دروس خارج فقه / صلاة / درس ۳۸: مراد از تضییع صلات

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۳۸: مراد از تضییع صلات

 

مراد از تضییع صلات واستدلال به روایات، وعدم توثیق ابراهیم کرخی

طائفه ای ثانیه که صاحب حدایققدس سره وبعض دیگر به آنها تمسک کرده اند مدلولشان این است که تأخیر صلاة از وقت اول به وقت ثانی جایز نیست. چرا؟چون تضییع صلات است. تضییع صلات تارة این می شود که طبیعی صلات را ضایع کرده است، لازم نیست در اول وقت نخواند، در اول وقت هم خوانده اما رکوع وسجودش را درست اتیان نکرده، در رکوع اصلاً طمأنینه نداشت، در سجود طمأنینه نداشت، جبهه بر«ما یصح السجود علیه» مستقر نشده بود، که بعض عوام عادت دارند اینطور نماز می خوانند. این نماز نشد، بی خود زحمت نکش، اینها تلقینات شیطانی است که مثلاً نمازش را ضایع کرده است، معنای«ضیّع» آن نیست که وقت را بگذارند، وقت را گذراندن یکی از افراد تضییع صلات است. استدلال شده است بر اینکه در روایات تضییع صلاة به ترک صلاة از وقت اول تطبیق شده است، مثل چه؟ مثل این روایت[۱]که دارد:« وباسناده عن أحمد بن محمد بن عیسی» شیخ به سندش نقل می کند از کتاب احمد بن محمد بن عیسی«عن الحسن بن المحبوب، عن ابراهیم الکرخی قال: سألت أبا الحسن موسیعلیه السلام» ابراهیم کرخی یعنی بغدادی، کرخ محلّه ای در بغداد است« متی یخرج وقتها؟» کی وقتش خارج می شود؟«فقال: من بعد ما یمضی من زوالها أربعة اقدام» وقت فضیلت است. چون وقت فضیلت صلات ظهر«الی صیرورة الظلّ مثله است» گفتیم: در این وقت فضیلت بعض از اجزائش بر بعض دیگر فضیلت دارد. فرموده است که چهار قدم بشود. وقتی که به اندازه ای چهار قدم که دو ذراع است می شود، وقت فضیلت تمام می شود.

فرمود:« انّ وقت الظهر ضیق» وقت صلات ظهر ضیّق است، «لیس کغیره» مثل سایر صلوات نیست« قلت فمتی یدخل وقت العصر؟» کی وقت عصر داخل می شود؟ «فقال: انّ آخر وقت الظهر اول وقت العصر؟» کسی وقت عصر خارج می شود؟«فقال: وقت العصر الی ان تغرب الشمس» آن وقت خارج می شود که شمس غروب پیدا کند.

بعد می گوید:«وذلک من علّة» این در صورتی است که علت داشته باشد، آن شخص مریض باشد، عذری داشته باشد تا غروب شمس است و«هو تضییع» این که از علت باشد مانعی ندارد. از کسی تضییع صلات حساب می شود که قادر به تقدیم است. آن کسی که می تواند صلات را مقدماً بخواند، تضییع حساب می شود. ابراهیم کرخی خودش تفسیرش را سؤال می کند«فقلت له: لو أنّ رجلاً صلّْی الظهر بعد ما یمضی من زوال الشمس اربعة اقدام» وقت فضیلتش گذشت« أکان عندک غیر مؤدّ لها؟» می فرمایید که صلات ظهر را اتیان نکرده یعنی معصیت کرده است؟ «فقال: ان کان تعمّد ذلک» اگر این را عمداً تأخیر انداخته است«لیخالف السنة والوقت» تامخالفت کند سنت و وقت را«لم یقبل منه» این صلات از او قبول نمی شود. معنایش این است که اگر کسی تأخیر انداخت، صلات از او قبول نمی شود« کما لو أنّ رجلاً أخّر العصر الی قرب أن تغرب الشمس متعمداً من غیر علة لم یقبل منه» آن هم که صلاة عصر را تأخیر انداخت، از او قبول نمی شود.

