***[mmmp3 mp3=”http://downloads.tabrizi.org/Doros/feq/salat/0108.mp3″]
دروس خارج فقه / صلاة / درس 109: اذان مؤذّن، احراز دخول وقت برای صلاة
کلام در این جهت بود که شخصی که میخواهد صلاة فریضه را بقصد جزمی اتیان کند، باید احراز کند که وقت آن صلاة داخل شده است. گفتیم: احراز تارة به علم وجدانی میشود، اُخری به قیام بینه میشود، و صاحب عروه (قده) مثل کثیر من الفقهاء اذان مؤذنی را که محافظ و عارف به وقت و عادل است را به بینه لاحق کردهاند. وقتی که شخصی این طور اذان گفت، متبّع میشود و مکلّف میتواند به قصد جزمی داخل آن فریضه بشود، ولو اذان این مؤذن مفید علم نباشد.
حجیّت اطمینان عند العقلاء و فرق ظنّ با اطمینان
اطمینان عند العقلاء بمنزلة العلم است. اگر انسان از اذان مؤذنی و غیر ذلک، اطمینان پیدا کند که اهل عرف این اطمینان را علم حساب میکنند و احتمال الخلاف در ذهنشان نمیآید الاّ عند التنبّه. مثل این که کسی از انسان بپرسد فعلا ابوی شما زنده هستند؟ میگوید: بله زنده هستند. با وجود این که ابوی او در شهر خودش هست و این در بلاد غربت است. شاید چند دقیقه قبل سکته کرده و مرده باشد. چطور میگوید: زنده است؟ این روی اطمینان است. علم عرفی است که اگر این شخص را متنبه کنیم که شما میگویید: زنده است، شاید قبل از سه دقیقه سکته کرده است. میگوید: ممکن است سکته کرده باشد، خدا قادر است، موت و حیات دست خدا است. بعد از تنبّه احتمالش را میدهد؛ اول میگوید: زنده است. این را میگویند علم عادی ظنّ یا اطمینان چه فرقی دارد؟ ظن متآخّم به علم همان اطمینان است یعنی چسبیده به علم است. اگر آن سؤال را که کردی، گفت: نه، زنده است الان تلفن کرد، علم میشود. اما اگر گفت: بله ممکن است که فوت کرده باشد، خدا قادر است، این اطمینان بود که اول هم میگفت: زنده است. این اطمینان عند العقلاء حجت است. نه این که استثنایی ندارد.
این اطمینان در بحث قضاء حجیتی ندارد. حاکم، به اطمینانش نمیتواند حکم کند. باید حکمش به یقین یا به بیّنه و یمین باشد. به علم یعنی به علم وجدانی میتواند. انسان نمیتواند به اطمینان شهادت بدهد. من شهادت میدهد که این خانه مال فلانی است. این کتاب و این مزرعه مال فلانی است اطمینان داشته باشم نه. رسول الله صلیاللهعلیهوآله فرمود: «بمثل هذا فاشهدوا» اشاره به قرص شمش کرد. شهادت از شهود مشتق است، حضور است باید واقعه را حس کند. اطمینان فایدهای ندارد. در این موارد ولو اطمینان حجیتی ندارد، ولکن در ثبوت موضوعات که شمس طلوع کرده غروب کرده این مایع ملاقی با نجس شده است، یا تطهیرش کردهام اطمینان عند العقلاء حجت است، و شارع هم ردع نفرموده است. لذا اگر انسان اطمینان به دخول الوقت پیدا کرد، میتواند به قصد جزمی صلاة را اتیان کند.
