حجت الاسلام والمسلمين شيخ حسين شوپايى مى گويد:
از امتيازات فقيه مقدس، ميرزاى تبريزى (قدس سره) در جهت علمى، طريقه تدريس ايشان بود. بناى ايشان در درس بر اين بود كه به مطالب اصلى و اساسى بحث، اهتمام داده شود; يعنى نكات مهم و كليدى بحث عنوان شده و تعميق لازم در آن صورت بگيرد و نكات فرعى و جانبى به فهم شاگرد و تلاش او سپرده شود. از اين رو درس هاى استاد چه در فقه و چه در اصول بين دو جهت تعميق و اختصار را جمع كرده بود. از يك طرف از تفصيل و اطناب خالى بود و از طرف ديگر عميق بود; زيرا مطالب اصلى و كليدى را به شاگرد تلقين مى كرد و با تسلطى كه خود ايشان در مباحث داشتند، مطالب ارائه شده در درس از قوت و استحكام بالايى برخوردار بود. مرحوم ميرزا (قدس سره)اساساً معتقد بودند كه براى اينكه شاگرد در درس پرورش پيدا كند وقوه استنباط و اجتهاد او شكوفا شود، بايد نقاط حساس و اساسى مطلب در درس مطرح شود و ذهن شاگرد به مطالب اصلى معطوف گرديده و در حل آنها به كار گرفته شود كه اگر مطالب اصلى، مهم و كليدى بحث حل شود، بقيه مطالب خود به خود روشن شده و بر آنها مترتب خواهد گشت; از اين رو در مقام تدريس هر چند بخشى از اقوال و آراى مختلف در مسئله را معترض مى شدند، اما سعيشان بر اين بود كه به اختصار و اجمال از آن عبور كرده و بسط و تفصيل ندهند و تمام آراء، وجوه و انحاء متعدد آن را مطرح نكنند، به جهت اينكه ذكر وجوه و اقوال متعدد با تفصيل و بسط كامل، هر چند شاگرد را با اين اقوال و مستندات آن آشنا مى كند و از نظر كمّى اطلاعات او را بيشتر مى نمايد، اما القاء همه اينها در مقام تدريس، باعث مى شود تا ذهن شاگرد با توجه به اين اقوال، به كار گرفته شده و او خسته شود و بنابراين از تحليل و موشكافى كامل مطلب در نقاط حساس و اساسى باز بماند. اين در حالى است كه اگر با طرح بخشى از اقوال مهم و وجوه آن، نقاط اساسى و كليدى بحث به شاگردنشان داده شده و ذهن شاگرد در حل آن به كار گرفته شود، قوه استنباط او پرورش پيدا كرده و شكوفا مى گردد و بر حل مطلب قدرت پيدا مى كند. وقتى شاگرد مطلب را به خوبى حل كرده و با دست يافتن بر كليد مسئله، قدرت نقض و گشودن گره ها را پيدا كرد، خود مى تواند بقيه اقوال و وجوه را بررسى كرده و از عهده جواب مناسب براى آن برآيد و اين خصوصيت ويژه اى بود كه در درس مرحوم ميرزا (قدس سره)وجود داشت.
از طرفى ديگر ارتباط مسائل فقهى با همديگر و تأثير ادلّه وارده در ابواب مختلف، در كشف حكم شرع در ابواب ديگر، اقتضاء مى كند كه فقيه در استنباط حكم هر باب، از مدارك و منابع مربوط به ابواب ديگر نيز مطلع باشد و اين جز با احاطه بر كل فقه و زواياى مختلف ابواب حاصل نمى گردد و از اين رو، احاطه گسترده تر بر ابواب فقه در توانمندى و استحكام استنباط حكم در هر باب تأثير بسزايى دارد. از امتيازات مرحوم ميرزا (قدس سره) اين بود كه بر كل ابواب فقه احاطه داشت و در بررسى مسائل و استنباط احكام از ادله و منابع وارده در ابواب ديگر غافل نبود و در مواقع متعدد به اين ارتباط اشاره مى فرمود و شاگردان را از آن مطلع مى ساخت. در اصول نيز اين جهت اهميت دارد و ارتباط مسائل با همديگر از نكات قابل توجه مى باشد. رعايت اين مسئله و نيز تطبيق مسائل اصول بر فروع فقهى و كاربردى كردن آن، از امتيازات و ويژگى هاى درس اصول استاد بود و شاگرد در اين درس، جايگاه استفاده از اين قواعد و تطبيق آن بر فروع را در قالب نمونه هاى متعدد، تمرين و ممارست مى كرد.
منابع درسى مرحوم ميرزا(قدس سره) از جهت طرح اقوال و آراى مهم در مسائل مورد بحث
مرحوم ميرزا (قدس سره) در ابواب عبادات نوعاً كتاب هايى مانند: «مدارك»، «حدائق»، «جواهر»، «مصباح الفقيه»، «مستمسك» و «مستند» (تقريرات درس مرحوم سيد خويى(رحمه الله)) را مورد توجه قرار مى دادند و با نظارت به كلمات اين بزرگان، مطالب را مطرح نموده، بررسى و تحقيق مى كردند. البته به «تعليقه» مرحوم بروجردى(رحمه الله) و به «عروه» نيز توجه خاصى داشتند و در موارد متعدد به حواشى ايشان اشاره مى كردند. در غير عبادات نيز بخشى از اين كتاب ها (در صورت موجود بودن) مورد استفاده قرار مى گرفت و بعضى ديگر را از منابع ديگر جايگزين مى كردند. به طور مثال در بحث مكاسب محور كلام، بحث و مطالب مرحوم شيخ انصارى(رحمه الله) در مكاسب بود و به تناسب، حواشى اعلام بر مكاسب، مورد طرح و نقض قرار مى گرفت.
در اصول، غير از «كفاية الأصول» ]كه محور تدريس بود; يعنى مطالب مطرح شده در اصول به ترتيب «كفاية» پيش مى رفت، ابتدا نظرات مرحوم آخوند(قدس سره) به خوبى تبيين مى شد و آن گاه اقوال ديگر مطرح شده و مورد نقض و ابرام قرار مى گرفت[ نوعاً مطالب محقق نائينى(قدس سره)و مرحوم سيد خويى (قدس سره) و در بعضى از موارد، نظرات محقق عراقى (قدس سره)و محقق اصفهانى (قدس سره)نيز طرح ونقد مى شد و همچنين نظرات اعلام ديگر چنانچه بحث اقتضاء مى كرد، بررسى مى گرديد.
شاگرد