دروس خارج فقه / صلاة / درس ۵۰: وقت نماز اختصاصی نماز مغرب و عشاء؛ نظر صاحب عروه و مشهور
صاحب عروه (قدس سره) فرمود: وقت الصلاة العشائین در حال اختیار مابین مغرب وانتصاف اللیل است، در ذیلش می فرماید:و لکن از اوّل غروب شمس به مقداری که انسان نماز مغرب را به خواند، به نماز مغرب اختصاص دارد. کما این که از آخر وقت اگر به مقدار اربع رکعات بماند، یا وقتی که بماند که نمیشود نماز مغرب وعشاء هر دو را اتیان کرد، آنوقت مختص به نماز عشاء میشود، این وقت اختصاصی است.
مسائل عروه، شهادت میدهد که مراد ایشان از وقت اختصاصی رعایت ترتیب است در جایی که مکلف نماز مغرب و عشاء نخوانده است ومی تواند هر دو را اتیان کند و آن وقت باید نماز مغرب را از اول و نماز عشاء را آخر بخواند. لازمه این مطلب این است که اگر نماز مغرب را در اول غروب شمس و دخول لیل ادتیان کرد، نماز عشاء را باید بعد از آن بخواند، قهراً نمار عشاء در وقتی که واقع میشود که به مقدار ثلاث رکعات از غروب شمس گذشته است. کما این که اگر در آخر، قریب نصف اللیل، نماز مغرب و عشاء را بخواند، قهراً چون ترتیب معتبر است و نماز مغرب را هم نخوانده، اگر به مقدار چهار رکعت باقی ماند به نماز عشاء مختص می شود. مراد از اول وقت اختصاصی، این است.
در مقابل این وقت اختصاصی از صاحب عروه قول مشهور است که ملتزم شدهاند: اولِ دخول لیل، وقت نماز مغرب است. اگر کسی عشاء را در آن وقت بیاورد با این که مغرب را نخوانده است، یا خوانده ولی در آن وقت بیاورد نماز عشاء باطل است، چون در وقتش نیست. مثلا در این مسئله صاحب عروه و دیگران فتوا دادهاند که اگر انسان قبل از لیل، به اعتقاد این که لیل داخل شده شروع به نماز مغرب کرد، ولی حمره مشرقیه هنوز زائل نشده بود، وقتی تشهد و سلام مغرب را خواست بگوید، لیل داخل شد. مثلا پنجره را کسی باز کرده دید که نه حمره مشرقیه بود الان از طرف مشرق رفت، ایشان ملتزم است که این نماز مغرب قبل از وقت صحیح است.
هر وقت انسان نماز را قبل از وقت شروع کند، به اعتقاد این که وقت داخل شده است وقبل از تمام کردن آن نماز، ولو به اندازه تشهد یا تسلیم باقی مانده باشد، وقت داخل بشود آن نماز صحیح است. بنابر این مسلک صاحب عروه کسی نماز مغرب را این جور خواند، همین که سلام وتشهد را می گفت لیل داخل شد. بعد هم فرض کنید پشت سر ا وهم نماز عشایش را خواند، نماز عشاء ومغربش صحیح است. نماز مغرب چون به اعتقاد وقت شروع کرده بود و وقت در اثناء داخل شد واما نماز عشاء چون ترتیبش حاصل شده است مراد از وقت اختصاصی در نماز عشاء این بود که ترتیب حاصل بشود. بشود. عشاء هم بعد از مغرب وقع شده. مقتضای فتوای صاحب عروه این است.
استدلال مشهور به حدیث «لاتعاد» وفرق قول مشهور با قول صاحب عروه
اما آنهایی که وقت اختصاصی به آن معنا را ملتزمند که نسبت به مشهور داده شده است، می گویند: این شخص نماز مغربش صحیح است، لکن نماز عشایش محکوم به بطلان است چون در غیر وقت خوانده که خودش هم در موقع تشهد ملتفت شده که مغرب تازه داخل شده، لذا نماز عشاء را در غیر وقتش خوانده است حتی اگر با اعتقاد هم بخواند نماز عشایش محکوم به بطلان است. چرا؟ چون «لاتعاد الصلاة الاّ من خمس» یکی وقت است، در وقتش نخوانده است در حالی که این وقت مختص به مغرب بود.
