دروس خارج فقه / صلاة / درس ۴۷: سخن در آخر وقت نماز مغرب است
کلام در آخر وقت نماز مغرب بود، در نزد مشهور اصحاب نماز مغرب مثل نماز عشاء وقتی که لیل منتصف شد، منتهی میشود، لذا تا منتصف اللیل وقت نماز مغرب و عشاء است. کلام در دلیل این مطلب بود، روایتی را نقل کردیم که بعضی از او تعبیر به صحیحه فرمودهاند،عرض کردیم دلالت ظهور آن روایت ولو تمام است، الا این که در سند ضحاک بن زید است و از جهت سند ضعیف است.
کلام در جبران ضعف اخبار به عمل مشهور
اگر کسی بگوید ضعف این روایت با عمل مشهور منجَبَر میشود، وقتی که مشهور به روایتی عمل کردند، ولو آن روایت با سند ضعیف به دست ما برسد، چون قدمای اصحاب که نزدیک به زمان ائمه علیهم السلام بودهاند، عمل کردهاند، ضعف آن را جبران میکند. میگوییم: حکم ربّما در زمانی عند علمای شیعه متسالم علیه میشود، ولکن به مرور زمان، بعضی در آن حکم مناقشه میکنند که چرا عمل کردهاند؟ چون حکم متسالم علیه بوده وپیش شیعه مرتکز است وبر طبق آن عمل کردهاند. این جور شهرت اگر در موردی ثابت بشود، اعتنا میکنیم. و اما در مواردی که جهت عمل به این روایت بر ما محرز نشود، بلکه عکسش را بدانیم که متسالم علیه در آن زمان نیست، روی جهت دیگری است ، مثلاً چون مطابق با احتیاط بوده است، عمل کرده اند. نه، این عملِ مشهور، جبران آن ضعف را نمی کند. در مانحن فیه ولو مشهور قدیماً وحدیثاً فتوی داده اند که آخرِ وقت صلاة المغرب والعشاء انتصاف اللیل است ولکن آیا مدرکشان، این روایت بوده ، بر ما معلوم نیست. لعلّ مدرکشان همین حرفهایی بود که بعد می گوییم. روی این اساس این روایت حجت نمی شود. ثمره کجا ظاهر می شود؟ جایی که این روایت ضعیفه که بر طبق عمل مشهور است،یک خصوصیتی داشته باشد که آن خصوصیت در سایر روایات نیست. اگر مشهور به این روایت عمل کرده اند وضعفش جبران بشود، در این روایات نیست. در اینروایت به آن خصوصیت هم باید عمل کنیم، چون مثل روایت صحیحه می شود. اما اگر محتمل شد که مدرک فتوی مشهور، چیزی دیگری است، لذا این روایت از کار می افتدوآن خصوصیتش هم فایده ندارد. اگر جبران ضعف نشد، احتمال دادیم مدرک مشهور دیگر مدرک دیگری است که بیان خواهیم کرد، این روایت حجیّتش ثابت نمی شود.
لذا می گوئیم فتوای مشهور، این روایت قبلرا صحیح معتبر نمی کند. چون محتمل است مدرک فتوی مشهور اموری باشد که الان می گوییم. یکی از روایات که برای فتوای مشهور به آن تمسک شده واز آن تعبیر به صحیحه عبیدالله بن زرارة می شود ولی ما تعبیر به معتبره عبیدالله بن زراره[۱] می کنیم، چنین است: « محمد بن الحسن» که شیخ الطایفه است. «باسناده عن احمد بن محمد» که احمدبن محمد عیسی یا احمدبن خالد هر کدام باشد عیب ندارد. هر دو روایت دارند« عن أحمدبن احمدبن ابی نصر» این احمد بن محمد بن ابی نصر، از ثقات و اجلّا از اصحاب امام رضا علیه السلام است، نقل می کند «عن القاسم مولی ابی ایوب» قاسم مولی ابو ایوب همان قاسم بن عروه است که معتبره و از مشاهیر است« عن عبید بن زرارة عن ابی عبدالله علیه السلام قال: اذا غربت الشمس فقد دخل وقت الصلاتین» وقتی که شمس غروب کرد وقت دو صلاة داخل می شود « الی نصف اللیل» وقت صلاتین تا نصف لیل است « الاّ أنّ هذه قبل هذه» مگر این که نماز مغرب باید قبل از عشاء واقع بشود. چون کسی که صلاة مغرب خوانده وصلاة عشاء باید بعد از مغرب واقع بشود. شرط درناحیه او است. عشاء را عمداً ومتعمداً قبل از صلاة مغرب بخواند، عشایش باطل است. دلالتش این روایت مثل سابقی، واضحه وسندش هم که گفتیم معتبر است، جای مناقشه نیست.
