دروس خارج فقه / صلاة / درس 8: مراد از تعبیر «امام» در روایات نماز جمعه

دروس خارج فقه / صلاة / درس 8: مراد از تعبیر «امام» در روایات نماز جمعه

کلام در روایاتی بود که منضماً الی ظاهر الآیة المبارکة استظهار شده بود که صلاة الجمعه ولو در عصر غیبت برای مکلفین وجوب عینی دارد مثل وجوب عینی صلاة ظهر در سایر ایام، در بعضی از روایات که اخیرا ذکر کردیم کلمه امام واقع شده بود. که در آنجا امام (ع) فرموده بود: «صلاة الجمعة فریضة، و الاجتماع الیها فریضة مع الامام، فان ترک رجل من غیر علة ثلاث جمع فقد ترک ثلاث فرائض» گاهی ادعا می شود این کلام امام ظهور در امام معصوم (ع) دارد و به معنای امام جماعت و امام جمعه نیست، این معنا علی تقدیر اینکه محتمل باشد، غایتش این است که این روایت را مجمل می کند که مراد از امام، امام الجماعه است که جمعه را منعقد کند « واجدا للشرایط» یا امام المعصوم است. اگر خطاب به قید اجمالی، مجمل باشد و خطاب دیگری که مطلق است داشته باشیم اجمال آن قید به واسطه آن اطلاق رفع می شود.
در صحیحه ابی بصیر و محمد بن مسلم ،عن ابی جعفر (ع) دارد «من ترک الجمعة ثلاث جمع متوالیة طبع الله علی قلبه». آنجا در کلام حضرت، تعبیر امام نبود، مطلق است و شامل می شود آنجایی که صلاة الجمعه را غیر الامام و غیر المنصوب من قبله اقامه کند. بدان جهت دلالت این روایات بر وجوب تعیینی صلاة الجمعه حتی فی زمن الغیبة تمام است و اطلاق آن کل مکلف ولو در زمان غیبت را می گیرد.
کلام این است که اگر در مانحن فیه صلاة جمعه وجوب تعیینی داشته باشد حتی در صورتی که امام معصوم نباشد و نایب خاص او- منصوب به نصب الخاص این است که امام او را تعیین کند به امام جماعت یا به اموری که امام الجمعه بودن داخل اوست- هم صلاة الجمعه را اقامه نکرده باشد«کما فی زمان الغیبه» چنانچه صلاة الجمعه در زمان الغیبه علی کل مکلف وجوب تعیینی داشته باشد به شکلی که بر هر مکلفی واجب باشد صلاة الجمعه را روز جمعه مثل صلاة ظهر در سایر ایام اقامه کند، غیر از آنهایی که می گوییم در روایات استثنا شده اند، مثل مسافر ، مریض یا غیر ذلک.
این روایات که به این معنا دلالت می کردند، نمی شود ملتزم شد که در زمان غیبت وجوب تعیینی داشته باشد، ولو اینکه روایات تمام بشود لکن باید از اطلاق اینها نسبت به زمان غیبت رفع ید کرد، بلکه حتی در زمان حضور امام (ع) اگر امام بسط ید نداشته باشد، مثل مولانا علی ابن ابی طالب (ع) قبل از خلافتش و مثل سایر الائمه، مثل امام باقر(ع) و امام صادق (ع) ، در زمان حیاتشان که بسط ید نداشتند، ملتزم شدن بر اینکه صلاة الجمعه وجوب تعیینی عینی دارد و مؤمنین و مسلمین باید آن را در روز جمعه مثل صلاة ظهر فی سایر ایام اقامه کنند، از این رفع ید کرد. روایاتی که به دست ما رسیده است، در دست اصحاب ما هم بود، کسی سراغ ندارد که شخصی ملتزم بشود که صلاة الجمعه علی کل تقدیر، امام معصوم باشد، مأذونش باشد یا نباشد، امام بسط ید داشته باشد یا نداشته باشد، زمان غیبت یا زمان حضور باشد، که صلاة الجمعه مثل صلاة ظهر در سایر ایام باشد و همه باید آن را اقامه کنند، احدی از اصحابنا القدماء ملتزم نشده است. بلکه ظاهر کلمات آنها این است ک وجوب اقامه مشروط است بر اینکه منصوب من قبل الامام باشد یا نفس امام (ع) اقامه کند، بلکه کما ذکرنا این روایات از رواتی به دست ما رسیده است که آنها خودشان اقامه جمعه نمی کردند. یعنی آنها صلاة الجمعه را روز جمعه مثل صلاة ظهر در سایر ایام بدانند و مداومت بر صلاة جمعه داشته باشند، اینجور نبوده، بلکه بعضی از اصحاب در عمرشان صلاة جمعه نخواندند- البته در عصر ائمه ای که مبسوط الید نبودند- شاهد بر این معناست، اگر صلاة الجمعه مثل صلاة الظهر بود اینجور عمل نمی کردند. پس این، دلیل بر این است که از اطلاق آن روایات متقدمه رفع ید می شود،آن روایات مقید داشته اند به واسطه این مقید از آن اطلاقات رفع ید می کردند،آن مقید را خواهیم گفت، آن را می دانیم و به دست ما رسیده است.

