دروس خارج فقه / صلاة / درس ۹۲: افضلیّت نماز جماعت از فُرادی ولو مؤخّراً
«… السادس: لانتظار الجماعة اذا لم یفضِ الی الافراط فی التأخیر، و کذا لتحصیل کمال آخر کحضور المسجد أو کثرة المقتدین أو نحو ذلک»[۱].
صاحب عروه(قده) میفرماید: صلاةدر اوّل وقت افضل است ولی در مواردی تخصیص خورده است مثل صلاةجماعت ولو مؤخراً واقع بشود.
روایات قبل، ناظر به افضیلت اوّل وقت بودند، این افضلیّت در مقابل تأخیر بود، که اوّل وقت افضل است. امام علیهالسلام در صحیحه زراره[۲] فرمود: «اعلم انّ اول الوقت افضل ابداً» همیشه افضل است. در روایات، جماعت و اقلّ ثوابش این استکه یک صلاة ۲۵ صلاة حساب میشود. این جماعت در مسجد بشود فضلش بالا میرود، با امامِ کذا بشود، فضل بالا میرود، در مسجد بشود و جماعت زیاد بشود، الی ما شاء الله فضل آن بالا میرود.
صلاة جماعت در مقابلِ صلاةِ فرادی است. یعنی کسی که منفرداً بخواند، این ۲۵ مقابل آن است. لذا ما در روایاتی که در اوّل وقت بود، نداشتیم که یک صلاة ثواب چند صلاة میشود، بلکه در روایات این بود «یحب من الخیر ما یعجّل»[۳] صلاة در اوّل وقت احبّاست. فقط در یک روایت اگر یادتان باشد،در صلاةفجر در موثقه اسحاق بن عمار،[۴] امام علیهالسلام فرمود «صلاة الفجر مع طلوع الفجر» افضل است «لانّه تثبته ملائکة اللیل و تثبته ملائکة النهار» این دو نماز حساب میشود. آن که داشتیم غایتش در صلاة فجر بود، و آن هم دو مرتبه ولکن صلاة جماعت اقل مرتبهاش که مسجد نباشد، امامش کذا نباشد، ولکن قرائتش صحیح باشد، اقلّش ۲۵ صلاة است. لذا لااشکال در این که شخص میتواند دو باره نماز را با جماعت بخواند و تزاحمی بین دو مستحب نیست. این که فرمودهاند: ما نحن فیه از موارد فُرادی بخواند، بعد هم با صلاة جماعت اعاده کند، مشروع است و همان ثواب را دارد. شخصی که حال ندارد دو نماز بخواند، از ما میپرسد که کدامیک از اینها افضل است؟ صلاة را در اول وقت بخوانم یا صلاة بعد ذلک با جماعت بخوانم؟
کلام در بعض مبنی تفصیل در مسئله
بعضی(قده) فرمودهاند: باید در این مسأله تفصیل داد. اگر صلاة جماعت در وقت فضیلت نماز خوانده میشود، منتهی نه در اول بلکه در وسط وقت فضیلت، یا در آخر وقت فضیلت خوانده میشود، بلا اشکال مقتضای ادله صلاةجماعت، در ترغیب به جماعت و ثواب آن، این است که صلاة جماعت را ا ختیار کند. چون در وقت فضیلت خوانده است، منتها مثل آن اول وقت فضیلت نمیشود، ولکن صلاة آن به مقدار بیست و پنج نماز است.
و امّا در صورتی که صلاة جماعت بعد از انقضاء وقت فضیلت واقع میشود، مثل این که در بعضی بلاد مرسوم است صلاة ظهر را با صلاة جماعتاً میخوانند، ولکن طرف عصر میخوانند که وقت فضیلت ظهر گذشته است. در این مورد وقتیکه صلاةجماعت را ظهراً اتیان میکنند، این شخص اوّل وقت فضیلت صلاة ظهرش را فرادی بخواند. آن فرادی از این صلاة جماعتی که بعد از انقضاء وقت فضیلت میشود، اولی است. چرا؟ فرموده است: این روایاتی که وارد شده است بر این که اگر صلاةبعد از وقت فضیلت اتیان بشود، تضییع صلاةاست. بعضی از روایات دلالتشان طوری است که جملهای از اصحاب ملتزم شدهاند که صلاةبعد از وقت فضیلت وقت اجزاء نیست، بلکه بعد از وقت اضطراری است، یعنی بر شخص جایز نیست عمداً و متعمداً و بلا عذر صلاتش را به ثانی وقت که انقضاء وقت فضیلت است، بیندازد. پس این طور نیست که وقت فضیلت فوت بشود، صلاةجماعت بعدی این را تدارک میکند یا صلاة جماعت بعدی افضل از صلاة اوّل وقت است، دلالتی نداریم.
