دروس خارج فقه / نجاسات/میته / درس ۱۵ : سقط
صاحب عروة :ماله (۹) السِقط قبلا ولوج الروح نجسٌ و کذا الفرخ فی البیض
حیوانی که بچه اش را انداخته است ولکن تارةً خلقت بچّه کامل شد یعنی روح در بدنش است: چنین موردی اگر تذکیه شد مذکی خواهد شد و الّا فلا.
تارةً قبل روح است یا بعد از ولوج روح است منتهی به صورت میته انداخته است: محکوم به نجاست است. فرخ قبل از ولوج روح در تخم پیدا شود محکوم به نجاست است.
تارةً سقطی که از حیوان می شود بعد از لوج روح، به صورت مرده، سقط می کند یعنی در رحم مادر، روح داشت و بعد روح از او خارج شد و سقط می شود: در اینصورت بلاشکّ داخل در عنوان میته است و محکوم به نجاست است. و کذلک فرخی که روح داشت و بعد، روح از او جدا شد داخل عنوان میته است.
انّما الکلام در جائی است که سقط قبل از ولوج روح باشد: کأنّ داخل عنوان میته یا حکم میته را دارد و نجس است و کذلک فرخ قبل از ولوج روح .
در ما نحن فیه، دلیل بر نجاست این سقط که قبل از ولوج روح است، چه می باشد؟ چهار وجه ذکر شده است.
وجه اول : ادعاء شده که عنوان میّت صدق می کند. تقابل ما بین حیات و ممات، تقابل عدم و ملکه است. اگر حیوان، روح نداشته باشد ولکن قابل داشتن روح را داشته باشد حالا بشخصه او بنوعه، عنوان میّت صدق می کند. در مانحن فیه، این سقط، حیّ نیست پس لا محالة باید میّت باشد. میّت یعنی روح ندارد و قابلیت داشتن روح را داشت و مفروض هم در این سقط، همین است.
جواب به این وجه اول : قبول می کنیم تقابل حیّ و میّت، عدم و ملکه است. اما کلام ما در میّت نیست بلکه کلام ما در میته است. میته، مقابل مذکی است ومیّت، مقابل حیّ است. باید صدق میته کند تا نجس شود. البته در حیوان بحث می کنیم چون در مورد انسان، عنوان میّت، موضوع نجاست است. این حیوان که قبل از ولوج روح، سقط شده است، صدق میته محرز نیست. شبهه، شبهه مفهومیه است یعنی صدق عنوان میته را در ما نحن فیه شک داریم. شبهه در مفهوم است و نمی توانیم به ادلّه نجاست تمسک کنیم.
نظیر: در جایی که نمی توانیم اصل ماء به این مائع صدق می کند یا نمی کند (مثل سیلی که خیلی گل آلود است) ادله اطلاق ماء جاری نخواهد شد.
در ما نحن فیه نمی دانیم که میته به این سقط قبل از ولوج روح صدق می کند یا نمی کند؟ ادله نجاست میته آنرا شامل نمی شود.
نکته: اگر سقط آدمی باشد صدق عنوان میّت، دعوی دارد .انما الکلام در جائی است که آیا آدمیّ، علی الاطلاق نجس است یا تفصیل دارد مثل شهید که میت آدمی است ولکن نجاست ندارد.
وجه دوم: این سقط، از اجزاء مبانه من الحیّ است .دلیل هم گفت که احکام میته بر آن مترتب می شود.
جواب به این وجه دوم : چون در ما نحن فیه،آن جزء مُبان من الحیّ، عموم یا اطلاقی نداریم که کل شیء مُبان من الحیّ ( ولو آن شیء مُبان، از اجزاء نباشد و مخلوق در بدن باشد مثل بیضه، این ولد هم مخلوق در بدن اُمّ است) حکم میته را داشته باشد.