این دو مسأله را از همدیگر تفکیک بفرمایید: یکی جواز دخول فی الصلاة است، دیگر این که اگر کشف خلاف شد، این صلاتی که خوانده، مجزی است یا مجزی نیست؟ کلام ما فعلاً در مسأله اولی است که انسان وقتی به قصد ادای فریضه فعلیه به صلاة وارد میشود، یعنی قصد میکند صلاة ظهرم را اتیان میکنم، باید علم وجدانی و اطمینان داشته باشد. لذا اذان مؤذنِ ثقه و عارف به وقت اگر اطمینان بیآورد، حجت است. چون اطمینان شخص حجت است، و اما اگر اطمینان نیاورد تاره این شخص اذان میگوید: «بالنظر الی الفجر»، «بالنظر الی الشمس» که به دایره نصف النهار رسیده است یا نه؟ یک وقت اذان میگوید: به واسطه تقویمی که روی حساب نوشته شده است. این اذان یکه روی تقویم و حدس است، روی حساب و محاسبه است، حجیتی نداردو لو مؤذن عارف باشد. یعنی فجر را بشناسد، یا فرض کنید عادل هم باشد. لذا این اذانی که رادیو میگوید، اگر با آن اطمینان حاصل شد نماز بخوانید. کلام در مؤذنی است که حدّ را رعایت میکند، زوال شمس از دایره نصف النهار را نگاه میکند، طلوع شمس را نگاه میکند، انتصاف اللیل را با آن علامتی که گفتیم نگاه میکند. این جور مؤذن اگر عارف بود،نه ثقه و نه عدل بود، آیا اذانش حجت است؟ ولو برای انسان اطمینان نیاورد. اینطور نیست که قول عادل همیشه اطمینان بیاورد، عادل هم اشتباه میکند و هم سهو میکند. حتی در آن موردی که اذان را از این شخص شنید، و لکن در صفحه نفسش این است که اذان هنوز شایدنشده باشد، شاید اشتباه کرده باشد، یا اذانش اشتباه باشد.
کلام این است که این اذان خودش حجت است. مثلا میگویند: خبر عدل در احکام حجت است، یعنی فقیه ولو ظنّ هم پیدا نکند که این خبر مطابق با واقع است، چون این خبر عدل است حجت است. حاکم ولو ظن هم پیدا نکند که این خبر مطابق با واقع است، چون این خبر عدل است حجت است. حاکم ولو ظن هم پیدا نکند، این بینه که دو شاهد عادل خبر میدهند، اشتباه نکردهاند، ولو حاکم علم هم پیدا نکند، طبق آنها حکم میکند. چون بیّنه حجت است «انما اقضی بینکم بالبیّنات و الاّ یمان». مؤذن اگر عارف به وقت و شخص عادلی بود، اذان خودش حجت است. برای شخصی اطمینان بیاید یا نیاید، ظنّ پیدا کند یا نکند فرقی نمیکند این اذان حجت شرعیه است. صاحب عروه اینجور میفرماید.
روایات دالّ بر حجّیت اذان مؤذن
اذان حجت شرعیه است، این دلیل میخواهد. گفتهاند: روایاتی هست که از آنها استظهار میشود که اذانِ مؤذن حجیت شرعی دارد.
یکی روایت حلبی[1] است: «محمد بن یعقوب، عن علی بن بن ابراهیم، عن ابیه» این یک سند «و عن محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد جمیعاً، «عن ابن ابی عمیر، عن حماد، عن الحلبی، قال سألته أبا عبدالله علیهالسلام عن الخیط الابیض من الخیط الاسود» فجر را سؤال میکند «فقال: بیاض النهار من سواد اللیل» وقتی که در سواد اللیل در افق، بیاض پیدا شد، طلوع فجر است. بیاض معترض که بحثش گذشت. «قال: و کان بلال یؤذنّ للنبیّ صلیاللهعلیهوآله» بلال مؤذن نبی صلیاللهعلیهوآله بود، اذان میگفت «و ابن مکتوم» هم اذان میگفت «و کان أعمی» نابینا بود، نمیتوانست فجر را ببیند. «یؤذّن بلیل» در شب اذان میگفت، یعنی فجر نشده، اذان میگفت. در این صورت «و یؤذن بلال حین یطلع الفجر» تا طلوع فجر بشود. بلال که وقت شناس بود، بعد از نبی صلی اللهعلیهوآله اذان را ترک کرد. «فقال النبی صلیاللهعلیهوآله: اذا سمعتم صوت بلال فدعو الطعام و الشراب» وقتی که صدای بلال بلند شد که قبل از اذان یک مقدمهای هم گفته میشود، از طعام و شراب امساک کنید «فقد اصبحتم» داخل صبح شدید. صبح هم معنایش معلوم میشود. سابقا گفتیم: فرق است ما بین سحر و صبح، قبل از طلوع فجر را میگویند. آن زمانی که متصل به طلوع فجر است سحر گفته میشود. (والمستغفرین بالاسحار)[2] خوشا به حالشان! و اما صبح بعد از طلوع فجر است. لذا رسول الله صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «اذا سمعتم» ترک کنید طعام و شراب را «فقد اصبحتم» وارد صبح شدید.
