دروس خارج فقه / صلاة / درس ۷۸: وقت نافله مغرب از جهت ابتداء و انتهاء
«وقت المغرب من حین الفراغ من الفریضة الی زوال الحمرة المغربیة»[۱].
صاحب عروه (قده) میفرماید: وقت نافله مغرب بعد از صلاةمغرب، تا آخر وقت مغرب است، یعنی تا زمان سقوط شفق است. وقتی که حمره مغربیّه زایل شد. وقت نافله مغرب تمام میشود. زمانی که نافله مغرب باید اتیان بشود، مدتش کم است. محقق (قده) در معتبر بر این مطلب دعوای اجماع کرده است، بعض دیگری از علماء هم در این مسأله دعوای اتفاق کرده اند، کأنّ مسأله مجمع علیه بین اصحاب است. لکن محقق در معتبر بعد از دعوای اجماع، دلیلی ذکر کرده است که انسان وقتی اول لیل تا وقت سقوط شفق، صلاةمغرب را خواند، تا وقت سقوط شفق فرصت دارد بعد وقت عشاء داخل میشود. پس حسن است که انسان در این فرصت آن نافله مغرب را بخواند، چیزی دیگری هم ایشان منضم کرده است، و آن این است که در روایات وارد شده است «لاتطوّع اذا دخل الفریضة» و یا « اذا دخل وقت الفریضة» وقتی که وقت فریضه داخل شد تطوّع تمام میشود، یعنی صلاة نافله، و در مانحن فیه وقتی که سقوط شفق شد، وقت عشاء داخل میشود، فلا تطوّع دیگری نافله خوانده نمیشود.
بعضی چیزی دیگری هم اضافه کردهاند که در صحیحه زرره و روایات متعدده بود: «أتدری لم جعل الذراع و الذراعان؟ لمکان النافلة» به جهت نافله قرار داده شده است. یعنی نافلهای که برای صلوات قرار داده می شود، مزاحمت با وقت فضیلت و وقت فریضه نمیکند. چون با سقوط شفق،وقت فضیلت صلاة عشاء میرسد، نافله با آن وقت فریضه نباشد مزاحمت کند، نتیجه این میشود که وقت نافله تمام شده است. این جور استدلال کردهاند.
اجماع معتبر و اجماع غیر معتبر
اجماع در مانحن فیه اثری ولو اجماع هم باشد. چون ما به کرّات و مرّات عرض کردهایم: ما آن اجماع را که فقیه به آن استناد میکند، یا بر طبق آن فتوا میدهد و یا احتیاط میکند؛ قبول داریم که اجماع تعبد باشد. اگر فقهاء حکمی را فتوی بدهند که وجه آن فتوا بر ما معلوم نیست. نه عقل در این فتوا راه دارد، نه آیهای نه روایتی دلالت بر این معنا میکند، یعنی روایت معتبره دربین نیست، مع ذلک فقهاء متسالم بر این حکم هستند. اگر اجماع اینجور باشد، فقیه نمیتواند مخالفت کند. اینها ارباب علم و عدل هستند. اگر اجماع این جور باشد، فقیه نمیتواند مخالفت کند. اینها ارباب علم و عدل بودهاند فتوای به غیر علم نمیدهند. یقیناً مدرکی بوده ولی آن مدرکی به ما نرسیده است، ولو مدرک تسالم شیعه در آن زمان بر این حکم باشد، چون بعضی از احکام که متسالم علیه بین شیعه است حتی در این زمان ولکن مرور زمان وقتی جیل[۲] عوض شده، آن تسالم اصحاب از بین میرود.
احکامی در زمان ائمهعلیهمالسلام متسالم علیه بود، به مرور زمان از بین رفته است. یعنی وقتی که جیلها عوض میشوند، مثلاً آن جیل سابق به جیل لاحق حکم را نرسانده است، لذا حکم در نزد جیل لاحق معلوم نمیشود. فرض کردیم مجمعین مستندی داشته اند و به دست ما نرسیده است، و لو تسالم شیعه در آن زمان بر این حکم بوده، معلوم میشود که از ائمهعلیهمالسلام رسیده است، و الاّ شیعه تسالم داشته باشند، عقل که راه ندارد. لذا در مانحن فیه فتواً و یا احتیاطاً موافقت میکنیم، موارد مختلف است. ما تخطی از قول مشهور نمیکنیم، و امّا در جایی که مجمعین چیزی گفتهاند که در ید ماهست، نگاه میکنیم ببینیم چه جور است؟ اگر دیدیم درست است، ما هم به آن لاحق میشویم و اگر دیدیم درست نیست، جدا میشویم.
