دروس خارج فقه / صلاة / درس ۳۱: حمد یا تسبیحات اربعه، وجواز ترک سوره در نماز لیل

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۳۱: حمد یا تسبیحات اربعه، وجواز ترک سوره در نماز لیل

شخص در صلاة ظهرین مخیّر است در رکعت اخیرتین، تسبیحات اربعه بخواند یا حمد تنها بخواند. در صلوات نافله ولو بیشتر از دورکعت باشد،‌این جور اتیان نمی شود، بلکه در رکعت سومی وچهارمی هم حمد اتیان می شود. البته مستحب است سوره هم بخواند ولکن در نوافل، مکلف می تواند سوره را ترک کند، فقط اقتصار به حمد کند ولو در رکعت اولی ورکعت ثانیه باشد. صلاة‌اللیل را فقط با یک حمد تنها بخواند، مثل نماز عشاء نیست.

از خود روایات مبارکه استفاده می شود که نماز نافله ولو اربع رکعات یا هشت رکعت است، مثل صلاة العشاء وظهرین باید اتیان کند، در رکعت سوم ویا چهارمی، پنجمی یا ششمی تسبیحات بگوید ورکوع کند. یکی را از باب نمونه ذکر می کنیم.

روایت موثقه سلیمان بن خالد[۱] است، دارد بر این که « وثمان رکعات من آخر اللیل» که نماز لیل را می گوید،«وعنه» محمد بن الحسن باسناده عن الحسن بن سعید،« عن عثمان بن عیسی عن ابن مسکان عن سلیمان بن خالد عن أبی عبداللّه۷ قال: صلاة النافلة ثمان رکعات حین تزول الشمس قبل الظهر وست رکعات بعد الظهر ورکعتان قبل العصر» که هشت رکعت قبل از عصر می شود « واربع رکعات بعد المغرب رکعتان بعد العشاء الآخرة…» تا اینکه می فرماید: «وثمان رکعات من آخر اللیل، تقرأ فی صلاة اللیل بقل هواللّه الاحد وقل یا أیها الکافرون فی الرکعتین والاولیین» در دورکعت اولی« وتقرأ فی سایرها ما أجببت من القرآن» آن سوره ای که از قرآن دوست داری بخوان یعنی سوره ها یکسان است. معنایش این است که سوره ای که بعد از حمد مستحب است، اورا می فرماید که در رکعتین اوّلتین آنجور بخوان وبقیه رکعات را خودت هر سوره را بعد از حمد می خواهی بخوان. معنایش این نیست که رکعتان بعد مثل رکعتین مثل نماز عشاء وظهرین است که مخیّر بین حمد وتسبیحات است.

از روایاتی که در این نسق هست، ظاهر است که نافله چهار رکعت باشد، باید در چهار رکعت چهار حمد خواند. منتها سوره مستحب است چون نماز نافله، شرطش سوره خواندن بعد از حمد نیست.

لذا درمانحن فیه اربع رکعات بعد از مغرب، حمل به مثل صلاة عشاء نمی شود پس این روایات مهمل نیستند نمی دانیم باید متصلتاً یا منفصلتاً آنها را آورد. در هردو رکعت باید یک سلام گفت ودورکعت بعدی را با تکبیرة‌الاحرام شروع کرد، یا این که نه، در دورکعت قبلی تسلیمه جزء نیست ودر رکعت بعدی هم تکبیرة‌الاحرام جزء نیست که متصلتاً بخوانی، آیا برای چهار رکعت، برای شش رکعت برای هشت رکعت، یک تشهد وتسلیمه بگوی، چون تسلیمه در رکعتین قبلی در رکعتین بعدی شرط نیست؟

برائت، مقتضای شک در جزئیت وشرطیت ومانعیت در اقل واکثر ارتباطی

در این صورت بحث داخل در اقل واکثر می شود که نمی دانیم آیا تسلیمه جزء رکعتین قبل است وتکبیرة الاحرام جزء رکعتین بعد است؟ یا اگر در یک رکعتی خواست سلام بگوید، این سلام مانع از صحت نماز نافله است؟ یا این که نه، در مانحن فیه آنها جزئیت ندارد، آن هم مانعیت ندارد؟ نتیجه اش این است که مکلف مخیّر است. اگر اصالة البرائة از جزئیت و از مانعیت جاری شد نتیجه اش این است که مکلف مخیّر است، می تواند نوافل را متصلتاً بخواند ومی تواند مفصولتاً بخواند، این نتیجه برائت می شود.