امامعلیه السلام فرموده است که «ضیّع الصلاة»، در ذیل دارد: آن کسی که «خالف السنة» تا مخالفت سنت کند، می گوید: رسول الله صلی الله علیه وآله این طور فرموده است درست نیست، من او را قبول ندارم« لیخالف السنة» بعضی ها که می گویند: من این طور نماز را قبول ندارم که ایشان نمازش دوساعت طول می کشد، چطوری که شخص فرض کنید اعراض می کند از سنت رسول الله صلی الله علیه وآله «ان تعمد ذلک لیخالف السنة والوقت» تاوقتی را که رسول الله صلی الله علیه وآله برای فضیلت قرار داده مخالفت کند، اعتنا به او نمی کند، به او بی اعتنا است، این «لم یقبل منه» نه، خیلی دوست دارد صلات را اول وقت بخواند، حالا که خوابش می آید می گوید: بخوابم بعد می خوانم. این را که نمی گویند. یا می گوید: خوب است، بهتر است ولکن فعلاً همان فضیلت برای ما کافی است، تا ببینیم فردا چه می شود؟ درمانحن فیه اعراض از سنت رسول الله صلی الله علیه وآله نکرده است، قبول دارد، لذا به این دلالت ندارد. وقتی این روایت دلالت می کرد برعدم جواز، که مجرّد ترک صلاة را در وقت اول متعمداً تضییع صلات قرار می داد. فرمود: کسی که ترک می کند متعمداً ومعرضاً عن سنّت رسول الله صلی الله علیه وآله ، که این تهاون است، یعنی اینها لازم نیست، اینها زیادی است. منظور این است که شخصی که متهاون شد، از او قبول نمی شود. این محل کلام نیست، محل کلام آنجایی است که متعمداً مجرد تأخیر بوده باشد. علاوه بر اینکه این ابراهیم کرخی توثیقی ندارد واین روایت دلیل بر مطلب نمی تواند بشود.

تأخیر صلاة از وقت فضیلت از مصادیق تضییع صلات

یک مطلب دیگر بگویم، تضییع کما ذکرنا، تارةً مضاف الی طبیعی است که طبعی صلات را ضایع کرده، ظاهرش این است که صلاتی را که اتیان کرده است، آن صلات فاسد است. یا فرض کنید تأخیر صلات یا اتیان به آن نحوش جایز نبود، مثل کسی که صلاتش را عمداً ومتعمداً در آخر وقت بخواند، به قدری که وقت غسل کردن ندارد، جنب است، باید تیمم کند. این «ضیّع الصلاة» تیمم که می کند وصلات را اتیان می کند، با وجود اینکه متمکن از غسل بود، بله تضییع صلاة است. یک وقت تضییع صلاة یعنی فرد افضل است، فرد افضل را هدر داده است. این روایاتی که به این لسان است که فرد اوّل را ضایع کرده است، افضل را ضایع کرده، از او عدم جواز استفاده نمی شود، اتیان کردن افضل که واجب نیست، ضایع کردن او هم محذوری ندارد. ضایع کردن اصل طبیعی صلاة جایز نمی شود.

این تضییع افضل محذوری ندارد. این روایت[۲] چنین است:« عن محمد بن یحیی» کلینی نقل می کند از شیخش محمد بن یحیی العطار«عن أحمد بن محمد» بن عیسی« عن الحسین بن السعید، عن فضالة بن ایوب، عن داود بن فرقد» داود بن فرقد هما داود بن ابی یزید است که از اجلاّء وثقات است، روایت من حیث السند صحیحه است«قال: قلت لأبی عبدالله علیه السلام قوله تعالی(انّ الصلاة کانت علی المؤمنین کتاباً موقوتاً[۳])» صلات برای مؤمنین کتاب موقوت بود، کأنّ سؤال فرموده است که مراد از از موقوت چیست؟«قال: کتاباً ثابتاً» کتاب موقوت است یعنی ثابت است«وقّت رسول الله لأهل البلاد المواقیت» وقّت نه اینکه وقت تعیین کرد، وقّتَ یعنی محل احرام را تثبیت کرد، ثابت کرد که این محل احرام است. این هم دارد« کانت علی المؤمنین کتاباً موقوتاً، فقال کتاباً ثابتاً» موقوت نه معنایش این است که وقت دارد، مقداری تأخیر انداخته، مقداری جلو انداخته، آن صلات هیچ می شود«ولیس ان عجّلت قلیلاً او أخّرت قلیلاً بالذی یضرک» این به تو ضرر برساند، این طور نیست که واجب مضیّق باشد«مالم تضیع تلک الاضاعة» مادامی که آن اضاعه ای که در او هلاکت است، وخداوند متعال او را فرموده است، آن اضاعة نشود، تضییع آخر مانعی ندارد« فان الله عز وجل یقول لقوم:(اضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّاً)[۴]» غیّ یعنی هلاکت وضلال، اضاعة صلات یعنی ترک صلاة، صلات را دروقتش نخوانده است، وتابع شهوات است،‌این معنایش این است که وقت اوّل نیست، اصل ترک صلاة للوقت است«مالم یکن تلک الاضاعة» که در وکلا خداوند است، او به تضییع طبیعی منطبق است، او حرام است، واما غیر او، که تضییع افضل باشد، محذوری ندارد.

توقیت معنایش این است که وقت معینی است، باید در آن وقت واقع بشود. موقت است، تقدیم وتأخیر نمی شود. فرمود: این طور نیست، یک خورده تأخیر انداخت که اربعه اقدام شد، محذوری دارد، نه، این محذوری ندارد.

