دروس خارج فقه / صلاة / درس ۳۴: اوقات صلوات یومیه

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۳۴: اوقات صلوات یومیه

 

(عروة:)«وقت الظهرین مابین الزوال والمغرب یختصّ الظهر بأوّله مقدار أدائها بحسب حاله، ویختص العصر بآخره کذلک، ومابین المغرب ونصف اللیل وقت المغرب والعشاء، ویختص المغرب بأوله بمقدار أدائه، والعشاء بآخره کذلک،….».

صاحب وسائل۱ در باره وجوب صلوات خمس روایاتی نقل می فرماید یکی روایت زراره[۱] است.«محمد بن یعقوب، عن علی بن ابراهیم، عن أبیه» این یک سند «وعن محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد» این دوسند«وعن محمد بن اسماعیل، عن الفضل بن شاذان» این سه سند،«جمیعاً عن حماد بن عیسی، عن حریز، عن زرارة، قال: سألت أبا جعفر۷ عمّا فرض اللّه عزّوجلّ من الصلاة، فقال: خمس صلوات فی اللیل والنهار. فقلت: هل سمّاهنّ اللّه وبیّنهنّ فی کتابه؟ قال:‌ نعم، قال الله تعالی لنبیّه۹:(أقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل) ودلوکها زوالها»، دلوک شمس را امام۷ می فرماید: زوال شمس است، بعض لغویین هم همین جور معنا کرده اند که دلوک شمس یعنی زوال شمس از دایره نصف النهار« وفیما بین دلوک الشمس الی غسل اللیل اربع صلوات» مابین دلوک الشمس الی غسق الیل چهار صلات است«وسمّاهن اللّه وبیّنهن و وقّتهن وغسق اللیل هو انتصافه» غسق اللیل آن وقتی است که شب دونصف بشود، وقتی که شب منتصف شد، وقتی که این چهار صلوات تمام می شود، صلات صبح هم که«ثم قال تبارک وتعالی(والقرآن الفجر[۲])، آن عند الفجر است، فجر که محقق شد(ان قرآن الفجر کان مشهوداً[۳]) فهذه الخامسة».

این که وقت چهار صلوات از زوال شمس یعنی از ظهر شروع می شود ودر انتصاف اللیل وقت تمام می شود، دیگر برای این چهار نماز، وقتی نیست این آیه مبارکه به این معنی دلالت دارد.

بعضی از فقها فرموده اند که این آیه مبارکه اطلاق دارد، دلالت می کند این چهار صلوات را در هر موقعی از مابین زوال شمس وغسق اللیل، اتیان کنی، عیب ندارد، مثلاً انسان چهار صلات را اولِ ظهر بخواند وراحت بشود یا بگذارد چهار صلوات را در غسل اللیل بخواند، قبل از اینکه غسق اللیل تمام شود، یا در وسط بخواند، آن هم عیب ندارد. اگر ما بودیم واین آیه شریفه، ومقیّد خارجی ثابت نبود که صلات عصر وصلات ظهر قبل از غروب باید خوانده بشود، یا صلات مغرب بعد از غروب شمس وبعد از مغرب باید خوانده بوشد، مقتضای اطلاق این آیه این بود که این چهار صلات را در این وقت، هر وقت خواستی می توانی اتیان کنی. ولی به نظر قاصر ما این حرف صحیح در نیامده. چرا؟ برای این که اگرظاهر آیه را بگیریم، ظاهر آیه این است از دلوک شمس تا غسق اللیل دائماً انسان باید نماز بخواند(أقم الصلاة) درتمام این وقت. همان طوری که در صوم تحدید شده است«من طلوع الفجر الی دخول اللیل» باید امتداد داشته باشد، این صلات هم از دلوک شمس الی غسل اللیل باید امتداد داشته باشد. این اطلاق که محتمل نیست که مراد باشد، پس به این اطلاق نمی توانید تمسّک کنید، پس باید بگویید: آن صلوات خمسی که آن صلوات خمس تحدید شده است«صلاة الظهر والعصر والمغرب والعشاء» هرکدام از این چهار نماز را یک دفعه اتیان کردن واجب است. مراد این است.

