دروس خارج فقه / صلاة / درس 102: اتیان نافله فریضه قبل از ادای فریضه و تعارض روایات

دروس خارج فقه / صلاة / درس 102: اتیان نافله فریضه قبل از ادای فریضه و تعارض روایات

در این مقام در دو جهت بحث است. جهت اولی این است: هنگامی که وقت صلاة فریضه داخل شد و مکلّف فریضه را اتیان نکرد، آیا می‌تواند قبل از ادایِ آن، نافله بخواند در جایی که وقت نافله مثل نافله ظهر و نافله عصر، قبل از صلاة است؟ بلا اشکال جایز. چون مورد آن نافله قبل از فریضه است، به آن تفصیلی که سابقاً در نافله ظهرین گفتیم که از ذراع گذشت، افضل ترک نافله است و اتیان به فریضه ثمّ نافله است، و اما آن نوافلی که بعد از فریضه خوانده می‌شود، فریضه قبل از نافله اداء می‌شود.

آیا انسان نوافل دیگر را که نوافل مستقله است، می‌تواند قبل از ادای فریضه اتیان کند یانه؟ مثلا قبل از اینکه صلاة ظهر را بخواند، نماز جعفر طیّار را که مستحب است، یا نمازی که در اوقات خاصی مستحب است، یا مطلقات مستحب است، اتیان می‌کند. صلاة‌ نافله سه قسم است که ان شاءالله خواهد آمد.

یک قسم از روایا ت دلالت می‌کرد قبل از از ادای فریضة الوقت نمی‌شود نافله را اتیان کرد. و یک عدّه روایاتی بود که قسمت مهمّش را عرض کردیم. مثل صحیحه ادیم بن الحرّ[1] «قال: سمعت أبا عبدالله علیه‌السلام یقول لایتنفّل الرجل اذا دخل وقت فریضة» وقت فریضه که داخل شد،‌ مکلّف نافله نخواند‌ »و قال: اذا دخل وقت فریضة‌ فابدأ بها» آن فریضة را شروع کن. ظاهر اُولیٰ این است که اتیان صلاة‌ نافله در زمانی که وقت فریضه است و هنوز آن را اتیان نکرده، مشروعیتی ندارد. البته نافله صلاة‌ ظهر و عصر خارج است کما سیأتی. این عام است که در آن مورد تخصیص خورده، مطلقی است که در آن مورد مقید شده است.

و در روایت ابی بکر حضرمی[2] دارد، «قال: اذا دخل وقت صلا ة فریضة فلاتطوّع» در صلاة ندبی تطوّع در بین نیست، یعنی مشروع نیست «لا» نافیة الجنس است، ‌ظاهرش این است که صلاة تطوّع مشروعتیت و مطلوبیّتی ندارد. هکذا نقل کردیم قول امام علیه‌السلام را بر این که در صحیحه محمد بن مسلم[3] که فرمود: «قال لی رجل من اهل المدینة: یا ‌أبا جعفر! مالی لاأراک تتطوّع؟» چه شده که نمی‌بینم تو راتطوّع کنی، «بین الاذان و الاقامة کما یصنع الناس؟ فقلت: انا اذا أردنا ان تطوّعنا فی غیر وقت فریضة» ما نا فله را در غیر وقت فریضه می‌خوانیم «اذا دخلت الفریضة فلا تطوّع» تطوع منتفی می‌شود یعنی مشروعتی ندارد.

در جهت اولی ما قبول داریم و روایاتی وارد شده است که ظاهر شان نفی الجنس است، ظاهرشان این است «فابدأ بالفریضة» یعنی نافله مشروعیتی ندارد. لکن مدّعای ما در مقام اول این است. ظهور این روایا ت را قبول داریم، ولکن این ظهور ظهورِ امر است،‌و در مقام نهی است که نافله نخوان! این ظهور بالاتر از ظهور امر و نهی که نیست. همانطور که اگر در آن موارد، دلیلی قائم بشود که می‌تواند نا فله را قبل از ادای فریضه در وقت الفریضه بخوانی، حمل به مرجوحیّت می‌کنیم. یعنی اگر انسان نافله را قبل از فریضه بخواند، مشروع است، چون عبادت بدون استحباب نمی‌شود. باید رجحانی در او باشد. منتها افضل این است که فریضه مقدم بشود و نافله تأخیر بیفتد. مقتضای جمع عرفی در مقام اول این است که تطوّع فی وقت الفریضة قبل از ادائها است،‌ مقتضای صناعت فقهی این است که این روایات را حمل به مرجوحیّت بکنیم. افضلیّت تقدیم فریضه فی اول الوقت است.

