دروس خارج فقه / صلاة / درس ۲۶: صورت دیگری برای وجوب حضور در نماز جمعه
حضور در نماز جمعه واجب است الا به جماعتی که استثناء شده بودند. یکی ازآنها « من علی رأس الفرسخین من صلاة الجمعة» بود یعنی بین نماز جمعه ومنزل او دوفرسخ بیشتر فاصله باشد اما اگر دو فرسخ بود باید حاضر بشود در مانحن فیه صحیحه دیگری از زراره[۱]هست که خلاف روایات قبل است. این صحیحه این است: کسی که بخواهد نماز صبح را در منزلش بخواند وبه نماز جمعه برود اگر نماز جمعه را درک می کند باید به نماز جمعه برود وبعد از نماز جمعه که عصر هم با آن خوانده می شوداگر بر گردد قبل از شب به منزلش می رسد، نماز جمعه بر او واحب می شود. انسان بعد از نماز صبح تا ظهر خصوصا در فصل بهار یا تابستانکه روزها طولانی است سه، چهار فرسخ می تواند را برود. این تحدید برای شخصی که فاصله اش زاید بر دوفرسخ است، لازم نیست. « محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید عن ابن ابی عمر عن عمیر بن اذینه، عن زراره، قال أبوجعفر۷: الجمعة واجبة علی من إن صلی الغداة فی اهله» اگر نماز صبح را نزد اهلش بخواند« أدرک الجمعة» به نماز جمعه می رسد« وکان رسول اللّه۹انما یصلی العصر فی وقت الظهر فی سائر الایام» روز جمعه رسول اللّه۹نماز عصر را بعد از نماز جمعه اتیان می کرد که در وقت فضیلت ظهر است. چرا این کار را می کرد؟ « کی اذاقضوا الصلاة مع رسول اللّه۹رجعوا الی رحالهم قبل اللیل» که قبل از لیل به منزلهای شان بر گردند. یعنی جمع بین صلاتین می کرد.
این روایت ظاهرش با آن فرسخین نمی سازد
لذا سابقا علاج اینها را گفتیم، وجوب در روایات نوعا در معنای لغوی به معنای ثبوت ومشروعیت است. این مشروع است یعنی مستحب اکید است. اکیدش چرا؟ به قرینه روایاتی که بعد خواهیم گفت؟ مستحب اکید است به کسی که بتواند نماز جمعه را درک کند این وجوب به معنای ثبوت ومشروعیت است منافاتی با آن ندارد که «رخص رسول اللّه۹ و وضع عن تسعة» یا «رخص لخمس» باآن ترخیص منافات ندارد. آن معنایش عزیمت است که « لایعذر فیه یعنی ترک الجمعة« احد الاتسعة» که آن حکم حکم لزومی است، این دلالت می کند بر اینکه این معنا استحبابش هم مؤکد هست استحبابش از این روایت ومؤکد بودنش از روایاتی که خواهیم گفت. آنچه که از ابن عقیل نقل شده است که اگر شخصی نماز صبح را بخواند وبتواند نماز جمعه را درک کند باید برود، مستندش این روایت است وچون مستندش را بیان کردیم که به قرینه سایر روایات که حکم در آنها« لایعذر» فریضه من اللّه علی کل مسلم» بود «لم یرخص الا» آن جماعت خاصه یکی هم « من کان علی رأس الفرسخین فان زاد فلاشیء علیه»، چیزی بر او نیست لذا ترخیط بر ترک است؛ چون زیاده بر فرسخین است، مستحب می شود،منتها چرا متسحب مؤکّد شده؟ سرّش را خواهیم گفت.
