دروس خارج فقه / صلاة / درس ۸۳: انتهای وقت نماز شب

دروس خارج فقه / صلاة / درس ۸۳:  انتهای وقت نماز شب

معروف و مشهور بلکه لم یعلم الخلاف من اصحابنا الا عن السید مرتضی(قدس‌سرّه) می‌گویند: صلاة‌ اللیل تا طلوع فجر صادق وقت دارد. این که مثلاً می‌گوییم: صلاة ظهرین تا غروب شمس است، معنایش این نیست که صلاة ظهر را عند غروب شمس می‌خوانند، بلکه معنایش تقسیط است کما ذکرنا سابقاً که رکعت أخیره عصر باید قبل از غروب شمس تمام بشود و رکعت سوّمی یک رکعت به غروب شمس مانده، باید تمام بشود. اینجا هم همین طور است که آخر وقت صلاة لیل طلوع فجر صادق است، یعنی جزء آخر صلاة لیل که بآن صلاة وتر می‌گویند، باید قبل از طلوع فجر تمام بشود. چون صلاة‌ اللیل ثلاث عشرة رکعت است منتها خواندن «رکعتی الفجر» بعد از فجر، عیب ندارد. امّا صلاة‌ وتر اگر قبل از طلوع فجر بخواهد اداء بشود، تمام باید بشود. لکن سید مرتضی (قده) فرموده است: وقتی که طلوع فجر اوّل شد که مسمّی به فجر کاذب است، وقت صلاة لیل تمام می‌شود.

از روایات این معنا استفاده نمی‌شود که وقتی فجر اول طلوع کرد، وقت صلاة اللیل تمام می‌شود. صحیحه اسماعیل بن سعد الاشعری[۱]دارد: «و عنه» یعنی محمد الحسن باسناده عن احمد بن محمد «عن اسماعیل بن سعد الاشعری» که از اجلاّء و از اصحاب امام رضا علیه‌السلام است «قال: سألت أبالحسن الرضاعلیه‌السلام عن ساعات الوتر» ساعتی که صلاة وتر خوانده می‌شود «قال: أحبّها الیّ الفجر الاوّل» یعنی تا فجر اول صلاة الوتر خوانده شود. صلاة‌وتر در روایات ما دو اطلاق دارد: یکی: مجموع صلاة الشفع و الوتر است، که سابقاً گفتیم: صلاة ‌شفع در یک روایت و یا در دو روایت در مقابل وتر اطلاق شده است. به این سه رکعت صلاة وتر گفتند. یکی هم: تنها رکعت اخیره است که یک رکعت است. سائل می‌دانسته که وقت وتر وسیع است، می‌شود خواند، لذا از افضل الساعات می‌پرسد. امام هم درجوابش همین را می‌فرماید: «احبّها الیَّ الفجر الاول» احب آن تا فجر اوّل است.

این قرائت که به ما نرسیده است، یک نسخه است، ممکن است «احبّها اِلی الفجر الاول» باشد و دلالت کند که در فجر اول تمام شود. محتمل است که داخل شد، فجر ثانی بیاید وقت تمام می‌شود. احب اوقات ان فجر اول است. منتهی کدام یک از اینها معیّن است؟ این که ایشان فرموده است: «الی الفجر الاول» تمام شود. وجهی ندارد مگر این که در این روایت هم «الی» باشد، یعنی الی الفجر الاول». اگر این جوری باشد دلالت می کند که صلاة‌اللیل با آن تمام می‌شود. چون وتق ر آخر صلاة اللیل است. آن دو رکعت فجر بعد از فجر خوانده می‌شود. این که «الی الفجر الاول» باشد دلالت می کند آخرش تمام می‌شود. ولی این چند اشکال دارد.

