وصایای آن حضرت به مردم پس از ضربت خوردن:
اى مردم! هر كس چيزى را كه از آن مى گريزد، به هنگام فرار خواهد ديد. مدت عمر هر كس چونان ميدانى است كه در آن ميدان به سوى مرگش مى رانند. فرار از مرگ، گرفتار آمدن است به چنگ آن. چه روزگاران كه براى دانستن راز اجل كنجكاويها نمودم ولى مشيت خداى تعالى آن بود كه هر بار پوشيده ترش دارد هيهات، دانشى است در خزانه اسرار.
اما وصيت من به شما، هيچگونه شرك به خدا ميآوريد و سنت و شريعت محمد صلى الله عليه و آله را ضايع مگذاريد و اين دو ستون را همواره برپاى داريد و اين دو چراغ را همواره افروخته نگه داريد. تا زمانى كه دست در دست يكديگر داريد و پراكنده نشده ايد، كسى شما را نكوهش نخواهد كرد. هر كس از شما بايد به قدر طاقتش بكوشد و بر نادانان آسان گيرد. پروردگارى است بخشاينده و دينى است استوار و درست و پيشوايى است دانا. من ديروز يار و مصاحب شما بودم و امروز عبرت شما هستم و فردا در ميان شما نخواهم بود خدا مرا و شما را بيامرزد.
اگر در اين لغزشگاه (دنيا) جاى پاى استوار باشد و زنده بمانم، كه مطلوب شماست و اگر پاى بلغزد و مرگ در رسد، نه عجب در سايه شاخه هاى درختان و در معرض بادهاى وزنده و در سايه ابرها، ابرهايى كه خود در فضا پراكنده مى شدند و از ميان مى رفتند و سايه شان نيز از روى زمين ناپديد مى گشت، بسر برديم.
روزهايى همسايه شما بودم، تنم در جوار شما بود. بزودى از من جسدى خواهد ماند، بيجان. پس از آن همه تلاش و جنبش، ساكن و بى حركت و پس از آن همه سخنورى، ساكت و خاموش. آرام خفتن من، از حركت بازماندن ديدگانم و دستها و پاها و سر و گردنم، براى آنان كه پند مى پذيرند از هر بيان بليغ و سخن شنيدنى، اندرزدهنده تر است. وداع كردن من با شما، همانند وداع كردن كسى است كه منتظر ديدار ديگرى است. فردا به ياد روزهايى زندگى من مى افتيد و رازهاى درون من برايتان آشكار خواهد شد. آنگاه كه من از ميان شما بروم و ديگرى جاى مرا بگيرد، مرا خواهيد شناخت.[۳]
وصيتهاى حضرت علي علیه السلام در آخرین لحظات به امام حسن و امام حسین علیهمالسلام:[۴]
بسم اللَّه الرحمن الرحيم؛ اين آن چيزى است كه على بن ابى طالب وصيت مى كند. على به وحدانيت و يگانگى خدا شهادت مى دهد، و اقرار مى كند كه محمد بنده و پيغمبر خداست، خدا او را فرستاد تا مردم را هدايت كند و دين خود را بر اديان ديگر غالب گرداند ولو كافران كراهت داشته باشند. همانا نماز، عبادت، حيات و ممات من از خدا و براى خداست، شريكى براى او نيست من به اين دستور امر شده ام و تسليم خداوند هستم. اى پسرم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بيتم و هر كس را كه اين نامه به او برسد به امور زير توصيه و سفارش مى كنم:
هرگز تقواى الهى را از ياد نبريد، كوشش كنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقى بمانيد.
همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد و بر اساس ايمان به خدا متحد باشيد و از هم جدا نشويد، همانا از پيغمبر خدا شنيدم كه مى فرمود: اصلاحِ ميان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چيزى كه دين را محو و نابود مى كند فساد و اختلاف است ولاحَولَ ولاقُوَّة إلّابِاللَّهِ العليّ العظيم.
«ارحام و خويشاوندان» را از ياد نبريد، صله رحم كنيد كه صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مى كند.
خدا را، خدا را! درباره «يتيمان»، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.[۵]
خدا را، خدا را! درباره «همسايگان» خوشرفتارى كنيد، پيغمبر آن قدر در مورد همسايه سفارش كرد كه ما گمان كرديم مى خواهد آنها را در ارث شريك كند.
از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «قرآن»، نكند ديگران در عمل به قرآن بر شما پيشى گيرند!
از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «نماز» چرا كه نماز ستون دين شماست.
از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «كعبه» خانه پروردگارتان، مبادا حج تعطيل شود كه اگر كعبه خالى بماند و حج متروك شود مهلت داده نخواهيد شد و مغلوب دشمنان خواهيد شد.
از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره ماه «رمضان» كه روزه آن ماه سپرى است براى آتش جهنم.
از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «جهاد در راه خدا» از مال و جان خود در اين راه كوتاهى نكنيد.
