دروس خارج فقه / صلاة / درس ۳۰: أعداد الفرائض و نوافلها

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۳۰: أعداد الفرائض و نوافلها

 

مراد از نوافل و کلام صاحب عروه (ره)

(عروه، مسأله ۱) :«یجب الاتیان بالنوافل رکعتین رکعتین الّا الوتر، فانّها رکعة،و یستحب فی جمیعها القنوت حتی الشّفع علی الاقوی فی الرکعة الثانیة، و کذا یستحبّ فی مفردة الوتر».

صاحب عروه (ره) در این مسأله دو مطلب ذکر می فرماید: یکی اینکه نمازهایی را که به آنها نوافل گفتیم و تقسیم کردیم به نوافل مرتبه که نوافل فرائض یومیه است یا نافلة اللیل است و نوافل مبتدئه. کسی که این نوافل را اتیان می کند ولو اینکه نافله چهار رکعت باشد باید دو رکعت، دو رکعت بخواند که در رکعت ثانیه بعد از تشهد، سلام می گوید، بعد دو رکعت دیگر شروع می کند، الا صلاة وتر که یک رکعت منفرده است و در همان رکعت واحده، بعد از سجدتین تشهد و سلام گفته و تمام می شود. البته بعض صلوات مستحبه استثناهایی دارد که بعضی از آنها هم ثابت نشده، مثل صلاة اعرابی و بعضی هم ولو مشهور هستند در اینها تکلّم خواهیم کرد که اینها را دو رکعت دو رکعت نمی خوانند بلکه مجموع را یک جا می خوانند. «الّا صلاة الوتر» که یک رکعت واحده است.

بعد ایشان می فرماید: در همه این صلوات واجبه و مندوبه در رکعت ثانیه قبل از رکوع، قنوت مستحب است و «محل القنوت» رکعت ثانیه است« بعد القرائة و قبل الرکوع». ایشان می فرماید:«حتی صلاة الشفع علی الاقوی» در صلاة شفع هم کأنّ قنوت مستحب است این «حتی» نسبت به استحباب قنوت است که در صلاة شفع هم بعد از این که انسان قرائت رکعت ثانیه را تمام کرد، قبل از رکوع، قنوت مستحب است.

ما در این دو مطلب بحث می کنیم، اما این که صلوات نوافل را دو رکعت دو رکعت باید منفصله خواند که صلاة نافله اگر زاید بر رکعتین باشد، رکعاتش منفصلتین خوانده می شود. این معنا مشهور بین اصحاب ماست، بلکه از متقدمین مخالفی نقل نشده است، بلکه بعض متقدمین مثل شیخ در خلاف وابن ادریس در سرائر دعوای اجماع فرموده اند.

این دعوای اجماعهایی که شیخ در “خلاف” می کند، اجماع بمعنی المصطلح نیست که یعنی علما اتفاق دارند، بلکه ایشان در کتاب “خلاف” مسائلی که عامه و خاصه اختلاف دارند، نوشته است و خواسته طوری بنویسد که مقبول عند العامه واقع شود چون عامه روایات ما را به حسب دلیل قبول ندارند. روایاتی را که از رسول الله (ص) یا از علی‌(ع) خودشان نقل کرده اند،آنها را قبول دارند«الّا شاذ وندر» که یک عامی قبول کند و الّا نوعاً قبول ندارند و می گویند: اینها روایات را به غیر طریق متعارف نقل می کنند یعنی از سند غیبی نقل می کنند. روی این اساس، در “خلاف”خواسته است طوری بگوید که پیش آنها مقبول بیفتد، لذا اگر در همه مسائل نباشد، اما در جلّ مسائل دعوای اجماع کرده و مرادش از اجماع، اتفاق روایات از معصومین(ع) است. این را به عنوان اجماع تلقّی کرده است در مقابل آنها که آنها اجماع را قبول کنند، مرادش این است. اما ابن ادریس که دعوای اجماع می کند، ظاهراً دعوای اجماع مصطلح است.

