دروس خارج فقه / صلاة / درس ۴۵: نظر مشهور پیرامون وقت وجوب نماز مغرب وجمع عرفی میان اخبار

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۴۵: نظر مشهور پیرامون وقت وجوب نماز مغرب وجمع عرفی میان اخبار

از روایات است ظهار شد که دخول وقت نماز مغرب و جواز افطار وقتی است که سرخی از مشرق زایل بشود. در مقابل این روایات دو دسته از روایات هست: روایاتی که دلالت می کرد به مجرد خفاء القرص وغروب قرص شمس، وقتی که دو قرن قرص شمس مخفی شد، نماز مغرب واجب وافطار جائز می شود.

آن روایاتی که «اذا غربت» هست، امرش دائر مابین الامرین است. چون دلالت روایات ذهاب حمره، بر تعیّن تمام است. اینها یامقیّد آنها می شود، یعنی«اذا غابت قرص الشمس» مقیّد می شود «وذهبت الحمرة من المشرق» این جمع مخالفت ظاهر روایت است. برای این که ظاهر روایات این است که می گوید: وقتی شمس غروب کرد لیل داخل شده است، واین دسته از روایات معنایش این است که دخول اللیل به ذهاب سرخی مشرقیّه است. لذا نهار باقی است وباید امساک کرد ونماز مغرب را نمی شود خواند. لذا این جمع درستی نیست. جمعش این است که آن روایات را که امامعلیه ا لسلام فرموده است، به جهت این است که رعارت تقیّه بکند وبرای تکذیب جماعتی است که بر امام افترا بسته بودند ومی گفتند که ایشان فرموده است: نماز مغرب آن وقتی اتیان می شود که شفق غایب بشود ـ شفق سرخی در طرف مغرب را می گویندـ اصل وقت فضیلت مغرب تمام می شود کما سیأتی ان شاء الله. نماز مغرب وقت فضیلت ندارد، وقت فضیلت صلاة العشاء شروع می شود.

ائمه علیهم السلام در ردّ این افتراء تقیه نداشتند. لذا حکم را صریح فرمودند،‌مثل این روایاتی که عرض می کنم: صحیحه ذریح[۱] است«وعنه» محمد بن الحسن باسناده عن محمد بن علی بن محبوب« عن العباس بن معروف عن عبدالله بن المغیرة‌عن ذریح قال: ‌قلت لأبی عبدالله علیه السلام ان اناساً من اصحاب أبی الخطاب یمسون بالمغرب حتی تشتبک النجوم» لیل را مسّ می کنند، یعنی صلات مغرب را تأخیر می اندازند تا نجوم مشتبک بشود، یعنی جمع بشوند، وقتی شفق غربی می رود که همان حمره مغربیّه شفق است، «قال: ابرأ الی الله ممن فعل ذلک متعمداً» کسی که عمداً ومتعمداً، یعنی وظیفه بدانند که وقت فضیلت این است که«تشتبک النجوم» بشود، من برائت از او می جویم.

روایت دیگر از زید شحّام[۲] است که بعید هم نیست که من حیث السند معتبر باشد، چون علی بن اسماعیل در سند است. صدوق در مجالس از پدرش نقل می کند،‌پدرش از «محمد بن یحیی» العطّار نقل می کند، در سند سهل بن زیاد است« عن سهل بن زیاد عن هارون بن مسلم عن محمد بن أبی عمیر عن علی بن اسماعیل عن زید الشحام قال:‌سمعت أباعبدالله علیه السلام یقول: من أخّر المغرب حتی تشتبک النجوم من غیر علةٍ فأنا الی الله منه بریءٌ» معنای این روایت این است که اگر تعبّد کند وقت فضیل آن وقت است. شاهد این ها روایتی است که برای شما می خوانم. روایت من حیث السند موثقه است. روایت عمار ساباطی[۳] است موثقه هم نباشد علی بن یعقوب دارد که از عمار نقل شده است. «وعنه» شیخ نقل می کند باسناده عن محمّد بن علی بن محبوب «عن أحمد بن الحسن» که فضّال است« عن علی بن یعقوب عن مروان بن مسلم عن عمار الساباطی عن أبی عبدالله علیه السلام قال: انما أمرت أبا الخطاب أن یصلی المغرب حین زالت الحمرة من مطلع الشمس» مطلع هم تعبیر کردم که سرخی از طرف طلوع که طرف شرق است برود. «فجعل هو الحمرة التی مِن قِبَلِ المغرب» بعد گفت: «تشتبک النجوم» حمره مغربیه برود آن وقت نماز مغرب را بخوانید. روایاتی که امام علیه السلام در این مقام فرموده است که این افترا است «مسّوا قلیلاً» است وآن این است که سرخی از اطراف مطلع الشمس به مشرق الشمس برود، روایاتی را امام علیه السلام در آنهاتعبیر به غروب وخفاء قرص تصریح کرده است، که اگر خفاء قرص شد لیل می شود، این روایات به ملاحظه این روایات ومسلک عامّه که آنها خفاء قرص را ملاک می دانند، به ذهن می آید که «مسّوا بالمغرب قلیلاً» به جهت رعایت تقیّه است. این که تعلیل فرموده است: «مسّوا فان الشمس تغرب منکم قبل أن تغرب من بلدکم قبل أن تغرب منّا» از جهت این است که مخالف با عامه نشود. کأنّ امام علیه السلام به ملاحظه غروب شمس این را فرموده است. چون زمان ائمه علیهم السلام به ملاحظه غروب شمس این را فرموده است. چون ائمه علیهم السلام زمان هُدنه بودند، نمی خواستند بغضاء وعداوت وقتیل وقتالی بین شیعه ومخالفین واقع بشود شیعه را امر به مماشات با آنها می کردند، حتی به جهت این که مخالفت ائمه علیهم السلام مخفی بماند.