اشکال وارده بر قول سید مرتضی(ره) در کلمه «الی» بودن روایت

یک اشکال این است که این افضل بودن، نه این که قضاء می‌شود. لو فرض هم اگر«الی» باشد، اگر این «افضل الاوقات» می‌شود، «أحبّ الاوقات» می‌شود، نه این که بعدش قضاء می‌شود، به این معنا دلالتی ندارد. و ثانیاً این است که این «الی» نیست، بلکه «الیّ» است،«الفجر الاول» یعنی در خود فجر اول خوانده شود «احبّها الیّ الفجر الاول» یعنی عبد از آن که فجر اول داخل شد، قبل از این که طلوع فجر بشود خوانده شود. قرینه بر این که در مانحن فیه «الی» نیست صحیحه معاویة بن وهب[۲] روایت اول این باب است: «محمد بن یعقوب عن الحسین بن محمد الاشعری، عن عبدالله بن عامر، عن علی بن مهزیار، عن فضالة بن أیوب، و حماد بن عیسی، عن معاویة بن وهب، قال سألت أباعبدالله علیه‌السلام عن أفضل ساعات الوتر، فقال: الفجر اولّ ذلک» فجر اول افضل و احبّ اوقات است. در مانحن فیه روایت با خطاب شرعی که از آن چنین استفاده بشود، نیست. ولکن آن که مشهور گفته‌اند، و اصحاب قدیماً و حدیثاً ملتزم شده‌اند که آخر وقت صلاة لیل طلوع صادق است،‌ یعنی وقت صلاة لیل تمام می شود. این مستفاد از روایاتی است که ذکر می‌کنم:

روایات دالّه بر انتهای وقت نماز شب تا فجر صادق

یکی صحیحه معاویة بن وهب[۳] است که صحیحه با برکتی است: «محمد بن علی بن الحسین باسناده عن معاویة بن وهب» هم صدوق و هم کلینی و هم شیخ (قده) نقل کرده‌اند اسناد صدوق به معاویة بن وهب معتبر است «عن معاویه بن وهب، عن ابی عبدالله علیه‌السلام أنه قال: قلت له: أنّ رجلاً من موالیک من صلحائهم» مردی از موالی شما که از صلحاء است «شکی الیّ ما یلقی من النوم» به من شکایت کرد آنچه را که از نوم به او می‌رسد «قال: انّی ارید القیام باللیل (للصلاة) فیغلبنی النوم حتی أصبح» تا این که صبح طلوع فجر می‌شود، نوم بر من غلبه می‌کند «فربما قضیت صلاتی الشهر المتتابع و الشهرین أصبر علی ثقله» فرض کرده است عبد از این که طلوع فجر شد، دیگر صلاة ‌لیل وقت اداء ندارد. صلاة ‌لیل را بعد از طلوع فجر صادق می‌شود اداءً اتیان کرد؟ امام فرمود: طلوع فجر شده است، نماز شبش را بخواند. از این که می‌گوید «فیغلبنی النوم حتی أصبح» اصبح یعنی طلوع فجر می‌شود، در این صورت فربّما قضیت صلاتی» مفروغٌ عنه است که دیگر وقت صلاة لیل تمام شده است «قضیت صلاتی الشهر المتتابع و الشهرین أصبر علی ثقه ذلک، فقال: قرّة عین والله، قرة عین والله، ولم یرخص فی النوافل (الصلاة) أوّل اللیل و قال: القضاء بالنهار افضل» قضاء کردن بعد از طلوع فجر که نهار است افضل است، قضاء در روز افضل است. روایات هم خواهد گفت که بعد از طلوع فجر قضاء می‌شود. بعد از این که انسان نماز صبح را خواند یا قبل از نماز صبح قضاء می‌شود.

این دلالت می‌کند که هم نزد او و هم پیش آن شخص که مسأله را از امام می‌پرسد، مسلّم بود که طلوع فجر شد، وقت تمام شده است. امام هم تقریر کرده فرمود: قضاء کند، اوّل لیل نخواند، ولو غرضش این بود که ترخیص به اوّل لیل بگیرد، امام ترخیص نداد گفت: قضایش بهتر است. بدانجهت این دلالت می‌کند.

