دروس خارج فقه / صلاة / درس ۶: وجوب تعيينی يا تخييري نماز جمعه
آیه مبارکه (اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة) دلالت دارد بر اينکه صلاة الجمعه مفروض است و هر مکلفی باید اتیان کند و فرقی بین زمان حضور یا غیبت نمی باشد. ولکن در این مقام دو مساله هست: یکی این که مسلمین در روز جمعه، صلاة الجمعه را مکلف هستند، اقامه کنند، کأنّ این معنا وجوب تعیینی دارد. مساله دیگر اینکه اگر صلاة الجمعه در یک بَلد و مکانی اقامه شد، بر سایر مومنین واجب است به آن صلاة الجمعه حاضر شوند، و اما اگر صلاة الجمعه قائم نشد، بر آنها تکلیفی نیست. ما فعلا چنین می گوییم که اگر صلاةالجمعه با شرایط آن موجود بشود، احوط حضور سائر مکلفین در آن است . اگر صلاة الجمعه منعقد ، این شخص حاضر بشود یا نشود، صلاة جمعه ، خوانده می شود. تکلیف است که در این صلاة الجمعه همه حاضر بشوند، غیر از طوائفی که آنها استثناء شده اند. فقهای ما فرموده اند که مفاد آیه مبارکه مطابق همین حکم ثانی است که اگر صلاة الجمعه اقامه شد، بر دیگران واجب است حاضر شوند. اما چه موقع اقامه صلاة الجمعه می شود؟ با چه شرایطی باید منعقد بشود؟ و آیا واجب تعیینی است؟ از خارج می دانیم که اگر روز جمعه، صلاة الجمعه را با آن شرایطی که خواهد آمد ، اقامه کنند، از صلاة ظهر مجزی است، بلکه بر دیگران هم واجب است حاضر بشوند. اما آیا اقامه صلاة الجمعه وجوب عینی دارد، (به جوری که صلاة الجمعه را در هر بلد و مکانی باید اقامه کنند و یعنی بر دیگران هم واجب بشود حاضر بشوند،) آیه دلالتی بر وجوب عینی اقامه ندارد چون مفاد آیه، قضیه شرطیه است(اذا نودی للصلاة مِن یوم الجمعة فاسعوا الی ذکر الله) قضیه شرطیه ناظر به این نیست که چه وقت شرطش محقق می شود، بلکه قضیه شرطیه، ناظر به بیان جزا به تحقق شرط است، که اگر شرط محقق بشود، جزا بر او مترتب است ،یعنی وقتی صلاة الجمعه اقامه شد( فاسعوا الی ذکر الله) باید اشتغالات دنیوی را ترک کنید و به آن حاضر شوید. این آیه مبارکه حکم ثانی را بیان می کند، اما حکم اول را از خارج می دانیم که اقامه کردن صلاة الجمعه در روز با شرایطش ، وجوب دارد اما آیا وجوبش تعیینی است ، که همه باید اقامه کنند؟ این آیه دلالتی بر آن ندارد. ما از خارج می دانیم به حسب ادله ای که خواهیم گفت، غایت الامر، اقامه آن مشروع است ، یعنی وجوب تخییری دارد. و اما اگر اقامه شد، آیا بر دیگران حضور واجب می شود؟ این ارتباطی به وجوب تعیینی صلاة الجمعه ندارد که اقامه اش واجب تعیینی بشود.
