دروس خارج فقه / صلاة / درس ۱۷: استدلال به روایات برای اثبات آخرین وقت نماز جمعه

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۱۷: استدلال به روایات برای اثبات آخرین وقت نماز جمعه

 

کلام در منتهای وقت صلاة‌جمعه بود، آخر وقتی که صلاة فوت می شود وبعد از آن ، مکلف باید نماز ظهر بخواند، چه وقت است؟ روایات ، طوائفی بودند. بعضی از روایات چنین داشت که وقت صلاة‌ الجمعة حین زوال است. بعضی ا زروایات داشت که وقتش ، ساعت زوال شمس است. در بعضی هم بود که ساعت زوال شمس است « الی ان تمضی ساعة» تا آن که ساعتی بگذرد. روایاتی هم این گونه بود که صلاة جمعه مضیّق است، موسع نیست وعند الزوال، صلات جمعه ثابت می شود . اینها روایاتی بودند که خواندیم . اما آن روایات ساعت ، قد ذکرنا که این معنا ثابت نشده است که در زمانی ائمه (علیهم السلام) متبادر از لفط ساعت ، همین بود که فی یومنا هذا تبادر می کند که برابر شصت دقیقه باشد. پس تحدید به ساعت که شصت دقیقه شود این معنا ثابت نشده است. بلکه اگر کسی تتبع در اخبار واستعمالات ساعت کند، می بیند ساعت «یطلق» بر مطلق الوقت یا مقداری از وقت، « فوقف ساعة…» نه این که شصت دقیقه ایستاده،‌معنایش این نیست. بلکه به معنای حین است، حالا آن حین چقدر است؟ او از حیث منتهی تحدید ندارد. ودر روایات مضِیق که در آنها چنین بود که صلاة ظهر مضیق است، اینها هم دلالتی بر آن که چه جور مضیق است ، ندارند.

انتهای وقت نماز جمعه از نظر مشهور

مشهور ملتزم شده اند که صلاه جمعة وقتش منقضی می شود وقتی که ظل، یعنی فیئی که در شاخص حادث می شود، مثل شاخص بشود، یعنی آن فیئ که زاید می شود، ـ چون در اکثر بلدان حتی در مکه معظمه در اکثر الایام، ظل شاخص عند الظهرمنعدم نمی شود ـ روی این اساس آن ظلی که حادث می شود که فیء تعبیر می شود که بر می گردد، که به معنای رجوع است، هروقت آن مقدار فیء به اندازه خود شاخص بشود، وقت صلات جمعه تمام می شود. در مقابل قولی بود که می گوید صلات جمعه وقتش مثل صلاه ظهر است، تا غروب شمس که به مقدار صلات عصر وقت باقی مانده، صلات جمعه هم وقتش امتداد دارد که این را هم ابن ادریس (ره) وشهید(ره) در دروس وبیان اختیار کرده اند ودر اخبار هم بود.

اما مشهور که می گویند: فیئِ شاخص ، باید به اندازه شاخص برسد، اثری از این معنا در روایات نبود، وبدان جهت بعضی از فقهای ما گفته اند: این چیزی را که مشهور می گویند، در روایات نیست. پس از کجا استفاده می شود؟ بعضی خواسته اند راهی را برای استفاده ، بیان کنند. اگر درست دقت بفرمائید، آنچه که مشهور گفته اند، همان صحیح است. وقت صلات جمعه تا آخر وقتش ، وقتی است که فیئ شاخص به اندازه شاخص برسد. این حرف چه جور صحیح است؟ احتیاج به مقدمه دارد وآن مقدمه این است: در سایر صلوات، مثل ظهرین، وعشائین که فعلاً ظهرین محل کلام ماست، روایات کثیره ای وارد شده است که مضمون آنها این ست که هر صلاتی دووقت دارد. حتی در این روایات هم اشاره بود «‌من الامور ماهومضیق و ما هو موسع» موسع وتوسعه در صلاه این است که صلات دوتا وقت دارد: یک وقت فضیلت دارد ویک وقت اجزاء دارد، وقت فضیلت صلات ظهر غیر از وقت اجزای صلات ظهر است. وقت اجزای صلات ظهر تا غروب شمس است به مقداری که وقت برای صلات عصر بماند، آن وقتِ اجزایش است. در مقابل؛ صلات ظهر یک وقت فضیلتی دارد، که وقت فضیلتش وقت تمام می شود که فیء کل شاخص به اندازه مثل برسد. وقتی که به اندازه مثل رسید، وقت فضیلت ظهر تمام می شود و وقت فضیلت عصر داخل می شود. وقت فضیلت عصر هم مقداری است که آن فیء، دومثلِ شاخص شود، ودیگری هرچه به غروب شمس بماند، وقت الاجزاء برای صلات عصر است.