دلالة معتبره کالصریحة که صلاة لیل بعد از طلوع فجر وقت اداء ندارد. بعد از این که صبح شد، یعنی طلوع فجر شد، صلاة لیل وقت اداء ندارد همچنین صحیحه جمیل[۴] «محمد بن الحسن باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی، عن ابراهیم» ابراهیم بن هاشم است که از محمد بن عمرو زیّات نقل می‌کند، آن ابراهیم بن هاشم پدر علی بن ابراهیم است. در این نسخه عُمر الزیات نوشته است این درست نیست. محمد بن عمرو الزیّات شخص ثقه‌ای است، لذا راوی بودن «محمد بن عمر» معلوم نیست. در بعضی از نسخ «عَمرو زیات» را عُمَر زیات نوشته‌اند، این هم یکی از آن موارد است. به قرینه‌این که آنکه از ابراهیم بن هاشم» روایت نقل می کند، محمد بن عمرو زیّات است «ابراهیم بن هاشم» جلیل القدر، محمد بن عمرو الزیات ثقه و عدل است «محمد بن عمرو الزیات» هم «محمد بن عمرو بن سعید الزیات » است. جدّش هم سعید زیّات است، شخص ثقه جلیلی است «عن جمیل بن دراج قال: سألت أبالحسن الاوّل علیه‌السلام عن قضاء صلاة اللیل بعد الفجر الی طلوع الشمس» انسان صلاتش را قضاء کند، قضاء در مقابل اداء است، آیا بعد از طلوع فجر قضاء می‌شود؟ «قال: نعم» عیب ندارد. این قضاء به معنای اتیان است، نه قضاء در مقابل اداء. چون قضاء به دو معنا اطلاق می‌شود: یکی «قضی العمل یعنی أتی بالعمل» یکی قضاء در مباقل اداء اطلاق می‌شود، این قضاء در مقابل اداء است، نه قضاء به معنای اتیان است «سألته عن قضاء صلاة‌ الیل بعد الفجر الی طلوع الشمس،‌فقال: نعم وبعد العصر الی اللیل»‌ اما تفضلاً اضافه فرمود: بعد از عصر تا شب قضاء کند «فهو من سر‌ّ آل محمد المخزون» چون عامه ملتزم هستد که صلاة فجر تا طلوع شمس نافله اتیان نمی‌شود، ‌و هکذا بعد از صلاه عصر تا غروب نافله اتیان نمی‌شود. امام فرماید: این پیش ما مخزون است که قضای آن را بخواند، و این که می‌فرماید: «وبعد العصر الی اللیل »‌این قضاء در مقابل اداء است،‌این قرینه قطعیه است که مراد از امام علیه‌السلام از قضاء «یقضی» معنای آن این است که اتبان کند. یعنی اگر بخواهد اتیان کند در این دو مورد اشکال ندارد.

