دروس خارج فقه / نجاسات/میته / درس ۵ : الَبَن في الضرع
مرحوم سید یزدی استفاده کرده است که خود معده پاک است.چرا؟
چونکه در ذیل کلامش می فرماید: و اذا غَسل ظاهر جلد از انفحه را که ملاقات با میته کرده است، واجب دانست. ظاهر عبارت عروة، جِلد ظاهری انفحه است که به حیوان چسبیده است که جِلد ظاهری نجس می شود و باید غَسل شود. معلوم می شود که انفحه را حمل بر مَعده کرده است یا حمل بر مجموع کرده است.
الَلَبن فی الضرع : طهارت در لبن حیوان میته است.
منسوب به مشهور اصحاب قدیماً و حدیثا لَبَن از حیوان میته، محکوم به طهارت است. مراد، طهارت فعلیه است. لَبَن در ضَرع ، طهارت فعلیه دارد.
مرحوم صدوق و شیخ مفید و شیخ طائفه و جماعتی از قدماء ، قول به طهارت را اختیار کردند. درمقابل ، ابن ادریس است که قائل به نجاست لبن ضرع است. لابدّ مرداش نجاست عرضیه است و فرموده که قول به نجاست، نظر محصّلین است. محصّلین ،راهی در اجتهادند.
فاضل آبی در کشف الرموز فرمود: نمی دانم که ابن ادریس، از محصلین چه کسانی را اراده کرده است . چون شیخین ، قول به طهارت را برگزیدند. سید مرتضی ، ناطق به نجاست نیستند. علامه حلی در منتهی و محقق ثانی در جامع المقاصد، نسبت به مشهور دادند که قائل به نجاست شدند.
کیفما کان، مُتَّبَع در مقام ، روایات باب است. مقتضای روایات چیست؟ در روایت صحیحه ذکر شده است که لبن در میته، طاهر است.
کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد (بن عیسی) عن حریز قال: قال ابو عبدالله (ع) لزرارة و محمد بن مسلم الَبَنُ واللِبأُ[۱] ( شاهر لِبَأ ، همان انفحه باشد. پس انفحه، اسم برای مظروف خواهد بود. چون شیر در پستان مادر، داخل اللبن است. اللبا، ظاهراً شیری است که از پستان مادر منتقل به معده بچه اش شده است. لِبأ بر وزن عنب است و جمع آن اَلباء مثل اعناب است) و البیضة و الشَعر و الصوف والقرن و الناب والحافر و کل شیء یفصل من الشاة و الدابّة فهو ذکیٌّ و ان اخذتَه منه بعد ان یموت فاغسِله وصلِّ فیه لَبَن ، محکوم به طهارت است.
محمد بن الحسن باسناده عن الحسن بن محبوب عن علی بن رئاب عن زرارة عن ابی عبدالله (ع) قال: سالتُه عن الانفحة تخرج من الجدی المیت قال لاباس به، قلتُ اللبن یکون فی ضرع الشاة و قد ماتت قال لا باس به[۲] (طهارت فعلیه دارد)
کلینی عن علی بن ابراهیم (صاحب تفسیر) عن ابیه عن اسماعیل بن مَرّار (توثیق ندارد) عن یونس عنهم (ع) قالوا ضمةُ اشیاء ذکیة مما فیه منافع الخلق الانفحه والبیض و الصوف و الشعر و الوبر و لا باس با کل الجبنّ کلّه ما عَمِلَه مسلم او غیره[۳] ( این روایت، بدرد ما نحن فیه نمی خورد)
محمد بن علی بن الحسین قال: قال الصادق (ع) عشرةُ اشیاءَ من المیته ذکیةٌ القرن و الحافر والعظم والسنّ والانفحه واللبن والشعر والصوف والریش و البیض [۴]
