دروس خارج فقه / صلاة / درس ۶۴: شرط اول عدول، باقی بودن محل محلّ عدول

در روایات وارد شده است که اگر مکلّفِ غافل به اتیان نماز لاحق کرده، در اثنا متذکر شده که نماز سابق را نخوانده‌ام، به نماز سابق عدول می‌کند، و به قصد اتمامِ نماز سابق آن را تمام می‌کند. یک شرط را متعرض شدیم که باید هنگام عدول، محل باقی باشد، مثل صلاة الظهرین و در نماز مغرب و عشاء هم قبل از دخول در رکعت رابعه عشاء، متذکر بشود که نماز مغرب را نخوانده است، یعدل الی المغرب.

این معنا مستفاد است از روایاتی که عمده‌‌ای آن روایات، صحیحه زراره[۱] است. اگر انسان نماز اداء می‌خواند، یادش افتاد که نماز قضاء دارد، می‌تواند از اداء به قضاء عدول کند، دو فقره از این صحیحه زراره مورد حاجت است: «محمدبن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن أبیه» این یک سند «و عن محمد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان» دو سند، «جمیعاً، عن حماد بن عیسی، عن حریز، عن زرارة، عن أبی جعفر‌علیه‌السلام» در آنجا دارد: «و قال:» یعنی امام أبی جعفر‌علیه‌السلام در ادامه روایت دارد که: «… اذا نسیت الظهر حتی صلّیت العصر» اگر نماز ظهر یادت رفت و نماز عصر را خواندی« فذکرتها و أنت فی الصلاة» نماز ظهر را اثنای متذکر شدی «أو بعد فراغک» یا بعد از فراغ یادت آمد که نماز ظهر را نخواند «فانوها الاولی» نمازعصر را که خواندی، نیّت کن که آن، نماز ظهر باشد« ثمّ صلّ العصر» بعد از آن عصر راهم بخوان! این که فرمود: در اثناء عدول کن و نماز عصر را بعد از این ظهر بخوان، این مفتیٰ به عند المشهور است، و امّا اگر بعد از فراغ یادت آمد که نماز ظهر را نخواندی، مشهور ملتزم هستند بر اینکه نماز ظهر بعد اتیان می‌شود، و آن نماز نماز عصر است، و بالعدول بعد الفراغ، منقلب نمی‌شود.

نظر صاحب عروه در تذکر بعد از فراغ از نماز

لکن صاحب عروه فتوا می‌دهد به این که اگر بعد از فراغ متذکر بشود که نماز ظهر را نخوانده است، نماز ظهر حساب می‌شود، نماز عصر را دوباره می‌خواند، تعلیل هم داردع «فانماهی أربع مکان الاربع» همین چهار رکعتی که تمام کرده است، ظهر حساب می‌شود. بعد هم دارد: «و ان ذکرت، أنّک لم تصلّ الاولی» نماز اوّلی را نخواندی «و أنت فی صلاة العصر» در نماز عصر هستی «و قد صلّیت منها رکعتین» و یا بیشتر «فانوها الاولی» قصد کن که نماز ظهر است «ثمّ صلّ الرکعتین الباقیتین» بنابر این از نماز ظهر دو رکعت باقی مانده است آن را بخوان «و قمّ فصلّ العصر» و بعد از نماز عصر را بخوان.

عدم صحّت عدول به مغرب بعد از فراغ از نماز عشاء

و اما نسبت به نماز مغرب، اگر نماز عشاء را تمام کرد یا محل عدول باقی نماند، نمی تواند نیت کند که نماز مغرب است. در نماز ظهر و عصر در اثناء و بعد از فراغ می‌شود، اما در مغرب و عشاء بعد از فراغ از عشاء نمی‌شود عدول به مغرب کرد، چون عشاء چهار رکعت است و مغرب سه رکعت است. می‌گویند: «فان کنت قد صلیّت العشاء الآخرة» اگر نماز عشاء را خواندی «و نسیت المغرب»، مغرب یادت رفت، «فقم فصلّ المغرب» عشاء تمام شده وصحیح است، مغرب را بخوان «و ان کنت ذکرتها و قد صلیّت من العشاء الآخرة رکعتین أو قمت فی الثالثة» که در وسط نماز است و نماز تمام نشده است، «فانوها المغرب» نماز عشاء را به مغرب نیت کن « ثمّ سلّم» سلام بده «ثم قم» بعد بلند شو «فصلّ العشاء الآخرة عشاء راهم بخوان.