اگر آن روایت را به این صحیحه منضم کنید، اینها دلالت واضحه دارند، علاوه بر سایر روایاتی که در آنها صلاة لیل اطلاق شده است که صلاة لیل اگر گفتیم: لیل آخرش طلوع فجر است. امّا اگر گفتیم: لیل تا طلوع شمس است، این دو صحیحه با روایات دیگر که مدلول آن اینجور است، دلیل قطعی و صریح دارند بر این که طلوع فجر که شد، وقت ادایی صلاة لیل تمام می‌شود. معلوم شد در روایاتی که وارد شده، امر شده است به اتیان صلاة‌ لیل بعد از طلوع فجر. آنها حمل بر قضاء می شوند بعد از این که دلالت پیدا کرد این دو صحیحه خصوصاً آن صحیحه معاویة بن وهب که صریح در قضاء در مقابل اداء است، ‌که از امام علیه‌السلام آن شخص پرسید صبح کرده است،‌ طلوع فجر شده است، می‌تواند قضاء کند، این هم ثقیل است چه کار کند؟ امام فرمود: «قرّة عین والله» قضاء کند، این کارش بهتر است، در ذیلش هم فرمود قضاء کردن افضل است. اگر بعد طلوع فجر صلاة‌ لیل اداء بود، قضا که افضل نمی‌شد، این که امام می‌فرماید: قضایش بهتر است معنایش این استکه وقت اداء صلاة لیل تمام شده است. آن روایاتی را که در آنها امر شده است به اتیان صلاة‌ لیل، یا به اتیان صلاة‌ وتر بعد از طلوع فجر صادق که وتر را اتیان کند، نماز از آنها قضاء می‌شود. نگویید: امام نفرمود:‌ قصد قضاء کند. قصد اداء قصد قضاء، در آن جایی که تکلیف یکی است،‌ لازم نیست. آنجای که انسان هم مکلف به اداء است، و هم مکلف به قضاء است، هم صلاة ظهر دیروز را نخوانده است، امروز که صلاة‌ ظهر وقت ظهر است، بعد از ظهر صلاة‌ ظهر دارد. اگر او بخواهد صلاة‌قضاء ظهر بخواند باید قضا قصد کند. چون واجب دوتا است. لذا تعیین نمی‌شود الا بالبیّنه،‌اگر اداء بخواند،‌ دلیل بر این که در این موارد صلاة‌قضاء عنوان قصدی است، روایات عدول به قضاء است. اگر به ظهر شروع کرد، متذکر شده که ظهر قضائی دارد «یعدل الیها عدول مستحب است، واجب نیست. چون وقت قضاء موسع است،‌به قرینه توسعه وقت عدول در این روایات حمل بر استصحاب می‌شود. معلوم می‌شود «یعدل» یعنی باید چه کار کند.

اگر عنوان قصدی نباشد عدول ندارد، این همان قضاء حساب می‌شود. از این روایات استفاده می‌شود در جایی که تکلیف متعدد است یک فعلی، آنجا باید قضاء کند، دو تا قضاء دارد، می‌تواند هر دو قضاء است ، به قصد قضاء اتیان می‌کند. امّا اگر با این اداء جمع شده است تکلیف قضاء با تکلیف به اداء، ‌دوتا جمع شده است باید قصد کند. از این روایات عدول استفاده می‌شود که «یعدل الیها» معلوم می‌شود آن صلاتی که قصد کردی که با عدول، قصد کردن قضاء صحیح شد، از اوّل باید آنجایی که از او متذکر است و می‌دانید که قضاء دارد، بخواهد قضاء را اتیان کند باید قصد کند، و امّا در موردی که یک تکلیف بیشتر نیست، مثل این که انسان بلنده شده است، نمی‌داند شمس طلوع کرده و صلاة صبح قضاء شده است، یانه؟ می‌گوید: صلاة‌صبح را تکلیف امروزی من است، را اتیان می‌کنم، اگر قضاء است قضاء می‌شود. اداء باشد، اداء می‌شود. آن روایات که امام علیه‌السلام در آنها فرمود: صلاة‌لیل را بعد از فجر بخوان، چون قصد قضاء لزومی ندارد. برای این که بعد از فجر است، صلاة‌بعد از فجر را اگر اتیان کرد، مشروع است و یک تکلیف بیشتر نیست، و آن هم می‌شود قضاء بدانجت اگر کسی ادعا کند این روایات متعدده‌ را نمی‌شود حمل بر قضاء کرد، حمل کردن آن قضاها علی القاعده است. چون یک تکلیف بیشتر نیست، عنوان قصدی نیست، اتیان آن تکلیف فعلی را قصد می‌کند.

