دروس خارج فقه / صلاة / درس ۵۲: چگونگی اتیان نماز مغرب وعشاء قبل از طلوع فجر

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۵۲: چگونگی اتیان نماز مغرب وعشاء قبل از طلوع فجر

دروقت نماز مغرب وعشاء امر مهمّی باقی مانده است، گرچه این امر را صاحب عروه در مسایل آتیه متعرض می شود، ما در این جا ذکر می کنیم. اگر ما ملتزم شدیم که وقت اضطراری نماز مغرب وعشاء بعد از نیمه شب تا طلوع فجر است، اعم از این که بگوییم:‌این وقت اضطراری مختص است به مضطرّ، یا مثل صاحب عروه بگوییم: نه، مختار هم اگر تأخیر بیندازد ولو معصیت کرده، ولکن نماز مغرب وعشای او تا طلوع فجر صحیح است.

آن امر مهم این است که مکلّف آن وقتی که می تواند نماز مغرب وعشاء را قبل از طلوع فجر بخواند که اقلاً به مقدار هفت رکعت باقی مانده باشد. یعنی بتواند اوّل نماز مغرب بعد نماز عشایش را بخواند، واما اگر کمتر از هفت رکعت باقی ماند، باید نماز عشاء را بخواند، این دو صحیحه که قبلا گفتیم، وحتی آن که در حایض وارد شده بود مقتضای مدلولشان این است که اگر به مقدار هفت رکعت اقلاً به طلوع فجر باقی مانده، هر دو را می خواند، واگر به مقدار چهار رکعت باقی ماند، شش رکعت ماند، پنج رکعت ماند، باید نماز عشاء را شروع کند.

انصراف حکم به اختیاری

وجه مسأله در این است که مایک وقت اضطراری داریم که «من ادرک من الصلاة رکعةً فقد ادرکها» اگر یک رکعت خواند باشد نمازش ادائی می شود. لذا ممکن است کسی بگوید: وقتی چهار رکعت به طلوع فجر باقی مانده مغرب را می خواند، یک رکعت هم از نماز غشاء را در وقت درک کند، می شود من ادرک رکعة، چرا می گویید: باید هفت رکعت اقلا باقی مانده باشد؟ سرّش آن قاعده ای است که: اگر عنوانی موضوع حکم بشود که آن عنوان دو فرد دارد: یک فرد اختیاری ویک فرد اضطراری خطابی که آن عنوان در آن موضوع حکم است، منصرف است به فرد اختیاری، مثلا اگر درخطابات شرعیه وارد بشود «المتخلّی لایستقبل القبلة ولایستدبرها» دو قبله داریم: یک قبله اختیاری که باید به آن طرف کعبه نماز خوانده بشود، یک قبله اضطراری که بین المشرق والمغرب است که هنگام عدم امکان تحصیل علم به قبله اصلی، باید نماز به طرف بین المشرق والمغرب است که هنگام امکان تحصیل علم به قبله اصلی، باید نماز به طرف بین المشرق والمغرب خوانده بشود وصحیح است. لذا اگر انسان عند التخلی به طرف قبله اضطراری بنشیند، گفتیم: عیب ندارد، حتی در خانه اش توالتی درست کند که به طرف قبله اضطراری است، مانعی ندارد. اما به طرف قبله اختیاری نمی شود درست کرد وتخلّی کرد. چرا؟ چون این که می گوید: «لاتستقبل القبلة ولاتستدبرها» ظهورش در قبله اختیاری است. وقت هم همینجور است، اینکه امام علیه السلام در روایات فرموده است: «من ادرک رکعه من الغداة» که گفتیم غداة من باب مثال است کما سیأتی «من ادرک رکعة من الصلاة فی وقتها فقد ادرکها» صلاتش ادائی می شود، این ظهور دروقت اختیاری دارد، یعنی یک رکعت را در وقت اختیاری درک کند. کسی که بعد از نیمه شب نماز می خواند، این وقت وقت اضطراری است، چه مضطر بالاصالة باشد، چه بگوییم که مطلق المضطر ولی مختار باشد.