این روایتی که دلالت می کند صلواتِ مفروضات خمسه است که دلیل این روایت هم دارد طبیعی اینها واجب است بدان جهت بالتکرار نمی شود، که صلوات را مکرر، دائماً نماز بخواند تا نصف شب بشود، نخور ونخواب،‌کار نکن در این مدت ومرتب نماز بخوان،‌ این نیست. می گوییم: اگر به آن روایات نظر کنیم، آن روایات تعیین کرده اند که صلات ظهر است وعصر است ومغرب است وعشاء است. صلات مغرب را در ظهر بخوانم که صلات مغرب نمی شود، صلات عشاء را در ظهر بخوانم که صلات عشاء نمی شود،‌کما آنکه عکسش، ظهر را وعصر را قبل انتصاف لیل بخوانم صلات ظهر نمی شود، همان روایات وقت را تحدید کرده اند.

اگر غمض نظر از آن روایات کنیم به اطلاق نمی شود اخذ کرده کما ذکرنا، واگر به آن روایات نظر کنیم، آنها تحدید کرده اند صلات مغرب رابعد از غروب، وهکذا صلات ظهر را به بعد از زوال، وصلات عصر راهم، به آن نحوی که خواهیم گفت وبا تمسّک به روایات می شود کشف می کنیم که اطلاق آیه در مقام بیان این جهات نیست، که اینها را چطور باید بخوانیم، چون اطلاق آیه قابل اخذ نیست وبا حمل کردن به آن روایاتیکه ذکر شده، تمسک به روایاتی می شود که آن روایات وقت هر کدام هم بیان شده است. ماباید حساب کنیم در مانحن فیه اولاً اقوال اصحاب واقوال علما را، فی الجمله نظر کنیم به دلیل این حکم، که در عروه می فرماید: صلاة الظهر والعصر وقتش شروع می شود به زوال شمس وتمام می شود به غروب شمس. این را به حسب ادله حساب کنیم.

تقسیم اوقات نماز ها به وقت فضیلت واجزاء

اما اقوال: سابقاًدر صلاة‌جمعه گفتیم این صلوات مثل صلاة الظهر والعصر وسایر صلوات، به حسب روایاتی که خواندیم وخواهیم خواند، دووقت دارند، یک وقت است که اگر انسان بخواند أفضل است واگر به وقت دیگر تأخیر بیندازد آن غیر افضل است. این کلام که دوتا وقت،‌ هردو،‌ وقتِ اجزاء است، در هرد، وقت که نماز را بخوانید مجزی است،‌ منتها وقت اول افضل است و وقت ثانی فضیلتی ندارد ولکن مجزی است. این مشهور مابین اصحاب ما است،‌متقدمین ومتأخرین، مشهور این جور می گویند: که وقت اجزاء صلات الظهرین از زوال شمس از دایره ای نصف النهار شروع می شود وقتی که غروب شمس شد، وقت اجزاء تمام می شود.

اما بعضی از اصحاب ما قدیماً وبعضی از اصحاب ما از متأخرین،‌ملتزم شده اند که این دو وقت فرق پیدا می کند، وقت اول،‌وقت اجزاء است وقت دوم مال معذورین است،‌آنهایی که عذر دارند،‌ مرضی دارند فاقد الماء هستند، یا مثلاً عذر دیگری دارند. این وقت ثانی مال اصحاب الاعذار است. آنهایی عذر در تأخیر دارند. واین مسأله را که ایشان می فرماید در مانحن فیه، که وقت ظهرین داخل می شود به زوال شمس از دایره نصف النهار،‌وتمام می شود به غروب شمس وقت اجزاء را می گوید،‌یعنی اگر در آن وقت مکلّف نماز ظهرین را بخواند به وظیفه خودش عمل کرده است،‌این همان قول مشهور است،‌در مقابل این قول،‌ قول بعض القدماء وبعضی المتأخرین است مثل صاحب حدائق۱ ملتزم شده اند که وقت اول ما اجزاء است و وقت دوم مال ذوی الاعذار است یعنی کسی نمی تواند صلاتش را بدون عذر به وقت ثانی تأخیر بیندازد. اینکه وقت اول و وقت ثانی حدّش چیست؟ اینها را بحث خواهیم کرد انشاءالله. فعلاً کلام در این روایات است که مبدأ صلات النهار از دلوک الشمس است ومنتهای این چهار صلات هم غسق اللیل است که آیه دلالت دارد.