جواز ترخیص در ترک نماز جمعه وکلام محقق
گفتیم در اینجا سه مسأله هست. مسأله ثانیه این است که مشهور یا اقلاً اکثر اصحاب ما متلزم هستند آنهایی که ترخیص در حق شان ثابت شده است می توانند نماز جمعه را ترک کنند، ولی اگر به نماز حاضر شدند،بر آنها واجب می شود. مسأله ثالثه این است که اگر اینها حاضر شدند به نماز جمعه« وتنعقدبهم» نماز جمعه باآنها منعقد می شود . محقق در عبارتش استثناء کرده است، می گویند: اگر آنها که ترخیص دارند،حاضر شدند،در این صورت به آنها واجب می شود « وتنعقد بهم» الا آن کسی که «خرج عن التکلیف» یعنی صبی ومجنون که آنها تکلیف ندارند. « والا المرأة» یکی هم مرأة است استثناء می کند اگر زن به نماز جمعه حاضر شد می تواند نماز ظهرش را بخواند ونماز جمعه نخواند « الامن خرج عن التکلیف والاالمرأة وفی العبد تردد» عبداگر حاضر شد آیا منعقد میشود؟ در اوتردد است. وزن را مستثنا کرده است وجماعتی از اصحاب ما مسافر را هم استثناء کرده اند. ما ابتدائا بحث می کنیم که اگر اینها حاضر شدند اصل نماز جمعه از اینها مشروع است وقتی که حاضر شدند می توانند نماز جمعه بخوانند یامشروعیت ندارد؟ ثانیاً: اگر مشروع بود مشروعیت همانطوری است که اکثر اصحاب گفته اند که واجب می شود یانه؟ یا اگر اینها حاضر شدند هم واجب نمی شود بلکه می توانند همانجا نماز ظهر بخوانند؟
اما برای جهت اولی روایاتی داریم که در حق مسافر وهم مرأة وارد است که اگر نماز ظهر را ترک کنند وجمعه بخوانند نماز جمعه شان مجزی است وفضیلت هم دارد از روایاتی است که در باب مسافر است، یکی موثقه سماعه[۲] است، صدوق نقل کرده است.« فی ثواب الاعمال» از پدر بزرگوارش علی بن الحسین« عن عبداللّه بن جعفر الحمیری،عن احمد بن أبی عبداللّه» که برقی است « عن ابیه،عن زرعه، عن سماعه» زرعه وسماعه چون واقفی هستند موثقه گفتیم « عن جعفر بن محمد الصادق۷ عن ابیه۷ انه قال: ایما مسافر صلی الجمعه رغبة فیها» نماز جمعه بخواند در حالی که آن را دوست داشده باشد« رغبة» نه اینکه از ترس بخواند «وحبا لها» دوست دارد آن را اعطاه اللّه عزوجل أجرة مأة جمعة للمقیم» اجرنماز جمعه اوبه اندازه صد نمازجمعه مقیم است. خوب این دلالت بر مشرعیت می کند که اگر مسافر نماز جمعه بخواند از ظهر کافی است آن هم با ۹۹مقابل اضافه نسبت به مقیم. در (مجالس) هم نقل کرده است از « محمد بن موسی بن المتوکل» از « علی بن الحسین السعد آبادی عن احمد بن ابی عبداللّه مثله» مثلش را نقل کرده این سند دومی یعنی علی بن الحسین السعد آبادی ضعیف است، ودر مورد «محمدبن موسی بن المتوکل » لابأس به،می شود بعضی چیزها را درحقش گفت مثلا معتبر است شیخ واستاد صدوق است روایاتی از اونقل کرده و(رضی اللّه عنه)گفته است . ولکن سعد آبادی توثیقی ندارد. این روایت با کدام روایت منافات دارد؟ یکی از این روایات صحیحه ربعی[۳] است « محمد بن علی بن الحسین باسناده عن ربعی بن عبداللّه والفضیل بن یسار جمیعاً، عن ابی عبداللّه۷قال: لیس فی السفر جمعة ولا فطر ولااضحی» در سفر نه نماز جمعه ونه نماز فطر ونه نماز ا ضحی خوانده نمی شود.
این روایترا « ورواه الشیخ به اسناده عن احمدبن محمد عن محمد بن سنان،عن حماد بن عثمان وخلف بن حماد جمیعا عن ربعی بن عبداللّه والفضیل بن یسار مثله» روایت به حسب نقل سندش تمام است محمدبن سنان در سند شیخ است ودلالت می کند که در سفر نماز جمعه نمی شود. این مسافری که قم آمده است ودر قم نماز جمعه می خواند« لیس فی السفر جمعة». گاهی توهم می شود که این منافات دارد ولکن منافات ندارد، آن حضور مسافری است که در مصلای بلدی که نماز جمعه منعقد شده نماز جمعه می خواند. روایت اول که ایما مسافر صلی الجمعة»، بود معنایش این است که اگر مسافر در نماز جمعه حاضر بشود بخواند.