تمام دلیل در این مساله، روایاتی بود که دلالت داشت بر اینکه اجزاء حیوان حیّ یا انسان حیّ، حکم میته را دارد . روایت هم وارد شده بود در ما یَقطعها الحبالةُ مِن بدن الصید . شبکه صید، جزء بدن حیوان را قطع می کرد و روایت دیگر وارد شده بود در الیات الغنم که ثیقل می شوند و تُقطَع و هی اَحیاءٌ. امام (ع) فرمود آن الیات، حکم میته را دارند. پس همه اینها مال اجزاء بدن است اما ولد در بدن مادر، جزء بدن مادر حساب نمی شود بلکه مخلوق در بدن امّ است.
وجه سوم: محقق همدانی فرمود: در شرع، الجنین علی قسمین ۱- جنینی که مذکی است ۲- جنینی که میّت است . جنینی که مذکی است ذکات بر اُمّ او وارد شد. روایات معتبره ای داریم که ذکاة الجنین ذکاةُ اُمّه اگر مادر را تذکیه کرد و از بطن مادر ، ولد خارج شد آن ولد، محکوم به مذکی است. جنین میته، جنینی است که ذکات بر مادرش واقع نشده باشد. مفروض در مانحن فیه ، این قسم است چون مادرش، جنین را سقط کرده است و ذکات بر مادر واقع نشده است. پس جنین داخل میته می شود و حکم میته را دارد . ولو به حسب حقیقت،میته نباشد اما در حکم شارع، میته است. چون تذکیه بر مادرش واقع نشد.
جواب به وجه سوم : قبول داریم که شارع، جنین را به دو قسم تقسیم کرد. جنین مذکی آن است که ذکات بر اُمّ او واقع شود به خلاف جنین میته، ولکن این تقسیم، در جنین تام الخلقه است. جنینی که اَشعَرَ او اَوبَرَ دو قسم است . کلام ما در جنین غیر تام الخلقه است یعنی لا اشعر و لا اوبر . این جنین ، میته باشد یا نباشد، اول کلام است.
محمد بن یعقوب عن عدّة من اصحابنا عن احمد بن خالد عن عثمان بن عیسی عن سماعة قال سالته عن الشاة یَذبَحُها و فی بطنها ولدٌ و قد اَشعَرَ ( مو در آورد) قال ذکاتُه ذکاة اُمّه[۱].
کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابی عمیر عن عمیر اذینه عن محمد بن مسلم قال : سالتُ احدَهما (ع) عن قول الله (عزوجل) اُحلت لکم بهیمةُ الانعام مراد از بهیمة الانعام چیست؟ قال الجنین فی بطن اُمّه اذا اَ شعر و اَو بر فذکاتُه ذکاة اُمّه فذلک الذی عَنَی الله (عزوجل)[۲].
کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن حماد عن الحلبی عن ابی عبدالله (ع) قال: اذا ذَبحتَ الذبیحةَ فوجدت فی بطنها ولداً تامّاً فکُل و ان لم یکن تاماً فلا تاکل مراد از تام الخلقه، اشعر و اوبر است.
پس سقطی که قبل از ولوج روح باشد معلوم نیست که در عنوان میته داخل باشد. روایات ذکاة الجنین ذکاة اُمّه دلالت نداشتند.
نکته: این روایات که می گوید ذکاة الجنین ذکاة اُمّه، مال جنینی است که تامّ الخلقه باشد و هنگامی که به دنیا آمد فرصت ذکات نداشته باشد یا به صورت مرده به دنیا آمده باشد.
اما اگر مادر ،ذکات شد و جنین به صورت زنده بیرون آمد و فرصت تذکیه باشد باید تذکیه شود.
وجه چهارم : مرحوم خوئی در تنقیح فرمود که بهترین وجه برای نجاست سقط قبل از ولوج روح ،همین وجه است. حاصل فرمایش خوئی : ولو میته صدق بکند این صدق میته، محکوم به نجاست نمی شود. چون در روایات نجاست میته، اطلاق نداریم که کل میتةٍ نجسٌ یا المیتةُ نجسةٌ تا تمسک به اطلاق شود.