در این روایت مناقشه ای دیگری هست که، این روایت را مرحوم کلینی قدس سره هم نقل کرده، روایت[۲] چنین است: «محمد بن یعقوب عن عدة من ا صحابنا» کلینی واز عده از اصحابش نقل می کند« عن احمدبن محمد، عن الحسین بن سعید» شیخ از احمدبن محمد، نقل می کرد عن البزنطی، در روایتی که کلینی نقل می کند، احمد بن محمد از حسین بن سعید نقل می کند. حسین بن سعید نقل می کند عن القاسم بن عروه که همان مولا أبی ایوب است« عن عبید بن زرارة» در این نقل کلینی لفظ« نصف اللیل» نیست « عن أبی عبدالله علیه السلام قال: اذا غربت الشمس دخل وقت الصلاتین الاّ ان هذه قبل هذه» الا این که صلاة عشاء بعد از صلاة مغرب است، «الی نصف اللیل» را ندارد. لذا صاحب وسائل در ذیلش می گوید: « رواه الشیخ باسناده عن احمد بن محمد، عن أحمد بن محمد ابی نصر عن القاسم مولی ابی ایوب که همان قاسم بن عروه است عن عبید بن زرارة، الا انه قال دخل وقت الصلاتین الی نصف اللیل» این نصف اللیل در نقل شیخ است.
حلّ زیاده ونقیصه در روایت
کلام در این است که این روایت را که قاسم بن عروه از عبید بن زراره نقل کرده است. حسین بن سعید هم نقل کرده، عن أحمدبن محمد بن بزنطی هم نقل کرده است. کدام یک الی نصف اللیل داشت؟ روایت قاسم داشت ولی بنابر ظاهر نقل کلینی نداشت. بنا بر ظاهر نقل کلام شیخ داشت. لذا این معنا مورد مناقشه می شود. اگر یک راوی روایتی را بتمامه نقل کند، و راوی دیگری بعض از آن روایت را نقل می کند، ضرری نمی رساند. در صورتی که دو حکم باشد در یکی زیاده ودیگری نقیصه باشد، اخذ به اکثر می شود. چون راویِ قلیل نفی زیاده نمی کند، این مقدارش را که می خواسته نقل کرده است، ولکن در جاهایی که نقل مستقلی نباشد، حکمی مستقلی از او استفاده نشود، بلکه قیدی است در کلام که یکی قید را نقل کرده است، دیگری نقل نکرده است، در این مورد که راوی نفی زیاده نمی کند، آنجا نمی آید. چون کلمه نصف اللیل بود، کلینی نصف اللیل را نقل می کند در وسط قید را انداخته، بقیه اش را نقل کرده است الا ان هذه قبل هذه این معنا بعید است.