نقل اقوال فقهاء در چگونگی نوافل به صورت دو رکعتی یا متصل

و کیف ما کان از متقدمین، مخالفی برای ما ظاهر نشده است ولکن از متأخرین بعضی مناقشه کرده اند در این که متعیّن است نوافل را دو رکعت، دو رکعت بخواند. مثلاً انسان چهار رکعت می خواند، یک سلام می گوید، در رکعت چهارمی ولی بعد از تشهد یک سلام گفته و چهار رکعت را یک جا خوانده یا شش رکعت را یک جا خوانده است یا چهار رکعت را یا دو رکعت را، دو رکعت منفصل خوانده است. مثل مقدس اردبیلی(ره) فرموده است که بأسی ندارد و دو جور می شود خواند. نوافل را مفصوله و متصله می شود خواند و بعضی از متأخرین در اعتبار این که متعیّن است نوافل را متصلتین خواندن، مناقشه کرده اند، چرا مناقشه کرده اند؟ وجهش معلوم می شود. آنهایی که خواسته اند بگویند: در صلواتِ نوافل معتبر است که باید متصلة خواند، به روایاتی تمسک کرده اند.

یکی از این روایات، روایتی[۱] است که حمیری در (قرب الاسناد) نقل کرده است، «عبدالله بن جعفر» الحمیری، «فی (قرب الاسناد) عن عبدالله بن حسن، عن جدّه علی بن جعفر» عبدالله بن حسن، نوه علی بن جعفر و برادر موسی بن جعفر (ع)است. از جدش علی بن جعفر نقل می کند«عن أخیه موسی بن جعفر(ع) قال:سألته عن الرجل یصلّی النافلة» از برادرم، امام موسی بن جعفر(ع) پرسیدم مردی نافله را می خواند «أیصلح له أن یصلّی أربع رکعات لا یسلِّم بینهنّ؟» می تواند چهار رکعت نافله مغرب را بخواند و بین دو رکعت، دو رکعت سلام نگوید و چهار رکعت را یک جا بخواند؟ «قال:لا» نمی شود «الّا ان یسلّم بین کل رکعتین» ما بین هر دو رکعت باید سلام بگوید.این«الرجل یصلی النافلة» استفصال نفرمود از برادرش که نافله کدام نافله است و معلوم می شود که اختصاص به نافله ای دون نافله ای ندارد بلکه تمام نوافل را نمی شود چهار رکعت خواند و «لا یسلّم بینهنّ» بین اینها سلام نگفت«أیصلی أربعة رکعات لا یسلّم بینهنّ قال: لا» نمی شود«الا ان یسلّم بین کل رکعتین». بعضی از علما مثل حکیم(ره) فرموده است: این روایت دلالت می کند که در دو رکعتی باید سلام گفته شود، در بیشتر از دو رکعتی مثل چهار رکعتی یا بیشتر بخواهد یک سلام بگوید، نمی شود،و اما این که آیا در نافله چهار رکعتی می توان در هر رکعت و تسلیم گفت تا چهار رکعت منفرده شود یا نمی توان، این روایت به این دلالتی ندارد.ایشان و بعض دیگر این مناقشه را فرموده اند.