روایات دالّ بر مشروعیّت اتیان نافله قبل از فریضه

قرینه بر این تقدیم، روایاتی است که دلالت بر این معنا دارد که صلاة نافله قبل از ادای فریضة الوقت مشروع است. یکی از آن روایات، صحیحه محمد بن مسلم[4] است: «و عن علی بن ابراهیم» کلینی، از صا حب تفسیر نقل می‌کند «عن ابیه» او هم از پدر او هم پدرش نقل می‌کند «عن ابن ابی عمیر ، عن ابی ایوب الخزاز «عن محمد بن مسلم» روایت مِن حیث السند صحیحه است «قال: قلت لأبی عبدالله علیه‌السلام اذا دخل وقت الفریضة» وقت فریضه داخل شد «أتنفل أو أبدأ بالفریضة؟» نافله بخوانم یا صلا ة‌ فریضه رابخوانم؟ «قال: ان الفضل أن تبدأ بالفریضة» فضلیت در این است که فریضه را مقدّم کنی. یعنی آن هم عیب ندارد،‌ فضل همان زیادتی را درک کنی، به فریضه شروع کن. این را نمی‌شود حمل به نافله صلاة ظهر کرد. این سؤال از مطلق نافله است، فضل در صلاة‌ظهر این است که «اذا زالت الشمس أن تبدأ بالنافلة» دلیل دارد که افضل این است که نافله ظهر و عصر حمل کرد. این دلیل است بلکه صریح است و اگر اغماض کنیم، اظهر است که نافله مشروع است. قهراً آن «لاتطوع» حمل بر مرجوحیّت می‌شود. یعنی ابتدا کردن به فریضه فضیلت است.

روایت دیگر صحیحه اسحاق بن عمار[5] است: «و عنه، عن احمد بن محمد» کلینی نقل می‌کند «عن محمد بن یحیی،‌عن محمد بن محمد، عن الحسین بن سعید، عن عثمان بن عیسی، عن اسحاق بن عمار، قال: قلت: أُصلّی فی وقت الفریضة نافلة؟» صلاة‌ مستحبی در وقت فریضه بخوانم؟ «قال: نعم فی اوّل الوقت اذا کنت مع امام تقتدی به» اگر اوّل وقت باشد، بخواهی نماز جماعتی بخوانی که امامش عادل است و به او اقتدا می‌شود اگر امام جماعت گاهی تأخیر می‌اندازد که نوعاً همینطور است، تا مردم جمع شوند، تو در آن فاصله نافله بخوان! و منتظر جماعت باش، جماعت افضل است،‌ نافله‌ات را در وقت فریضة بخوان. «فی اول الوقت» او در مقابل آخر الوقت است. که زمان وسیع است «فاذا کنت وحدک فابدأ بالمکتوبة» اگر تنها بودی، منتظر جماعت نیستی، یا جماعت تقتدی به» نیست، فریضه‌اش را بخوان.

مشروعیت نوافل قبل الفریضة

روایت دیگر موثقه سماعة[6] است: «محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی، عن محمد بن الحسین، عن عثمان بن عیسی، عن سماعة، قال: سألته (سألته أباعبدالله علیه‌السلام) عن الرجل یأتی المسجد» شخصی به مسجد می‌آید «و قد صلّی أهله» اهل آن مسجد نماز جماعت را تمام کرده‌اند «أیبتدی بالمکتوبة أو یتطوّع؟» شروع به نماز واجب بکند یا می‌تواند نماز مستحبی بخواند؟ صحبت آن «یقتدی به» و اما این نیست. «فقال: ان کان فی وقت حسن فلابأس بالتطوّع قبل الفریضة» وقت فریضه است، چون مردم از نماز شان فارغ شده‌اند «و ان کان خاف الفوت» که وقت تمام بشود نافله بخواند، مثلا طلوع شمس بشود، یا غروب شمس بشود «من أهل ما مضی من الوقت» چون از دخول وقت خیلی گذشته است «فلیبدأ بالفریضة و هو حق الله ثم لیتطوّع» بعد تطوّع کند «ما شاءالله الاّ هو (الامر)». دارد «موسّع أن یصلّی الانسان فی اوّل دخول وقت الفریضة النوافل» فلابأس، منافاتی با مرجوحیت ندارد. این بیان اصل مشروعیت است. «الاّ ان یخاف فوت الفریضة».

