دروس خارج فقه / صلاة / درس ۵۳: انتهاء نماز صبح؛ ظهور حمره یا طلوع شمس
در انتهاء وقت نماز فجر دو قول هست: یکی این که: «من طلوع الفجر الی طلوع الحمرة فی الافق الشرقی» وقت اختیاری نماز صبح است. و اما بعد از آن الی طلوع الشمس، که قَرْن یا حاجب قرص پیدا شود، وقت اضطراری است. ومراد این جماعت این است که الی ظهور الحمرة می تواند نماز صبح را اتیان کند، اما تأخیر عمدی به بعد از ظهور سرخی معصیت است، ولی نمازش اداء وصحیح است. در مقابل این، قول مشهور است، که وقت نماز صبح من طلوع الفجر الی طلوع الشمس است. یعنی تاوقتی که شیئ از قَرْن وحاجب قرص در افق پیدا شود، وقت نماز صبح است. صاحب عروه (رحمه الله) هم این قول را طبق فتوای مشهور اختیار کرده. عرض کردیم منشأ قولین هم استظهار از روایات است. مبدأ وجوب نماز صبح را خداوند متعال، (قرآن الفجر)[۱] ذکر فرموده، ودر صحیحه تفسیر شده به عند طلوع الفجر، ببینیم مستفاد از اخبار چیست؟
روایت موسی بن بکر در وقت نماز صبح، دلیل قول مشهور
اخباری که قول مشهور از آنها استفاده می شود، یکی معتبره موسی بن بکر[۲] است «وباسناده» به اسناد شیخ طوسی(قدس سره) « عن احمد بن محمد بن عیسی، عن عبدالله بن المغیرة» این عبدالله بن مغیره را از اصحاب اجماع شمرده اند، از اصحاب امام موسی بن جعفر علیهما السلام وامام رضا علیه السلام است. نقل می از «موسی بن بکر عن زرارة، عن ابی جعفر علیه السلام قال: وقت صلاة الغداة مابین طلوع الفجر الی طلوع الشمس» عرض کردیم، اگر خطابی متضمن بیان وقت وقبله وغیر ذلک باشد وقرینه ای هم در خطاب نباشد، ظاهرش این است که وقت اختیاری را بیان کند واین وقت اضطراری است که احتیاج به تقیید دارد مثل «من ادرک من الوقت رکعة فقد ادرکها» کسی که ازوقت اختیاری یک رکعت درک کرد، این درک در وقت است. ظاهر نماز صبحی که خداوند متعال مشروع کرده است، (قرآن الفجر) است که از طلوع فجر است تا طلوع شمس، ظاهرش این است، وخطاب، خطاب اختیاری است. اگر بنا بود اضطراری باشد باید قرینه داشته باشد، مثلاً «وقت طلوع الفجر الی طلوع الشمس الا انه لایجوز للمکلف تأخیرها الی ما بعد الحمرة» بایدلایجوز یا یعصی المکلّف، یک قرینه ای داشته باشد. لذا در مانحن فیه ظاهرش همان قول مشهور است.
حمل بر وقت اختیاری، در خطاب بدون قید در باره وقت صلات
فرق است بین وقت اضطراری و وقت فضیلت وغیر وقت فضیلت. شارع ـ یعنی خداوند متعال یا نبی اکرم صلی الله علیه وآله یا امام علیه السلام ـ می تواند در یک خطاب، وقت فضیلت واجزاء را بیان کند، این عیب ومحذوری ندارد. مثل این که بفرماید: «اذا زالت الشمس وجبت الصلاتان یعنی الظهر، العصر، ثم انت فی وقت منهما الی ان تغرب الشمس» چون نماز ظهر وعصر وقت فضیلت دارد، هر دو را بیان فرموده است وجمع کرده است وقت اضطراری را. می گوییم اگر شارع بخواهد در خطابی، وقت اضطراری را بیان کند، یاوقت اختیاری واضطراری را بیان کند، باید در خطاب قرینه باشد، مثل آن استثنایی که گفتم، المکلف مثلاً اذا اخّر الصبح عن الحمرة الی طلوع الشمس والاّ اگر قرینه ای نباشد، ظاهرش وقت اختیاری است. لذا مکلف می تواند، نماز را تا قبل از طلوع شمس بخواند. اما وقت فضیلت نه، وقت فضیلت چیزی دیگری است. این یک روایت است.
