دروس خارج فقه / صلاة / درس ۱۹: اعتبار یا عدم اعتبار شرط منصوب بودن امام جمعه

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۱۹: اعتبار یا عدم اعتبار شرط منصوب بودن امام جمعه

این بحث گذشت که در صلات جمعه شرط است که امام جمعه باید شخصی باشد که خطبه بخواند. از زاید بر شرایط امام جمعه فی سایر الصلوات شرط دیگری معتبر نیست. کسی که عادل باشد وعارف به مسائل صلات باشد،‌همان گونه که در سایر صلوات می تواند امام جماعت شود، در روز جمعه هم می تواندامام جمعه بشود. واین که بعضی ذکره کرده بودند که در امام جمعه معتبر است که یا سلطان عادل باشد یعنی امام معصوم۷ باشد، یا منصوب من قبله باشد به نصب خاص، «قد ذکرنا» که این ها معتبر نیست در امام جمعه، نصب معتبر نیست. ؤآن چیزی که گفته می شود از زمانی نبی اکرم۹ متصدی امام جمعه شخصی بود که یا منصوب بود من قبل نبی اکرم۹ یا خود نبی اکرم۹ بود . وهکذا سیره مسلیمن بعد النبی۹هم همین طور بود. خلفا هم حتی دز زمان علی بن ابی طالب۷ متصدی امام جمعه بودند، تصدی امامت یا با ایشان بود یا با منصوب خاص ایشان.

عرض کردیم سابقا اگر ما قبول کنیم که در زمان نبی۹ در آن بلاد ولو بلاد صغیره وبعیده ،مسلمین در آنجا صلات جمعه را نمی خواندند، چون منصوب خاص نبود. اگر این را ما قبول کنیم، دلیل می خواهد که ما از کجا بگوییم که حتی در زمان نبی اکرم۹ در این قرای بعید از شهر مکّه، وشهرهای کوچک که منصوب خاص نبود، صلات جمعه را نمی خواندند. یعنی امامی که خطبه بخواند، بود، ولکن صلات جمعه را نمی خواندند. این را از کجا اثبات کنیم؟

مقداری که ما می توانیم اثبات کنیم، این است که در آن بلاد عظیمه، متصدی للامام الجمعة، یا خود ولی مسلمین بود که نبی اکرم۹ یا علی بن ابی طالب۷ بود، یا آن کسی که ادعای می کرد من خلیفه هستم، بود یا منصوبش بود. به هر حال این برای ما دلیل نمی شود که امامت در صلات جمعه مشروط به نصب است . این « من المحتمل جدا» فعل است، دلیل نداریم، فعل دلالت بر اشتراط نمی کند، واین نصب قویا محتمل است به جهت این که مشاجره واختلافی در امانت نباشد.

چون ما گفتیم امامت در صلات به امامت در صلات جماعت قیاس نمی شود. ممکن است در مسجد چند نماز جماعت به خوانند، همه اش هم انشاءاللّه صحیح است، اما در صلات جمعه باید اقل فاصله بین دوصلات جمعه یک فرسخ باشد لذا این یک منصب ممتازی می شود لذا هرکس در هرزمانی؛ شمار زمان خودتان را ببینید قاس به آن ازمنه کنید،‌هرکس که عادل است می خواهد بایستد، یک حظ و نصیبی از دنیا داشته باشد ولو عادل است، اما این تشاجر مضر به عدالت نیست. لکن موجب اختلاف بین مردم می شود، یک دسته می گویند این آقا ویک دسته می گویند آن آقا امام بشود. به جهت ا ین است که این مشاجره واختلاف است،‌روی این اساس امام جمعه را نصب می کردند، نه این که نصب در امام جمعه بودن شرط است مثل عدالت، چه جور که غیر عادل نمی تواند امام بشود، غیر منصوب هم نمی تواند امام بشود.بر اساس نصب خاص، یا خود امام معصوم۷باید صلات جمعه را امامت کند که ظاهر کلمات عده ای از فقها است یا منصوب به او. بله ما دلیلی برای این نداریم . اگر یک پله آ‌مدیم اغماض کردیم، می گوئیم نصب خاص،‌در زمان بسط ید امام است.