مشهور قدما بلکه متفق علیه الاّ شاذ و نادر میگفتند: ماء بئر به وقوع نجاست نجس میشود، ولو کرّ باشد. ولی بعد از آن علماء فتوا ندادند،گفتند: ماء بئر معتصم است. چرا؟ چون می دانست از اخبار نزح این را گفتهاند، اخبار نزح دلالت بر تنجس نمیکند. لذا نجاست را رها کردند. به مائی که معتصم و متصل به ماده است، اخذ کردند که ماء البئر لایتنجس لأنّ له مادّة» ماده دارد و معتصم است به آن تمسک کردهاند. غرض این است. که اجماع باید مدرکی نباشد، اگر مدرکی شد قیمتی ندارد. در مانحن فیه اجماع مدرکی است. چرا؟ چون بعضی ملتزم هستند وقتی که شفق ساقط شد، وقت خود صلاة مغرب تمام میشود. بعد از سقوط شفق الی ثلث اللیل یا نصف اللیل وقت اضطراری است که تأخیر آن جایز نیست، به این ملتزم بودهاند. اینها گفتهاند: وقت مغرب مضیق است، نافله آن هم مضیّق میشود، بدانجهت تعلیل با این مطابق است. یا اینها این روایاتی را که میگویند: «لاتطوع فی وقت الفریضة اذا دخل فی وقت الفریضه» را گرفتهاند و ما میخواهیم گفت:که این روایات دلالتی بر این توقیت نمیکند.
روایات دالّ بر بقای نافله مغرب بعد از نماز مغرب
این که با سقوط شفق، وقت نافله مغرب تمام بشود، دلیلی نداریم. اما دلیل بر اطلاق داریم. مقتضای اطلاق این است که وقت اختیاری صلاة مغرب که تا نصف اللیل است. مقتضای آن ادله این است هر وقت صلاة مغرب را آوردی، بعد از آن چهار رکعت نافله را ترک نکن، او را اتیان کن، هر وقت که آوردی وقت نافلهاش همان وقت است. در مانحن فیه صحیحه حارث بن مغیره[۳] است «محمد بن یعقوب، عن محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن یحیی الحلبی، عن الحارث بن المغیرة» النصری(ره) است «قال: قال أبوعبدالله علیهالسلام: أربع رکعات بعد المغرب لاتدعهنّ فی حضر و لاسفر» چهار رکعت که نافله صلاةمغرب است «اربع رکعات بعد صلاةالمغرب، لاتدعهنّ فی حضر و لاسفر» خود صلاة مغرب که سه رکعت است، «اربع رکعات » نافله میشود. نافله مغرب را در حضر و در سفر رها نکن، اوّل وقت یا ثانی وقت بخوانید! در وقت فضیلت یا در وقت اجزاء بخوانید، اطلاق دارد. هر وقت مغرب را خواندی این را بخوان. «لاتدعهن» نهی است، رها نکنید، اشاره به مشروعیّت نافله است. یعنی صلاةمغرب را که در وقتش خواندی، نافله آن یادت نرود.
همچنین صحیحه أبی بصیر[۴] دلالت میکند: «و عن علی بن ابراهیم، عن محمد بن عیسی بن عبید، عن یونس بن عبدالرحمان، عن ابن مسکان، عن أبی بصیر، عن أبی عبداللهعلیهالسلام، قال: الصلاة فی السفر رکعتان لیس قبلهما و لابعدهما شیء الاّ المغرب فانّ بعدها اربع رکعات لاتدعهنّ فی حضر ولاسفر».