این معنا از روایات مبارکه استفاده شده است ومشهور هم ملتزم شده اند وانشاءاللّه در بحث اوقات خواهیم گفت. از روایاتی که بر این معنا دلالت می کند، یکی موثقه معاویه بن وهب[۱] است. « وباسناد الشیخ عن الحسن بن محمد بن سماعة». به واسطه حسن بن محمد بن سماعة، موثقه گفتیم، سند شیخ به اوتمام است« عن محمد بن ابی حمزة» که محمدبن ابی حمزة الثمالی (ره) است، « عن معاویة بن وهب، عن ابی عبداللّه (ع)» این روایت مبارکه اصل صلات را می گوید . امام صادق(ع) « قال: أتی جبرئیل رسول اللّه (ع) بمواقیت الصلاة» وقتهای صلات را جبرئیل برای رسول الله (ص) آورد، « فأتاه حین زالت الشمس» وقتی که زوال شمس شد جبرئیل پیش رسول اللّه (ص) آمد« فأمره» اورا امر کرد« فصلی الظهر» یعنی به همان نوافل، که هشت رکعت است، ظهر را خواند« ثم أتاه حین زاد الظل قامة‌» آن وقت که ظل یعنی فیئ به اندازه قامت رسید، که وقت صلات عصر رسید« ثم اتاه حین غربت فامره فصلی الخوب ثم اتاه حین سقط الشفق فأمره فصلی العشاء ثم اتاه حین طلع الفجر فأمره فصلی الصبح» این زوال بود « ثم اتاه من الغد حین زاد فی الظل قامة» آن وقتی که ظل به اندازه قامت رسید « فأمره فصلی الظهر» این وقت اجزای ظهر است. « ثم أتاه حین زاد فی الظل قامتان» یعنی به اندازه دوشاخص شد، وقتی که وقت فضیلت عصر تمام شده، آن هم «قامتان» است « فامره فصلی العصرثم اتاه حین غربت الشمس فأمره فصلی المغرب ثم أتاه حین ذهب ثلث اللیل» که روز بعد ثلث اللیل است یا ثلث اللیل نصف اللیل که « فصلی العشاء» که وقت فضیلت است« ثم اتاه حین نوّر الصبح» که مال صلات صبح است. غرض این است که صلات ظهر وقت فضیلتش غیر وقت أجزای این است.

در روایات دیگر هم دارد که صلات دو تا وقت دارد : وقت فضیلت و وقت اجزا. یکی از آن روایاتی هم که باز دلالت بر این معنا می کند، صحیحه احمدبن عمر[۲] است. که ایشان از ثقات است« محمدبن الحسین باسناده عن سعد بن عبداللّه، عن یعقوب بن یزید، عن الحسن بن علی الوشاء، عن أحمدبن عمر، عن ابی الحسن (ره) قال: سألته عن وقت الظهر والعصر فقال:‌وقت الظهر اذا زاغت الشمس الی ان یذهب الظل قامة» وقت فضیلت است « وقت العصر قامة ونصف الی قامتین» وقت فضیلتش تا « قامتین» است.

روایت دیگری که باز بر این معنا دلالت می کند صحیحه بزنطی[۳] است، آنجا دارد: «وباسناد الشیخ عن الحسین بن سعید»، «عنه» یعنی از حسین بن سعید، « عن احمد بن محمد ـ یعنی ابن ابی نصر ـ» ابن ابی نصر یعنی کسی فکی نکند که این دواحمد بن محمد تکرار شده است؟ در صورتی که اولی احمد بن ابی عبداللّه البرقی است، ودومی احمدبن محمد بن ابی نصر بزنطی است که از اصحاب امام رضا (ره) است. ابی نصر بزنطی نقل می کند« قال:‌سألته عن وقت صلاة الظهر والعصر، فکتب قامة للظهر وقامة‌ للعصر» یعنی قامة‌ بعدها للعصر، این وقت فضیلت اینها است.

