دروس خارج فقه / صلاة / درس ۵۶: طرق شناخت زوال شمس
این طریقی که گفته شد، اکثر مردم متمکن هستند که عمودی را در زمین نصب کنند، و منتظر شوند وقتی سایهی شاخص که مستقیماً نصب شده است، رو به زیادگذاشته و یا رو به حدوث گذاشت بعد العدم، می فهمند وقت نماز ظهر وعصر داخل شده است.
«… ویعرف ایضاً بمیل الشمس الی الحاجب الأیمن لمن واجه نقطة الجنوب، و هذا التحدید تقریبی کلما لایخفی، …[۱]».
بعد صاحب عروه طریق دیگری را ذکر میفرماید که این طریق تقریبی است. نه تحقیقی. این است که مکلف نقطهی جنوبی را که در منطقه اش هست پیدا میکند. نقطهی جنوب بین آن دو قوسی است که یکی از طرف مغرب متصل میشود به جنوب، یکی از طرف مشرق متصل میشود، که نصف دایره را تشکیل میدهد، مکلف آن نقطهی جنوب را در منطقهی خودش بین الحاجبین یا بین العینین قرار بدهد. ببیند هر ان که قرص شمس به طرف حاجب ایمن میل کرد، یعنی طرف حاجب الایمن موازی با قرض شد، میفهمد که زوال شمس از دائره نصف النهار شده است، چون نصف النهار هر منطقهای، دایره موهومهای است که قطبین را به دو قسمت متساوی قطع میکند و زمین به جانب شرقی و جانب غربی تقسیم می شود.
رو به قبله یا رو به جنوب
جماعتی از اصحاب این علامت و طریق را ذکر کردهاند، ولکن در عبارت اصحاب اختلافی هست، جملهای از اصحاب، مواجِهِة النقطة الجنوب را گفتهاند، که شخص با نقطهی جنوب، بین الحاجبین یا بین العینین مواجه شود، و لکن بعضیها گفتهاند مکلف و شخص، وقتی ظهر رو به قبله ایستاد، اگر ببیند قرص الشمس از بین العینین و بین الحاجبین به حاجب ایمن منتقل شده است میتوان نماز ظهرین را بخواند. عوض نقطة الجنوب، قبله را مطلقا گفتهاند.
این اطلاق قطعاً صحیح نیست چون دربعضی بلاد اصلاً قبلهی آنها از خط نصف النهار به طرف غرب درجاتی منحرف است، یعنی اگر بخواهد در خط نصف النهار باشد باید، مستقیم بایستد، اگر بخواهد رو به قبله بایستد، باید به طرف غرب منحرف بشود، چون ا ین بلد در آن خطی است که مکه در غرب این بلد واقع میشود، لذا باید به طرف غرب منحرف بشود. بعضیها عکسش است در مکه اگر در شرق این بلد است، این بلد در ناحیه غرب است. این اگر روبه قبله بایستد باید به طرف شرق منحرف بشود، تا خط پیشانی به مکه برسد عکس اولی، در اولی مکه در غرب طول این بلد واقع شده است، باید از خط نصف النهار به غرب منحرف بشود. بعضی ها باید به شرق منحرف بشوند. مثل بلاد اروپا و لبنان اگر کسی آنجا بخواهد روبه قبله بایستد باید منحرف به مشرق وجنوب شرقی بشود، چون که مکه در شرق او واقع شده است، وبعضی اوقات باید اصلاً به طرف مغرب بایستد مثل خود جده که در طرف شرق مکه واقع شده است. کما این که بلادی که در غرب مکه هستند، مثل بعضی بلاد اروپا اگر بخواهند به قبله بایستند باید به مشرق روبکنند، پس چطور این دلیل میشود بر این که انسان در هر جای زمین رو به قبله ایستاد وقرص شمس از بین الحاجبین منتقل به حاجب ایمن شد ظهر شده است؟
توجیه محقق در مورد رو به قبله بودن بر تعیین وقت ظهر