مناقشه در معتبره عبید بن زرارة وجواب آن
در این جا قاعده وظاهر نقل این است که تمام آنچه به او منتقل شده است، آن را نقل می کند، ظاهر نقل حسین بن سعید عن القاسم بن عروه این است که آنچه قاسم بن عروه بتمامه نقل کرده است اورا نقل می کند. کلمه الی نصف اللیل نداشت. احمد بن محمد بزنطی که نقل می کند« الی نصف اللیل» را، او هم ظاهرش این است که تمام « ما وصل» را نقل می کند. لذا قاسم بن عروه به یک نصف اللیل را بگوید وبه دیگری نگوید، این بعید است. اگر بگوئید حسین بن سعید موقعی که نقل می کرد نصف اللیل یادش رفته بود، به او نگفت، به بزنطی مثلاً نقل کرده، این معنا بعید است. این روایت این مناقشه را دارد. لکن این مناقشه را می شود جواب داد. نه این که می گوییم: کلمه نصف اللیل بود، می گوییم: کلمه نصف اللیل را نمی خواهیم بدون کلمه نصف اللیل هم این روایت دلالت می کند وقت مغرب وعشاء الی نصف اللیل است. چطور دلالت می کند؟ انسان اگر صلاة مغرب وعشاء را نخوانده، مثلاً فقط به نصف اللیل، چهار رکعت می ماند، به اندازه چهار رکعت، تند هم بخواند عجله هم بکند، تا نصف اللیل چهار رکعت می تواند بخواند، وظیفه اش چیست؟ خواهیم گفت باید صلاة عشاء را بخواند. دیگر مغرب قضاء شده است. وقتی صلاةمغرب قضاء شد وصلات عشاء اداء شد، شرطیت تمام می شود.
شرطیّت در دو صورت است: یکی این است که صلاة مغرب وعشاء هردو قضا بشود، هیچ کدام را نخوانده،موقعی که قضا می خواند مغرب را باید قبل از عشاء قضا کند. چون که « اقض مافات کما فات» مقتضایش این است که آن شرط را هم باید مراعات کند. یکی هم این که صلاة مغرب وعشاء را هر دو در وقت باشند. در مانحن فیه صلاة عشاء مشروط به بعد صلاة مغرب است، باید او را بخواند. این شرطیت را از کجا استفاده کرده اید؟ از « الاّ ان هذه قبل هذه».
در ادله مشهور حرف می زنیم، این روایت معارض دارد یا ندارد ودیگران چه می گویند، آن مرحله بعدی است کلام فعلا در ادله مشهور است.
کیفیت استدلال بر شرطیت تقدم مغرب بر عشاء
می گوییم: این شرطیت از این جمله از این جمله «الا ان هذه قبل هذه» استفاده می شود. وبه روایات مسلّم است که صلاة العشاء وقتش تا نصف اللیل است. در روایات صحیحه دارد که آخر وقت نماز عشاء « الی نصف اللیل» است . در این اختلافی نیست. اختلاف در همان صلاة مغرب است که آخر چه موقع است؟
لذا می گوییم: اطلاق قوله علیه السلام « الا انّ هذه قبل هذه» دلالت می کند صلاة مغرب هم تا نصف اللیل اداء است. چرا؟چون اگر صلاة مغرب قضاء بود، اتیان کردنش قبل از عشاء لازم نبود، اگر تا نصف اللیل، مثلاً بعد از ثلث لیل یا بعد از سقوط شفق، اگر مغرب قضاء شده بود، قضاء که وجوب فوری ندارد. صلاة اداء را باید در وقت خودش اتیان کرد، لذا شرطیّت ساقط می شد. چون صلاة عشاء اداء است. صلاة مغرب قضاء شده است، صلاه عشاء دروقتش است، شرطیت ساقط می شود. اطلاق قوله علیه السلام که می فرماید: « الا انّ هذه قبل هذه» یعنی این دو صلاة شفع هم هستند. اگر بخواهد صلاة عشاء خوانده بشود. مغرب باید جلوتر خوانده بشود، صلاة عشار را تاکی می شود خواند؟ باید تا نصف اللیل خواند. این باید « هذه قبل هذه» باشد، یعنی صلاة مغرب هم باید اداء بشود تا نصف اللیل، که چهار رکعت باقی مانده است تا آن وقت اداء بشود. خود این روایت و لو کلمه الی نصف اللیل هم نباشد وقتی که به این روایت، روایاتی را که دلالت آنها من غیر معارض ومن غیر خلاف است که صلاة عشاء تا نصف اللیل اداء است، را منضم کردیم، واین جمله را که «الا ان هذه قبل هذه» صلاة مغرب باید قبل از او اتیان بشود در صلاة عشای ادائی، ویادر صلاة عشای قضایی که مغرب هم قضاء شده است که او خارج از فرض است، صلاة مغرب باید اول تیان بشود. معنایش این است که صلاةمغرب اداء است، والا اگر قضاء شده بود ایتان کردنش لازم نبود.