هکذا اگر فرض کنید کسی چهار رکعت مثلا به انتصاف لیل مانده، شروع به خواندن نماز عشاء کرد به اعتقاد این که من نماز مغرب را قبلاً خوانده ام، نماز عشایش را خواند، نماز عشاء تمام شد، بعد یادش افتاد که مغرب را نخوانده، نماز عشایش صحیحح است. چرا؟ چون ترتیب در این صورت شرط نیست. نماز عشاء در وقتش واقع شده است. «لاتعاد» ترتیب را هم می گیرد، از خمسه نیست. «لاتعاد الصلاة» از خللی الاّ اینکه از آن خمسه باشد. اینجا هم خلل فقط در ترتیب است، ترتیب هم نسیاناً ساقط است ونماز عشایش صحیح است.
اما اگر شخصی در این صورت به اعتقاد این که وقت باقی است ومی تواند نماز مغرب وعشاء را بخواند، نماز مغرب را خواند، بعد شروع کرد به نماز عشاء خواندن،این نماز پیش صاحب عروه صحیح است. چرا صحیح است؟ به جهت این که در مانحن فیه که سه رکعت مانده به انتصاف اللیل، باید نماز مغرب را قبلا می خواند ودر این وقت باید نماز عشاء را بخواند، چون غافل است ونسیان کرده، یعنی اعتقادش این بود که به هر دو نماز مکلّف است، نه نماز مغربی را که اتیان کرده لذا صحیح است، چون در وقتش واقع شده غافل بود از این که در این وقت باید نماز عشاء را بیاورد. چون با انتصاف اللیل سه رکعت مانده است. ولکن مشهور می گویند:نماز مغربش باطل است. چون در وقت مختص للعشاء واقع شده است. این فرق بین المسلکین است، یک مسلک که قُدما نوعاً ملتزم شده اند وبعضی متأخرین هم ملتزم شده اند،وقت اختصاصی یعنی آن مقداری که انسان نماز مغرب را باید بعد از دخول لیل بخواند، آن مقدار از وقت مختص به مغرب است. یعنی نماز عشاء را نمی شود در آن وقت اتیان کرد، چه نماز مغرب را صحیحاً قبلاً خوانده باشد یا نخوانده باشد، در آن وقت،نماز عشاء صحیح نیست. کما اینکه آن مقدار از وقتی که از انتصاف اللیل است و وافی به نماز عشاء است در آن وقت مغرب را نمی شود خواند، انسان بخواند ولو غافلاً بخواند مغرب را، مغربش باطل است چرا؟ چون « لاتعاد الصلاة الا من خمس» یکی وقت است. این وقتها مختص هستند، یکی به نماز مغرب ویکی به نماز عشاء، در نماز ظهر وعصر هم همینجور بود. یکی مختص است به ظهر، آخر وقت مختص است به عصر،اگر نماز دیگر یعنی شریکه اش را بخواند، محکوم به بطلان است. این یک مسلک است.
مسلک دیگری فقط رعایت ترتیب است،وقت اختصاصی ندارد. فقط آن وقتی که انسان مکلف به صلاتین است،این دو نماز را بیاورد، شرط صحت ثانی این است که نماز اول را اتیان کند. شرط صحت نماز عشاء این است که بعد از مغرب واقع بشود. عصر شرطش این است که بعد از ظهر آن را بیاورد. شرطیت در نماز بعدی است، نه در نماز قبلی، انسان می تواند ظهر را بیاورد بعد می خواهد معصیت خدا کند، عصر را نمی آورد نماز ظهرش صحیح است. یا مغربش را می آورد عشاء را اصلا نمی آورد، نماز مغربش صحیح است. اشتراط در ناحیه نماز بعدی است. بخواهد نماز عشاء را بخواند باید بعد از مغرب بخواند، نماز عصر را باید بعد از ظهر بخواند، این در صورتی است که مکلّف به یک نماز است مثل آن مثال اول که گفتم که مغرب را قبل از وقت خوانده بود، موقعی که سلام می گفت وقت داخل شد، شروع به نماز کرد، مغربش صحیح است. وقتی که عشاء را پشت سر او می خواند، ترتیب حاصل است. چون نماز قبلی تکلیفش ساقط شده است، آن را اتیان کرده وصحیح است. هکذا در آن وقتی که خیال می کرد نماز مغرب را خوانده در وقت مشکوک شروع به نما زعشاء کرد به خیال این که مغرب را خوانده است،بعد از این که نماز عشاء را تمام کرد، سه رکعت مانده، چهار رکعت مانده به انتصاف اللیل ، یادش افتاد که مغرب را نخواند است، عشایش صحیح است، چون شرطیّت ترتیب ساقط شده لحدیث « لاتعاد» در این سه رکعت مانده با آخر نصف اللیل یا چهار رکعت مانده نماز مغرب را می آورد ونماز مغربش صحیح است.