ایشان فرموده: آن روایاتی که وارد شده است که صلاة جماعة اقلش ۲۵ صلاة است، ناظر به آن صلاة جماعتهای متعارف بود. منتها بعد از گذشتن اول وقت در وقت فضیلت آن میخواندند. و فی زماننا هذا هم همینطور است. صلاة جماعت ولو تأخیر بیفتد، امام تا به صلاة مغرب برسد، اول دخول لیل میگذرد، ولکن قبل از انقضاء وقت فضیلت اتیان میکند. این صلاةجماعت این جور از صلاة فرادی افضل است و امّا صلاة جماعتی که در وقت اضطراری انسان میخواند، او افضل از صلاة اول الوقت باشد، این جور دلیلی نداریم. ایشان فرمودهاند: علی هذا الاساس آن صلاة جماعت افضل است از صلاة در اول وقت در صورت که صلاة جماعت قبل از خروج وقت فضیلت خوانده بشود، وسطش یا آخرش، و امّا غیر از آن وجهی ندارد.
نقد کلام بعض و مر اد از تضییع نماز
کلام ایشان به نظر درست نیست. برای این که آن روایتی که در صلاة عصر وارد شده است اگر سایهای که بر میگردد به شش قدم رسید، آن تضییع صلاة عصر است، یعنی وقت فضیلت گذشته است، مراد تضییع وقت فضیلت است، نه تضییع صلاة است.
روایت این است[۵] «وعنه» یعنی «محمد بن الحسن باسناده عن حسن بن محمد بن سماعه، عن ابن مسکان» عبدالله بن مسکان «عن سلیمان بن خالد، عن ابی عبدالله علیهالسلام قال: العصر علی ذراعین» وقتیکه فیئ به اندازه ذراعین شد، باید صلاة عصر خوانده شود که وقت فضیلت آن است، در این صورت «فمن ترکها حتی تصیر علی ستة أقدام» تا این که شش قدم، یعنی دو ذراع و نصفی شد «فذا المضيّع» این شش مضیّع صلاة عصر است، یعین مضیّع وقت فضیلت است. چون وقت فضیلت صلاة عصر تا مثلین است، تا ستّة ذراع وقت فضیلتش میگذرد. وقت فضیلت اینطوری ضایع شده است. امّا ثواب جماعتی گیرش آمده که ۲۵نماز است، و الاّ تضییع صلاة عصر در روایات متعدده وارد شده است که تضییع صلاةعصر آن وقتی میشود که «تصفر الشمس» وقتی که غروب نزدیک میشود، قرص آفتاب زرد میشود. انسان به راحتی میتواند ببیند. چون آن جور شعاعی که قبلاً داشت ندارد.
یکی صحیحه حلبی[۶] است: «و فی العلل» صدوق نقل میکند «عن ابیه، عن علی بن ابراهیم، عن أبیه عن محمد بن ابی عمیر، عن حماد بن عثمان، عن عبیدالله بن علیّ الحلبی» روایت صحیحه است «عن أبی عبدالله علیهالسلام قال: أنّ رسول الله صلیاللهعلیهوآله قال: الموتور أهله و ماله من ضیّع صلاة العصر» کسی اهلش و مالش مَوتور است که صلاة عصر را ضایع کند «قلت: و ما الموتور أهله و ماله؟ قال: لایکون له فی الجنة أهل و لا مال» موتور به کسی میگویند که از اصل مال فقیر است و خودش هم تنها و غریب است کسی است که صلاةعصر را این طور ضایع کند «قال: لایکون له فی الجنة أهل و لا مال» یعنی در جنّت عزتی ندارد، غریب است، مثل دیگران اهل ندارد. عبیدالله حلبی این را فهمید، جلیل القدر است «قال: یضیّعها» این شخص که موتور در جنّت است، صلاة عصر را تضییع میکند. یضیّها فیدعها متعمداً حتی تصفرّ الشمس» تا این که قرص شمس صفرة پیدا کند و «تغیب» بعد از صفرة غیبوبت میشود.