گفتیم که سابقاً که اگر امام معصوم۷ کسی که اگر امام معصوم۷ کسی را تعیین کرد، مردم نمی توانند اختلاف کنند، چون امام معصوم۷ ولی امر است و وجوب اطاعت دارد. حتی اگر کسی دیگر بگوید من امام می شوم وتورا نمی گذارم، او مخالفت با امر امام معصوم۷ کرده و محکوم به فسق است. امام معصوم ۷ ولایت امر دارد. لذ این شخص محکوم به فسق است ونمی شود پشتش نماز جماعت خواند فضلا عن الجمعة.

اما اگر این معنا را قبول داشتیم که، نصب امام معصوم۷ به جهت حذف ماده نزاع واختلاف نبود بلکه به خاطر اشتراط در امام بود،‌آن در زمان بسط ید امام است، اما آنجائی که امام معصوم ۷ خانه نشین است که بسط ید ندارد، یا زمان غیبت است، بنابر این آنجا هم همیجور است وامام جمعه بودن مشروط است به نصب خاص، وچون نصب خاص نیست پس صلات جمعه مشروعیت ندارد. گفتیم این جور نیست. چرا؟ « للروایات الصحیحة» که امام معصوم ۷ در آن زمانی هم که بسط ید نداشت،‌در صحیحه زراره([۱])فرمود:‌بر اینکه « فاذا اجتمع سبعة ولم یخافوا أمّهم بعضم وخطبهم»‌فرمود نماز جمعه اقامه می شود . هفت نفر که جمع شدن« فما زاد» یا پنج نفر که پنج نفر هم در صد راین روایت وروایت بعدی([۲]) هست . صلات جمعه که می خوانند،‌کالصریح در این معنا است که نصب خاص ندارد. چون در روایت مبارکه دارد که فاذا اجتمع سبعه ولم یخافوا » خوفی هم نداشتند از اجتماع « امهم بعضهم»‌بعضی از آن سبعه امام می شود «وخطبهم» آن کسی که امام شود،‌خطبه می خواند. تعیین نکرد کدام یکی امام بشود هر بعضی باشد نماز صحیح است. امام۷ می فرماید « فاذا اجتمع سبعة‌ولم یخافوا امهم بعضهم وخطبهم » تعیین نمی کند. شما نگویید که این تعیین عام است،‌برای همه اذن عام است، گفتم آن روز که این اذن عام نیست، بکله بیان حکم شرعی است. چون در صدر روایت می فرماید: « تجب»،‌سؤال کرد: « علی من تجب الجمعة فرمود:« تجب علی سبعة » حکم شریعت را می پرسد. «تجب علی سبتعة نفر من المسلمین » این حکم شرعیت است« ولا جمعه لأقل من خمسة من المسلمین» آن هم با ذکر خصوصیت مسلیمن «‌احدهم الامام فاذا اجتمع سبعة‌» این اذن خاص نیست،‌این تفرع بر حکم شرعی است .حکم شرعی که از اول بود. لذا در قرای بعیده هم همینطوری است،‌در بلد های صغیره هم هفت نفر که جمع بشوند ولو در زمان رسول اللّه۹ ،‌یکی عادل باشد، امام می شود خطبه می خواند،‌این حکم شرعی است. لذا در آن مواردی که امام بسط ید دارد، نصب خاص دارد، نمی شود مخالفت کرد. واین نصب خاص هم بود. از فعلش، اشتراط در امام جمعه بودن استفاده نمی شود. چون فعل به این جهت است . برای نصب هیچ روایتی نداریم، این یک فعل خارجی است . وفعل خارجی بما این که قویا محتمل است که این امامت در صلات جمعه منشأ مشاجره ما بین رعیت بشود البته اگر بین خود امام ها نباشد،‌ بین رعیت می شود، لذا برای جلوگیری از منشأ مشاجره، نصب می کردند.