ثقه ومعتبره بودن موسی بن بکر واسطی
این موسی بن بکر واسطی در سند واقع شده، ما دربحث قضاء وشهادات یک روز مفصّل در این بحث کردیم وهر کس بخواهد باید به آنجا مراجعه کند، امروز یک اشاره ای می کنم: موسی بن بکر واسطی کثیر الروایة است، روایاتی را از اجلاّ نقل کرده واجلّا از او روایاتی نقل کرده اند، مثل روایتی که در مانحن فیه از زراره نقل می کند، خصوصاً از زرارة (قدس سرّه) روایت کثیره ای دارد. روی این حرف توثیق خاصی ندارد، ولکن روی همان میزانی که گفتیم او از معاریف است، قدحی در باره اش وارد نشده است، روی این اعتبار روایتش معتبر است واشکالی ندارد.
در حجیت روایات، ثقه بودن شرط است. شخصی که معروف بود اگر قدحی در ثقه بودن او نشده باشد که مثلاً روایات ضعیفه نقل می کند، ثقه می شود. حتی در کتب رجال که توثیق می کنند، نا ظر به مذهبشان نیستند. معنای توثیق، توثیق خبری است، نه مخبری، حتی نجاشی در جایی من یادم آید که در یک راوی بحث می کند می گوید: بعضی در مذهبش مناقشه کرده اند، بعد می گوید: الاّ انه ثقة علی کل حال، یعنی مذهبش هم فاسد باشد ثقة است، در راوی ثقةبودن معتبر است. اگر مذهبش امامی اثنی عشری باشد چون قدحی نرسیده است معلوم می شود که در زمان خودش حسن ظاهری داشته باشد وساتراً لعیوبه بوده است، آن حسن ظاهر کاشف می شود که عادل بوده است. واما در صورتی که مذهبش فاسد باشد، حُسن حالش کشف می کند که شخص ثقه ای بوده است، قدحی در مخبریتش نبود، لذا روایت موسی بن بکر واسطی معتبر است، وفساد مذهبش هم ثابت نیست.
نظر صاحب معجم الرجال در باره موسی بن بکر واسطی
بعضی خواسته اند بفرمایند، این شخص، توثیق خاصی دارد واین روایت صحیحه است، مناقشه در مذهب او درست نیست، شخص ثقه ای است، لذا تعبیر به صحیحه می شود. چه کسی این را توثیق کرده است؟ در معجم الرجال فرموده اند: که صفوان بن یحیی که از اجلاّ وشخص جلیلی هست او را توثیق کرده است. این روایت در باب ارث است، « صفوان بن یحیی عن موسی بن بکر، عن زرارة، هذا لایختلف فیه اثنان» فرموده اند که این « هذا لایختلف فیه اثنان» قول صفوان بن یحیی است، یعنی این که موسی بن بکر از زرارة نقل می کند: این جای خلاف نیست که دو نفر در این خبر خلاف کند، یعنی روایتش از زرارة روایتی است که جای مناقشه وخلاف نیست.
فرموده اند: صفوان بن یحیی با این کلامش موسی بن بکر واسطی را توثیق کرده است، پس مطلب تمام شد روایت هم صحیحه بود. لذا ایشان از مسلکی که سابقاً در موسی بن بکر داشتند که او را ضعیف می شمردند، رفع ید کرده اند، گفتند: روایتش صحیحه است. ما آنجا که بحث می کردیم، گفتیم: « هذا لایختلف فیه اثنان» قول زرارة است. چون عادت زرارة این بود بعضاً که اگر کلام یا حکمی را از او می پرسیدند، می گفت بر این که « هذا لایختلف فی اثنان عن أبی عبدالله علیه السلام وابی جعفر علیه السلام» یعنی این که نقل کردید،جای مناقشه نیست، این کلام صادر شده است از امام أبی عبدالله وامام باقر علیهما السلام، این که گفته :«هذا لایختلف فیه اثنان عن أبی عبدالله علیه السلام وعن ابی جعفر علیه السلام این قول زرارة است.