روی این اساس دیده اند این حرف درست نیست. لذا مثلاً محققِ صاحب شرایع فرموده است: و یعلم ایضاً به این که اگر وقتی که شمس منحرف شد شخص مستقبل القبله بشود، شمس طرف حاجب ایمنش میشود، دخول وقت نماز ظهر وعصر بشود، چون که دیده است این نمی شود، تقیید کرده، که این علامت برای اهل عراق است، آنها ا گر بخواهند علم پیدا کنند بر این که ظهر شده است، روبه قبله می ایستند، وقتی که روبه قبله ایستادند، اگر قرص شمس از بین العینین به طرف حاجبین رسید ظهر داخل شده است، وقت نماز ظهر وعصر رسیده است، بعد دیده اند این هم درست نیست، چون بلاد عراق. بلادشرقیهی عراق مثل ایران که در شرق عراق است، قبله شان از خط نصف النهار به طرف مغرب منحرف است، منتها به حسب بلاد ایران فرق پیدا میکند که این اختلاف چند درجه است؟ در آن بلاد شرقیه بلکه بلاد اوساطیه عراق، اینها روبه قبله بایستند این نصف النهار نیست، باید به طرف غرب، منحرف بشوند،فقط آن بعض مناطق غربیهی عراق است، مثل اطراف موصل، آنجاها اگر بخواهند روبه قبله بایستند، روبه قبله ایستادن مساوی است باطّی که متصل به مکه است. آنها هم قبله شان همان نصف النهار است، آنجا درست است که اگر شمس از بین الحاجبین رد شد به حاجب ایمن، ظهر شده است. و الا در سایر جاها این معنا درست نیست. این که علما در کلامشان برای چند قریه که در حدود عراق واقع است، علامت بگویند، بعید است. لذا گفتهاند قبله اشتباه است؛ باید نقطة الجنوب گذاشت.
ایشان هم فرموده است: این نقطة الجنوب اختصاص به بلدی دون بلدی ندارد، این هم که نقطة الجنوب را چه در ربع شمالی زمین، چه در ربع جنوبی زمین باشد، فرقی نمی کند. وقتی که روبه نقطه الجنوب گذاشت، نقطة الجنوب هر نقطة یک شرق ویک غرب دارد. دو قوس به نقطة الجنوب متصل است یک قوس از شرق یک قوس از غرب که متصل شدهاند آن وسط القوسین که نصف دایره می شود، شخص مواجه به او باشد، که ظهر شده است و وقت نماز ظهر وعصر رسیده است.
اشکالات طریق دوّم برای تعیین وقت ظهر
ولکن اشکال کار این است که چطور این شخص بایستد که یقیناً اگر خط مستقیمی از بین العنین خارج بشود، به آن نقطهای می رسد که قوسین به هم رسیدهاند. قوسی که از طرف مغرب به جنوب به جنوب می رود و قوسی که از طرف مشرق به طرف جنوب می رود. این را از کجا بفهمد؟ این تقریبی است یعنی ایستادن به نقطهی جنوب تقریبی است، تحقیقش راهی ندارد، همچنین میداند قرص شمس وقتی که بین العینین یابین الحاجبین شد به مجرد میلش به طرف حاجب الایمن ظهر محقق می شود. اما به مجرد میل، انسان آن را درک نمی کند، بعد از آن که میل زیاد شد، میفهمد که مقابل ابرویش است. لذا مواجهی نقطة جنوب تقریبی می شود وهکذا میل هم بعد معلوم میشود، صغری و کبری که تقریبی شد، نتیجه تقریبی میشود.
و من هنا بعض فقهای فحول از اساتید ما (قدس الله سرهم) تقیید کرده و حاشیه زدهاند که به این طرق ثانی، اعتماد نمی شود، مگر این که مکلف علم ویا اطمینان به زوال پیدا کند، اقلّش اطمینان است. اگر انسان علم وجدانی به زوال پیدا کرد چون شمس خیلی از ابرو بالا آمده و می خواهد از ابروی دست راست بگذرد، یقیناً ظهر شده است. اما اگر علم پیدا نکند اقلش اطمینان است که در موضوعات حجت است.
دائره هندیّه، طریق سوّم در تعیین وقت ظهر
«….ویعرف ایضاً بالدائرة الهندیّة، وهی اضبط و أمتن،…[۲]»
صاحب عروه به طریق ثالث متعرض میشود و توصیف میکند، به این که این طریق از طریق اول اضبط است. ایشان میفرماید: طریق ثالث؛ الدایرة الهندیّه است، که زوال شمس از دایره نصف النهار شده است، منتها دایره هندیه چیست و چطوری است؟ ایشان متعرض آن نیست.
