دروس خارج فقه / نجاسات/ بول و غائط / جلسه ۴ : بول و خرء خفاش

جلسه ۴ : بول و خرء خفاش

اگر روایت خاصه ای در بین ببوله حکم می کردیم که بول و خرء خفاش پاک است. به دو دلیل:
۱- موثقه ابی بصیر آمده کل شی یطیر فلا باس بیوله و خرئه. خفاش هم از طائرین است.
۲- دلیل دیگر داشتیم که هر حیوانی که ما لا نفس له باشد بول و خرئش پاک است. مرحوم حکیم در مستمسک و مرحوم خوئی در تنقیح دارند که تجربه کردیم که خفاش ، دم سائله ندارد.
پس قاعده اولیه، طهارت بول و خرئش است ولکن در بین ، دو تا روایت است که دلالت بر نجاست بول خفاش می کند. آن روایت، ۱- روایت داود رَقیّ است . ۲- روایت دوم، روایت غیاث است.
۱- سالت اباعبد الله (ع) عن بول الخشاشیف یصیب ثوبی فاطلبه فلا اجده؟ فقال اغسل ثوبک
۲- لا باس بدم البراغیث و البقّ و بول الخشاشیف
صاحب مدارک فرمود: روایت دوم، اصح سنداً و اظهر دلالةَّ بر طهارت است. پس امر به غَسل ، حمل بر استحباب می شود. امر به غسل به وسیله اطلاقش دلالت بر نجاست می کند و معلق است بر اینکه ترخیص در ترک وارد نشود و بما اینکه روایت دوم، ترخیص در ترک داده است حمل بر استحباب می شود.
صاحب حدائق می فرماید: روایت دوم (روایت غیاث) نه اوضح سنداً است و نه اظهر دلالةً است.
قول استاد تبریزی: قول صاحب حدائق غیر تام است. روایت دوم ،اوضح سنداً است چون غیاث در سند، غیاث بن ابراهیم است و ثقه است وغیاث بن کلوب نیست. غیاث بن ابراهیم کتابی دارد که راوی آن کتاب، محمدبن یحیی الخزّاز است و محمد بن یحیی الخزاز، از اجلاء است و احمد بن محمد نیز در سائر روایات از او نقل می کند.
سند روایت: شیخ باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن محمد بن یحیی عن غیاث ( ظاهر روایت این است که محمد بن یحیی الخزّاز است و راوی کتاب غیاث بن ابراهیم است و غیاث بن ابراهیم بتری است ولکن ثقه است) پس این روایت غیاث ، اعتبار دارد.
اما روایت داود رقیّ ، در سندش موسی بن عمرو و یحیی بن عمرو بود که توثیقی ندارند.
اما اینکه روایت دوم ، اظهر دلالةً است برای اینکه روایت دوم، با لا باس ، صریح در طهارت است ولکن روایت اول با کلمه اغسل ثوبک ، ظهور در نجاست ندارد چون ظهورش اطلاقی است تا مادامی که ترخیص در ترک وارد نشده باشد. پس لابأس ، مقدم می شود و اغسل ثوبک را حمل بر استحباب می کند.
در ما نحن فیه، مرحوم حکیم در مستمسک می فرمایند: روایت اول(داود رقیّ) با موثقه ابی بصیر معارضه دارد.
موثقه ابی بصیر: کل شی یطیر فلاباس ببوله و خرئه
بناءً بر اینکه غیر خفاش از سائر طیور ، چه ماکول اللحم و چه غیر ماکول اللحم باشند بول ندارند بلکه فقط مدفوع دارند. فقط خفاش ، هم بول وهم مدفوع دارد. این موثقه ابی بصیر می گوید: بول و خرء خفاش خُرء سایر طیور پاک است و این موثقه،نصّ است بر طهارت بول و خرء خفاش چون غیر از خفاش ، فرد دیگری ندارد.
روایت داود رقی: ظهور در تنجس دارد و ظهورش ظهور اطلاقی است و معلّق بر عدم ورود ترخیص است. پس بوسیله موثقه ابی بصیر، روایت داود رقیّ حمل می شود بر استحباب غَسل و کراهت صلاة در آن ثوبی که بول خفاش دارد .
قول استاد تبریزی: اینکه غیر خفاش از طیور، بول ندارند مورد مناقشه است. مَخرج دیگر ندارند نه اینکه بول نداشته باشند . پس این حرف حکیم، مبتنی است بر اینکه ثابت شود.