لکن اگر وقت اختصاصی را که مشهور می گویند ملتزم بشویم معنایش این است که نماز مغرب باطل است. چرا؟ چون در غیر واقتش واقع شده . نه از ناحیه ترتیب چون وقت نما زمغرب تمام شده است. چون قصد کرده، نه قضا، آن وقتی که نماز در غیر وقتش واقع شده است، یعنی نماز ادائی حساب نمی شود. آنها این حور می گویند که صلاتش باطل است یعنی نماز مغرب ادائی نمی شود این ثمره بین القولین است.
کلام این است که کلام یک از این قولین معتبر است ومطابق ادله است؟ آیا قول بر این که فقط ترتیب معتبر است وتقدم وتأخر در وقت نیست؟ یا این که نه غیر از مسأله تقدم وتأخر ولو آن شرط ساقط بشود لامرٍمّا، اصل این اول وآخر وقت هم وقت نماز واحده است. آن شریکه اش را بخواند نماز در غیر وقتش است. این نماز باطل می شود ویا اداء نمی شود بنابر تفصیلی که بحث خواهم کرد ان شاء الله. آنها هم این جور می گویند،کدام مقتضای ادله است؟
استدلال قائلین به وقت مختص وبحث رجالی در حسن بن علیّ بن فضّال
آنهایی که در مانحن فیه به وقت اختصاصی ملتزم شده اند، استدلال به دو روایت کرده اند: یکی از اینها مرسله[۱] است: «محمد بن الحسن باسناده عن سعد بن عبداللّه،عن احمد بن محمد بن عیسی، وموسی بن جعفر» با احمد بن محمد بن عیسی، دوتایی نقل می کنند« عن ابی طالب عبدالله بن الصلت» عبدالله بن الصلت از ثقات واز عدول واز اصحاب امام رضا علیه السلام است.
گفتیم: حسن بن علی بن فضال در آخر فطحیّت را کنار گذاشت. عن حسن بن علی بن فضال حسن پدر علی بن حسن بن فضال است که این پدر در آخر عمر فطحیت را کنار گذاشت. این نقل می کند عن داود بن ابی یزید، وهو داود بن فرقد» که از اجلاّ است «عن بعض اصحابنا» فقط روایت مرسله است« عن ابی عبدالله علیه السلام قال: اذا غابت الشمس فقد دخل وقت المغرب» وقتی که شمس غروب کرد فقط وقت مغرب داخل می شود« حتی یمضی مقدار مایصلی المصلی ثلاث رکعات» تا این که وقت بمقدار سه رکعت نماز بگذرد «فاذا مضی ذلک» وقت سه رکعت که گذشت، نماز مغرب را هم که این شخص خوانده «فقد دخل وقت المغرب والعشاء الاخرة» مابیقی وقت مشترک می شود« حتی یبقی من انتصاف اللیل مقدار ما یصلّی المصلّی اربع رکعات» تا وقت نماز عشاء باقی بماند واذا بقی مقدار ذلک فقد خرج وقت المغرب» وقت مغرب خارج می شود «وبقی وقت العشاء الی انتصاف اللیل» این مقدار چهار رکعت که انتصاف اللیل است وقت مختص نماز عشاء است.
اگر فرض کنیم ارسال این روایت ضرر ندارد چون مرسله است ومعلوم نیست از چه کسی نقل می کند.
داود بن ابی یزید، داود بن فرقد معلوم نیست ا زچه کسی نقل می کند از ثقه یا غیر ثقه؟ از این قطع نظر کردیم فرض کردیم روایت صحیحه است.