صحت عدول بعد از فراغ در ظهرین

در رویات حلبی[۲] هم دلالت به این دارد: «و باسناده» الشیخ « عن الحسین بن سعید، عن ابن سنان، عن ابن مسکان، عن الحلبی» این که در بعضی از عبارات تعبیر به صحیحه کرده‌اند، این درست نیست. این ابن سنان که حسین بن سعید از او نقل می‌کند و خودش از ابن مسکان نقل می‌کند، این محمد بن سنان است. لذا روایت از حیث سند ضعیف است و مضمر هم هست. «قال:‌سألته»‌ سؤال کردم « عن رجل نسی أن یصلّی الاولی حتی صلّی العصر» تا این که عصر را تمام کرد« قال: فایجعل صلاته التی صلّی الاولی ثم لیستأنف العصر» بعد از آن نماز عصر را استیناف می کند، یعنی عدول بعد از فراغ هم در ظهرین عیبی ندارد. ضعف این روایت من حیث السند است.

وقتی محل عدول باقی مانده باشد و انسان در اثناء متذکر بشود، عدول درست است و منصوص هم هست. اما اگر محل عدول گذشت و در رکوع رابعه عشاء‌متذکر شد که مغرب را نخوانده است، ملتزم می‌شویم که آن نماز باطل است، باید ‌آن را قطع کند، حدیث «لاتعاد» این را نمی‌گیرد، خلل ماضی را می گیرد. لذا آن نماز را قطع می‌کند.

«لاتعادة کجا اطلاق دارد؟ «لاتعاد را بعد از گذشتن می‌گوید و در صورتی که خلل عن غفلة واقع شده باشد، مثل این که در قرائت حمد را اشتباه خوانده است، در رکعت دوم یادش افتاد، «لاتعاد» می‌گیرد. چون قرائت صحیح در حمد معتبر است، در صورت التفات «لاتعاد می‌گوید: آن قرائت صحیح است. بقیه نماز هم واجد شرط وصحیح است. اما کسی که اشتباهاً بدون وضوء نماز را شروع کرد و در اثناء یادش افتاد که وضوء ندارد، اینجا جای «لاتعاد» نیست.

حدیث «لاتعاد» خلل ماضی را، بعض و کل عمل، هر دور ا می‌گیرد، یعنی خللی که از خمسه نیست واقع شده باشد. در حال تعمد و التفات، خلل می‌گیرد، یعنی خللی که از خمسه نیست واقع شده باشد. در حال تعمد والتفات، خلل است و در حال عدم التفات و عذر از آن را از خللیّت می اندازد.

شرط در جواز عدول، این بود که محل عدول باقی مانده باشد و الاّ اگر محل عدول باقی نمانده باشد، محکوم به بطلان می‌شود و نماز را باید از اول بخواند. چون اول باید مغرب را بخواند، بعد عشاء را بخواند،‌ولی در ظهرین محل عدول نمی‌گذرد، همیشه محل عدول هست تا مادامی که فارغ نشده است.