عدم انعقاد جمعه توسط مسافرین
اما روایت دومی که «لیس فی السفر جمعة» انعقاد جمعه در سفر است، یک عده ای در سفر می خواهند نماز جمعه منعقد کنند این مشروعیت ندارد. قرینه چیست؟ آن اولی این است که که ایما مسافر صلی الجمعة» پنج نفر مسافر هستند برای زیارت به قم آمدند روز جمعه است در جمکران هستند می خواهند در جمکران روز جمعه نماز جمعه بخوانند، پنج یا هفت نفر مسافر هست.
چرا اولی آن را شامل نشود؟« ایما مسافر صلی الجمعة رغبة فیها وحبالها أعطاه اللّه اجر مأة » دومی چرا شامل حضر نشد که نماز جمعه بخوانند؟ می فرماید: لیس فی السفر می گوییم: این مال انعقاد در سفر است که نماز جمعه را در سفر بخواهند منقعد کنند،پنج نفر یا هفت نفر مسافر نمی شود در جمکران انعقاد جمعه کنند ولکن اگر در قم مقیمین نماز جمعه ای اقامه کنند واینها لاحق شوند« ایما مسافر صلی الجمعة رغبة فیها» اورا می گوید ودومی هم می گوید: نه در سفر منقعد نمی شود، یعنی همه اگر مسافر باشند، بخواهند نماز جمعه منعقد کنند این نمی شود.
شاهد بر عدم حضور لزوم حضور مسافر در نماز جمعه
چرا این طور حمل کردیم؟ به قرینه صحیحه محمدبن مسلم[۴] که می خوانیم «وباسناده » الشیخ«عن الحسین بن سعید، عن علی بن النّعمان» که از اجلاء است« عن عبداللّه بن مسکان» که از اجلا است « عن حریز بن عبداللّه » السجستانی که حریز حالش معروف است « عن محمد بن مسلم عن ابی عبداللّه۷قال: قال لنا: صلّو فی السفر صلاة الجمعة جماعة بغیر خطبة » امام۷می فرماید: در سفر اگر نماز را در روز جمعه خواندید به جماعت بخوانید. «بغیر خطبة» همه شان مسافر هستند در سفر می خوانند« وأجهروا بالقرأة» چون روز جمعه در نماز ظهر مستحب است قرائت جهراً خوانده شود « فقلت: انه ینکر علینا الجهر بها فی السفر» عامه جهر در سفر را انکار می کنند ومی گویندشما که جمعه نمی خوانید، مسافر هستید، چرا نماز ظهر را بلند می خوانید؟ « فانه ینکر علینا الجهر بها فی السفر فقال: اجهروا بها» جهر بخوانید واعتنا نکنید. پس این روایت دلیل است بر اینکه در سفر تکلیف نماز جمعه نیست بلکه اقامه نماز ظهر است « بغیر خطبة» یعنی نماز جمعه نباشد دورکعت می خوانید ظهر رابخوانید قصراً چون مسافر هستید این مال انعقاد جمعه در سفر است.