در صحیحه زراره[۲] بود: «محمد بن علی بن الحسین باسناده عن زراره» که سندش صحیح است «عن ابی جعفر علیه السلام قال: اذا زالت الشمس دخل الوقتان الظهر والعصر، و اذاغابت الشمس دخل الوقتان» در این مرسله داشت: «اذا غابت الشمس فقد دخل وقت المغرب آنجا دارد واذا غابت الشمس که مراد یا زوال حمره مشرقیه است که غروب حقیقی است ویا مجرد غروب حسی ـ بناءً علی کلا الوجهین ـ وقتی غروب شمس شد هردو معاً واجب می شود، او هم به این نحو دلالت می کند. باز در معتبره قاسم بن عروه[۳] چنین بود: «اذا غربت الشمس دخل وقت الصلاتین» نماز مغرب وعشاءبعد از غروب داخل می شود« الاّ انّ هذه قبل هذه» فقط شرطیّت دارد که عشاء باید بعد از مغرب اتیان بشود. این دو روایت می گفتند با غروب شمس هر دو وقت داخل می شوند، این مرسله قبلی می گوید: نه فقط وقت مغرب داخل می شود. می گوییم: اگر این مرسله هم روایت معتبره ای بود وارسال نداشت وصحیحه بود اینها جمع می شدند، جمع عرفی داشتند این روایت مرسله داود مال کسی را می گوید که می خوهد مغرب وعشاء بخواند یعنی وقت اتیان مغرب رسیده است باید مغرب را اول اتیان کند. وقتی که نماز مغرب تمام شد وقتِ مشترک است عشاء هم که وقتش داخل شده است عشاء را هم می تواند اتیان کند.
مراد این است که کسی که مکلّف به صلاتین است بخواهد این صلاتین را تیان کند، اگر بخواند ترتیب را مراعات کند، نماز عشاء را صحیحاً بخواند، باید وقتی که غروب شمس شد نماز مغرب را شروع کند، بعد می تواند عشاء را اتیان کند، یا اگر هر دو را نخواند بعد می تواند اتیان کند. الا ادله الا أن هذه قبل هذه می گوید: باید مغرب را اول اتیان کند. این روایت را حمل می کنیم به این که اینروایت مال کسی که می خواهد نمازش را در اول وقت اتیان کند، اینروایت می گوید: باید مغرب را اتیان بکند. چرا؟ چون نماز عشاء وقتی درست است که مغرب اول واقع بشود. این روایت را حمل بر این معنا می کنیم. به چه قرینه؟ کسی بگوید: چرا عکسش را نگفتید که آن روایتی که «اذا غربت الشمس فقد دخل الوقتان» یعنی دخل الوقتان، آن وقت مغرب علی الاطلاق و وقت العشاء بعد الاتیان بالمغرب باشد، چرا این جور تعبیر نمی کند؟
می گوییم قرینه در خود روایت است. روایت را ببینید، مرسله می گوید: « اذاغابت الشمس فقد دخل وقت المغرب حتی یمضی مقدار ما یصلّی المصلی ثلاث رکعات» ثلاث رکعات در چه مقدار مقدار خوانده می شود، به حسب اشخاص مختلف است. یک شخصی است که قرائت را خیلی خوب وصحیح بلد است، خودش هم تند می خواند ورد می شود. مثل مرحوم شیخ علی قمی رحمه الله سه دقیقه طول می کشید که می خواند کسی هست که قرائت کند است، او باید اقلاً ده دقیقه طول بشکند تا این سه رکعت را تمام کند. یکی کسی قبل از غروب شمس جنب است ، اگر کسی بخواهد این سه رکعت را بخواند باید غسل کند وبیاید یک ربع، یابیست دقیقه طول می کشد. کسی وضو ندارد، وضوء باید بگیرد بیاید وضوئش را هم با تأنّی می گیرد. یکی کسی همینجور یک دقیقه وضوء می گیرد. بگوییم: وقت مغرب لکلّ شخص است شارع برای هر شخصی یک وقت نماز عشاء جعل کرده است.
در شرح لمعه هم فتوایش همین است. آن مقدار باید بگذرد که شخص می توانیست در آن مقدار نماز مغربش را اتیان کند این عین معنای شرح لمعه است. معنایش این است که هر کسی نسبت به وقت عشایش یک وقتی دارد.