این دو تا روایت باقی می ماند ۱- روایت داود رقّی ۲- روایت غیاث
اگر فرض کردیم که سند هر دو تمام است. جمع عرفی به این است که روایت داود (اغسل ثوبک) حمل بر استحباب غَسل و کراهت صلات در آن ثوب شود.
تا اینجا را علماء گفتند اما استاد تبریزی می فرمایند: سائل در روایت داود رقّی سوال می کند که سالت اباعبدالله(ع) عن بول الخشاشیف یصیب ثوبی فاطلبه فلا اجده؟ اغسل ثوبک .
این روایت، دلالتی بر نجاست بول خشاف ندارد. اگر ملتزم شدیم که بول و روثش پاک است معذلک با او نمی شود نماز خواند. چون حیوانات غیرماکول اللحم در فضلات آنها و رطوبات آنها نماز بخوانیم محکوم به بطلان است فرقی نمی کند که غیر ماکولی، نفس سائله داشته باشد یا نداشته باشد. ولو سمک محرَّم الاکل است و لحمش پاک است معذلک اگر در صلاة باشد محکوم به فساد است. در اجزاء غیر ماکول اللحم (فرقی نمی کند که آن اجزاء از صاحب نفس سائله باشد یا نباشد) نماز خواندن ، محکوم به فساد است.
روی این اساس، امام (ع) که می فرماید: ثوب را غَسل کنید نه به این دلیل باشد که ثوب، نجس است بلکه بول خشاف مانع از صحت صلاة است و چون سائل، آن بول را پیدا نکرد امام(ع) معالجةً لازالة بول الخشاف عن الثوب فرمود که ثوب را غَسل کنید.
سائل گفت که بول را پیدا نمی کنم و اگر بول خفاش را پیدا کردم امام (ع) می فرمود که بول را ازاله کن نه اینکه ثوب را غسل کنید.
اگر بول خشاف ، طوری باشد که با جفاف ، زائل نمی شود(باید تجربه کرد) و اثر و عین بول باقی می ماند مانند بول سائر حیوانات و آدمی زائل نمی شود چون لکّه زرد باقی می ماند و رائحه خبیثه می دهد. در این صورت، محتمل است که امر به غَسل ثوب، ارشاد به مانعیت بول خفاش از صلاة باشد.
لذا روایت داود رقّی با روایت غیاث تنافی نخواهند داشت چون روایت غیاث می گوید که لا باس.
کیف کان: روایت غیاث اگر معتبر باشد به جمله لاباس اخذ می کنیم و حکم به طهارت بول خفاش می کنیم و روایت داود رقّی از حیث سند ضعیف است. و اگر روایت غیاث معتبر نباشد موثقه ابی بصیر، دلالت می کند که این بول خفاش پاک است.
اما اینکه شیخ طوسی فرمود که روایت غیاث، حمل بر تقیّه می شود، غیر تامّ است.چون مذهب عامّه اینطور نیست. معلوم نشد که اکثر عامه یا معظم عامّه یا معتدّ به از عامه ملتزم به طهارت بول و خفاش باشند.
«لا فرق فی غیر الماکول بین ان یکون اصلیاً او عارضیا»
پس اولاً در مانحن فیه، جای حمل بر تقیه نیست بلکه جمع عرفی است. اغسل ثوبک ظهور در نجاست دارد ولی لا باس صریح در طهارت دارد لذا اغسل، حمل بر کراهت می شود.
جای حمل بر تقیه در باب متباینین است نه در مواردی که جمع عرفی باشد.
ثانیاً اگر جمع عرفی نباشد معذلک دلیل نداریم که اکثر عامه و جماعت معتدّ به عامّه ملتزم به طهارت بول خفاش باشند بلکه ظاهراً ملتزم به نجاست هستند. لذا باید روایت داود رقّی حمل بر تقیه شود.
کیفما کان فأصبح النتیجةُ در اینکه بول خفاش، طاهر است. نه ادعاء شیخ طوسی تمام است و نه ادعاء اجماع علامه تمام است که فرمود: موثقه ابی بصیر ، مخصَّصةٌ بالاجماع
اصلاً در مساله اجماع نیست چون اکثر قدماء متعرض این معنا نشدند که بول خفاش چگونه است آن علمائی که متعرض شدند مورد تسالُم آنها نبود که بول خفاش نجس است.
پس نمی توانیم از اطلاق موثقه ابی بصیر، رفع الید کرد. و همینطور از اطلاق دلیلی که حکم کرد به طهارت بول و خرء حیواناتی که نفس سائله ندارند، نمی توانیم رفع الید کنیم.
فقط در این مقام، مساله مانعیت از صلاة است که بول خفاش و رطوباتش و فضلاتش، مانع از صلاة است. و باید از ثوب ازاله شوند. اما نجاست بول و خرء خفاش، ثابت نشد.