یکی از آن روایات صحیحه ابی بصیر[۷] است «محمد بن علی بن الحسین باسانده عن ابی بصیر» چون سند دیگری دارد، به آن سند دیگری صحیح میشود که «رواه البرقی فی المحاسن عن محمد بن علی، عن علی بن نعمان، عن ابن مسکان، عن ابن بصیر مثله، و فی رواه فی معانی الاخبار عن محمد بن ماجیلویه، عن عمه، محمد بن ابیالقاسم، عن محمد بن علی الکوفی، عن علی بن النعمان»، در محمد بن علی الکوفی کلامی است که همان نعمان یا آن شخص دیگر است. آنجا دارد بر این که «الموتور أهله و ماله من ضیّع صلاة العصر، قیل: و ما الموتور أهله و ماله؟ قال: لایکون له أهل و مال فی الجنة، قال: و ما تضییعها؟ قال: یدعها و الله حتی تصفر أو تغیب الشمس». یا اصفرار پیدا بکند، و یا تغیب بدانجهت صلاةعصر را به صفرت تأخیر انداختن و لکن قبل از غروب تمام کردن، کراهت شدیده دارد. و الا بعد از غروب بگذار که شرعاً جایز نیست. این تضییع است. پس اولی «ستّ اقدام»، چه میشود؟ اگر ماباشیم و این دو دسته رو ایات، جمعش تضییع وقت فضیلت میشود، نه تضییع وقت صلاة عصر.
کلام این استکه اگر وقت فضیلت را ضایع کند و جماعت بخواند، این افضلیت یا جماعت را ترک بکند و در اول وقت بخواند؟ این که فرمودند: روایاتی که دارد «فصل صلاة الجماعه علی صلاة الفرد بأربعة و عشرین درجة فتکون صلاة واحدة خمسة و عشرین صلاة»، اطلاقش این است که این صلاةجماعت ۲۵ صلاة است، اقلّش این استکه واین که فرمودهاند: این روایات مال آن جماعات متعارفه است، آن زمان جماعت متعارفه دو قسم بودهاند، الان هم دو قسم است: یک جماعات متعارفه است که در برخی مساجد خوانده میشود، مردم در آن زمان غیر از این مساجد که صلاة خوانده میشود، و غالباً هم بلکه دائماً هم در وقت فضیلت خوانده میشود، در مقابل اینها صلاة جماعتهایی است که در راه میخوانند، در دکان میخوانند، رسم این جور بود، الان هم در بعض بلاد هست «اقلش ما ینعقد به الجماعة اثنان دو نفر است، خمسة و عشرین درجة از نماز فرد اقوی است. این جور جماعتهایی که در آن زمان هم بود، کاری داشتند، کارشان را تمام می کردند، فضیلت گذشته است، چون که ائمهعلیهمالسلام فرموده بودند: اگر تأخیر صلاة مغرب روی علت باشد عیب ندارد، این صلاةرا جماعت میخواندند، چرا فضل نماز جماعت را نگیرد؟ در صحیحه عبدالله بن سنان است، در صحیحه زراره است، اول باب جماعت را ملاحظه بفرمایید، روایاتی که در فضل جماعت است، آنها منحصر به مساجد نیست. خودشان فرمودهاند: «اقل ما ینعقد به الجماعة اثنان»، اگر مطلق جماعت اتیان بشود ۲۵ صلاه است، صلاةدر اول وقت، دو نماز به اندازه دو نماز میشود، سه نماز میشود، این را ندارد، فقط در صلاة فجر دارد.
«ضیّع» درروایات معتبره و صحیحه، د رصلاة عصر وارد است، تضییع را «یؤخر الصلاة حتی تصفر الشمس أو تغرب» قرار داده است. این «ضیع» را که امام تحدید است به حتی تصفر و تغرب» اگر با آن «ضیع» بگذاریم، جمع عرفی آن چه میشود؟ این میشود که آن تضیع وقت فضلیت است و این تضییع اصل صلاة است.
لذا ما میگوییم: وقت فضیلت تضییع میشود، ولکن فضل جماعت استیفاء میشود این روایاتی که میگوید: «فضل صلاة الجماعة علی صلاة الفرد باربع و عشرین درجة»،خمس و عشرین نماز حساب میشود، این معنا در وقت فضیلت نیست. ای که یک صلاة، ده صلاة حساب میشود، ۶ صلاة حسب میشود، فقط در صلاة فجر است، آنهم در نامه اعمالش دو نماز حساب میشود. ما اخیراً عدول کردیم گفتیم: این جور نیست، صلاة جماعت ولو در غیر وقت فضیلت در وقت اجزاء بشود، بر صلاة اوّل وقت مقدم است، یعنی تزاحم نیست. میتواند شیخ آن وقت فرادی بخواند در این وقت جماعتاً اعاده بکند، هر دو مشروع است. خداوند متعال جماعت این را حساب میکند، و هم اول وقت آن را. بدان جهت گفتیم انتظار برای صلاة جماعة عیبی ندارد،صلاة جماعة صلاة جماعة افضل است و عیب ندارد که آن را اتیان کند. ولو وقت فضیلت بگذرد، ما این معنا را ملتزم شدیم.