در مانحن فیه شک در کیفیت، مسأله را داخل اقل واکثر ارتباطی می کند ومقتضای مختار محققین در اقل واکثر ارتباطی« فی الشک فی الجزئیة والشرطیة والمانعیّة» رجوع به برائت است نتیجه اش آن می شود.

همان طوری که موارد اقل واکثر معروف است که در فرائض بعد از برائت از وجوب آن جزء زاید رجوع می کند واقتصار به اقل می کنیم چون اقل قدر متیقن است که ترکش موجب استحقاق عقوبت است، اینجا هم ترک الاقل متیقن است که فضیلت ومستحب از دست انسان می رود اگر اقل وجامع را ترک کند واما در مانحن فیه نسبت به آن جز زاید وقتی که اصالة البرائة جاری شد، به اتیان الاقل مثل فرائض اکتفا می شود.

علت عدم تمسک در مستحبات به برائت

اشکال این بود که در مستحبات جای تمسک به برائت نیست چون حدیث برائت «رفع عن أمتی تسعة» ثقل را از امت بر می دارد، مثل قاعده « لاحرج». اگر زیات امام حسین۷ حرجی شد، انسان با طیاره نمی تواند برود، فرض کنید با ماشین هم نمی تواند برود، باید حدود را با قطار رد شود، احتمال ضرر نیست ولکن حرج هست وزحمت زایده دارد استصحاب زیارت الحسین۷ در حرم ودر بقعه مبارکه اش از بین نمی رود.« لاحرج» استحباب را بر نمی دارد چون شارع ترخیص در ترک داده است. لذا اشکال شده است که در مستحبات« رفع عن امتی» موارد ثقل را که تکلیف است بر می دارد چون الزامی است واما در موارد مستحبات مجری ندارد.