حکم حضور مردم صورت اقامه نماز جمعه
اما اگر بخواهیم از این آیه، وجوب تعیینی اقامه را استفاده کنیم، آیه دلالتی ندارد، بصورت قضیه شرطیه است و قضیه شرطیه هم حکم ترتب جزا را می گوید، اما حکم شرط، من حیث ایجاد چطور است؟ گاهی واجب است، بلکه بعض اوقات ایجاد کردنِ شرط حرام می شود، البته در غیر عبادات، لذا در ما نحن فیه ناظر به آن قضیه نیست. مثل این است که در این مثال«العصیر اذا غلی یحرم شربه حتی یذهب ثلثاه و یبقی ثلثه» آیا جوشاندن حرام است یا واجب یا مستحب است؟ نه، جوشاندن مباح است. حکم شرط از این قضیه شرطیه استفاده نمی شود،این اشکال را فرموده اند. و همچنین فرموده اند این دو مساله با هم خلط نشود، یکی وجوب اقامه است عینا، که آیه به او دلالتی ندارد و یکی این است که وقتی که صلاة الجمعه، اقامه شد، تکلیفاً بر سایرین حضور در آن واجب است ، این حکم دیگری است که آیه به آن دلالت دارد. ما می گوییم: از تقریبی که در جلسه قبل عرض شد،لا یمکننا المساعده به این مطلب، چرا؟ چون در آیه ندارد که «اذا نودی لصلاة الجمعةِ» و ندای برای صلاة الجمعه هم اقامه نیست، اگر این آیه اینجور بود « اذا اقیم صلاة الجمعة فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع» این فرمایش تمام بود. اما آیه چنین دارد(اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة) یعنی همانطوری که در سایر ایام، ندای به صلاة با اذان است، اینجا هم ( اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة) روز جمعه به صلاة ندا بشود، یعنی اذان گفته بشود. اذان همان اذان است، و اذان به جهت این است که وقت صلاة داخل شده است «حی علی الصلاة» یعنی وقت نماز حاضر شده است، بیایید برای نماز، وقتی که اذان گفته شد(فاسعوا الی ذکر الله) . قبلاً گفتم «ذکر» صلاة را و خطبه را هم می گیرد، یعنی(فاسعوا) باید اقامه کنید( ذکر الله) اقامه کردن هر شخصی چه آن اشخاصی که اول هستند و چه آنهایی که بعد ملحق می شوند،آنها هم اقامه جمعه است، منتها درک صلاة الجمعه کرده اند و اقامه صلاة جمعه کردند،انعقاد اقامه به طائفه اول شده است،آن طائفه اول که عددش را خواهیم گفت،( اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة) اگر به صلاة ندا بشود ،نه به صلاة الجمعه( اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة) یعنی«نودی من یوم الجمعة بالصلاة» به صلاة دعوت بشود( فاسعوا الی ذکر الله) این آیه هم دلالت می کند بر ایجاب انعقاد که باید صلاة الجمعه منعقد بشود و هم دلالت می کند بر اینکه مردم باید لاحق بشوند. آن لاحق شدن هم به واسطه ضمّ روایاتی است که درک صلاة الجمعه به درک رکوع امام می شود، پس آیه به هر دو دلالت می کند.
(سوال… و پاسخ استاد): عرض کردم آیه،مختص به صلاة الجمعه رسول لله(ص) نیست. حکم کلی است، ذیلش مربوط به صلاة الجمعه رسول الله(ص) است.
این آیه مبارکه دلالت می کند بر اینکه لازم نیست که حکم یا عملی قبلا نباشد، بلکه اگر حکمی باشد، ولکن تشریع آن، که وظیفه همه چیست؟ اقامه صلاة الجمعه و حضور در آن است، آن مقدار در صلاة (اقیموا الصلاة) ، (حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی) لازم است که قبلا هم در صلاة آمده بود، و منافات با این ندارد . بله بعض روایات فقط ناظر به بیان حضور هستند، اما این آیه به نظر ما ، قصوری در دلالتش ندارد.