بلال معصوم که نبود، ممکن است یک روز اشتباه ببیند، ابر را بیاض خیال کند، قولش مفید علم وجدانی نیست. خصوصاً در بعضی موارد که قطعات غیمی در آسمان در هر نقطه پراکنده است، ولکن میفرماید: «اذا سمعتم صوت بلال فامسکوا» این معنایش حجّیت است. بلال که خصوصیتی ندارد. خصوصیتش این بود که شخص عادل و وقت شناس بود.
وقتی رسوالله صلیاللهعلیهوآله هنوز به نماز نیامده بود بلال اذان میگفت. بروید روایات را نگاه کنید. حتی اقامه را بعضا شخص دیگری میگفت. لذا رسول الله صلیاللهعلیهوآله میآمد صلاة را شروع میکرد. کسی میخواهد نماز فرادای بخواند، کار دارد، نماز جماعت نمیتواند بخواند، وقتی صدایش بلند میشد همه جا میشنیدند. خصوصاً در صوم روزه گرفتن؛ شخص در بیتش است، وقتی شنید باید امساک کند.
اگر مناقشه میکنید، مناقشه اینجور بکنید که که رسول الله صلیاللهعلیهوآله خبر داد که این خطا نمیکند، این خارج از اذان میشود. چون رسول الله صلیاللهعلیهوآله فرمود: «و یؤذن بلال حین یطلع الفجر، فقال النبی صلیاللهعلیهوآله اذا سمعتم صوت بلال فدعوا الطعام و الشراب فقد اصبحتم»، این «کان بلال» که امام علیهالسلام میفرماید، یعنی وقت شناس بود. نه این که اشتباه نمیکرد. رسول الله هم همین طور گفته بود هر وقت که صدایش را شنیدید.