استدلال به روایات بر عدم وجوب اقامه نماز جمعه
بعضی از روایاتی که دلالت می کند به این معنا که اصحاب الائمه (ع) با وجود اینکه این روایات را نقل کرده بودند، مغ ذلک خودشان مداومت به اقامه صلاة جمعه نداشته اند، یا اصلا اقامه نمی کردند، را می خوانیم.
یکی از این روایات ، صحیحه زراره است، اینجا مطالب دقیقی است، «محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید عن ابن ابی عمیر عن هشام بن سالم عن زراره قال: حثّنا ابو عبدالله (ع)» زراره می گوید: امام صادق(ع) ما را ترغیب کرد« حثنا ابو عبدالله(ع) علی صلاة الجمعة» که صلاة جمعه بخوانید «حتی ظننت انه یرید أن نأتیه» یقین کردیم، اینجور خیال کردیم که می فرماید روز جمعه ، بیایید پیش من، صلاة جمعه بخوانید« حتی ظننت انه یرید أن نأتیه» که ما برویم پیش او «فقلت نغدو علیک؟» نه نبائید « انما عنیت عندکم» آنی را من قصد کردم که پیش شماست. این کلام حضرت « انما عنیت عندکم» در این صحیحه دو احتمال دارد: یک احتمالش این است که : امام (ع) مرادش این است که آنچه را که پیش شماست، که جماعت عامه صلاة الجمعه می خوانند بروید آنجا، این احتمال است که بعضیها ذکر کرده اند و گفته اند اینها به صلاة الجمعه عامه، حاضر نمی شدند امام(ع) ترغیب می کند که به صلاة جمعه آنها حاضر بشوید. احتمال دوم این است که خودتان اقامه کنید«حثنا» که پنج نفر یا هفت نفر که خواهیم گفت اقلش هست، خودتان جمعه را اتیان کنید. هر کدام از این دو احتمال را حساب می کنیم که مقتضایش چیست؟ اگر مراد این باشد که صلاة الجمعه ای که عامه اقامه می کنند، بروید آن صلاة جمعه را بخوانید، این احتمال دلیل می شود که روز جمعه صلاة ظهر واجب است، و صلاة الجمعه قصد وجوبی ندارد فضلا از اینکه وجوب تعیینی داشته باشد. اگر اصل وجوبش را هم نفی نکند، وجوب تعیینیش را قطعا نفی می کند چرا؟ چون از روایاتی که الان می خوانم پیش زراره و امثال زراره مسلّم بود، صلاة جمعه اشان صلاة باطلی است چون در امام، عدالت معتبر است. این امام جائری که خودش نماز جمعه را می خواند، یعنی منصوب من جائرٍ است، نماز جماعت در آنجا باطل است . شرط صحت صلاة جمعه، جماعت است چون اینها می دانستند که این صلاة باطل است امام (ع) در روایات دیگر این حضور در جماعت عامه را در صلاة جمعه بیان کرده است که مؤمن متدین به جهت تقیه ولو مداراتی باشد،چه جور به صلاة الجمعه آنها حاضر می شود.