مراد از صلوة وسطی و تطبيق يا عدم تطبيق آن بر نماز جمعه
اما آیه دیگری که ربما به او دلالت می شود، آیه شریفه( حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی)را گفته اند که مراد از صلاة الوسطی،صلاة الظهر است فی غیر الجمعه و در یوم الجمعه هم صلاة الجمعه است. ( حافظوا)خطاب به همه است ، که مکلف هستند این صلاة الجمعه را فی یوم الجمعه محافظت کنند. آیه مبارکه فی نفسها دلالتی ندارد که صلاة وسطی را نسبت به صلاة الجمعه حفظ کنید. در روایات سابق که بیان می کردیم مراد از صلاةالوسطی صلاة الظهر بود، و در بعضی روایات صلاة العصر بود، گفتیم در خود روایات این بود که صلاة العصر برای تقیه است،و اما این که صلاة الوسطی،صلاة الجمعه باشد، ذکری در روایات نیست.
طبرسی(ره) در مجمع البیان روایت مرسلی از حضرت علی(ع) آورده است که صلاة الوسطی، فی غیر یوم الجمعه ظهر است و فی یوم الجمعه صلاة جمعه است، ایشان این را نقل کرده است. این روایت اولا مرسله است و قابل اعتماد نیست، ثانیا اگر صحیحه هم بود، اینکه صلاة الوسطی در روز جمعه شرایطش چیست؟ این، در مقام بیان او نیست. یعنی اگر بتوانید یوم الجمعه، صلاة الوسطی یعنی صلاة الجمعه را اتیان کنید، باید اتیان کنید. اما می توانیم یا نه ؟ آن کسانی که می گویند امام(ع) یا منصوب من الامام بنصب خاص شرط است، آنجا می گویند ما نمی توانیم. پس مثل سایر تکالیف می شود، دلالتی بر این معنا نمی کند.
روایات دال بر وجوب حضور در صورت اقامه نماز جمعه
بعضی روایات است که در آنها فقط نظر به جهت ثانیه است ،یعنی اگر صلاة الجمعه اقامه بشود، حضور برای همه واجب است. یکی صحیحه زراره است«محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، عن ابن ابی عمیر، عن عمر بن اذینه، عن زراره قال ابو جعفر(ع) : الجمعةُ واجبة علی مَن إن صلّی صلاةَ الغداة فی اهله اَدرَکَ الجمعةَ» این برای آمدن مردم به صلاةالجمعه است، کسی که صلاة صبحش را بخواند، و راه بیفتد که صلاة الجمعه را درک کند، صلاة الجمعه برایش واجب می شود،البته راه رفتن در زمان قدیم، به حدّی که از دو فرسخ کمتر می شد، یا دو فرسخ ، یعنی راس الفرسخین «الجمعة واجبة علی من» بر آن کسی که« ان صلی الغداة فی اهله» اگر صلاة صبح را در منزلش بخواند «ادرک الجمعة» به نماز جمعه می رسد «و کان رسول الله(ص) انما یصلِّی العصر فی وقت الظهر».
جمع یا تفریق میان نمازهای شبانه روز
ابتدا اوقاتِ نماز تفریق شده بود، رسول الله(ص) در پنج وقت نمازشان را می خواندند ولکن در مواردی ما بین صلاة العصر و صلاة الظهر را جمع می کرد و یکجا می خواند، یکی از آن موارد روز جمعه است، رسول الله(ص) اینطور که عمل می فرمود، به حسب لوح بود، و الا در روایات معتبره ما هست که «جَمَعَ رسولُ الله(ص) بین الظهر و العصر من غیر مطرٍ و عُذرٍ» جمعش به مذهب امامیه جایزاست، ولکن تفریق افضل است، رسول الله (ص) روز جمعه جمع می کرد. می فرماید «و کان رسول الله(ص) انما یصلی العصر فی وقت الظهر من سایر الایام» در وقت ظهر از سایر الایام که اول وقت می شود، بعد از صلاة الجمعه، صلاة عصرش را اتیان می کرد، چرا؟ «کی اذا قَضَوا الصلاةَ مع رسول الله(ص) » تا اینکه مردم نمازشان را که با رسول الله(ص) تمام کردند« رجعوا الی رحالهم قَبلَ اللیل» قبل از رسیدن شب به خانه ها یشان برسند،چون که اگر رسول الله(ص) منتظر می ماند تا وقت فضیلت عصر برسد،آنهایی که می ماندند، دیگر نمی توانستند قبل از شب به منازلشان برسند. رسول الله(ص) که (رحمة للعالمین) است و عَطوف بر امت است، به واسطه حکم خداوندی جمع ما بینهما می کرد که صلاة العصر را در وقت فضیلت صلاة الظهر می خواند. چرا این کار را می کرد؟ به جهت اینکه «اذا قضوا الصلاة مع رسول الله(ص) رجعوا الی رحالهم قبل اللیل» قیل اللیل به منازلشان برسند« و ذلک سنّة الی یوم القیامة» این سنت الی یوم القیامه است. بعضی ها این «و ذلک سنة الی یوم القیامة» را به اصل صلاة الجمعة زدند، این درست نیست«وذلک سنة» یعنی این جمع بین الصلاتین تا مردم قبل اللیل به منازلشان برسد، «سنة الی یوم القیامة» است. شما نگوئید الان زمانی است که ماشینهای پژو یا بنز ومثل اینها در عرض یک ربع می رسند، بلکه «الی یوم القیامة» سنت همین است که جمع ما بین صلاة الظهر و صلاة العصر الی یوم القیامة می شود، ممکن است آن اولی هم داخل این بشود، چون که این قید ممکن است به اولی هم برگردد ، ولو اینکه در ذهن این است که این اخیری است چون عامه حکم را روی ملاکات می برند، می گویند این به واسطه تَعَب و بُعد است ، اگر وسیله سریع و کذا شد، دیگر آن حکم نیست. لذا می گویند وجوب قصر برای مسافری که با طیاره می رود، نیست. پس این حرفها دیگر راه پیدا نکنند چون این عمل رسول الله(ص)سنت الی یوم القیامة است.
لکن ممکن است بگویید به هر دو حکم بر می گردد، هم به وجوب صلاة و هم جمع بین صلاتین، که ما هم ممانعتی نداریم، این روایت غایت الامر مال حضور است، یقینا جمع بین صلاتین هم هست، حکم آن هم سنت الی یوم القیامه است ولکن این روایت مال زمان حضور است که اگر صلاة الجمعه اقامه شد، کسی که «صلی الغداة فی اهله» و درک می کند صلاة الجمعه را باید صلاة الجمعه را درک کند، این مال جهت ثانیه است.
اما جهت اولی که صلاة الجمعه کی اقامه می شود؟ با چه شرایطی اقامه می شود؟ این روایت در مقام بیان او نیست. این روایت در مقام آن است که ادعا شد آیه مبارکه ناظر به وجوب تعیینی اقامه نیست، بلکه ناظر به وجوب الحضور است، مفاد این روایت، همان است، و لکن آن دعوا در آن آیه شریفه گفتیم تمام نیست. آیا روایاتی پیدا می کنیم که مفادش این باشد که اقامه صلاة الجمعه حتی فی زمن الغیبه،قطع نظر از حضور ، واجب عینی است یا نه؟ استدلال به روایاتی شده است.
