دروس خارج فقه / صلاة / درس ۹۴: تأخیر نماز از اول وقت بر زن مربیّه
«…. التاسع: المربّیة للصبی تؤخّر الظهرین لتجعلها مع العشائین بغسل واحد لثوبها»[۱].
صاحب عروه(قده) میفرماید: از مواردی که از این قاعده ـ که صلاةدر اول وقت افضل است ـ استثناء شده است، زنی است که صبی صغیر داشته باشد که نوعاً لباس این زن را به بول نجس میکند، و بیشتر از یک ثوب هم ندارد. برای این زن صلاةرا در اول وقت اتیان کردن افضلیتی ندارد. بلکه وظیفهاش این است یا اولی این است که این ثوب را وقتی بشوید که بعد از آن صلاة ظهر وعصر را در آخر وقت اجزاء هشت رکعت به غروب مانده بخواند وقتی که اصفرار شمس میشود، و بعد صلاة مغرب و عشاء را بخواند که چهار نمازش با لباس طاهر واقع بشود. متعین یا اولی در حقش همین است.
روایت دالّ بر تأخیر صلاة مربّیه
مستند این حکم، که جماعتی بلکه مشهور بین متأخرین است، رو ایتی است و کلام در دو جهت واقع میشود:
یک آیا این روایت من حیث السند تمام است؟
دوم: اگر فرض کردیم که سندش تمام است، دلالتی دارد یا ندارد؟
این روایت را صاحب وسایل[۲] ذکر کرده است، «باب انّه لایجب علی المربّیة للولد غسل ثوبها من بوله، الاّ مرّه واحدة کلّ یوم اذا لم یکن لها غیره» بیشتر از یک ثوب نداشته باشد. صدوق هم مرسلاً نقل کرده است «محمد بن الحسن باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی که صاحب نوادر الحکمة است، اشعری، شخص جلیل القدر است، سندش هم به کتاب او صحیح است «عن محمد بن یحیی المعاذی»، که حسن بن ولید و صدوق قمیّین گفتهاند: روایاتی که «محمد بن احمد بن یحیی» از محمد بن یحیی المعاذی نقل میکند، اعتباری ندارد. یعنی این شخص را تضعیف کردهاند. این هم نقل میکند «عن محمد بن خالد» ظاهرش برقی است، عیبی ندارد «عن سیف بن عمیرة» آن هم عیبی ندارد، «عن ابی حفص»، مردّد مابین اشخاصی است، بعضی ثقه است، و بعضی ثقه نیست، کدام یکی است معلوم نیست. از این جهت مناقشه در سند هست. «عن أبی عبدالله علیهالسلام: قال: سئل عن امرأة لیس لها الا قمیص واحد» فقط یک پیراهن دارد «ولها مولود» ظاهرش این است که پسر است «فیبول علیها، کیف تصنع؟» این چه کار کند؟ معلوم است که سؤال از صلاتش است قال: تغسل القمیص فی الیوم مرّة» در هر روز یک دفعه بشوید.
کیفیّت دلالت روایت مذکور بر تأخیر صلاة مربّیه
اما وجه دلالت این روایت: اگر سند معتبر شد، یا کسی گفت: مشهور ولو متأخرین به این روایت عمل کردهاند، ضعف این روایت را جبران میکند، گفتیم: این جور شهرت جبران نمیکند، اگر این حرف را هم گفتیم! مدلول آن چیست؟ ما گفتیم که یوم مقابل لیل است. این که امام علیهالسلام علی تقدیر صدور از امام، کأنّ میفرماید: در یوم یک دفعه میشوید، مقتضایش این است که صلاة غداة را با لباس نجس بخواند مانعی ندارد. چون در یوم که ظاهرش طلوع شمس است، صلاة ظهر و عصر خوانده میشود. در مانحن فیه نجاست ثوب مصلی مربّیه وقتی که صاحب قمیص واحده است مغتفر است، و چون یک پیراهن است و نمیتواند هر دقیقه بشوید، صلاة غداة را در همان لباس نجس میخواند. عادةً هم شب تا صبح بچه را میگیرد، همین جور است. خصوصاً در آنجایی که مرسوم است بچه را خیلی کهنه نمیپیچند.