یکی از این روایات، روایتی است که از خود علی بن ابیطالب (ع) در کتابش هست، که نقل می کند« محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید عن صفوان عن ابن بکیر – عبدالله بن بکیر- عن زرارة عن حمران» که خود زراره راوی این روایت است که از حمران بن أعین ، نقل می کند « عن أبی عبدالله (ع)» روایت به واسطه ابن بکیر، موثقه است« (فی حدیث) قال فی کتاب علی (ع) اذا صلوا الجمعة فی وقت» وقتی که عامه صلاة جمعه را خواندند « فصلوا معهم» شما هم با آنها نماز بخوانید ولکن شما که با آنها نماز خواندید «و لا تقومن من مقعدک» در وقتی رکعت دومی جمعه تمام می شود، چون دو رکعت است، دو رکعت که شما با آنها بخوانید، بنشینید آنها تمام کنند، «فلا تقومن من مقعدک» از آن مصلای خودت فارغ نشو، مرو،« حتی تصلی رکعتین اخیرتین تا آن که دو رکعت دیگر بخوانید یعنی صلاة ظهر بشود چهار رکعت. حمران بن اعین (ره) فقیه بود می گوید«قلت: فأکون قد صلّیت اربعا لنفسی لم اقتدی به» حقیقتا اقتدا نکردم. بدان جهت می گوییم در صلاة عامه اقتدای حقیقی نیست ولو انسان به تقیه مداراتی، اقتدا کند که در این صورت باید حمد و سوره اش را بخواند، حتی حدیث النفس کافی است« فأکون قد صلیت اربعا لنفسی لم أقتد به، فقال : نعم» امام فرمود : درست فهمیده ای . پس معلوم می شود که اگر صلاة ظهر مکفی نبود و صلاة الجمعه وجوب تعیینی داشت، نمی فرمود: صلاة ظهر بخوان، شش نماز که واجب نیست گفت: آن نماز جمعه درست نیست، صلاة ظهر بخوان، پس معلوم می شود که صلاة ظهر مجزی است، صلاة جمعه وجوب تعیینی ندارد حتی در آن صورتی که می توانند در خانه شان بروند پنج نفر جمع بشوند صلاة جمعه بخوانند، وجوب تعیینی ندارد همان صلاة ظهر را بخوانید این روایت صریح در این معنا است که صلاة الجمعه در زمانی که امام بسط الید ندارد، وجوب عینی نیست. بلکه ظهر کافی است، منتها تخییری هست یا نه؟ خواهد آمد.
باز از روایاتی که دلالت به این معنا می کند معتبره ابی بکر حضرمی است که «و باسناده» شیخ به اسنادش نقل می کند« عن احمد بن محمد» محمد بن عیسی باشد، یا احمد بن ابی عبدالله هر دو سندش درست است « عن علی بن حکم عن سیف بن عمیره عن ابی بکر الحضرمی» که ممدوح است از معاریف است، در قضیه زید مدح شده است«قال قلت لابی جعفر (ع) : کیف تصنع یوم الجمعة؟» شما امام ما هستید، روز جمعه که صلاة الجمعه را واجب است شما چه کار می کنید؟ «قال: کیف تصنع أنت؟» امام فرمود: تو چه کار می کنی؟ تو که مقتدی هستی و مرا امام می دانی، تو چه کار می کنی؟«قلت: اصلی فی منزلی» خودم در منزلم نماز می خوانم « ثم أخرج فاصلی معهم» در جماعت آنها حاضر می شوم« قال: کذلک أصنع أنا» ما هم همین کار را می کنیم.