وقتی انسان تنها می‌خواند، افضل این است که «و الفضل اذا صلّی الانسان وحده ان یبدأ بالفریضة اذا دخل وقتها لیکون فضل اول الوقت للفریضة» او را درک کند. آنی را که می‌گفتیم « ان الفضل ان یبدأ بالفریضة» اینجا امام علیه‌السلام تصریح می‌کند. لذا در جهت اولی هیج جهت اشکالی ندارد. لکن این منافات با مفضولیّت و مرجوحیّت در عبادت، یعنی به معنای ترک افضل ندارد، افضل این است که فریضه را شروع کند، الاّ صلاة عصر و صلاة‌ ظهر که مادامی که فیئ به اندازه ذراع در صلاة ظهر و ذراعین در صلاة عصر نرسیده است نافله آنها الی ذراع و ذراعین مقدم می‌شود. لذا جهت اولی و مهم نیست، صاف است و اخبار ظهور دارد «لاتطوع» مثل این است که «لاصلاة لجار المسجد الاّ فی المسجد» بالاتر از او که نمی‌شود. آنجا گفتیم: اگر در غیر مسجد بخواند نمازش صحیح است، منتها نمازش مرجوح است. یعنی اقلّ ثواباً است، اینجا هم «فلا تطوع» یعنی مرجوح است، ولکن با مشروعیت منافاتی ندارد. و اگر کسی بگوید: «فلا تطوع» نفی الجنس است، پس مثل «لاصلاة لجار المسجد الاّ فی المسجد» هم نفی جنس است.

اتیان نوافل با عدم اتیان قضاء

عمده جهت ثانیه است که آیا کسی که صلاة قضایی به عهده او هست، و هنوز آن را اتیان نکرده، می‌تواند نوافل اداء یا قضاء اتیان کند؟ فرق نمی‌کند، نوافل مستقله بشود یا نوافل مترتبه بشوند که فوت شده است، یا فوت نشده، وقتش است. کسی که «علیه القضاء است، می‌تواند صلاة‌ تطوّعی و نافله را اتیان کند یانه؟ در شروع نظیرش هست، کسی که صوم قضایی دارد صوم مستحبی نمی‌تواند بگیرد. آیا این صلاه هم مثل آن صوم واجب است،‌کسی که بر عهده‌اش صلاة واجب قضایی دارد می‌تواند صلاة مستحبی اتیان کند یانه؟ یا مثل صوم است که نمی‌تواند اتیان کند و صلاة‌ هم مثل صوم است.

کلام این است که اصل من حیث الدلیل منع تمام نیست. نه این که ادله مانعه هست ولکن از ظهور آنها رفع ید کردیم، فرقی مابین این جهت ثانیه و جهت اولی این است که فقیه بگوید که در جهت ثانیه اصلاً برای منع دلیلی نداریم، نه این که دلیل داریم ولی از ظهور آن به روایات مرخصه رفع ید کرده‌ایم، اصلاً دلیل در این جهت ثانیه نداریم.

قول بعضی در جواز اتیان تطوع برای من علیه القضاء

ابتدا مقدمه‌ای می‌گویم. مشهور یعنی جماعت کثیره‌ای از قدما اصحاب ما، بلکه جماعت کثیره‌ای از متأخرین هم ملتزم شده‌اند که در وقت فریضه قبل از ادای آن، صلاة تطوّع نمی‌شود، الا مثل ظهرین که گفتیم. کما این که صلاة‌ مستحبّی برای کسی که علیه القضاء است، مشروع نیست. جماعتی کثیره‌ای از متقدمین و از متأخرین مثل صاحب الحدائق و دیگران، ملتزم شده‌اند که نافله در هر دو مقام مشروع نیست. لکن بعضی ها که فرموده‌اند: کسی که فائته در عهده‌اش هست می‌شود صلاة تطوع بخواند؛ ملتزم شده‌اند که در وقت صلاة ادائیه قبل از اداء هم می‌شود تطوع کرد. بعضیها تفصیل داده‌اند گفته‌اند: «من علیه القضاء» می‌تواند صلاة مستحبی اتیان کند. شخصی صلاة قضاء بر عهده‌اش هست، الان می‌خواهد صلاة نافله بخواند، عیب ندارد بخواند «علیه القضاء». اما اگر وقت فریضه داخل شد، نمی‌تواند صلاة‌ مستحبی قبل از ادای فریضه اتیان کند. نظر اینها این استکه در مقام اوّل روایات را متعارضین گرفته‌اند و به روایات مشهور اخذر کرده‌اند، که مشهور من حیث الفتویٰ است که «اذا دخل وقت الفریضة فلا تطوّع». اما دیده‌اند در مقام ثانی دلیل منع تمام نیست، لذا گفته‌اند: «من علیه الفائته» می‌تواند تطوّع بخواند، وقتی که فریضه نباشد. اما اگر وقت فریضه باشد،‌ نمی‌تواند نافله را بخواند.