بعضی گفتهاند: اذان خصوصیتی ندارد اگر خبر عادل بدون اذان هم باشد، عادلی که به حسب خبر میدهد طلوع فجر را دیده، فریاد میزند این مردم فجر طالع شد، ولو اذان نمیگوید، ـ عیبش میآید اذان بگوید یا صدا نداردـ اذان را نمیگوید. بعضی گفتهاند: اذان بالملازمه اِخبار از دخول وقت است. بدانجهت شخص عادل «عن حسنّ خبر بدهد به این که طلوع فجر شده است، طلوع فجر ثابت میشود. لکن صاحب عروه میگوید: اذان عدل حجت است، در این خبر عادل که میگوید: طلوع فجر شده است، در حجیّت این خبر اشکال است. اذان را معتبر میداند، ولکن این خبر را اشکال می کند. سرّش این است که ما میگوییم: خبر عادل حجت است، خبر ثقه حجت است، ولو ملاک حجیت کشف این خبر از مقام ثبوت است، روایتش ثقه است و عمدا دروغ نمیگوید، اگر اشتباه دارد به نحوی که حواس پرتی داشته باشد ثقه نمیشود. ما نمیتوانیم از این سرایت بکنیم، به هر امارهای که مثل خبر ثقه کاشف از واقع است ولو ملاک حجیت کشف از واقع است. یعنی آنجور ظنّ به واقع میآورد، نمیتوانیم. چرا؟ چون ملاک هست، تمام ملاک، کشف از واقع است، این را ما علم نداریم. این قدر میدانیم که ملاک حجّیت خبر ثقه کشف از واقع است. اما تمام ملاکش نه، ممکن است اشخاص ثقاتی هستند، شارع میخواهد آنها شناخته بشوند، مردم به آنها رجوع کنند، سر گردان نشوند، خبر ثقه را حجت کرده است، نه ظنون دیگر را. ولو آن هم یک ظنّ دیگری باشد که مثل خبر ثقه کشف از واقع میکند. این خبرِ «بلال اذانش حجت است» دلیل نمیشود که خبر ثقه حجت است. چرا؟ چون در مؤذن بودن، احتمال دخل است. کرامت مؤذن، چون مؤذن عندالله کریم است، از کسانی است که روز قیامت شفاعت میکنند. آن روایاتی که در فضل و فضیلت و ثواب اذان وارد است. شارع تکریماً برای این شخص، اذان او را حجت قرار داده است. این احتمالش هست. اما اگر عادل بدون اذان خبر داد، صاحب عروه اشکال میکند. میگوید: دلیل به اعتبار آن نداریم.
رادعیّت روایت مسعدة از سیره عقلاء بر اعتبار خبر واحد در موضوعات
صاحب عروه میگوید: در اعتبار خبر عدل اشکال است. منتها ایشان که اشکال میکند، به جهت این است که در روایت مسعدة بن صدقه[3] میفرماید: «علی بن ابراهیم، عن محمد بن عیسی، عن هارون بن مسلم» در سند روایت هیچ مناقشهای ندارد. «عن مسعدة بن صدقه اشکال در مسعدة بن صدقه است. دو مسعدة داریم، هر دو معاصر هستند. هر دو هم روایت میکنند از یک امام، و یک راوی از هر دو نقل میکنند: یکی مسعدة بن زیاد است، یکی مسعدة بن صدقه. مسعدة بن زیاد ثقه است، و روایتش حجت است ولکن در رو ایات مسعدة بن صدقه مناقشه است، چون مسعدة بن صدقه توثیق ندارد. اشکال این روایت فقط در این سندش است. در این روایت اینطور است که امام علیهالسلام میفرماید: «کل شیئ هو لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه». امام علیهالسلام چند مثال میفرماید: مثل اینکه یک ثوبی یارچهای را بازار گرفتید، آوردید پوشیدید، میگوئید شاید این دزدی بوده، از راه خیانت بوده غصبی بوده است. یا متاعی را از بازار خریدی، لعلّ از راه سرقت باشد. یک زنی گرفتی شاید او خواهر رضاعی تو باشد، یا خواهر نسبی پدری باشد. چون پدر سفرهایی میکردند، در سفر کار دیگری میکردند. در آنجا یک مولودی برای او پیدا شده، شما هم اتفاقاً رفتید همان را خواستگار شدید «لعلّه اختک من النسب او من الرضاعة» بعد در روایات چنین است «و الاشیاء کلّها علی هذا حتی یستبین لک غیر ذلک أو تقوم به البیّنة» اشیاء همهاش حکم به حلیت میشود، مگر این که علم پیدا کنید یا بینه قائم شود. گفتهاند: این روایت در موضوعات رادع حجیت خبر واحد است. چون شبهه شبهه موضوعیت و مال موضوعات مشتبهه است.