حقیقت دایره هندیه این است: خط نصف النهار که در فوق است آنرا به سطح بیاورید، چطور این خط نصف النهار را به زمین بیاورید؟ یعنی کأنّ از خط نصف النهار یک خطی به زمین بکشی، علما گفتهاند: در زمین مسطح که پستی و بلندی ندارد، یک دایرهای بکشید، کج و معوج نباشد. فرقی نمی کند دایره کوچک یا بزرگ باشد. در مرکز حقیقی این دایره که شاخصی را نصب می کنیم، که از آن تعبیر به مقیاس شده است، مقیاس یعنی همان شاخص. آن شاخص دو خاصیت داشته باشد: مخروطی باشد، این شاخص مخروطی هم به حد نصف قطر دایره باشد، چون خط استوا مساوی با قطر دایره است. مرکز حقیقی به حیثی که در دو طرف این شاخص یا در تمام جوانبش زاویه قائمه، یعنی نود درجه میشود.
این را از کجا بفهمیم که این در مرکز حقیقی دایره نصف النهار نصب شده است؟ این طریقش آسان است. از رأس آن شاخص که مخروطی است، تا محیط دایره اندازه میگیرید، چند سانتیمتر میشود؟ از جای دیگر باز از رأس شاخ به محیط دایره اندازه می گیرد اقلاً در سه جا جا باید اندازه بگیرد، اگر این سه جا مساوی شدند، آن شاخص در مرکز آن دایره قرار گرفته است. و اما اگر یکی کوتاه و یکی بلند در آمد، مرکز نیست. وقتی اندازه گرفتید در مرکز هم شاخص مخروطی را نصف کردید دایره زمین است. خط استوا را چطور به زمین بیاوریم؟ طریقش این است، وقتی کسی شاخص را اینجور نصف کرد مثلا طرف صبح بود، صبح این شاخص سایه به طرف مغرب میاندازد. منتظر می نشینید، ظلّ در ناحیه مغرب که کم میشود، نگاه به او میکند، وقتی آن ظلّ خواست به داخل دایره بیاید، آن ظل را که روی خط دایره است علامت میگذارید، بعد می روید، ظهر که شد می آیید، می نشینید نگاه می کنید، ظلّ بعد از ظهر به طرف مشرق دایره آمده است، ببیند این ظلّ چه موقع زیادتر می شود؟ آن زمانی که ظل خواست دز آن دایره خاصل بشود. ان نقطه را هم در همان روز نشان میگذارید.
بین این دو نقطه، نقطهای که ظل میخواست داخل بشود و مابین آن وقتی که خواست خارج بشود، با خط مستقیم حقیقی به همدیگر متصل میکنید. از مرکز دایره چون ظلّ منعدم نشده است، به نصف این خط که در شمال شاخص میافتد در مثل بلاد ما. به منتصف حقیقی آن خط، خط میکشدآن خطی که در این خط بین العلامتین را دو تکه کردن آن خط نصف النهار است. روز های دیگر هم مثل همین می شود. چون شاخص مخروطی است به مجرد اینکه سایه خواست بر گردد، نشان می دهد در آن خط که سر ظلّ رفته است این طرف، طرف مشرق، معلوم میشود که ظهر شده است. در کلمات اصحاب که ذکر کردهاند که شاخص مخروطی بشود، به جهت این است که سرظلّ باریک بشود به نحوی که به مجرد این که سایه می خواهد برگردد نشان بدهد. لذا مخروطی بودنش لازم نیست این مخروطی بودن میلِ سایه را نشان بدهد و این که گفتهاند قد شاخص به اندازهی نصف قطر بشود یا ربع اقطار بشود، این هم به جهت ین است که به مجرد این که شاخص را نصف کردید سایه در دایره، سایه بیرون باشد. موقع که شاخص را نصف میکنید سایه ظل بیرون باشد، لذا فرقی نمیکند ربع باشد، نصف قطر باشد یک جوری باشد موقعی که دایره را درست کردید، مقیاس را وسطش گذاشته باشد، ظلّ غربی بیرون باشد بیرون از دایره باشد تا وقتی که به آن دایره رسید میخواهد داخل بشود علامت بگذارید. بدان جهت این علامت اضبط است.