روایات دال بر وجوب نماز جمعه حتی در زمان غیبت
یکی از آن روایات صحیحه زراره بن اعین است. « محمد بن علی بن الحسین باسناده عن زرارة بن اعین» صدوق(ره) در کتاب من لا یحضره الفقیه، روایاتی را از زراره نقل کرده است، یعنی در کتابش ابتداء کرده است به اسم زراره، به اسم محمد بن مسلم، به اسم یونس بن عبدالرحمان و …، بعد سندش را به این اشخاص، در آخر ( من لا یحضره الفقیه) ذکر کرده است که مشیخه فقیه هست، ایشان در مشیخه فقیه، سندی را که با آن واسطه از زراره نقل می کند، ذکر کرده است، همه اش اجلّا است، این نکته در یادتان باشد که سند صدوق (ره) به محمد بن مسلم ثقفی در (من لا یحضره الفقیه) که از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت دارد یعنی در جلالت، نظیر زراره است، ضعیف است، و لکن نسبت به زراره بن اعین صحیح است . لذا این روایت صحیحه است. عن ابی جعفر الباقر(ع) قال:« انما فرض الله عزوجل علی الناس من الجمعة الی الجمعة خمسا و ثلاثین صلاة» ،۳۵ نماز را از این جمعه تا آن جمعه بر مکلفین واجب کرده است. هفته هفت روز و هر روز پنج نماز است، هفت پنج تا ، سی و پنج تا، حسابش واضح است. « منها صلاة واحدة» از این سی و پنج نماز یک نمازی هست که « فرضها الله عزوجل فی جماعة» خداوند آن را در جماعت واجب کرده است،یعنی فرادایش باطل است، این صلاة الجمعه است که جماعت، شرط صحتش است« فرضها الله عزوجل فی جماعة و هی الجمعة» آن صلاة الجمعه است «و وضعها عن تسعة» از نُه طائفه این صلاة الجمعه را برداشته است، که آنها را می گوید«عن الصغیر و الکبیر» که پیر باشد، « و المجنون و المسافر» از اینها برداشته است، اینها را بعد می رسیم . گفته اند این صحیحه دلالت دارد بر وجوب عینی صلاة الجمعه هم ایقاعا وانعقادا، هم حضورا ، بلا فرق ما بین زمان حضور وزمان غیبت، وجوب عینی دارد. چون می فرماید«انما فرض الله عزوجل علی الناس» یعنی بر جمیع مکلفین، اسم جمع محلی به الف و لام است، یعنی بر ناس، بر مکلفین واجب کرده است، جمیع الناس مراد است، یعنی کل مکلفین به قرینه اینکه« و وضعها عن تسعة» و الا اگر ناس به معنای جمیع نبود، استثناء معنا نداشت. علاوه بر اینکه ناس اسم جمع محلّی به الف و لام است ، در ذیلش که دارد« و وضعها عن تسعة» معلوم می شود که غیر این جماعتی که« وضعها» بر آنها واجب است، از هر جمعه ای تا جمعه دیگر ۳۵ صلاة که یکی صلاة الجمعه است که باید با جماعت موجود بشود، فرض است که مردم با جماعت موجود کنند، این انعقاد است و این ایقاعش است که فرض است که در جماعت موجود کنند، ناس جمع محلی به الف و لام است، قضیه حقیقیه است و واجب بر کل مکلفین است، دیگر فرقی نمی کند که آن زمان یا این زمان موجود باشد ، در ازمنه آخر الزمان موجود باشد،« فرض الله عزوجل علی الناس من الجمعة الی الجمعة خمسا و ثلاثین صلاة منها صلاة واحدة»خود زراره از امام باقر(ع) نقل می کند، همین زراره از امام صادق(ع) نظیر این را نقل کرده است ، از امامین همامین، محمد الباقر (ع) و ابی عبدالله الصادق(ع) ، زراره از هر دو نقل کرده است. «انما فرض الله عزوجل علی الناس من الجمعة الی الجمعة خمسا و ثلاثین صلاة منها صلاة واحدة فرضها عزوجل فی جماعة وهی الجمعة و وضعها عن تسعة».