بعضی گفتهاند: در موضوعات خبر ثقه و خبر عدل حجیتی ندارد. در احکام خبر ثقه خبر عدل حجت است، ولکن در احکام این روایت رادعه است. عُقَلا ولو مابین قوانین و مقررات فرقی نمیگذارند،اخبار از قوانین و مقررات یا اخبار از موضوعات خارجی، به اخبار ثقات در هر دو مورد اعتنا میکنند، الاّ اینکه گفته شده است که روایت مسعدة بن صدقه سیره عقلا را در موضوعات ردع کرده است، در موضوعات حجّتی نیست.
متشابهاتی که موضوع حکم است، سیره عقلا مطلق است. هم در احکام است و هم در موضوعات، روایت خاص است و میگوید: در موضوعات سیره عقلا اعتبار ندارد. «الاشیاء کلها علی ذلک حتی یستبین لک غیر ذلک او تقوم به البیّنة» روی این اساس این شبهه را کردهاند.
صاحب عروه هم میگوید: خبر عدل اشکال دارد و اما آن اذان مؤذن عیب ندارد. در مؤذن عدالت معتبر است. چون در رو ایت ذریح المحاربی[4] چنین است: «محمد بن الحن باسناده عن سعد بن عبدالله، عن محمد بن الحسین»، سعد بن عبدالله اشعری نقل میکند از محمد بن الحسین الاشعری (رضوان الله علیه) هر دو جلیل هستند. «عن جعفر بن بشیر» آن هم جلیل است «عن ذریح المحاربی» که جلیل و ثقه است «قال: قال لی أبو عبدالله علیهالسلام: صلّ الجمعة باذان هولاء» صلاة جمعه را با اذان عامه بخوان! «فانهم اشدّ شیء مواظبة علی الوقت» چون اینها خیلی به وقت مواضبت میکنند. پس در نماز با عامه، عدل ملغی شد. چون عدل ایمان میخواهد و دراینجا ملغی شده. صاحب عروه آنچه گفته، ظاهرش همان صورتی بود که گفتم. «انهم» جماعت است. آن جماعت که روز جمعه اذان میگویند، حتی در روایت داشت که رسول الله صلیاللهعلیهوآله صبر میکرد تا همه مؤذنین اذان را تمام کنند، یک نفر اذان نمیگفت. امام میفرماید: اینها «اشدّ مواظبة» هستند. یعنی از شما بهتر مواظبت وقت میکنند. اذان که میگویند،علم یا اطمینان هست که وقت داخل است. این منافات با اذان بلال ندارد. چون اینها «اشدّ مواظبة» هستند، اذان اینها علم میآورد، (روز جمعه چون در روز جمعه نافله نیست).
دو جواب دادهایم: یک جواب این است که این روایت رادع از سیره نمی شود. اگر رادع بشود، در دوران الامر بین الحلال و الحرام رادع میشود. در شبهات موضوعیه تحریمیه که حکم به حلیّت میشود «کل شیء حلال، الاشیاء کلها علی ذلک» یعنی حلیت هستند. این را جع به موضوعات واجبات نیست. چون در موضوعات واجبات باید احراز بشود. اگر شک کنید، ا صل استصحاب این است که موضوع موجود نشده است.
وجوب الان داخل نشده است، واجب نشده است. آنجا «الاشیاء کلها علی ذلکن جایش نیست. این جوابی که که الان میگویم، غیر از آن جوابی است که در اصول گفتهایم. در اصول هم دو جواب گفتهایم و این جواب سوّمی میشود. آن دو جواب طولانی است، اگر آنها را شروع کنم، از بحث خارج میشوید. اگر آنها را اغماض کنیم، این روایت رادع از سیره در اخبار به طلوع فجر که موضوع واجب است، یا این میتی که افتاده است مسلمان بود، میت مسلمان است، و غیر ذلک من الموضوعاتی که برای افعال واجبه موضوع هستند، آنها را نمیگیرد. این در دوران و مشتبه بودن بین حلال و حرام، که حرام است یا حلال است، «کل شیئ حلال، الاشیاء کلها علی ذلک» یعنی به حلیّت هستند. در موضوعات واجب این طور است. اصل، عدم وجوب موضوع است. استصحاب عدم دخول وقت است میکند، لذا در مانحن فیه ربطی به آن ندارد.