ادله تعیّن خواندن نوافل به صورت دو رکعتی

ولکن ظاهر- والله العالم- یعنی ظاهری که واضح است و محل مناقشه نیست، این است که روایت دلالت می کند که نه در سه رکعتی و چهار رکعتی یک سلام می شود گفت و نه در یک رکعتی می شود سلام گفت، بلکه در رکعت دوم در نوافل، تسلیمه متعیّن است.این روایت چطور دلالت می کند؟ می دانید سؤال در روایت از این بود که در چهار رکعت یک سلام بگوید و امام در جوابش فرمود:«لا» نمی شود،معلوم شد که در چهار رکعتی نمی شود متصله خواند. «الّا یسلّم بین کل رکعتین» مگر این که سلام بگوید در بین دو رکعت. این «الا» استثناست. مستثنی منه اش چیست؟ مستثنا باید اخص از مستثنا منه بشود. نمی شود فردی را از فردی استثنا کرد، مثلاً بگوید:«جائنی زید الا عمرو» فرد از فرد استثنا نمی شود.نه از خودش استثنا می شود و نه از دیگری.فرد باید از عام استثنا شود، از مطلق استثنا شود که شامل افراد است«الا ان یسلّم بین کل رکعتین» مگر اینکه که سلام بگوید «بین کل رکعتین» اگر این مختص به این باشد که فقط زیاده نمی شود، در چهار رکعتی فقط نمی شود، این استثنا از خود فرد می شود« الا ان یسلّم بین کلّ رکعتین» یعنی باید بگوید که«لا، یسلّم بین کل رکعتین» باید اینجور بگوید. اما این نباید استثنا از فرد شود. «الا»است و «الا» که آمد نباید استثنا شود«الا ان یسلّم بین الرکعتین» یعنی نه در یک رکعتی می شود سلام گفت و نه در بیشتر که عام شود. «الا»استثناست و مستثنا منه اش باید عام شود.

اگر مستثناء منه خصوص سلام گفتن در چهار است، دیگر این «الا»را نمی خواهد بلکه باید بگوید:«أیصلح له ان یصلّی أربعة رکعات؟ قال:لا و یسلم بین کل رکعتین» این «الا» مستثناء نمی شود در حالی که جای استثنا نیست .این«الا» یعنی هیچ جور نافله را نمی شود اتیان کرد«الّا یسلّم بین کل رکعتین»یعنی نه در یک رکعتی می شود سلام گفت و نه در شش رکعتی در هشت رکعتی و نه در چهار رکعتی می شود گفت بلکه باید بین کل رکعتین سلام بگوید.این«الا» در این روایت، دلالت واضحه دارد، همانطوری که در بیشتر از چهار رکعت، شش رکعت و هشت رکعت نمی شود یک سلام گفت، دلالت دارد بر این که در یک رکعتی هم نمی شود سلام گفت، چون مستثنا منه مطلق کیفیت صلاة نافله است. صلاة نافله الا و لابد کیفیّتش «بالتسلیم بین الرکعتین» است.پس این نتیجه اش همان فتوی المشهور می شود.

ولکن این روایت مناقشه سندی دارد چون در سندش عبدالله بن حسن است و عبدالله بن حسن در کتب رجال معنون نیست، این قدر از روایات معلوم است که نوه علی بن جعفر و برادر موسی بن جعفر(ع) است. اما من حیث الحال چطور است؟ این مجهول است.لذا روایت من حیث السند اشکال دارد.

نگویید:این روایت معتبر است چون که مشهور بر طبقش فتوا داده اند. در بحث اصول گفته ایم : ما قبول داریم که مشهورِ قدما اگر بر طبق روایتی فتوا دادند و مخالفی هم ما بین آنها که حساب شود،وجود نداشته باشد، معلوم می شود که این حکم در زمان ائمه (علیهم السلام) متسالم علیه بوده است که هیچ کس مخالفت نکرده است. مثلاً روایتی هست که بر طبق آن عمل کرده اند. این را ما قبول داریم ولکن لا مطلقا بلکه آنجایی قبول داریم که وجه استناد اینها به روایت، پیش ما معلوم نشود که چیست یا محتمل نشود که چیست و الا اگر معلوم شود که چرا به این روایت عمل کرده اند ، یا محتمل شود،شهرت مدرکی می شود مثل اجماع مدرکی و این فایده ای ندارد و جبران ضعف روایت را نمی کند. چون آن وجه عمل به ما که رسیده است، نگاه می کنیم اگر دیدیم تمام است، ما هم ملحق به آنها می شویم و بر طبق روایت عمل می کنیم و اما اگر دیدیم وجه غیر تمام است، جدا می شویم کما اینکه در بعضی جاها مثل نجاست ماء بئر و امثال ذلک جدا شده اند و در ما نحن فیه هم وجه عمل معلوم است. چرا؟ چون اصحاب تعلیل کرده اند که چرا در چهار رکعت در یک رکعت، در شش رکعت و در هشت رکعت یک سلام نمی شود گفت و همه هشت رکعت را به یک سلام خواند؟ چون گفته اند: عبادت توقیفی است و کیفیت آن باید از طرف شارع ثابت شود و آنچه که ثابت شده است، تسلیمین در رکعتین است و این معنا که اینجور نوافل را می خواندند، حتی در زمان ائمه(علیهم السلام) که در رکعتین، تسلیمه می گویند، از روایات ظاهر است که خواهیم گفت.