بلکه روایات داله بر نجاست میته، در مثل فارة ،دابّه بود که در ماء یازیت افتاده است . همه اینها ،حیواناتی بودند که مسبوق به حیات بودند. امام (ع) در آنها حکم به نجاست فرموده است.
« بر فرض هم اگر اطلاق هم داشته باشیم معذلک بدرد نمی خورد چون میته، در مقابل حیّ نیست بلکه در مقابل مذکی است و صدق میته در مورد این جنین ،ظاهر نیست. کلام مرحوم تبریزی» .
لذا باید به روایات دیگر که عنوان میته ندارند، تمسک کنیم. مثل صحیحه حریز که وارد شده در مورد مردی که مرور به آب دارای جیفه می کند امام (ع) فرمود: کلما غلب الماء علی ریح الجیفه فتوضا من الماء و اشرب فاذا تغیر الماء و تغیر الطعم فلا توضأ و لاتشرب . باب سوم از ابواب ماء مطلق ح ۱ . جیفه، تمام حیوان یا بعض حیوان مثل لحم ، که گندیده باشد. جائف بودن در غیر آب، مدخلیت ندارد. اما در آب ،مدخلیت دارد چون آب را نجس می کند.
این صحیحه حریز دلالت می کند که کل جیفه، محکوم به نجاست است. منتهی گندیده شده و تغییر داده، در آب است. آن جیفه، شامل میته و مذکی می شود. حیوان مذکّی اگر گندیده باشد جیفه گفته می شود.
از این روایت،فقط مذکّی خارج شد . اما باقی تحت آن باقی می ماند. منجمله سقط قبل از ولوج روح است که داخل عنوان جیفه است. لحم و عظم آن ، جیفه نجسه است. اما بو گرفتن ، در ماء مدخلیت دارد.
شبهه: مرحوم خوئی تا به حال فرموند که لحم مردّد بین مذکّی و میته، استصحاب عدم تذکیه اثبات نمی کند که نجس است. اما در اینجا ، هدم فرمایش گذشته کردند. چون در ما نحن فیه، عنوان میته را از موضوعیت نجاست خارج کرد. و فرمود: هر تکّه از لحم یا شحم یا جلد، اگر مذکی نباشد نجس است.
توضیح کلام مرحوم خوئی در تنقیح :
ایشان استدلال کرده بر نجاست سقط قبل از ولوج روح . بعد از آنکه ادلّه متقدمه را ردّ کرده است، فرموده که بهترین دلیل،تمسک به صحیحه حریز است.
جیفه ،لحم و شحم و جلدی است که بو گرفته باشد. معنای جیفه،مذکّی را می گیرد . بو گرفتن، مدخلیت ندارد بلکه اگر نجس باشد آب را منفعل می کند. این بو گرفتن به جهت آب است. مذکی ، بواسطه ادله خاصه،خارج شد از تحت صحیحه حریز. پس هر جیفه ای نجس است الّا مذکی. پس این سقط قبل از ولوج روح، اطلاق جیفه می شود. و داخل مستثنی منه است و حکم به نجاست آن می شود . بو گرفتن هم مدخلیت ندارد.
شبهه: لو فُرض که تمام باشد، بیان فرمایش اینجا هدم ماسبق است. در ماسبق، مرحوم خوئی فرموده که با استصحاب عدم تذکیه، نجاست مترتب نمی شود چون موضوع نجاست، میته است نه عدم تذکیه. معنای میته: زهق روحُه مستنداً بغیر التذکیة است. اگر بناء باشد که موضوع نجاست، مطلق لحم و شحم و جلد باشد و مذکّی نباشند، پس هدم ماسبق شده است. در هر لحم یا شحم یا جلد اگر استصحاب عدم تذکیه کردید حکم به نجاست می شود.
جواب خوئی: جیفه، مقیَّد به میته است. موضوع نجاست، میته است. جیفه، مقید به میته بودن است. پس استصحاب عدم تذکیه، اثبات نمی کند که این جیفه، میته است. پس هدم ماسبق نشد.
