جلسه ۲ : عین نجس بودن بول اسنان
۵- از روایاتی که دلات بر عین نجس بودن بول انسان می کند صحیحه العیص بن القاسم است.
یک روایت با برکتی است که علاوه بر نجاست بول فرمایش دیگری نیز استفاده می شود.
باب ۳۱ از ابواب احکام الخلوة روایت۲ .
محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید عن صفوان (مراد صفوان بن یحیی است چون حسین بن سعید،کثیراً از صفوان نقل میکند) عن یونس بن قاسم (از اصحاب امام کاظم (ع)و از اجلّاء است)
قال سالت ابا عبدالله (ع) عن رجل بال فی موضع لیس فیه ماء (آب ندارد چون استنجاء به بول باید با آب شسته شود) فَمَسَحَ ذَکَرَهَ بحجرٍ ( بوسیله حجر، عین بول را ازاله کرد) و قد عَرِقَ ذکرهُ و فَخِذاه ( ذَکَر و فخذین او عَرَق کردند. رطوبت مسریه پیدا می کند) قال: یَغسِل ذکره و فخذیه
علاوه بر اینکه نجاست بول از این روایت استفاده می شود، هم چنین استفاده می شود که متنجّس ،منجّس است . ولکن متنجسی که به عین نجس، نجس شده باشد فقط این مقدار استفاده می شود
ولکن متنجّس که به عین نجس،نجس شد(ذَکَر) متنجّس شی طاهر (فخذین)هم می شود.
۶- صحیحه علی بن جعفر ،باب ۸ از ابواب ماء مطلق . روایت ۱۳
محمد بن حسن باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی (شیخ طوسی ،به اسنادش از کتاب محمد بن احمد بن یحیی اشعری نقل می کند سندش به کتاب ،صحیح است)عن …………(از اجلّاء است) عن علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر (ع) . سالته عن الدجاجه و الحمامة و اشباهما نَطَأ العذرةَ(قدر متیقن از عذره مدفوع انسان است. اطلاق عذره بر مدفوع سائزحیوانات ،محل اشکال است. لُغَویّین تصریح کردند که به مدفوع انسان عذره می گویند چون به مکان پایین وخلوتی برمی گردد. مسلّم است که به مدفوع مطلق حیوان عذرة نمی گویند بلکه خُرء رَوث گفته می شود.
عذرة به مدفوع انسان یا کل حیوانی که مدفوع او بوی گند داشته باشد گفته می شود.»
ثم تدخل فی الماء یُتوضا منه الصلاة ؟ از آبی که با پای عذره دار وارد شد وضوء بگیرد؟
قال: لا،الّا ان یکون الماء کثیرا قدر کر من ماءٍ مگر به اندازه کُر باشد.
از این صحیحه استفاده می شود که عذره از اعیان نجسه است. شی طاهر (آب قلیل) نجس می شود،
پس از ضروریات فقه است که بول و غائط انسان نجس است لا فرق در اینکه صغیر باشد یا کبیر حتی طفل رضیع باشد.
اما اینکه بعضی ها بول رضیع را پاک می دانند مادامی که شیر خوار است،به توسط نص خاص خارج است .
صحیحه حلبی ، باب ۳ از ابواب نجاسات . روایت۲
عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن حمّاد (حمّاد بن عثمان)عن حلبی (محمد بن حلبی است. حلبیّین ، همه از اجلاء هستند) قال سالت ابی عبدالله(ع) عن بول الصبیّ:
تُصَبُّ علیه الماءُ فان کان قد أکل فاغسِله بالماء غَسلاً(اگر شیر خوار نباشد یا شیر خوار باشد ولی غذا می خورد بوسیله آب غَسل کن. این روایت، دلالت ندارد که بول صبی پاک است. بلکه می گوید که غَسل ، معتبر نسیت در تطهیر بول صبیّ. بلکه فقط صبّ الماء کافی است ولو در اشیائی که قابل عصر بوده باشند
فقط آن فرشی که رضیع ،بولش ریخته است آب بریزد کافی است . صبّ الماء معتبر است و غَسل لازم نیست. پس مدلول روایت ،نجاست بول رضیع است اگر چه مطهِّر آن ، صبّ الماء است.
امّا البول و الخُرء ما لایوکل لحمه من الحیوان …
۱- صحیه عبدالله بن سنان در باب ۸ از ابواب النجاسات حدیث ۲
محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن عبدالله بن مغیره (از اجلّاءاست)عن عبدالله بن سنان ( بواسطه پدر علی بن ابراهیم ،بعضی ها روایت را حسنه می دانند ولی اشیان از اجلّاء است و کتاب کافی خیلی از ایشان روایت دارد.) اِغسِل ثوبک من ابوال مالایوکل لحمه
ظاهر روایت این است ثوبی خودت را که از بول خودت می شُستی ، متفاهم عرفی همین است که بول حیوان غیر ماکول نیز ثوب را نجس کرد و باید آنرا غَسل کنی . روایت ،ارشاد بر این است که مطهَّر آن بول، غَسل است پس بول حیوان هم منجّس ثوب است.
مطهِّر ثوب ،غَسل ثوب است. این مطهِّر بودن ،فرع بر تنجس ثوب است و تنجس ثوب هم فرع نجاست بول است. پس ابوال حیوانات غیر ماکول ، از اعیان نجسه است. علاوه بر اینکه اطلاقات بعضی اخبار متقدمه شامل بول حیوان هم می شود.