این روایت صحیحه فضیل وربعی بن عبداللّه که فرمود: « لیس فی السفر جمعةولا فطر ولا أضحی»، یعنی نماز فطر ونماز عید قربان در سفر نمی شود. در مانحن فیه این منافات ندارد آن که می گوید « ایما مسافر صلی الجمعة» مال چه چیزی است ؟ این مال مطلق است که منعقد کنند یا به نماز مقیمین حاضر بشوند،آن روایت وقتی که گفت منعد نکنم ظهر بخوانم این روایت در مانحن فیه می شود « ایمامسافر»یعنی « لحق بالجمعة» نه اینکه نماز جمعه را منعقد کرد این مطلق است وآن خاص است وتقیید می کند ومی شود که آن مسافری که لاحق می شود نماز جمعه اش افضل است. آن وقت این روا یت دیگری که « لیس فی السفر جمعة» یعنی در جای که ملحق نشود. انقلاب نسبتی که در بحث قبل می گفتیم معنایش همین است که یک روایت تباین دوروایتی را که با همدیگر تباین داشتند از بین می برد یکی گفت: در سفر عقد جمعه نکنید وظهر را بیاید بخوانید تکلیف او است. روایت سماعه را تخصیص زد چون روایت سماعه می گفت مسافر بخواند، یعنی ملحق به شود امامنعقد نکنید این هم که مطلق می گفت« لیس فی السفر جمعه ولافطر» یعنی در جای که ملحق نشود مستقلا بخواند نماز جمعه نمی شود در سفر خواند. پس در سفر نماز فطر نمی شود ودر سفر هم نماز عید أضحی نمی شود اسم این را می گویند انقلاب نسبت که قبلاً می گفتم. پس مسافر اگر ملحق بشود ونماز جمعه را بخواند اشکالی ندارد.
دوروایت است یکی می گوید: از مسافر، نماز جمعه مشروع نیست،آن دیگری می گوید: نماز جمعه مسافر افضل از نماز جمعه مقیمین است،ظاهرش با همدیگر متباینین است. صحیحه زراره گفت: وقتی که در سفر بودی« صلوا جماعة » نماز جماعت بخوانید به غیر خطبتین، یعنی جمعه منعقد نکنید نماز در سفر که دورکعت است آن دورکعت را جمع نمی توانید بخوانید،نماز ظهر بخوانید منتها قرائتش را جهر بکنید. اعتراض کردند شما که نماز جمعه نمی خوانید نماز ظهر را چرا جهر می کنید؟ امام فرمود که « إجهروفیها» جهر بخوانید. نماز ظهر باید بخوانید جهرا. پس روایتی که می گفت :« ایما مسافر» موثقه سماعه که در مورد سفر بود این مسافر نماز جمعه بخواند نماز جمعه خواندن دوجور می شود: یکی اینکه خوشان در سفر منعقد کنند، یکی اینکه بیاید ملحق بشود به نماز جماعتی که مقیمین ومتوطنین اقامه می کنند. او موثقه را قید وتخصیص می زند،« ای مسافر» اینکه« صلی الجمعة» به اوثواب صد نماز جمعه می دهند، در جائی که منعقد نکند وملحق بشود این طور می شود. آن وقت این روایتی را هم که می گوید:« لیس فی السفر جمعه»،صحیحه ربعی وفضیل مطلق بود مسافر ملحق بشود افضل است، او این را تقیید می کند،می گوید: « لیس فی السفر جمعة» در صورتی که ملحق نشود یعنی خود مسافرین منعقد بکنند این نمی شود روی این اساس اسم این را انقلاب نسبت می گویند وشبهه ای در این نیست.
گفتیم: این جمع عرفی این است که چون آن خطاب ثالث جمع عرفی با یکی از خطابین « موثقة سماعه» دارد وقتی اورا تقیید زد از مطلق آخر خاص می شود وتخصیص می زند، ملاک نسبت،هم دلالت خطاب بر مراد جدی است که در اصول منقح است.
افضلیت نماز زن در خانه از نماز جمعه
لذا وقتی نماز مسافر مشروع شد، اگر زن هم نماز جمعه بخواند، نماز جمعه اش مشروع است. ظهر نمی خواند همان خانمی که نماز جمعه را مع الشرایط خواند، کافی است در حقش، این را ازکجا استفاده کنیم؟ از صحیحه اسماعیل بن ابی همام[۵]«محمد بن الحسین باسناده عن محمدبن علی بن محبوب» از کتاب محمد بن علی بن محبوب نقل می کند « عن یعقوب بن یزید عن ابی همام» اسماعیل بن ابی همام از ثقات است، عن ابی الحسن۷قال: اذاصلّت المرأة فی المسجد مع الامام یوم الجمعة، الجمعة رکعتین» زن اگر در مسجد با امام روز جمعه نماز جمعه را دورکعت بخواند« فقد نقصت صلاتها» صلاتش ناقص شده است « وان صلت فی المسجد اربعا» نماز جماعت بخواند، روز جمعه یا غیر روز جمعه، فرق نمی کند « فقد نقصت صلاتها» نمازش ناقص شده یا ناقص کرده است نمازش را « لتصل فی بیتها اربعا افضل» آن افضل است،این دلالت می کند که نماز جمعه اش صحیح است، نمازفرادایش هم صحیح است منتها ثوابش کم است. از خطابات شرعیه این طور استفاده می شود،این امام۷روحی له الفداء در آخر فرموده در بیتش بخواند افضل است، دلالت می کند که نماز جمعه وجماعت از اومشروع است، منتها نسبت به نماز در بیتش « مسجد المرأة بیتها» یعنی مسجد هم در جماعت یا جمعه باشد ، ولی بیتش افضل است. در بیتش منها باید چهار رکعت بخواند، چون نماز جمعه را نمی تواند در بیتش دورکعت بخواند، خودش خطبه بخواند.