افضلیّت انتظار برای نماز جماعت نه بیش از حد متعارف
کلام در این است که صاحب عروه فرموده است:این که بنابر قول ما تأخیر کردن افضل است، بنا به قول ایشان آن صلاة در اول وقت افضل از این نیست، در صورتی استکه تأخیر از حدّ متعارف خارج نشود. مثل این که مردم برای صلاة جماعت منتظر هستند، دیگری وقت صلاة مغرب تمام می شود، این جور متنظر شدن اشکالی ندارد، اگر مراد صاحب عروه این است که این اشکالی ندارد، و امّا هنگام اصفرار شمس آن وقت صلاه عصر را بخواند، یا قریب آخر وقت بخواند، آن ها را میشود اعاده کرد که نص از آنها منصرف است.
کلام ما در صورتی بودکه وقت فضیلت تمام بشود، میگوییم: در این وقت باز هم صلاة جماعت به اطلاق این روایا ت افضل است، و این روایات هم ناظر به جماعت در مساجدی که متعارف بود نیستند، مطلق است، بلکه صلاة در مساجد یک فضل دیگری دارد، فضل مسجد هم هست. کلام در استثناء صاحب عروه است که اگر مراد از استثنایش آخر وقت گذاشتن است، مثل اصفرار قرص شمش این درست است، و اما در صورتی که تأخیر یعنی وقت فضیلت بگذرد، مساعتی با او نمیکنیم. و میگوییم: عیب ندارد.
کلام صاحب عروه در تأخیر نماز صبح از اول وقت برای اتمام نماز شب
«….السابع: تأخیر الفجر عند مزاحمة صلاة اللیل اذا صلی منها اربع رکعات»[۸].
صاحب عروه(قده) مطلب دیگری میفرماید، گفتیم: صلاة فجررا در اول وقت خواند دو نماز حساب میشود، البته احراز کرده است، میبیند فجر را، در بیابان است، و یا در جایی است که فجر دیده میشود، یا آنجایی است که میزان دارد، مثلا ساعت دقیقی دارد که تخلف نمیکند، میداند چه موقع فجر میشود، این خواندن دو نماز حساب میشود، ولکن این در یک جایی تخصیص خورده است که صلاة را به آخر بینداز، آن وقتی که چهار رکعت از نماز شب را خوانده بود، طلوع فجر شد، رو ایتش را خواندیم که صلاةلیل را تمام کند، گفتیم ظاهر روایت مثل «من ادرک» است، چهار رکعت بخواند، صلاةلیل که ۱۳ رکعت است، همهاش اداء حساب میشود.
همانطوری که در صلاة جماعت وارد شده است که ۲۵ نماز است، در مسجد هم وا رد شده است، کمترین مسجدی که أدنی المساجد است من حیت الفضیلت، مسجد قبیله و مسجد سوق است، که یک صلاة در مسجد قبیله خواندن ۲۵ صلاة است، در مسجد سوق ۱۲ صلاة حساب میشود. لذا ثوابش هم در فضل المساجد و مساجد درجه صلاة چه قدر میشود، روایاتش را نگاه کنید، مثل مسجد، کوفه، مسجد الحرام آن دیگری اندازهاش ۰۰۰/ ۲۰۰ و اینها است. و هکذا در جایی که منتظر میشود صلاة جماعت با جماعت کثیره خوانده شود، که روایات وارد شده است که وقت که وقتی که مأمومین کذا شدند، آن وقت همان حسابی که گفتیم همان حساب است.
کلام در این بود که اگر صلاة لیل را چهار رکعت خواند، چهار رکعت دیگرش را میخواند، یعنی صلاة لیل که ۱۳ رکعت است بخواند، همهاش هم اداء حساب میشود، نسبت به نافله فجر که اداء است،میشود، بعد از فجر در اول وقت عند طلوع فجر افضل است «الا فی هذه الصورة». چون امام علیهالسلام در این صورت فرمود: صلاة اللیل را تمام کن.
نقد کلام صاحب عروه در جواز تأخیر صلاة فجر به خاطر صلاة لیل
ولکن این حرف آن وقت صحیح است که دو امر تمام بشود:
امر اوّل: این استکه آن روایت من حیث السند تمام باشد. در سندش اسحاق نحوی بود، گفتیم که درست نیست، سند اشکال داشت.