موسی بن بکر می گوید: این روایتی را که زراره نقل کرد، گفت: هذا یعنی این روایت وقولی را که نقل می کنم، جای خلاف نیست که امام باقر وامام صادق علیهما السلام فرموده اند.
اگر موسی بن بکر ما دلیلی نداشتیم که ثقه است می گوییم بلکه موسی بن بکر این را از زراره جعفر می کند، لذا گفته ایم که قول صفوان بن یحیی نیست، به روایات متعدّده استشهاد کرده ایم که اکثرش در باب ارث است، که زراره در آن روایات ولو موسی بن بکر هم راویش نباشد،گفته است: «هذا لایختلف فیه اثنان عن ابی عبدالله عن ابی جعفر علیهما السلام این قول زراره است وربطی به قول صفوان بن یحیی ندارد تا صفوان بن یحیی، موسی بن بکر را توثیق بکند. اگر کسانی که اهلش هستند مراجعه کنند این مطلب را می بینند. لذا این روایت پیش ما معتبر است، نه به جهت قول صفوان بن یحیی، بلکه از جهت این که موسی بن بکر واسطی کثیر الروایة است، نقلی وقدحی در مخبریّت او به دست ما نرسیده است. معلوم می شود ساتراً لعیوبه بود. در صورتی که فساد مذهب داشته باشد محکوم بود، بأنّه ثقة، آدم دروغگو نبود که دروغی بگوید تا در نقلش متهم بشود، لذا این روایت من حیث السند ومن حیث دلالت تمام است.
اشاره ای به وقت فضیلت نمازها
یکی دیگر از روایات که دلالت می کند بر این که نماز صبح از طلوع فجر تا طلوع شمس است، صحیحه عبدالله بن سنان است، که صاحب وسائل آن را در ابواب متعدد نقل کرده است، دوجایش را می گویم، یکی صحیحه عبدالله بن سنان [۳]است: «وباسناده» به اسناد شیخ « عن الحسن بن سعید، عن النضر» نضر بن سوید (رضوان الله علیه) است «وفضالة» دو تایی هستند، نقل می کنند «عن ابن سنان یعنی عبدالله» بن سنان، عبدالله تفسیرش را از خود صاحب وسائل است. آن ابن سنانی که از امام صادق علیه السلام نقل می کند ، عبدالله بن سنان است. محمد بن سنان از امام صادق علیه السلام روایتی ندارد، چون بعد مرتبه دارد نمی تواند نقل کند. « عن ابی عبدالله علیه السلام (فی حدیث) قال: لکلّ صلاة وقتان» هر نمازی که یکی هم نماز صبح است دو وقت دارد «اول الوقتین أفضلهما» اول از دو وقت أفضل است. افعل التفضیل است، افعل تفضیل چه چیز را اقتضامی کند؟ معنایش ین است که آن وجه تفصیل در هر دو تا در مفضّل ومفضل الیه می باشد. اگرکسی هست که اصلاً هرّ را از برّ تشخیص نمی دهد، نمی گویند که فلان عالم از او اعلم است او علم ندارد اصلاً . باید وجه تفضیل در هر دو باشد. «ولاینبغی تأخیر ذلک عمداً» سزاوار نیست که از اوّل وقتین عمداً تأخیر انداخته بشود «ولکنّه وقت من شغل او نسی او سها او نام، ولیس لأحد ان یجعل آخر الوقتین وقتاً الا من عذر او علةٍ» اگر آن صدر نبود، ممکن بود بگوییم که دو وقت است، یکی وقت اجزاء است یکی وقت اضطراری، چون فرمود: «لیس لأحد ان یجعل آخر والوقتین وقتاً الا عن عذر او علّة» ولکن چون او در صدر بود که و اوّل الوقتین افضلهما معنایش این است که حکم غیر الزامی می شود، شخص مصلّی که می خواهد با این نمازش عملی را برای آخرت پیش خداوند جلیل ببرد، سزاوار نیست که نماز را در آخرت وقت بخواند، مگر عذری داشته باشد، علتی داشته باشد.