مسافری که از اونماز جمعه برداشته شده است به جهت اینکه در نماز جمعه حاضر شدن ثقل است، احتمال اینکه آن کسی که علی فرسخین است باید بیاید، ان هم ثابت می شود،گفتیم: مستحب است بلکه افضل است، چون نماز جمعه مشروع است، اینکه امر شده که او از راه دور بیاید، حمل بر استحباب مؤکد می شود که در حقش مؤکد است.
پس در مورد شیخ هم همینطور است، چون غالبا حتی در زمان رسول اللّه۹وعلی بن بن ابی طالب۷آنهای که نماز جمعه میخواندند،یکی قسمتشان پیرمرد بودند. اگر نگوییم خیلی هایشان پیر مرد بودند، فی الجمله علم داریم که در آنها پیر مرد بود، اعمی بود که مواظب مسجد بود همیشه مسجد می آمد نماز جمعه وغیر جمعه بود لذا این طوایفی که مستثنا شده اند، اصل نماز جمعه از اینها مشروع است ومجزی از ظهر است چون مشروعیت نماز جمعه یعنی وجوب تخییری، وجوب عینی از اینها برداشته شده است، می توانند حاضر بشوند ونماز جمعه را بخوانند ومجزی است.
ترخیص در واجب تخییری می شود “رخصت” می شود واجب تخییری یعنی مخیر است جمعه بخواندیا ظهر بخواند.
لزوم نماز جمعه بر زن ومسافر در صورت حضور آنها در نماز جمعه
گفتیم: مشروعیت در نماز جمعه به معنای وجوب تخیری است. منتها افضل الافراد وافضل الطرفین است، در مسافر گفتیم افضل افراد است وهکذا در کسی که دور است اصل مشروعیت ثابت است. کلام در وجوبش است که ظاهر کلام مشهور وظاهر کلام محقق این استکه اینها که حاضر شدند، واجب می شود یعنی زن که آمد نمی تواند آنجا نماز ظهر بخواند، باید نماز جمعه بخواند مسافر که آمد نماز جمعه، نمی تواند ظهر بخواند باید نماز جمعه بخواند دلیل این چیست؟ دلیلش این روایت[۶]است که صاحب وسائل نقل کرده است «محمدبن الحسین باسناده عن سعد بن عبداللّه» شیخ به سندش از سعد بن عبداللّه اشعری نقل می کند از کتاب او سعد بن عبداللّه نقل می کند از «عن محمدبن الحسین» محمد بن الحسین خطاب اشعری است که سعد بن عبداللّه از او نقل می کند. آن هم نقل می کند« عن محمد بن الحسین، عن عباد بن سلیمان» این عباد بن سلیمان توثیقی ندارد عن القاسم بن محمد» قاسم بن محمد جوهری است که گفتیم: بعید نیست این از معاریف باشد.« عن سلیمان عن حفص بن غیاث» این سلیمان کیست؟ فعلا در ذهنم نیست، در این هم خدشه ای هست که شایدمردد باشد. در مانحن فیه سلیمان هم باشد آن هم توثیقش ثابت نیست« عن حفص بن غیاث قال: سمعت بعض موالیهم» حفص بن غیاث می گویند: من شنیدم از بعضی موالی ائمه:« موالیهم» این بعض موالی « سأل ابن ابی لیلی» از ابن ابی لیلی که قاضی واز فقهای عامه بود، در زمان امام صادق۷٫امام صادق۷روحی له الفداء فرمود:من جرأت مخالفت با اوندارم در فتوا« سأل ابن ابی لیلی» بعضی موالی از ابن ابی لیلی پرسید« عن الجمعه» از نمازجمعه « هل تجب علی العبد والمرأة والمسافر» بر عبد وزن ومسافر واجب است؟