روایات دالّ بر استحباب نماز شب بعد از فجر و قبل از نماز صبح

روایاتی که دلالت می‌کند بر این معنا، عبارتند از: در وسایل «باب استحباب صلاة اللیل و والوتر مخففة قبل صلاة الصبح لمن انتبه بعد الفجر» است که صاحب وسایل ظاهراً اینها را اداء شمرده است، دلالت آن جوری ندارد، ولکن ظاهرش این است که نفرموده است: «استحباب قضاء صلاة‌ اللیل» چون قضاء اضافه نکرده است، معلوم می‌شود اداء هم نکرده است.

صحیحه سلیمان بن خالد[۵] می‌گوید: «و باسناد الشیخ عن احمد بن محمد، عن البرقی» که محمد بن خالد پدر احمد بن أبی عبدالله برقی است، شخص معتبری است «عن صفوان» از صفوان بن یحیی نقل می‌کند «عن أبی أیوب» الخزاز «عن سلیمان بن خالد، قال: قال لی أبوعبدالله علیه‌السلام: ربما قمت طلع الفجر» بعضی از اوقات بلند می‌شوم در حالی که طلوع فجر شده است، یعنی صلاة الیل تمام شده است «فأصلی صلاة اللیل و الوتر و الرکعتین قبل الفجر» اینها را قبل از فجر می‌خوانم «ثم أصلی الفجر» بعد صلاة لیل را می‌خونم. اینهم دلیل قطعی است که قضاء کردن صلوات ما لم یتضیق وقت الحاضره اشکالی ندارد «قال: قلت» سلیمان بن خالد می‌گوید‌که عرض کردم «أفعل انا ذا؟» این که شما می‌فرمایید، من هم انجام بدهم؟ امام علیه‌السلام به جهت این که حکم را اصلاً قبول کنند، مردم به خودشان نسبت می دهند، و نسبت آنهم صحیحه است و ممکن است که امام علیه‌السلام در یک شبی بعد از طلوع الفجر بلند شود، و صلاة لیل را اینجوری بخواند، این بُعدی ندارد، صلاة اللیل که به امام واجب نیست، مستحب است. امام می‌فرماید: «ربما قمت و قد طلع الفجر فاصلی صلاة اللیل والوتر و الرکعتین قبل الفجر» اینها را بعد از فجر می‌خوانم، «رکعتین قبل الفجر» که صلاة صبح است بعد از فجر می‌خوانم. «قال: قلت: أفعل أنا ذا؟» من این کار را بکنم؟ «قال: نعم و لا یکون منک عادة» این اشاره به قضاء است،‌این را عادت قرار نده. اگر اتفاقی شد عیبی ندارد، نه این که وقت صلاة لیل اوسع است، بدان جهت این «لایکون» قرینه است که این وقت نیست، ولکن جایز است، چون قضاء حساب می‌شود.

روایت دومی[۶]: «و باسناده عن أحمد بن محمد، عن اسماعیل بن سعد الاشعری (فی حدیث) قال: سألت أبالحسن الرضا علیه‌السلام عن الوتر بعد الصبح» صلاة وتر یا یک رکعت و یا سه رکعت است، بعد از فجر بخوانیم؟ «قال: نعم قد کان أبی ربما أوتر بعد ما أنفجر الصبح» بسا اوقات این را انجام می‌داد. فعل اینها هم به جهت این است که حجت بر مردم بشوند. بدانند که این فعل،‌ جایز و مشروع است، در مقابل عامه که می‌گویند: وقت صلاة صبح، صلاة صبح با نافله‌اش اول خوانده می‌شود وبعد چیزی دیگری خوانده نمی‌شود. نه، من این کار را می‌کنم. ائمه‌علیه‌السلام به فعل و قول خودشان این احکام را به ما ابلاغ کرده‌اند. چون مفروغ این است که امام فرمود: «القضاء أحسن» و الا اگر وقت بود، به معاویة بن وهب می‌گفت: ای معاویه زود بر پیش آن مرد بگو: وقتی که بند شدی آن وقت بخواند، اداء است قضاء نمی‌شود. این که امام این را نفرمود، فرمود: قضاء احبّ است، معنایش دلیل بر این است که جمعش همین است. بعد از این که به دلالت صریح آنها توقیت تمام شد، و صلاة قابل اداء نیست، قضاء شده است، این امر در روایات حمل می‌شود بر این که عیب ندارد اتیان کنید، چون قضاء آن مشروع است، و لازم نیست که قضاء هم بکند. چرا؟ شهید هم در لمعه فرموده است: در آنجایی که انسان صلاة وقت را می‌خواند، احتمال می‌دهد وقت داخل بشود، نیت اداء و قضاء لزومی ندارد، به همان تکلیف فعلی اتیان کند کافی است، سرّش این است که عنوان قصدی نیست. در آنجا جایی که قضاء متعدد بشود، فعل واحد دو تکلیف قضایی داشت باشد، با فعل ادایی جمع بشود، حتی قضاء هم کی باشد، با فعل ادائی جمع بشود، قضاء عنوان قصدی است و باید قصد کند، یا به قصد «ما فی الذمه» بیاورد، آنی که در لوح محفوظ تکلیف من است، اگر اداء است، اداء را می‌آورم، قضاء است، قضاء را می‌آورم، اگر بخواهد نیست تفصیلی کند، آنجا باید نیّت قضاء و یا اداء کند، یکی را باید تعیین کند، لذا در مانحن فیه هیچ اشکالی ندارد.