و اما نمی شود به شکل دیگری اتیان کرد، چون عبادت توقیفی است و باید جواز آن کیفیت دیگر هم معلوم شود، وقتی معلوم شد، می گوییم:آن هم جایز است . وقتی معلوم و ثابت نشد، می گوییم: عبادت در اصل و کیفیت اتیانش توقیفی است و باید از شارع برسد آن نحو که به یک سلام نافله هشت رکعتی را تمام کن، دوازده رکعتی را تمام کن، اینجور کیفیت از شارع نرسیده است، لذا این کافی نیست. این وجه در کلمات اکثر و جلّ اصحابی که دلیل ذکر کرده اند، وارد است. وقتی ما در این دلیل مناقشه کردیم و گفتیم که این حرف درست نیست.مشهور مستندشان این قاعده است که عبادت توقیفی است . و غیر از این کیفیت، کیفیت دیگری ثابت نشده است یعنی مشکوک است،مورد، قاعده اشتغال است و باید کیفیت ،کیفیت دیگری ثابت نشده است یعنی مشکوک است، مورد، قاعده استغال است و باید کیفیت ثابت شود، شک که پیش شود، شک که پیش آمد، دیگر فایده ای ندارد. روی این اساس عمل کرده اند لذا با این روایت، وجه مناقشه بعضی معلوم شد که روایت من حیث السند ضعیف است.

رد بر روایت سوم ابن ادریس حتی با نقل از خود کتاب حریز

در مانحن فیه روایت دیگری هم هست، این روایت را ابن ادریس در آخر (سرائر) از کتاب حریز بن عبدالله عن ابی بصیر[۲] نقل کرده است.«محمد بن ادریس، فی (آخر السرائر) نقلاً من کتاب حریز بن عبدالله، عن أبی بصیر، قال: قال ابو جعفر(ع) فی حدیث: و أفصل» فاصله بده «بین کل رکعتین من نوافلک بالتسلیم » ما بین هر دو رکعت از نافله،به سلام گفتن فاصله بده، معنایش این است که دو رکعت، دو رکعت بخواند.

این روایت دلالتش واضح است چون فاصله باید بین رکعتین بالتسلیم باشد و نمی شود یک رکعت خواند و نمی شود چهار رکعت را یک جا خواند.

ولکن این را ابن ادریس در آخر سرائر از کتاب حریز بن عبدالله نقل کرده است و اشکالش این است که ابن ادریس، حریز را که ندیده است ،کتابش به وسائط به او رسیده است و زمان سابق هم که چاپ نبود که چاپ برسد بلکه کتاب را می نوشتند. این کتاب به وسائط به او رسیده است، آن نحوی که در نقل این کتاب مرسوم بود در آن زمان، رسیده است. حیف که ابن ادریس در مستدرکات کتب را که نقل کرده، سندش را به این کتاب نقل نکرده که من این کتب را به واسطه کدام اشخاص نقل می کنم . لذا این روایت نتیجتاً مرفوعه می شود، مرفوعه ابن ادریس می شود که از کتاب حریز نقل می کند.