ببینیم آیا این طور است که در مقام ثانی مقتضی تمام نیست، یا مقام ثانی هم مثل اول است؟ مقتضی آن تمام است، باید رفع ید بشود. چون مابین اینها تعارض ندیدیم، اینها جمع عرفی دارند، مثل سایر موارد، چطور «لاصلاة لجار المسجد الاّ فی المسجد» با روایاتی که دلالت می‌کند که صلاة من حیث المکان شرطی ندارد، مسجد در اتیان صلاة معتبر نیست، آنجا ملتزم به جواز شدیم، اینجا هم ملتزم شدیم که در وقت فریضه قبل از ادای فریضه می‌شود نافله را خواند، لکن مرجوح است. ببینیم در این مقام دلیل چیست؟ عمده دلیلی که در مقام اقامه کرده‌اند، صحیحه زراره است.

این صحیحه زراره استفاده کرده‌اند که نافله خواند «لمن علیه‌الفریضة»، مثل صوم است فرقی‌ ندارد. صحیحه زراره[7] چنین است: «محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن ابن اذینه، عن زرارة عن ابی جعفر علیه‌السلام انّه سئل عن رجل صلّی بغیر طهور» بدون طهور نماز خواند «او نسی صلاة لم یصلّها» نماز یادش رفت، در وقتش نخواند «او نام عنها» یا خوابید «قال: یقضیها اذا ذکرها فی أیّ ساعة ذکرها من لیل أو نهار» معنایش این است: واجب مضیّق نیست، موسع است. در ذیلش دارد «فاذا دخل وقت الصلاة و لم یتمّ ما قد فاته» وقت صلاة داخل شد، آن صلاة قضایی را که قبلاً قضاء شده، تمام نکرده بود «فلیقض مالم یتخوّف أن یذهب وقت هذه الصلاه التی قد حضرت» آن صلاتی که فعلاً حاضر شده است هنوز موسع است، اول آن قضاء را بخواند، که مسأله سابقی بود که گذشت. اگر خوف فوت وقت آن را نداشته باشد این قضاء را بخواند. اما اگر خوف داشته باشد «و هذه احّق بوقتها فلیصلّها» این را بخواند. اینها سابقاً مباحثش گذشت. در ذیلش دارد: «فاذا قضاها فلیصلّ ما فاته ممّا قد مضی» بعد دارد «و لایتطوّع برکعة» تطوع نکند به رکعتی «حتی یقضی الفریضة کلها» تا کلّ فریضه را اتیان کند.

اشکال ما بر دلت صحیحه زراره در عدم اتیان نافله با وجود فریضة

این روایت من حیث السند صحیحه است و گفته‌اند: من حیث دلالت هم واضح است ما دامی که فریضه بر گردن او است، نافله خوانده نمی‌شود. لکن این استدلال صحیح نیست، چرا؟ چون این «و لایتطوّع برکعة» عطف بر جزای این «فاذا دخل وقت الصلاة» است، یعنی «فاذا دخل وقت الصلاة‌ ولم یتمّ ما قد فاته فلیقظ و لایتطوّع برکعة حتی یقضی الفریضة کلها». این که می‌گوید: «و لایتطوع» بر فرض دخول وقت فریضة است که حمل بر استحباب کردیم. در مقام اول حمل به استحباب کردیم. این عطف به این جزء است، نه این که حکمی مقابل قضیه شرطیه است «فاذا دخل» یک شرط و یک جزاء است، نه این که حکمی مستقل دیگری است «و لایتطوّع» ولو در غیر وقت فریضه، این جور گرفته‌اند. این جمله اخیری را که «و لایتطوع برکعة حتی یقضی الفریضة کلّها» در مقابل شرطیّه مستقلّ گرفته‌اند، ولکن نه، این عطف بر آن جزاء است. می‌گویید: قرینه آن چیست؟ قرینه‌اش این است که اگر این حکم در مقابل قضیه شرطیه بود، این را باید اوّل می‌گفت که «سئل عن رجل صلّی بغیر طهور أو نسی صلاة لم یصلّها او نام عنها قال: یقضیها اذا ذکرها فی أیّ ساعة ذکرها من لیل أو نهار و لایتطوع برکعة حتی یقضی الفریضة کلّها» این جایش آنجا بود. از این که در آخر ذکر کرده است، معلوم است که عطف بر جزای شرطیه است. اگر معلوم هم نباشد، کسی می‌گوید: این جور حرف زدن عیب ندارد، می‌گوییم پس محتمل است. لااقلّ محتمل است که این عطف بر جزا بشود، که در وقت فریضه نافله خوانده نمی‌شود. این جهت اولی می‌شود که امروز فارغ شدیم و او را حمل بر استحباب کردیم، گفتیم: نه! می‌شود در وقت فریضه تطوع خواند. روی این حساب این دلیل را از دستشان گرفتیم.