اطلاقی سراغ داشته باشید، بالاتر از این نمیشود. بدانجهت مقتضای روایات این است که هر وقت صلاة مغرب را میخوانی، وقت آن به حسب جعل اولی، صلاة مغرب است، نافلهاش را رها نکن. این مدلول این دو روایت است؛ سقوط شفق بشود یا نشود، تقیید ندارد. کسی هم در این اطلاق مناقشه نکردهاست. اشکال این است که میگویند: این اطلاق مقیّد دارد، به واسطه آن مقید از این اطلاق رفع ید میشود. مقید چیست؟
مطلبی بگویم: دلیل قطعی بر این که به سقوط شفق نافله مغرب ساقط نمیشود، نداریم، بر این معنا دلیل خاص است.
تأخیر صلاة مغرب در لیله مزدلفه
یکی از مواردی که صلاة مغرب تأخیر میافتد و بعد از شفق خوانده میشود، لیله مزدلفه است، در لیله مزدلفه صلاة مغرب تأخیر انداختهمیشود تا جمع بین الصلاتین بشود. در صحیحه ابان بن تغلب[۵] دارد: «محمد بن یعقوب عن الحسن بن محمد بن عبدالله بن عامر، عن علی بن مهزیار، عن أبی عمیر عن عبدالرحمان بن الحجاج، عن أبان بن تغلب، قال: صلّیتُ خلف أبی عبدالله علیهالسلام المغرب بالمزدلفة» صلاة مغرب را به مزدلفه خواندم «فلمّا انصرف» انصراف یعنی سلام گفتن «أقام الصلاة برای نماز بعد اقامه گفت، یعنی نماز عشاء «فصلّی العشاء الآخرة لم یرکع بینهما» بین اینها نافله نیاورد «ثم صلیت معه بعد ذلک بسنة» سال دیگر مشرف به حج بودم، امام علیهالسلام هم بود «فصلّی المغرب ثم قام فتنفّل بأربع رکعات» اربع رکعات نافله را خواند «ثم قام فصلّی العشاء الآخرة»، عشاء آخر را خواند. امام علیهالسلام در سنه اولی استحباب جمع را فهماند که جمع جایز است، میشود دو نماز با یک اذان و دو اقامه خوانده شده و نافله ترک شود، این معنا جمع است. سال دیگری تفریق کرد، جمع وجوب ندارد، تفریق هم جایز است، نافله صلاة مغرب را هم خواند.
فعل امام دلیل مشروعیت نافله است، ولو سقوط شفق باشد. در مانحن فیه اخباری داریم هنگامی که وقت فریضه داخل شد، دیگر تطوع نمیشود.
روایات دالّ بر عدم اتیان نافله در وقت فریضه
یکی از این روایات موثقه محمد بن مسلم[۶] است «و باسناده» الشیخ «عن الطاطری» أحمد بن حسن طاطری است و هکذا علی بن حسن طاطری «و باسناده عن حسن بن محمد بن سماعه جمیعاً» از دو کتاب نقل میکند. این روایت سندش به این دو کتاب درست است «عن عبدالله بن جبلة، عن علاء عن محمد بن مسلم، عن أبی عبدالله علیهالسلام» به واسطه همین حسن بن محمد بن سماعه که واقفی است، گفتم موثقه است «قال: قال لی رجل من أهل المدینه: یا أبا جعفر علیهالسلام» امام باقر علیهالسلام درد دل میکند «قال لی رجل من أهل المدینة: یا أبا جعفر علیهالسلام مالی لا أراک تتطوّع بین الاذان و الاقامة؟» چه شده است که نمیبینم بین اذان و اقامه دو رکعت نماز بخوانی؟ الان هم هم بین عامه چنین هست، بین اذا و اقامه دو رکعت می خوانند «مالی لا أراک تتطوّع بین الأذان و الاقامة کما یصنع الناس؟» کما اینکه مردم میکنند، به امام علیهالسلام اعتراض میکند «فقلت: انّا اذا أردنا أن نتطوع» ما وقتی خواستیم صلاة تطوع بخوانیم «کان تطوعنا فی غیر وقت فریضة» تطوع ما در غیر وقت فریضه است «فاذا دخلت الفریضة فلا تطوّع» وقتی که فریضه داخل شد، دیگر نافله نمیشود. امامعلیهالسلام برای اسکات او فرمودهاند: «اذا دخل الفریضة فلا تطوّع»در روایات آنها هم هست، امام علیهالسلام ـ روحیله الفداء ـ جرأت ندارد بگوید: صلاة بین الاقامة و الاذان مشروعیّت و ورود ندارد، این جور میفرماید. لذا در این روایت بوی تقیّه میآید.