لذا اگر چهار رکعت به طلوع فجر باقی مانده، انسان اول مغرب را بخواند، بعد عشاء را بخواند «ادرکت من وقت العشاء رکعة» این یک رکعت در وقت اضطراری است، فایده ندارد، نماز محکوم به بطلان است. لذا در مانحن فیه اگر به اندازه هفت رکعت از نماز باقی مانده، می تواند مغرب بخواند وعشاء را هم پشت سرش بخواند. چون شارع فرموده «الاّ ان هذه قبل هذه»، خود این صحیحه فرمود: «ان استیقظ فی وقت لایخاف فوتهما یصلّیهما کلتیهما» خود این روایات دلالت می کرد، واما وقتی که نوبت برسد به آن موردی که خوف فوت احدهما را دارد آن وقتی است که هفت رکعت باقی نماند، چه شش رکعت بماند وچه پنج رکعت وچه چهار رکعت «فلیبدء بالعشاء الاخرة باید نماز عشاء را بخواند. این بر خلاف این است که انسان به مقدار چهار رکعت مانده به نیمه شب ، نه نماز مغرب خوانده ونه نماز عشاء خوانده، اینجا ملتزم می شویم که اول باید مغرب را بخواند، سپس عشاء را بخواند. چون در مانحن فیه آن اطلاقی که می گفت: «الا انّ هذه قبل هذه» بعد از این که من می توانیم بعد از نماز مغرب یک رکعت از وقت اختیاری نماز عشاء را درک کنم، مقتضای «من ادرک من الوقت رکعه فقد ادرکها» این است که صلاتش اداء است. اگر اصلاً نماز مغرب را هم در آن نماز چهار رکعت نخواند، یک رکعت مانده بخواهد نماز بخواند باید نماز عشاء را بخواند. چرا؟ چون وقت مغرب فوت شده است. «من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرکها» می گوید: نماز عشاء بخواند، لذا در مانحن فیه اگر به انتصاف اللیل به مقدار چهار رکعت باقی مانده است، اول مغرب را بخواند چون «الاّ ان هذه قبل هذه» اطلاقش این است که این وقت باید مغرب جلوتر خوانده بشود. آن وقت مختص را که می گفتند او را که ما ملتزم نشدیم «الان أنّ هذه قبل هذه» وقتی که اینجور نماز مغرب را خواند، نماز عشایش هم اداء است. چون «ادرک من العشاء رکعة فی وقتها» من ادرک جایش اینجا است.

این شخص که اول سه رکعت مغرب را می خواند، بعد عشاء را می خواند، در صورتی است که مرسله داود بن ابی فرقد را بگوییم ضعیف است او حجیتی ندارد، چون در آن وارد شده بود که اگر به مقدار چهار رکعت به نیمه شب باقی ماند، نماز مغرب فوت شده، باید نماز عشاء را بخواند. اگرکسی آن روایت را معتبر وحجت بداند، وملتزم به وقت اختصاصی بشود، آن چهار رکعت مانده به نیمه شب وقت عشاء است. مغرب را بخواند جایز نیست. اگر به عنوان اداء بخواند محکوم به بطلان است، نماز مغرب قضاء شده وباید نماز عشاء را بخواند.

مقتضای احتیاط

اگر کسی بگوید: من متوجه نشدم، آن قدر هم علمیّتی ندارم، در این مسأله که چهار رکعت به نیمه شب باقی مانده، می خواهیم احتیاط کنم، کاری کنم که نماز قطعاً صحیح بشود. چکار کنم؟ در بعض عبارات دارد که احتیاطاً نماز عشاء را بخواند بعد نماز مغرب را بخواند ونماز عشاء را اعاده کند. چرا؟ چون ممکن است آنجا که من ادرک می گفت: چهار رکعت است، مغرب را بخوان بعد عشاء را بخواند که یک رکعت از عشاء را درک کنی، «الا ان هذه قبل هذه» هم می گفت که باید عشاء خوانده بشود. چون احتمال می دهد که نماز عشایش باطل شده است چون اوّل، مغرب را اتیان نکرده است، لذا نماز عشاء را اعاده می کند.