شرط دیگر جواز عدول، نماز در غیر وقت مختص معدول الیه

مشهور ملتزم شده‌اند بعد از ظهر که خورشید زوال پیدا کرد، ابتدا به اندازه چهار رکعت، وقت مختصّ است، اگر کسی نمازعصر را در آن وقت بخواند، ولو اشتباه هم بخواند، نمازعصرش باطل است. نه این که ترتیب را رعایت نکرده است، بلکه به این جهت که تخلّف از وقت پیدا کرده است، تخلف وقت در حدیث «لاتعاد» درمستثنی است، لذا نماز عصر محکوم به بطلان است. مشهور وقت اختصاصی به این معنا راملتزم هستند که چهار رکعت به غروب مانده، وقت اختصاصی نماز عصر است، اگر کسی اشتباهاً هم نمازظهر را در آن وقت بخواند، نماز ظهر اداء‌نمی‌شود، اگر قضاء کند، عیبی ندارد. چرا؟ چون وقت مختصّ است. کسانی که این مسلک را ملتزم هستند، شرط کرده‌اند آن نمازی که از آن عدول می‌شود، در وقت مختص معدول الیه واقع نشود. یعنی اگر شخصی در اوّل زوال اشتباهاً نماز عصر را شروع کرد و نمی داند که اوّل زوال است، بعد در اثنا متوجه شد که آن وقتی که ظهررا می‌خواند، ظهر نشده بود، باید عدول کند. می‌گویند: این عدول نمی‌شود این نماز عصر باطل است. چرا؟ چون عدول در جایی جایز است که بطلان نمازی که انسان مشغول به آن است، فقط از ناحیه ترتیب خلل داشته باشد، و امّا اگر از ناحیه دیگر هم خلل داشته باشد، آنجا محل عدول نیست. نمازعصری که در اول وقت شروع کرده، از ناحیه وقت خلل دارد لذا فائده‌ای ندارد. لذا مشهور می‌گویند: اگر نماز عصر راخواند و تمام کرد، بعد به او گفتند: چرا می‌روی؟ گفت: من ظهر وعصر را باهم خواندم، می‌گویند: آن وقت که ظهر را خواندی وقت نشده بود و در نزد مشهور باطل است. می‌گویندک چون نماز ظهر قبل از وقت بوده باطل بوده است، نماز عصر هم با طل است، چون در وقت مختص ظهر بوده است.

لکن صاحب عروه و دیگران این وقت مختص را قائل نیستند کما این که سابقاً بیان کردیم فقط ترتیب معتبر است، چون امام‌علیه‌السلام در معتبره عبید بن زرارة[۳] فرمود: «اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر والعصر جمیعاً الا انّ هذه قبل هذه، ثمّ انت فی وقت منهما جمیعاً حتی تغیب الشمس» وقت مختص فقط برای رعایت ترتیب است. وقتی که انسان خیال می‌کند ظهر را خوانده، ترتیب معتبر نیست، عذری دارد. عصر را در وقتش خوانده است. در اثناء متذکر شد که هظر را نخوانده « یعدل الی الظهر» اشکال ندارد. چون نماز عصرش از غیر ناحیه ترتیب واجد شرط است، چون وقت نماز عصر هم هست.

اتیان نمازعصر در اول وقتش در جایی که صلاتین را نخوانده باشد، جایز نیست. اگر در مانحن فیه متلفت نبود که نماز قبلی را نخوانده، نماز عصر را ابتدا خوانده می‌تواند عدول کند. لذا صاحب عروه می‌گوید: این که مشهور گفته اند: در عدول شرط ثانی این است که نمازی که انسان از آن عدول می‌کند به سابقه، نبایددروقت مختص باشد. اگر وقت مختص باشد محل عدول نیست. یعنی از آن هم نمی‌شود عدول کرد. چرا؟ چون این نماز از ناحیه وقت فاسد است. می‌فرماید ما اینها را که مشهور گفته‌اند، قبول نداریم. وقت اختصاصی معنایش فقط رعایت ترتیب است و در صورتی که مکلّف ملتفت ا ست که نماز ظهر را نخوانده، باید ترتیب را رعاریت کند، یعنی عصر را بعد از ظهر بخواند، امّا در مواردی که ملتفت نیست، وقت نماز عصر است، عدول می‌کند.

لذا می‌گوید: فرقی نیست بنابر آنچه ما ذکر کردیم، بین این که نماز ثانی در وقت مشترک و یا در وقت مختص به آن معنایی که گفتیم، واقع بشود.