مناقشه در وجوب صلاة الجمعه و پاسخ استاد به عدم صحت قیاس
بعضی ها در این روایت مناقشه کرده اند و گفته اند این روایت تعداد صلوات واجبه را بیان می کند، مثل روایاتی که در باب طهارت، اغسال واجبه را خواندیم که امام(ع) فرمود، اغسال واجبه سته است،غسل جنابت و حیض ونفاس و استحاضه، الی آخر، اما اینکه غسل استحاضه چه موقع بر زن واب می شود؟ غسل مس میت کی واجب می شود؟ آن وقتی که مسّ بعد البروده بشود. این روایت مبارکه صحیحه زراره هم دلالتی ندارد که صلاة الجمعه کی واجب می شود،یا آن صلوات دیگر ، مثلاً صلاة ظهر کی واجب می شود؟«اذا زالت الشمس» باید بشود، و تا کی واجب می باشد؟ این روایت فقط در مقام بیان تعداد است و اما اینکه دلالتی داشته باشد که اینها شرطشان چیزی هست یا هیچ چیز نیست، نه وجود الامام(ع) و نه من نصبه، هیچ شرطش نیست، این روایت به اینها دلالتی ندارد. عرض می کنم این دعوا درست نیست، اینجا قیاس به اغسال نمی شود، آنجا نداشت که «اغسال واجبه علی جمیع الناس الا این طایفه» که استثنا کند، آنجا فقط اغسال واجبه را می شمرد، در روایت دلیلی نبود که غسل بر چه کسانی واجب است؟ این روایت در مقام بیان او نیست. فقیه باید لسان خطاب شرعی را بفهمد، دقت کند، د رآن روایت حکم اغسال را بیان می کند که حکمشان استحباب نیست، وجوب است. اما اینها بر چه کسی واجب می شود؟ این روایت در مقام بیان آن نیست، لذا اگر شک کردیم که به فلان مستحاضه ،غسل واجب است یا واجب نیست؟ می گوییم اگر اطلاق دلیل تمام نشود که غسل مستحاضه واجب است، نمی شود به آن تمسک کرد، چون درمقام بیان آن نیست. ولکن خطاب در مقام وجوب فعل بر اشخاص است که بر کدامش فعل واجب است؟
آنجا می گوییم این اشخاصی را که روایت ذکر کرده است، بر همه آنها واجب است، این تمسک به عموم است ،الناس عموم است یا تمسک به اطلاق است ولکن اینجا اسم جمع محلی به الف و لام است، تعبیر روایت در اینجا اینطور است« انما فرض الله عزوجل علی الناس» یعنی جمیع الناس به قرینه اینکه چند طائفه را استثناء کرد، یعنی «علی جمیع الناس فَرَضَ من الجمعة الی الجمعة خمسا وثلاثین صلاة» اشخاصی که در زمان غیبت هستند، آنها را هم واجب کرده، لازمه واجب بودن این است که باید صلاة جمعه را منعقد کنند، فرض هم یعنی واجب کرده است ، ظاهر وجوب هم این است که فرض،تعیینی است، روز جمعه باید این را موجود کنند، بنابر این نتیجه اش همان وجوب تعیینی می شود. در آن نه طائفه ای که ذکر شده است ، نیامده که باید امام (ع) یا منصوب خاص او نباشد.
(سوال… و پاسخ استاد) : شما ناس هستید یا ناس نیستید . روایت می گوید« انما فرض الله علی الناس» ما ناس هستیم یا نه؟ بر جمیع مردم، نماز ظهر بر ما واجب است یا نه؟ اگر از ناس هستیم بر ما واجب است.
استدلال به صحیحه زراره بر وجوب نماز جمعه حتی در زمان غیبت
نتیجه این می شود که به قرینه استثناء، این داخل عموم است،چون استثنا کرده است« و وضعها» معنایش این است که اینها را واجب کرده است و باید انسان اتیان کند.بله اگر ما شک کنیم که در صلاة الجمعه مثلا خطبتین شرط است یا شرط نیست؟ یا در صلاة الجمعه می شود انسان در رکوعِ رکعت ثانیه نماز جمعه را درک کند یا نه؟ در این اجزاء و شرایط صلاة آیا سوره جمعه را خواندن یا فرض کنید سوره های قصار را خواندن در هر دو خطبه واجب است یا نه؟به اینها نمی شود تمسک کرد، چون این روایت در مقام بیان حکم این نمازها است که واجب است، اما خود این نماز ها چگونه است؟ در مقام بیان آن نیست. ولی این که بر چه کسانی واجب است؟ در مقام بیان آن است که بر جمیع الناس واجب است. لذا با استناد به این روایت، ادعا کردن این که روایت در مقام بیان کیفیت صلوات نیست، بله ما هم قبول داریم که چنین نیست،حتی اگر در صلاة ظهر هم شک کنیم که در صلوات یومیه سوره بعد از حمد واجب است یا مستحب است؟ نمی شود به اطلاق این روایت تمسک کرد،این روایت در مقام بیان اجزای صلاة نیست. این روایت در مقام بیان واجب علی جمیع الناس است، لازمه این امور و استثناء آن طوائف این است که در زمان غیبت هم همینطور واجب است.