افضلیّت وقت نماز شب

کلام در وقت فضیلت صلاة اللیل واقع می‌شود، صاحب عروه (قده الله نفسه الشریف) می‌فرماید: افضل اوقات آن سحر است و سحر را تفسیر می‌کند به «ثلث الاخیر من اللیل». چون آخر لیل، تا طلوع فجر و یا طلوع شمس که طلوع شمش که ظاهر آن همان طلوع فجر است، وقت سحر است «وهو ثلث الاخیر» ولکن بعد اشکال کرد، گفت: ممکن است تا طلوع فجر بشود. ثلث الاخیر من اللیل». چون آخر لیل، تا طلوع فجر و یا طلوع شمس که ظاهر آن همان طلوع فجر است، وقت سحر است «و هو ثلث الاخیر» ولکن بعد اشکال کرد، گفت: ممکن است تا طلوع فجر بشود. ثلث الاخیر یعنی لیل را بعد از غروب شمس تقسیم به سه قسم کنیم: ثلث اول، ثلث ثانی و ثلث اخیر که با طلوع فجر تمام می‌شود. بعد می‌فرماید: این ثلث اخیر هم فرد افضل دارد «و افضله» یعنی افضل این ثلث اخیر «ما قرب من طلوع الفجر» هر قدر به طلوع فجر صادق نزدیکتر بشود،‌ افضلتر می‌شود. امّا صلاة‌ لیل وقت افضلش ثلث اخیر است، در صحیحه اسماعیل بن سعد[۷] می‌فرماید: «محمد بن الحسن باسناده عن أحمد بن محمد، عن اسماعیل بن سعد الاشعری، قال: سئلت أبالحسن الرضا علیه‌السلام عن ساعات الوتر، قال: أحبّها الاول، و سألته عن أفضل ساعات اللیل» ساعات لیل کدامیک افضل است؟ ایشان فرمود: «الثلث الباقی» ثلث باقی لیل افضل است. این که خداوند متعال در قرآن مجید فرموده: (و بالاسحار هم یستغفرون)[۸] ایشان با ضم این روایت و آن آیه شریفه که اسحار را فرموده است، می‌فرماید: سحر همان ثلث اخیر است. عنوان سحر در صحیحه ابی بصیر وارد شده است.