جوابش را گفتیم که در مستحبات دو نحو شک می شود: تارةً شک می شود که آیا این شیء مستحب است یا مستحب نیست؟ جریان حدیث رفع در مانحن فیه معنا ندارد، چرا؟ چون اگر مستحب بودنش ثابت بود، انسان می توانست ترک کند، بالأخره« رفع عن أمتی مالایعلمون» ترخیص درترک می دهد، بالاتر از آن نیست. در مستحبات مستقله حدیث برائت « رفع عن امتی» واصالة البرائة معنایی ندارد واما به خلاف اصالة البرائة در شک در جزئیت شیء در مستحب که نمی دانیم این شیئ جزء آن نماز مستحبی هست یا نیست؟ نمی دانیم این شیء مانع از نماز مستحب است یا مانع نیست، اینها جرا برداشته نشود؟ معنایش این استکه شارع ترخیص می دهد که می توانی اکتفای به غیر جزء کنی. اگر دلیل داشتیم که این شئ مستحب است با این نحو مثلاً نوافل نماز مغرب چهار رکعتش مستحب است. در این صورت اگر کسی می گفت: من دورکعت نافله نماز مغرب را اتیان می کنم، دورکعت را نمی آورم، این بدعت می شد، چون نافله نماز مغرب چهار رکعت است ولکن وقتی دلیل وارد شد که اگر کسی نمی خواهد چهار رکعت بیاورد، دورکعت است ولکن وقتی که دلیل وارد شد که اگر کسی نمی خواهد چهار رکعت بیاورد، دورکعت بیاورد دیگر بدعت نمی شود آن چه دلیل وارد شد که اگرکسی نمی خواهد چهار رکعت بیاورد، دورکعت بیاورد دیگر بدعت نمی شود. آنچه را که دلیل اجتهادی می گفت که می توانی دو رکعت بیاوری، حدیث« رفع عن أمتی» می گوید این شیء چون اعتبارش مشکوک است، می توانی بدون این بیاوری. معنایش ترخیص دراتیان است. اگر حدیث رفع نبود وجاری نمی شد، ما نمی توانستیم بدون آن اتیان کنیم. مثلا این که در زیارت عاشورای معروفه شک کنیم که آیا این لعنها جزئیت دارند به نحوی که اگر لعنها گفته نشود، اصل زیارت عاشورا به عنوان زیارت عاشورا مشروع نیست؟ می شود گفت: این لعنها جزئیت وشرطیتی ندارد، بدون صدمرتبه لعن هم می شود خواند، کما اینکه همینجور هم هست. برائت در وجوب شرطی مثل این استکه شک کنیم نماز نافله را می شود«عن المشی بغیر القبلة» خواند؟ دلیل داریم که می شود خواند، اگر دلیل هم نداشتیم، محل شک بود واطلاقی هم در اشتراط قبله نبود، تمسک به برائت می کردیم، می گفتیم: اعتباری ندارد. این جواب شرطی در اجزاء وشرایط ومانع مستحب جاری می شود ونتیجه اش ترخیص در اتیان واقتصار به اقل است جون شارع در اقل گفت: من می دانم که اقل یا به شرط اتیان این یا بدون شرط اتیان این ثواب دارد وموجب تقرّب است. شارع می گوید: عن الاتیان می توانی این مشکوک را ترک کنی. این ترخیص شارع در اکتفای به اقل است، کما اینکه نتیجه این برائت ترخیص شارع است در فرائضی که شک در جزئیت وشرطیت می کنیم، ترخیص در اقتصار به اقل است.

در تخییر توسعه است، مخیّر هستی که دورکعت سلام بگوئی یا در چهار رکعت یا در هشت رکعت یا در یک رکعت، توسعه هست وبه ما اذن داد. اذن خودش توسعه است. لذا در مانحن فیه الا ولابد در دورکعتی باید سلام بگویی که در روایت قرب الاسناد، در این تقیید ضیق است، وحدیث رفع آن را بر می دارد.

نتیجه این همان چیزی می شود که مقدس اردبیلی۱ می گوید که می تواند هشت رکعت صلاة‌اللیل را بایک سلام تمام کند، ولکن اگر کسی صلاة‌اللیل را بدون سلام هشت رکعت را یک جا بخواند وبگوید که من به اصالة البرائة رجوع کردم ونفی جزئیت کردم این خلاف مرتکز عن المتشرعة ‌است نه خصوص شیعه بلکه عند المتشرعه ولو از عامه باشد، جون مرتکز این است که نوافل دورکعت دورکعت خوانده می شود.

صاحب وسائل۱ روایاتی در باب۱۵ از ابواب أعداد الفرائض[۲] ذکره کرد، عنوان باب اینجور است «باب ان لکلّ رکعتین من النوافل تشهداً وتسلیماً وللوتر بانفراده» روایات متعدده ای را ایشان نقل کرده است که مختص به صلاة‌الوتر است مثل روایت صحیحه معاویة بن عمار[۳]« محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، عن النضر» یعنی نضر بن سوید« عن محمد بن ابی حمزة» که نوه ابی حمزه ثمالی است« عن معاویة‌بن عمار» این محمد بن ابی حمزه محمد بن ابی حمزه ای است که توثیقش را علی بن حسن بن فضال بیان کردیم « قلت لأبی عبدالله۷: ما التسلیم فی رکعتی الوتر؟» این تسلیم در رکعتی الوتر چیست؟ صلاة‌الوتر یعنی آن سه رکعت آخر که نماز شفع و وتر است، در اکثر روایات به این سه رکعت صلاة‌الوتر گفته اند. عامه این نماز وتر را متصل می خوانند،‌لذا این مورد اعتراض شده است که این تسلیمه ای که شما یعنی ائمه:می گوید که تسلیم معتبر است، نماز وتر را می شود متصلتاً هم خواند یا نمی شود؟ اینها را به السنه ای مختلفه ای از ائمه: سوال کرده اند.