اختلاف اشخاص در مقدار زمان اتیان یک نماز
در روایت داود بن فرقد[۴] چنین دارد: «اذا غابت الشمس فقد دخل وقت المغرب حتی یمضی مقدار ما یصلی المصلی ثلاث رکعات» این که وقت به مقدار خواندن ثلاث رکعات بگذرد، این به حسب اشخاص مختلف است. بگوئیم شارع برای نماز مثلاً صد وقت قرار داده است،وهکذا در نماز ظهر وعصر داخل می شود معنایش این است که نماز عصر من حیث مبدأ نسبت به اشخاص اوقات مختلفه دارد. این به قرینه روایت صحیحه زراره که دارد:« اذا زالت الشمس دخل الوقتان الظهر والعصر» ویا در معتبره عبید بن زرارة[۵] «عن أبی عبدالله علیه السلام قال: اذا غربت الشمس فقد دخل وقت الصلاتین الی نصف اللیل الاّ أن هذه قبل هذه» این ظاهر است بلکه صریح است که نفی می کند، می گوید:مغرب وعشاء فعلیت وجوبشان یک وقت است، فقط استثناء دارد،ترتیب معتبر است. این روایت داود بن فرقد هم قرینه است که مراد این است یعنی کسی که نماز مغرب را می خواهد اتیان کند باید به ترتیب،اول مغرب را اتیان کند به جهت تقدّم وقت اختصاصی که برای ترتیب است وقرینه دارد که اوقات عشاء متعدد می شود. معتبره عبید بن زراةمطلق نیست مثل صحیحه زرارة که « اذا غربت الشمس دخل ا لوقتان» قابل باشد. این معتبره در مانحن فیه نفی کند، می گوید: در فعلیت وقت وجوب مغرب وعشاء فرقی نیست «اذا غربت الشمس وجببت الصلاتین الا ان هذه قبل هذه» اتیانش قبل است. پس روایت دارد اگر مرسله نبود وصحیحه بود، حمل می شد بر این کسی که دو نماز را نخوانده وملتفت است ومکلف به صلاتین است، باید وقتی که غروب شمس شد اوّل مغرب را بخواند.
شخصی که مغرب وعشاء را نخواند،وقتی که مقداری رسید که نمی تواند مغرب وعشاء هر دو را بخواند ویکی باید فوت بشود، متعیّن است عشاء را بخواند. چرا؟ چون دوتا را که شارع نمی تواند تکلیف کند ومقتضای وجوب دونماز در این وقت این است که نمی شود دو نما زخوانده بشود، اتیان نماز قبلی ممکن نمی شود، نه به جهت این که عقلاً می گوییم ممکن نمی شود، ممکن است کسی بگوید: عشاء را نخوان،مغرب را بخوان چون هر دو مشترک هستند. نه، علاوه بر این که خود این معنا که هفت رکعت در این وقت بیاور تا انتصاف اللیل،نمی شود علاوه بر این که در ذهن این هست که نماز قبلی ساقط می شود، این منصوص است وخواهیم گفت روایات صحیحه دلالت می کند وقتی که به آخر وقت رسیده که مکلف نمی تواند هر دو نماز را اتیان کند، نماز قبلی ساقط می شود وباید نماز بعدی را اتیان کند.
یکی از این روایات از داود بود، روایت دیگر صحیحه عبدالله بن مسکان[۶] است: «و عنه» یعنی شیخ باسناده عن الحسین بن سعید«عن فضالة،عن ابن مسکان ،عن أبی عبدالله علیه السلام قال: أن نام رجل او نسی» مردی بخوابد ویا نسیان کند « أن یصلی المغرب والعشاء الآخرة،فان استیقظ قبل الفجر» اگر قبل از فجر بیدار شد« قدر ما یصلّی کلتیهما» بیدار شد که می تواند هر دو را بخواند «فلیصلّهما وان خاف أن تفوته احدهما»فقط برای یکی وقت باقی مانده دوتا را نمی تواند ایتان کند«فلیبدأ بالعشاء الاخرة» عشاء آخره را شروع کند دیگر نماز قبلی ساقط است. پس وقتی به آخر وقت رسید وملتفت است که اتیان صلاتین نکرده ، عشاء را باید بخواند ومغرب ساقط می شود.