صلاة ظهر و عصر ماند، اگر این زن صلاة ظهر را در اول وقت بخواند، و یا در وسط بخواند، در وقت فضیلت بخواند که وقت فضیلت صلاة عصر با صلاة ظهر داخل می شود، در اول وقت بخواند، نسبت به صلاة مغرب و عشاء مبتلا به نجاست لباس میشود. به خلاف اینکه اگر صلاة ظهر و عصر را در آخر وقت اجزاء بخواند، ثوب را وقتی بشوید که بتواند صلاة ظهر و عصر را در آخر وقت اجزاء بخواند، ثوب را وقتی بشوید که بتواند صلاة ظهر و عصر را در آخر وقت بخو اند و به صلاة مغرب و عشاء شروع کند و صلاتین را جمع کند. در عبارت عروه هم این است «یجمع بین الظهرین و العشائین» در آخر وقت ظهرین، آن وقت صلاةرا با طهارت خوانده است.
اگر تحصیل طهارت برای زن لازم بود، باید این کار را بکند، یعنی در آخر وقت بخواند که ظاهر بعضی از عبارات، لزوم این معنا است، و امّا بناءً علی ما ذکرنا که قبل از دخول وقت صلاة تحصیل شرط صلاة بعدی لزومی ندارد، مثلاً کسی صلاة ظهر و عصرش را در اول وقت خواند، بعد ثوبش نجس شد، الان میتواند این لباس را بشوید، برای صلاة مغرب و عشاء پاک باشد، لکن الان نشوید، و از این آب رد بشود، باید صلاة مغرب و عشاء را با لباس نجس بخواند، گفتیم: عیبی ندارد، لزومی ندارد قبل از وقت بشوید.
اینجا هم همینطور است، وقتیکه آن زن لباسش را در روز میشوید، وقت صلاة مغرب و عشاء داخل نشده است و وقتی که صلاة عصر را هم تمام کرد، بنابر اعتبار حمره مشرقیّه وقت صلاةمغرب چند دقیقه دیگر داخل میشود، در این چند دقیقه بر این شخص طهارت لباسش لازم نیست لازم نیست برای مغرب و عشاء طهارت لباسش را تحصیل کند. در آخر وقت بخواند لباسش در مغرب و عشاء پاک میشود، و امّا لازم نیست که در آخر وقت بخواند، تحصیل کند طهارت لباس را برای صلاة مغرب و عشاء، چون وقتش داخل نشده است، میتواند صلاة ظهر و عصر در اول وقت با لباس طاهر بخواند، بعد در مغرب و عشاء که شستن برایش ممکن نیست با لباس نجس بخواند. لذا کأنّ این اولی میشود که صلاة ظهر و عصر را در آخر وقت بخواند که طهارت او را تحصیل کند، ولو واجب نیست که برای مغرب و عشاء هم طهارت داشته باشد.
تقریب روایت اینطور است، ولکن وقتی روایت من حیث السند ازکار افتاد، و اولویّت آن هم محلّ کلام است که صلاة ظهر و عصر را در آخر وقت عند الاصفرار بخواند و در رو ایات تضییع شمرده شده بود افضلیّت و اولویّت آن معلوم نیست، جای خدشه است و من حیث السند هم ضعیف است.