لذا در مانحن فیه این است که اگر اضاعة صلات بکنید که طبیعی فوت شود ودرک نشود، این محذور دارد، روایت من حیث السند صحیحه است، ومن حیث الدلالة هم واضح است، برعکس آن که صاحب حدایق فرموده است.

روایاتی که وارد درتضییع صلات است، شما به آن روایت مسلط شدید، در آن روایات اضافه تضییع به طبیعی شده وقرینه بر خلاف قائم نشد، بله جایز نیست ترک صلات در وقتش. مثل این که همان طوری که وقت مثل سایر شرایط است،‌چطور که کسی نماز خواند بدون طمأنینه، تضییع صلاة کرده است این هم تضییع طبیعی است، واگر نه، قرینه بود که اضافه تضییع به طبیعی نیست، به صلات فی اوّل الوقت است، او دلالت بر حرمت نمی کند. چون تضییع افضل کما بیّنا دلالتی بر حرمت نمی کند.

تأخیر صلات عصر یکی از مصادیق تضییع صلات

لکن در روایت ابی بصیر[۵]این طور وارد شده است:« محمد بن الحسن باسناده عن الحسنبن محمد بن سماعة» سند شیخ به کتاب حسن بن محمد بن سماعة سند معتبری است، حسن بن محمد بن سماعه هم ثقه است اشکالی ندارد، ولکن از حیث مذهب واقفی است« عن حسین بن هاشم» این، حسین بن أبی سعید بن هاشم است که بأسی در او نیست« عن ابن مسکان عن أبی بصیر، قال: قال أبو عبدالله علیه السلام: انّ المؤتور اهله وماله ومن ضیّع صلاة‌العصر» آن کسی که اهلش ومالش از دست او رفته است، کسی است که صلات عصر را ضایع کند. آن که در روز قیامت بخواهد جلالی داشته باشد، اهلی داشته باشد، باید صلات عصر را ضایع نکند. «قلت: وما الموتور؟»موتور چیست؟ «قال: لا یکون له اهل ولامال فی الجنّة».

این جور روایت که من حیث السند صحیح است، معلوم می شود در جنت هم ملکیت شخصیه هست، این روایات یک دسته از روایاتی هستند که بیان می کنند قصر وغیره ملک شخصی او است، ملک اعتباری است. کما اینکه از این روایت استفاده می شود که شخص در جنت در آن دنیا هم تنها نیست، اهلش مثل همین دنیا برایش اهل می شود.

«قلت: وما تضییعها؟» تضییع صلات عصر چیست؟ «قال: یدعها» صلات عصر را تأخیر می اندازد«حتی تصفر» تا آن که شمس زرد بشود نزدیک غروب به شمس نگاه کنید، شمس زرد رنگ می شود، لذا انسان عینش را می تواند ببیند، الا بخواهد به عین شمس نگاه کند، چشمش را می زند، ولکن وقت غروب عیبی ندارد،‌اصفرار شمس می گویند. «وتغیب» وغایب بشود.

مراد از اصفرار وغیبوبیت شمس

اگر این روایت«حتی تصفر وتغیب» باشد، واو باشد، این منافات ندارد با«ماذکرنا» کسی که صلات عصرش را تأخیر انداخته است، تا اینکه شمس زرد وغایب شده است، بعد می خواهد بخواند، قضاء شده، این اشکال ندارد، تضییع طبیعی است، ولکن در نسخه دیگر وسائل صاحب وسائل این حدیث را «أو» نقل کرده است،«حتی تصفر او تغیب». اگر این چنین باشد، آن وقت اشکال می شود که اگر زرد شده، وهنوز ما نماز عصری را نخوانده ایم تا غایب بشود غروب کند، چون غروب، سقوط قرص از افق است که از افق دیده نشود وتا آن افق ثابت بشود ما می خواهیم صلات عصر را تمام می کنیم، چهار رکعت که آنقدر وقت نمی خواهد. انسان می تواند در عرض۵ دقیقه صلات عصر را بخواند. «حتی تصفر» این تضییع صلات است، کسی این کار بکند در بهشت مالی واهلی ندارد، معلوم می شود این معنا جایز نیست. مثل «أوتغیب» جایز نیست، عِدل آن است.

این روایت اگر از جهات دیگر آن غمض عین کردیم، غایت مدلولش این است که صلات عصر را تا اصفرار شمس نمی شود تأخیر انداخت، یعنی باید قبل از اصفرار شمس خواند، نه این که باشد هر صلات را در وقت اول خواند، با این که صاحب حدائق مدعی این است شما می فرمایید: باید هر صلات را در اوّل وقتش اتیان کرد که وقت فضیلت می گوییم. این روایت اگر تمام بشود، ونسخه «او» صحیح باشد، غایت الامر این است که نمی شود صلاه عصر را به اصفرار قرار داد. این عیبی ندارد، جماعتی هم از علما ملتزم شده اند که نمی شود صلاه عصر را به اصفرار شمس گذاشت.