عرض می کنم در مانحن فیه اگر کسی بخواهد احتیاط کند، نماز مغرب را اول بخواند. بعد نماز عشاء را بخواند، بعد نماز عشاء را اتیان کرد نماز مغرب را اعاده کند. چرا؟ چون نماز عشایی که خوانده است بعد از مغرب در آن یک رکعت، قطعاً صحیح است، احتیاط به اعاده ندارد. برای این که انسان اگر نماز عشاء را نخواند تا به اندازه یک رکعت مانده گفت: خدا شیطان را لعنت کند، نماز عمود الدین است، اول ما یحاسب بها العبد است، بخوانم، باید نماز عشاء را شروع کند. چون من ادرک اورا می گیرد« من ادرک من الصلاة رکعة فقد ادرکها» نماز عشایش، نماز عشای ادائی است، منتها چون مغرب را در وقت مختص عشاء خوانده، احتمال می دهد مغرب باطل باشد لذا اعاده کند چون آن وقتِ چهار رکعت، بنابر مرسله داود بن ابی فرقد وقت مختص بود.

مرسله داود بن فرقد ـ داود بن ابی یزید که از اجلا است ـ می گفت: مغرب را که خوانده است، احتمال می دهد که باطل است، وقت مغرب فوت شده بود، چود در وقت مختصّ عشاء اتیان کرده است، احتمال می دهد باطل باشد. لذا مغرب را اعاده می کند. اگر کسی بخواهد احتیاط کند، یقین داشته باشد که نمازش اشکالی ندارد وفعل حرامی هم مرتکب نشود، اوّل مغرب را بخواند بعد عشاء را بخواند، بعد عشاء را را بخواند، چون للاضطرار عشاء را در یک رکعت مانده به نیمه شب می شود خواند،‌ این هم اضطرار دارد، حکم واقعی برایش واضح نیست، باید احتیاط کند، ناچار است که اول مغرب را بخواند. چون من ادرک می گوید: اول مغرب را بخوان بعد عشاء را بخواند. لذا در مانحن فیه وقتی که اضطرار به تأخیر دارد، مغرب را خواند ثم عشاء را خواند، ثم مغرب را اعاده کرد صلاتش صحیح می شود. اما کسانی که مثل نظر فاطر قاصر ما این است که مرسله سندش که ضعیف است ودلالتی هم ندارد، نمی شود به آن عمل کرد، چون به وقت مختص دلالتی ندارد و با آن بیانی که گفتیم، همین که مغرب را در این چهار رکعت بخواند، بعد نماز عشاء را بخواند، در آن یک رکعت مجزی می شود، احتیاط به اعاده مغرب ندارد. این کلامی بود که از سابق باقی مانده بود.

ظاهرِ دلیلی که می گوید:‌نماز را بخوان من طلوع الفجر الی طلوع الشمس یا می گوید: « اذا زالت الشمس وجبت الصلاتان الظهر والعصر الی ان تغرب» ظاهرش این است که تمام این نماز باید در این وقت واقع بشود. این که می گوید: نماز ظهر وعصر باید قبل از غروب شمس نشده باشد، یعنی عمل را باید در آنوقت اتیان کرد وفارغ شد. اگر ظهر وعصر را نخوانده وبه غروب الشمس به اندازه وقت مانده است، از خواب بلند شد دید جنب بود باید غسل کند. این می بیند اگر غسل کند بعض نماز عصر در خارج از وقت واقع می شود، واگر تیمّم کند همه اش را در وقت درک می کند، هر دو نماز را در وقتش اتیان می کند، وظیفه اش تیمم است. چون آیه مبارکه می گوید: (اقم الصلاة لدلوک الشمس[۱]) بضمّ تفسیر صحیحه زراره که تفسیر کرد، آن «اقم الصلاة، می زوال الشمس الی غروب الشمس وهکذا من دخول اللیل الی انتصاف اللیل، غسق اللیل» اینها در این آیه مبارکه توضیح داده شده است (اذا قمتم الی الصلاة) یعنی به آن نماز اگر قائم شدی، آن وقت می توانید تمامی آن نماز را در وقت اتیان کند، اگر توانستید ویا غسل کند، او را اتیان کند (فلم تجدوا[۲]) نتوانستید به آن طهارت مائیه وضوء ویا غسل بگیرد، ولو به جهت این که وقت تمام میشود، چون گفتیم: «لم تجدوا» فقط آب نیست، چون (وان کنتم مرضیٰ ) دارد، مریض نمی تواند آب استعمال کند، مطلق عدم تمکن است. وقتی متمکن نشدم نمازی که در وقت مشروع است اورا با غسل ویا با وضوء اتیان کنم، چون وقت تمام می شود وبعضش در خارج وقت واقع می شود، می گوید:(فتیمّوا صعیداً طیّباً)[۳].