بررسی حکم تأخیر صلاة مربّیه از نظر قاعده
قاعده نفی عسر و حرج وقتی که واجب اوّلی بر مکلف حرجی شد، وجوب آن ساقط می شود. این زن هم صلاة غداة و هم صلاة ظهر و عصر و هم صلاة عشاء را باید بخواند. اگر طوری باشد که یک دفعه شستن، دو دفعه شستن، سه دفعه شستن حرجی نیست، تابستان است، مطلوب است که انسان لباسش مرطوب بشود، باید بشوید، ولو یک لباس دارد. امّا اگر این حرجی باشد، نمیتواند لباس را اینجور بشوید، هوا سرد است، خشک نمیشود، لباسی ندارد بپوشد، شاید لخت ماندن او محذور دارد. اگر این جور باشد، درآن صلاتی که برای شستن حرجی نیست، باید بشوید. نسبت به صلاة بعدی که شستن حرجی شد، تکلیف ساقط میشود، میتواند با لباس نجس نماز بخواند. قاعده اولیه این است و اشکالی هم ندارد. فرض کنید صبح بیدار شده و تا طلوع الشمس فرصتی هست، هوا هم گرم است، اگر بشوید در عرض چند دقیقه خشک میشود، و شستن آن هم محذوری ندارد. ظهری که رسید نمی تواند بشوید، مهمان دارد، در را میزنند، لخت که نمیتواند باشد، شستن در روز حرجی است، با همان لباس نجس نمازش را میخواند در وقتی که عسر و حرج است، تکلیف بر داشته میشود، و چون « صلاة لا تسقط بحال» با لباس نجس میخواند، این مقتضای قاعده بود. پس این که صاحب عروه(قده) فرموده است، این را نمیشود با دلیل ثابت کرد.
تأخیر نماز برای زن مستحاضه کبیره
«…العاشر: المستحاضة الکبری تؤخّر الظهر والمغرب الی آخر وقت فضیلتهما لتجمع بین الاولی و العصر و بین الثانیه و العشاء بغسل واحد»[۳].
بعد ایشان یک مسأله مهمه میفرماید: یکی از مواردی که «افضلیّت صلاة فی اول الوقت» تخصیص خورده است، در مستحاضه کثیره است. اگر یادتشان باشد، مستحاضه کثیره را این جور گفتیم؛ گفتیم: اگر مستحاضه کثیره بخواهد صلاة ندبی بخواند، برای هر صلاة یک وضو کافی است، ولو مستحاضه آن کثیره است. امّا برای صلاة واجب، برای هر نمازی غسل لازم است و «بنینا» که غسل آن از وضوء مجزی است، وضوء نمیخواهد با آن بیانی که گفتیم. منتهی: گفتیم: اگر جمع بین صلاتین کند، یک غسلی کافی است، لازم نیست برای هر نمازی غسل کند.
ایشان میفرماید: اولی برای زن مستحاضه این استکه باید برای «کلّ صلاتین» غسل کند. این است که ظهر را تأخیر بیندازد به نحوی که صلاة عصر در وقت فضیلت صلاةعصر واقع بشود، قبل از ظهر یک غسل میکند و دو صلاة را «بلا فصلٍ» اتیان میکند از «بلا فصل» این استکه باید فاصله خارجیه مابین آن واقع نشود، مابین دو نماز را جمع کند. لکن اگر بخواهد مستحاضه کثیره مابین صلاتین را تفکیک کند، نافله عصر را بخواند، این عیب ندارد برای صلاة ظهر غسل کند. در اول وقت فضیلت هم صلاة ظهر بخواند، وقتی که فاصله واقع شد، باید برای صلاة عصر یک غسل دیگری بکند. وقتی که جمع کرد، برای دو صلاة یک غسل کافی میشود. وقتی که صلاة ظهر را تأخیر میاندازد که صلاة عصر را در وقت فضیلت بخواند، در این صورت آن قاعدهای که صلاة ظهر را در اول زوال خواندن افضل است، از آن رفع ید میشود.