این مثل آن حرفی است که در باب نماز عشاء گفتیم که در روایت بود، نماز عشاء را قبل از سقوط شفق نمی شود خواند « الا عن عذر» صدر قرینه می شود که ذیل حکم غیر الزامی است، واین روایت دلالت می کند که برای هر نمازی دو وقت است: اولِ وقت افضل است، واین افضل را نباید از دست داد، متفاهم عرفی این است. این دلیل مشهور است. پس معلوم می شود صحیحه عبدالله بن سنان نه این که فقط در ذیل خودش قرینه است، هر روایتی که در باب وقت صلوات وارد شده است، ومنه الصلاة الصبحکه در آن روایات ذکر شده است که وقت نماز صبح تا ظهور سرخی است ونمی شود این را مؤخر کرد مگر با عذر، تمام آن روایات امرش واضح شد.
این اول الوقتین افضلهما هم قرینه می شود بر ذیل خودش، وهم قرینه می شود برای روایاتی که در آن روایات فقط ذیل ذکر شده است، مثل صحیحه حلبی[۴] «محمد بن یعقوب، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن حماد عن الحلبی، عن ابی عبدالله علیه السلام قال: وقت الفجر حین ینشقّ الفجر» آن وقتی می شود که فجر منشقّ بشود، « الی ان یتجلّل الصبح السماء» تا آن وقتی که صبح آسمان را روشن کند. خوب آسمان را روشن کردن قبل از طلوع شمس میشود، می گوئیم: هوا روشن شد «الی ان یتجلل» یعنی روشن بشود «ولاینبغی تأخیر ذلک عمداً» این وقت فضیلت شد «ولکنه وقت لمن شغل او نسی او نام» آنهایی که وقت اضطراری واختیاری گفته اند به این روایت تمسک کرده اند، گفته اند: این روایات، معتبره زراره را که موسی بن بکر نقل می کند تقیید می کند. گفتیم: آن ظهورش در وقت اختیاری است، واینها نمی توانند قرینه بشوند. این اهتمام بر این است که وقت فضیلت فوت نشود. معنایش این نیست که اگر تأخیر کردی، عقاب داری. «افضلهما» گفت، یعنی آن هم فضیلت دارد، آن هم نماز صبح است، قرینه اول الوقتین افضلهما می گوید: عیب ندارد آن نماز هم صحیح است وتأخیرش جایز است، این مقتضایش این است.
وهکذا روایات دیگر که « وقت الفجر حین یبدو حتی یضیء» وقت فجر آن وقتی است که فجر آشکار بشود، هوا روشن بشود، این بیان وقت فضیلت را می گوید. کما این که در بیان وقت فضیلت در مغرب بود که « اذا غربت الشمس» نماز مغرب داخل می شود « الی ان ذهبت الحمرة» یعنی شفق برود. وقت فضیلتش بود، والاّ گفتیم: وقت مغرب تا نیمه شب امتداد دارد. حکم در اینها معلوم شد واشکالی از این جهت نیست.