عرض کردم آیه می گوید: وظیفه تیمّم است، فقاهت همین است، این آیه وقتی که معنایش این است، این آیه وقتی که معنایش این شد، حکومت دارد بر من ادرک. وقتی آیه گفت: وظیفه تیمم است «من ادرک الصلاة فی وقتها» هستم، ادرک رکعة نیستم، ادرک تمامها هستم. وقتی که آیه گفت بر این که وظیفه تیمم است،‌ من ادرک الصلاة فی تمامها شده است. اینها نکات فقه است، وقتی شرط از شرطیت ساقط شد، یعنی آیه شرطیّت طهارت مائیه را وقتی که وقت ضیق شد از شرطیّت انداخت، گفت: آن صلاتی که باید در وقت واقع شود، یعنی قبل از غروب شمس، اگر نتوانست وضوء بگیرد (فلم تجدوا) عام بود، تیمم کنید، وقتی که تیمم کنید، وقتی که تیمم کردم نماز را بتمامها می توانم در وقتش درک کنم. دیگر من ادرک رکعة موضوع ندارد. لذا فقهای متبحرین چنین فرموده اند، قطع نظر از روایاتی که از آنها هم استفاده می شود «اذا خاف الوقت» در صحیحه زراره است «المسافر یطلب الماء ما دام فی الوقت اذا خاف فوت الوقت یتیمّم» فوت الوقت یعنی وقت اختیاری، چون من ادرک وقت اضطراری درست می کند. وقتی که می ترسد فوت بشود یتیمم ویصلّی.

مفاد آیه این شد که وقتی غسل ساقط شد وشرطیّت تیمم روی کار آمد، من تمامی نماز را درک می کنم. دیگر من ادرک رکعة‌موضوع ندارد.

فرق وقت مختص در نماز مغرب از نظر صاحب عروه

صاحب عروه می گوید: وقت چهار رکعتی که قبل از رکوع فجر است، مختصّ نماز عشاء است. چه مختار وچه مضطر بالاصالة بشود، که در وقت آن چهار رکعت،‌ نماز مغرب را نمی شود خواند. اما اگر نماز مغرب را نمی شود خواند. ویا اگر نماز مغرب را قبلاً در وقت مشترک اتیان کرده، بعد از نیمه شب بلافاصله عشاء را می خواند، عیب ندارد. چون «الاان هذه قبل هذه» موجود شده، نماز عشاء هم که در وقتش است، منتها وقت اضطراری است. در آن دو صحیحه گفت: نماز عشاء را چون وقت، وقت اضطراری است، باید قبل از طلوع فجر بخواند، اما اگر خیال می گرد نماز مغرب را خوانده وفقط نماز عشایش مانده، نماز عشایش را در همان وقت اتیان کرد، بعد وقتی که نماز عشاء را اتیان کرد، یادش افتاد که مغرب را نخوانده بود، عیب ندارد اگر بعد از نماز عشاء بفهمد که مغرب را نخواند، مغرب را می خواند. اما اگر در اثناء بفهمد و وقت هم داشته باشد، باید عدول کند، والاّ نماز عشایش باطل است چون باید ترتیب داشته باشد «الان ان هذه قبل هذه». وقتی که از عشاء خارج شد، ملتفت شد که ترتیب نبوده «لاتعاد الصلاة الا من خمس» می گوید اعاده نکن. صلاة عشایت صحیح است.