مقتضای روایات وارده درمستحاضه
روایت صحیحه[۴] «محمد بن یعقوب، عن محمد بن اسماعیل، عن الفضل بن شاذان، عن حماد بن عیسی، و ابن ابی عمیر» دو تایی نقل می کنند «عن معاویة بن عمار که از اجلاّء است، «عن ابی عبدالله علیهالسلام قال: المستحاضة تنظر ایّامها» منتظر ایام حیضش میشود، نمازش نمیخواند، فلاتصلی فیها و لایقربها بعلها، فاذا جازت ایّاهما و رأت الدم یثقب الکرسف» کسی که مستحاضه کثیره است، اگر از آن پارچه که با خودش است خون از آن به خارج نفوذ میکند «اغتسلت للظهر و العصر» برای ظهر و عصر یک غسل میکند و تؤخر هذه و تعجّل هذه» ظهر را مؤخر میکند، عصر را مقدّم میکند «و للمغرب و العشاء غسلاً» برای مغرب و عشاء هم غسل میکند «تؤخر هذه و تعجل هذه و تغتسل للصبح» برای صبح هم یک غسل می کند که سه غسل میشود. این که میگوید: «تؤخر و تقدم» این قرینه است بر این که سه غسل در صورت جمع بین صلاتین است، آنجا که دو صلاة را مکلف است.
مقتضای آن این است که اگر تفریق کرد، وظیفهاش غسل است، غسل میکند مستحاضه کثیره «تغتسل لک فریضة» که در مرسله طویله معتبره یونس بن عبدالرحمان است.
این فرمایش که «افضلیّت اول وقت تخصیص خورده است» این تخصیص نیست. باز هم اول وقت افضل است، یک غسل کند صلاة ظهر را اوّل وقت بخواند، بعد هم برای صلاةعصر یک غسل دیگری میکند و آن را اتیان می کنند، تخصیص نخورده است. این روایات برای آن زن علیله که مبتلاد به خون است، تسهیل الامر را بیان میکند که یک غسل کند بین صلاتین را جمع کند، این تخصیص نیست.
کیفیّت تأخیر و تقدیم در ظهرین برای مستحاضهای کثیره
مراد از «تؤخر هذه و تقدم هذه» در ظهرین چیست؟ در عشائین عیب ندارد. چون وقت فضیلت صلاة عشاء بعد از سقوط شفق است. وقتی مغرب را در اول وقت اتیان کند. صلاة عشاء در وقت فضیلت واقع نمیشود، عیب ندارد، ولکن اگر صلاة مغرب را یک مقداری تأخیر بیندازد که در بعضی از روایات قلیلاً است «تؤخر قلیلاً» اگر قلیل تأخیر بیندازد، صلاة مغرب هم قبل از سقوط شفق واقع میشود، نماز عشاء هم در وقت فضیلتش واقع میشود، این درست میشود. امّا نسبت به ظهرین که گفتیم: وقت فضیلت هنگام زوال حاصل میشود، اگر صلاة ظهر را در وقتش بخواند، عصر را پشت سرش بلا فصل بخواند، هر دو «تؤخر وتقدم» ندارد ، هر دو در وقت فضیلتِ خودش واقع می شود. این «تؤخر هذه و تقدم هذه» به چه مناسبت است؟ به توجه به آن که ما مشی کردیم و روایات را بیان کردیم ائمه فرمودند: وقتی که «لایمنعک» از اول وقت «الا سبحتک»یعنی وقت فضیلت آن داخل میشود، حتی کسی نافله نخواندة اول وقت وقت فضیلت است، هم برای ظهر وهم برای عصر است. چون وقت فضیلت داخل میشود.
وجهش این است، در غسل کردن مستحاضه کثیره قبل از طلوع فجر،اشکال کردیم؛ گفتیم: باید این غسل بعد از غداة واقع بشود، سابقاً احتیاط کردیم. لذا احتیاط در تمام صلوات این استکه غسل را بعد از ظهر اتیان کند. میداند که اگر زن بخواهد حمام برود چقدر طول میکشد، بدانجهت امام میفرماید: عیب ندارد «تؤخر هذه» صلاة ظهرش را تأخیر بیندازد، و صلاةعصرش را پشت سرش بخواند «تقدم» یعنی متصل کند، این معنایش این استکه صلاةعصر را جلو میکشد، و صلاة ظهر را تأخیر میاندازد. لذا اگر کاری داشت، میخواست نهار بپزد عیب ندارد، تؤخر صلاة ظهر را، و یا اگر بخواهد نافله ظهر را بخواند نافله ظهر وضوء میخواهد، صلاة واجب نیست، برای هر دو رکعت یک وضوء بگیرد کافی است. امّا صلاة ظهر احتیاج به غسل دارد. تأخیر صلاة ظهر از وقتش محذوری ندارد. زوال شد بگذار تأخیر بیندازد. وجه تأخیر چیست؟ غسل کردن یا شستن لباس یا غیر ذلک باشد، مانعی ندارد، این نه بجهت این که تأخیر بیندازد، یا افضل این است که تأخیر بیندازد، تا به آن که سابقاً کفته بودیم، منافات داشته باشد. این معناش جمع کردن بین صلاتین است که تأخیر صلاة ظهر عیب ندارد که با صلاةعصر جمع بشود. فرقی هم نداردکه غروب شمس چقدر تأخیر بیندازد.