قرینه بر عدم وقت اختصاصی
علی هذا الاساس از این روایت بیشتر از آن معنایی که صاحب عروه ذکر کرده، استفاده نمی شود. این معارضه ندارد. دوتا قرینه هست که این روایت را باید حمل کنیم اگر سندش درست بشود، به آنجایی که شخص مغرب وعشاء را نخوانده اگر بخواهد اول بخواند عند غروب الشمس، باید مغرب را بخواند. وبعبارة أُخری، این وقت وجوب را نمی گوید، وقت اتیان را می گوید. صحیحه زراره وآن معتبر عبید بن زراره وقت فعلیّت وجوب را می گویند واین مرسله داود بن ابی یزید وقت اتیان صلاتین را می گوید که اگر انسان بعد از غروب شمس خواست صلاتین را اتیان کند، باید اول وقتش نماز مغرب را اتیان کند بعد نماز عشاء را اتیان کند« الاّ ان هذه قبل هذه».
غفلتاً بخواند عیبی ندارد صحیح است. وقتش اتیانش است، یعنی اگر شما بخواهید در اول وقت که غروب شمس شد نماز شروع کنید، باید مغرب را شروع کنید. وقتی مغرب را تمام کردید، می توانید عشاء را اتیان کنید. این «الا ان هذه قبل هذه» عبارت اُخرای آن است،اگر این روایت صحیحه بود حمل بر این معنا می کردیم.
گفتیم: شرطیت مطلقه، « لاتعاد» شروط را قید می زند وحکومت دارد به تمام ادله اجزاء وشرایط،اینها را در اصول خوانده ایم.
اگر در مانحن فیه در مواردی ترتیب از شرطیت ساقط بشود للنسیان ویا نماز مغرب را قبل از وقت خواندیم، صحیح است کما این که گفتیم واگر نماز عشاء را بعد از این که نماز وقت مغرب داخل شده است، عمداً ومتعمداً بخواهیم صحیح می شود. چون در مانحن فیه هم ترتیب حاصل است ومفروض این است که وقت وجوب به حکم صحیحه زراره ومعتبر عبید بن زراره عند دخول اللیل، فعلی می شود.
غیر از این،یک روایت دیگری هم در مانحن فیه است که از آن به صحیحه حلبی [۷] تعبیر می کند: «وباسناده عن الحسین عن الحسین بن سعید، عن ابن سنان عن ابن مسکان، عن الحلبی» این ابن سنان، محمد بن سنان است که از عبدالله بن مسکان نقل می کند، این روایت هم من حیث سند ضعیف است« قال: سألته عن رجل نسی الاولی والعصر جمیعاً» مردی هر دو نماز ظهر وعصر از یادش رفته بود « ثمّ ذکر ذلک عند غروب الشمس» وقت غروب آفتاب متذکر شد« فقال: ان کان فی وقت لایخاف فوت احدهما»هر دوتا را می تواند قبل از غروب بخواند «فیصلّ الظهر ثم یصلّ العصر، وان هو خاف أن تفوته فلیبدأ بالعصر» عصر را شروع کند وتأخیر نیدازد «ولایؤخر ها فتفوته» تأخیر نیندازد که عصر به فوت برود «فیکون قد فاتتاه جمیعاً» هر دو نماز را فوت داده هم ظهر را وهم عصر را،یعنی اگر شخص در آن وقت نماز ظهر بخواند، ظهرش هم باطل است عصرش را هم که نخوانده است، هردو به فوت می رود.
گفتیم: به جهت این است که در مانحن فیه ولو ترتیب شرط است، ولکن صحیحه ابن مسکان را خواندیم که وقتی به آخرت رسید، نماز اخیری واجب می شود ونماز قبلی ساقط می شود. این مال کسی است که دو نماز را نخوانده است، اما کسی که نماز عصر را قبلاً خوانده بود، به اعتقاد این که ظهر را خوانده، بعد چهار رکعت به غروب یادش آمد که ظهر را نخوانه بود، در آن وقت نماز ظهر را بخواند اشکال ندارد. چون هر دو فوت نشده است. اما این روایت اگر من حیث السند صحیحه بود مال کسی است که هر دو نماز را نخوانده است. اما در مواردی که نماز بعدی را صحیحاً خوانده، چون اعتقاد داشت که ظهر را خوانده،بعد طرف غروب یادش افتاد که ظهر را نخوانده ،اگر ظهر را در آن وقت خواند نماز ظهرش صحیح است. چرا؟ چون صحیحه زراره فرمود: «اذا زالت الشمس وجبت الصلاتان ای الظهر والعصر الی غروب الشمس، ثم انت فی وقت منهما حتی تغرب الشمس» لذا مقتضای «وقتٍ منهما» این است که عصر راکه خوانده ام، ظهر را باید اتیان کنم. این روایت هم مال کسی است که صلاتین را نخوانده باشد.