یکی در همین روایت است که می گوید« قلت لأبی عبدالله۷ ما التسلیم فی رکعتی الوتر؟» یعنی نماز شفع است «فقال: توقظ الراقد وتکلم بالحاجة» وقتی که سلام گفتی، سلام منفعت دارد، اهلت که خوابیده اند وبیدار نمی شوند،‌قبل از این صلاة الوتر را بخوانی،‌آنهارا بیدار می کنی.

در روایت بعدی که صحیحه معاویه بن عمار[۴]است،‌سند همان سندِ صحیح است، معاویه بن عمار می گوید «‌عن حسین بن سعید، عن حمّاد بن عیسی، وفضالة، عن معاویة‌بن عمار، قال: قال لی: إقرأ فی الوتر فی ثلاثتهنّ بقل هواللّه احد» این سه تا را به «قل هوالله احد» بخوان « وسلّم فی الرکعتین توقظ الرّاقد وتأمر بالصلاة» این را منفصلتاً بخوان.

در روایت دیگری[۵]«حسین بن سعید، عن عثمان بن عیسی، عن ابن مسکان، عن سلیمان بن خالد عن أبی عبدالله۷قال: الوتر ثلاث رکعات تفصل بینهنّ» باید فاصله بدهی بین این سه رکعت« وتقرأ فیهن جمیعاً» درهمه اش هم باید با فاصله بخوانی « تقرأ فیهنّ جمیعاً بقل هواللّه احد» که حمل بر استحباب می شود، چون در نافله سوره وجوبی ندارد وهکذا روایات دیگری.

این که در این روایات مربوط به نافله متعرض نماز وتر شده اند، چون ائمه:واصحاب ائمه همّشان این بود که چند مورد را نقل کنند: یکی موارد اختلاف بین شیعه وسنی را در مسائل، بعضی از اساتید کلامشان این بود که اقوال ائمّه:تعلیقه بر مذهب عامه است، آن مواردی که اصلا پیش عامه از این حکم نفیاً واثباتاً خبری نیست، ائمّه:آنها را بیان می کردند، چون رسول اللّه۹ اینها را خلیفه خودش قرار داده است که شریعت را تبلیغ کنند« أنّي تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی» مراد از ثقل در حدیث، عمل است، ثقل من حیث العمل است که «لم یفترقا حتی یردا علیّ الحوض ان تمسّکتم بهما» یعنی به آن چه که در کتاب است وآنچه که بیان اینهاست. مثلاً ائمه:خمس در ارباح مکاسب را بیان کرده اند، غسل باسدر وکافور واجب است، حنوط واجب است. الی ماشاء اللّه که در کلمات عامه خبری از اینها نیست، لذا شیعه ها ساکن در شهر های سنی نشین، غالباً اعمالشان در فروع دین مثل سنی هاست، آنجایی که به آخوند دست نیافته اند یا قلیل رفته اند.

غرض ا ئمه:؛ بیان همه احکام

اخبار ما را بنویسید، امر به کتابت می کردند، امر به محافظت می کردند، الی ما شاءاللّه شأن ائمه: غرض ائمه: این بود که احکامی که پیششان هست به نحوی ابلاغ کنند، این قدر که وصیت می کردند که احادیث اینجور بود. روی این اساس در این مورد که به غیر نماز وترکم متعرض شده اند بنائاً بر آن روایاتی که خوانده شد اگر از ائمه: باشد، سرّش این است که این متسالم علیه بود که نوافل، رکعتین، خوانده می شود در وتر محل کلام بود که آنها یا می گفتند: باید متصلتاً خواند یا می گفتند مخیّر هستند، متصلتاً بخوانید یا منفصلتاً بخوانید، روی این حساب ارتکاز یا می گفتند مخیّر هستند، متصلتاً بخوانید یا منفصلتاً بخوانید. روی این حساب ارتکاز در متشرعه به این است که نافله مثل نماز عشاء خوانده نمی شود وبدون تسلیم چهار رکعت متصل، هشت رکعت متصل خوانده نمی شود، بلکه همه دورکعتی است، سابقه اش از صدر اول است ولذا جای تسمّک به برائت نمی شود.