این لَبَن، مطلق است و شامل ماکول و غیر ماکول است. تذکیه در حیوان غیر ماکول، فقط طهارت است. اگر ملتزم شویم که لبن در ضَرع میته، طهارت ذاتیه به خلاف اجزاء میته اما طهارت عرضیه ندارد یعنی بالفعل نجس است.( مثل اینکه لَبَن متنجس را پنیر می کنند و پنیر را در آب کر یا جاری یا آب قلیل می شویند، آن لَبَن، نجاست عرضیه اش از بین می رود.) این معنا، احتیاج به روایت ندارد. چرا؟ ادله نجاست میته، اجزاء میته را نجس می کند اما لبن در ضرع ، اگر قائل به طهارت ذاتیه شویم و لَبَن ، اجزاء بدن نیست مثل بَیضه که از اِستِ دجاجه خارج شده است، پس علی القاعده پاک است. ما که به این روایات، تمسک می کنیم، ظهور لا باس به ، طهارت فعلیه است. این لبن، طهارت فعلیه دارد و لذا باید احدالامرین را ملتزم شویم
۱- قاعده تنجیس النجس (شی طاهر بالملاقاة نجس می شود) تخصیص می خورد. ضرع، از اجزاء میته و نجس است لَبَن، ملاقات با ضرع کرده است . قطعاً لبن، نجاست عرضَیَه پیدا می کند. روایت گفت که طهارت فعلیه دارد. پس باید از قاعده رفع الید کنیم و تخصیص در لَبَن بزنیم.
اما اینکه گفتند که ملاقات لبن با ضرع ، در باطن است و ملاقات باطنی، تاثیر ندارد، لایصغی الیه. چون لَبَن را باید بدُوشند تا از پستان در بیاید. ولذا با فم پستان ملاقات می کند و نجس می شود.
۲- آن قاعده باقی بماند ولی بگوئیم سطح داخلی پستان، نجس نیست ولو میته است.
این هم درست نیست چون لبن، در هنگام خروج با فَم پستان ملاقات می کند و فَم پستان از اجزاء میته است. قدر متیقن از ظاهر روایت این است که لَبن، نجس نیست. اما فَم پستان میته به جسم مرطوب دیگر ملاقات کند آنرا نجس می کند. در مقابل این روایات، روایاتی داریم تا از آن روایات ، رفع الید بکنیم طرحاً او جمعاً گفتند در مقابل این روایات، سه امر موجود است.
۱- یکی روایت وهب است. و باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی (سندشیخ به محمدبن احمد بن یحیی صحیح است) عن ابی جعفر ( احمد بن محمد بن عیسی) عن ابیه عن وَهب (بن وَهب که الکذب البریّه است) عن جعفر عن ابیه (ع) انّ علیا (ع) سُئل عن شاةٍ ماتت فَحُلِبَ منها لَبَنٌ فقال علی (ع) ذلک الحرام محضاً.[۵] لبن از میته، حرام محض است.
۲- روایت فتح بن یزید جرجانی عن ابی الحسن (ع) قال: کتبتُ الیه اَسالُه عن جلود المیته التی یوکل لحمها ذکیا ً فکَتَبَ (ع) لا یُنتفع من المیتة باهابٍ و لا عَصَب وکل ما کان من السخالِ الصوف و ان جُزَّ و الشعر و الوبر و الانفحة والقرن و لا یتعدی الی غیرها ان شاء الله[۶] در این روایت،پنج چیز مورد انتفاع از میته شمرده شد و لَبَن را ذکر نکردند.
اِهاب ای الجِلد عَصَب : یعنی رگ سَخل : ولدالشاء.
جواب ما : لَبَن، فتنفع به است و اگر نجاست عرضیه داشته باشد پنیر می کنند و پاک می شود . اولاً.
ثانیاً این روایت، اطلاق مقامی دارد( به سکوت در مقام بیان) یا به اطلاق لفظی دلالت دارد که لبن، لا ینتفع به اطلاق لفظی ،از راه حصر است. لاینتفع من المیته الّا بخمسة اشیاء. حصر، دو تا مدلول دارد. مدلول اولش این است که این پنج تا منتفع بها هستند مدلول دومش این است که این اطلاق ، توسط روایات دیگر تقیید می خورد. غیر این پنج تا، غیر منتفع بها است. غیر آن پنج، به اطلاق لفظی، شامل لَبَن می شود.