روایت بعدی[۷] «و باسناده عن أحمد بن محمد، عن علی بن الحکم، عن سیف بن عمیرة، عن أبی بکر» ظاهراً ابی بکر حضرمی است « عن جعفر بن محمد علیهالسلام قال: اذا دخل وقت صلاةفریضة فلا تطوع» اگر وقت صلاة فریضه رسید تطوع نیست. در علل هم صدوق (ره) نقل کرده است[۸] «و فی العلل عن أبیه، عن علی بن ابراهیم عن أبیه، عن علی بن ابراهیم عن أبیه عن اسماعیل بن مرار، عن یونس بن عبدالرحمان ، عن عبدالله بن سنان، عن اسحاق بن عمار، عن اسماعیل، عن أبی جعفر علیهالسلام قال: أتدری لم جعل الذراع و الذراعان؟ قلت: لا، قال:حتی لایکون تطوّع فی وقت مکتوبة» د روقت فریضه نافله نباشد.
ادله مشروع نبودن نافله هنگام دخول وقت فریضه
مرحوم صاحب المدارک خیلی دقیق است، خدا اورا رحمت کند، گفته: «اذا دخل وقت الفریضه فلاتطوع» اگر این جور باشد، اصلاً صلاة نافله مغرب مشروع نیست. چرا؟ چون وقتی که مغرب شد وقت صلاة مغرب و عشاء هر دو داخل میشود. با غروب شمس و به دخول اللیل وقت صلاتین داخل میشود، «فلاتطوع» صلاة مغرب نافله ندارد. این اگر باشد عام است، اگر حکم الزامی باشد، امر است. آن وقت قابل تخصیص است، تخصیص میزند که الا نافله المغرب بعد المغرب، تطوع جایز نیست الا در یک صورت باید تخصیص بزنیم، به نافله مغرب بعد المغرب، امام فرمود: «لاتدعهنّ فی سفر و لا حضر» تمام شد.
اگر این روایت صحیحه حکم الزامی باشد، «لاتطوع» اگر به معنای عدم مشروعیت باشد،عام و قابل تخصیص است. وقتی که قابل تخصیص شد، تخصیص میزنیم، میگوییم: «الا نافلةالمغرب» نافله مغرب عیبی ندارد. لذا در مانحن فیه اگر این حکم الزامی باشد تخصیص میخورد و سیأتی ان شاءالله در مسألهای مرحوم صاحب عروه عنوان خواهد شد. که «لابأس بالتطوع فی وقت الفریضة» این حکم، حکم غیر الزامی بلکه حکم ارشادی است بر این که فریضه را مقدم کردن افضل است، ما هم ملتزم خواهیم شد که همیشه نافله را بخوانیم، نافلهای که وقتش قبل الفریضه نیست، نافلهای بخوانیم که بعد الفریضه خوانده میشود و یا نافلهای بخوانیم که وقت ندارد، اقلّ وقت فریضه را مقدّم کردن بعد نافله را خواندن، مستحب و افضل است. این مسأله خواهد آمد و دلیلش را خواهیم گفت. لذا اگر حکم ندبی باشد که هیچ، اگر حکمِ لزومی با شد که تطوع مشروع نیست که قابل تخصیص است و نافله صلاة مغرب دلیل خاصی دارد، آن را تخصیص میزند. این تطوع مطلق التطوع است، الاصلاة نافلة المغرب، آن همین جور میشود.
