماز صبحش را خواند وهم ملائکه نهار. این روایت را شیخ(رحمهالله) و مشایخ ثلاثه و کلینی هم نقل کردهاند « و رواه الکلینی عن علی بن محمد عن سهل بن زیاد عن احمد بن محمد بن ابی نصر، و رواه الصدوق» صدوق هم در ثواب الاعمال نقل کرده است.
در وجه دلالت این خبر گفته اند: هنگام فجر، ملائکه نهار باید حاضر شوند، و زمان کوچ ملائکه لیل هم رسیده است، طلوع فجر که شد، لیل تمام شده، اگر نهار از طلوع شمس باشد، ملائکه نهار کجا تشریف دارند؟ هنوز طلوع شمس نشده است. لذا به این نحو استدلال کرده اند. کلام در این دو جهت است: یکی در سند این روایت و یکی هم در دلالت این روایت میشود به آن استدلال کرد یا نمیشود؟
بحث در عبدالرحمن بن سالم
اما سند: «محمد بن الحسن باسناده عن احمد بن محمد بن ابی نصر» در اینها اشکالی نیست «عن عبدالرحمان بن سالم»، عبد الرحمان بن سالم برادر عبدالحمید بن سالم العطار است که امامعلیهالسلام فرمود: «ان کان مثلک فمثل عبدالحمید فلابأس» در تصرف در مال یتیم، امامعلیهالسلام در آن روایت صحیحه، شهادت داد، شخص جلیل القدر است، اختصاص به عبدالحمید ندارد، پدرشان سالم العطار هم از اجلّاء و ثقه است، و اما عبدالرحمن بن سالم، فضلاً از این که توثیقی ندارد، تضعیف دارد نجاشی و غیر نجاشی او را تضعیف کردهاند. لذا این روایت من حیث السند ضعیف است.
این روایت را صدوق(رحمهالله) به سند دیگری هم نقل کرده است، «و رواه الصدوق فی ثواب الاعمال عن محمد بن الحسن» استاد صدوق محمد بن حسن ولید است که محمد را هم نسبت به جدّش میدهند، اسم پدرش احمد است، محمد بن احمد بن حسن بن الولید است، نقل میکند «عن الصفار» که مکاتباتی با امام حسن عسکریعلیهالسلام داشت، صدوق میگوید: تمام مکاتبات صفّار به ابی محمد حسن بن علی العسکریعلیهالسلام پیش من به توقیع خطّ حضرت موجود است. امّا آنها به مرور تاریخ چه شدهاند؟ والله یعلم. «عن الحسن بن موسی الخشاب» که این هم عیب ندارد. «عن عبدالله بن جبله» ثقه است « عن غیاث بن کلوب عن اسحاق بن عمار»، در این سند عبدالرحمان بن سالم نیست، و لکن غیاث بن کلوب است که توثیقی ندارد، لذا این روایت از این سند هم ضعیف است.
استظهار شیخ از أجمعت العصابة علی تصحیح مایصح عن جماعة
شیخ(رحمهالله) در عدّه فرموده است: ابن ابی عمیر و بزنطی و صفوان و غیر اینها «ممن لا یروون و لایرسلون الاّ عن ثقة» بعضی مثل شیخ بنا گذاشتهاند هر روایتی که تا به امامعلیهالسلام برسد و یکی از این ا شخاص در آن باشد که اینجا بزنطی است آن روایت صحیح میشود. ما در جوابش گفتیم: این استظهار شیخ از کلام کشی است، کشی که گفته است: «أجمعت العصابة علی تصحیح ما یصحّ عن جماعة» و هیجده نفر را شمرده است، شش نفر اول که نسبت به اصحاب امام باقر وصادقعلیهماالسلام است، و شش نفر دوم که اصحاب امام صادق و أبوالحسنعلیهماالسلام است، و شش اخیری را که بیان کرده است که این هیجده نفر را گفته است: «أجمعت العصابه علی تصحیح مایصح عنهم» معنایش این است که اتفاق بر وثاقت اینها ا ست.