لذا این روایت من حیث السند تمام است ومن حیث الدلالة هم تمام است. چه کلمه الی نصف اللیل باشد وچه کلمه الی نصف اللیل نباشد. شاید مشهور که فتوا داده اند، مسندشان این روایت معتبره بود. دیگران آن روایت ضحاک بن زید معتبر نمی شود.
استدلال به آیه بر انتهاء وقت نماز مغرب وعشاء
بعضی از فقهای ما وصاحب جواهر قدس سره هم دارد آنها فرموده اند: قطع نظر از این روایات، خود آیه مبارکه دلالت می کند ـ به ملاحظه آن که در تفسیر(او) وارد شده است ـ صلاة مغرب وعشاء آخر وقتش الی غسق اللیل، الی نصف اللیل است. چطور آیه مبارکه دلالت می کند؟ در آیه مبارکه ذکر شده است که (اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل[۳]) صلاة را از زوال الشمس الی غسق اللیل اقامه کن، یعنی انتصاف اللیل، اگر روایت صحیحه ای را که در تفسیر آیه مبارکه وارد شده ملاحظه کنید، خود این آیه بنفسه کافی است. صحیحه زراره، در باب دو از ابواب اعداد الفرائض می باشد.
کلام در جایی است که از صلاة عشاء نمی تواند یک رکعت را هم درک کند. فرض کنید سه رکعت باقی است، این سه رکعت که باقی است صلاة مغرب قضاء می شود. اگر به اندازه چهار رکعت مانده است، چون یک رکعت از نماز عشاء را می تواند درک کند « من ادرک» ادراک ادای صلاتین می شود. کلام در جایی است که سه رکعت باقی مانده است، در آن سه کرعت صلاة مغرب بخواند باطل است، صلاة عشاء را باید بخواند. ولو یک رکعتش در آخروقت واقع بشود. صلاة مغرب الان ان هذه قبل از شرطیت می افتد. چون قضاء شده است. اگر بنا بود نصف اللیل که صلاة عشاء اداء است، وقت صلاة مغرب الی نصف اللیل نشود، اطلاق قوله علیه السلام « الا ان هذه قبل هذه» درست نبود. این اطلاقش که این صلاة مغرب وعشاء که واجب شد، صلاة عشاء باید بعد از مغرب واقع بشود، ولو در آخر وقتش واقع بشود، اطلاقش این است که صلاة عشاء در آخر وقتش واقع بشود. باید بعد از مغرب واقع بشود. مدلول التزامیش این است که صلاة مغرب هم اداء است چون اگر صلاة مغرب قضاء شده بود، اتیان او لازم نبود. اگر صلاة مغرب وقتش ضیق بود، سقوط شفق بود، ثلث لیل بود، قضاء شده است، صلاة عشاء را باید فقط بیاورد. اطلاق این که «الاّ انّ هذه قبل هذه» دلالتش این است که صلاة مغرب هم الی نصف اللیل است، با آن بیانی که گفتیم.