اشتراط دلیل می خواهد واین را در اصول خواده اید. “اصل عدم اشتراط” است است،‌ در اصول در بحث اقل واکثر خوانده اید. اگر شک کنید که در صلات جماعت غیر از عدالت،‌پیر مرد بودن هم معتبر است یانه؟ شک می کنید که شما جوان هستی شاید نتوانی صلات جماعت بخوانی اگر شک کردی چه کنی؟ بنابر این در ما نحن فیه باید دلیل برای اشتراط داشته باشیم، خطاب لفظی که نیست. در مانحن فیه خارجی است. فعل خارجی ممکن است روی این حکمت باشد، واین هم قریب به ذهن است که در بلاد آنها هستند که احساسات در آنجا هست روی کثرت جماعت واختلاف عشایر،‌آنجا ها خود آن رئیس کسی را که متصدی این صلات جماعت است، تعیین می کند روی این اساس، فرض کنید آن زمانی که امام۷ بسط ید ندارد ویا زمان غیبت است،‌ به جهت این که امکان دارد همین جور بشود،‌همین کار را می کنند چون این یک سیاسی است، سیاست است، کسی که سیاست را اداره می کند، او این کار را می کند. روی این حساب است،‌نه این که این در امامت صلات جمعه شرط است واگر کسی به حیث این که یک نماز خوانده بدون نصب،‌وبعد ملعوم شد که نصب نشده بود پس نماز باطل است. چنین اشتراطی نیست. امام۷روحی له الفدا می فرماید: « فاذا اجتمع سبعة‌ امهم بعضم وخطبهم»‌صلات جمعه است.

هکذا در موثقه فضل بن عبدالملک ([۳]) دارد« محمد بن الحسن، باسناده عن الحسین بن سعید، عن فضالة‌عن آبان بن عثمان، عن الفضیل بن عبدالملک»‌که بقباق۱ است « قال سمعت آباعبداللّه۷ یقول اذا کان قوم» ظاهر کلام امام۷ بیان حکم شرعی است « اذا کان قوم فی قریة صلوا الجمعة‌ اربع رکعات فان کان لهم من یخطب» این جا لفظ امام هم ندارد« من یخطب» است « فاذا کان لهم من یخطب جمعوا اذا کانوا خمس نفر» آن ملاک است آن کسی که خطبه بخواند، این معتبر است کسی که این جور بشود. علی هذالاساس اگر هم گفتیم در زمانی که امام بسط ید دارد، قدر متیقن از آن احادیث این است که حکم شرعی است. فرض کنید قدر متیقن در موارد را که بسط ید ندارد، کسی که خطبه می خواند اگر شرایط صلات جماعت را دارد می تواند صلات جمعه را بخواند. روی این حساب در مان نحن فیه از این «‌ما ذکرنا» معلوم شد که در صلات جمعه باید امام یخطب باشد،‌یعنی امامی که صلات را می خواند،‌خطبه بخواند.

یک کلمه هم بگویم؛ این که خیلی ها ادعا اجماع کرده اند که در صلات جمعه،‌نصب خاص معتبر است واگر نصب خاص نباشد صلات جمعه مشروع نیست. این دعوای اجماع قطعاً درست نیست . کسی که کلمات شیخ ۱را ببیند ،‌ایشان گفته است که باید سلطان عادل باشد،‌امام باشد،‌یا مأذون خاص باشد. بعد به خودش اشکال کرده است که پس در این روایات (که اشاره به آن روایات می کند) چه می گوید،‌در این روایاتی که امر شده است که اگر در قری هفت نفر جمع شدند کسی امام جمعه بشود وخطبه بخواند همین طور در امکنه بعیده. جواب می گوید که این ها را حمل می کنیم بر وجوب تخییری. یعنی سلطان عادل ونصب خاص ،‌در زمان وجوب تعیینی شرط است. آنجا هم گفتیم که در وجوب تعیینی هم شرط نیست . نصب به جهت حذف اختلاف است. در آن زمان هم اگر در قریه همین جور بشود نصب خاص از قبل رسول اکرم۹ یا علی بن ابی طالب۷ هم نباشد می تواند نماز جمع بخواند. از این هم که اغماض کنیم زمان عدم بسط ید قدر متیقن از این روایات است.شیخ۱ هم جواب داده است. روی این اساس،‌این نصب اگر هم باشد در آن وجوب تعیینی است واما فی مثل زماننا هذا وآن زمانی که امام بسط ید ندارد،‌حکم شرعی همین جور است.