اشکال:دیگر به سقط قبل از ولوج روح، میته گفته نمی شود چون میته، زهق روحُه مستنداً بغیر التذکیه بود. یعنی روح داشت و روح آن زائل شد. اما سقط، قبل از ولوج روح، اصلاً روح ندارد تا اطلاق میته شود. الّا ان یقال که موضوع نجاست دو چیز است:
۱- در حیوان ذی الروح ،موضوع نجاست، میته است، نه مطلق جیفه بودن بلکه جیفه مقیَّدة به عنوان میته، موضوع نجاست است یعنی خروج روحش مستند به غیر تذکیه باشد.
۲- در لحم و شحمی که مسبوق به روح نیست مثل سقط، دیگر جیفه بودن آن ، مقید به قید میته نیست. الجیفة علی قسمین . جیفه ای که مسبوق به روح است: موضوع نجاست آن، الجیفة المقیّدة بالمیته است. جیفه ای که مسبوق به روح نیست: موضوع نجاست آن، الجیفه است.
جواب: اگر معنای جیفه، کلُّ جائفٍ باشد (هر چیز بودار) پس دستمال کثیف اگر در آب بیفتد و بو بگیرد باید بگوئیم که نجس است . بعید نیست که معنای جیفه، شیء جائف باشد.
یا معنای جیفه، حیوان جائف یعنی مردار است . این، قدر متیقن است . سقط، داخل میته نیست. اگر چه مطلق جیفه به سقط، صدق می کند ولی قابل التزام نیست. چون هر چیزی در آب بماند بو می گیرد پس باید نجس باشند.
قدر متیقن جیفه، مَیته مُنتفه است. میتةٌ منتفه، صدق به این سقط نمی کند. چون میته در مقابل مذکی است نه حیّ.
«ملاقات میته بدون رطوبت مسریه، موجب تنجس ملاقی نمی شود»
مرحوم خوئی در جواب شبهه فرمودند: این اطلاق ، تقیید به میته می شود. ادله دالّه بر جیفه، مقیّد به الجیفة الّتی میتةٌ می شود. این جواب هم کرّ علی ما فرّ شد. چرا؟
آن سقط قبل از ولوج روح، ولو جیفه است اما اینکه میته باشد محرز نشد، میته را به معنای زهق روحه مستنداً بغیر التذکیه گرفتند. این سقط، اصلاً روح نداشت تا زهوق روح داشته باشد. پس قطعاً طبق مبنای خوئی، به این سقط ، میته صدق نمی کند.
وجه پنجم : مرحوم تبریزی در ارتکاز متشرعه وقتی که حیوان مرده است و محکوم به نجاست شد فرقی بین آن حیوان مرده و بین سقط قبل از ولوج روح صدق نمی کند. میته ای که محکوم به نجاست است آن میته ای است که مسبوق به حیات بوده باشد . در ارتکاز متشرعه، فرقی ندارد که سقط، روح داشته باشد یا روح نداشته باشد.
نکته: چون که موافق ارتکاز است فقهاء، حکم را مسلَّم گرفتند. هم محقق همدانی و هم مرحوم حکیم و هم دیگران، دنبال تراشیدن دلیل بودند. پس بهتر است که به ارتکاز متشرعه تمسک شود. پس محکوم به نجاست می شود.
صاحب عروة (مساله ۱۰): ملاقاة المیته بلا رطوبة مسریة لاتوجب النجاسته (نجاست ملاقی) علی الاقوی و ان کان الاحوط غَسل الملاقی خصوصا فی میتة الانسان قبل الغُسل.
قول صاحب عروة این است که ملاقات میته یا میت آدمی بدون رطوبت مسریه، موجب نجاست نمی شود. مجرد نَم داشتن، رطوبت مسریه نیست. ولکن احوط در میّت آدمیّ این است که اگر شیء یابساً با میّت آدمی ملاقات کند آن شیء ،شسته شود این ، حتیاط مستحبی است.