لذا والله العالم، شبههای نیست که حسب الموازین الفقهیه و مدارک احکام شرعیه صلاة مغرب تا مادامی که وقت دارد انسان صلاة مغرب و نافلهاش را بخواند، بعد صلاةعشاء را بخواند که صلاة عشاء فوت نشود، نافله صلاة مغرب باقی است، کما این که وقت فریضه باقی است. ما هم چون قائل به وقت اختیاری و اضطراری نیستیم، قائل به افضل و مفضول هستیم، همه وقت را وقت اجزاء میدانیم، بدان جهت در مانحن فیهمانعی ندارد. بله آنهایی که میگویند: شفق که ساقط شد. وقت مغرب تمام میشود، مسلک دیگری است که ما آن را ملتزم نیستیم. آن وقت نافلةالعشاء میماند.
آنجایی که دلیل لفظی نباشد، ما باشیم و فقط فعل باشد، دلیل مشروعیت، و فعل هم فعل خاص بشود، ما به آن فعل خاص میتوانیم بگوییم: مشروع است. امّا دیگر نمیتوانیم تعدی کنیم. این که ایشان میگوید که فعل این جور بوده است در مواردی است که در مقابل فعل، قول مطلقی نباشد. جون فعل لسان ندارد، فعل اصل مشروعیتّ خودش را ثابت میکند. چون امام معصومعلیهالسلام این را اتیان کرده است. یا افضلیّت آن و اما در جایی که خطاب باشد «اذا زالت الشمس وجبت الصلاة الظهر والعصر ثم انتفی وقت منها حتی تغرب الشمس» اینجا بگوییم: نه رسول الله که قبل از غروب شمس نخوانده است، پس اینجا وقتش نیست.
ابتدا و انهای وقت نافله عشاء
«وقت نافلة العشاء و هی الوتیرة یمتدّ بامتداد وقتها، و الاولی کونها عقیبها من غیر فصل معتدّبه، و اذا اراد فعل بعض الصلوات الموظفّة فی بعض اللیالی بعد العشاء جعل الوتیرة خاتمتها»[۹]
امّا وقت نافلة العشاء چه موقع است؟ صاحب عروه(قده) میفرماید بعد از این که انسان صلاة عشاء را خواند وقت نافلهاش تا نصف اللیل هست، تا وقتی که که وقت صلاةعشاء هست، نافله مشروع است.
ایشان احتیاط استحبابی میکند، میگوید: احتیاط مستحبی که بین صلاة عشاء و نافلهاش فصل نیندازد. کسی صلاة مغرب را اول وقت خواند، نافلهاش را هم خواند،عشاء را خواند امّا نافله عشاء را نخواند و فصل انداخت میگوید: عیب ندارد، چون وقت نافله بعد از عشاء است، منتها احتیاط مستحب این است که فاصله نیندازد و صلاةعشاء را که تمام کرد، صلاة وتیره که نافله عشاء است بخواند.
بعد حکم دیگری میگوید:این که گفتیم: احتیاط مستحبی این است، استثناء دارد و آن این است که: در بعض از شبها خصوصاً در شبهای ماه مبارک و هکذا در سایر ایام، بعض از صلوات موظفه است، صلواتی که وارد شده است، آنها بعد از صلاة عشاء خوانده میشود. میگوید: اگر مکلف اراده کند بعد از صلاةعشاء آن صلوات را اتیان کند اولی این است که صلاة وتیره را تأخیر بیندازد و بعد از آن صلوات، را اتیان کند.
نظر بعض مبنی بر نبودن وتیره نافله عشاء
در اینجا در چند مقام باید بحث کنیم: یکی این است که بعضی گفتهاند:صلاة وتیره اصلاً نافله عشاء نیست؛ بدل صلاة وتری است که بعد از صلاة شب خوانده میشود. عشاء نافلهای ندارد، و لذا کسی که آن وتر را اتیان میکند، و تیره را ترک میکند. مثل رسول الله صلیالله علیه وآله که در بعض روایات داشت که وتیره را نمیخواند و بعد میخوابید.