شما نگویید: کتاب حریز معروف و مشهور بود، حتی در زمان امام صادق(ع) خودش گفت که من کتابی در باب صلاة نوشته ام، آن زمان کتاب، نسخه بود و یک چاپ نبود که همه یک جور شود. صاحب کتاب و مؤلف ، یا کتابش را خودش بر عده ای می خواند و آن وقت می گفت: این کتاب من است، یا تلامیذ کتاب را بر شیخ می خواندند و او اقرار می کرد که بله اینها روایات من است. لذا هر کسی که به او نقل می شد، می نوشت. نتیجتاً نسخه ها اختلاف پیدا می کرد، چون نویسنده ها هم مختلف بودند و همه در زهد و تقوا یک جور نبودند، باید ثابت شود این نسخه ای که به دست ابن ادریس رسیده است از کتاب حریز، نسخه ای است که آن نویسنده ها و نقل کننده ها تا به دست ابن ادریس برسد، اشخاص ثقات بوده اند و در آنها دخل و تصرف احتمالش نیست. روی این اساس، کتب باید مستند شود. این که می گوییم: سند شیخ به حریز، سند صدوق به زاراره، سند شیخ مثلاً به کتب حسین بن سعید صحیح است، نکته اش این است چون آن زمان مثل این زمان نبود که یک چاپ باشد و همه یک جور بشود. روی این اساس این روایت مرفوعه حساب می شود.

از کتاب حریز که به او رسیده است ما هم می گوییم نقل می کند. مال کتاب محمد بن محبوب است که ابن ادریس می گوید:«کتابه بخطّ الشیخ عندی»یعنی کتاب محمد بن علی بن محبوب به خط شیخ طوسی پیش من است. چون شیخ به کتب محمد بن علی بن محبوب طرق صحیحه دارد. بعضیهایش را در خود مشیخه تهذیب نقل کرده و بعضیهایش را هم در فهرست نقل کرده . به تمام روایات و کتبش طرق صحیحه دارد. آن شیخی که طریق صحیح به کتاب او دارد، آن نسخه را که خودش نوشته بود، در ید ابن ادریس بود.آن معتبر می شود اما در حریز این جور نیست.

روی این اساس، بعضی که فرموده اند: کتاب حریز معروف و مشهور بود، خصوصاً که ابن ادریس به اخبار واحد عمل نمی کرد، چطور به این روایت عمل کرده است و دعوای اجماع کرده است؟ معلوم می شود که این روایت طریقش معتبر بوده، اینهادرست نمی شود چرا؟ چون گفتیم: شاید ابن ادریس که این را نقل کرده است، طریقی که به او رسیده است، معتبر نبوده، ولکن آن قاعده ای که اشاره کردیم که عبادات اصل و کیفیتش توقیفی است، این قاعده مطمئن علیها بوده است و آن را ادعا کرده است و تطبیق به مقام کرده و گفته این متفق علیه است که قاعده را هم که اکثر گفته اند، جُلّ فقها در ما نحن فیه این قاعده را گفته اند، خصوصاً از قدما که عبادات توقیفی است، اصل و کیفیت آنها از قِبَلِ شارع باید بالدلیل ثابت شود. لذا این روایت هم از میان رفت.