دو سه روایت دیگر هم هست که به همین مضمون است، حکم در آنها هم، واضح می شود اشکالی بر این نیست. یعنی لاینبغی برای فقیه که تأمل کند که وقت اختیاری الی طلوع الشمس است، منتها هر نمازی دو وقت دارد یکی هم نماز صبح است، وقت فضیلت نماز صبح تا وقتی است که هوا روشن بشود. هوا وقتی که روشن شد وقت نافله صبح هم از بین رفته است. موثقه عمار بن موسی[۵] «وباسناده عن سعد بن عبدالله» شیخ به سندش از سعد بن عبدالله نقل می کند « عن احمد بن الحسن» این احمد بن الحسن برادر علی بن حسن فضال است «عن عمرو بن سعید» اینها ثقات هستند ولو فطحیّه بوده اند «عن مصدّق» بن صدقة، فطحی است وثقه است، «عن عمار بن موسی» او هم فطحی است، لکن همه ثقه هستند « عن أبی عبدالله علیه السلام فی الرجل اذا غلبته عینه» وقتی که خواب بر چشمش غلبه کرده است خوابش می آید «او عاقه امر» امری اورا عاق کرد، مثلا فرض کنید به باغش آب می دهد، باید سر آب باشد، این «عاقة امرً» چون حین طلوع فجر آب می دهد.
صاحب مدارک (قدس سره) شخص عجیبی بوده است، فقیه عجیبی بوده ولو صاحب حدائق کلمات صاحب مدارک را همیشه متعرض می شود کلماتش اهمیت دارد، وخیلی هایش درست است.
صاحب مدارک می گوید: این «عاقة امر» اطلاق دارد. اگر تأخیرش جایز نبود، الی بعد ظهر الحمره، الی بعد تجلل السماء، عاقة امرٌ، امری جلوی او را بگیرد، آن امر چه امری باشد واجب شرعی، مثل غسل کردن، چون جنب است، یانه، وجوب شرعی هم نباشد، مثل آب دادن به باغش، اطلاق دارد، وقتس که اطلاق داشت، در مثل عمل مباح که امر دینی است، لکن عرفاً عذر حساب می شود، تأخیر جایز شد معلوم می شود که وقت، وقت اختیاری است والاّ اگر وقت اضطراری بود، باید نماز را مقدم کند. می گوید:اگر من بخواهم نماز عصر بخوانم چهار رکعت به غروب شمس مانده، از آن طرف هم باغ را هم آب می دهم، اگر نه آب را رها کنم چهار رکعت می خوانم اگر بایستم سر آب یک رکعت از وقت درک می کنم، واجب است برود نمازش را اتیان کند، بگذر چند دقیقه آب بی خود جای دیگر برود. روی این حساب فرموده: اطلاق عاقه امره دلیل بر این است که این امر، امر استحبابی است. کلام ایشان درست است، ولکن ما احتیاج به اینها نداریم. «ان یصلّی المکتوبة من الفجر مابین ان یطلع الفجر الی ان تطلع الشمس» آن کسی که در حین طلوع الفجر بخواند، برای او است که «مابین ان یطلع الفجر ان تطلع الشمس» این وقت وسعت دارد، این فرموده: «وذلک فی المکتوبة خاصة» در فریضة صبح است، معنایش این است که اگر نافله باشد نافله وقتش تمام شده است، دیگر در این وقت نافله خوانده نمی شود. وقت نافله دروقت فضیلت است، وقتی که سرخی طالع نشده باشد.
تا حال وقت فضیلت مغرب معلوم شد، وقت فضیلت نماز عشاء هم معلوم شد، در وقت فضیلت نماز صبح هم صاحب عروه می گوید: از طلوع فجر است تا ظهور حمره، وقتی که سرخی قبل از طلوع شمس پیدا شد، وقت نافله تمام می شود. در کلمات اصحاب ماتبعاً للشیخ تعبیر کرده اند که آخر وقت نماز نافله صبح وقتی است که اگر نماز مکتوب را بخواند سرخی ظاهر می شود. ولکن در روایات ما غایت و وقت فضیلت تجلّل السماء قرار داده شده است، این روایات فرمود: «و وقت الفجر حین ینشق الفجر الی ان یتجلل الصبح السماء» که صبح روشن کند آسمان را، اعمّ از این که سرخی طالع بشود یا نشود، فرقی نمی کند، همین که روشن شد، وقت فضیلت تمام می شود. در روایات نافله سرخی واقع نشده است، اگر وقت فضیلت نافله مشروع بشود که همینطور است، از موثقه استفاده می شود، باید وقت روشنی بشود.