در صحیحه زراره دیگری است« محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد- بن عیسی- عن حریز عن زراره قال: قلت لابی جعفر (ع) ، ان اناساً رووا عن أمیر المومنین (ع) انه صلی اربع رکعات بعد الجمعه» از مولانا امیر المومنین نقل کرده اند در زمان خلافتی که آنها داشتند، مولانا امیر المومنین در صلاة جمعه آنها حاضر می شد و با آنها می خواند ولکن بعد از صلاة چهار رکعت می خواند «لم یفصل بینهن بتسلیم» می گوید: این اربع رکعات تسلیم نداشت می نشست که مشتبه بشود که اینها متصل هستند« فقال یا زرارة ان امیرالمومنین(ع) صلی خلف فاسق» پشت سر فاسق نماز می خواند«فلما سلّم و انصرف» وقتی که سلام می گفت و منصرف می شد آن صلاة را تمام می کرد« قام امیر المومنین(ع) فصلی اربع رکعات» چهار رکعت که همان صلاة ظهر است، می خواند،در زمانی که بسط ید ندارد و مغلولة الیدین است«فصلی اربع رکعات لم یفصل بینهن بتسلیم» امام می فرماید بین اربع رکعات سلام نمی گفت یعنی صلاة ظهر بود« فقال له رجل الی جنبه» شیطان خیلی گستاخ است، راوی گفت : کسی که جنب مولانا امیر المؤمنین (ع) بود گفت« فقال له رجل الی جنبه، یا ابا الحسن صلّیت اربع رکعات؟» چرا چهار رکعت می خوانی؟ چون می دانید نافله صلاة الجمعه کیفیت خاصه ای دارد« صلّیت اربع رکعات لم تفصل بینهنّ، فقال: انها اربع رکعات مشبّهات» این شبیه چهار رکعت است، یعنی چهار رکعت نیست کأن دو رکعت، دو رکعت است. «فسکت» آن شخص «فوالله ما عقل ما قال له» آنکه جنبش بود نفهمید مولانا امیر المومنی به او چه گفت یعنی حضرت چیزی گفت که آن شخص نفهمید چه می گوید. غرض این است که خود امام، خود اصحاب ائمه(ع) در زمانی که مبسوط الید نبودند صلاة ظهر می خواندند.
احتمال دوم را بگویم، اگر مراد این باشد که « عنیت ما عندکم» اگر عامه باشد معنایش صلاة ظهر خواندن است و صلاة جمعه نیست، اگر بروید پیش خودتان صلاة جمعه را در خلوت بخوانید، معلوم می شود این صلاة جمعه وجوب عینی ندارد چون لسان، لسان ترغیب است که می گفت پیش خودتان بخوانید، این دلالت می کند صلاة الجمعه مشروع است، افضل از ظهر است غایت دلالتش این است که می گوید« حثنا» ترغیب کرد، و الا می گفت فریضه خدا را ترک کردی، جایت در آتش است، اینکه ترغیب می کند معنایش این است که صلاة ظهر وجوب عینی ندارد مشروعیت دارد، هم نفی وجوب عینی را می کرد و هم وجوب تخییری را اثبات می کرد. نمی شود پیش خودتان دو صلاة بخوانید، هم ظهر بخوانید و هم جمعه، این محتمل نیست. صلاة جمعه پیش خودتان بخوانید یعنی وجوب تخییری است، مجزی از ظهر است که ما هم در زمان غیبت ملتزم هستیم اگر صلاة جمعه با شرایط موجود بشود، در زمان غیبت مجزی می شود.
روایت بعدی « وباسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن العباس» عباس بن معروف یا عباس بن عامر است چون محمد بن محبوب از هر دو روایت دارد، هم عباس بن عامر و هم عباس ابن معروف هر دو جلیل القدر هستند«عن أبی جعفر(ع) قال: قال مثلک یهلک ولم یصل فریضة فرضها الله» امام (ع) به عبدالملک که برادر زراره است، می فرماید: مثل تو بمیرد در عمرش یک نماز جمعه نخواند« مثلک یهلک و لم یصل فریضة فرضها الله» مثل این است که بفرماید مثل تو آدم خوب بمیرد یک نماز شب نخواند،« فرضها الله» به حساب اصل است یا وجوب تخییری است، یک نمازی که « فرضها الله» است این لسان، لسان وجوب تعیینی نیست، این لسان، نفی وجوب تعیینی است، مشروعیت است می گوید« و مثلک» چه کسی احتمال می دهد که برادر زراره با آن جلالت قدرش، خلاف شرع می کرد؟ خودشان روایات را نقل کردند، برادرش روایات وجوب تعیینی را نقل کرده است . می گوید« مثلک یهلک و لم یصل فریضة فرضها الله، قال قلت: کیف اصنع؟» چکار کنم؟ «قال: صلوا جماعة» جماعتا بخوانید، لازم نیست در صلاة جماعت، جمعه را بخوانید. این دو معنا دارد: یک معنایش این است که بعضیها گفته اند« صلوا جماعة صلاة الجمعة» که روایت هم همینطور است« صلوا جماعة» یعنی جمعه، صلاة جمعه را خودتان با جماعت بخوانید، یعنی همان شرایطی که در صلاة جماعت معتبر است جمعه با آن شرایط خوانده بشود صحیح و مجزی است که ملتزم هستیم، همان شرایطی که امام جماعت دارد صلاة الجمعه با آن شرایط خوانده بشود مجزی است. یا« صلوا جماعة» بعضیها ادعا کرده اند که از روایات استفاده می شود که اصل صلاة الجمعه اسم صلاتی است که در روز جمعه با جماعت اتیان می شود، چه صلاة جمعه مصطلحاً باشد یا صلاة ظهری که با جماعت باشد، بدان جهت به جهت رفع الابهام راوی می گوید«صلوا جماعة یعنی صلاة الجمعة» این تفصیل اگر از خود عبدالملک یا از امام (ع) باشد چنین معنا می شود که صلاة الجمعه را با جماعت بخوانید، اگر آن معنایی باشد که بعضیها احتمال دادند که این تفسیر از خود امام نیست، از حمران نیست بلکه از بعضی روات هست که این تفسیر را از خودشان کردند، آن وقت محتمل است که آن معنا باشد که صلاة ظهر را با جماعت بخواند.