«علی ذلک» ذلک اسم اشاره است، در سیوطی گفته است.
«علیهذا» یعنی حلیت، مورد نیست. این مشتبهات واجبه را نمیگیرد. این مال مشتبهات محرّمه است که آنجا رادع بشود، ربطی به مسألتنا ندارد.
سیره عقلا بر اعتبار خبر ثقه
بدان جهت در مانحن فیه سیره عقلا بر خبر ثقه جاری است، ردعی هم در این مورد ثابت نشده است. لذا فرقی ندارد اگر شخص ثقهای طلوع فجر را حس کردهاست، خبر، خبر حسی است، چون در سیره عقلا هم به خبر حدسی ارزشی و قمیت نمیدهند. مگر در مواردی که باید رجوع به اهل خبره بشود. یعنی همه نمیتوانند آنها را حس کنند. یکی جماعت خاصهای لازم است که آنها روی حدس میفهمند. مثل اطبای که مرض را به حدس میفهمند. آنجا را رجوع به اهل خبره میکنند. خبر هم حسّی نیست، آن طبیب میگوید: من حدسم این است که این فلان مرض را دارد، عند العقلاء حجت است. اما در اموری که آنها را به حس میشود درک کرد، در این جور امور حسیه عقلاء در صورتی است که خبر «عن حسٍّ» باشد.
فقهای عظام حتی در رسالههای عملیه مینویسند قول منجمین که فردا عید است، اول ماه است، حجیتی ندارد. چون منجمین اهل خبره هستند. اهل حساب هستند. ما که نمیدانیم. من خودم نمیدانم چطور باید تنجیم حساب شود. به آنها میگویند: قولشان حجت نیست. چرا؟ چون ولو آنها اهل خبره هستند، ولکن اوّل شهر احتیاج به اهل خبره ندارد. امری است که همه میتوانند حس کند. هلال هست یا نیست؟ شمس را نگاه کنند که ببینند طلوع کرده است یانه؟ بدانجهت این که در اموری که مردم میتوانند از راه حس به دست بیاورند، قول اهل خبره حجت باشد، دلیل نداریم. آنجا قول اهل خبره حجت است که مردم نمیتواند آنها را درک کنند، این را به حدس میشود فهمید. حدس هم مختص به بعض اشخاص است. آنجا است که عقلا سیره دارند رجوع به قول اهل خبره میکنند. لذا گر شخصی عادلی «عن حسٍ» خبر داد که «طلع الفجر» من فجر را دیدم، یا طلوع شمس را دیدم که شمس از افق شرقی پیدا شد، یا غروب کرد، تمام شد د رافق غربی، قولش حجت است. وقتی که اخبارش عن حدس بود، عدل هم نمیخواهد، ثقه باشد، سیره عقلا بر عدل نیست، ثقه است. ثقه باشد کافی است. و مِنّ هنا میگوییم: که در ثواب دخول وقت اذان کفایت میکند. آن اذان هم خودش اخبار عن حس بالمدلول الالتزامی است. اذان مؤذن ثقه، لازم نیست عادل هم باشد. شخص ثقه باشد، وقت شناس باشد، اذانش حجت است. بینه حجت است. خبر ثقه هم حجت است کما ذکرنا.
شیخ انصاری منکر حجیّت اطمینان نمیشود، ولکن خبر ثقه حجیتش دائر مدار اطمینان نیست. دو شیئ حجت است: یکی وثوق شخص به صدق خبر، یکی هم مخبر موثق باشد. لذا اگر از حجیت بیفتد، ظواهر از حجیت بیفتد، دائر مدار و ثوق بشوند، اینها بحثهایش در اصول است. عقلا این کار ها را نمیکنند.