شبههی فیض کاشانی وصابحب جواهر در سومّ و رفع آن
در این طریق دو شبهه است: یک شبههاش را فیض کاشانی(رحمهالله) در وافی ذکر کرده است که اگر یک روز یک خط بکشیم به درد نمی خورد، چون شمس مداراتش عوض می شود وباید این را به حسب مدارات شمس تعدیل کنیم. بعد گفته است ولکن امر سهل است چون طریق مدارات آنقدر فرق نمی کند. این شبهه به نظر ما درست نیست. برای این که شمس در مدارات طلوع و غروبش فرق پیدا می کند، یک وقت طلوع شمس زود تر میشود، ساعت قریب چهار و نیم یا پنج میشود، یک وقت ساعت ۶ میشود طلوع وغروب به حسب فصول فرق میکند ولکن در این تفاوت اگر طلوع شمس فرق کرد، غروبش هم فرق میکند. یعنی اگر روز کوتاه شد قبل از ظهرش کوتاه شد، بعد از ظهرش هم به همان نسبت کوتاه میشود. اگر روز بلند شد به همان نسبت بعد از ظهرش هم به همان نسبت کوتاه میشود. اگر روز بلند شد به همان نسبت بعد شد، بعد از ظهرش هم بهمان نسبت به کوتاه میشود. اگر روز بلند شد به همان نسبت بعد از ظهرش بلند میشود این فرق نمیکند، این خط دایرهی نصف النهار، به حسب جمیع ایام است شاهدش این دو دیوار صحن مقدس نجف مولانا أمیرالمؤمنین (روحی و ارواح العالمین له و لأولاده و رسول الله«صلیالله علی و آله» الفدا) است. دو دیوار صحن شرقی و غربی نجف است. هر ایام سنه ـ چون مرحوم شیخ بهایی آن را درست کرده است ـ دیوار شرقی و دیوار غربی د رخط نصف النهار به زمین آمده است. هم در دیوار شرقیاش و هم دیوار غربیاش. وقتی آفتاب می زند به طرف غربی ظل دارد، بدان جهت در مانحن فیه آن ظل از دیوار شرقی شیئاً فشیئاً تا ظهر بشود کم میشود. وقتی که کم شد ان ظل غربی رسید به دیوار شرقی وظل دیوار شرقی تمام شد، دیوار غربی ظل میدهد. چون هر دو در خط نصف النهار است، هر وقت نگاه کردید و دیدید که ظل در دیوار شرقی تمام شده است و از دیوار غربی یک خورده آمده است، میگویند ظهر شده است. بدان جهت به حسب فصول هم فرقی نمی کند.
اشکال صاحب جواهر در طریق سوّم
اشکال صاحب جواهر(رحمهالله) این است که فرموده: این طریقی که گفته شد ولو این که دقیق است، اما این را بعضی از اهل علم که اطلاع دارند، میفهمند، اهل هیئت میفهمند. وعامة الناس که نمیفهمند ایشان فرموده است: شارع احکام را به آن چیزی که عامة الناس وافراد غالب اورا تشخیص میدهند و احراز میکنند جعل میکند. و لذا در روایتی که از سماعه بود[۳] امام علیهالسلام فرمود: «اذا استنبت فیه زیادة» وقتی زیادة الظل را در شاخص دیدی! و لذا خداوند متعال فرموده است: (کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَکُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ)[۴] تبیّن را ذکر کرده است. پس باید امری باشد که غالب الناس او را بفهمند. و چون این غالب مردم نمیفهمند احوط اقتصار بر دو طریق قبلی است. این کلامی است که ایشان فرموده است. آیا این کلام صحیح است یا نیست؟ انشاء الله در بحث بعد.
[۱]ـ عروه ج۱، ص۵۱۸، مسئله۱٫
[۲]ـ عروه، ج۱، ص۵۱۸، مسألة ۱٫
[۳]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۱۱،ح۱٫
[۴]ـ ﴿البقرة، ۱۸۷﴾