بعضی از فقها که در آخر الزمان هم می شود خیلی پیدا کرد، در مثل اینجور موارد می گویند: ما روایت نداریم، عند المتشرعه از اول متسالم علیه است، چون متسالم علیه بود ائمه: اهمّیتی نداده اند،‌مثلا فرض بفرمایید« دفن المیت الی القبلة» واجب است . شما اگر نگاه کنید می بینید که یک روایت در این موارد وارد شده است آن هم تمام باشد یانه؟ این از مسلّمات است مابین متشرعه حتی عامه که روی به قبله باید دفن شود. در این موارد ائمه۷ و روات از ائمه صرف عمر نمی کردند که الان کسی پیدا شود بگوید: قبله لازم نیست ومی شود جور دیگر هم دفن کرد. در همه جا انسان روایت نمی خواهد، چیزی که عند العامة والخاصة متسالم علیه، روایت نمی خواهد. روی این اساس در این موارد جای تمسک به اصل عملی نیست. لذا آن چه که صاحب عروه ومشهور در ما نحن فیه گفته اند بلکه مخالفی نیست الا آنچه که از مقدس اردبیلی۱ نقل شده است، متعیّن است که باید نوافل را مفصول وبا فصل خواند.

صاحب عروه فرموده: تسلیم در رکعتین، رکعتین، گفته می شود« الاصلاة الوتر» که از روایاتش معلوم شد که یک رکعت منفرد است،‌وفقط به یک رکعت خوانده می شود، متصل هم نمی شود خواند کما این که دعوی العامه است.

ایشان در عروه در امر ثانی می فرماید: در صلوات مندوبه هم، قنوت در رکعت ثانیه قبل از رکعت مستحب است« حتی فی الصلاة ‌الشفع» حتی در نماز شفع هم مستحب است وبعضی گفته اند که در نماز شفع، قنوت نیست بدون قنوت می خوانند. این جهت ثانیه که ایشان فرموده است، به حسب مستحب روایات محل خدشه شده است آیا نماز شفع را با قنوت یا بدون قنوت می خوانند؟

روایات در ابواب القنوت روایت صحیحه زراره[۶] است« محمد بن الحسن، باسناده عن الحسن بن سعید، عن ابن ابی عمیر، عن عمر بن اذینة، عن زرارة، عن أبی جعفر ۷ قال: القنوت فی کل صلاة فی الرکعة الثانیه قبل الرکوع» این که فرموده: هر نماز شفع را هم می گیرد.

آن چه که باعث شده بعضی در صلاة شفع اشکال کرده اند، صحیحه عبدالله بن سنان[۷] است «وعنه» یعنی محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید« عن فضالة، عن ابن سنان یعنی عبدالله» این تفسیر از خود صاحب وسائل است چون گفتیم: هر ابن سنانی که از ابی عبدالله۷ نقل کند، عبدالله بن سنان است، محمد بن سنان از امام صادق۷ روایتی ندارد، «قال:»ـدرست توجه کنید در این روایت نکته ای هست که هر کس به آن متوجه شد، بداند وامیدوار باشد به نیل به مرتبه اجتهاد ـ « القنوت فی المغرب فی الرکعة ثانیة وفی العشاء والغداة مثل ذلک» آن هم در رکعت ثانیه است « وفی الوتر فیر الرکعة الثالثة» گفتیم: سه رکعت را نماز وتر می گفتند، قنوت در رکعت ثالثه صلاة وتر است، یعنی شفع قنوت ندارد قنوت مات صلاة وتر است. گفته اند: صحیحه عبدالله بن سنان دلالت دارد که قنوت مشروع در نماز وتر در رکعت ثالثه است یعنی در آن که رکعت منفرده است ودو رکعتی که قبلاً به عنوان نماز شفع اتیان می شود، قنوت ندارد.