کلام محقق(ره) در عدول در اثنای نماز

محقق(صاحب الشرایع) از کسانی است که قائل به وقت مختصّ عند المشهور است، ایشان تفصیل داده است: ا گر انسان دروقت مختص، نماز عصر را بخواند، و بعد از نماز متذکر بشود نماز ظهر را نخوانده است، نماز عصرش هم باطل است. و امّا ا گر در اثناء این نماز عصری که در وقت مختص خوانده است متذکر بشود که نماز عصر را نخوانده است عدول می‌کند به نماز ظهر و نماز ظهرش صحیح است. خلاف حرف مشهور که می‌گفت: عدول شرط ثانی دارد که باید در وقت مختص نباشد، این شرط را محقق حذف کرده است،‌ فرموده است: حتی اگر در وقت مختص عدول کرد نمازش صحیح است، و امّا اگر در وقت مختص نماز لاحقه را خواند، بعد از نماز لاحقه فارغ شود، متذکر شد که سابقا را نخوانده است، لاحقه هم باطل است. باید هم سابقه را وهم لاحقه را اتیان کند.

حق این است که ایشان فرموده است. اگر در وقت مختص به معنی المشهور، در اثناء متذکر بشود، عدول عیبی ندارد. شما چرا می‌گویید نماز ی را که الان از آن عدول می‌کند، از غیر ناحیه ترتیب صحیح بشود؟ این شرط به این جهت است که اگر عدول کند، شرط ندارد. مثلاً فرض کنید کسی بدون وضو نماز عصر خوانده در اثناء متذکر شده است که ظهر را نخوانده است، اگر عدول به ظهر بکند، مگر ظهر صحیح می‌شود؟ ظهر هم باطل می‌شود، جای عدول نیست. اینکه گفته‌اند: نماز عصر از غیر ناحیه ترتیب صحیح بشود، به جهت این که اگر عدول کند، صلاة سابقی هم شرط ندارد، بدانجهت محکوم به بطلان می‌شود.

اگر فرض کردیم باعدول نماز سابقی شرط پیدا می‌کند، وقتی در وقت مختص است، در اثناء متذکر شدیم که ظهر را نخوانده‌ایم وقتی که بنا گذاشتیم که این ظهر است، ظهر در وقت مختص خودش است.

این که فلسفه‌ نیست، امر تکوینی نیست که بگویید «الشیء لاینقلب عن ماهو علیه» اینجا امر اعتباری است. مثل عقد فضولی، وقتی که مالک از وقت شراء اجازه کرد، اعتبار می‌شود که مبیع ملک مشتری بود، اینجا هم شخصی که بناء گذاشت‌ نمازِ ظهر بود، آن نماز ظهر می‌شود، د روقتش هم هست، فاقد شرط نیست. این که گفته‌اند: نماز دومی باید از سایر جهات صحیح بشود، در آن مثال دومی که در اثناء ملتفت که در نماز عصر مکشوف العورة است، ظهر راهم نخوانده است، عدول به ظهر بکند، فایده‌ای ندارد. چون در اثناء نماز ظهر هم مکشوف العورة می‌شود، محکوم به بطلان است، و امّا در جایی که به عدول نماز سابقی شرط صحّت پیدا کند، وقتی که ما بنابر این گذاشتیم که نماز اولی، ظهر بشود، در وقت خودش واقع شده است. بدانجهت در صحیحه‌ای زراره[۴]، امام‌علیه‌السلام فرمود: «و ان نسیت الظهر حتی صلّیت العصر» حتی در وقت مختص «فذکرتها و ا نت فی الصلاة أو بعد فراغک فانوها الاولی» اولی را نیت کن، منتهی بعد از فراع را صاحب عروه می‌گوید، مشهور به این عمل نکرده‌اند.

صاحب جواهر(ره) فرموده است: این که علماء به این صحیحه زراره عمل کرده‌اند، با توجه به اعراض از این قید «أوبعد فراغک» در صحیحه است، مشهور که به این صحیحه عمل کرده‌اند، چون مدرک مهم در جواز عدول از ادا به قضا، از ادا به ادا، این صحیحه است، این که فقهاء به این فتوا داده‌اند، از اول تا آخر، غیر این جمله، معلوم می‌شود که این جمله معرض عنها است، این باعث وهن می‌شود، یا این قید در آن اشتباهی شده است، و یاتقیّةً ذکر شده است، و یا این که به جهت اُخری بوده است، ایشان ادعا کرده است که این قید از اعتبار می‌افتد. چه این تذکر در وقت مختص و چه در وقت مشترک بشود.