لکن به نظر ما اینها غالباً با همدیگر مساوق هستند، هوا وقتی روشن می شود که در افق هم یک تکه حمرة پیدا بشود، در افق نه در بالای سر که طرف مشرق باشد، سرخی که در افق پیدا شد، هوا روشن می شود. لذا در بعضی روایات جمع شده است مابین روشن شدن وما بین ظهور حمره، این کدام روایت است؟ صحیحه علی بن یقطین[۶] است. علی بن یقطین می دانست که نماز صبح را باید چه موقع بخواند، شک او در وقت نافله صبح بود که آن را چه موقع است؟ کما این که اکثر مردم هم همین جور هستند، در ذهنشان الان نیست که این نافله را تاکی باید خواند. « محمد بن الحسن ، باسناده عن احمد بن محمد» احمد بن عیسی، باشد یا خالد باشد عیب ندارد « عن الحسن بن علی بن یقطین، عن اخیه الحسین،» حسین وحسن که دو پسر علی بن یقطین هستند، هر دو جلیل هستند، منتها به منزلت پدر شان نمی رسند « عن أخیه الحسین» غالباً حسن برادر کوچکش از حسین نقل می کند، حسین هم از پدرشان علی بن یقطین نقل می کند «قال سألت أبی الحسن علیه السلام» سؤال کردم از امام موسی بن جعفر علیه السلام «عن رجل لایصلّی الغداة حتی یسفرّ وتظهر الحمرة» غداة یعنی نافله غداة را، نه فریضه را، سرخی ظاهر می شود سفید می شود «ولم یرکع رکعتی الفجر» نافله فجر را نخواند است، «أیرکعهما؟» آیا اینها را بخواند؟ «اویؤخر هما؟» «او یؤخرهما؟» یا آنها را بعد بخواند که قضایش هم عیب ندارد؟ «قال: یؤخر هما» تأخیر بیندازد. مراد نافله است، اگر فرض کنید فریضه باشد باید بگوید: زود بخوان. چون یاوقت اضطراری است یا اختیاری. این که می گوید: تأخیر بیندازد، دلیل بر این است که نافله را سؤال می کند. خوب معلوم می شود که نافله وقتش تمام می شود، این هم که می گوید: حتی یسفر وتظهر الحمرة اگر اینها با همدیگر اختلاف داشتند، می فرمود در سؤالش که حتی یسفر او تظهر الحمره به او عطف می کرد که این بشود یا آن بشود، می تواند بخواند یانه، این که به واو جمع گفته است، ظاهرش این است که اینها باهم متساویین هستند. لذا در مانحن فیه نماز صبح من حیث نافله هم عیب ندارد آن که در عروه فرموده است حتی تظهر الحمره ولکن آن که در روایت است تجلّل السماء است.
این اوّل الوقت أفضلهما، معنای أفضلهما چیست؟ اگر من بگویم فلان مجتهد اعلم است از آن که هیچ در نخوانده! آیا این عبارت درست است؟ در بعض موارد مثل حضرت یوسف که می گوید (ربّ السجن أحبّ الیّ مما یدعوننی)[۷] صیغة افعل تفضیل در اینجا به این معنا ست که او راهم دوست داشت، چه بسا انسان در مقام خضوع این طور می گوید، وعیبی ندارد. اما اینجا مقام خضوع وتحقیر نفس نیست. لذا در مانحن فیه جای افعل التفضیل نیست. صاحب حدائق دلیلی ذکر کرده است که این روایات در تمام صلوات وارد شده است که لیس ینبغی، همه اش حمل بر استحباب می شود، قول امام علیه السلام فی صحیحه عبدالله بن سنان، در غیر این صحیحه هم دارد واول الوقت أفضلهما. لذا در مانحن فیه شکی نیست.