از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «زكات مال» كه زكات، آتشِ خشمِ الهى را خاموش مى كند.
از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «امت پيامبرتان» مبادا مورد ستم قرار گيرند.[۶]
از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «صحابه و ياران پيغمبرتان» زيرا رسول خدا درباره آنان سفارش كرده است.
از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «فقرا و تهيدستان» آنها را در زندگى خود شريك كنيد.
از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «بردگان و كنيزان» كه آخرين سفارش پيامبر صلی الله علیه و آله درباره اينها بود. على علیه السلام مجدداً سفارش نماز را كرد و فرمود: كارى كه رضاى خدا در آن است در انجام آن بكوشيد.
با مردم به خوشى و نيكى رفتار كنيد همان طورى كه قرآن دستور داده است و به ملامت مردم ترتيب اثر ندهيد.
امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد، نتيجه ترك آن اين است كه بدان و ناپاكان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند كرد، آن گاه هر چه نيكان شما دعا كنند دعاى آنها مستجاب نخواهد شد.
بر شما باد كه بر روابط دوستانه ميان خود بيافزاييد، به يكديگر نيكى كنيد از كناره گيرى از يكديگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهيزيد.
كارهاى خير را به مدد يكديگر و اجتماعاً انجام دهيد و از همكارى در مورد گناهان و چيزهايى كه موجب كدورت و دشمنى مى شود بپرهيزيد: «تعاونوا على البرّ والتقوى…».
از خدا بترسيد كه كيفر خدا شديد است: «واتقوااللَّهَ إنّ اللَّهَ شَديدُالعِقاب».
خداوند نگهدار شما خاندان باشد و حقوق پيغمبرش را در حق شما حفظ فرمايد، اكنون با شما وداع مى كنم و شما را به خداى بزرگ مى سپارم و سلام و رحمتش را بر شما مى خوانم.[۷] در آخر اين وصيت در كافى آمده است كه پس از پايان وصيت حضرت پيوسته مى گفت: «لاإله إلاّاللَّه» تا وقتى كه روح مقدسش به ملكوت اعلى پيوست.[۸]
در نهج البلاغه است كه در پايان وصيت، امام علیه السلام فرزندان خود را مخاطب ساخت و به آنها فرمود: «يا بني عَبدُالمطّلب لايَلفِينَّكُم تَخُوضونَ دِماءَ المُسلمينَ خُوضاً تَقولون. قُتِلَ أميرُالمؤمنين! ألا لايَقْتُلُنَّ بي إلاّ قاتلي، اُنظروا إذا اَنا مُتُّ مِن ضَربَتِهِ هذهِ فَاضربوهُ ضَربَةً، لايُمثَّل بالرَّجُلِ فإنّي سَمِعتُ رَسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله يَقول. إيّاكُم والمُثلة ولو بِالكلْبِ العَقور؛ اى فرزندان عبدالمطلب! نيابم شما را كه در خون مسلمانان فرورويد و دست به كشتار بزنيد به بهانه اين كه بگوييد اميرالمؤمنين كشته شده و بدانيد كه در برابر من جز كشنده من كسى نبايد كشته شود، نگاه كنيد چون من از ضربت او از دنيا رفتم به او يك ضربت بزنيد و او را مُثله نكنيد كه من از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: “از مُثلهكردن بپرهيزيد اگر چه به سگ گزنده و هار باشد”».[۹]
وصيت امام علیه السلام درباره كيفيت غسل و كفن و دفن:
محمد بن حنفيه روايت كرده است: شب بيست و يكم ماه رمضان رسيد و شب تاريك شد على علیه السلام همه فرزندان و اهل بيت خود را جمع كرد و با آنها وداع نمود، سپس به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: «خداوند اين مصيبت را بر شما نيكو گرداند، همانا من از ميان شما مى روم و همين امشب به ملاقات خدا خواهم رفت و به حبيبم رسول خدا صلی الله علیه و آله همان طورى كه وعده ام داده، ملحق خواهم شد.
