دروس خارج فقه / نجاسات/میته / درس ۱۴ : ادله قول به طهارت جلد میته با دباغه و ردّ آنها

دروس خارج فقه / نجاسات/میته / درس ۱۴ : ادله قول به طهارت جلد میته با دباغه و ردّ آنها

 کلام در این مساله بود که ابن جنید و مال الیه المحدث الکاشانی و محکیّ از صدوق، قائل هستند که جلد میته با دباغه پاک می شود ولکنّ لایجوز الصلاةُ فیه. دلیل اینها یا فقه رضوی بود که آقای تبریزی، احتمال قوی دادند که فتاوای پدر مرحوم صدوق است. و یا معتبره حسین بن زرارة است که امام(ع) فرمود: بأسی نیست که در جلد شاة میته که دباغی شد لبن یا ماء یا سَمن قرار بدهید و شرب کنید و وضوء بگیرید ولکن لایصلِّی فیه. پس جلد میته بواسطه دبغ پاک می شود.

فرض روایت، فی جلد شاة میتةٍ است.دیگر نمی توانیم حمل بر میته ما لا نفس له کنیم.

اما در روایت الفقیه ج ۱/ ۱۷۹ باب اول ح ۱۵ سؤال از جلود میته بوده است. امام (ع) فرمود:لا بأس. بعضی از اصحاب، روایت الفقیه را حمل کردند بر جلود میته ما لانفس له.

و یا دلیل آنها، موثقه سماعة است.

جواب به موثقه سماعة: دلالتی بر طهارت جلد میته با دباغه ندارد. چون امام(ع) فرمود: رَخَّصَ فیه یعنی در جلد میته ای که دباغی شده، ترخیص داد. ترخیص در چه چیز داد؟ ترخیص در انتفاع داده است. انتفاعات از میته هم اشکالی ندارد. انتفاعات که مشروط به طهارت است(مثل جواز صلاة و اکل و شرب) از میته جائز نیست. پس ترخیص دادن امام (ع) دلالت ندارد که بواسطه دبغ، پاک شده است. ترخیص،در تصرف انتفاع است و ان لم تَمَسَّه فهو افضُل. مسّ نکردن یعنی تصرف نکردن . چون مبتلی به نجاست نمی شوی لذا افضل است.

عمده در ما نحن فیه، معتبره حسین بن زرارة است که ظهور در پاک شدن جلد میته با دباغه دارد. این روایت از حیث سند، حسین، پسر زراره است که امام صادق (ع) بر پدر و دو پسرش دعا کرد. کلام واقع می شود در معارضات این روایت حسین بن زرارة. آیا معارض دارد یا ندارد؟ و علی فرض وجود معارض،فکیف العلاجُ جمع عرفی است یا باید احدهما طرح شود؟

محمد بن یعقوب بن محمد بن یحیی العطار عن احمد بن محمد(بن عیسی) عن الحسن بن محبوب عن عاصم بن حُمَید عن علی بن ابی المغیره قال : قلت لابی عبدالله(ع) المیتةُ یُنتفَعُ منها بشیءً فقال لا. [۱]

(حمل بر کراهت انتفاع می کنیم چون مبتلی به نجاست می شوید. چون انتفاع در چیزهایی که مشروط به طهارت نیست، اشکال ندارد) قلتُ بَلَغَنا انّ رسولَ الله (ص) مَرَّ بشاةٍ مَیتةٍ (اهل عامه که قائلند که اگر حیوانی در حال حیوانی در حال حیات، پاک باشد وقتی میته شد، با دباغه پاک می شود. مستند اهل سنّت، همین قضیه معروضه است . البته بعضی از اهل سنت، به کلب هم چنین گفتند که با دباغه پاک می شود.) فقال ما کان علی اهل هذة الشاة اذا لم یَنتفعوا بلَحمها اَن یَسْتَنْفَعوا بإهابها (به جلدش انتفاع ببرند) انتفاع به جلد، در صورت دباغی است تا لباس شود.

فقال (ع) تلک شاةٌ کانت لِسَودةَ بنتِ زَمعَةَ زَوج النبیّ(ص) و کانت شاةً مهزولةً لا یُنتفَع بلحمها (چون شاة، لاغر بود گوشت قابل خوردن نداشت) فترکوها حتی ماتت فقال رسولُ الله (ص) ما کان اهلها اذا لم یَنتفعوا بلحمها ان یَنتفعوا باهابها اذا تُذکی اگر دباغه ،مطهُّر جلد میته بود پس چرا انتفاع به جلد میته، منحصر است به صورت تذکیه آن.