عرض کردیم: کشی که چنین گفته است، چون قدحی در بارهی بعضی از این هجده نفر، شده است ولی مثل آن روایاتی که در قدح زرارة و مثل زراره وارد شده، به آنها اعتنا نمیشود، ثقة بودن اینها و صحیح بودن روایت اینها مورد اتفاق است. چرا؟ چون امام علیهالسلام روی جهاتی در زراره قدح کرده که محلّ خطر نباشد، به پسرش فرمود: این قدحها را که در باره پدرت میکنیم، به منزلهِ آن سفینهای که خضر علیهالسلام سوراخ میکرد، موسی علیهالسلام اعتراض میکرد چرا این کار را میکنی؟ سوراخ کردن کشی برای این است که ظالمی اخذ نکند. شاهدش مثل ای رویت است. چون احمد بن محمد بن بزنطی از عبدالحمن بن سالم نقل میکند تضعیف شده است. لذا در ما نحن فیه این سند تمام نیست.
کتب حدیثی غیر از کتب عمل به روایت است، صدوق در ثواب الاعمال نقل میکند، چون نقلش نتیجه عملی دارد. هر کس به جهت نیل به ثوابی که موعود شده است، این عمل را بکند آن ثواب را به او میدهند. روایت ولو ضعیف باشد اخبار تسامح در ادله سنن هستند، کلینی که نقل میکند کتاب حدیث است، احتمال صدق است، نمیگوید این حجت است، کسی که عمل کند به ثواب میرسد. خصوصا در مستحبات.
در کتب روایات احادیثی که در مستحبات است و مشایخ ثلاثه نقل میکنند، در آنها جای این حرفی نیست. بعضی گفتهاند: در روایاتی که متضمن حکم غیر الزامی است، ثواب است. امّا در موارد«تثبته ملائکة النار واللیل» این حرف نمیآید. چون پبش همه مسلم است، انسان نمی تواند به روایت ضعیفه عمل کند که احتمال بدهد که مصادف با واقع بشود چون که روایت ضعیفه حجت نیست، و بر طبقش نمی شود فتوا داد. و لکن اگر کسی رجائاً به آن عمل کند، آن ثواب را میدهند ولو مصادف با واقع نباشد بنابر اخبار تسامح در ادله سنن این حدیث هیچ دلالتی بر مطلب ندارد. چرا؟ برای این که در اضافه ادنی مناسبت کافی است. کوکب الخرقیٰ میگویند، کوکب را نسبت به آن پیرزن میدهند، چون وقتی که او طلوع میکرد، مثلا پشم را میبافت. در اینجا ملائکة النهار معنایش این نیست که وقتی نهار شد ملائکه میآید،معنایش این است که در طول نهار در زمین هستند، در مقابل ملائکه لیل است، که ملائکه لیل در طول نهار نیستند. منتها اینها کی به زمین میآیند؟ کی بلند میشوند؟ ممکن است ملائکه نهار قبل از نهار بیایند، و عادتاً هم همین طور است. در لیل بیایند چون مابنی طلوع فجر و طلوع شمس لیل است. لکن ملائکه نهار حاضر میشوند که حاضر شوند در زمین، و ملائکه لیل هم ممکن است بروند. چرا؟ چون ملائکه نهار آمدهاند، کافی هستند بگذار مردم نماز اول وقت بخوانند و ما برویم. ملائکه نهار آمدهاند کافی هستند. بگذار مردم نماز را اول وقت بخواند و ما برویم، اضافه به ملائکه به نهار، درمقابل ملائکه شب، معنایش این استکه اینها در نهار در زمین هستند، اما کی میآیند؟ آیا اوّل نهار میآیند؟ ما دلیل نداریم.