از اینجا حکم روایت ثانیه معلوم می شود، روایت صحیحه محمد بن مسلم می فرماید:« محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن عاصم بن حمید، عن ابی بصیر و محمد بن مسلم، جمیعا» روایت من حیث سند صحیحه است، همه شان جلیل هستند« عن ابی عبدالله(ع) قال: ان الله عزوجل فَرَضَ فی کل سبعة ایامٍ خمسا و ثلاثین صلاة» فرض کرده است« فی کل سبعة ایام خمسا و ثلاثین،منها صلاة واجبة علی کل مسلم» اگر این نبود آن روایت مثل روایت اغسال می شد، اگر اینطور بود که «ان الله فرض فی کلی سبعة ایام خمسا و ثلاثین صلاةً منها صلاةُ الجمعة فی جماعةٍ» آن وقت ما می گفتیم این مثل اغسال است، لکن اینطور فرمود« منها صلاة واجبة علی کل مسلم» این معنایش کلِ مسلم است« اَن یَشهَدَ ها» که حاضر بشود« الّا خمسةً: المریضَ و المملوک و المسافر والمراة و الصبی» . این استثنا هم قرینه است بر اینکه علی کل الناس واجب است که به صلاة الجمعه حاضر بشوند، هم در انعقادش حاضر بشوند و هم در لحوق به آن، شهود به معنای حضور است.
(سوال… و پاسخ استاد) : اینکه زراره می گوید که « اصاب ثوبی دم رعاف» اقلا در اصول خوانده اید« فحضرت الصلاة» صلاة حاضر شد یعنی وقت صلاة رسید نه اینکه از درب وارد شد. در ما نحن فیه، حضور صلاة باید پیدا کند یعنی این که منعقد کنند یا درک کنند، هر دو را می گیرد. لذا در ما نحن فیه این طایفه ها را استثنا می کند،الا این چند طایفه، کل مسلمین را دارد،آنهایی که منعقد می کنند، مسلم هستند یا کافر هستند؟ آنها هم مسلمان هستند، بلکه امام معصوم(ع) یا منصوب خاص و منصوب عام شاید از اولیائشان بشود، از اولیاء الله بشود آنهایی که ائمه (ع) و منصوبین خاصشان بعضیها اینطور بودند. بدان جهت می فرماید«منها صلاة واجبة علی کل مسلم ان یشهدها» اگر لفظ کل مسلم نبود و فقط این بود که فَرَضَ صلوات را « کل سبعة ایام خمسا و ثلاثین منها صلاة الجمعة» این فایده نداشت، این، مثل روایت اغسال می شد. دلالت بر اینکه کِی باید باشد و بر کی واجب است، نداشت، چون که کل مسلم دارد و ذیلش هم استثناء دارد، نظیر روایاتی است که از آنها وجوب عینی استفاده شده است.