عامّه، می گفتند که بواسطه دباغه، میته پاک می شود. امام (ع) این را انکار کردند ومی فرماید که مراد پیامبر(ص) این بود که چرا تذکیه نکردند. نه اینکه مرادش این باشد که چرا از میته ،نفع نمی برید. این روایت، ردّ مطلبی است که در روایت حسین بن زراه بود. تعارض به نحو تباین دارند . نه اینکه حسین بن زاررة بگوید که بواسطه دباغت، پاک می شود و این روایت بگوید که انتفاع نمی شود و حمل بر کراهت کنید. چون محل کلام ،انکار امام صادق(ع) است که جلد میته با دباغه پاک شود.

محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید عن ابی فضال عن یونس بن یعقوب عن ابی انصاری ( به خاطر ابن فَضًال ، موثقه شد) قال: قلتُ لابی عبدالله(ع) السَخَلةُ (بُز) التی مَرَّ بها رسولُ الله (ص) وهی مَیتَةٌ فقال(ص) ما ضَرَّ اهلَها لو انتفعوا بإهابها (ضرر نمی رساند به اهل سخله به جلد سخله،انتفاع ببرند) قال فقال ابو عبدالله (ع) لم تکن میتةً یا ابا مریم (سخله ،نمرده بود) و لکنها کانت مهزولةً فذَبَحَها اهلُها فَرَمَوا بها (ذبح کردند و انداختند) فقال رسول الله (ص) ما کان علی اهلها لو انتفعوا باهابها[۲] (الان که حیوان را تذکیه کردند چرا متنفع نمی شوند از جلدش) ممکن است روایت علی بن ابی المغیره با این روایت، دو قضیه جدا بوده باشد. مویِّد هم داریم.

محمد بن یعقوب عن علی بن محمد (بَندار،از مشایخ کلینی) عن عبدالله بن اسحاق العلویّ (توثیق ندارد) عن الحسن بن علی عن محمد بن سلیمان (توثیق ندارد) الدیلمی عن عَیثم بن أسلم النجاشی عن ابی بصیر قال سالتُ ابا عبدالله(ع) عن الصلاة فی الفِراء فقال کان علیّ بن الحسین (ع) رجلاً صَرِداً (مَن یَجدُ البَرد سریعاً) لایُدفِعُه فِراءُ الحجاز (در زمستان، فراء اهل حجاز او را گرم نمی کرد) لانّ دباغَها بالقَرَظ(وَرَقُ السَلَ یُدبَغُ به الأدیمُ.) فکان یَبعَثُ الی العراق فیُوتی منها بالفرو فیَلبَسُه فاذا حَضَرتِ الصلاةُ القاهُ و ألقی القمیصَ الذی یَلیه(وقتی که نماز می شود امر بود که قمیص را بِکَنید وجلد پوستین که زیر قمیص بود باید کنده شود.) فکان یُساَلُ عن ذلک (اهل عراق از بلاد مسلمین بود و مذکی بود . پس چرا امام (ع) اینطور می کرد)فقال انّ اهلَ العراق یَستَحِلُّون لباسَ الجلود المیتة و یَزعُمونَ انّ دِباغَه ذَکاتُه[۳] پس امام (ع) منکر طهارت جلد با دباغه می شود. اما القاء آن، عمل استحباب بوده است علی ما قیل.

این روایت علاوه بر ضعف سند، اشکال دلالیّ هم دارد. اینجا جای احتیاط نیست. چون مبطل صلاة، نجاست معلومة است و غیر مذکی محرزة، مبطل صلاة است ولو عدم تذکیه، بوسیله اصل عملی احراز شود. و الّا نجس واقعی، نماز را باطل نمی کند. مقتضای حدیث لاتعاد و روایات خاصه در باب صلاة این است که نجاست واقعی مبطل نیست. پس احتیاط در جایی است که احتمال بطلان داده شود. این صلاة، احتمال بطلان داده نمی شود. پس نفهمیدیم که چطور احتیاط شده است. بعد از این هم نخواهیم فهیده مشهور گفتند: این عمل امام (ع) عمل استحبابی بوده است.