چگونه است که قامت وقامتین ، وقت الاجزاء است و وقت الاجزاء مختلف است؟ این طوری نیست که اگر شخصی صلات عصرش را بعد از تمام شدن قامتین بخواند، مثل آن شخصی باشد که بلا فصل بعد القامتین بخواند، مثل آن وقتی که آفتاب دارد زرد می شود، صلات عصر را می خواند. این وقت الاجزاء هم مراتب دارد، هر مرتبه ای نسبت به مرتبه دیگرش ارقی است، لذا از نماز خواندن در وقت اصفرار الشمس نهی شده است، یعنی صلات عصر را تأخیر انداختن . همان گونه که در وقت احزاء، مراتب هست، در وقت فضیلت هم مراتب هست، درست توجه کنید که عقده این روایات را حل کنیم.

اختصاص دو وقت برای نماز های یومیه غیر از جمعه

در بعضی از روایات ، وقت فضیلت تحدید به قامت وقامتین شده است. در روایات کثیره، وقت فضیلت صلاه ظهر به قدمین وبه ذراعین تحدید شده است و وقت صلات عصر تحدید شده است به «اربعة‌ اذرع» وهکذا به ذراعین، اربعة اذرع الی ذراعین . روایات مختلف هستند وحل عقده به این است صلات ظهر را آخر آن « ان یصیر فیئ الشاخصین ظلین» می خواند، مثل کسی نیست که در اول فیء، بعد از صلات نافله می خواند.

لذا روایات، ذراع وذراعین وهکذا قدم وقدمین دارند. قدمین با ذراعین مترادفین می شود، یعنی از مرفق الی الاصابع. پس قدمین با ذراع یکی هستند کما این که « اربعه اقدام» با ذراعین یکی هستند، اینها مراتب وقت فضیلت است. لذا روایات قامت با روایات ذراع وقدمین تنافی ندارد، این ها مراتب وقت فضیلت است . لذا روایات قامت با روایات ذراع وقدمین تنافی ندارد، بنابر این صاحب حدائق(ره) که ملتزم شده است به ذراع وذراعین وقامت وقامتین را الغاء کرده است، وجهی ندارد. همانطور که وقت اجزاء مراتب دارند. روی این اساس، در صلات جمعه، وارد است که یک وقت دارد. این که می گوید: صلات جمعه مضیق است، این اضافی است، یعنی آن توسعه ای که در خود روایت هم بود که در سایر صلوات توسعه هست، در صلات جمعه نیست بلکه صلات جمعه نیست بلکه صلات جمعه فقط یک وقت دارد یعنی وقت فضیلت و وقت اجزایش همان یکی است وفرق نمی کند، منتها چون صلات جمعه نافله ندارد، وقت فضیلتش از حین زوال شمس است یعنی افضلش ،‌به خلاف صلات ظهر، چون وقت أفضل صلات ظهر بعد از نافله شروع می شود. وهکذا اگر این شخص در سفر بود یا در روز جمعه،‌صلات ظهر خواند، چون نافله ها را قبل از ظهر می خوانند، ‌افضلش از حین زوال شمس می شود ولکن در سایر ایام،‌ صلات ظهر بنوافله افضلش از زوال شروع می شود،‌یعنی اول نوافل بخواند وبعد صلات ظهر بخواند.

در بعضی روایات هم دارد؛ در صحیحه اسماعیل بن عبدالخالق[۴] است «‌وباسناد الشیخ عن الحسین بن سعید، عن فضالة‌ عن حسین بن عثمان» که رواسی است «‌عن عبداللّه بن مسکان،‌عن اسماعیل بن عبدالخالق، قال:‌ سألت أباعبداللّه (ع)عن وقت الظهر فقال:‌بعد الزوال بقدمٍ او نحو ذالک» این قدم ، ‌مال نافله است که نافله را تمام کند« الافی یوم الجمعة‌اوفی السفر، فان وقتها حین تزول الشمس»‌چون در این صورت نافله ندارد، لذا از « حین تزول»‌می شود در روز جمعه، نماز ظهر هم بخوانید همینجور است، وقت فضیلتش عند الزوال است.