در ان روایت که من حیث السند تمام نیست، امام علیه السلام قبل از ذهاب سرخی نماز را می خواند، به جهت این که مخالفین نگویند: اینها کذا هستند، مذهب ما را باطل می دانند، برای این که در زمان هدنه ائمه علیهم السلام قصدشان این بود که این هدایت به واسطه تبلیغ اصحاب واشخاصی که منتسب به امام علیه السلام بودند و واقع امر را می دانستند به تبلیغ این ها صورت بگیرد، جایی که شخصی را مناسب پیدا کردند ودیدند اهل معرفت است ویا از اصحاب خودشان هست، به آنها برسانند که امام علیه السلام فرمود:« مسّوا بالمغرب قلیلا‌ً» منتظر بشوید، وقتی که سرخی از آنجا رفت نماز بخواند بنابر این «بحث الفرقة و العداوة» نبود. این که امام علیه السلام این طور بیان کرده است کما این که اکثر اصحاب ما بلکه مشهور اصحاب ما بیان کرده اند، این تعبیرات کلّه لرعایة التقیة است، که آن مطلبی را که می خواهند به دیگران برسانند، طوری برسانند که جای فرار باشد برای آنها که ما غروب شمس را می گوییم، می خواهیم شمس از آنجا هم غروب کند یا به جهت این که می خواهیم احتیاط کنیم که حمره مشرقیه را می گفتند: «أری لک أن تنتظر حتی تذهب الحمرة وتأخذ بالحائطة لدینک» احتیاط می کنیم شاید شمس غروب نکرده است، به جهت این است که از ملاحظه روایات در مقام این معنا ظاهر می شود کما این که مشهور اصحاب ما گفتند یا اقلاً اکثر اصحاب ما قدیماً وحدیثاً فرمودند.

ارتباط شیعه با اهل سنّت

الان چیزی که در عصر ما مبتلی به است، این است که بعضی خیال می کنند یا بعضی تعمد دارند در این که موافقت با عامّه ومماشات با اینها ـ که برادران دینی هستند وحقوق آنها هم محترم است، مالشان محترم است مسلم هستند، اخوان در دین هستندـ این است که از عقاید شیعه رفع ید بشود، در رفع ید از عقاید شیعه بعضی جهلاً وبعضی عمداً ومتعمداً، ضالّاً ومضلّاً تعمد دارند.

علما در طول زمان، اصحاب ائمه در عقاید شیعه زحمتها کشیده اند تا آنها را به ما رسانده اند وآنها اساس شیعه است. نسبت به آن جوانهایی که از واقع امر در امور دینی اطلاعی ندارند ودر تاریخ اسلام فحصی ندارند، معرفت به مبانی که از آن مبانی باید مطالب گرفته بشود، ندارند، به آنها چیزهایی می گویند که خوششان می آید. عوض این که بیان حقایق را لسان لیّن یاد بگیرند، هر جا مناسب دیدند آنهارا بیان کنند، سبک ترویج مذهب شیعه این طور بود، جاهایی که این طور ندیدند امساک کنند، چیزی نگویند. وظیفه است این کار را بکنند که عقاید شیعه را به جوانهای شیعه برسانند وبا مدرک بیان کنند. این ها زحمات آن علما را هیچ می کنند، این مردم بیچاره را به ضلالت می اندازند.