در مانحن فیه روایتی ثالثه ای[۳] هم هست. صدوق(ره) به سندش از فضل بن شاذان نقل کرده است. گفتیم در سند صدوق به فضل بن شاذان، عبدالواحد بن عبدوس وجود دارد، و علی بن بن حمدبن قتیبه دارد که حتّی اگر علی بن محمد قتیبه بن تصحیح شود چونکه کشّی به او اعتماد کرده است، اما آن عبدالواحد بن عبدوس توثیقش ثبت نیست. آنجا دارد بر این که «و باسناد الصدوق محمد علی بن الحسین، باسناده عن الفضل بن شاذان عن الرضا (ع) قال: الصلاة رکعتان،رکعتان» صلاة در رکعت، دو رکعت است «فلذلک جعل الأذان مثنی مثنی» بدان جهت فقرات اذان دوتایی است، دو بار شهادت بر توحید، دو بار شهادت بر نبوّت، دو بار مثلاً «حیّ علی الصلاة، حی علی الفلاح» که تا آخردو بار این فقرات اذان است. این «الصلاة رکعتان» یعنی طبیعی الصلاة رکعتان است.این در نافله است« فلذلک جعل الأذان مثنی مثنی» که معنایش این است که نافله دو رکعت می شود، دو رکعت بودن به سلام گفتن می شود،پس تمام نوافل دو رکعت است.

البته این روایت اصلاً مربوط به این مقام نیست. سابقاً خواندیم که خداوند متعال نمازهایی را که اول، علی العباد فرض کرد«عشر رکعات» بود، دو رکعت صبح، دو رکعت ظهر، دو رکعت عصر، دو رکعت مغرب و دو رکعت عشاء بود، بعد رسول الله (ص) به جهت حال امتش که به او محوّل شده بود که بقیه اش را زیاد کند، رکعتین غداة را به حال خودش گذاشت و به مغرب یک رکعت اضافه کرد، به بقیه دو رکعت اضافه کرد، دو رکعتی که در عشاء و ظهرین در سفر ساقط می شود و یک رکعت در مغرب باقی می ماند، این مطلب از آن روایات استفاده می شود که «الصلاة رکعتان رکعتان» یعنی عند التشریع. و الشاهد علی هذا گفته اند که «فلذلک جعل الأذان مثنی مثنی» اذان که در نوافل نیست، اذان در فرائض است، اگر آن «الصلاة رکعتان» مربوط به نوافل بود، ربطی به اذان نداشت «فلذلک» می گوید: از این جهت اذان دو تا دو تا شد. معنایش این است که صلاة تشریع «رکعتان »بود و اذانی که بر آن صلوات هم تشریع شده است، مثنی مثنی شد که باید دو فقره داشته باشد پس اینها دلالتی ندارد.

قاعده ای گفته اند و بر آن اعتماد کرده اند که عبادات توقیفی است که اصل و کیفیتش باید از شارع ثابت شود. حال می گوییم:اگر عبادات توقیفی است ، چرا در موارد شک در جزئیت و شرطیت به برائت تمسک می کنید؟ اگر شک کنیم از اصول مسلمات است. در باب اقل و اکثر که نمی دانم که فلان شیء جزء است یا جزء نیست؟ سوره جزء است یا جزء نیست؟ رجوع به اصالة البرائة می کنیم، اینها کیفیت صلاة را می رسانند، صلاة را با حمد می شود خواند، این چطور به اصالة البرائة ثابت شد؟ اصلا عبارت باید دلیل داشته باشد، و الا اصل عدم مشروعیت است و اما کیفیّتش ، منحصر نیست که دلیل اجتهادی داشته باشد. به اصل عملی هم تعیین می شود که کیفیتش چطوری است.

در ما نحن فیه شک داریم که آیا تسلیمه در رکعتین جزء است در صلاة نافله یا جزء نیست و می تواند در رکعتین او را تمام کند و می تواند متصل کند و اگر در رکعت اول تسلیمه گفت، نمی دانیم این مانع از صحت صلاة نافله است، اصالة البرائة می گوید: نه، مبطل نیست، سلام می گویی بگو چون اقل و اکثر است. در ما نحن فیه بحث، بحث اقل و اکثر ارتباطی است که آیا می شود این جور خواند، تسلیمه جزء است یا جزء نیست؟