۲- موثقه سماعه باب ۸ روایت۱٫ محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن عبدالله بن مغیره عن سماعة عن ابی عبدالله (ع) قال ان اصاب الثوبَ شیءَ من بول السَنّور فلاتصح الصلاة فیه حتی یَغسله تا اینکه آن ثوب را بشویی (بناءبر اینکه ضمیر مفعولی به ثوب بر می گردد نه به بول)
صحیحه عبدالله بن سنان ،از طریق ملازمه عرفیه و مناسبت حکم و موضوع، از امر به غسل ، نجاست بول را می فهمیم .
تنقیح خوئی ج ۱/ ۴۴۶
روایت کل ما اکل لحمه فلا باس بما یخرج منه . وسائل ج ۳/ ص ۴۰۹
شهید صدر :لسان روایت حصر ندارد تا مفهوم داشته باشد .
تنقیح : روایت اشعار دارد که غیر ماکول اللحم بول و غائطش نجس است.
استاد: روایت دلالت ندارد چون علیّت منحصره می خواهد ولی اینجا فقط اصل علیت است
ثانیاً مفهومش دو احتمال دارد: هم بول و هم غائط غیرماکول ،نجس است و احتمال دیگر این که فقط بول نجس است ولی روث غیر ماکول ،نجس نیست.
اذا جاءالاحتمال بطل الاستدلال . چون خواستیم از مفهوم ثابت کنیم روث غیر ماکول نجس است.
نکته:اگر ضمیر مفعولی حتی یغسله به ثوب برگردد چون ظاهرش هم این است که ضمیر به آن برگردد وارشاد به این که ثوب ،نجس شد . البته ظهور است نه صراحت .
اما اگر ضمیر به بول برگردد دلالت بر نجاست نداشت . وفقط ظاهر داشت در اینکه بول سنّور مانعیت از صلاة دارد و من هنا ملتزم می شویم که عرق جنب از حرام نجس نیست و عرق ابل جلّالنجس نیست بکله مانعیت از صلاة دارند. چون لسان روایات آنها این است که لاتصح الصلاة حتی تَغسل العَرَقَ ولی در روایت ما نحن فیه،ظهور دارد که ضمیر فیه و ضمیر یغسله به ثوب برگردد.
البته ثوب ،خصوصیت ندارد فرش و دست نیز چنین هستند.
متنهی کلام این است که باید غیر ماکول ، نَفس سائله داشته باشد . چون روایاتی داریم که بول حیوانات غیر ماکول اگر نَفس سائله نداشته باشد نجاست ندارند. (سیأتی)
کلام در شرط دوم عروة است که باید غیر طیور باشد.(مساله مبتلی به) بول طیور،محکوم به طهارت است خرء طیور هم محکوم به طهارت است .
قول ۱- مرحوم صدوق در الفقیه فرمود: بول و رَوث از کل طائر محکوم به طهارت است. این قول از ابن ابی عقیل و جُعفی نیزنقل کردند . شیخ در مبسوط نیز قبول کرد فقط خَشّاف را استثناء کرد.
(خَشّاف ،اصطلاح عوام است و صحیحش خفّاش است) مرحوم ناینی : نجاست بول و خرء طیور الّا د رخفّاش
قول ۲- مشهور می گویند: بول و رَجیع طیور غیر ماکول اللحم (آنجه از طیور خارج می شود)محکوم به نجاست هستند.
ظاهراً شهرت عند القدماء و المتاخرین نیز باشد.
قول۳- صاحب مدارک تفصیل دادند که خُرء طیور غیر ماکول ، پاک است ولی بول آنها تردّد دارد .
از مجلسی هم نقل کردند.
منشاء اختلاف در مساله،اختلاف به حسب روایات است.
صحیحه عبدالله بن سنان فرمود اغسل ثوبک من ابوال ما لایوکل لحمه اطلاق دارد. خواه از جنس طیور باشد یا نباشد.
نکته:عبدالله بن سنان یک روایت ضعیفه دارد که دلالتش به عموم است . لذا مورد بحث ما نیست. در مقابل صحیحه ،موثقه ابی بصیر است. (چون مذهب ابی بصیر ،واقفی است لذا موثقه تعبیر می کنند.ولی خیلی صواب نیست)یحیی بن قاسم،ابی بصیر است. باب ۱۰ از ابواب نجاسات حدیث۱ محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن عبدالله بن مغیرة عن جَمیل بن دُرّاج (از اجلّاء است) عن ابی بصیر (بواسطه ابو بصیر،موثقه است بناءً بر اینکه واقفی است یا مختلف المذهب است) عن ابی عبدالله (ع)
ابو بصیر:کنیه یحیی بن قاسم- لیث بختری – عبدالله بن محمد اسدی- یوسف بن حارث- حمادبن عبدالله بن اُسید هرویّ.
عندالاطلاق،منصرف به یحیی بن قاسم است. یا تردید بین یحیی بن قاسم و لیث بختری استو کلاهما ثقة . ستای دیگر معرف به این کنیه نیست و موردی هم یافت شد که ابو بصیر اطلاق شود و سه تای آخری اراده شود.
یحیی بن قاسم همان ابو بصیر اسدی است. مات سنة ۱۵۰ ه ق. از اصحاب اجماع اول است. لیث بن بختری ،همان ابوبصیر مرادی است.
و الحمد لله رب العالمین.
–