اولاً این وتیره کما ذکرنا سابقاً نافله عشاء است، عرض کردیم نافله بودن برای عشاء منافاتی هم ندارد که اگر کسی صلاة وتر را نخواند،این نافله عشاء را بخواند، ثواب او را هم خداوند متعال به این شخص بدهد. چرا نافله میشود؟ در صحیحه زراره این جور بود: «منها» یعنی از صلوات نوافل که امام علیهالسلام حساب میکرد، فرمود: »منها رکعتان بعد العتمة یقومان مقام رکعة» قائم مقام دور رکعت میشد، یعنی «یصلّی جلوساً یقومان مقام رکعة»، در صحیحه فضیل بن یسار[۱۰] این طور بود «عن علی بن ابراهیم عن ابیه، عن ابن ابی عمیر عن عمر بن اذینه، عن فضیل بن یسار قال: سمعت أباعبدالله علیهالسلام یقول (فی حدیث)…» تا این که میرسد به این که «و الفریضة و النافلة إحدی و خمسون رکعةً، منها و رکعتان بعد العتمة» از آن نوافل رکعتان است «بعد العتمة جالساً تعدّ برکعة مکان الوتر» گفتیم: این مکان الوتر حساب میشود، معنایش این است که اگر کسی موفق نشد، این جای او را پر می کند، نوافل که همان نوافل فی اللیل و النهار است که فرایض با نوافلش ۵۱ رکعت است، از این ۵۱ رکعت، دو رکعت صلاة وتیره، است. بدان جهت این صلاةنافله است امّا این که بعد از صلاة عشاء خوانده میشود، این صحیح است و در روایت دیگری بعد عشاء خوانده می شود. انّما الکلام این است که بعد خوانده می شود، نباید فصل معتدّ به بین این نافله و صلاة عشاء واقع شود، صلاة عشاء را در آخر وقت بخواند عیب ندارد. اگر وقت باقی است نافله را هم بخواند.
عدم جواز فصل معتدّ به بین عشاء و وتیره
امّا صلاة عشاء را بخواند و بعد از دو ساعت نافلهاش را بخواند این مشروع است یا نه؟ صاحب جواهر (قده) فرموده است: باید فصل معتدّ به نشود. تا صدق کند که بعد العتمه خوانده میشود، یعنی فصل معتد به نشود.
این فرمایش درست نیست. چرا؟ چون بعد العتمة در مقابل قبل العتمة است، یکی نوافلی است که قبل الفریضة خوانده میشود، مثل نافله ظهر و عصر، و یک نافلهای است که بعد خوانده میشود این رکعتان بعد العتمة یعنی این نافله بعد از عتمه خوانده میشود نه قبلش. بدان جهت عتمه را بخواند، بخوابد سه ساعت دیگر از خواب بلند بشود، نصف شب نشده وضوء بگیرد و نافله وتیره را بخواند، بعد العتمه صدق میکند، بعد العشاء خوانده است، قبل نخوانده است. این بعد در مقابل قبل است.
بعد به معنای فاصله دادن نیست. بعد دوتا معنا دارد: یک بعد این است که فاصله ندهد. بعد از این بخواند، یعنی فاصله زمانی آن قدر نباشد، بعد بخواند. یک بعد در مقابل قبل است که قبل نباشد. بعد در این روایات در مقابل قبل است، این نافله مثل نافله ظهر و عصر نیست. بدان جهت بعد از سه ساعت هم بخواند، قبل نخوانده است نافله را بعد العتمة خوانده است. لذا این فرمایش صاحب جواهر (قده) قابل مساعدت نیست.
و الحمد لله ربّ العالمین.
————————————————————-
[۱]ـ عروه ج۱، ص۵۲۴، مسأله۴٫
[۲]ـ جیل به معنای: نسل.
[۳]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب اعداد الفرائض، باب ۲۴، ح۱٫
[۴]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب ۲۴، ح۲٫
[۵] ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب اعداد الفرائض، باب ۳۳، ح۱٫
[۶]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب ۳۵، ح۳٫
[۷]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب ۳۵، ح۷٫
[۸] ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب ۳۵، ح۱۱٫
[۹] ـ عروه ج۱، ص۵۲۴، مسأله۵٫
[۱۰]ـ وسائل الشیعةج۳، ابواب اعداد الفرائش و نوافلها، باب۱۳، ح۲٫