مکلّف به صلاتین ورعایت ترتیب
کلام این است که در مواردی که مکلّف به صلاتین است وهیچ کدام از این صلاتین را اتیان نکرده چون ترتیب شرط است، باید اول نماز ظهر بیاورد «والاّ ان هذه قبل هذه» حتی اگر این شخص این ترتیب را ملاحظه کرد ونماز اولی را قبل از وقت خواند، ظهر را قبل از ظهر خوانده بود به اعتقاد این که ظهر شده است، مغرب را قبل از مغرب خوانده است به اعتقاد این که مغرب شده است ولی در اثناء نماز غروب شد ونماز عشاء را در آن وقت خواند نمازش چگونه می شود؟ مثل این که مسافر بود، مسافر نماز مغرب را سه رکعت می خواند، نماز عشاء را دو رکعت می خواند. این سه رکعت را قبل از غروب شمس شروع کرد وخواند، موقعی که تسلیمه می گفت، مغرب داخل شد، نمازش مغربش پیش صاحب عروه ودیگران صحیح است، بعد از آن نماز عشاء می خواند چون به اندازه سه رکعت بیشتر نگذاشته است. نماز عشایش صحیح است. چون امام علیه السلا فرمود: «اذا غربت الشمس فقد وجب الصلاتین الا ان هذه قبل هذه» درست است ترتیب هم حاصل است. وهکذا، در آخر وقت سه رکعت باقی مانده به نصف اللیل، نماز عشایش را خوانده بود به خیال این که نماز مغرب را خوانده،نماز عشاء را هم این مسافر قبلا دو رکعت خواند یا حاضر چها ررکعت خواند، بعد یادش افتاد که من نماز مغرب نخوانده بودم اشتباه کردم سه رمعت به انتصاف اللیل باقی مانده است، در این وقت، سه رکعت نماز مغرب می خواندوصحیح است. چون امام علیه السلام فرمود: «اذا غربت الشمس وجبت الصلاتان» که غسق اللیل ونصف اللیل هم منتهای او است، وقد تقدم.
روی این اساس این است که اختصاصی برای رعایت ترتیب است، وامام در جایی که وقت اختصاصی قائل بشویم که نماز بعدی در آن وقت محکوم به بطلان بشود ویا نماز قبلی در آن وقت در نماز قبلی در آن وقت در نصف اللیل محکوم به بطلان بشود، ولو مکلّف به صلاتین نباشد، دلیل بر این وقت اختصاصی تمام نیست. عمده دلیلش مرسله داود بن ابی فرقد است واین مرسله به بیانی که گفتیم،مال کسی است که صلاتین را نخوانده است. امام علیه السلام بنابر این که روایت از ایشان تمام بشود، در مقام این است که بگوید: این دو نماز را باید چطور بخوانید اول مغرب را بخوانید بعد الی نصف اللیل عشاء را بخوانید. یکی هم در آخر نصف اللیل که نماز مغرب ساقط می شود، عشاء را باید بخوانید.
—————————————————————————-
[۱]ـ وسائل الشیعة، ج۳،ابواب المواقیت،باب۱۷، ح۴٫
[۲]ـ وسائل الشیعة، ج۳،ابواب المواقیت،باب۱۷، ح۱٫
[۳]ـ وسائل الشیعة، ج۳،ابواب المواقیت،باب۱۷، ح۱۱٫
[۴]ـ وسائل الشیعة، ج۳،ابواب المواقیت،باب۱۷، ح۴٫
[۵] ـ همان باب، ۱۶،ح۲۴٫
[۶] ـ وسائل الشیعة، ج۳،ابواب المواقیت،باب۶۲، ح۴٫
[۷]ـ وسائل الشیعة، ج۳،ابواب المواقیت،باب۴، ح۱۸٫