مشهور وصاحب عروه، دو حرف دارند: یک حرفشان این است که این روایت که «وفی الوتر فی الرکعة الثالثة» رکعت ثالثه وترکه یک رکعت منفرده است قنوت خاصی دارد که سبعین مره استغفار دارد در بعضی روایات۳۰۰ مرتبه« العفو» وهفت مرتبه« عوذة من النار» گفته می شود، این قنوت خاصه فی الرکعة الثالثة است نه مطلق القنوت. مطلق القنوت در رکعت شفع هم هست، این قنوت خاصه در رکعت ثالثه است، این را در رکعت ثانیه از رکعتین اوّلتین که نماز شفع است، در آن خانده نمی شود، حمل کرده اند به یکی از دومعنا که یکی اش این است، چرا به چه قرینه؟ چون صحیحه زراره داشت«القنوت فی کلّ صلاة فی الرکعة الثانیة قبل الرکوع» این مطلق القنوت را می گوید نه قنوت خاص را مطلق قنوت در هرنمازی قبل از رکوع فی الرکعة الثانیه است. همان طوری که صلاة الوتر یعنی رکعت منفرد از این خارج است چرا؟ چون نماز منفرد رکعت ثانیه ندارد، اما نماز شفع که رکعتین است، داخل است ومطلق القنوت را دارد، همان قنوتی که در سایر صلوات هست این را مرحوم حکیم۱می فرمایند که صحیحه عبدالله بن سنان به این معنا حمل می شود که آن قنوت مستحب کذایی که ادعیه دارد، در رکعت ثالثه است، حمل کردن به این بعید است.

می گوئیم نه بُعدی ندارد، می شود گفت این صحیحه می گوید که در هردورکعت قنوت هست. آن قنوت خاص است ومستحب است که روایتش را خواهیم خواند، در رکعت اخیره است ودر سایر صلوات خوانده نمی شود، حتی در نماز شفع هم خوانده نمی شود، او در رکعت ثالثه است. این را به این معنا می شود حمل کرد.

مسأله دیگر این است که در بعضی روایات، اصل قنوت را در بعض صلوات منکر شده اند، صحیحه زراره داشت بر این که «‌القنوت فی کل صلاة فی الرکعة الثانیة» جهریه یا اخفاتیه باشد، در سفر یا حضر باشد، ولکن در موثقه سماعه[۸] است«وعنه» یعنی محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید« عن الحسن» حسن برادر حسین بن سعید است که از زرعة بن محمد نقل می کند که ثقة است ولکن واقفی است« عن زرعة، عن سماعة قال: سألته عن القنوت فی أیّ صلاة هو؟ » مضمرات سماعه، روایاتش یا از ابی عبداللّه۷ است یا از أبی الحسن۷، «سألته عن القنوت فی ایّ صلاة هو؟ فقال: کل شیء یجهر فیه بالقرائة فیه قنوت» هر نمازی که قرائتش جهر است، قنوت در آنجاست «کل شیئ یعنی کل نمازی که «یجهر فیه» در آن شیء یعنی در آن نماز «یجهرفیه بالقرائة» آنجا قنوت است اوسوال کرد که قنوت در کدام نماز است؟«سألته عن القنوت فی أیّ صلاة‌هو» نه اینکه در نماز جایش کجاست؟ در کدام نماز قنوت مشروع است؟ فرمود :«کل شیء یجهر فیه بالقرائة فیه قنوت والقنوت قبل الرکوع وبعدالقرائة» این روایت، روایت معتبره است. تکلیف این روایت با صحیحه زراره چه می شود؟ از عامه آنهایی که قنوت را متلزم هستند، در نماز جهریه ملتزم شده اند. یک جماعتی اصلاً قنوت را منکر هستند وجماعتی از آنها می گویند قنوت نیست وقنوت فقط در مواردی که خوف است در نماز اتیان می شود که مثلاً زلزله ای شود یا فرض کنید انسان از دشمنش بترسد یاآسیبی به او برسد، در آن وقت قنوت مستحب است ولکن قنوت در اوقات دیگر استحبابی ندارد، یا منکر هستند این معنا را ومی گویند که در نماز اخفاتیه قنوت نیست، قنوت در جهریه است. بعضی هم که اصلش را منکر هستند. این روایت از روایاتی است که مطابق مذهب عامه است« سألته» سؤال می کند خصوصاً که سماعه واقفی است، چون واقفیها اقرب هستند به دوازده امامی ها از بقیه سنی ها « سألته عن القنوت فی أیّ صلاة هو؟ فقال: کلّ شیء یجهر فیه بالقرائة» آنجاست.