طبق روایت مضمره[۵] هم فرق نمی‌کند. وقتی انسان نماز ثانیه را خواند، بعد متذکر شد که اولی رانخوانده است، «سألته عن رجلٍ نسی ان یصلّی الاولی حتی صلّی العصر، قال: فلیجعل صلاته التی صلّی الاولی» و لو نماز دومی را در وقت مختص خوانده است، آن را نماز اولی قرار بدهد. اگر کسی به آن جمله هم عمل کرد، فرقی نمی‌کند وقت مختص باشد و یا وقت مشترک. ا گر کسی ملتزم به وقت اختصاصی مشهور شده، مثل صاحب شرایع بایدتفصیل بدهد، عدول در اثناء بشود، این صحیح است. چون نماز ظهر در وقتش واقع شده است. عدول بعد از فراغ هم جایز است و به این قید هم در این صحیحه عمل کردیم، باز هم عدول صحیح است، نماز ظهر در وقتش واقع شده است، عصر را اتیان می‌کند. چرا؟ چون بعد از نماز عصر عدول کرد که نماز من از اوّل تا آخر نماز ظهر باشد، آن نماز، ظهر می‌شود، و در وقتش هم واقع شده و صحیح می‌شود، بعد نماز عصر را می خواند. اگر به این قید عمل نشد که مشهور و محقق هم عمل نکرده‌اند، می‌گوید: اگر بعد از فراغ شد نمازش باطل است، باید ظهر وعصر را دوباره بخواند.

ولکن در مقابل ا ین روایات، روایت دیگری است که با اینها جور نمی‌آید. روایت[۶] چنین است: «و باسناده عن ابن مسکان، عن الحسن بن زیاد الصیقل، قال: سألت أباعبدالله‌علیه‌السلام عن رجل نسی الاولی حتی صلّی رکعتین من العصر» نماز ظهر یادش نبود، دو رکعت از نمازش عصر را خوانده است «قال: فلیجعلها الاولی» اورا اولی را قرار بدهد، «و لیستأنف العصر» عصر را اعاده کند،‌اینجا اشکال ندارد «قلت: فانه نسی المغرب» نماز مغرب یادش رفت رفت «حتی صلی رکعتین من العشاء» تا دو رکعت از عشاء را خواند «ثم ذکر» سپس یادش افتاد که مغرب را نخوانده «قال: فلیتمّ صلاته» آن نماز را به همان قصد نماز عشاء تمام کند «ثم لیقض بعد المغرب» بعد از این که تمام کرد، نماز مغرب را قضاء می‌کند. این روایت، عدول را منکر شد، فرمود: این نمازی که بعضش با غفلت و بعضش هم با التفات، واقع شده است برای عشاء صحیح است و اشکالی ندارد. این با آن صحیحه منافات دارد، از امام سؤال کرد «قال: قلت له» حسن بن زیاد الصیقل می‌گوید: عرض کردم به ایشان: «جعلت فداک قلت حین نسی الظهر ثم ذکر و هو فی العصر یجعلها الاولی» شما آنجا گفتید که این را نماز ظهر قصدمی‌کند «ثم‌ یستأنف» بعد از آن عصر را دوباره می‌خواند، گفتید: نماز عشاء را اتمام می‌کند «و قلت لهذا یتمّ صلاته بعد المغرب؟» نمازش را تمام می‌کند و بعد مغرب را می‌خواند، و بعد از آن که آن را عشاءً تمام کرد مغرب را می‌خواند.

گفته‌اند: این رو ایت، این جور سؤال شده است «فقال: لیس هذا مثل هذا» کأنّ امام فرموده است: این نماز مغرب و عشاء مثل نماز ظهر وعصر نیست «انّ العصر لیس بعدها صلاة» نماز عصر بعدش نمازی نیست «و العشاء بعدها صلاة» عشاء هم بعدش نماز است. مراد از اصل این تعلیل چیست، مجمل است؟ چیزی فهمیده نمی‌شود.