امر دوم: دلالتش را هم مناقشه کردیم گرفتیم: این روایت ظهور ندارد که صلاة لیل اداء حساب میشود، مثل «من ادرک رکعة من الصلاة فی وقتها فقد ادرکها أو من ادرک من الوقت رکعةً فقد درک الوقت» که تنزیل است که صلاة اداء، میشود، آن چهار رکعت راخوانده، اداء است، قضای بقیه هم که مشروع است، بقیه قضاء میشود، قضای آن هم که قبل از صلاة صبح عیب ندارد. این قضاء حساب میشود. همانگونه که صلاة وتر را بعد از طلوع فجر، قبل از صلاة فجر قضاء میکند، بقیه صلوات لیل را هم قضاء میکند.
این میگوید: «من ادرک اربع رکعات من صلاة اللیل یتمها» یتمها قضاء است، ما بقی قضاء است، قضای آن هم که قبل از صلاه فجر عیب ندارد. اگر روایت من حیث السند هم ضعیف بود، گفتیم: میشود رجاءً خواند، به قصد ما فی الذمه که اعمّ از قضا و اداء باشد، احتیاط در این است.
تأخیر نماز از اول وقت برای مسافر
بعد ایشان میفرماید: یکی از مواردی که مسافر مستعجل است. مسافری که عجله دارد، میتواند صلاة را در اوّل وقت فضلیت نخواند به بعد بگذارد، به آخر وقت فضیلت یا به وقت اجزاء بگذارد، چون منصوص هم بود، امام علیهالسلام در موثقه جمیل[۹] این جور فرمود: « و عنه، عن أحمد بن محمد، عن الحسن بن علی بن فضال، عن جمیل بن دراج» اگر همین باشد که سابقاً گفتیم که حسن بن علی بن فضال از فطحیت عدول کرده است، این صحیحه میشود «قال: قلت لأبی عبدالله علیهالسلام: ما تقول فی الرجل یصلّی المغرب بعد ما یسقط الشفق؟» مغرب را بعد از شفق میخواند «فقال لعلة لابأس» اگر علتی داشته باشد، بعد از شفق بخواند بأسی ندارد «قلت: فالرّجل یصلّی العشاء الآخرة قبل أن یسقط الشفق؟ قال: لعلة لابأس» گفتیم: انسان صلاة عشا را قبل از سقوط شفق بخواند قطعاً پیش همه مجزی است. پس این قرینه میشود علت در اینجا به معنای عذر است، یعنی اگر عذری داشته باشد، عیبی ندارد. ایشان هم فرموده است: مسافری که مستعجل است، میتواند تأخیر بیندازد. عرض میکنیم روایت در مسافر است، این صحیحه مطلق بود در مسافر، مسافر مطلق هست که میتواند مغرب را تأخیر بیندازد.
روایات چند طائفه هستند: تا ثلث لیل میتواند تأخیر بیندازد، در بعضی از روایات تا ربع لیل میتواند، تا این که انسان در سفر شش میل راه برود، میتواند مغرب را تأخیر بیندازد، شش میل برود از سه فرسخ کمتر و از دو فرسخ بیشتر میشود، سه میل برود بعد صلاة مغرب را بخواند، زمان طویلی می خواهد، این عیب ندارد، و هکذا روایات دیگری است که آنها دلالت میکند تأخیر مغرب در سفر عیب ندارد، این روایات در سفر است و لکن در خصوص صلاة مغرب نه مطلق الصلوات. خودش هم در صلاة مغرب در مسافر است، مطلقاً، عجله داشته باشد و یا نداشته باشد، آن که علت داشته باشد، تأخیر کند، در صحیحه جمیل در مطلق اشخاص است، و امّا مسافر روایاتش مطلق است. لذا فهمیده میشود که نسبت به مسافر وقت فضیلت را شارع توسعه داده است شاید به واسطه اشتغال مسافر، زحمت سفر، اینها حکمت باشند، شارع وقت فضیلت را توسعه بدهد، چه مستعجل باشد و چه نباشد.
——————————————————————-
[۱]ـ عروه، ج۱، ص۵۲۶، مسأله۱۳٫
[۲]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب مواقیت، باب۳، ح۱۰٫
[۳]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب مواقیت، باب۳، ح۱۲٫
[۴]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب مواقیت، باب۲۸، ح۱٫
[۵]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب مواقیت، باب۹، ح۲٫
[۶]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب مواقیت، باب۹، ح۲٫
[۷]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب مواقیت، باب۹، ح۱۰٫
[۸]ـ عروه ج۱، ص۵۲۶، مسأله۱۳٫
[۹]ـ وسائل الشیعه، ج۳، ابواب مواقیت، باب۱۹، ح۱۳٫