دخول وقت نماز عصر با ظهر یا استقلال آن

کلام در این است که آیا با وقت صلات ظهر، وقت صلات عصر هم داخل می شود؟ این از کجا استفاده می شود؟ صاحب عروه ومشهور فتوا داده اند که اول ظهر که شد وقت صلات ظهر وعصر داخل می شود، حتی خواهیم گفت: اگر کسی اول ظهر حواسش پرت بود وخیال کرد ظهر شده است،‌ صلات ظهرش را خواند وصلات عصر را شروع کرد،‌پس از صلات عصر به ساعت نگاه کرد،‌ دید که وقت صلات عصر را شروع کرده تازه وقت ظهر داخل شده بود، پس صلات ظهر را نخوانده صلات، عصر خوانده است، می گوییم: صلاتش صحیح است، چرا؟ چون این ترتیب مال ذکر است،‌در حال ذکر معتبر است،‌صلات العصر در وقتش خوانده شده است،‌الان صلات ظهرش را خواند، همه اینها را بحث خواهیم کرد.

از آثار که مترتب است بر این که وقت صلاة العصر وقتی داخل می شود که ظهر دلوک الشمس شده است، این است که کسی صلات ظهرش را نخواند،‌اول وقت عصر را بخواند ودر حق او ترتیب معتبر نباشد، چون ناسی است،‌یادش رفته است که ظهر را نخوانده است وظهر هنوز نشده بود این صلات عصرش صحیح است،‌این را ما از کجا استفاده کنیم که وقتی زوال شمس شد وقت هردو صلات داخل می شود؟ روایتش را عرض می کنیم وهکذا در این روایات از کجا استفاده کنیم که این که وقت ظهرین در غروب شمس تمام می شود که وقت غروب شمس شد، وقت صلات ظهرین تمام شده است؟ این را از کجا استفاده کنیم؟

استدلال به روایات در اشتراک اتمام وقت نماز ظهر وعصر

یکی از این روایاتی که دلالت بر این معنای می کند روایت عبید بن زراره[۴] است«وباسناده عن سعد بن عبدالله» شیخ به سندش از سعد بن عبدالله نقل می کند، سعد بن عبدالله الاشعری،« عن احمد بن محمد» احمد بن محمد که محمد بن عیسی، یا خالد، فرق نمی کند، آن که غالباً از حسین بن سعید نقل می کند،‌احمد بن محمد عیسی، یا خالد، فرق نمی کند، آن که غالباً از حسین بن سعید نقل می کند، احمد بن محمد بن عیسی است، عبداللّه هم نقل روایت دارد ولکن کم است« عن الحسین بن سعید، ومحمدبن خالد البرقی،‌والعباس بن المعروف جمیعاً» اینها اجلّا هستند، این سه نفر نقل می کند«‌ عن القاسم بن عروة ، عن عبید بن زرارة » قاسم بن عروة هم که گفتیم، از معاریف است«‌قال:‌سألت أبا عبداللّه۷ عن وقت الظهر والعصرفقال: اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر والعصر جمیعاً،‌الاّ ان هذه قبل هذه» این ترتیب است ،‌الاّ این که ترتیب معتبر است،‌ ظهر را باید قبل از عصر خواند«ثم أنت فی وقت منهما جمیعاً حتی تغیب الشمس» حتی این که شمس غروب کند،‌این راهم خواهیم گفت چون که عصر مشروط است قبل ظهر باشد، آن در صورتی است که ممکن بشود ظهر را آوردن واما تا آن وقت که بیشتر از چهار رکعت نماز نمانده است، برای شخص حاضر،‌اوفقط باید صلات عصر را بخواند، چون ظهر فوت شده است. ترتیب معتبر است، در صورتی که بتواند مکلف به ظهر بشود، والاّ وقت صلات عصر می ماند این راهم در صحیحه حلبی خواهیم گفت. امام۷ می فرماید:«الاّ ان هذه قبل هذه ثم أنت فی وقت منهما جمیعاً حتی تغیب الشمس».

یکی از روایات این روایت[۵]است که بر این معنا دلالت می کند:« وسعد بن عبداللّه،‌عن الحسین بن سعید، ‌ومحمد بن خالد البرقی،‌والعباس بن معروف جمیعاً عن القاسم، وأحمد بن محمد بن عیسی، عن قاسم مثله، وفیه» اذا زالت الشمس« دخل وقت الظهر والعصر جمیعاً، وزاد» زیاد کرده است، احمدبن محمد بن عیسی روایتی را که از قاسم نقل می کند «ثم أنت فی وقت منهما جمیعاً حتی تغیب الشمس» هم به این معنا دلالت می کند.