قضیه تشیع وآن چه شیعه می گوید، خیلی واضح است. کسی اگر بصیرت داشته باشد، به اتفاق الفریقین، رسول الله صل الله علیه وآله فرموده است:« انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض» ما آنچه را که راجع به اسلام است، از عترت یعنی ائمه علیهم السلام می گیریم.

جایگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها نزد خداوند وسفارش به مودّت اهل بیت علیهم السلام

یک معنا که از ادله قاطعه شیعه است وجای خدشه در آن نیست، قضیه فاطمه زهرا سلام الله علیها است. فاطمه زهرا سلام الله علیها پیش خداوند متعال منصب ورتبه ای داشت، در روایت صحیحه دارد که جبرئیل بعد رسول الله بر فاطمه زهرا سلام الله علیها نازل می شود واوضاع ذریّه اش را به او بیان می کرد، علی بن ابی طالب علیه السلام آنها را می نوشت.

روایت صحیحه ای کلینی رحمه الله در کافی نقل کرده است، رسول الله اینقدر سفارش این دختر را کرد، رسول الله صل الله علیه وآله هفتاد و پنج روز بعد از پدرش فوت کرد، اورا شب دفن کردند، شب غسل داندند. پیامبر سفارشی که کرده بود چه شد؟(الاّ المودّة فی القربی[۴]) قدر متیقنش فاطمه زهرا سلام الله علیها بود، چه شد که شبانه دفن شد؟ قبرش را مخفی کردند! این مسأله برای تمام مردم آیت است. اینها روی حکمت شده است، این وصیّت فاطمه زهرا علیها سلام وعمل کردن مولا امیر المؤمنینعلیه السلام به وصیتش بتمامه و کماله، دلیل است برای توجه دادن اجیال آتیه، که فکر کنند چرا این طور شد، چرا قبرش این طور بود؟

کلینی روایت صحیحه ای به سه واسطه از موسی بن جعفر علیه السلام نقل می کند، «محمد بن یحیی العطار عن عمرکی البوفکی عن علی بن جعفر» که برادر موسی بن جعفر است، «عن أخیه موسی بن جعفر علیه السلام» در آنجا دارد فاطمه زهرا علیها سلام «صدیقة‌شهیدة» پس آن که فاطمه زهرا علیها سلام می گفت: علی بن ابی طالب این جور است، او را این قدر کمک کرد، گفت: حق با این است «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ولن یفترقا» فاطمه زهرا علیها سلام صدّیقه بود «صدّقة شهیدة».

شما در آن روایتی که باز کلینی نقل می کند، نگاه کنید، مولانا علی بن ابی طالب علیه السلام وقتی فاطمه زهرا علیها سلام را دفن کرد روبه قبر پیغمبرصلی الله علیه وآله کرد فرمود:«قلّ یا رسول الله صل الله علیه وآله صبری» علی بن ابی طالب علیه السلام بیست وپنج سال صبر کرد «صبرت وفی العین قذیٰ وفی الحلق شجی»، علی بن أبی طالب علیه السلام صبر کننده در جهادها، در قتالها، بعد از رسول الله صل الله علیه وآله می گوید« قلّ یا رسول الله صبری» در آنجا می فرماید: «تضافر امّتک علی هضمها» هضم را به معنای ظلم می کنند، هضم در اصلش به معنای نقص است، منتها اگر از کسی چیزی را ناقص کنند این ظلم است، نقص وقتی است که در حقش باشد«هضمه فی حقّه» یعنی حقش را گرفت، فدک را مثلاً گرفت. اینجا «هضمها» اسنادش به خود فاطمه زهرا علیها سلام داده شده است، این را منضم کنید به قول پسرش موسی بن جعفر علیه السلام فرمود:« صدّیقة شهیدة»، نتیجه چه می شود؟

ولی کسانی پیدا شده اند، بعضی هم معمم ومنتسب به سادات هستند که ین مسائل را منکر می شود «صدّیقة شهیدة» یعنی قول موسی بن جعفر علیه السلام را منکر می شوند که «صدّیقة شهیدة» بیدار باشید، احیاکنید. شنیدم در همین حوزه علمیّه می خواهند به اسم…. یک مجلس بگیرند وآن شخص ضالّ مضل را بیاورند تا این جا خطبه بخواند، خدا کند این صورت نگیرد.

رابطه حوزه با تشیع واهمّیت تبلیغ و وظیفه مبلغین

این حوزه رکن تشیّع است، تشیّع را این حوزه باید نگهداری کند. کسانی که این جور هستند، این حوزه باید این نحو رفتار با آنها نشود که پیش جوانها دلیل بشود که این شخص حوزه رفته است وببینید چه جلالتی داشت! مثلا در بعضی مجالس…. رفته! تا این را پیراهن عثمان درست کنند.