این هم که در روایات ـ صلات جمعة مضیق است ـ وارد شده بود، معنا یش است که دووقت ندارد. روایتی که بر این مطلب دلالت دارد را بخوانم؛ در صحیحه زراره[۵] این گونه بود « محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید بن سعید، عن ابن ابی عمیر، عن عمر ابن اذینه، عن زراره ،‌قال:‌ سمعت أباجعفر(ع) یقول: ان من الامور أمور مضیقة ،‌وامور موسعة‌،‌وان الوقت وقتان» یعنی صلاة‌دو وقت دارد« والصلاة مما فیه السعة» در صلات سعه است ودو وقت است «‌فربما عجل رسول اللّه (ص) وربما أخّر،‌ الصلاة‌ الجمعة» این توسعه ای که در آن صلوات بود در صلات جمعه نیست « فأن صلاة‌الجمعة‌ من الامر المضیق» که یک وقت دارد، یعنی دو وقت ندارد. « انما لها وقت واحد» آن ودوقت وقتی که در سایر صلوات بود، در این صلات نیست . خوب آن یک وقتی که در سایر صلوات بود با توجه به این که این بدل صلات ظهر است ،‌ آن یک وقت صلاة وقت اجزاءِ این است، آن وقت چه موقع است؟ « الی این یصیر الفیء قامة» ولذا مشهور ملتزم شده اند که وقت صلاة‌جمعه همان است. مؤیدی هم عرض می کنیم، روایت اسماعیل بن عبدالخالق[۶] که شیخ در مصباح دارد « عن اسماعیل بن عبدالخالق» ولو این که این روایت من حیث السند ضعیف است چون شیخ سندش را به اسماعیل به عبد الخالق درمصباح ذکره نکرده است، وسندش در فهرست فایده ندارد، چون اسماعیل عبدالخالق که مثل حریز نیست هم که ایشان بگوید :‌اخبرنا بجمیع کتبه وروایاته» آن در چه فهرست هست فایده ندارد. آنجا دارد که « قال: سألت أباعبداللّه (ع) »‌ از امام صادق (ع) سؤال کردم «‌عن وقت صلاة فجعل لکل صلاة‌وقتین» دوتا وقت،‌این دوتا وقت کدام است؟ وقت اجزاء و وقت فضیلت است. ولو وقت احزاء هم خودش مراتب دارد، وقت فضیلت هم مراتب دارد «‌الا الجمعة»‌مگر صلاة‌جمعة « اذا زالت الشمس است یعنی وقت فضیلت ، از آن وقت شروع می شود چون در سفر ویوم جمعه، نافله قبل خوانده می شود ودر سفر هم که اصلاً نافله نیست « وهی فی ما سوی الجمعة‌ لکل صلاة وقتان» برای هر صلاتی دووقت است « وقال:‌ایاک ان تصلی قبل الزوال» توبپرهیز. مثل عامه که بعضی می گفتند: صلات جمعه را قبل از زوال هم می شود خواند، به خود صلات جمعه ملتزم هستند نه دوخطبه آن را می گویند؛ خودش را هم می شود قبل از زوال خواند« وایاک ان تصلی قبل الزوال» ملحق به آنها بشوی « فواللّه ما أبالی بعد العصر صلیتها اوقبل الزوال»‌مثل این که بعد از عصر خوانده باشی، دیگر فرقی نمی کند چون قبل از زوال خواندن مثل بعد از عصر خواندن است «‌بعد دخول وقت العصر»،‌دخول وقت العصر چه موقع است، آن وقتی است که باندازه قامتین شود. فرقی در نضر من نیست که قبل بخوانی یا بعد از عصر بخوانی. یعنی وقتی که عصر داخل شد، آن دو وقت که عصر دارد و وقت فضیلتش داخل شد، صلاة‌جمعه وقتش تمام شده است.

ولکن این را به عنوان مؤید ذکر کردیم، چون این روایت از حیث سند اشکال دارد. اینک بعضی فرموده اند:‌ مقتضای موثقه سماعه[۷] که قبلاً خواندیم که مطلقه است که انما الصلاة الجمعة مع الامام رکعتان»، « فمن صلی مع غیر الامام وحده فهی أربع رکعات بمزلة الظهر» یعنی در روز جمعة امامی که خطبه بگوید، پیدا کردی نماز جمعه بخواند ولو قبل از غروب باشد. این روایت اطلاق داشت. این چیزی را که بعضی ها فرموده اند از اطلاق روایات فرموده اند از اطلاق روایات، این منحصر به موثقه نیست.