استدلال به روایاتی دیگر در اثبات وجوب عینی نماز جمعه
از آن روایاتی که گفته اند که از اینها وجوب عینی استفاده می شود یکی دو تا را می خوانم . یکی صحیحه ابی بصیر و محمد بن مسلم است و « باسناده» باسناد شیخ «عن الحسین بن سعید، عن النضر ، عن عاصم، عن ابی بصیر و محمد بن مسلم جمیعا، عن ابی جعفر (ع) قال: مَن تَرَکَ الجمعةَ ثلاثَ جُمَعٍ متوالیةً طَبَعَ الله علی قَلبه» کسی که سه جمعه بگذرد و صلاة جمعه نخواند او از آن اشخاص بدبختی است که (و طبع الله علی قلوبهم) که خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید. خوب«مَن» اطلاق دارد هر کسی باشد، معنایش این است که صلاة جمعه باید ترک نشود، ولکن در روایت دیگر اینطور است، روایت زراره عن ابی جعفر(ع)، «باسناد صدوق عن محمد بن حسن بن الولید» که استاد خود صدوق است« عن محمد بن الحسن، الصفار ، عن یعقوب بن یزید کاتب» از اجلاء است «عن حماد بن عیسی، عن حریز و فضیل عن زراره، عن ابی جعفر(ع) قال: صلاة الجمعة فریضة و الاجتماع الیها فریضة مع الامام فان تَرَکَ رجلٌ من غیر علّةٍ ثلاثَ جُمَعٍ فقد تَرَکَ ثلاثَ فرائض و لا یَدَعُ ثلاثَ فرائضَ مِن غیر علّةٍ الّا منافقٌ» این کلمه مع الامام دارد، ممکن است کسی بگوید که امام یعنی با جماعت، مراد امام جماعت می شود چون که در جماعت واجب است «و الاجتماع الیها فریضة مع الامام» با امام، فریضه است، بعضی ها گفتند این امام، امام معصوم (ع) است.
مردا از امام در زمان حضور
مردا از امام معصوم(ع) در زمان حضور، آنچه به دست ما آمده است، تتبع در کلمات اصحاب ندارم، لکن فی الجمله در میان اصحاب هم همینطور است،آنهایی که می گویند در زمان حضور امام یا اینکه امام، منصوب خاص داشته باشند، زمان بسط الید است، نه مطلق الحیاة مثلاً امام صادق(ع) ، امام باقر(ع) حضور داشتند، لکن بسط الید نداشتند. آنهایی که می گویند صلاة الجمعه در زمان حضور واجب است، یعنی در زمان حضور که امام باسط الید است، واجب است . این مراد آنها است، خواهیم گفت خود زراره که الان گفتم روایاتِ وجوب عینی را نقل کرده، خودش نماز جمعه نمی خواند، و هکذا نظیر زراره، این که در این روایات امام می گویند ، امام معصوم(ع) باسط الید را می گویند،چون زراره در زمان حضور نماز جمعه نمی خواند، حتی روایتی دارد که به امام(ع) عرض کرد: بیا نماز جمعه بخوانیم. امام(ع) فرمود: نه، نمی خواهد. پس در ما نحن فیه امام (ع) باسط الید مراد است، امام به حق، باسط الید. این روایات در ما نحن فیه مختص به آن هنگامی است ، که بسط ید باشد، اگر کسی بگوید مراد از امام این است، بگوییم محتمل است این باشد. محتمل است امام مثل لفظ امام که در بعضی روایات« مَن صَلَّی بامامٍ» دارد که امام یعنی امام الجمعه آن که صلاة الجمعه را می خواند، اجمال این روایت سرایت به آن روایت اولی نمی کند، چون اگر امام در این روایت مجمل شد و کسی مناقشه کرد. تمسک به آن اطلاق می شود. یک روایت دیگر هم دارد که مثل این مجمل است، ان شاء الله بعد .
پرسش
۱- توضیح دهید آیا وجوب تعیینی نماز جمعه ثابت است؟
۲- حکم حضور مردم در صورت اقامه نماز جمعه و نظیر استاد را بیان کنید.
۳- مراد از صلوة وسطی چیست و آیا بر نماز تطبیق می کند؟
۴- چگونه به صحیحه زراره بر اثبات حکم وجوب نماز جمعه حتی در زمان غیبت استدلال می شود؟
۵- بیان استاد در مراد از امام معصوم(ع) در زمان حضور و وجوب نماز جمعه چیست؟
.