تأخیر نماز عشاء از اول وقت
«… الحادی عشر: العشاء تؤخّر الی وقت فضیلتها، و هو بعد ذهاب الشفق، بل الاولی تأخیر العصر الی المثل و ان کان ابتداء وقت فضیلتها من الزوال»[۵].
ایشان میفرماید: یکی از مواردی که «اتیان صلاة در اول وقت افضل است» و تخصیص خورده است، صلاة عشاء است. چون صلاة عشاء ولو با صلاة مغرب در یک وقت واجب میشود. لذا کسی صلاة مغرب را خواند، وقت صلاة عشاء هم هست. چون شرطش هم حاصل شده، مغرب را خواند، ولو شفق ساقط نشود. لکن وقت فضیلت صلاة عشاء بعد از سقوط شفق است.
لذا صلاة در اوّل وقت مستحب است، الا در صلاة عشاء که تأخیر آن الی سقوط الشفق مستحب و افضل میشود. مستحب یعنی «افضل الافراد». ایشان در تأخیر صلاة ظهر هم اینجور میگوید: چون وقت فضیلت صلاةعصر آن وقت میشودکه فیئ به اندازه مثل بشود، اولی این استکه انسان صلاة ظهر را وقتی بخواند که وقتی او را تمام میکند. مثل میشود، تا صلاة عصر هم در وقت فضیلت واقع بشود. این همان معنای بود که گفتیم: مخالف روایات است. ولو مثل هم وقت فضیلت است، لکن وقت فضیلتِ اعلا داشت، یک واسطه داشت، ویک ادنی داشت، این ادنی است. اعلای وقت فضیلت ظهر و عصر بعد از زوال است. بدانجهت این که ایشان میگوید در صلاة هم تأخیر بیندازد، منافی است با حرفی که سابقاً گفتیم.
احوط مستحبی تأخیر است، گفتیم: احتیاط هم نیست، احتیاط درک واقع است، در ما نحن فیه واقع فوت میشود.
تأخیر نماز مغرب از اول وقت برای حاجی از مستثنیات
«… الثانی عشر: المغرب و العشاء لمن أفاض من عرفات الی المشعر، فانه یؤخّر هما ولو الی ربع اللیل بل ولو الی ثلثه»[۶].
یکی هم صلاة مغرب است که انسان وقتی به حج برود. وقتیکه یوم العرفة تمام شد باید بعد از ظهر تا غروب شمس در عرفه باشد، بعد از اینکه روز تمام شد، آن وقت افاضه داخل میشود،قبل از ذهاب حمره مشرقیه یا بعد از ذهاب حمره مشرقیه الکلام الکلام، در جایی خودش است. در این صورت به طرف مزدلفه خارج میشود، صلاة مغرب را کجا بخواند؟ رسیدن به مشعر طول میکشد، خصوصاً آنهایی که پیاده میروند و یا باماشین میروند، کی میرسد؟ صلاة مغرب را توی راه بخواند؟ نه، افضل این است در مزدلفه بخواند. ولو ثلث لیل گذشته باشد، و خودش هم جمع کند صلاةمغرب وعشاء را، روایات معتبره صحیحهای دارد که افضل این استکه صلاة مغرب و عشاء را جمع کند و در مزدلفه بخواند، ولو ثلث اللیل گذشته باشد. این تخصیص درستی است.