شرط صحت بودن بعضی از خصوصیات لازم در نماز جمعه

بعد از این که بحث،‌وارد می شویم در چیزی که در صلات جمعه، لازم ومعتبر است. در این ، اشکالی نیست که در صلات جمعه خطبتین معتبر است. وهمچنین صلات به جماعت خواندن معتبر است« اذا اجتمع سبعة امهم بعضهم وخطبهم» اما این هفت نفر یا پیج نفری که معتبر است،‌ایا این شرط صحت خطبه است؟ یعنی وقتی که امام جمعه خطبه را شروع می کند باید این هفت نفر یا لااقل پنج نفر باشند؟ یا این که اگر دو یا سه نفر یا یک نفر هم باشد او خطبه را شروع کند ولو این که بعد بقیه لاحق بشوند؟ اتفاق اصحاب بر این است که خطبه وقتی صحیح است وخوانده می شود که این تعداد جمع بشوند. خود امام۷ در صحیحه زراره[۴] فرمود که « فاذ اجتمع سبعة » وقتی اجتماع کردند« امهم بعضهم وخطبهم» ،‌ « خطبهم» متفرع بر اجتماع است که باید سبعه جمع بشود سپس خطبه خوانده شود. وهکذا غیر این روایت «‌اذاکان قوم فی قریه صلوا الجمعة اربع رکعات فاذا کان لهم من یخطب لهم جمعوا اذاکانوا خمس نفر وانما جعلت رکعتین لمکان الخطبتین » [۵] وقتی پنج نفر شدند.

اعتبار لزوم حضور حداقل افرا در تمام مدت اقامه نماز جمعه

کلام در این است که یک امام جمعه وقت ندارد وپنج نفر جمع شده بودند، واو بنا کرد صلات جمعه بخواند، رفت بالای منبر وایستاد، چون قیام هم لازم است ، امام جمعه عند الخطبه باید ایستاده خطبه بخواند،‌اگر یک نفر یا دونفر از حاضرین در اثنای خطبه رفتند،‌این خطبه صحیح نیست. پس اگر مجتمعین مفارقت پیدا کنند در حالی که امام مشغول خطبه بود وتعداد مجتمعین از ابتدا فقط به مقدار عدد معتبر بود،‌اگر با رفتن آنها از عدد معتبر کم بشود،‌این خطبه صحیح نیست.

در جای که فقط افراد به مقدار معتبر هستند، آن هم در اثنا خطبه، یک نفر رفت،‌این رفتن در مانحن فیه،‌دو جور می شود: یک وقت این است که این شخص رفت ولکن زود برگشت وفصل طویل نشد، مثل این که خلط سینه به دهانش آمده چون انداخت وبرگشت وفصل طویل نشد. در این جا نمی گویند که این پنج نفر کم شدند،‌بر این حالت کم شدن صدق نمی کند،‌بلکه اجتماع خمسه صدق می کند. این حالت عیب ندارد. اما در صورت مفارقت اگر طوری شد که فصل طویل شد،‌ یا اصلابر نگشت، این خطبه محکوم به فساد می شود چون شرطش را ندارد. لذا اینها باید صلات ظهر بخوانند، امام جمعة باید از منبر پایین بیاید زیرا صلات جمعه شرطش خطبه است، اگر خطبه صحیح نشد، صلات ظهر می خواند. اما اگر نه، حوصله داشتند وخطیب خطبه راتمام کرد، این پنچ یا هفت نفرهم ایستاده بودند، وقتی امام خواست نماز را شروع کند، یک یا دونفراز مجتمعین رفتند، در این حالت خطبه ها صحیح واقع شده اند، ولکن شرط صحت صلات، جماعت است.

صلات جمعه مشروط به جماعت است. چرا؟ چون امام۷ درصحیحه زراره[۶]این جوری فرمود؛ « انما فرض اللّه علی الناس من الجمعة‌الی الجمعة خمسا وثلاثین صلاة منها صلاة واحدة فرضها اللّه عزوجل فی جماعة» این شرطش جماعت است، مثل سایر صلوات نیست و وقتی که جماعتش هم محدود شده به پنج نفر حدّ ادنی وبه هفت نفر «فمازادوا» که در صحیحه منصور[۷]بود، وقتی که به این تعداد نبودند، بکله کمتر شدند، شرایط صلات جمعه هم از بین می رود وباید صلات ظهر بخوانند. بله اگر کسان دیگری قبل از صلات بیایند وپنج نفر بشوند آن وقت صلات جمعه را بخوانند، این ظاهر اشکالی ندارد چون که خطبه که خطبه صحیحه بود،‌وصلات هم صلاتجماعت است. مگر این که کسی بگوید ظاهر روایت این است که آن پنج نفری که در خطبه بودند،‌صلات باید با آنها منعقدشود. لکن این حرف مقداری تأمل دارد. لذا اگر فرض کنید کسان دیگری قبل از شروع صلات حاضر شوند، سپس صلات را بخواهد شروع کند عیب ندارد، اما با تعدادی که به نصاب نرسیده است نمی تواند صلات را شروع کند،‌باید صلات ظهر را شروع کند.