بلکه در میته حیوان هم همینطور است یعنی اگر دست یا لباس شما به حمار میته بر خورد کرد احوط،غَسل آن دست و لباس است.
قول مشهور هم موافق قول صاحب عروة است.
اما علامه و شهیدین فرمودند: اگر شیء طاهری با میته حیوان یا میت آدمی ملاقات بکند ولو یابساً، باید شسته شود. اسم این را تنجّس حکمی می گویند.
اما بعضی ها به علامه و شهیدین نسبت دادند که این قول را در میّت آدمی گفتند. اما میته حیوان، مانند قول مشهور گفتند. در مقابل ،محدث کاشانی فرمودند: اصلاً میت آدمی نجس نیست . اگر شیء ملاقات با میت آدمی بکند ولو رَطباً مُسرِیاً داشته باشد معذلک نجس نمی شود. مگر اینکه در بدن ، نجسات عرضی مانند کثافات باشد.
علت اختلاف اقوال، اختلاف اخبار است . در مقام ، طائفه ای از اخبار داریم. یک طائفه از اخبار، دلالت می کند که ملاقی میّت آدمی، باید شسته شود چه با رطوبت باشند یا چه بدون رطوبت باشند. کأنّ این اطلاق در میته حیوان هم وجود دارد. ملاقی میته حیوان، باید شسته شود مطلقا (اعم از اینکه رطوبت مسریه بوده باشد یا نباشد) دلیل بر نجاست میّت آدمی، صحیحه حلبی است.
۱- محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن حماد عن حلبی عن ابی عبدالله (ع) فی حدیثٍ قال سالتُه عن الرجل یُصیب ثوبُه جسَد المیّت فقال یَغسلُ ما اصاب الثوبَ[۳] آن مقدار از ثوب که اصابت کرد باید شسته شود. امام (ع) تفصیل بین رطوبت و یابس نداده است.
۲- روایت ابراهیم بن میمون ، مرحوم حکیم از آن به صحیحه، تعبیر کرد که ظاهراً سهوالقلم است.
قال سالتُ ابا عبدالله (ع) عن رجل یقع ثوبُه علی جسد المیّت ؟ قال ان کان غُسّلَ المیت فلا تَغسل ما اصاب ثوبک منه و ان لم یُغسَّل فاغسِل ما اصاب ثوبک منه یعنی اذا برد المیّت[۴].این تفسیر (اذا برد المیت) یا تفسیر از راوی است که اشتباه است چون در نجاست میت، برودت شرط نیست بلکه با خروج روح، نجس می شود و با اتمام غُسل، پاک می شود.
در مورد میته حیوان هم موثقه عمار ساباطی داریم.
از امام صادق (ع) پرسید که امام (ع) فرمود: اغسل الاناءَ الذی تُصیبُ فیه الجُرَذَ مَیّتاً سَبعَ مَرّات (جُرَذ : موش صحرائی . جمع آن جِرذان: اهل سنّت آنرا می خورند) آن اناء را هفت بار بشوئید. اطلاق آن اناء، شامل رطوبت داشتن اناء و خشک بودن اناء می شود. پس ملاقی میّت آدمی و میته حیوانی ، محکوم به نجاست است مطلقا.
نکته: ولو جرذ، سبع مرات دارد اما فرقی در فارة با سایر حیوانات از حیث نجس شدن ملاقی ،نیست. حاصل فرمایش کسانی که ملاقی میّت و میته را نجس می دانند مطلقا، همین روایات است.
——————————————————————————
[۱] – موثقه سماعه وسائل ج ۲۴/ ۳۳ باب ۱۸ ذبائح ح ۲ .
[۲] – صحیحه محمد بن مسلم ج ۲۴ / ۳۳ ح ۳٫
[۳]- وسائل ج ۳/ ۴۶۲ باب ۳۴ نجاسات ح ۲ .
[۴] – وسائل ج ۳ / ۴۶۱ ح ۱٫