می خواهند مجلسی بگیرند این جور اشخاص را بیاورند که حرف بزند. خداوند شاهد است دل ما پر خون است، اینها عقاید جوانها را از بین می برند، از خارج به ما نامه می رسد که ما متحیّر گذاشتند. ترویج اینها اشکال شرعی دارد جایز نیست، مگر این که این شخص بر گردد بگوید: این حرفهایی که گفته بودم اشتباه بود. معصوم که نیست. ما اتّحاد را می خواهیم نه به جهت این که عقاید شیعه را هضم وابطال کنیم. این جور نمی خواهیم، امام زمان علیه السلام قلبش به درد می آید، آنچه که می خواهیم مؤالفت است به آن نحوی که عرض کردم. انسان که یک جای تبلیغ کرد، تبلیغ(وجادلهم بالتی هی احسن[۵]) کفار را خطاب می کند فضلاً از برادران دینی ما. اینها اکثرشان قاصر هستند، آن ها روز قیامت معذب نمی شوند، مخالفین اکثر شان قاصر هستند چون نمی دانند، من در شمال عراق خیلی برای تبلیغ رفته ام، شیعه وسنی قاطی است. روزی از یک سنی پرسیدم مذهب شما چیست؟ گفت : حنفی گفتم: آیا أبوحنیفه اسمش در قرآن هست؟ گفت: بله هست، باید باشد، اگر نباشد نمی شود! اصلاً این را نمی دانست که در قرآن اسمش نیست، به او اینجور تبلیغ کرده بودند که این جور است، اینها معذور هستند، نمی گویم: این قاصرین به جهنم می روند، اینها برادران ما هستند. دیگران که مقصر هستند‌آنها هم براد هستند، ما وظیفه مان در زمان هُدنه، مداراة با آنها است. نه این که وظیفه این است که از عقاید مان رفع ید کنیم.

چون اساس دین به واسطه تبلیغ است، شما باید این نکات را به مردم برسانید. به مثل فاطمه زهرا علیها سلام که وفاتش فردا می رسد اظهار حزن بشود مصائبش گفته بشود چون در روایات خود ماهست، «یحزنون لحزننا ویفرحون لفرحنا» خود مولانا امیر المؤمنین علیه السلام به رسول الله صل الله علیه وآله خطاب می کند: «فکم من غلیل» خیلی مصیبتهایی دارد که «معتلج بصدرها» در سینه اش مخفی است، «لم تزدد الی بثّها سبیلا» در دنیا جایی پیدا نکرد که آن غصه هارا بگوید. از این معلوم می شود که مصیبتهایی داشت که حتی به علی علیه السلام هم نگفته بود.

خداوند متعال را به عزت جلالش قسم می دهم شما ومارا انشاء الله هدایت کند. «وماکنّا لنهتدی لولا أن أن هدانا الله»[۶] این بابهای اهل بیت علیهم السلام را که خداوند به ما نشان داده است، اگر لطف ومرحمت او نبود ما این هدایت را نداشتیم.

پاداش اهل بیت علیهم السلام ودوستداران آنها

این را هم بدانید، اهل بیت علیهم السلام که این قدر مصیبت دیده اند، اجرشان عندالله ضایع نیست، این که امت روز قیامت امید به شفاعت اینها دارد، به شفاعت رسول الله صل الله علیه وآله خصوصاً فاطمه زهرا علیها سلام، این ها اسباب شفاعت است، گریه ها، مجالس، اسباب شفاعت است. وقتی که روز حشرفاطمه زهرا علیها سلام به خداوندمتعال بگوید: این شخص یک عمر بر اولاد من گریه کرده است، خدا اورا رد نمی کند، خدا این زحمت هارا الغاء نمی کند، این اسباب نعمت را که در دست ماست، غنیمت بشماریم که تاآخر دست ما بماند ان شاء الله، خدا به شما وهمه مؤمنین توفیق عمل وتمسک به اهل بیت علیهم السلام رابدهد. آنهایی که دانسته یا ندانسته بر خلاف این مطلب قدم بر می دارند، آنها که قابل هدایت هستند هدایت کند وآنهای دیگر را خداوند متعال خودش بهتر می داند چه کند.

والحمدلله رب العالمین.

————————————————————————–
[۱]. وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۱۸، ح۱۲٫
[۲]. وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۱۸، ح۸٫
[۳] . وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۱۲، ح۱۰٫
[۴]. شوری/۳۲
[۵] . نحل/۱۲۵
[۶]. نحل/۱۲۵