اى پسرم! وقتى من از دنيا رفتم مرا غسل ده و كفن كن، و به بقيه حنوط جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله كه از كافور بهشت است و جبرئيل آن را آورده بود مرا حنوط كن، بعد مرا بر روى سرير گذاريد. جلوى تابوت را كسى حمل نكند بلكه دنبال او را بگيريد، و به هر جانبى كه تابوت رفت شما هم برويد، و هر جا كه ايستاد بدانيد قبر من آن جاست، جنازه ام را آن جا زمين بگذاريد و تو اى پسرم بر جنازه ام نماز بگذار، هفت تكبير بگو، و بدان كه هفت تكبير به غير از من بر هيچ كس مشروع نيست جز بر فرزند برادرت حسين كه او قائم آل محمد و مهدى اين امت است و او كجى هاى خلق را راست خواهد كرد، وقتى تو از نماز بر من فارغ شدى، جنازه را از آن محل بردار و خاك آن جا را حفر كن، قبر كنده و لحدى ساخته و تخت چوبى نوشته شده خواهى يافت كه مرا در آن جا دفن مى كنى، وقتى خواستى از قبر خارج شوى اندكى صبر كن آن گاه نگاه كن مى بينى كه من در قبر نيستم، زيرا به جدت رسول خدا ملحق خواهم شد، چون هر پيغمبرى را در مشرق به خاك سپارند و وصى او را در مغرب دفن كنند حق تعالى بين روح و جسد آن دو را جمع نمايد، و پس از زمانى از هم جدا خواهند شد و به قبرهاى خويش برمى گردند، سپس قبر مرا با خاك پر كن و آن محل را از مردم پنهان دار».[۱۰]
آن گاه على با فرزندان خود اندكى صحبت كرد و آنان را از آينده اى كه حسن و حسين دارند آگاه نمود و آنها را به صبر و تقوى دعوت كرد، سپس لختى بيهوش شد چون به هوش آمد فرمود: «اينك رسول خدا، و حمزه عم بزرگوارم، و جعفر برادرم نزد من آمدند و گفتند: زود بشتاب كه ما مشتاق و منتظر تو هستيم» پس نگاهى به اهل بيت خود كرد و فرمود: «همه شما را به خدا مى سپارم، خداوند همه را به راه راست هدايت و از شر دشمنان محافظت نمايد، خدا خليفه من است بر شما و شما را كافى است براى خلافت و نصرت» سپس به فرشتگان خدا سلام داد و گفت: «لِمثلِ هذا فَلْيَعْمَلِ العامِلُون إنّ اللَّهَ مَعَ الّذينَ اتَقوَّا والَّذينَهُم مُحسِنُون؛ از براى مثل اين مقام بايد عمل كنند عمل كنندگان، زيرا كه خداوند با پرهيزكاران و نيكوكاران است».
سپس عرق بر پيشانى مباركش جارى شد، چشمهاى مبارك را بر هم گذاشت، دست و پا به جانب قبله كشيد و گفت: «أشهدُ أن لاإله الاّاللَّه وَحدهُ لاشَريكَ لَه و أشهدُ أنَّ محمّداً عَبدهُ و رَسولُه» اين را گفت و مرغ روحش به ملكوت اعلى در كنار پيغمبران و اولياء خدا پرواز كرد، صلوات اللَّه و سلامه و سلام ملائكته و انبيائه و رسله عليه، ولعنة اللَّه على قاتله و بدين ترتيب مشعل هدايت و كانون عدالت خاموش شد، اين واقعه در شب جمعه بيست ويكم ماه رمضان سال چهلم هجرى بود.[۱۱]
—————————————————————————————————
پانویس:
۱- شرح نهج البلاغه خوئی، شرح نامه ۲۴ با عنوان “و من وصیه له علیه السلام بما یعمل فی امواله” این که حضرت قبل از جنگ صفین با وجود احتمال شهادت در جنگ علارغم اهمیت وصیت در اسلام وصیت ننمودهاند نشان میدهد که آن حضرت میدانستند در این جنگ به شهادت نخواهند رسید.
۲- نامه ۲۴ نهج البلاغه، ترجمه فولادوند.
۳- خطبه ۱۴۹، ترجمه آیتی.
۴- این وصیت در نهج البلاغه به عنوان نامه ۴۷ آمده ولی ما از آن جا که آقای سید اصغر ناظمزاده در کتاب تجلی امامت آن را به کمک نسخههای مختلفش در منابع با تفصیل بیشتری بازنویسی نمودهاند. از آن منبع نقل میکنیم. پینوشتهای بعدی نیز از همین مولف است. منابع ایشان مطابق با آن چه در پینوشت آوردهاند عبارتند از: كافى، ج ۷، ص ۵۱؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷؛ شرح ابن ابى الحديد، ج ۶، ص ۱۲۰؛ اسدالغابه، ج ۴؛ مسعودى مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵؛ تحف العقول، ص ۱۹۷؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج ۴، ص ۱۴۲؛ تاريخ طبرى، ج ۶، ص ۸۵ و بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۴۸٫
۵- در نهج البلاغه دارد: «مراقب باشيد كه مبادا يتيمان در اثر رسيدگى نكردن شما از بين بروند؛ ولايضيعوا بحضرتكم».
۶- در بعضى از نسخ: «اللَّه اللَّه في ذريّة نبيّكم» دارد.
۷- ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، ص ۲۴٫
۸ همان.
۹- نهج البلاغه، نامه ۴۷٫
۱۰- بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۹۰، و مفيد، الارشاد، ص ۲۶، فصل ۶، باب ۲ حديث را با كمى تفاوت نقل كرده است.
۱۱-بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۹۲٫