صاحب عروة: لافرق فی غیر الماکول بین ان یکون اصلیاً کالسباع او عارضیاً کالجلّال
حیوانات غیر ماکول اللحم که بناء شد بول و خرء و رَوث آنها محکوم به نجاست شوند. این حیوانات غیر ماکول اللحم علی قسمین: ۱- حیواناتی که بعنوان اوّلی، غیر ماکول اللحم هستند. مثل سباع، وحوش ، مسوخ
روایت داریم انّ العبرةَ سَبعٌ سباع ومسوخ به عنوان اولی که کلب، ارنب ، ذئب و غیره هستند محرّم الاکل هستند. درمقابل حیواناتی داریم که اکل آنها حلال است ولکن به عنوان طارئی حرام می شوند مثل ابل جلّال . و مثل غنم که از شیر خنزیر بخورد تا اشتداد عظم پیدا کند
آیا غیر ماکول اللحم، به عنوان اوّلی مراد است ایا عمومیّت دارد؟
صاحب عروة می فرماید: لا فرق بین اصلیا او عارضیاً.
این مساله، در دو جای فقه عنوان شد : ۱- در بحث طهارت و نجاست خرء و بول غیر ماکول اللحم ۲- در مانعیت اجراء غیر ماکول اللحم در صلاة
حیوان غیر ماکول اللحم ولو بول و فضلاتش پاک باشد مانع از صحت صلاة است.
آیا این غیر ماکول اللحم که مانع از صحت صلاة است آیا غیر ماکول اصلی است یا اعم از اصلی و عارضی است؟
امام(ع) فرمود: اغسل ثوبک من ابوال مالایوکل لحمه ابل جلّال هم غیر ماکول است وغنمی که از این خنزیر شیر خورد غیر ماکول اللحم است. این دلیل، اطلاق دارد و ادعاء انصراف، بلاوجه است.
اشکال نکنید که باید غیر ماکول، حمل بر عنوان اوّلی شود والّا تالی فاسد دارد.
اگر غنم را غصب کنیم اکل لحمش حرام است. پس باید بول آن غنم هم نجس باشد؟
جوابش این است که عنوان ثانوی وطاری و عارضی ، مال حیوان باشد. یعنی حیوان، عنوان ثانوی دارد اما مغصوب، وصف مال است و اختصاص به حیوان نداردهر مالی که مالک ،راضی به تصرف آن نباشد مغصوب می شود چه حیوان باشد یا جامد باشد.
مراد ما از عنوان ثانوی، عنوان ثانوی حیوان است. اسم اوّلی حیوان ، ابل است و جَلّال ، عنوان ثانوی حیوان است.
شاهدش این است که غنم مغصوب، لحمش بر غاصب حرام است نه برمالک غنم.
کلام در حیوانی است که اسم دوم پیدا کند. حیوان بما هو حیوان عنوان ثانی و اسم دوم پیدا کند. و من هنا یظهر که اگر غنم ، میته شد وبول و غائطش ریخت نجس نیست ولو لحم میته، حرام باشد. چون میته،عنوان حیوان نیست. ظاهر اغسل ثوبک من ابوال مالایوکل لحمه این است که حیوان حَیّ، محکوم به ما لایوکل لحمه هستند ولو ذبح شوند. اما میته، عنوان حیوان است عند زهوق روح . نه اینکه عنوان حیوان باشد در حال حيّ. پس اغسل ثوبک من ابوال ما لایوکل ، مال حیوانی است که ولو ذبحش کنید و ذکاتش کنید اکلش حرام است معذلک بول و خرئش نجس است.
ابل جَلّال اگر ذبحش کنید و آن غنمی که لبن خنزیر را خورد و ذبحش کنید اکل لحمش حرام است و بول و روثش حرام است .
این روایت، میته را شامل نمی شود.