کیفیت اطلاق وتقیید آیات واخبار در ترتیب نمازها
بعضی فرموده اند: قطع نظر از این روایات، خود آیه مبارکه فی نفسها دلالت دارد « وقت صلاة المغرب والعشاء الی انتصاف اللیل است. در صحیحه زرارة[۴] چنین است: « محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه وعن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد» سند دوم « عن محمد بن اسماعیل، عن الفضل بن شاذان» سند سوم « جمیعاً عن حماد بن عیسی عن حریز عن زرارة، قال سألت أبا جعفر علیه السلام عما فرض الله عزّ وجل من الصلاة، فقال: خمس صلوات فی اللیل والنهار، فقلتُ هل سمّاهنّ الله وبیّنهنّ فی کتابه؟» آیا این پنج صلاة را خداوند در قرآنش اسم برده وبیان کرده ؟ «قال: نعم، قال اللّه تعالی لنبیّه صلی الله علیه وآله(اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل) ودلوکها زوالها» زوال نهار همان زوال شمس است « وفیما بین دلوک الشمس الی غسق اللیل اربع صلوات» چهار تا نماز را مابین زوال شمس وغسق اللیل باید اتیان کرد، ظهر وعصر ومغرب وعشاء الی غسق اللیل اربع صلوات، « سماهنّ الله وبیّنهنّ و وقّهنّ» وقتشان را هم که بیان کرد «وغسق اللیل وهو انتصافه» وغسق اللیل هم انتصافش است. یعنی این چهار نماز را باید از آن زوال که زوال الشمس است تا غسق اللیل اتیان کرد. ماند صلاة الفجر، « ثم قال تبارک وتعالی (وقرآن الفجر انّ قران الفجر کان مشهوداً)» این دلالت می کند« که « فهذه الخامسه» وصلاة فجر صلاة صبح است. این جور بیان کرده ا ند، مقتضای آیه مبارکه « اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل» این است که از زوال شمس تا غسق، انسان می تواند اقلاً یک هزار نماز بخواند، این چهار صلاة را خواسته است، ظهر وعصر ومغرب وعشاء، معنایش این است، این چهار نماز وقتش از دلوک شمس شروع می شود در غسق اللیل تمام می شود.
اگر ما بودیم واین آیه شریفه می گفتیم: ظهر که شد هر چهار نماز را بخوانیم وراحت بشویم. یا همه اش را شب بخوانیم. غایة الامر از خارج ثابت شده است که صلاة ظهر وعصر را قبل از غروب شمش باید خواند« حتی تغیبَ الشمس» وصلاة مغرب وعشاء را باید در لیل خواند. این مقدار تقیید وارد شده، در بقیّه اش تمسک به اطلاق می کنیم. می گوییم: این چهار صلاة را هر جوری ودر هر وقتی می توانی بخوانی، الاّ این که ظهرین را باید قبل از غروب ومغرب وعشاء را هم باید بعد از مغرب وبعد از دخول لیل بخوانید، پس آیه خودش وافی است. لذا گفته شده است اطلاق این آیه فی نفسها کافی است واین روایاتی که وارد شده وبعضی را ما نخواندیم، مثل مرسله ای که کلینی نقل می کند که وقت صلاة مغرب الی نصف اللیل است غیر از آن روایاتی که خواندیم، وبعض روایات دیگر، از آنها هم استفاده می شود که وقت صلاة مغرب الی نصف اللیل است هر چند که از حیث سند ضعیف هستند، امّا مؤید هستند، این جور استدلال کرده اند.
عرض می کنیم بر این که این اطلاق به نظر قاصر ما، محل اشکال است، چرا؟ زرارة سؤال کرد« سألت أبا جعفر علیه السلام عما فرض الله عز وجلّ من الصلاة فقال: خمس صلوات» صلوات فریضه پنج تا است« فی اللیل والنهار فقلت: هل سمّاهن الله وبینهنّ فی کتابه؟» آیا اسم اینها را خداوند متعال در کتابش برده و وجوب اینها را بیان کرده است؟ سؤال از این که وقتشان چه موقع است، نکرده، امام در جواب فرمود: «قال: نعم» این در جواب چیست؟ یعنی ذکر کرده و وجوب آنها را بیان کرده، اسم برده وبیان کرده است، « قال : نعم، قال الله تعالی لنبیّه صلی الله علیه وآله (اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل) ودلوکها زوالها ومابین دلوک الشمس الی غسق اللیل اربع صلوات، سماهن وبیهنّ وقّتهن» این «وقتهن» را امام علیه السلام در جواب زیاد کرد، او سؤال نکرده بود. وفرمود: «وغسق اللیل وهو انتصافه» خوب کجا بیان کرده است؟ «ثم قال تبارک وتعالی: (وقرآن الفجر) آن هم قرآن الفجر است، چهار تا گفت این هم پنج تا، «فهذه الخامسة، وقال تبارک وتعالی فی ذلک: (اقم الصلاة طرفی النهار) وطرفاه المغرب والغداة » این یکی است.