اما روایت زراره[8] را که در بحث قبل خواندیم که از امام علیه‌السلام سؤال کرد یابن رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله! نافله فجر قبل از فجر است؟ آن روایت این است: «و باسناده عن حسین بن سعید، عن النضر، عن هشام بن سالم، عن زرارة، عن ابی جعفر‌علیه‌السلام،‌ قال: سألته عن رکعتی الفجر قبل الفجر او بعد الفجر، فقال‌: قبل الفجر، انهما من صلاة اللیل ثلاث عشرة رکعة صلاة‌ اللیل، أترید أن تقائس لو کان علیک من شهر رمضان، أکنت تطوّع اذا دخل علیک وقت الفریضة، فابدأ بالفریضة» وقت فریضه داخل شد. این دلالت می‌کرد که «اذا دخل وقت الفریضة» تطوع ندارد. حمل بر استحباب کردیم که: وقتی فریضه داخل شد، عیب ندرد. اما «لمن علیه قضاء الصلوات» نمی‌تواند نافله بخواند، این جور دلالتی در این روایت نیست. این روایت به جهت الی دلالت می‌کرد که بواسطه آن روایاتی که صریح در مانحن فیه بود که «لابأس بالتطوع» در موثقه سماعة؛ رفع ید کردیم. ولو در صوم که عبارت از مقیس علیه است، صوم قضایی است، ولکن آن که مقیس است صلاة‌ در وقت است و نمی‌شود مورد را خارج کرد، گفتیم: قطع نظر از تطوّع در وقت، فریضه هم جایز نبود، نافله فجر را عبد، از فجر می‌شود: خواند. چون روایات معتبره صحیحه داشت که «نافله فجر، قبل الفجر یا مع الفجر یا بعد الفجر» اداء بود.

این روایت دو اشکال دارد: یکی این است که اصلاً مقیس در این روایت تنفل در وقت فریضه است نه قضای فریضه «مقیس علیه» ولو قضای صوم است، صوم مستحبی با صوم واجبی است، ولکن در مقیس تطوّع فی الوقت است که دلیل داشتیم تطوّع در وقت عیب ندارد. اشکال دوّم این است که مورد کبری، نافله فجر است بعد الفجر، نافله فجر بعد از فجر اداء است. پس ربطی به قضا ندارد. چون روایات دلالت می‌کرد که نافله فجر را ولو قبل از فجر می‌شود خواند، ولکن مع الفجر یا بعد الفجر وقتش است، تا مادامی که اصفرار پیدا نشده است وقتش است، می‌شود نافله را خواند.

یکی روایاتی که در مانحن فیه به آن تمسک کرده‌اند صحیحه یعقوب بن شعیب[9] است. «و باسناده» یعنی شیخ «عن سعد» بن عبدالله «عن محمد بن الحسین، عن صفوان بن یحیی، عن یعقوب بن شعیب، عن ابی عبدالله علیه‌السلام، ‌قال: سألته عن الرجل ینام عن الغداة حتی تبزغ الشمس»‌ تبزغ یعنی تطلع الشمس «أیصلی حین تستیقظ او ینتظر حتی تنبسط الشمس؟» در روایات بود: عند طلوع الشمس نخوان، می‌گوید که من صبر کنم عند طلوع الشمس بخوانم یا شعاعش منبسط بشود؟ می‌فرماید: فقال: یصلی حین یستیظ» این که می‌گویند: حین طلوع الشمس نخوانم، نه، اینجور نیست می‌توانی بخوانی، منتهی کراهت هم دارد، یا ندارد؟ بحثش خواهد آمد. «قلت: یؤتر» صلاة وتر هم قضاء است قضای آن مستحب است «أو یصلی الرکعتین؟» نافله صبح هم که وقت شده است، «قال: بل یبدأ بالفریضة» را شروع کند. گفته‌اند: ‌ظاهرش این استکه فریضه را شروع کند، یعنی آن مشروع نیست.