اما اینجا معنا ندارد. چون احتیاط استحبابی در جایی معنا دارد که تکلیف واقعی ، موافقتش،استحقاق مثوبت داشته باشد ولو معذور است از مخالفتش . احتیاط در احکام در احکام وضعیه، معنا ندارد. نمی دانید این ثوب، نجس است یا نه؟ احتیاط کردن معنا ندارد. مرحوم تبریزی در ارشاد الطالب الی التعلیق علی المکاسب ج ۱/۲۶٫

الوجه فی عدم صلاحِها ضعف سندها اولاً و عدم ظهور جهة القاء الفرو المزبور ثانیاً فانّ الفرو المفروض باعتبار اَخذه من بلد الاسلام محکومٌ بالتذکیة و الاحتیاط لایجری فی امثال المقام مما یعلم صحة العمل حتی مع النجاسة الواقعیة او لبس المیتة. کما هو متقضی حدیث لاتعاد. فلایصحّ ما قیل من انّ الالقاء کان الاحتیاط کما انّ التعلیل و الاستمرار علی العمل لا یناسبان القول بانّه (ع) کان عالماً بعلم الامامة انّ الفرو المزبور من المیتة.

در جایی که شک دارید لباس شما نجس است یا نه؟ احتیاط کردن معنا ندارد. احتیاط در این جور موارد، احتیاط عوامی است چونکه اگر نجس هم باشد واقعاً، باز هم صلاة در آن صحیح است.

مویِّد دوم روایت عبدالرحمن بن الحَجّاج.

و بالاسناد (محمد بن یعقوب) عن علی بن محمد بَندار عن عبدالله بن اسحاق علویّ عن حسن بن علی عن محمد بن عبدالله بن هِلال عن عبدالرحمن بن الحجّاج قال: قلتُ لابی عبدالله (ع) اِنّی أدخلُ سوقَ المسلمین اَعنی هذا الخلقَ الذین یَدّعون الاسلامَ فاَشتری منهم الفراءَ للتجارة فأقولُ لصاحبها ألیس هی ذکیّةٌ فیقول بلی (مذکی است) فهل یَصلح لی ان اَبیعَها علی اَنّها ذکیةٌ (بفروشد با این شرط که مذکّی است؟) فقال لا ولکن لا باس ان تَبیعَها و تقول قد شَرَطَ لی الذی اشتریتُها منه اَنّها ذکیةٌ (آن بایع اول گفته است که مذکی است ولی من، شهادت نمی دهم) قلتُ و ما اَفسدَ ذلک(چه چیز، شرط کردن مرا فاسد کرد؟) قال استحلالُ اهل العراق للمیتة و زَعموا اَنّ دِباغَ جلد المیتة ذَکاتُه ثم لم یَرضَوا ان یَکذِبوا فی ذلک الّا علی رسول الله (ص)[۴] (راضی نشدند مگر اینکه افتراء به پیامبر (ص) بستند.)
«ما یقبل الطهارةَ من المیتات»

این روایت هم در مقابل فتوای عامّه است. پس این روایات، شبه الحکومة است و منکر این است که پیامبر (ص) طهارت جلد میته را با دباغه اجازه داده باشد.

علی فرض عدم الحکومة، تعارض می کنند. آن روایات، موافق با اکثر عامّه است ولی این روایات، مخالف عامّه است موافق عامه، طرح می شود. مخالف عامه، مرجِّح دوم در باب تعارض است.

صاحب عروة می فرماید: لا یقبل الطهارةَ شیءٌ من المیتات سوی میّت الانسان فانّه یطهر بالغُسل هیچ میته ای قابل تطهیر نیست الّا میت انسان که بعد از اتمام غُسل پاک می شود.

انسان هم وقتی که بلغت التراقی شد و روح از بدنش خارج شد نجس می شود. خواه بدن، سرد باشد یا گرم باشد. اما اگر بدن، گرم باشد غسل مس میّت ندارد. و الّا به مجرد روح، بدن انسان نجس می شود ولو بدن، گرم باشد. بعد از اتمام غسل، پاک می شود. پس فقط میّت آدمی مستثنی است.

دلیل: صحیحه محمد بن الحسن صفّار.