کلام ما در زمان غیبت است ولکن مستفاد از روایات در جایی که امام معصوم یا مأذون خاص نبوده باشد حتی زمان حضور امام(ع) باشد، این است که صلاة جمعه وجوب تعیینی ندارد. این معنا از خود شیعه در آن زمان هم متسالم علیه بود، ببینید حتی اگر در یکجایی در زمانی که امام دارای بسط الید است ومنصوب خاص هم دارد ولکن جماعتی در یک جایی هستند که پیششان مأذون من قبل الامام نیست، مثل بعضی قُراء، امام(ع) که دارای بسط الید است به هر قریه ای که امام جمعه نصب نمی کند، نسبت به شهرها نصب می کند یا یکجاهایی که مهم است حتی در آنجاهایی که امام (ع) در زمان بسط الیدش منصوب خاصی ندارد،صلاة الجمعه وجوب عینی ندارد آنهایی که از صلاة جمعه به فرسخین دور هستند، بر آنها وجوب عینی ندارد.

بیان صاحب جواهر (ره) در اثبات عدم وجوب تعیینی نماز جمعه
کلامی که صاحب جواهر (ره) و دیگران فرموده اند این است که اگر صلاة جمعه وجوب تعیینی داشت، تحدید نمی کرد که کسی که دو فرسخ بیشتر دور است، حاضر نشود بلکه می گفت آن کسی که دور است او صلاة جمعه را باید اقامه کند« اما بالحضور» یا خودش در آنجا باید اقامه کند، اگر مشروط نبود وجوب عینی به نصب خاص یا وجود امام (ع) ،امام می فرمود آن کسانی که به اندازه فرسخین دور هستند باید صلاة الجمعه را خودشان منعقد کنند. اینکه آن کسی که فرسخین دور است صلاة ظهر بخواند، اگر بگویید کسی که دور است در دورها صلاة جمعه ممکن نیست، چرا؟ چون خطبه می خواهد، نکته ای است که صاحب جواهر هم فرموده است ، صلاة جمعه را کسی که نمی تواند خظبه بخواند، با اینکه دورتر از فرسخین است، نباید بخواند،پس صلاة ظهر بخواند. حمل کردن و ملتزم شدن که وجوب عینی در صورتی ندارد که خطیب در بینشان نباشد، غیر ممکن است، چرا؟ چون خطبه صلاة جمعه آن خطبه ای که شرط صحت است مگر چه چیز است؟ حمد خداوند است، صلوات بر نبی و آل نبی است، امر مردم به تقوا است « یا ایها الناس اتقوا الله» امر به تقوا است و مقاومت در مقابل شیطان است، یک سوره مختصر خواندن است این مقدارش واجب است ، بقیه اجزای خطبه واجب نیست، این را همه می توانند، در هر دهی باشد، تعلمش هم اشکالی ندارد در عرض دو دقیقه کیفیت خطبه را یاد می گیرد، این را نمی شود حمل کرد به آنجایی که «امام یخطب بینهم» نباشد، امام یخطب یعنی چه؟ امامی که خطبه بلد باشد، این باید خطبه را یاد بگیرد چون صلاة جمعه وجوب عینی است و یاد گرفتن خطبه دو دقیقه طول می کشد و بر همه ممکن است. لذا شخصی مسلمان باشد یک سوره مختصر بخواند، امر به تقوا که آیه قرآن را شنیده است، خداوند متعال امر به تقوا کرده است ، همان را بگوید، یک صلواتی هم به نبی، و حمدی بر خداوند بکند این محتمل نیست؟ بلکه اینها صلاة ظهر می خواندند، روایات دارد، این را از اصول مسلمه می گویم. اینها شاهد قطعی است بر اینکه در جایی که امام معصوم یا منصوب خاص نبوده است، نماز جمعه وجوبش تعیینی نیست. بدان جهت غایت آن چیزی که در این مقام هست وجوب تخییری است که جماعت کثیره از فقهای ما ملتزم شده اند که جمعه مع عدم حضور امام و نایب خاص مشروع است، مشروعیت به طوری که مجزی باشد از روایات استفاده می شود که خواهیم گفت ان شاء الله، استفاده می شود.