اگرشخصی بگوید: آیا این مال تقیه است؟ چون آن روایت داشت که« القنوت فی کل صلاة فی الرکعة الثانیة قبل الرکوع» آن عام است. این خاص است که« کل صلاة یجهر فیها» چرا این، آن روایت را تخصیص نزند؟ می گوییم: تخصیص نمی زند بلکه حمل بر تقیه می شود. چرا؟ به قرینه موثقه ابی بصیر[۹]«وعنه عن ابیه» کلینی۱ نقل می کند« عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن فضال، عن ابن بکیر، عن ابی بصیر، سألت أبا عبدالله۷ عن القنوت» قنوت فی الصلاة را سؤال کردم« فقال: فیما یجهر فیه بالقرائة» در آن نمازی که قرائتش جهری خوانده می شود، قنوت گرفته می شود« فقلت له انّی سألت أباک عن ذلک من ازپدرت سؤال کرده بودم از این مسأله« فقال: فی الخمس کلّها» پدرت گفته بود در پنج نماز ولو اخفاتی باشد قنوت هست« فقال: رحم الله ابی ان اصحاب ابی أتوه فسألوه» آمدند پیش پدر من وسؤال کردند«فأخبرهم بالحقّ» آن چه که حق بود به آنها خبر داد « ثمّ أتونی شکّاکاً» آنها پیش می آمدند، در این صورت« فأفتیتهم بالتقیة» من هم تقیه کردم یعنی دیدم که نمی شود آن را دیگر گفت، اینکه اصحاب یعنی نه کلّشان بلکه بعضی شان به شک افتاده اند دیگر من نمی توانم مخالف تقیه را بیان کنم، «‌فأفتیهم بالتقیة» به تقیه گفتم. این رو ایت ظاهر است بر این که اختصاص دادن به نماز جهریه حکم تقیه ای است لذا حمل بر تقیه می شود.

حکم در روایت عبداللّه بن سنان حکم واقعی یا تقیّه ای

در صحیحه عبدالله بن سنان[۱۰] ببینیم این حکم تقیه ای است یا حکم تقیه ای نیست؟ گفتم: در این روایت خصوصیتی است که هرکس متوجه شود، به خودش امیدوار شود.

روایت را یک دفعه ای دیگر می خوانم«وعنه» محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید« عن فضالة، عن ابن سنان یعنی عبداللّه» بن سنان« عن ابی عبداللّه۷ قال: القنوت فی المغرب فی الرکعة الثانیة وفی العشاء والغذاة مثل ذلک» اینها صلوات جهریه هستند این « فی المغرب» یعنی« القنوت فی المغرب» قنوت در رکعت ثانیه فی المغرب است. « الرکعة الثانیة» متعلق به قنوت نیست که «‌القنوت فی الرکعة الثانیه» بلکه « القنوت فی المغرب» یعنی در رکعت ثانیه نماز مغرب است که قول جماعتی از عامه است. « وفی الغداة» است که جهری است یکی هم در صبح است ویکی هم « وفی العشاء والغداة مثل ذلک وفی الوتر فی الرکعة الثالثة» در وتر در رکعت ثالثه است چون عامه متصلتاً می خواندند، اگر قنوت هم بگیرند در نماز وتر در رکعت ثالثه اتیان می کنند.