روی این حرف چون که به حساب اصالة البرائة شک در اقل و اکثر افتاده است. در مانحن فیه دو مطلب گفته شده است که برائت را از دست بگیرد:یک حرف که اصلاً به اصل عملی رجوع نمی شود. بر فرض اصل عملی هم احتیاط و قاعده اشتغال بود، روایاتی داریم که اطلاق آنها اقتضا می کند که می خواهی در رکعتین سلام بگو و می خواهی در سایر رکعتین سلام بگو. اطلاق روایات اقتضا می کند تسلیمه متعین نیست که در بعد الرکعتین باشد. بعد اربع رکعات هم اگر تسلیمه را بگویی،هیچ محذوری ندارد. مثل صحیحه حماد[۴] که برایتان می خوانم، منحصر به این روایت نیست. امام (ع) اینجور فرموده است: روایت سندش این است« محمد بن الحسن، باسناده عن الحسین بن سعید، عن محمد بن ابی عمیر، عن حماد بن عثمان، قال: سألت ابا عبدالله (ع) عن صلاة رسول الله (ص) بالنّهار، فقال: و من یطیق ذلک؟» کی طاقت دارد نمازهایی که رسول الله (ص) می خواند، بخواند؟ «ثم قال: ولکن ألا أخبرک کیف أصنع أنا؟» امام صادق (ع) فرمود: من به توی حماد می گویم آن چه را که خودم اتیان می کنم «أ لا أخبرک؟» خبر ندهم آن چه را که خودم اتیان می کنم؟ «فقلت:بلی، فقال: ثمانی رکعات قبل الظهر و ثمان بعدها» قبل از ظهر، نافله ظهر، بعد از ظهر هم نافله عصر می شود«قلت: فالمغرب؟ قال: أربع بعدها» بعد از مغرب هم چهار رکعت بخوان، بعد هم «قلت:فالعتمة» تا آخر روایت. اطلاق این روایت می گوید:هشت رکعت قبل و هشت رکعت بعد از ظهر ولو به یک تسلیم . این روایت مقیّد نیست و احتیاج به مقید دارد، اطلاق آن می گوید که مکلّف مخیّر است، همان که مقدس اردبیلی (ره) فرموده است .

پاسخ: این جور روایات در مقام بیان تعداد رکعات است که رکعات صلوات. مثلاً رکعات صلاة ظهر، مغرب، عشاء، اینها چه قدر است؟ روایاتش گذشت و شاید بعضی از روایات راهم بخوانیم، این هم در مقام صلوات نافله است که نوافل چند رکعت است؟ اما دلالت ندارد که این چند رکعت را چطور باید اتیان کرد. در اربع رکعات، مثلاً هر چه می خواهی بخوان، مثلاً الحمد نخوان اصلاً، می گوییم: در مقام بیان اینها نیست تا به اطلاقش تمسک کنیم که کیفیت رکعت ثانیه این است که سلام بگویی یا در رکعت ثالثه قبلش سلام گفته باشی، این اطلاق در این مقام نیست.

از اینجا معلوم شد که در اینجور روایات جای تمسک به اطلاق نیست، چون در خود رکعت نمی شود به اطلاقش تمسک کرد. آن تسلیمه هم جزء رکعت ثانیه است که رکعت ثانی جزئش این است که تشهد و تسلیم بعد از سجدتین گفته شود و نمی شود به اینها تمسک کرد. این روایات در مقام بیان این نیست.