جواب ما به روایت وَهب بن وَهب : سنداً ضعیف است و نمی تواند با روایات صحیحه معارضه کند. شیخ اعظم در ما نحن فیه فرمود: در جایی که روایت وهب با روایات صحیحه دالّه بر طهارت معارضه می کند باید روایت وَهب را اخذ کنیم و عمل کنیم. چرا؟ این روایت وهب، بوسیله قاعده قطعیه، مویَّد است. قاعده قطعیه، تنجیس الطاهر بالنجس است.
جواب ما به شیخ اعظم : اولاً این روایت وهب، مویَّد شد اما چرا بر سائر روایات، مقدم شود بلکه باید مرجّحات باب تعارض را دید. اگر مرجّحاتی نبود تعارضا تساقطا و یرجع الی قاعدة الطهارة، ثانیا چطور این قاعده، روایت ضعیفه را تایید می کند. این قاعده، به منزله عام است که قابل تخصیص است. مخصِّص آن، در باب استنجاء است که محکوم به طهارت است ( ماء قلیل که ملاقات با نجس کرده است ملتزم به طهارت شدیم)
«عمل مشهور در چه صورتي ، جا بر ضعف سند است»
صحیحه حریز و صحیحه زرارة هم دلالت بر طهارت لبن در ضرع دارند و آن قاعده عام را تخصیص می زنند. تا به حال شنیدیم که روایت ضعیفه به عمل مشهور منجبر می شود و آن انجبار در صورتی بود که وجه عمل مشهور برای ما معلوم نشود مثلاً اگر به یک روایت ضعیفه ای ، مشهور علماء عمل کردند و روایات صحیحه را اعراض کردند وعمل مشهور هم وجهش مشخص نیست و موافق با احتیاط هم نیست تا بگوئید شاید وجه عمل، احتیاط باشد، در اینجا عمل مشهور ، جابر ضعف سند خواهد شد. چرا؟ چون عمل مشهور کشف می کند که این حکم در آن زمان، متسالم علیه بود، کانّ در مضمون روایت، سنّت قطعیه بود و روایت صحیحه ای که مخالف سنّت قطعیه باشد اعتباری ندارد.
اما در نحن فیه ، عمل مشهور محرز نیست. اولاً مشهور عمل نکردند به نجاست لبن در ضرع. علامه در منتهی محقق ثانی در جامع المقاصد فرمودند که مشهور ، حکم به نجاست دادند اما شهید در البیان واللمعه فرموده است که مشهور قائل به طهارت لبن شدند.
ثانیا سلّمنا که مشهور بر طبق نجاست عمل کرده باشند باز وجه عمل معلوم است. وجه عمل این است که روایات صحیحه دالّه بر طهارت مخالف با احتیاط است و روایت وهب ، موافق احتیاط است، لذا عمل کردند. موافقت با قاعده، مثل موافقت با احتیاط،از قرائن مرجّحه نیست تا سبب جبران ضعف سند شود.
نَعَم : مستفاد از روایات ، طهارت نفس لبن است . طهارت عرضیه و بالفعل خود لبن است . اما طهارت سطح داخل ضرع بلا وجه است. ولذا اگر سطح داخلی ضرع یا فم ضرع به شی طاهر دیگر اصابت کند نجس خواهد کرد. فقط لَبَن و انفحه استثناء شد.
این روایات، مال میته حیوان ماکول اللحم بود. در مرسله صدوق (ص ۱۳۵ همین دفتر) الَبَن مطلق بد و روایات دیگر در لبن شاة بود. با هم تنافی ندارند و لذا ملتزم می شویم که لبن مطلق حیوان میته، پاک است. اما روایت مرسله صدوق که لَبَن، بطور مطلق آمد از حیث سند ضعیف بود بدان جهت ، روایات در حیوان ماکول اللحم است اما حیوان غیر ماکول اللحم، چرا لَبَن او پاک بوده باشد؟ بدانید لَبَن غیرماکول اللحم را نمی شود خورد. چون حیوان غیر ماکول ، نتائج او را نمی شود خورد. اما طهارتش از کجا ثابت می شود؟ لعدم الفرق.