وقت نماز عشاء صبح

(عروه:) «و وقت فضیلة الصبح من طلوع الفجر الی حدوث الحمرة فی المشرق».

صاحب عروه در وقت نماز صبح می فرماید: امّا نماز صبح مبدأش طلوع فجر است وآخر وقتش هم طلوع شمس است. طلوع شمس را هم که برای شما معنا کردیم، بعد هم می آید وآن این است که آن حاجبی که قرص شمس دارد، مثل ابرو برای قرص شمس است، به دو قَرْن تفسیر شده است که یک دایره است، از نصف دایره وحولش تعبیر به حاجب وقَرْن می کنند. وقتی که چیزی از قرن شمس در افق پیدا شد، ولو به اندازه سر بند انگشت، طلوع شمس شده است. از طلوع فجر تا طلع فجر شمس است، وقت نماز صبح است. این فتوای ایشان است.

فجر صادق و کاذب

مبدأ نماز صبح طلوع فجر است، در این خلافی نیست. روایات متفق هستند بر این که نماز صبح، عند طلوع الفجر وجوب پیدا می کند، مراد فجر صادق است. کما سیأتی دو فجر هست: یکی را فجر کاذب ویکی را فجر صادق می گویند. انسان در بیابان مسطح بدون کوه وقتی به افق شرقی نگاه کند، ابتدا یک سفیدی پیدا می شود که مثل دُم حیوان است که ذَنَبُ السَرحان می گویند، یعنی دُم گرگ یا دُم شیر که بلند است، ولکن این سفیدی دقیق است ودر طول افق، به طرف بالا و وسط آسمان می آید، این را فجر کاذب می گویند. این ملاک نیست، این به دخول فجر دلالت نمی کند. بعد از این در اسفل افق، آنجایی که انسان به نظرش می آید آسمان به زمین چسبیده است، عرضاً یک سفیدی مثل یک پارچه باریک پیدا می شود، به طرف عرض افق بزرگ می شود، بعد منتشر می شود، که یواش یواش می آید وقتی که عریض شد بالا می آید، تا این که پر می کند. آن که پیدا شد می گویند: انشقّ الفجر، فجر منشقّ شد، یعنی آن سفیدی پیدا شد. ظلمت افق که سابقاً بود وظلمت لیل آن را گرفته بود، شکسته شد. مثل شکستن کردو، گردو که در پوست است وقتی که طرفش شقّ شد می گویند: شکسته شد، در روایات تعبیر شده است وانشق الفجر معنایش این است. وقتی که این سفیدی پیدا شد، اول باریک است، عرضاً امتداد پیدا می کند، ولذا صاحب کتاب مجید، خالق آسمان وزمین، می فرماید :(الخیط الابیض من الخیط الاسود).[۴] خیط تعبیر می کند از او، وقتی که چنین شد، طلوع فجر شده است. مبدأش آن است ، وهیچ کس هم در این اختلافی نکرده است روایات هم بر این متطابق است ومعارضی ندارد.

انتهای وقت نماز صبح

انما الخلاف بین اصحابنا در منتهای وقت است . اصحاب ما دوطایفه شده اند: اکثر قدما وجُلّ المتأخرین ملتزم شده اند به آن چه که صاحب عروه می فرماید که وقت اختیاری که شخص می تواند نماز فجر را تا آن وقت تأخیر بیندازد، من طلوع الفجر الی ان بقی الی الطلوع الشمس مقداری که می تواند تمام نماز صبح را اتیان کند. چون اگر به مقدار یک رکعت باقی ماند، معصیت کرده است. گفتیم ادله اضطراریه ظهورشان این است که تفویت اختیاری جایز نیست، اینها عِدل نیستند، الاّ عدل بودن تخییری می شود. می گفت: اگر نتوانستی همه نماز را در وقت درک کنی وفقط رکعتی را درک کرده ای آن وقت اداء است وتأخیرش جایز نیست. لذا تا وقتی که می تواند قبل از طلوع شمس نماز صبح را بخواند عیب ندارد وتأخیرش هم جایز است. منتها نماز صبح مثل سایر صلوات وقت فضیلت دارد.