امام علیه السلام به زراره استشهاد می کند که خداوند بیان کرده واسم برده وقتش را هم ذکر کرده است، این که وقتش را ذکر کرده در آن آیه نیست. در این آیه دومی است( اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل) کأن خداوند متعال در آن آیه در مقام اسم بردن وبیان کردن وجوبشان بود. اما در کتاب وقتشان را ذکر کرده است، در کدام آیه ذکر کرده است؟ « وقال تبارک وتعالی فی ذلک ( اقم الصلاة طرفی النهار) این وقت است «وطرفها المغرب والغداة» دو طرف نهار که روز است یکی مغرب است که اول شب است، یکی هم غداة است یعنی قبل از طلوع شمس است. «(وزلفاً من اللیل)» این بیان وقت است. «وهی صلاة العشاء » این آخره زلفاً من اللیل یعنی صلاة العشاء الی آخره، آن وقت صلاة ظهر وعصر می ماند «وقال تعالی: (وحافظوا علی الصلوات و الصلوات الوسطی) و هی صلاة الظهر» صلاة وسطی صلاة ظهر است «وهی اول صلاة صلاّها رسول الله صلی الله علیه وآله وهی وسط النهار» وسط روز می باشد «و وسط الصلاتین بالنهار» دو صلاتی که خوانده می شود یکی صلاة الغداه است یکی صلاة العصر، وسط اینها می شود، وصلاة الغذاة وصلاة العصر وسط اینها خوانده می شود. امام برای وقت صلاة به این آیه ثاینه استشهاد می کند. در آیه ثانیه می گوید: در طرف النهار بخوان، نصف شب که طرف النهار نیست.
ما می خواهیم بگوییم: صلاة مغرب تا نصف شب ممتد است این طرفی النهار اول لیل را می گوید. این آیه مبارکه اگر دلالت به وقت صلاة مغرب، داشته باشد، دلالت می کند که وقت صلاة المغرب اول اللیل است. این آیه مبارکه( اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل) را چطور صحیحه زراره تفسیر کرد، تفسیر کرد که چهار صلاة ذکره شده است، قرآن الفجر صلاة پنجمی است، «سمّاهن وبیّن (وجوبهن)» و وقتهن امام علیه السلام اضافه کرد، وبرای او استشهاد به این آیه بعدی می کند که (اقم الصلاة طرفی النهار، وزلفاً من اللیل وحافظوا علی الصلوات والصلاة والوسطی) امام علیه السلام از این استفاده می فرماید که وقتشان بیان شده است. وقتشان بیان شد که صلاة مغرب در طرف نهار خوانده می شود، یعنی وقتی که آخر نهار تمام شد آن وقت خوانده می شود که اول شب است، دیگر نصف اللیل را دلالت نمی کند. بدان جهت آیه ای که بر وقت صلوات دلالت می کند آیه ثانیه است، لذا در مانحن فیه اطلاق این آیه درست نیست. چون این صحیحه چیزی دیگری را بیان کرده وَقّتَهُن وظاهرش این است که آیه اولی درمقام بیان تسمیه و وجوب است، وآیه ثانیه درمقام توقیت است. بدان جهت در مانحن فیه تمسک به این اطلاقی که گفته اند، به نظر قاصر ما اشکال دارد.
اول سؤال کرد« هل سماهن وبیّّهُن؟» زراره سوال کرد اول که اسم اینها را خداوند برده وفریضه بودنشان را بیان کرده؟ امام فرمود: نه. آیه را خواند، در جواب فرمود: «بینهن» آیه را خواند، فرمود: این چهار صلاة است، بعد می گوید: علاوه بر اینکه سماهن وبینهن، وقّتهنّ. دروقتهن به این آیه دومی استدلال کرد. اگر آیه اولی کافی بود، دیگر آیه دومی را ذکر نمی کرد.