تأخیر نماز به خاطر گرمی هوا
«… الثالث عشر: من خشی الحرّ یؤخّر الظهر الی المثل لیبرد بها»[۷].
سابقاً موثقه زراره[۸] گذشت که زراره گفت: از امام علیهالسلام پرسیدم در ایامی که گرم است صلاة ظهر در کلام وقت خوانده میشود؟ امام علیهالسلام جواب نداد، بعد به «عمرو بن سعید» فرمود: زراره سؤال کرد من جواب ندادم، مثل این که او دلگیر شد، تو به او برسان وقتی که در تابستان در شدت گرما، سایه تو مثل تو شد، آن وقت بخواند «اذا کان ظلّک مثلک فصل الظهر» ظهر را بخوان، آن هم دلیل است بر اینکه کسی که گرمش است، از گرما میترسد، ایشان ترس را ذکر کرده است، در آن روایت ترس نیست، گرمایی که انسان را اذیت میکند، تا این که فیء به اندازه مثل بشود و یک خورده هوا عوض بشود.
تأخیر نماز مغرب در ماه رمضان از مستثنیات
«…الرابع عشر: صلاة المغرب فی حق من تتوق نفسه الی الافطار أو ینتظر احد»[۹].
تأخیر مغرب برای شخص در ماه رمضان در دو صورت مستحب است:
یکی: در صورتی که گرسنه است، حال ندارد، نماز مغرب را بخواند، اولی این است که افطار کند و نمازش را بعد بخواند. در صحیحه عمر بن یزید داشت که من در جانب مصری میشوم، به منزل میرسم، اگر صلاة مغرب را در راه در مسجد بخوانم میتوانم بخوانم ولکن در منزل امکن است، امام فرمود در منزل بخوان. آن أمکن اطلاقش این صورت را میگیرد. چون أمکن للصلاة است. یعنی اگر بخواهم به منزل برسم برای من امکن است، ولو به جهت این که گرسنه هستم، صائم هستم، یا حواسم پرت است «أمکن للصلاة میشود، گفتیم عیب ندرد.
دوم جایی است که بچها و اهل بیت منتظر هستند که پدر و مادر از نماز جماعت چه موقع میآید که ما افطار کنیم، شخص که صائم است و مشغول صلاة مغرب است، دیگران را از افطار کردن حبس میکند، فرق نمیکند مهمانی باشد، مگر این که حبس نکنند، اعتناء نکنند و افطار کنند، یا اهلش همین جور است که خودش افطار میکند، و سهم او را میگذارند.
در صحیحه حلبی آمده است: صدوق(قده) به سند صحیح از حلبی نقل میکند سندش به عبیدالله علی الحلبی صحیح است «عن ابی عبدالله علیهالسلام: ان کان معه قوم یخشی أن یحبسهم عن عشائهم» صائم میترسد که آنها را حبس از افطار بکند، «فلیفطر معهم» با آنها افطار بکند، «و ان کان غیر ذلک»اگر این حبس نباشد، «فلیصلّ ثمّ لیفطر» افضل این است که اوّل نماز بخواند، و عبد افطار کند. این عام است، «و ان کان غیر ذلک» آن أمکن استثناء میشود، آن اخص است و این فتوا درست میشود.
—————————————————————
[۱]ـ عروه ج۱، ص۵۲۶، مسأله۱۳٫
[۲]ـ وسائل الشیعه ج۲، ابواب النجاسات، باب۴، ح۱٫
[۳]ـ عروه ج۱، ص۵۲۶، مسئله۱۳٫
[۴]ـ وسائل الشیعه ج۲، ابواب الاستحاضه، باب۱، ح۱٫
[۵]ـ عروه ج۱، ص۵۲۶، مسئله۱۳٫
[۶]ـ عروه ج۱، ص۵۲۶، مسئله۱۳٫
[۷]ـ عروه ج۱، ص۵۲۶، مسئله۱۳٫
[۸]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب۸، ح۱۳٫
[۹]ـ عروه ج۱، ص۵۲۶، مسئله۱۳٫