عدم حجّیت مطلق الظنّ
روی این اساس اینها حجت میشود. «هذا کلّه» نسبت به این که انسان به صلاة داخل بشود. اگر داخل شد به واسطه اینها، از ماذکرنا معلوم شد که به مطلق ظنِّ به دخول وقت نمیشود، داخل شد. انسان ظنّ دارد نه از مؤذن که اذان گفته، ولکن من گرسنهام، ظن دارد که ظهر شده است؛ چون عادت من اینجور است. وقتی ظهر میشود گرسنگی شروع میشود، ظن دارد. مطلق الظن حجیتی ندارد. د رمقابل اینها مرحوم صاحب الحدائق اعاده کرده است که مطلق الظن حجت است. اصولیّین سابقاً ظن در احکام کلیّه را حجت میدانستند. یا ظن خاص میگفتند، یا ظن مطلق از انسداد میگفتند. اخباریها از ظن در احکام کلّیه را حجت میدانستند. یا ظن خاص میگفتند، یا ظن مطلق از انسداد میگفتند. اخباریها از ظن در احکام مشمئز بودند. چون اخبار معصومین علیهمالسلام را که در کتب معتبر هست، قطعی الصدور میدانند. میگویند: اینها قطعاً قول معصوم است.
صاحب حدائق که خبیر ترین اشخاص به مسلک اخباریین در این دوره متأخرة است، وقتی روایت را از کتاب عیّاشی از سعید الاعرج نقل میکند. ـ سند کتاب عیّاشی نسبت به سعید الاعرج چیست؟ ما نداریمـ ایشان میگویند:این خبر، خبرِ صحیح است به اصطلاح قدما. یعنی چه؟ چون کتاب عیّاشی از اصول است. اصولی که روایت از آنها اخذ شده است. چون از اصول قدما است، قطعی ا لصدور است. این بنابر مسلک قدما صحیح است. با وجودی که مال این روایت را خوانیم گفت که مرفوعه است. چون سند به سعید الاعرج است، عیاشی سندش را ذکر نکرده است.
عرض ما این است که از این کلمه ظن، اصحاب اخباری ما همینطور عصبانی بودند. هر وقت موردش شد عصبانیت را نشان میدادند، الحمد لله در زمانهایی اخیر صحبت ظن جمع شد. بیان کردیم، و متبحّرین قبل از ما بیان کردهاند، چون معتبر هستند، اینها علم اعتباری است. شارع اینها را علم اعتباری کرده است. تفصیلش را هم در بحث اصول معترض شدهایم که اینها علم است. حتی عقلاء به خبر ثقه، علم اطلاق میکنند. چون خودشان آن را علم اعتبار میکنند و دلیلش را هم گفتهایم. روی این حساب علم با ظنّ جمع شد، ما هم علم اعتبار کردیم. منتها شما میگویید: علم، همه این کتب اربعه است، میگوییم: نه، آنهایی که سند شان تام است، علم هستند. اخبار ثقات هستند. لکن ا خباریین ظن را در موضوعات منکر نشدهاند. در شبهات موضوعیه ظن حجت بشود، ظن به قبله خواهیم گفت که نزد همه اصحاب حجت است. لذا صاحب حدایق میگوید: ظن به وقت هم مثل ظن به قبله حجت است. لذا اگر انسان از شکمش ظن پیدا کرد که وقت صلاةظهر داخل شده است، میتواند صلاة ظهر را اتیان کند. چرا ایشان این را میگوید؟ انشاءالله بعد.
————————————————————————–
[1]ـ وسائل الشیعه، ج1، ابواب ما یمسک عنه الصائم….، باب42، ح1.
[2]ـ سوره مبارکه آل عمران، آیه17.
[3]ـ وسائل الشیعه، ج12، ابواب ما یکتسب به، باب4، ح4.
[4]ـ وسائل الشیعة، ج4، ابواب الاذان والاقامه،باب3، ح1.