روایت زریق[۳] در مجالس الاخبار نقل شده است «باسناده الآتی» اسناد شیخ در کتاب مجالس که آتی است نه در وسائل «عن زریق» را دو جور خواندهاند: بعضی رُزیق خواندهاند که اول راء غیر معجمه، و بعضی زُریق خواندهاند، هر کدام باشد توثیقی ندارد، روایت می حیث السند ضعیف است «عن أبی عبدالله علیهالسلام ه أنّه کان یصلّی الغداة بغَلَس» امام صادق علیهالسلام نماز غداة را در غلس یعنی تاریکی شب میخواند، وقتی که بنا شد فجر طلوع کند، آسمان و زمین تاریک است، امام صادق طبق علیهالسلام این روایت، آن وقت نماز فجر را میخواند «عند طلوع الفجر الصادق اوّل مایبدُو» اول طلوع میخواند که هوا تاریک است «و قبل ان یستعرض» قبل از این که فجر، عرض به فجر پیدا کند، یعنی پهن شود «و کان یقول: (و قرآن الفجر کان مشهوداً)[۴] استدلال به آیه میفرمود که قرآن فجر مشهود است. «انّ ملائکة اللیل تصعد» ملائکة لیل در این وقت صعود میکنند «و ملائکة النهار تنزل عن طلوع الفجر» ملائکه نهار نازل میشوند. سند دلالتش معلوم شد، آمدن ملائکه دلالت نمیکند که اوّل نهار، طلوع فجر است، یا آخر لیل طلوع فجر است. اینها قبل از نهار آمدهاند، و آنها مقداری بودند و اعمال عند طلوع فجر را نوشتند که بعد از لیل است، بعد می روند.
اکتفاء به ادنی مناسبت در اضافه
در اضافه ادنی مناسب کاف است، ملائکه لیل که میگویند چون در نهار نیستند، و ملائکه نهار که میگویند چون در طول نهار هستند. ملائکة اللیل تصعد نه این که صعودشان در آخر لیل است، لیل بعد از طلوع فجر تمام شده است، آن وقتی که امام نماز میخواند، نماز لیل تمام شده بود. این که ملائکه لیل میگویند: معنایش این است که اینها نهار نمیمانند، کارشان لیل است. و به آنها ملائکه نهار میگویند، چون در نهار هستند. این دلیل نمیشود که نزول در اوّل نهار و آنها در اول لیل است.
اضافه که اضافهی حقیقی نیست، مثل خاتم فضة نیست، که خاتم جزء آن باشد، شیء خارجی است که به آن نسبت میدهند. آن مناسب میخواهد، و در این اضافه ادنی مناسبت کافی است.
استدلال به صحیحهی زراره در بیان شروع روز
عمدهای روایات صحیحهی زراره[۵] است، زراره از ابا جعفر علیهالسلام میپرسد «سألت ابا جعفرعلیهالسلام عما فرض الله عزّ و جل من الصلاة؟ فقال: خمس صلوات فی اللیل و النهار، فقلت: هل سمّاهنّ الله و بینهنّ فی کتابه؟» در آنجا دارد پیامبرصلیالله علیه وآله در تفسیر قال الله تعالی (حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی)[۶] فرمود: صلاة الوسطی نماز ظهر است «وهی صلاة الظهر و هی اوّل صلاة صلّاها رسول الله صلیالله علیه وآله و هی وسط النهار» اول نمازی که ایشان خوانده است، نماز وسط نهار است، و وسط صلاتین بالنهار و آن را در وسط دو نمازی که هر دو در نهار است خوانده است. صلاة الغداة و صلاة العصر، یعنی نماز صبح و نماز عصر است. اول نهار از طلوع فجر میشود. گفتهاند:این صحیحهی مبارکه دلالت میکند که نماز صبح از صلاة النهاریه است، دلالت آن هم واضح است.
این صحیحه یک صدری دارد، چون در اوّل این روایت دارد که خداوند متعال فرمود: (اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل)[۷] بعد و قال الله تبارک و تعالی: (و اقم الصلاة طرفی النهار[۸]) نماز را در دو طرف نهار اقامه کن «و طرفاه المغرب و الغداة» دو طرف مغرب و نماز صبح است. پس مغرب که خارج از نهار شد، این خارج که دو طرف دارد، طرف دیگرش صبح میشود، تفسیر قبل از این هم دلالت میکند هنگام طلوع فجر یا طلوع شمس لیل ا ست، نهار نیست. آیا نهار از طلوع شمس شروع میشود که (و اقم الصلاة طرفی النهار)، طرفی النهار یعنی نماز ظهر و عصر را میگیرد یا نماز مغرب و صبح را میگیرد، نماز غداة و نماز مغرب طرفی النهار میشود، نهار هم میشود ظهر و عصر، این با معارض است.