استدلال برای عدم توسعه در وقت نماز جمعه

این که ما از اطلاق مثل این روایات صرف نظر می کنیم به جهت تسالم وبه واسطه اجماع است که وقت نماز جمع توسعه ندارد، یکی هم به جهت این است که الی یومنا هذا نشنیده ایم که صلاة جمعه را قبل غروب شمس بخوانند به مقداری که اربع رکعات وقت برای عصر بماند، این ها به نظر قاصر ما «‌لایفید شیئاً» چرا؟ برای این که اما الاجماع : اولاً در مسأله اجماع نیست. ابن ادریس ار قدما وشهید از متأخرین ملتزم شده اند که وقتش وسیع است« الی غروب الشمس» ثانیاً اگر اجماع هم تمام بشود، اجماع مدرکی است. این مجمعین که از آسمان نمی گفتند. این روایاتی که در وقت صلات جمعه یا در وقت صلاه ظهر که ما منضم کردیم، با توجه به این ها گفته اند. ما هستیم وآن مدارک،‌اگر از این مدارک استفاده کردیم، با آنها موافقت می کنیم واگر نشد، به اطلاق موثقه سماعه تمسک می کنیم . اما این که گفته اند مثلا ما نشنیده ایم که صلاه جمعه را قبل الغروب اقامه کنند، خوب از طرفی هم نشنده ایم که صلاه جمعه را آن وقتی که کمی ماند که رسول اللّه (ص) صلات الجمعه را اقامه کند، یک مقدار به مقدار مثلاً رکعتین باقی مانده باشد که اذان بگوید وخطبتین خفیفتین هم بگوید « قبل صیرورة‌الظل مثله » این را هم ندارد،‌در روایات این را داشت که رسول اللّه وقتی زوال شمس می شد، صلات را شروع می کرد. یا با آن مقدماتش که خطبتین وبعد رکعتین . بنابر روایتی که ادعا شده بود، که بعد از این که فیء به اندازه شراک نعل شد ، خطبتین را قبل می خواند وصلاه را شروع می کرد، حال اگر نشنیده باشیم باید این جوری بگوییم .

با ملاحظه مقدمه ای که در صلوات یومیه ودر صلات ظهر وعصر گفتیم فی سایر الایام؛ موسعه بودن وقت نماز معین است چون در آن روایات این جوری است که دوتا وقت دارد ودر این روایت جمعه مضیق است ،‌یعنی یک وقت دارد ودو وقت ندارد. ودر روایات فقط شروع وقت فضیلت نماز جمعه ذکر شده است که زوال الشمس است، منتهای آن ذکره نشده وساعت هم گفتم که به معنا حِین است لذا این ایکال به آن یک وقت صلاه ظهر است ،‌وقت فضیلت صلاة ظهر چه موقع است؟‌صلاة‌جمعه فقط آن وقت را دارد. ومن هنا مسأله به نظر قاصر فاتر ما صاف است کسی که در روایاتی که دروقت فضیلت واجزای صلات ظهر وعصر است، تتبع کند، بعد رجوع کند به روایاتی که در اینها دارد که مضیق لها وقت واحد » واین وقت واحد را « من حیث المبدء »‌بیان کرده اند، معلوم می شود که وقت واحدی که در صلات ظهر است که آن وقت فضیلت وقت فضیلت در صلات ظهر بعد از نافله قبل شروع می شود، چون نافله دارد، در جایی است که سفر وجمعه نباشد. در روز جمعه بخواند یا صلات ظهر بخواند، یا در سفر که اصلا نافله خوانده نمی شود، وقت فضیلت از حین الزوال شروع می شود، به این بیانی که گفتیم.

لزوم اتمام نماز جمعه در صورت شروع آن در آخروقت ‌

مسئله ای را محقق (ره) ودیگران بعضا ذکرکرده اند، بعضی از علما تصریح کرده اند که صلات جمعه یک خصوصیتی دارد وآن این که وقتی که صلاه جمعه را تحدید کردید به آن نحوی که ما تحدید کردیم ،‌ یا آنهائی که تحدید به شصست دقیقه کرده اند.