جواز تسلیم در همه رکعات با تمسک به اصالة البرائة

امر ثانی: به اصالة البرائة تمسک کرده اند و گفته اند اصل این است که تسلیمه بعد از رکعت ثانیه جزء نیست و اصل هم این است که تسلیمه ای که یقیناً واجب است ، در رکعت اولی نیست، در رکعت رابعه مانع نیست. این اصالة البرائة من الجزئیة با اصالة البرائة من المانعیّة که جفت شدند، معنایش این است که مکلف مخیر است که در دو رکعتی یا در یک رکعتی سلام بگوید، یا در سه رکعتی. آیا این اصالة البرائة را می شود تمام کرد یا نمی شود؟ بعضی فرموده اند: نمی شود. چرا؟ چون اصالة البرائة در مستحبات جاری نیست. اصالة البرائة مستندش حدیث رفع است در واجبات و حدیث رفع، رفع ثقل می کند«رفع عن امتی تسعة» رفع ثقل می کند، آنهایی که در وضع آنها ثقل بود، آنها را بر می داشت. در مستحبات که ثقل نیست، شارع گفته است می خواهی بیاور، می خواهی نیاور . روی این حساب گفته اند که اصالة البرائة در مستحبات جاری نمی شود. چون شک در استحباب دو جور است ،یک وقت انسان شک می کند روز عید فطر، عید ثابت نشده بود، صلاة العیداگر فرض کنید نخوانده، فردایش می تواند آیا صلاة العید بخواند؟ فردا معلوم شد که عید بوده و این نخوانده، به خیال این که عید نیست. می تواند فردا بخواند یا نه؟ اینجا به حدیث«رفع عن امتی ما لا یعلمون» تمسک نمی شود چرا؟ چون مستحب ثقلی ندارد، می خواهی بیاور و می خواهی نیاور . جای تمسک نیست.

بله، اصل در استصحاب عدم مشروعیت است. اصل این است که صلاة العید روز شنبه مشروع نیست. روی این اساس است که اعاده صلاة مشروع است، یا می گوییم مشروع نیست، به واسطه استصحاب است نه به واسطه اصالة البرائة. این یک قسم است.

یک قسم در شک در وجوب شرطی است، مثلاً صلاة نافله مستحب است ولکن وضوء واجب است برای صلاة یعنی شرط صحتش است. این را وجوب شرطی می گویند و وجوب شرطی به واجبات اختصاص ندارد بلکه در مستحبات هم اگر بخواهی نمازت صحیح شود باید وضوء بگیری و طهارت داشته باشی. در ما نحن فیه شک در جزئیتِ تسلیمه بعد از رکعتین داریم، شک در وجوب شرطی است که آیا صلاة نافله بدون این که انسان در رکعت دوم تسلیمه بگوید و متصل بخواند، صحیح است یا صحیح نیست؟ شک در وجوب شرطی داریم، ارگر تسلیمه بعد از دو رکعت جزء صلاة نافله شود، در صلاة نافله تسلیمه را عمداً و متعمّداً ترک کنید باطل است. کلام این است که «رفع عن أمتی ما لا یعلمون» می گوید: این شرطیت «لم یوضح». بعبارة أخری در ما نحن فیه ، دوران الامر بین این است که آن نافله آیا مطلقاً واجب است؟ یعنی مخیّراً بین این که تسلیمه را در رکعت دوم بگویی یا در غیر آن، یا آن نافله ای مستحب است که متعیّناً تسلیمه اش در رکعت ثانیه باشد؟ «دوران الامر بین التعیین و التخییر» است«دوران الامر بین المطلق و المقید» است. در مانحن فیه مورد، مورد اصالة البرائة است و اینجور مستحبات اشکالی ندارد. معلوم شد که اصل دیگری هست که آن استصحاب عدم مشروعیت است که ان شاء الله در بحث بعد بیان خواهیم کرد.

———————————————————————-
[۱] – وسائل الشیعة، ج۳ ، باب ۱۵ از ابواب أعداد الفرائض و نوافلها، ح۲٫
[۲] – وسائل الشیعة، ج۳، باب۱۵ از ابواب أعداد الفرائض و نوافلها، ح۳٫
[۳] – وسائل الشیعة ، ج ۳ ، باب ۱۵ از ابواب أعداد الفرائض و نوافلها، ح ۵٫
[۴] -وسائل الشیعة،ج۳ ، باب ۱۳ از ابواب أعداد الفرائض و نوافلها ، ح۱۵٫