و باسناده عن محمد بن الحسن الصفّار (سند شیخ طوسی به ایشان ،صحیح است.) (صفّار مکاتبه ای با امام عسکری (ع) داشت) قال: کتبتُ الیه رجلٌ اصاب یدیه او بدنَه ثوبُ المیّت الذی یَلی جلدَه (یعنی ثوبی که چسبیده به بدن میّت است.) قبل ان یُغسَّل هل یجب غَسلُ یدیه او بدنهِ فوَقَّعَ(ع) اذا اصاب یدَک جسدُ المیت قبلَ ان یُغسَّل فقد یجب علیک الغُسلُ[۵] امام (ع) از طهارت و نجاست، جوبای نداده است . بلکه حکم غُسل مس میّت را بیان کرده است. اما بعضی ها یجب علیک الغَسلُ خواندند. پس این روایت، دلالتی ندارد اگر غسل مس میت باشد.

روایت ابراهیم بن میمون که مرحوم حکیم از آن به صحیحه ابن میمون تعبیر کردند در حالی که چنین نیست چون ابن میمون توثیق ندارد.

محمد بن یعقوب عن بن میمون عن یحیی عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن علی بن رئاب عن ابراهیم بن میمون قال سالتُ اباعبدالله(ع) عن رجلٍ یَقعُ ثوبُه علی جسد المیت؟ قال ان کان غُسِّلَ فلا تَغسِل ما اصاب ثوبَک منه (پاک است) و ان کان لم یغسَّل فاغسِل ما اصاب ثوبک منه یَعنی اذا بَرَدَ المیّتُ.[۶]

این تفسیر (یعنی اذا برد المیت) محتمل است که از ابراهیم بن میمون باشد. تفسیر ایشان را قبول نداریم چون در نجاست میّت، برودت و حرارت بدن مدخلیت ندارد. اما اگر این تفسیر از امام (ع) باشد قرینه بر ضعف روایت خواهد شد.

عمده دلیل بر نجاست میّت آدمی، صحیحه حلبی است.

محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن حماد عن الحلبی عن ابی عبدالله (ع) فی حدیثٍ قال: سالته عن الرجل یصیب ثوبُه جسد المیت فقال یَغسِل ما اصابت الثوبَ[۷] آن مقداری که به ثوب اصابت کرد باید غَسل کند. دلیل بر نجاست، منحصر به همین است. این روایت هم حمل می شود به صورت رطوبت مسریه.

این روایت هم مطلق است و شامل اتمام غسل و عدم تمام آن می شود، شامل حرارت و برودت می شود. اگر فقیه بخواهد اثبات کند که غایت نجاست میت آدمی، اتمام غُسل است باید از طریق مناسبت حکم و موضوع استفاده کند چون اگر باز هم نجس باشد باید رطوبت بدن میّت، نجس باشد و با اصابت به کفن، باید کفن هم نجس شود. از اینکه التزام به طهارت کفن می شوند دلیل بر طهارت بدن میت آدمی خواهد شد.

نکته: شاید بگوئیم که اصلاً انسان با مُردن، نجس نمی شود. و این غَسل در روایات،ممکن است غَسل استحبابی باشد. یعنی ولو بدن میت به لباس اصابت کرده باشد و هر دو خشک بودند معذلک مستحب است که ثوب را غَسل کند. پس همان حرف محدّث کاشانی است که بدن میت، نجاست اصلی ندارد. نجاست عرضیّ دارد چون کثافت و خون بیرون می آید. مَنشا تردّد در این حرف محدث کاشانی، ظهور فاغسِل الثوب است . که در روایات دیگر، در موضوعات دیگر، حمل بر رطوبت مسریه شده است. کسی که قائل به غَسل مستحبی شود فقط جوابش این است که خلاف ظاهر دلیل است. امام اگر قرینه بر استحباب غَسل پیدا شود مشکل نخواهد داشت ولکن نتوانستیم قرینه را پیدا کنیم.

 

————————————————————————————————
[۱] – صحیحه علی بن ابی المغیره ج ۲۴/ ۱۸۴ باب ۳۴ اطعمه محرّمه ح ۱٫

[۲] – موثقه عبدالغفار ابی مریم انصاری وسائل ج ۲۴/ ۱۸۵ ح ۳ .

[۳] – روایت ابی بصیر وسائل ج ۴/ ۴۶۲ باب ۶۱ لباس مصلّی ح ۲ .

[۴] وسائل ج ۳/ ۵۰۳ باب ۶۱ نجاست ح ۴ .

[۵] – وسائل ج ۳/ ۲۹۰ باب اول غسل مس میت ح ۵٫

[۶] – وسائل ج ۳ / ۴۶۱ باب ۳۴ نجاسات ح ۱ .

[۷] – وسائل ج ۳/ ۴۶۲ ح ۲٫