شیخ(ره) احتمال داده است که این عشاء در آخر وقت واقع شده است. یعنی شخصی نماز مغرب یادش رفته بود و در آخر وقت عشاء که چهار رکعت به نصف شب مانده، شروع به عشاء کرد، بعد یادش ا فتاد که مغرب را نخوانده، این بایدعشاء را بخواند، چون بعد از این برای خواندن عشاء محال نمانده است «انّ العشاء لیس بعده صلاة» یعنی بعد از این عشاء، نماز عشاء اداءً خوانده نمی‌شود. به خلاف آن که در وقت مشترک بود، عدول به ظهر می‌کند وبعد عصر را می‌خواند. این عشاء را که فرض کردیم، در وقت مختص عشاء است. آنجا بعد از عصر نماز بود، یعنی همان نماز عصر را می‌شد اداءً خواند، ولکن در مانحن فیه نماز عشاء را بعد از وقت نماز عشاء نمی توان اداءً خواندو.

«انّ العصر لیس بعدها صلاة» بعد از آن نماز عصر نیست، یعنی نماز عصرش صحیح می‌شود، چون در وقت مشترک خوانده است، از ترتیب هم غافل بوده، و بعد از آن نماز عصر نیست. ودر مانحن فیه بعد از نماز عشاء، نماز عشائی است که نمی‌شود خواند. یعنی وقتش نماز عشاء می‌گذرد.

معنایش این است که بعد از نماز عصر، نمازی خوانده نمی‌شود، چون در وقت مشترک است و نماز عصر صحیح است، ولکن در عشاء چون در وقت مختص است، بعد از آن نماز است، یعنی نماز عشاء باید بخواند، ولکن نمی‌شود خواند، چون وقتش تمام می‌شود. لکن احتیاج به این تعبیر ندارد. چون در سندش حسن بن زیادالصیقل است که ضعیف است و مقابل با روایت صحیحه نمی‌کند.

در صحیحه‌ حلبی[۷] هم هست: «قال: سألت أباعبدالله‌علیه‌السلام، عن رجل امّ قوما فی العصر» امام جماعت شد در نماز عصر «فذکر و هو یصلّی بهم» با آنها نماز می‌خواند «انه لم یکن صلّی الاولی» امام یادش آمد که ظهر نخواند، نماز عصر را شروع کرد و مردم هم شروع کردند، بعد خود امام یادش افتاد که نماز ظهر را نخوانده است «قال: فلیجعلها الاولی» او را اولی قرار بدهد «التی فاتته و یستأنف العصر» بعد عصر را دوباره می‌خواند، «وقد قضی القوم صلاتهم» ولکن نماز قوم صحیح است. چون آنها نماز ظهر را خوانده بودند، صحیح است.

این هم در نماز ظهر است. علاوه بر صحیحه زراره که درباره نماز ظهر و مغرب بود، عدول در صحیحه حلبی هم هست، و روایت حسن بن زیادبا آن صحیحه‌زراره منافات دارد، چون عدول در نماز عشاء به مغرب در صحیحه زراره بود و در این صحیحه حلبی نیست. بدان جهت روایت ضعیف است و نمی‌شود به اینها عمل کرد. پس اگر محل باقی است، رکوع رابعه را نخوانده است، می‌تواند عدول به نماز مغرب بکند، حتی در وقت مختص عند المشهور، حتی علی رأی المشهور، در اثناء عصر متذکر بشود، به نماز ظهر عدول می‌کند، و نماز ظهر صحیح می‌شود حتی عند المشهور، لاطلاق هذه الروایات که این را مقیّد به وقت مختص نکرده بود، علی القاعده هم صحیح است. چون گفتیم: در وقت مختص ظهر است و عصر واقع نمی‌شود.

—————————————————————————-
[۱]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۶۳، ح۱٫
[۲]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۶۳، ح۴٫
[۳]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۴،ح۵٫
[۴]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۶۳،ح۱٫
[۵]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۴،ح۴٫
[۶]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۶۳،ح۵٫
[۷]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۶۳، ح۳٫