کم شدن نماز گذاران جمعه از حد اقل در هنگام اقامه ای جمعه

انّما الکلام درجای است که تعداد لازم بودند وامام جمعه هم صلات را شرع کرد ودر اثناء خطه یک نفر رفت. فرض کنید پیر مرد بود وضویش باطل شد یا کاری دیگر پیش آمد وبیرون رفت. مشهور ملتزم شده اند که وقتی که نماز شروع شد،‌ولوتکبیرة الاحرام نماز را گفته است، بعد عدد کم شد، صلات جمعه صحیح است وصلات جمعه راتمام می کند حتی مثل المحقق فی الشرایع،‌گفته است ؛ اگر این مسأله بر امام حاصل شد وامام رفت ومأمومین تنها بودند، صلات جمعه را تمام می کند،‌صلات را به عنوان صلات جمعه تمام می کنند. کأنّ کلامشان این است که این عددمعتبر است در صلات جمعه عند الانعقاد، آن وقتی که صلات جمعه منعقد می شود، باید این پنج نفر یا هفت نفر باشد وقتی که عند الانعقاد حضور داشتند وبعد مفارقت پیدا کرده اند صحیح است. بر این معنا دعوای اجماع شده است. اما دلیلش چیست؟ دلیلش این است که ادله فقط دلالت کرده است که عند الانعقاد پنج یا هفت نفر باشند وبعد از انعقاد، نماز را تمام می کند واصل هم این است که بقاء الجماعة‌در صحت صلات جمعه شرط نیست. این تعلیلشان است خصوصا که « لاتبطلوا اعمالکم» یعنی صلات را باطل کردن حرام است لذا قطع نماز حرام است وبایدصلات جمعه را تمام کنند.

می دانید که صلات اسم بر مجموع است. در مانحن فیه تنها تکبیرة الاحرام ویا یک رکعت تنها صلات جمعه نیست صلات جمعه رکعتین است. در صحیحه زراره[۸] امام۷ فرمود؛ درصالاة الجمعه چیزیرا که خداوند فرض کرده است « فی جماعة» است، صلات باید در جماعت باشد. نه این که دخول در صلات « فی جماعة » باشد روی این حساب اگر در اثنای صلات بعضی ها رفتند آن صلات فایده ندارد. بکله در روایات معتبره در صحیحه زراره[۹]هست ، کلینی نقل می کند« عن عی بن ابراهیم،‌عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، ‌عن ابن اذینه، ‌عن زراره قال: کان ابوجعفر۷ یقول لا تکون الخطبة ولاجمعة‌وصلاة رکعتین علی اقل من خمسة رهط:‌الامام واربعة»‌ این صلات که اسم مجموع است این محموع به کمتر از خمسه رهط اطلاق نمی شود،‌نه حدوثش ونه بقایش. این که گفته می شود اصل این است که بقا شرط نیست،‌اصل عملی است. به اصل عملی وقتی تمسک میشود که دلیل اجتهادی در بین نباشد.در مانحن فیه دلیل اجتهادی هست ظاهر این روایات این است که خود صلات جمعه که رکعتین وخطبتین است وخطبتین هم مقدم بر اوست، خود این صلات جمعه من الاول الی الاخر که صلات است،‌بایدبه اجتماع خمسه باشد والا بعض صلات مع الجماعة باشد،‌این فایده ندارد. لذا چیزی که مشهور ملتزم به آن شده اند، کأنّ مأنوس دراذهان این است که سایر صلوات جماعت وقتی منعقد می شود که در ابتداجماعت باشد والا انسان بعداً می تواند قصد فرادی کند صلات را با جماعت خوانده ولو بعضی رکعات را فرادی خوانده است . این در صورتی است که جماعت مستحب ومشروع باشد،‌آن هم باید از اول نیت قصد فرادی نداشته باشد کما این که گفتیم. ربطی به ما نحن فیه ندارد.