شاهد قطعی: موثقه ابن بکیر وسائل ج/ ۴ ۳۴۵ /باب ۲ از ابواب لباس مصلّی / حدیث ۱
محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن ابن بکیر (عبدالله بن بکیر)
قال سال زرارة عن ابی عبدالله (ع) عن الصلاة فی الثعالب و الفَنَک (دابه صغیره که پوستین از او اخذ می شود) و السنجاب و غیره مِن الوبر فاَخرجَ کتاباً زَعَمَ (یعنی یقین دارد. چون فاعل زَعَمَ، امام (ع) است)انّه اِملاءُ رسول الله(ص) انَّ الصلاةَ فی وَبَر کل شیء حرامٍ الکُه فالصلاةُ فی وبره و شَعره و جِلده و بوله و رَوثه و کلِّ شیءٍ منه فاسدٌ(یعنی نَفس سائله داشته باشد یا نداشته باشد)
لاتُقبَلُ تلک الصلاةُ حتی یصلِّی فی غیره ممّا اَحَلَّ الله اکلُه
محل استشهاد: ثم قال یا زرارة هذا عن رسول الله(ص) فاحفَظ ذلک یا زرارة فان کان ممّا یوکل لحمه فالصلاةُ فی وَبَره وبوله و شعره وروثِه وأَلبانِه و کلِّ شیءِ منه جائزٌ اذا عَلمتَ انّه ذکیٌّ قد ذکّاه الذَبحُ( اگر میته،داخل ماکول اللحم نبود لازم نبود که مقید به این قید شود.) ما کول اللحم باشد و این عنوان ماکول اللحم ، میته را می گیرد چون ماکول اللحم است منتهی نمی توانیم لحمش را اکل کرد چون شرطش تذکیه است.
اگر میته را داخل غیر ماکول اللحم بگیرد لازم نبود که امام(ع) بعد از ان کان مما یوکل لحمه، مقید کند به اذا علمتَ انّه ذکیٌّ . زمانی می توانید ماکول اللحم را با صلاة آورد که تذکیه شوند. وان کان غیر ذلک ممّا قد نُهیتَ عن اکله و حُرّم علیک اکلُه فالصلاة فی کل شیءِ منه فاسدٌ ذکّاه الذَبح اولم یُذکِّه
ماکول اللحم و غیر ماکول اللحم، عنوان حیوان حَیّ است. عنوان میته خارج است. لذا عنوان ثانوی غیر ماکول اللحم روث غنم میته را نمی گیرد و محکوم به طهارت است حیوانی که اگر تذکیه بشود و قابل اکل شود عنوان ماکول اللحم خواهد بود واگر قابل اکل نبود عنوان غیر ماکول اللحم است.
نعم: خود میته محکوم به نجاست است و محکوم به این است که مانع از صلاة است چون نجس است و شاید بواسطه عدم تذکیه ، مانع از صلاة باشد،حیوان ماکول، باید مذکّی باشد تا در صلاة جائز شود از این روایت ابن بکیر استفاده می شود که وقتی ماکول اللحم تذکیه شدند می توانیم در نماز بیاوریم پس اگر تذکیه نشده باشد صلاة با آن محکوم به بطلان است. یعنی میته، محکوم به نجاست است.
مِن هنا فقهاء می گویند: اگر نجس را حمل بکنید و دستمال خونی را در جیب خودش بگذارد و نماز بخواند اشکالی ندارد. اما اگر اجزاء میته را حمل کند مثل بند ساعتش از میته است و در جیب خودش بگذارد نمازش باطل است. چرا؟
سرش این است که در باب نجاست، نجاست ثوب و بدن مانع است اما حمل نجس، مانع از صلاة نیست به خلاف میته و غیر ماکول اللحم که حملشان هم موجب بطلان نماز است . چون امام(ع) فرمود: فالصلاة فی وَبَره و شَعرهِ و جِلده و بوله و رَوثِه، معلوم است که رَوث را حمل کرده است چون روث ،لباس نمی شود پس حملش کرده است.
پس این روایت، هم موارد حمل را و هم موارد نجاست ثوب و بدن را می گیرد.
این است که فرق گذاشتند بین میته و بین غیر میته.

«بول و روث ماکول اللحم»
صاحب عروة می فرمایند: اَمّا البول و الغائط من حلال اللحم فطاهر حتی الحمار و البغل و الخیل
مشهور بین اصحاب قدیماً و حدیثاً این است که بول و روث حیوان ماکول اللحم،پاک است. بلا فرق که حمیر و بغال و خیل باشد یا غیر آنها از ماکول اللحم ها باشد.
نعم: در مورد بغال و حمیر و خیل، کلامی است که بول و روث اینها محکوم به نجاست است. شیخ درمبسوط فرموده است: حیواناتی که لحمشان مکروه است بول و روث آنها نیز مکروه است مثل حمیر و بغال و دوابّ( خیل) و فرمود که بعضی از اصحاب ما قائل به نجاست بول و روث بغال و حمیر و دوابّ شدند.
ابن جنید و شیخ طوسی در نهایه قائل به نجاست بول و روث حمیر و بغال و خیل شده است. کانه در غیر این سه حیوان، اتفاقی است که پاک هستند.
محقق اردبیلی معتقد است که بول این سه حیوان نجس است اما روث آنها پاک است.
