درس ۶۴: ریا مبطل عمل است نه سائر دواعی نفسانی
در بحث واجب تخییری عرض خواهیم کرد، که تخییر بین اقل و اکثر در واجب نفسی غیر معقول است. در جایی که در متعلق وجوب ،شخص مخیّر شود که اقل را بیاورد یا اکثر را. که اقل وجودی دارد و شیئ زائد وجودی دیگر این تخییر غیر معقول است چون بر میگردد به وجوب اقل واستحباب زائد چون وقتی اقل موجود شد لامحالة متعلق تکلیف حاصل شده و تکلیف باید ساقط شود، بعد از این اگر شارع بخواهد او را امر بکند لا محالة امر مستقل میشود، وجوبی که نیست چون غرض حاصل شده پس باید امر را استحبابی باشد اگر کسی رکوع را کرد و ذکرش را خواند امر ضمنی به رکوع از دعوت می افتد اگر شارع بخواهد امر کند به صلوتی که در رکوعش صلوات بفرستد باید امر آخری کند بدان جهة گفتیم: نتیجهاش این است که در این شرطها و جزءها که وجود مستقلی دارد اگر ریاء کرد صلوتش صحیح است چون مبطل صلوة یا اتیان متعلق امر است بغیر قصد قربة، که فرض این است که متعلق امر را به قصد قربة آورده یا در صلوة زیادة یا نقیصهای را موجود کند و زیادة هم زمانی مبطل میشود که انسان او را به قصد جزئیة اتیان کند چون در صلوات ریایی قصد جزئیة نکرده نمازش صحیح است بخلاف ریا کردن در خصوصیتی که متحد با صلوة است نماز در مسجد خواندش ریائی شود اصل نماز را برای خدا می اورد بدان جهة اگر در مسجد هم نمی آمد نمازش را در خانه می خواند و اینکه مسجد می آید صلوة در مسجدش ریایی است و نماز باطل است چون روایاتی که دلالة بر حرمة ریا می کند. ریاء هم خودش شرک است و حرام و هم مفسد عمل است، اینجا صدق می کند که در صلوتش ریا کرده چون صلوتش متحد است با صلوة در این مکان اتحاد وجودی دارند اینکه ما گفتیم: اگر کسی به صلوة در مسحدش یا در اول وقتش ریا کند صلوة باطل است، این را فقط در ریا می گوئیم ولی در سایر دواعی نفسانیة نمی گوئیم مثلاً کسی آمده و در مسجد نماز میخواند چون هوای مسجد گرم است یا در مسجد با کسی کاری دارد و در صلوة هم که قصد قربة معتبر است در قصد امر معتبر است یعنی آنچه را شارع تحت امر وجوبی آورده باید به قصد قربة بیاورم. و من هم طبیعی صلوة رابه قصد امر شارع آوردم و شاهدش این است که اگر مسجد بسته بود نماز را در خانه می خواندم.
و خصوصیة محلّ که در متعلق امر اخذ نشده تا او را هم به قصد قربة بیاوریم. منتهی اگر کسی صلوتش را بر اینفرد تطبیق میکرد به داعی اینکه خدا از اینفرد خوشش می آید ثواب داشت وقتی داعی نفسی داشت ثواب فرد کامل را ندارد. فرض کنید شخصی تکبیرة الاحرام نماز را بلند گفت تا خانواده را متوجه کنند که بچّه از آن بلندی نیفتد. تکبیرش صحیح است چون خداوند نفس تکبیر را خواسته و باید به داعی امر شارع آورده شود اما خصوصیة تکبیر به داعی امر نفسانی است و اشکالی ندارد مثل امام جماعتی که سمع الله لمن حمده یا تکبیرها را بلند می گوید: به داعی اینکه مأمومین بفهمند: اِمّا از رکوع بلند شده یا به سجده رفته اگر خود این کار عبادت نباشد که بعضی گفتهاند هست باز اشکالی به عبادت نمیرساند و من هنا سید در عروة می فرماید کسی به داعی نفسانی به نماز جماعت حاضر میشود مثل اینکه امام جماعت یا شخص آخری به مأمومین پول میدهد. پس اصل صلوة این شخص لله است اگر خدا امر نکرده بود نه در مسجد نماز می خواند نه در خانه. ولی خصوصیة جماعت بداعی نفس است و این عیبی ندارد خود امر جماعتی مثل اینکه حمد و سوره ساقط میشود ار مأموم، امر عبادی نیست توصلی است مثل خصوصیة آب گرم و آب سرد است منتهی اینها مباح هستند ولی امر جماعة مستحبی توصلی است ولو اگر بخواهد ثواب جماعة را ببرد باید لله جماعةً بخواند چون امر توصلی هم بدون قصد قربة ثواب ندارد ولی کلام در سقوط تکلیف است که توصلیات بدون قصد قربة هم ساقط میشوند بخلاف تعبّدیات. اما مبطلیّة ریا دلیل شرعی دارد. لذا فقهاء در عبادت، خلوص را معتبر میدانند یعنی شریک قرار داده نشود برای خدا در عبادت اما در شرط مستحب و جزء مستحب که وجود آخری دارد عمل را فاسد نمی کند ریاء در او مثل اینکه دست راست را ریاءً در وضوء شست و بعد دوباره تکرار کرد قربةً الی الله وضویش صحیح است.