این روایت، روایت تقیه ای است، لذا صحیحه را به یکی از دومحمل حمل کرده اند ومتعین هم هست: یکی به افضلیت که قنوت خاص مختص به رکعت منفرده صلاة الوتر است یا این که این روایت، روایت تقیه ای است وطرح می شود واخذ می شود به عموم صحیحه ومی بینید که دومی که تقیه باشد، ارجح است. نکته آن را می گویم که چرا ارجح است، چون اگر مراد این جور بود که قنوت در صلوات جهریه در رکعت ثانیه اتیان می شود ومنافات ندارد که در صلوات اخفاتیه هم در رکعت ثانیه اتیان شود اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند، این رو ایت در مقام حصر قنوت در نماز است که قنوت در نماز مختص به این نماز هاست ودر حکم تقیه ای است نه اینکه حکم این است که قنوت را در اینها اثبات می کند وساکت از صلوات دیگر است، این چرا؟ برای این که اگر این جور بود، می فرمود:« القنوت فی الرکعة الثانیة وفی الوتر فی الرکعة الثالثة» اگر حکم تقیه ای نبود، می فرمود: « القنوت فی الرکعة الثانیه مطلقاً وفی الوتر فی الرکعة الثالثة» اگر این روایت تقیه ای نبود وفقط می خواست بگوید که قنوت موردش به صلوات رکعت ثانیه است در نماز وتر در اخیری است ودر شفع قنوت گرفته نمی شود، می فرمود:« القنوت فی الرکعة الثانیة وفی الوتر فی الرکعة الثالثة» که هم عام بود وهم شامل بود وهم صلوات جهریه را می گرفت، این که تقیید می کند که «القنوت فی المغرب» یعنی قنوت در مغرب اگر گرفته شود در رکعت ثانیه است. این مذهب بعض عامه است وکذا مختص به عشاء وغداة است در رکعت ثانیه.« وفی الوتر فی الرکعة الثالثة» در وتر هم در رکعت ثالثه است. مفاد این روایت این است لذا در مانحن فیه« القنوت فی المغرب» اگریادتان باشد، می گویند: تقدیم مسند الیه با الف ولام دلالت بر حصر می می کند« فی المغرب والعشاء والغذاة قنوت» اینجور می فرمود. « القنوت» یعنی طبیعی القنوت در مغرب در رکعتین است، در عشاء است ودر غداة است ودر وتر در رکعت ثالثه است. این روایت، روایت تقیه ای می شود وبه این روایت عمل نمی شود.

—————————————————————————————-
[۱]. وسائل الشیعة، ج۳، باب۱۳ از ابواب اعداد الفرائض ونوافلها، ح۱۶٫
[۲].وسائل الشیعة، ج۳، باب۱۵، ص۴۵٫
[۳]. وسائل الشیعة، ج۳، باب۱۵، ابواب أعداد الفرائض ونوافلها، ح۶٫
[۴]. وسائل الشیعة،ج۳،باب۱۵ از ابواب أعداد الفرائض ونوافلها، ح۷٫
[۵]. وسائل الشیعة،ج۳،باب۱۵ از ابواب أعداد الفرائض ونوافلها، ح۹٫
[۶]. وسائل الشیعة،ج۴ باب ۳ از ابواب القنوت، ح۱٫
[۷]. وسائل الشیعة،ج۴ باب۳ ابواب القنوت ح۲٫
[۸]. وسائل الشیعة، ج۴ باب ۳ از ابواب القنوت ح۳٫
[۹]. وسائل الشیعة،ج۴، باب۱ ابواب القنوتح۱۰٫
[۱۰]. وسائل الشیعة،ج۴،باب۱ ابواب القنوت ، ح۱۰٫