تعجب از این است، این روایت که راویش زراره است، با این سند معتبر، زراره از فقها است. در بعضی موارد که امامعلیهالسلام چیزی میفرمود، او میدید که یک خورده پیچ دارد سؤال میکرد مثل آنجه که در نماز قصر وارد شده است که قصر واجب است؟ سؤال کرد که خداوند متعال فرمود: (و اذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا)[۹] لاجناح وجوب را نمی فهماند، این جاهای پیچ را از امامعلیهالسلام می پرسد. در این روایت که زراره از سر تا پا از امامعلیهالسلام نقل میکند، هیچ از امام نپرسید که یابن رسول اللهعلیهالسلام این که شما در نماز وسطی گفتید و نماز صبح را به نهار داخل کردید، قبلا گفته بودید نماز صبح طرفی النهار است، این باآن نمی سازد، چرا اعتراض نکرد؟
سرّش این است وبعضی گفتهاند: طرفی النهار یک طرفش خارج است که مغرب است، و یک طرفش داخل است، امّا این بعید است. طرفی الشیء، یا دو طرف داخل میشود ویا دو طرفِ خارح. بعید نیست که امامعلیهالسلام در اول (اقم الصلاة) فرمود: طرفی النهار غداة را لیل گرفت، این همان نهار به معنای عرفی است. چون وقتی که مطلق گفته شد وقرینهای نبود حمل به نهار میشود. زراره میفهمید که نهار مقابل لیل است، لیل از غروب شمس تا طلوع شمس است، زراره اهل عرف بود، لیل مقابل نهار است.
حکم الحاق به لیل یا نهار
بعد در دومی فرمود: حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلاَةِ الْوُسْطَى ایجا فرمود: «و هی صلاة الظهر» آن نماز ظهر است. چرا به این وسطی گفته شده است؟ چون بین نماز عصر و بین نماز صبح خوانده میشود، که نماز صبح هم قبل از طلوع شمس است، و الحاق به لیل است،در اکثر موارد در عبادات، بعد از طلوع فجر، لیل الحاقی است. لیل و نهار در دو معنا استعمال میشوند، یک معنای عرفی که معنای ظاهر است، اگر قرینه نباشد، و یک معنایی که زراره این را می داند که مبیت در منی تا انقضای لیل است و انقضاء لیل هم تا طلوع فجر است، این موارد الحاق را زراره میداند، زراره فقیه است. امامعلیهالسلام و میفرماید: به این وسطی گفته شده است، چون بین دو نماز است. این دو نماز در لیل خوانده میشود، اما یکی اش نه در لیل حقیقی، بلکه در لیل الحاقی خوانده میشود. با همدیگر تنافی ندارد.
لذا خلاف ما ذکرنا نمیشود. اصل ملتزم شد بر این که معنای انتهای لیل عند طلوع فجر است، اگر قرینهای نباشد، اینجور میشود؛ این درست نیست. ابتداء النهار عند الاطلاق با طلوع فجر میشود و لو قرینهای بناشد، این جور نیست، بله جاهایی که الحاق میشود ما آنها را قبول داریم، و اما جاهایی که دلیل بر الحاق نداریم، مثل آن مواردی که اشاره کردیم، همان معنای عرفی را میگوییم.
———————————————————————————
[۱]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۲۸، ح۱٫
[۲]ـ اسراء/۷۸٫
[۳]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۲۸، ح۳٫
[۴]ـ اسراء/ ۷۸٫
[۵]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب اعداد الفرائض و نوافلها، باب۲، ح۲٫
[۶]ـ بقره/۲۳۸٫
[۷]ـ اسراء/۷۸٫
[۸]ـ هود /۱۱۴٫
[۹]ـ نساء /۱۰۱٫