( سؤال… وپاسخ استاد) : فیء به حسب فصول فرق می کند، در پاییز وقتی مختصری که بگذر ،‌ فیء مثل می شود، درتابستان طول می کشد، این در شناختن وقت صلات وقبله دخیل است که خواهیم گفت ان شاءاللّه . لذا این تحدید ساعتی ندارد، به حسب فصول فرق می کند، این را استفتاء‌هم کرده اند، درصراط النجاه هم هست که این به حسب فصول فرق پیدا می کند، این را نمی شود به ساعت تحدید کرد.

علی کل تقدیر تحدید ـ‌ به آن نحوی که گفتیم باشد یا تحدید به شصت دقیقه ـ‌ در مانحن فیه هر چه باشد،‌گفته اند: اگر کسی صلات جمعه را در آخر وقت شروع کرد، مثلاً فرض کنید مقداری به تمام شدن وقت جمعه مانده است، اما خطبه را خوانده وصلات جمعه را شروع کرد،‌وقتی که شروع کرد حمد وسوره جمعه را خواند، وقت تمام شد وشاخص به اندازه مثل شد، می گوید باید تمام کند جماعتی تصریح کرده اند که صلات جمعه ولو بعد الوقت بوده باشد، بقیه اش راتمام کند. خوب این به چه دلیل وکجا وارد است؟ در تعلیل آنها فکر کردیم دیدیم که روایت ندارد روایتی پیدا نکردیم. تعلیل کرده اند که این « داخل واجدا للشرایط » چون داخل شده است وعمل عند الدخول صحیح بود باید عمل را تمام کند،‌عمل را اکمال کند، خوب این کی صحیح بود؟ فرض بفرمایید وقت اگر شرط صحت است که هست ،‌این وقت مثل سایرشرایط است. لذ این حرف قبول نمی شود ولو اعاظمی تصریح کرده اند، مثل محقق در شرایع وغیر محقق،‌لکن این حرف صحیح نیست، بله؛ یک مطلب هست وآن مطلب این است که درست توجه کنید چون اینها مسائل مبتلابه است امام یخطب، وقتی که دید یک رکعت را می تواند قبل از انقضای وقت بخواند« قبل ان یصیر الظل مثله» می تواند یک رکعت را تمام کند، این عیب ندارد « من ادرکه رکعة من الوقت کمن ادرکها » ‌می گوید عیب ندارد، چون در سایر صلوات درک رکعة‌ من الوقت موجب تعبد شده است به این که مثل درک تمام الوقت است، در صلات جمعه هم همین جور است.

(سؤال…. پاسخ استاد): اصلش در نما زغداه است وغداة خصوصیتی ندارد، آن به واسطه این است که غالباً در غداة انسان خواب می ماند،‌روی این اساس و روی این حساب است این خصوصیات در روایات متوجه بشوید . لذا« من ادرک رکعة‌من الوقت »‌اگر صلات رکعت را درک کند ،‌امام می تواند بخواند.

ولکن نکته مهم این است که این در صلات جمعه آن وقتی است که اقامه جمعه وجوب تعیینی داشته باشد. در زمانی حضور امام (ع) بسط ید الامام یا نائب الخاص،‌اگر گفتیم : وجوب تعیینی دارد،‌امام یخطب می تواند صلات را تمام کند، اما اگر وجوب تخییری را گفتیم ، که ما هم گفتیم وجوب تخییری است ،‌در ما نحن فیه فقط حضور احتیاط است،‌کما ذکرنا که اگر ظهر شد،‌امام یخطب نمی تواند نماز جمعه بخواند، چرا؟ چون در روز جمعه بنابر تخییر، احدی الصلاتین واجب است نه کلاهما، نه جمع معین ،‌این نکات را متوجه بشوید که اگر ما گفتیم :‌ در روز جمعه احدی الصلاتین واحب است ،‌می تواند صلات را بتمامها در وقت بخواند، اگر صلات ظهر بخواند،‌همه اش دروقت می شود وجوب تخییری است دیگر، انعقادش تخییری است اما یخطب می توانست اصلا صلات جمع باقی نمانده ، می تواند صلاة ‌را در وقتش درک کند وصلات ظهر بخواندکه صلات واجب را اتیان کرده است « من ادرک»‌درصورتی است که نتواند صلات را تمامها دروقت اتیان کند. آنجا تنزل است،‌نه آنجایی که شخصی می تواند بتمامها دروقت اتیان کند. بله؛ در سایر صلوات اگر عمداً ومتعمداً صلاتس را تأخیر انداخت که به مقدار یک رکعت ماند از وقت صلات ظهر،‌معصیت کرده ولکن صلوة ظهر را باید بخواند که « من ادرکه» اضطراری است.