باز دلالت بر این معنی می کند روایت زراره[۶]« محمدبن الحسن، باسناده عن الحسین بن سعید، عن فضالة بن ایوب،‌عن موسی بن بکر» موسی بن بکر الواسطی است که گفتیم از معاریف است «عن زرارة قال:أبوجعفر۷: أحب الوقت الی اللّه عزّ وجلّ أوّله حین یدخل وقت الصلاة، فصلّ الفریضة، فان لم تفعل فانک فی وقت منهما حتی تغیب الشمس» آن فریضه ظهرین است که واجب می شود وشما در وقت آنها هستی حتی اینکه شمس غروب کند.

دلالت روایت حلبی بر وقت اختصاصی نماز

بر همین حکم باز دلالت می کند صحیحهِ حلبی[۷]، که این صحیحه دلیل وقت اختصاصی است، آن دلیلی که مشهور می گویند: چهار رکعت از اول ظهر مختص به صلات ظهر است، چهار رکعت از آخر مختص به صلات العصر است، این دوتا روایت دارد. یکی روایتی است که در سندش محمدبن سنان است که من حیث السند اشکال دارد، اما روایت دیگری هست که معتبر وصحیحه است همین صحیحه حلبی است«وباسناده» الشیخ«عن الحسین بن سعید، عن ابن سنان عن ابن مسکان، عن الحلبی فی حدیث قال: سألته عن رجل نسی الأولی والعصر جمیعاً ثم ذکر ذلک غروب الشمس» سوال کردم از مردی که(حدیث هم از أبی عبدالله۷ است ـ فی حدیث) «فقال: ان کان فی وقت لایخاف فوت احدهما» اگر در وقت است که نمی ترسد، صلات ظهر وعصر یکی فوت بشود، یعنی وقت وسیع است هردوتا بخواند«فیصل الظهر، ثم یصلی العصر» بعدعصر را بخواند« وان هوخاف ان تفوته» اگر بترسد، که صلات فوت بشود«فلیبدء بالعصر» عصر را بخواند« ولایؤخرها» عصر تأخیر نیندازد «فتفوته» یعنی اگر صلات ظهر را بخواند در آن وقت، صلات عصرش هم فوت می شود یعنی باطل می شود، آن وقت وقت مختص است« ولایؤخر ها فتوته» تأخیر نیندازد که صلات ظهر را بخواند« فیکون قدفاتاه جمیعاً» دوصلات هردو فوت می شود «ولکن یصلی العصر فیما قدبقی من وقتها» صلات ظهر را بعد اتیان می کند.

گفته اند: این صحیحه حلبی دلالت می کند به وقت مختص، که چهار رکعت مانده به غروب الشمس که وقت مختص صلات العصر است، لذا اگر کسی در آن وقت صلاة الظهر را بخواند، باطل است.

مراد از ابن سنان دروایت حلبی وتضعیف محمدبن سنان

این صحیحه بودنش موقوف بر این است که«وباسناده عن الحسین بن سعید، عن ابن سنان» این ابن سنان، عبدالله بن سنان باشد، آن وقت می گوییم که صحیحه است. ولکن تا حال روایتی پیدا نکرده ایم که حسین بن سعید از عبدالله بن سنان، روایتی داشته باشد که این دومیش باشد، این ابن سنان، محمدبن سنان است، وقرینه بر اینکه محمد بن سنان است قرینه جلیّه است. یک قرینه اش این بودحسین بن سعیداز عبدالله بن سنان روایت ندارد، قرینه دوم جلیّه این است که« ابن سنان عن ابن مسکان» آن ابن سنانی که از عبدالله بن مسکان روایت می کند، او محمدبن سنان است، عبداللّه بن سنان از عبدالّله بن مسکان روایتی ندارد. این روایات کثیره ای داردکه محمد بن سنان از عبداللّه بن مسکان روایتی می کند. لذا این روایتی که می گفتند: صحیحه است ودلالت به وقت مختص می کند، این روایت من حیث السند ضعیف است.