روایت موثقه ابی بصیر[10] هم هست: «و عنه» یعنی محمد بن حسن باسناده عن حسین بن سعید «عن فضالة، عن حسین بن عثمان، عن سماعة، عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: سألته عن رجل نام عن الغداة»‌این از نماز صبح خوابیده «حتی طلعت الشمس، فقال: یصلی رکعتین، ثمّ یصلّی الغداة» نافله‌اش را بعد از طلوع شمس بخواند، بعد صلاة صبح را قضا کند. این با آن معارض است. معارض که شد هر دو هیچ می‌شود. اگر معارض نگیرید که معارضه ندارد کما هو الصحیح، معنایش این است که أبدأ بالفریضة، اول نماز صبح راقضا کند بعد آنها را قضا کند، افضل است آن هم می‌گوید: بالفریضه، اول نماز صبح را قضا کند بعد آنها را قضا کند، افضل است. آن هم می‌گوید: عیب ندارد. این بظهوره می‌گوید: نمی شود اول نافله را قضا کند، افضل است. آن هم می‌گوید: عیب ندارد. این بظهوره می‌گوید: نمی‌شود اول نافله را قضا کرد. او بصراحته می‌گوید: می‌شود اول قضا کرد. منتها تعیّن دارد اول نافله قضا بشود، روایت دومی می‌گوید: شروع به قضای نافله یا صلاة وتر را قضا کند. این هم جمع عرفی است.

روایتی هم مستدرک در باب تطوّع فی وقت الفریضة است: نبی صلی‌الله‌علیه‌وآله کأنّ فرموده است: «لا صلاة لمن علیه الصلاة» کسی که بر عهده‌اش صلاة است، صلاة‌ندارد. یعنی باید نمازی را که در عهده‌اش است، بخواند، غیر او را نمی تواند بخواند. نافله که در عهده نیست، واجبات در عهده می‌شود.

اشکال این روایت است که در مستدرک مرسله و نبوی نقل شده است و دلیل نمی‌شود. «لاصلاه لمن علیه صلاة» ادائیه را هم می‌گیرد «و قد فرضنا» که با ادائیه می‌شود تطوع را خواند. «لاصلاة» حمل بر استحباب می‌شود. لذا این موثقه ابی بصیر هم دلالت کرد که نافله را می‌شود قضا کرد آن کسی که قضای فریضه دارد، نافله صبح را هم بخواند، صلاة وتر را بخواند، بعد قضا کند. و ترک نافله مستقله است. رکعتین که نافله صلاة صبح است، بخواند بعد او را قضا کند. پس در مانحن فیه شبهه‌ای نمی‌ماند.

بعض روایات من حیث السند صحیح است، عمده‌ صحیحه عبدالله بن سنان[11] است. این قضیه نوم رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و اصحاب را که در سفر صلاة صبح بخواب مانده‌اند، نقل می‌کند، این روایات را می‌خو استم تحقیق کنم وقت نرسید. ان شاءالله بعد.

——————————————————————
[1]ـ وسائل الشیعه، ج3،‌ ابواب المواقیت، باب 35، ح6.
[2]ـ وسائل الشیعه، ج3،‌ ابواب المواقیت، باب 35، ح7.
[3] وسائل الشیعه، ج3،‌ ابواب المواقیت، باب 35، ح3.
[4]ـ وسائل الشیعه، ج3،‌ ابواب المواقیت، باب 36، ح2.
[5]ـ وسائل الشیعه، ج3،‌ ابواب المواقیت، باب 35، ح2.
[6]ـ وسائل الشیعه، ج3،‌ ابواب المواقیت، باب 35، ح1.
[7]ـ وسائل الشیعه، ج3،‌ ابواب المواقیت، باب 2، ح3.
[8]ـ وسائل الشیعه، ج3،‌ ابواب المواقیت، باب50، ح3.
[9]ـ وسائل الشیعه، ج3،‌ ابواب المواقیت، باب 61، ح4.
[10]ـ وسائل الشیعه، ج3،‌ ابواب المواقیت، باب 61، ح2.
[11]ـ وسائل الشیعه، ج3،‌ ابواب المواقیت، باب 61، ح1.