مشروعیت عمل این است که عِدل واجب است، یعنی واجب تخییری است می توانیم صلاة جمعه یا صلاة ظهر اتیان کنیم. لذا در آن جایی که در زمان غیبت صلاة الجمعه به شرایط منعقد بشود ما جرأت انکه فتوا بدهیم بر همه واجب است که در نماز جمعه حاضر بشوند، نداریم، چون وجوب، وجوب تخییری است به حسب روایات، بدان جهت تعبیر به احتیاط می کنیم. ولی انعقادش تخییری است . مکلفین مخییر هستند صلاة جمعه اتیان نکنند صلاة ظهر اتیان بکنند، منتها اگر صلاة جمعه را با شرایط در زمان غیبت منعقد کردند، احتیاط این است که سایر مردم حاضر بشوند و صلاة جمعه بخوانند، این را به احتیاط این است که سایر مردم حاضر بشوند و صلاة جمعه بخوانند، این را به احتیاط گفتیم به حسب روایات که صریح به این معناست حتی در زمان خود امام (ع) آنجاهایی که بسط الید نداشته است، وجوب تعیینی نیست. غایة الامر مشروعیت است. بعضیها کما ذکرنا وجود اصل امام و منصوب خاص امام را شرط وجوب تعیینی و اصل مشروعیت دانسته اند و گفته اند مشروعیتش هم موقوف به وجود امام یانایب خاص است. لذا اگر کسی در زمان غیبت صلاة جمعه را به احتمال مشروعیت اتیان کند، عیب ندارد ولکن مجزی از صلاة ظهر نیست باید صلاة ظهر را اتیان کند.

کلام مرحوم بروجردی(ره) در عدم مشروعیت نماز جمعه در زمان غیبت
در این مسأله که ما در استفتائات می گوییم کسی به مسجدی وارد شده است، می بیند نماز جماعت است، بخواهد اقتدا کند امام را نمی شناسد، بخواهد فرادی بخواند، وهن بر آن صلاة امام می شود، گفتیم اقتدا کند، احتمال عدالت که می دهد اقتدا کند، صلاة جماعت را بخواند ولکن اکتفا به آن نمی شود چون به احتمال اینکه امام عادل است و صلاة جماعت مشروع است، در اینجا اقتدا کرده است پس باید خودش بعد آن صلاة ظهر را اعاده کند. بعضی در مانحن فیه اینجور ملتزم شده اند که امامِ مأذون، شرط وجوب تعیینی که هست، شرط مشروعیتش اوست و اما در زمان غیبت رجاءً می شود اتیان کرد. از بعضی بیانات مرحوم بروجردی (ره) همین معنا ظاهر می شد که مشروعیتش در زمان غیبت محرز نیست. می گوییم: نه ، مشروعیتش مثل آینه صاف است، چون در زمانی که امام حضور داشت ، صلاة الجمعه مجزی بود. لذا در مانحن فیه صلاة الجمعه مشروع است و مجزی از ظهر است اما وجوب تعیینی در این زمان نیست. اینکه گفتیم مشروع و مجزی است به این دو روایتی که خواندیم، اکتفا نمی کنیم روایاتی در مقام هست که آنها ظاهر هستند، بلکه دلالتشان در اجزاء صریح است، ان شاء الله می خوانیم.