مقتضای آن روایات این بود که وقتی ظهر داخل شد، وقت هر دوصلات داخل می شود، فقط «الّا ان هذه قبل هذه» الاّ اینکه صلات ظهر قبل از صلات عصر است. بدان جهت اگر کسی صلات عصر را خواند وصلات ظهریادش رفت در اول وقت خواند، صلات عصرش صحیح است ودر آخر وقت هم کسی صلات ظهر راخواند وعصر را نخواند، این رادلیلی بر بطلانش نداریم چون«ثم أنت فی وقت منهما حتی تغرب الشمس الّا ان هذه قبل هذه» مقتضایش این است که آن وقت هم صلات ظهر بخواند، این که معروف اصحاب گفته اند: چهار رکعت به غروب مانده مختص به صلات العصر است، چهار رکعت اول مانده مختص به صلوات ظهر است، آن ظهرش که دلیل ندارد بدان جهت آنها ملتزمند که وقتی که انسان یادش رفت صلات عصر خواند ودر آن وقت چهار رکعت،‌صلات عصرش باطل است چون وقت مختص ظهر است. این دلیل ندارد، لذا این راهم ملتزم هستیم که صلات ظهرش صحیح است. ولکن در آخر وقت کأنّ تسالم است که این اربعة رکعات،‌ مختص به صلات العصر است. احتمال می دهیم منشأش همین روایت باشد، که این هم من حیث السند اشکال دارد، لذا مقتضای«‌الّا ان هذه قبل هذه» این است که قبل المغرب هم هشت رکعت مانده باید ظهر رابخواند، چون که ظهر، قبل العصر است، مقتضای روایات این است.

منتها کسی اگر بخواهد احتیاط کند، وقتی که دید وقت چهار رکعت مانده این چهار رکعت را به قصد مافی الذمّمه اتیان کند، که ذمه من مشغول به صلات ظهر است اورا می خوانم، عصر است اورا می خوانم.

وکیف ما کان متحصل از حرف ما این است که دلیل وقت اختصاصی صلاة العصر وصلات ظهر را نمی شود به اینروایت تمام کرد. اینروایت سندش محمدبن سنان دارد، صحیحه نیست که در کلمات معروف است، چون در اینجا دوتا قرینه است که حسین بن سعید از عبداللّه بن سنان روایت ندارد، دومی هم این استکه محمد بن سنان از عبدالله بن مسکان روایت می کند، این ابن سنان، عبدالله بن سنان نیست محمدبن سنان است. لذا فعلاً این کلام راتمام کردیم که مبدأ، زوال الشمس است ومنتها هم غروب الشمس است، فرق مابین غروب ومغرب را متعرض خواهیم شد.

تفاوت روایات در بیان وقت صلاة ظهر وعصر

اشکال در این است که روایات داریم که لسانشان سه جور است: روایاتی لسان شان این استکه صلات ظهر در ایام صیفی که شدة الحرّ است، وقتش از زوال شمس به تأخیر می افتد، چقدر؟ تاقدری که فیء به اندازه قامت انسان بشود وقت صلات ظهر داخل نمی شود. یعنی در ایام تابستان که گرم است، این جور تأخیر می افتد، این یک قسم روایات است. یک قسم روایات این است که صیف وشتاء هیچ وقت فرق نمی کند. وقت صلاة الظهر وقتی داخل می شود که فیء به اندازه دوقدم برسد.

می دانید که در روایات دارد که وقت ظهر به ذراع از فیء و وقت العصر به ذراعین است. در بعضی روایات دارد وقت ظهر به قدمین وقت العصر به اربعة‌ اقدام است. این دوطایفه از روایات باهم دیگر تنافی ندارد چون می دانید که هرذراع دست متعارف انسان، به اندازه دوشبر می شود، وقدم انسان هم به مقدار شبرش میشود، این که می گوید فیء به قدمین بشود یعنی باندازه دوتا پا، یعنی شبرین بشود، شبرین بشود یعنی ذراع بشود، ذراع هم به اندازه دوتا شبر است. واین روایاتی که می گوید: وقت عصرین به ذراعین است، یعنی چهار قدم بشود، که باندازه دو ذراع است. فیءیعنی آن سایه ای که بر می گردد تا مادامی که دوقدم نشده است، ‌وقت ظهر داخل نمی شود، اگرآن سایه به اندازه چهار قدم نشد، وقت عصر داخل نمی شود، این هم یک دسته روایات است که قسم ثانی شد، روایاتی که روایات قامت بود. یک روایاتی که مال ذراع وذراعین وقدمین واربعة اقدام است، که گفتیم مدلولش یکی است.