در تنقیح آمده است که لبن غیر ماکول اللحم در ادله نجاست باقی می ماند و نجس است.
اما ما می گوییم: لَبَن در شاة و بقر ، فرقی با لَبَن در ذئب نیست. در ذهن ، احتمال فرق نیست. احتمال به اندازه ای که اعتنا، به فرق شود وجود ندارد .
انما الاشکال در انسان میّت است. زنی که مرده است و در پستانش شیر است. آیا شیر خوردن بچه از آن شیر، حلال است یا طاهر است؟ روایات، مال حیوان بود. اینجا احتمال عدم الفرق جرأت می خواهد. بدن انسان بعد از موت، نجس می شود و ضرع هم نجس می شود( فرق ضرع انسان با ضرع میته این است که انسان بوسیله اغسال ثلاثه، پاک می شود) اینجا هم می شود قائل به طهارت شد. چرا؟ اگر این لَبَن زن مرده را ندوشیده باشند و غُسل بدهند زن و لبن او پاک است ملاک در همان ضرع است. متفاهم عرفی این است که تعدی می کنند. البته جای احتیاط هم دارد.
در سابق گفتیم که انفحه ، پاک است. و اگر انفحه (لبن مستحیل در معده حیوان) را پنیر قرار بدهند عیب ندارد در ما نحن فیه در وسائل ج …….. بعضی روایات در باب پنیر وارد شده است که گفته است آن پنیر را از بازار بگیر و بخور حتی اگر بدانی که در آن، میته ( انفحه) گذاشته شده است. در روایات دیگر آمده است که انفحه ، حکم میته را دارد. پنیری که با انفحه میته درست شود نجس است.
آن روایاتی که در سابق (ص ۱۳۱ ) خواندیم که گفته اند که الانفحه لا باس بها.
چطور بین این روایات و آن روایات که انفحه را حکم میته دانسته است، جمع می شود؟ علامه شعرانی خواست که انفحه را مال میته نداند. ولی ظاهر روایت اینطور نیست.
روایاتی که در انفحه وارد شده است می گویند که انفحه را نمی شود انتفاع کرد. ولکن کل روایات، سنداً ضعیف هستند حتی مشهور عمل نکردند بلکه مشهور به طهارت انفحه عمل کردند.
صاحب عروة در مورد لَبَن در ضَرع حکم به طهارت اما احتیاط مستحبی، اجتناب است . چون قول به طهارت لَبن مخالف با قاعده تنجیس الطاهر بالنجس است و علامه و محقق ثانی هم ادعاء کردند که مشهور قائل به نجاست هستند. خصوصاً لَبَن حیوان غیر ماکول که در روایات نیامده بودند. لذا احتیاط مستحبی در غیر ماکول، بیشتر است.
صاحب عروة می فرمایند: لابدّ مِن غَسل ظاهر الانفحة الملاقی للمیتة
معده، سطح باطنی دارد که ملاقی با شیر مایع است ظاهری معده هم ملاقی با سائر جسد حیوان است . سطح ظاهری را غَسل کنید . از روایات ، نتوانستیم استفاده کنیم که خود معده، داخل انفحه باشد. چون معنای انفحه مجمل شد و لذا قد رمتیقن را گرفتیم که لبن مستحیل است .
هذا کلُّه در اجزاء مبانه من المیته : حکم میته را داشتند الّا اشیائی که لا تَحُلُّه الحیاةُ.
——————————————————————–
[۱] صحیحه زارة . وسائل ج ۲۴/ ۱۸۰ ح ۳
[۲] صحیحه زرارة وسائل ج ۲۴/ ۱۸۲ ح ۱۰
[۳] روایت یونس وسائل ج ۲۴/ ۱۷۹ ح ۲
[۴] مرسله صدوق وسائل ج ۲۴ /۱۸۲ ح ۹
[۵] وسائل ج ۲۴ / ۱۸۳ ح ۱۱
[۶] وسائل ج ۲۴/ ۱۸۱ ح ۷