یک قضیه نقل کنم شنیدنی است. ما آن وقتی که سعادت همراهمان بود، سلب توفیق نشده بود، نعمت فراوان بود، از نجف که به کربلا پیاده می رفتیم، در یک سفر یک رفیق بیشتر نداشتیم. بایک سیدی بود. این آقاطرف عصر که خسته بودیم نشسته بودیم ازوقت استفاده کرد، خودش هم پیش ما درس می خواند، شروع کرد به نماز خواندن، گفت: من نماز شبهایم قضاء شده، آنها را عند اصفرار شمس قضاء کنم. ماهم چیزی نگفتیم، وضو گرفت مشغول نماز بود، یک عرب از راه رسیده، عرب عشایر بود، گفت: «به به، صلات العصر عند اصفرار الشمس!» من به آن سید عرض کردم آقا این دلیل که قضاء می کردی، افضل بود یا عقیده این را از کار انداختی؟ این جور عقیده اش به علما از بین رفت، خیال کرد که تو صلات عصر می خوانی، من به آن عرب گفتم،‌ معلوم هم نیست که قبول کرد. چون آنها آشنا نیستند به قضاء صلات اللیل عند الغروب. علی کل تقدیر اهل علم خیلی باید به اعمالش مواظبت کند. ربما عمل خوب هم به نظر خودش اتیان می کند، شاید در واقع نظر خوب باشد، لکن یک عنوان بر اوسایه انداخته است که آن عنوان سلب اعتماد مردم از اهل علم است.

خلاصه ای بحث در باره ای وقت اجزاء

«فتحصل من جمیع ما ذکرنا»، صلات دو وقت دارد، هردو، وقت اجزاء است. لکن وقت اول افضل است و وقت ثانی فضیلت دارد. سپس در خود این وقت اول که وقت فضیلت است، اجزائش یکسان نیست، بعضی از اجزء آن وقت نسبت به بعض دیگر افضل است، کما این که انسان نافله صلات ظهر را عند الدخول بخواند، بعد شروع کند وقتی که قدمی از ظلّ برگشت، بعد از نافله که هشت رکعت است، آنها را با طمأنینه اتیان کند وفارق شود بعد صلات ظهرش را بخواند، افضل در صلات ظهر آن وقت است، بعد از قدم است.

این را به برکت روایات ائمهعلیهم السلام که فرمودند: روز جمعه وقتی زوال شمس شد، وقت فضیلت ظهر شروع می شود. چون روز جمعه نافله قبلا خوانده می شود، یا صلات در سفر، چون قصر شده است، نافله ندارد، وقت فضیلتش عند الزوال شروع می شود، ابن را بیان کردیم که وقت اوّل هم بعضش نسبت به بعض دیگر افضل است، کما اینکه در وقت ثانی هم همین طور است، عند اصفرار شمس نماز خواندن، غیر از این است که بعد از صیرورة الظلّ به اندازه مثل آن وقت نماز عصر را شروع کند، آیا آن دومی که عصر را اتیان می کند، بعد از اینکه ظلّ به اندازه قدمین شده است آیا این افضل است، یا آن که ظلّ به اندازه مثلین شده است افضل است؟ وقت ثانی هم همین طور است. این محصل ماذکرنا بود.

کلام درمانحن فیه که مسأله مهمه است واز همین روایات استفاده خواهیم کرد، این است که آیا مبدأ صلات ظهر وعصر بنا به روایات زوال شمس ومنتهای آن که غروب شمس است، این طور است که جماعت کثیره ای از قدما، بلکه مشهور از قدما وجماعتی از متأخرین ملتزم بوده اند که مقداری از وقت اول مختص به صلات ظهر است که وقت اختصاصی ظهر است، ومقداری هم قبل از غروب وقت اختصاصی صلات عصر است، مابینهما وقت مشترک بین صلاتین است. به عبارت دیگر وقت اختصاص و وقت اشتراکی داریم، یا این که تمام وقت، وقت اشتراکی است وقت اختصاص نداریم؟

—————————————————————————-

[۱]. وسائل الشیعة، ج۳، باب۸ از ابواب المواقیت، ح۳۲٫
[۲]. وسائل الشیعة، ج۳، باب۷ ابواب اعداد الفرائض نوافلها ح۴٫
[۳].نساء/۱۰۳٫
[۴] . مریم/۵۹٫
[۵]. وسائل الشیعة،ج۳، باب۹ از ابواب المواقیت،ح۱٫