قدر متیقن از ثلث اخیر چیست؟ در صحیحه أبی بصیر[۹] می‌فرماید: «باسناده عن الحسین بن سعید، عن حماد بن عیسی، عن شعیب عن أبی بصیر» شعیب عقرتوفی است، که قوم و خویش ابی بصیر است و از أبی بصیر نقل می‌کند ثقه و جلیل القدر است، ابی بصیر، یحیی بن قاسم است «قال: سألت أبا عبدالله علیه‌السلام عن التطوع باللیل و النهار، فقال: الذی یستحبّ أن لایقصر عنه ثمانی رکعات عند زوال الشمس»‌ کمتر از هشت رکعت نافله، نافله ظهر کم نشود «و بعد الظهر رکعتان، و قیل العصر رکعتان» که چهار رکعت هم نافله عصر می‌شود، بعد از ظهر و قبل ازعصر «و بعد المغرب رکعتان» گفتیم: نافله صلاة مغرب را می‌شود تخفیف داد و دو رکعت خواند و قبل العتمه رکعتان» قبل از این که عشاء را بخوان دو رکعت بخواند که مجموع آن جهار رکعت می‌شود. یکی هم «من (فی) السحر ثمان رکعات» در سحر هشت رکعت بخواند «ثم یوتر» بعد از آن که هشت رکعت را خواند، چون صلاة اللیل ۱۳رکعت است، وتر را می‌خواند «والوتر ثلاث رکعاتت مفصولة» این سه رکعت را نمی‌شود متصل خواند، باید دو رکعت را جدا و یک رکعت را جدا خواند «ثمّ رکعتان قبل صلاة الفجر». ما روایاتی خواندیم که صلاة‌لیل بعد از انتصاف اللیل داخل می‌شود. این روایات که می‌گوید «و من السحر ثمان رکعات» این حمل به افضل می‌شود، که افضل وقت صلاة اللیل، سحر است. بعد امام علیه‌السلام می‌فرماید: «و أحبّ الصلاة‌ اللیل الیهم آخر اللیل» احبّ صلاة لیل، حتی از این سحری که گفتیم، همان آخر لیل است که مؤمنین آخر لیل بخوانند.

نتیجه این می‌شود که وقت صلاة لیل بعد از انتصافِ لیل است، افضل آن سحر و ثلث اخیر، چون ثلث اخیر را تعیین کرد، افضل از این ثلث اخیر هم آخر لیل است. ظاهر این است که سحر اخصّ از ثلث الاخیر است. اگر مراد از ثلث اخیر هم آخر لیل است. ظاهر این است که سحر اخصّ از ثلث الاخیر است. اگر مراد از ثلث الاخیر طلوع فجر شد، سحر اخص است، اضیق از ثلث اخیر است. بدانجهت سحر به آخر شب می‌گویند، که آن آخر شب ثلث نمی‌شود، کمتر از از ثلث می‌شود. بعضی از معلّقین (قدّس الله اسرارهم) نوشته‌اند که سحر از سدس یک خورده بیشتر است، سحر اَزْیَد از ثلث اخیر لیل است، سحر افضل الوقت است و افضل از سحر، آخر اللیل است که قریب طلوع فجر می‌ باشد. فقط یک کلمه آنچه در عروه است مناقشه دارد، که سحر «و ثلث الاخیر» اگر مراد ثلث اخیری تا طلوع شمس بشود، عیب ندارد. سحر سدس اللیل می‌شود، آن عیب ندارد اگر مرادش تا طلوع فجر باشد که ثلث آن ثلثی بشود که در طلوع الفجر تمام بشود، نه، سحر أخصّ از آن است. بدانجهت در مانحن فیه مسأله اشکالی ندارد.

—————————————————————————————-
[۱]ـ وسائل الشیعه ج۳، ابواب المواقیت، باب۵۴، ح۴٫
[۲]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۵۴، ح۱٫
[۳]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۵، ح۱٫
[۴] ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۵۶، ح۱٫
[۵]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۸، ح۳٫
[۶]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۴۸، ح۲٫
[۷]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب المواقیت، باب۵۴، ح۴٫
[۸]ـ سوره الذاریات،‌ آیه۱۸٫
[۹]ـ وسائل الشیعة ج۳، ابواب اعداد الفرائض، باب۱۴، ح۲٫