اگر یادتان باشد،‌گفتیم: متفاهم از خطابات اضطراریه این است که تفویت اختیاری جایز نیست . به این معنا یعنی دروقت اضطرار است . روی این حساب درمانحن فیه وقتی که وجوب تخییری گفتیم ،‌مخیر است بین این که امام یخطب صلات جمعه را بخواند ویا صلات ظهر را بخواند، تخییر است. الان که وقت ضیق است، جمعه را بتمامها دروقت نمی تواند درک کند، اما صلات واجبه خصوص جمعه نیست، صلات ظهر ومکتوبه را می تواند فی وقتها درک کند، لذا در مثل زمان ما در این وقت جمعه نمی شود اقامه شود، چه امام باشد وخطبتینش را خوانده باشد یا امام نباشد. نمی تواند خطبتین بخواند یا یک رکعت را درک کند.

انما الکلام وکل الکلام در درک مأموم است که می دانید این صلات جمعه شرطش جماعت است وفرادی نمی شود خواند. کلام در مأمومی است که از اول در صلات حاضر نبود وخطبه رانشنید،‌ بلکه در رکعت اول هم امام را ندید ودرک نکرد دو رکعت را باید خودش منفردا بخواند،‌با وجود این که جماعت شراط است، می تواند یک رکعت را خودش منفرداً بخواند با وجود اینکه که جماعت شرط است، می تواند یک رکعت را خودش منفردا بخواند بعد از فراغ امام از صلات .ـ‌تنها مخالف از سنیها است ـ

این که در بعضی روایات ما صحیحه عبداللّه بن سنان[۸] است که امام فرمود: « الجمعة لاتکون الا لمن ادرکه الخطبتین »‌حمل بر تقیه می شود یابر نفی کمال؟ مثل « لاصلاة لجار المسجد الا فی المسجد»‌والاحضور خطبتین واجب نیست،‌نفی کمال است واگر حاضر شد باید گوش بدهد،‌اصل حضور خود صلات است ،‌ لذا اگر مأموم در صلات یک رکعتش را هم درک نکرد،‌رکعت دوم را درک کرد کل الکلام این است که آیا درک رکعت دومی در صلاة جمعه مثل درک رکعت در صلات جماعت در سایر صلوات است ؟‌همین که امام را دید که در رکوع است و وارد شده به مسجد یا به مصلی، فوری نیّت کرد صلات جمعه می خوانم و« اللّه اکبر» ،‌آیا درک این است، یا درک جمعه مثل درک صلات جماعت فی سایر الصلوات است،‌درک رکعت به اوست ؟ یا صلات جمع درک خصوصیتی دارد وآن خصوصیت این است که قبل از رکوع امام باید امام را درک کند که امام رکوع نکرده باشد. آن وقت اگر رسید که امام دارد به رکوع می رود ، می تواند اقتدا کند وصلات جمعه راقصد کند واما اگر امام به رکوع رسید واو بخواهد صلات جمعه را درک کند، نمیشود که انشاء اللّه این را شروع می کنیم.

——————————————————————————–

[۱] وسائل الشیعة ج۳ ، باب ۱۰ ابواب المواقیت، ح۵٫
[۲] وسائل الشیعة ج ۳ باب ۸ ابواب المواقیت، ح۹٫
[۳] وسائل الشیعة ج ۳ باب۸ ابواب المواقیت، ح۱۲٫
[۴] وسائل الشیعة‌ ج ۵ باب ۸، ح ۷ .
[۵] وسائل الشیعه ج ۵ باب ۸ ح ۲ .
[۶] وسائل الشیعة ج ۵ باب صلاة الجمعة‌ وآدابها ح ۱۸٫
[۷] وسائل الشیعة‌ ج۵ ابواب صلاة الجمعه وآدابها ح ۱۸٫
[۸] وسائل الشیعه ج۵ باب صلاة الجمعة‌وآدابها‌ح ۷٫