انتهاء وقت نماز مغرب با استفاده از تعبیر(طرفی النهار)
غرض این است که صلاة مغرب دربیان امام در(طرف النهار) واقع شده است، اگر کسی گفت: آیه اولیه مطلق است. می گوییم نه آیه دوم هم مطلق است. امام علیه السلام هم به آن آیه تمسک کرده وهم به این آیه. می گوییم: اگر این طور باشد، این آیه ثانیه، آن اطلاق را هم تقیید می کند. آن آیه اطلاق می کرد که صلاةمغرب را تا هر وقت می خواهی بخوان، این آیه می گوید: باید طرفی النهار بخواند، در اول شب بخوانید، ظاهرش این طور می شود. چون که امام علیه السلام فرمود: مراد از طرفی النهار، صلاة الغداة والمغرب است، که صلاة المغرب را در طرفی النهار باید اتیان کرد، نصف شب را طرفی النهار نمی گویند.
ظاهرش این است که «وقتهن» تمام وقتش را بیان کرده است. بدان جهت آیه را مطلق هم بگذاریم، این آیه دومی به ملاحظه این صحیحه تقیید می کند که وقت صلاة المغرب در طرفی النهار است. لذا به نصف النهار نمی شود گذاشت. ممکن است دلیل قائم بشود از روایات بگوید که ابتداء وجوبش طرف النهار است، ولکن ادامه وجوب الی غسق اللیل است. ما می خواهیم از خود آیه استفاده کنیم، روایات را کنار بگذاریم: ما بودیم وآیه مبارکه قرآن مجید، خودمان همینطور می گفتیم. فقط دوتا استثناء ثابت شده است. اگر ما بودیم واین دو آیه مبارکه، می گفتیم: صلاة مغرب باید در اول لیل اتیان بشود. چرا؟ چون این صحیحه بیان فرمود که طرفی النهار، یکی صلاة المغرب است، صلاة المغرب وقتش طرفی النهار است، همان طوری که صلاة الغداة را باید قبل از طلوع الشمس خواند، این صلاة المغرب را هم باید بعد از طلوع شمس در اول لیل ایتان کرد. این آیه مقیّد اطلاق آن می شود، اول حرفمان اینبود که اطلاق ندارد آن آیه، به قرینه سؤال زراره دومی این است که اگر قبول هم بکنیم اطلاق دارد این صحیحه زراره که در تفسیر آیه دومی هم وارد شده مقتضای آیه شریفه به ملاحظه این تفسیر تقیید اطلاق اولی است که صلاةمغرب باید در اول دلیل اتیان بشود.
غسق اللیل می شود زلفاً من اللیل صلاه العشاء هم در زلفاً من اللیل اتیان میشود در خود صحیحه است « زلفا من اللیل وهی صلاة العشاء».
لذا در مانحن فیه ما به این آیات تمسک نمی کنیم، بلکه به روایاتی که دلالت می کند که صلاة عشاء وقتش تا نصف اللیل است وآنروایت معتبره هم می گوید: ـ که روایات متعدده دیگری هم هست ـ «الاّ ان هذه قبل هذه» اقتضاء می کند که صلاة العشاء هر وقت اتیان بشود اداءً باید قبل از او مغرب خوانده بشود. مقتضایش این است که صلاة مغرب وقتش تا انتصاف اللیل است، یعنی به قرینه روایت در طرفی النهار شروع می شود. اگر آن روایت « الا ان هذه قبل هذه» نبود نمی گفتیم ولکن وقتی که آن روایت وارد شد، قرینه می شود که ابتدایش طرفی النهار شروع می شود. جمع به این نحو می شود. بدان جهت فتوای مشهور من حیث المدرک تمام است. غباری در او نیست، نه در صلاة مغرب ونه درصلاة عشاء که منتهای اینها انتصاف اللیل است. منتهای برای مضطر بحثش خواهدآمد. کلام در مرحله ثانیه است: آیا این روایات معارض دارد؟ قرینه بر خلاف دارد؟ آنها که منشأ اقوال دیگر است آنها چطور است؟ انشاء الله.
————————————————————————
[۱]. وسائل الشیعة، ج۳، ابواب المواقیت، باب۱۶، ح۲۴٫
[۲]. وسائل الشیعة}۳، ابواب المواقیت، باب۱۷، ح۱۱٫
[۳] اسراء/۷۸
[۴]. وسائل الشیعه، ج۳، ابواب الفرائض ونوافلها، باب۲ح۱٫