صاحب حدائق هم اصرار بر این مطلب دارد که بول اینها نجس ولی روث اینها پاک است.
صاحب مدارک د رروث اینها ملتزم به طهارت و در روث اینها توقف کرده است.
مَنشا این توقف چیست؟ اختلاف اخبار است. اخبار ، چند طائفه هستند:
طائفه اول، اخبار عامّه هستند که دلالت می کنند بر طهارت بول تمام حیوانات ماکول اللحم و هکذا روث آنها و تفصیلی بین این سه حیوان و غیر آنها نداده است.
عمده این طائفه اول،دو تا روایت است.
۱- صحیحه زرارة در باب ۹ ابواب نجاسات ح ۴/ ج ۳ / ۴۰۷
کلینی نقل می کند عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد بن عیسی عن حَریز عن زرارة اَنّهما قالا ( امام پنجم و امام ششم فرمودند) لاتَغسِل ثوبک مِن بول شیءٍ یوکل لحُمه .
فرق بین حیوانات ماکول اللحم نگذاشته است.
۲- موثقه مصدّق بن صدقه از عمّار ج ۳ وسائل / ۴۰۹ ح ۱۲
عن المفید عن جعفر بن محمد عن ابیه سعد بن عبدالله عن احمد بن حسن بن علی بن فَضّال عن عمرو بن سعید عن مصدّق بن صدقه عن عمار عن ابی عبدالله(ع):
کل ما اکل لحمه فلا باس بما یخرج منه. چه بول و چه روث باشد محکوم به طهارت است. طائفه ثانیه اخبار خاص در مورد بول حمیر و بغال و خیل وارد شد ودلالت می کند که بول و روث آنها پاک است . ۱- روایت معلَّی بن خنیس و عبدالله بن ابی یعفور است. وسائل الشیعه ج ۳/ ۴۱۰ ح ۱۴ باب ۹
شیخ باسناده عن محمد بن حسین خطّاب عن الحکم بن مسکین عن اسحاق بن عمار عن معلَّی بن خنیس و عبدالله بن ابی یعفور قالا کُنّا فی جَنازةٍ و قُدّامَنا حمارٌ فبال فجاءتِ الریحُ ببوله حتی صَکّت وجوهَنا و ثیابَنا فَدَخلنا علی ابی عبدالله (ع) فأَخبرناه فقال لیس علیکم بأس
لیس علیکم بأس یعنی نه مانعیت دارد و نه نجاست دارد.
حکم بن مسکین، توثیق خاص ندارد. در سند کامل الزیارات آمده است.
در تشییع جنازه بودیم جلوی ما، یک کسی با اُلاغ می رفت و آن حمار، بول کرد و باد هم بول آن حمار را آورد به صورت های ما ولباس های ما برخورد کرده است. پیش امام(ع) وارد شدیم ( این مساله، برمثل عبدالله بن ابی یعفور مشتبه بوده است) و به امام (ع) خبر دادیم. امام (ع) فرمود: پاک است.
۲- روایت ۲ باب ۹ وسائل ح ۳/ ۴۰۷
روایت صحیحه است و معروف به ابی الاَغَرّ النَّحاس است.
محمد بن یعقوب عن محمد بن الحسین ابی الخَطّاب عن علی بن الحکم (تا اینجا، روایت، صحیح است) عن ابی الاغر النحاس ( درباره این شخص، توثیقی نداریم ولی محقق اردبیلی می گوید که این، حَسَنه است یعنی ابی الاَغر، مدح دارد. اما استاد تبریزی،چیزی پیدا نکردند که ایشان مدحی دارد)
قال قلت لابی عبدالله(ع) اِنّی اُعالجُ الدوابَّ فرّبما خرجتُ باللیل و قد بالت و راثَت فیَضربُ احدُهما برِجله اویدهِ فیُنضَحُ علی ثیابی فاُصبِحُ فأری اَثرَه فقال لیس علیک شیءٌ من با فَرس سروکار دارم و شب برای سرکش به آن اسب ها خارج می شوم و بول و روث می کنند اسب هم پا و دستش را به زمین می زند و به لباس من می پاشد و صبح می بینم که لباس من آلوده شده است . امام(ع) فرمود: پاک است.
بول و روث این حیوانات پاک است.
در مقابل طائفه اولی و طائفه ثانیه ( مرحوم حکیم در مستمسک می گوید: چون مشهور به این طائفه ها عمل کردند ضعف خبر منجر می شود) طائفه دیگری است که دلالت می کند بر نجاست بول حمیر و بغال و خیل .

و الحمد لله رب العالمین.