دلیل قائل به صحت نماز جمعه درصورتکم شدن افراد

لذا در ما نحن فیه، صلات بایدبه جماعت خوانده شود، بعضی از اعاظم۵ فرموده اند؛ جداشدن بعضی از مأمومین درحالی که حاضرین به مقدار لازم هستند، بعد از رکوع رکعت ثانیه ضرری ندارد. پنج نفر یا هفت نفربودن ورکعت اول ورکعت ثانیه را هم خوانده اند بعدمفارقت حاصل شد،‌بعضی از این ها رفتند. این کأن عیبی ندارد. اولی تر از این در عیب نداشتن وقتی است که سجدتین آخرین رکعت را هم خوانده باشند که بنابر این صلات جمعه صحیح میشود. وجهی که برای این معنا فرموده انده، این است که در بعضی روایات وارد شده است ادراک رکعت صلات به ادراک رکوعش است. صلات جماعت ادراکش بر این است که رکوع را در آن رکعت با امام بجا آورده باشیم. در این جا هم که امام با مأمومین رکوع رکعت أخیره را کرده است وبعد از رکوعش جداشده، این ضرری ندارد.

دومسأله است یکی این است؛ مأمومی که وارد شده که لاحق به صلات جمعه یا به صلات جماعة بشود، رکوعش را که درک کرد، رکعت را درک کرده است واین درست است. اما کسی رکوعش کرد وسپس عمدا ومتعمدا جدا شد،‌بعد از جداشدن هم جماعت آن رکعت را درک کررده است؟ اگر درک هم بکند درک ثواب است. درک جماعت نیست. لذا حتی اگر قبل از امام سلام بگوید درک جماعت نکرده است،‌درک جماعت وقتی می شود که تشهد وسلام را امام که از صلات خارج شد،‌اوهم خارج شود.

در صلات جماعت متابعت در اذکار معتبر نیست، آن چیزی که معتبر در صلات جماعت است، متابعت در افعال است. « اذا رکع فلیرکع اذا سجد فلیسجد». ولکن در اقوالی متابعت معتبر نیست. الا این که اگر کسی بعد از امام،‌سلام صلات را بگوید بعد از امام خارج شده است. صلات اسم بر مجموع است. منتها آن خارج شدن عیب ندارد، متابعت در اقوالی لازم نیست واما در صلات جمعه متابعت لازم است . یعنی صلات از اول تا آخر باید به جماعت پنج نفره باشد« فمازاد» . اگر کسی در رکعت ثانیه رکوع کرد وبقیه اش را خودش خواند ورفت آن که صلات جمعه نمی شود. صلات جمعه این است که از اول تا آخر با جماعت باشد.

لذا در ما نحن فیه حتی این مطلبی که بعد از رکعت ثانیه انسان تشهد وسلام را بگوید وجدا بشود اشکال دارد فضلا از این که سجدتین را تمام نکند. اگر سجدتین را با امام نکند، ‌این جدا شده وصلات جمعه نخوانده است. اما اگر کسی سلام را زود تر گفته. در صلات منتظر شدن تا این که امام سلام بگوید احتیاطی وجوبی است ولو در سایر جاها ضرری به متابعت مشروطه نمی زند. ولکن در صلات جمعه،‌صلات من اولها ، الی آخرها باید به جماعت باشد‌واین حصولش به این می شود که قبل از تسلیم امام سلام نگوید. ظاهر واحتیاط این است. کلام بعدی در شرایط وأجزای خطبتین است انشاءاللّه.

———————————————————————-

[۱] وسائل الشیعة‌ج۵،‌ باب۲ ابواب صلاة‌الجمعه،‌ح۴٫
[۲] وسائل الشیعة‌ج۵،‌ باب۲ ابواب صلاة‌الجمعه،‌ح۵٫
[۳] وسائل الشعیة جلد ۵، باب ۲ ابواب صلات الجمعة وآدابها، ح۶٫
[۴] وسائل الشیعة‌ج۵، باب ۲ ابواب صلاة‌الجمعة‌وأدابها،‌ح۴٫
[۵] وسائل الشیعة‌ج۵،‌ باب۲ ابواب صلاة‌الجمعة وآدابها،‌ح۶٫
[۶] وسائل الشیعة‌ جلد۵، باب ۱ ابواب الصلاة الجمعة وآدابها ح۱٫
[۷] وسائل الشیعة‌جلد۵ باب ۲ ابواب الصلاة الجمعة وآدابها، ح۷٫
[۸] وسائل الشیعة ج ۵، باب ۱ ابواب الصلات الجمعة وآدابها، ح۱٫
[۹] وسائل الشیعة ج ۵، باب ۱ ابواب الصلات الجمعة وآدابها، ح۲٫