وقت نماز جمعه
وقت نماز جمعه چه موقع است؟ در شرایط واحکام نماز جمعه مفصل ذکر کردیم، نتیجه اش این بود که وقت نماز جمعه وقت فضیلت نماز ظهر است. وقت ظلّ شاخص بعد از ظهر بر می گردد به اندازه مثل آن شاخص بشود، وقت فضیلت ظهر تمام می شود، وقت نماز جمعه همان است. اگر آن وقت گذشت، شخصی بخواهد نماز جمعه اتیان کند، آن نماز جمعه محکوم به فساد است. نماز جمعه یک وقت دارد، مثل سایر صلوات نیست. وقتی که آفتاب به شاخص افتاد ظلّ شاخص پیدا می شود، بعد ظل ناقص می شود تا ظهر، بعد در اصطلاح می گویند: ظهر شد، بعد، آن سایره به طرف مشرق کشیده می شود. اسم این رافیء می گویند، فیء از معنای رجوع است. یعنی آن سایه ای که یا تمام شد، در بعضی بلاد نزدیک به خط استوای اصلاً عند الظهر آن ظلّ منعدم می شود. ولکن در بلادی که دور هستند از حدّ استواء، در آنها ظل ناقص می شود، آن ظل کم می شود، وقتی که بعد شروع شد به طولانی شدن، اورا می گویند: فیء، وقتی که به اندازه مثل شاخص رسیده اگر شاخص به طولانی شدن اورا می گویند: فیء، وقتی که فیء به اندازه مثل شاخص رسید، اگر شاخص یک وجب است، سایه هم یک وجب شد، وقت نماز جمعه تمام می شود، نمازی که بعد از آن تمام اتیان می شود، متعین در ظهر است، والاّ نماز جمعه در آن وقت مجزی وکافی نیست. قبلاً این را بحث کردیم لاحاجة الی الاعادة، هر کس بخواهد به آن سابق رجوع می کند.[۸]
خلاصه ای از اوقات فضیلت نماز ها
صاحب عروه وقت فضیلت را شروع می کند، فضیلت صبح را که الان گفتیم. وقت فضیلت مغرب را هم که سابقاً گفته بودیم، وقتی است که حمره ای که در ناحیه افق مغرب ظاهر شده که اسمش شفق است، او تمام بشود، وقت فضیلتش هم می رود. واما وقت فضیلت عشاءالی نصف اللیل وقت الاجزاء است، تا ثلث اللیل وقت فضیلت است. لذا در روایت بود که رسول الله صلی الله علیه وآله فرمود: اگر بر امت من مشکل نبود، این وقت فضیلت را بعد از ثلث می انداختم. ولکن به جهت مشقت، در ثلث انداختم. این به جعل وبه تشریع رسول الله صلی الله علیه وآله بود که بیان کردم.
کلام در وقت فضیلت ظهر است، گفتیم: مثل است، و وقت فضیلت عصر می فرماید: مثلین است که همان فیء که به طرف مشرق بر می گردد، اگر به اندازه دو برابر شاخص برسد. مثلا اگر شاخص ده سانتی متر است ، فیء آن به بیست سانتی متر برسد، این وقت مشهور بین اصحابنا است. لکن بعضی گفته اند که وقت فضیلت ظهر هنگام تمام می شود که فیء آن، باید آن ظلّ قبلی که ناقص شده است، به ضمیمه آن، به مقدار مثل شاخص بشود. یا برای نماز عصر به ضمیمه آن مقدار مثلی شاخص بشود. بعضی هم این جور گفته اند. تا ببینیم چه می شود؟ ان شاء الله.
———————————————————————
[۱]ـ اسراء/۷۸
[۲] ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۲۶،ح۶
[۳]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۳،ح۴٫
[۴]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۲۶،ح۱٫
[۵] ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۲۶،ح۷٫
[۶]ـ وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۵۱،ح۱٫
[۷] ـ یوسف/۳۳
[۸]ـ همین کتاب، صفحات ۱۶۲،۱۷۵،۱۷۶،و۱۸۶ تاص۲۰۵٫