«قال: لا، قال:» این بعض مولی می خواهد ابن ابی لیلی را گیرش بیاندازد« فان حضر واحد منهم الجمعة مع الامام فصلاها» یکی از این مردم مسافر یا عبدحاضر شد ونماز جمعه را خواند« هل تجزیه تلک الصلاة عن ظهر یومه؟» از نماز ظهر یوم جمعه کافی است؟ « قال: نعم» بله کافی است، مثل اینکه اینها از مسلمات بود « قال: وکیف یجزی ما لم یفرضه اللّه علیه عما فرض اللّه علیه؟» چطور واجب می شود آن چیزی که خدا فرض نکرده است اورا بر مسافر وزن وعبد که نماز جمعه است چطور او مجزی می شود« عما فرض اللّه علیه» از آن نماز ظهری که به آن واجب کرده است که نماز ظهر بخوانند؟ « الی ان قال: فما کان عند ابن ابی لیلی فیها جواب» این سؤال کرد اوهم که جوابی نتوانست بگوید که چطور غیر فریضه از فریضه مکفی است؟ « وطلبه الیه ان یفسرها له » ابن ابی لیلی گفت ما نفهمیدیم، توبگوببینیم چرا مجزی شد؟ معلوم می شود از مسلمات بوده است« وطلب الیه ان یفسرها له» در این صورت « فأبی» آن هم چیزی نگفت، گفت چرا یاد بدهیم؟ اویاد نداد. بعد می گوید: ثم سألته انا ففسرها لی، فقال: الجواب عن ذالک» من حفص بن غیاث از او پرسیدم که این وجهش چیست؟« ففسرها لی» برای من تفسیر کرد« فقال: الجواب عن ذلک» جواب این شبه این است «ان اللّه عزوجل فرض علی جمیع المؤمنین والمؤمنات» نماز جمعه را ورخص للمرأة والعبد والمسافر ان لایأتوها» که حاضر نشوند« فلما» وقتی که «حضروآ» حاضر شدند« سقطت الرخصة» رخصت ساقط می شود « والزمهم الفرض الاول» فرض الاول که نماز جمعه است آنها را می گیرد. این معنایش این است که بعد از حضور بر اینها واجب می شود. در اینصورت « فمن اجل ذلک اجزأ عنهم» از این جهت است که نماز ظهر مجزی می شود«فقلت: عمن هذا؟» این قول را از کی نقل می کنی؟ « قال: عن مولی نا ابی عبداللّه۷» از ایشان نقل می کنم.
بدان جهت مشهور گفته اند که اگر اینها حاضر شدند وجوب تعیینی می شود وباید نماز جمعه بخوانند. خوب این را می دانید این روایت من حیث السند ضعیف است، توثیقی ندارد، « رخصت» هم منافات ندارد، چون وجوب تخییری می شود. می توانند ظهر بخوانند، مقتضی قاعده این است وللکلام تتمة.
———————————————————————
[۱] وسائل الشیعه، ج۵ باب ۴ ابواب صلاة الجمعة وآدابهاح۱٫
[۲] وسائل الشیعه،ج ۵، باب۱۹، ابواب صلاة الجمعة وآدابهاح۲٫
[۳] وسائل الشیعه،ج ۵، باب۱۹، ابواب صلاة الجمعة وآدابهاح۱
[۴] وسائل الشیعه ج۴، باب۷۳ ابواب القرائة فی الصلاةح۶٫
[۵] وسائل الشیعه ج۵، باب ۲۲ ابواب صلاة الجمعه وآدابها ح۱٫
[۶] وسائل الشیعة، ج۵ ، باب۱۸ از ابواب صلاة الجمعة وآدابهاح۱٫