فرموده اند: «الی ظهور الحمره فی الافق الشرقی» وقتی که شما به افق نگاه می کنید می بینید در افق قرمزی پیدا شده است، وقتی که پیدا شد وقت فضیلت نماز صبح تمام شده است، ولو طلوع شمس نشده است، ولکن وقت فضیلت قبل از ظهور حمره در افق می باشد، اگر تا طلوع شمس ظهور حمره شد، وقت اختیاری است منتها وقت فضیلت نیست.

وقت نافله می تواند نافله فجر را بخواند، بعد نماز فجر را بخواند. اما وقتی که ظهور حمره شد اگر نماز فجر ونافله را نخوانده است، باید نماز نافله را رها کند ونماز فجر را بخواند. وقت نافله غیر وقت فریضه است، وقت فریضه وقت فضیلتش وقت نافله هم هست، واما اگر وقت فضیلت تمام شد، وقت نافله اش هم تمام می شود. این مسلک مشهور است، جماعت کثیره ای از متقدمین وجلّ متأخرین ملتزم شده اند.

در مقابل، قولی است که معروف از ابن ابی عقیل من اصحابنا است ایشان که این وقت را مثل وقت نماز مغرب وعشاء که اضطراری واختیاری بود، دو قسم کرده، گفته: « من طلوع الفجر الی ظهور الحمرة» وقت اختیاری است، مکلف می تواند تأخیر بیندازد، ولکن وقتی که حمره زائل شد، آن وقت دیگر وقت اضظراری است. یعنی وقت نماز صبح تمام می شود. شیخ در خلاف ومبسوط وبعض از متأخرین مثل صاحب حدائق همین را اختیار کرده اند.

صاحب حدائق بعد از نقل این قول که آن را اختیار کرده، کلامی دارد که می گوید: حق در مسأله همین قول ثانی است که وقت نماز صبح تا ظهور حمره است وبعد از آن وقت نماز صبح تمام می شود. در ذیل این مطلب فرمودهاست: آنهایی که تحدید کرده اند نماز صبح وقتش تاظهور حمره هست، مرادشان وقت اختیاری است که تمام می شود ولکن بعد از ظهور حمره تا طلوع شمس، وقت اضطراری است. نه این که مرادشان این است که نماز صبح بعد از ظهور حمره تا طلوع شمس قضاء حساب می شود. ایشان برای پیشگیری از اشکالی که به این قول شده ، می گوید قضاء نیست، اداء است. ولی این چرا وقتش منحصر است؟ می گوید: چون اگر عمداً کسی تأخیر بیندازد، معصیت کرده است، وقت اضطرار است. به خلاف کسی که مضطر بالاصل باشد، او اگر تأخیر بیندازد عصیان نکرده، چون مضطر در تأخیر بود، مثل کسی که در نوم بود.

پس معلوم شد این که ایشان می گوید ظاهر کلمات اصحاب هم همین است. وقتی مراد اصحاب این شد، دو وقت می شود: وقت اضطراری و وقت اختیاری. آیا قول اول صحیح است یا قول ثانی صحیح است؟ منشأ اختلاف در ظهور روایات است که آیا ظهور روایات در وقت فضیلت وغیر فضیلت است؟ وآیا وقت اضطراری می شود یا نمی شود وآیا تأخیر جایز نیست یا نه؟ وآیا یک وقت وقت فضیلت ومابقی وقت اجزاء است که قول اول می شود که مشهور است، وظاهر قول صاحب عروه است، یا مقتضای روایات وآن که از روایت ا ستفاده می شود قول ثانی است؟ که ان شاء الله بعداً.

—————————————————
۱ـ اسراء/۷۸٫
[۲]ـ نساء/۴۳؛ ومائده/۶٫
[۳]ـ نساء/۴۳؛ ومائده/۶
[۴]ـ بقره/۱۸۷٫