یک روایاتی هم داریم که می گویند فیء که یک قدم شد، وقت ظهر داخل می شد، وقت ظهر داخل می شود، دوقدم که شد، وقت صلات عصر داخل می شود مابا این روایات چکار کنیم؟ این روایات که باهم دیگر اختلاف دارند. اگر آن حرفهایی که در صلات الجمعه گفتیم، یادتان باشد می دانید کلید این مطلب کجاست؟ هر صلاتی دو وقت دارد، یکی اول الوقت است، یکی هم ثانی الوقت است، اول الوقت، وقت فضیلت است، با آن رو ایاتی که قدم وقدمین وهکذا قدمین واربعة اقدام که ذراعین وذراعین بود، با این روایات این جور حمل می شود چون گفت:«اذا زالت الشمس دخل وقت الصلاتین» روایاتی متعدده ای کثیره ای دلالت می کند که روایات صحیحه است، که من آن روایات صحیحه را نخوانده ام. آن روایاتی که در دخول وقت ودر خروج وقت بود خواندم،‌ اما روایاتی که روایات صحیحه است، این روایات صریح در این معنا هستند، به دخول ظهر که وقت صلات ظهر فرا می رسد. روایاتی هم داریم که خواهیم خواند اول الوقت، وقت فضیلت است، رضوان اللّه است، قیاس باآخر وقت نمی شود، آخر وقت مغفرت است، ورضوان الله نیست، آن ترغیبی که به اول وقت شده است، این ترغیب اقتضا می کند که صلات را در اول وقت بخواند، ومی دانید صلات ظهر نافله دارد، ونافله اش را قبل از ظهر می خوانند، اگر بخواهند صلات را بانافله بخوانند، او افضل است از صلات بلانافله.

این روایاتی که هم گفته است: آن وقتی ظهر خوانده می شود که فیء دوقدم باشد یا ذراع باشد، یا یک قدم برای ظهر دوقدم برای عصر، اینها حمل می شود بر رویات دیگری که هست، اینها مال جایی است که نافله است، رعایتاً لحال النافله که قبل از ظهر خوانده می شود این جوربیان شده است که تایک قدم یا دوقدم، برای نافله وقت گذاشته شده است که صلات ظهر بعد از نافله خوانده شود، وقتی که یک قدم گذشت افضل می شود. این وقت نافله است این روایات را به این معنا حمل می کنیم نه اینکه از پیش خود حمل می کنیم، خود روایات مبارکات دلالت دارد که قدم وقدمین وذراع وذراعین، اینها بی خود است، ملاک صلات نافله ای ظهر است، وقتی که صلات نافله ای ظهر را تمام کرد، آن فضیلتی که مترقب است، وقت او می رسد، ذراع بگذر یا نگذرد، قدم بگذر یا نگذرد، این در خود روایات است چون شارع خواسته است نافله ترک نشود، به مجرد اینکه پنج دقیقه از اول ظهر نافله را نخواند، دیر رسیده به مسجد،‌ بگوید: نافله را رهاکنیم؟! به جهت اینکه نافله خوانده بشود، تا یک ذراع تا دوقدم شارع مقدس مهلت گذاشته است که می توانی بخوانی وفضیلت صلات ظهری را درک کنی که بانافله خوانده می شود. این را ما می خواهیم از روایات استفاده کنیم، فهرستش را در خارج گفتیم ببینیم از روایات این معنی استفاده می شود، یانه؟ بحث بعد، انشاء اللّه.

————————————————————————————–
[۱]. وسائل الشیعة، ج۳، باب۲ از ابواب اعداد الفرائض ونوافلها،ح۱٫
[۲].اسراء/۷۸٫
[۳] اسراء/۷۸٫
[۴]. وسائل الشیعة،ج۳،باب۴ از ابواب المواقیت،ح۵٫
[۵]. وسائل الشیعة،ج۳، باب۴ از ابواب المواقیت، ح۲۲٫
[۶]. وسائل الشیعة، ج۳، باب۹ از ابواب المواقیت،ح۱۲٫
[۷]. وسائل الشیعة،ج۳، باب۴ از ابواب المواقیت،ح۱۸٫